استاد جلال خالقی مطلق و تصحیح شاهنامه/ پریسا احدیان
استاد جلال خالقی مطلق و تصحیح شاهنامه پریسا احدیان
صبح روز پنجشنبه، بیست وششم فروردین ماه سال یکهزار و سیصد و نود و پنج، بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار با همراهی کتابفروشی آینده و مجلۀ بخارا در پنجاهمین جلسه از مجموعه نشست های کتابفروشی آینده، میزبان دکتر جلال خالقی مطلق، شاهنامه پژوه و محقق زبان و ادبیات فارسی بود.
در ابتدای این نشست فیلمی به نمایش درآمد که زنده یاد ایرج افشار دربارۀ دکتر خالقی مطلق چنین گفت:
خوش باد اين نيكبختى[1] ایرج افشار
سخنانى درباره شاهنامه چاپ خالقى مطلق
خوش باد اين نيكبختى و فرّخى علمى بر خالقى مطلق، دوستى كه زندگى روحى و حتى عادى خود را در پژوهش سخنهاى ديرينه شاهنامه گذرانيد و در شناخت حماسه ملى ايران و تاريخ ديرين ما همراز با فردوسى و همراه با شاهنامه زيست و امروز گُلِرنجهاى كهن خود را در هشت دفتر پيش رو دارد. پس شاهنامه آخرش خوش بوده است از اين روى كه يكى ايرانى كاردان تصحيح آن را به اسلوب و آداب استوار پيش برد و
متنى را در اختيار گذارد كه بىگمان برجسته ترين است از ميان ديگر چاپها. اگرچه خود پس از چهل سال ژرف نگرى در شاهنامه در تازه ترين گفتارش كه همين روزها در نامه هارستان چاپ شده درباره تصحيح نهائى شاهنامه به پايبندى صداقت اخلاقى و پيروىاز منطق علمى و خضوع شخصى چنين نوشته است:
«فرض بر اينكه دستنويس فلورانس مورخ 614 بنا به تشخيص نگارنده معتبرترين دستنويس موجود شاهنامه باشد و نيز فرض بر اينكه نگارنده توانسته باشد با به كاربستن روش انتقادى ـ تحقيقى بخش بزرگى از افتادگىها و افزودگىها و ديگر نواقص اين دستنويس را برطرف سازد در اين صورت اعتبار تصحيح نگارنده بيشتر از دستنويس فلورانس مورخ 614 نيست و به گمان نگارنده داراى اعتبار يك دستنويس متوسط از
نيمه نخستين سده ششم هجرى است. پرسشى كه اكنون پيش مىآيد اين است كه از چه راه و تا چه اندازه مى توان به متن
اصلى شاهنامه نزديكتر شد. براى نزديكتر شدن به متن اصلى دو راه هست: نخست يافتن دستنويس هاى كهنتر و معتبرتر است كه بيشتر كار بخت و اتفاق است تا كوشش و جستجو. ديگر نقد تصحيح نگارنده است با روش علمى ـ انتقادى و تحقيق هاى ويژه درباره متن مانند پژوهش درباره حروف اضافه در شاهنامه و بررسى برخى از مسائل لغوى و دستورى و سبكى و املائى و موضوعى كتاب. سپس بابهره گيرى از نتيجه چنين بررسىها مى توان براساس تصحيح فعلى متنى تهيه كرد كه اعتبار يك دستنويس متوسط از اواخر سده پنجم هجرى را داشته باشد.
يك چنين متنى به اعتقاد نگارنده حدود نود درصد با متن اصلى مى خواند و بيش از آن نيز نمى توان به متن اصلى نزديكتر شد.» (پايان سخن كنونى ايشان).

هزار سال كمى بيش، از سُرايش شاهنامه مى گذرد و هشتصد سال بيشترك از تاريخ كهن ترين نسخه اى كه از شاهنامه داريم و آن همان نسخه است كه خالقى به درستى آن را در تصحيح نيمى از متن برگزيده و اساس قرار داده است. در درازاى اين قرنها و سالها بيش از چند هزار نسخه (نم ىگويم چندين تا اغراقى نباشد) از شاهنامه رونويسى و نسخه بردارى و پس از پيدا شدن هنر چاپ از آن شاه كتاب حتما بيش از صد گونه در هند و ايران و اروپا به چاپ رسيده و هر چاپى دست كم در دو سه هزار نسخه تكثير شده است. ترديد نبايد كرد كه در دوره كتابت دستى، و چاپهاى سنگى معمولاً كاتبان مى كوشيدند نسخه مضبوط و حتى المقدور صحيحى را اساس كار خود قرار دهند. تا آنجا كه حمدالله مستوفى (نيمه اول قرن هشتم) ادعا كرده است كه براى به دست دادن نسخه پيراسته و ويراسته از شاهنامه پنجاه نسخه را زير دست داشته است:
وليكن تبه گشته در روزگار
چو تخليط رفته در و بيشمار
ز سهو نويسندگان سر به سر
شده كار آن نامه زير و زبر
وز آن نسخهها اندرين روزگار
كمابيش پنجاه ديدم شمار
درين كار شش سال گشت، اسپرى
كه دُرّى شد آن پاك دُرّ دَرى
طبعا آنها نسخه هايى بود كه ما امروزه حسرت نبودن و نابود شدن آنها را داريم، زيرا آن نسخه ها قاعدةً نوشته هاى قرون ششم و هفتم بوده است. از سخن مستوفى مى توان اين نتيجه را گرفت كه سيصد سال پس از فردوسى فضلا متوجه بودهاند كه شاهنامه ها معمولاً دچار تحريف و تصحيف و تخليط و تصرّف و دست خوردگي هاى متنوع و دخول ابيات ناهمگون شده بوده است. حال ببينيد با گذشت هفتصد سال از روزگار مستوفى تا اكنون چه دخل و تصرفهاى عجيبترى در شاهنامه روى داده و مصحح كنونى به چه ميزان گرفتارتر شده است.