ناصرالدین صاحبالزمانی از شمس میگوید/ پریسا احدیان
صبح روز پنجشنبه بیست و یکم خرداد ماه سال یکهزار سیصد و نود چهار ، کتابفروشی آینده با همکاری بنیاد فرهنگی و اجتماعی ملت، دایرة المعارف بزرگ اسلامی، بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار، گنجینه ی پژوهشی ایرج افشار و مجله ی بخارا در بیست و دومین نشست خود میزبان دکتر ناصرالدین صاحب الزمانی، محقق، و مولوی پژوه و روانپزشک بود .
در ابتدای جلسه علی دهباشی با ذکر اینکه زندگینامه ی دکتر صاحب الزمانی در هیچ سایتی منتشر نشده است به معرفی و خوانش بخشی از گفتگوی ایشان از کتاب «گفتگوهای دو نفره» نوشته ی اسماعیل جمشیدی پرداخت:
“در سال 1309 خورشیدی در تهران متولد شدم. تحصیلات اولیه در خانواده شروع شد. فلسفه، منطق، علم کلام و دانش اسلامی را نزد پدرم که روحانی بود آموختم. بعد دبستان و سپس دبیرستان و دانشگاه و سرآخر برای ادامه ی تحصیل به آلمان رفتم. گرایش شدیدی من به روانشناسی، وضع اسفبار روابط خانواده ها بود. از کودکی ناظر و شاهد بسیاری از اختلافات خانوادگی بودم که طبع لطیف و روح حساس مرا می آزرد. دلم می خواست برای رفع این مشکلات و کمک به خانواده ها و سالم ساختن کانون خانواده کاری انجام دهم. روانشناسی و پژوهش در بیماری های روانی انتخاب دلخواهم بود. در یک زمان در دو دانشکده ی علوم روانی و حقوق ثبت نام کردم. پس از پنج سال و نیم تلاش تا فوق لیسانس را گذراندم. بخشی را در آلمان و بخشی دیگر در انگلستان. هدفم این بود که به دو زبان آلمانی و انگلیسی تسلط پیدا کنم می خواستم به علم روز مجهز شوم تا بتوانم عقب ماندگی فرهنگی مردم کشور را درمان کنم. فکر ایران و نجات مردم ایران نه به صورت شعار بلکه از راه عملی در تمام دوره ی تحصیل با من بود. اکثریت جامعه در آن زمان بیسواد بودند. مطالعه ی کتاب و روزنامه برای عموم عادت نشده بود. عادت داشتند هر چیزی را سطحی بیاموزند. عادت شنیدن غالب بر خواندن بود.
در دوران تحصیل در لندن پرسشهای روانی مردم را مآخذ تحقیقات خود قرار دادم. به ایران که آمدم ( اوایل سال 37 ) با آماده کردن سه گفتار رادیویی به رادیو رفتم و گفتم :
« اینست تخصص من، نه برای شغل آمدهام و نه برای پول، فقط میخواهم نتیجه تحقیقات و مطالعاتم را از طریق رادیو در اختیار مردم کشورم قرار دهم.
خاطرهای که هرگز از خاطرم نمیرود رفتار رییس رادیو بود. در حضور من دو گفتار رادیویی نوشته شدهام را خواند، شگفتی مرا از رفتار خود با قبول پیشنهادم به اوج رساند، در سیستم اداری همیشه آشنای ایران توجه و دقت این مرد مرا به تحسین واداشت و به اهدافی که داشتم امیدار کرد، در همان دیدار به تفاهم رسیدیم که ساعت دو و سه دقیقه بعد از ظهر پنجشنبهها برنامه من از رادیو پخش شود.