دیدار و گفتگو با صفدر تقی زاده
پنجشنبه 4 تیر ماه 1394 در کتابفروشی آینده دیدار و گفتگو با صفدر تقی زاده بود که علی دهباشی پیش از آن که این جلسه آغاز شود، از دکتر شهریار عدل، باستانشناس نامدار ایرانی یاد کرد که در چند روز گذشته چشم از جهان فروبست.
سپس گفتگو با آقای تقی زاده چنین آغاز شد.
علی دهباشی : کمی از زندگی خودتان برای ما بگویید.
من در آبادان به سال 1311 متولد شدم. تحصیلات ابتدایی را در مدرسه فرهنگ آبادان گذراندم. بعد به دبیرستان رازی رفتم و یکی دو سالی در دبیرستان رازی بودم و از آنجا پس از گذراندن امتحانی در آموزشگاه فنی آبادان به تحصیل ادامه دادم. اما در دبیرستان رازی بود که با دنیای هنر و ادب آشنا شدم.
چند سال بعد از دانشگاه تهران فوق لیسانس زبان و ادبیات انگلیسی گرفتم و نزدیک به دو سالی هم دورههای آموزش و مدیریت را از طرف شرکت نفت در انگلستان گذراندم.
وقتی به دانشکده نفت آبادان رفتم با عالم دیگری آشنا شدم. دبیران آنجا بیشتر دبیران انگلیسی بودند که از طرف شرکت نفت به آبادان آمده بودند .یکی از دبیران زبان انگلیسی ما خانمی بود به میسیز اسکول فیلد، خانمی موقر که با جدیت میکوشید زبان انگلیسی را با اسلوب و قواعد جدید به ما بیاموزاند.
همین خانم برای کمک به انگلیسی یاد گرفتن ما، ما را واداشت کتابچۀ کوچکی داشته باشیم و اصطلاحات و ضربالمثلهای انگلیسی را جداگانه در آن یادداشت کنیم. همو بود که به ما توصیه کرد مرتب به سینما برویم و فیلم سینمایی ببینیم. در آن موقع هر هفته دو سه فیلم سینمایی در سینما تاج آن موقع و سینما نفت امروز نشان میدادند که بعضی از آنها همزمان در آمریکا و انگلیس نمایش داده میشدو تماشای فیلمهای سینمایی به زبان انگلیسی در یادگیری زبان خیلی مؤثر بود.

زمانی که در آموزشگاه فنی آبادان بودم، رسم بر این بود که در پایان هر دورۀ تحصیلی رشتههای فنی مهندسی، مراسم فارغالتحصیلی با شکوهی برگزار میکردند. در مراسم فارغالتحصیلی آموزشگاه فنی آبادان، نام شاگردان اول و دوم سوم هر دوره را هم اعلام میکردند و آنها را برای ادامه تحصیل به کشور انگلیس میفرستادند. در این جشن ضمن اجرای برنامههای متنوع ، غالباً نمایشنامۀ کوتاهی هم روی صحنه اجرا میشد. آن سالها مسئول اجرای نمایش یکی از معلمهای زبان انگلیسی ما بود به نام مستر فریمن که اهل ادبیات و به خصوص تئاتر بود.
مستر فریمن از میان شاگردان کلاس انگلیسی سه نفر را انتخاب کرد که در یک نمایش نقشی ایفا کنند: محمدعلی صفریان، علی لیاقتی و من. نمایش مورد توجه حضار قرار گرفت. حضار بیشتر از پدر و مادرها و بستگان نزدیک دانشجویان و البته مقامات فرهنگی و دولتی و شرکت نفت بودند. بعد پیشنهاد شد که نماس به زبان فارسی هم اجرا شود و گفتند چه کسانی مایلند نمایش را به فارسی ترجمه کنند. من و صفریان که دیگر دوست نزدیک شده بودیم داوطلب شدیم و با هر زور و زحمتی بود نمایشنامه را ترجمه کردیم که در مراسم دیگری به زبان فارسی هم اجرا شد و ما را تشویق کردند و همین امر موجب شد که از آن پس ما به طور مشترک به کار ترجمه ادامه بدهیم.