شب عبدالله قوچانی برگزار شد/پریسا احدیان

عصر شنبه، دوازدهم اسفندماه سال یکهزار و سیصد و نود و شش، سیصد و سی و چهارمین شب از مجموعه شب های مجلۀ بخارا با همراهی خانۀ اندیشمندان علوم انسانی، به شب «عبدالله قوچانی» اختصاص یافت.

در این شب  سخنرانان: ناصر نوروززاده چگینی، سعید خودداری نائینی، نادر کریمیان سردشتی، محمدعلی مخلصی و علی دهباشی با حضور عبدالله قوچانی به سخنرانی پرداختند. و بخش هایی از فیلم مستند «آن خطاط سه گونه خط نوشتی» به کارگردانی مریم اسلوبی به نمایش گذاشته شد.

در ابتدای جلسه علی دهباشی ضمن خوشامدگویی به میهمانان حاضر در این مجلس بخشی از زندگینامۀ استاد قوچانی را قرائت کرد:

“ایشان در سال 1327 خورشیدی در بغداد از پدر و مادر ایرانی متولد شدند و تحصیلات ابتدایی، متوسطه، دبیرستان و دانشگاه را در همان شهر به پایان رساندند. در سال 1351 به ایران نقل مکان کردند. و ابتدا دو سال دورۀ نظام وظیفه را به پایان رساندند که بعد از آن به مدت 6 ماه به عنوان دبیر زبان عربی، در تربت جام مشغول به کار شدند. در سال 1355 در مرکز باستان شناسی ایران استخدام شدند و در موزۀ ملی ایران به عنوان کارشناس بررسی متون عربی مشغول به کار شدند. تا زمان بازنشستگی در سازمان میراث فرهنگی ادامۀ کار دادند و در حین خدمت، موفق به اخذ درجۀ کارشناسی ارشد در تاریخ شدند.

در مدت خدمت خود 13 کتاب و 50 مقاله به زبان فارسی و انگلیسی و آلمانی چاپ کرده و اکنون 4 کتاب آمادۀ چاپ دارند. از موزه های معروف دنیا مانند: موزۀ بریتانیا، اشمولین، لوور، برلن، هامبورگ، متروپولیتن، لوس انجلس و تورنتو بازدید و بر روی اشیاء دورۀ اسلامی آن موزه ها با استفاده از بورس های مطالعاتی، مطالعات بسیاری  انجام دادند.

در سال 1384 از سازمان میراث فرهنگی پژوهشکدۀ زبان و گویش بازنشسته شدند ولی بازنشستگی باعث متوقف شدن کارهای پژوهشیشان نشد و همچنان به پژوهش در زمینۀ هنر اسلامی مشغول می باشند.”

سپس سردبیر مجلۀ بخارا از ناصر نوروزاده چگینی دعوت کرد تا به سخنرانی بپردازد:

ناصر چگینی از خصایل علمی و ویژگی های تحقیقات و پژوهش های عبدالله قوچانی سخن گفت و در خصوص اهمیت کتیبه خوانی چنین سخن به میان آورد:

“استاد قوچانی برای خیلی از آن هایی که در حوزۀ فرهنگ و هنر اسلامی کار می کنند چهره ای آشنا هستند. آشنایی من با ایشان از اوایل سال های 60 و دفتر استاد دکتر محمد یوسف کیانی بود. ایشان به جهت تخصصشان در هیئت های باستان شناسی حضور داشتند و کمک می کردند. اگرچه ایشان همۀ عمرشان به تحقیق و تدریس پرداختند. و آنچه که از تحقیقات داشتند بی تکلف در اختیار دانشجویان و همکارانشان از جمله من حقیر گذاشتند.

 ما هم به عنوان کارشناس در حوزۀ ایران باستان در آن سال ها با ایشان همکار بودیم و علایق مشترکی داشتیم. استاد در دورۀ اسلامی کار می کردند من به دورۀ قبل از اسلام تعلق کاری داشتم؛ ولی یک وجه مشترکی ما را در حوزۀ کاری امان با همدیگر پیوند می داد. ضمن اینکه روحیات و خلقیات استاد این وجه مشترک را بوجود می آورد. توانایی و نگاهشان در حوزه هایی که مربوط به خواندن کتیبه ها و بررسی و مطالعۀ متون نوشته شده بود این اشتراکات را بسیار زیاد می کرد: در حوزۀ کتیبه های بناها، مهرها، سکه ها و … و تمام چیزهایی که کمک می کند تا ما گذشته را در سفری که انجام می دهیم بهتر و شایسته تر بشناسیم.   

ناصر نوروزاده چگینی از ویژگی های تحقیقات استاد قوچانی سخن گفت
ناصر نوروزاده چگینی از ویژگی های تحقیقات استاد قوچانی سخن گفت

 

ایشان در بغداد متولد شدند و در نتیجه به زبان عربی در کنار زبان فارسی مسلط هستند؛ اگرچه به زبان انگلیسی هم اشراف دارند و این ها باعث می شود که کمک بسیاری در مقابل محققان این حوزه انجام دهند. به جهت اینکه در حوزه های مربوطه آشنایی همکاران با زبان عربی و دسترسی به متون عربی محدود بود درنتیجه این هم وجه مهمی از خدمات ایشان بود که توانستند در این سال ها این گسست را پر کنند.

از خصوصیات ایشان در خواندن متون و کتیبه ها نگاه بدیع و تیزبینشان نسبت به این هاست و یافتن نکته هایی است که ممکن است کمتر کسی بتواند از لابه لای این متون دریابد و بخشی از نایافته ها را که در حوزۀ قرائت گذشته داریم از این طریق در اختیار ما قرار داده اند.

به هر حال بخش خواندن کتیبه ها تخصص اصلی ایشان است؛ البته که به تمام حوزه های تاریخ اسلامی تسلط دارند اما درخواست هایی که از همۀ دنیا می شود بخاطر این بخش از تخصص ایشان است. اگر من اغراق نکنم که نمی کنم برجسته ترین کتیبه خوانی که ما می توانیم امروز در ایران و دنیا در حوزۀ تاریخ و هنر اسلامی جستجو کنیم طبعا آقای قوچانی هستند.”

وی در ادامۀ سخنانش افزود:

“توجه به جوانتر ها یکی از خصوصیات دیگر ایشان است و در آموزش آنچه می دانند به دوستان جوانتر از هیچ کاری دریغ نکردند و پیوسته کوشش کردند که جوان ترها هم به نکاتی که خودشان دریافت می کنند، برسند.

از خصوصیاتشان در حوزۀ تحقیق، نکته سنجی و تفسیرهای نادری است که از لابه لای متون برای فهم بهتر اطلاعات دارند. ممارست و سخت کوشی در جستجو و بررسی موشکافانه اشان در متون، چه متون نثر و نظم و چه متن هایی که در بناها و اشیاء برجا مانده است.

آشنایی با زبان عربی و دسترسی به متون نظم و نثر ادبی، آشنایی و مکاتبه اشان با محققان تراز اول این حوزه در کشورهای دیگر، دسترسی به اشیاء و … که در موزه های دیگر دنیا -که برای بسیاری از محققان دنیا محدود است- با توانایی هایی که استاد دارند این امکان را برای دسترسیشان فراهم است. حضورشان در هیئت های کاوش، کمک بسیاری برای دوستان حوزۀ ما دارد.

آنچه استاد در حوزۀ مقالات و کتاب و … در این بخش نوشته اند می توان اشاره داشت، آن نگاه بدیع و با نفوذشان در آنچه دیده اند و نوشته اند و راه های جدیدی را برای محققین فرهنگ و هنر تاریخ اسلامی ارائه دادند. شاید در مورد سفال «زرین فام» در گذشته کار شده بود ولی آنچه استاد در مورد این موضوع انجام دادند، خواندن نوشته هایش بود. کتابی هم که در بخش کتیبه های زرین فام در بارگاه حضرت رضا(ع) تألیف کردند یکی از نقطه های پرفروغ کارشان است.

استاد با مؤسسۀ فرهنگی «ایکوموس» هم همکاری داشتند. دو کارگاه آموزشی بسیار مهم در این حوزه در خواندن کتیبه های بنایی و معماری و همچنین در حوزۀ کاشی های زرین فام برپا شده است و گواهی های حضور هم برای شرکت کنندگان داده شده است. و سه سخنرانی هم در این بخش انجام دادند.

استاد در تمام این حوزه ها صاحب نظر هستند و نکات اختصاصی چالش برانگیزی دارند. در مورد اینکه سفال زرین فام کجا و چگونه ساخته شده است. در مورد کاشیگران این حوزه مثل ابوزید کاشانی بحث هایی زیادی داشته اند.

در بخش سکه ها هم دانش ایشان به کتیبه ها و خواندن آن ها در سکه ها -که بسیار کار مشکلی است، بخصوص سکه هایی که محلی هستند و توسط حاکمان محلی زده می شده، باعث شد که ما با این حاکمان جدید که کم آشنا بودند و اطلاعی از آن ها نداشتیم و اگر داشتیم در حد اسمی بود که در متون آمده بود آشنا شویم. بخشی از این اطلاعات و ضرابخانه هایی که این سکه ها ضرب شدند کمک کرد که ما برخی از اطلاعات تاریخی امان را اصلاح کنیم.”

دکتر چگینی دربارۀ اهمیت کتیبه ها در مطالعات تاریخی اظهار داشت:

“اما نکتۀ آخر  اهمیت کتیبه ها در مطالعۀ تاریخ فرهنگی تمام دوره های تاریخی است. پژوهش در مورد کتیبه ها از هزارۀ چهارم قبل از میلاد وارد بخش مطالعاتمان می شود. قبل از آن نوشته ای نداریم و کتیبه ها توانسته اند کمک بسیاری را در فهم  بهتر گذشته ایفا کنند. کتیبه ها در واقع تاریخ گذاری مطلق هم در حوزۀ تاریخ گذاری آثار و اشیاء و بناها فراهم می کنند و بسیاری از تردیدها را در بخش فهم تاریخ گذاری اشیاء، بناها و اتفاقاتی که در گذشتۀ ما بوده و در متون  بدان اشاره شده و اشاره نشده است را از طریق کتیبه ها می توان در اختیار محققین گذاشت.

ما هنوز آرشیو درستی از کتیبه ها و اسناد مکتوب نداریم و اگر بخواهیم تاریخ کشورمان را به درستی بشناسیم و یا درست تر بشناسیم راهی جز این نداریم که یک آرشیو ملی بزرگی از کتیبه های بناها، اشیاء و اسناد و … را داشته باشیم. البته سازمان ملی اسناد بخشی از این کار ها را انجام می دهد اما بخش دیگری از اسناد هست که باید در این حوزه جمع آوری شود و به محققین تاریخ و هنر و باستان شناسی و صنایع ظریفه کمک کند.

چند روز پیش در تخت جمشید و پاسارگاد بودم آنجا هم کتیبه های متعددی وجود دارند که ما را در شناخت این مجموعه کمک می کنند. اگر امروز پاسارگاد را می شناسیم -ضمن اینکه اطلاعات باستان شناسی به ما کمک می کند- از کتیبه ای است که نام کورش در آنجا نوشته و سندی است که تاریخ محوطه را به ما می دهد.

مرحوم دکتر شهبازی در مجموعۀ کتیبه های ایرانی که قبل از انقلاب در انگلستان به چاپ رسید یک مجموعه هم به کتیبه های تخت جمشید اختصاص دادند همۀ این ها کمک کننده است؛ چون نام تخت جمشید نامی است از قرون میانی اسلامی بر این مکان گذاشته شده است. این مکان به نام تخت سلیمان هم شناخته می شود. چون هر دو بنا در ذهن گذشتگان ما که جز شاهنامه و کتاب مقدس مدرکی دیگری جهت سفر به گذشته نداشتند و هیچ زمان دورتری را نمی توانستند تصور کنند، درنتیجه اگر که نقش بزرگی را در نقش رستم می دیدند (شاپور با آن جثۀ بزرگ سوار بر اسب شده) می گفتند که این رستم است. در نتیجه این محل به نام نقش رستم نامیده شد. و یا در مورد پاسارگاد می گفتند که کسی جز سلیمان نبی قدرت ساخت چنین بنایی ندارد! در مورد تخت جمشید هم اینگونه است! این هم یکی از آن مواردی است که ما در مطالعۀ کتیبه ها مرهون افرادی مثل آقای قوچانی هستیم و دیگران نمی توانند اطلاعاتی از این دست را در اختیار ما بگذارند.

از بخش های دیگر اهمیت کتیبه ها تاریخ اجتماعی ایران است. یعنی ما تاریخ سیاسی و حکومتی را از طریق کتیبه های رسمی می شناسیم. اما آنچه که باید از توده های اجتماعی مردم بدانیم را از کجا به دست بیاوریم؟ قبرستان ها و سنگ قبرها که سابقه اش به قبل از اسلام می رسد یکی از وجوه اصلی دانستن حرفه ها و کارهای مختلف و ساخت چنین اشیائی در قرون مختلف را به ما نشان می دهد.

 متأسفانه امروزه در نگه داشتن گورستان ها و سنگ قبرهای تاریخی خیلی خیلی کم گذاشته ایم و بخشی از تاریخ عمومی سرزمینمان را از دست داده ایم. ضمن اینکه چنین متونی کمک می کند برخی از اطلاعات ناصحیحی که در متون هست و آقای قوچانی در جاهای مختلف از قرائت هایشان بدان ها اشاره کرده اند؛ یا اینکه رمز برخی از نقوشی که در حوزۀ هنر اسلامی آمده و ما دلایلش را نمی فهمیم را متوجه شویم.

کمک به حوزۀ علم نسب شناسی و اَعلام انسانی و اعلام جغرافیایی که یکی از مهم ترین بخش های این کتیبه هاست؛ از دیگر فواید این علم است؛ چرا که این ها برای زمان خود هستند و درنتیجه صادق ترین اسنادی هستند که می توانیم بدان دسترسی پیدا کنیم و ثبت و ضبط را از تحریفات وارد شده نجات دهیم.

 اگر در سابقۀ کارهای آقای قوچانی ببینید کمک به حوزۀ تاریخ ادبیات هم یکی از کارهای ارزشمندشان است. رباعیاتی که در سفال های زرین فام آماده است می تواند به ما کمک کند که اختلاف نظرهایی که در شاعران رباعیات آمده است را رفع کنیم. بخشی از ابهامات تاریخ ادبیات هم در این بخش تصحیح می شود.

کتاب اشعار کتیبه های زرین فام تخت سلیمان نمونه ای از این کار است که آقای قوچانی انجام داده بودند. البته ما در بخش خوانش کتیبه ها مشکلات دامنگیر بسیاری را داریم و حضور فردی مثل آقای قوچانی و کارهای ایشان سبب شده ابهامات و مشکلات این حوزه کم تر شود. چون یک سری اشیاء هستند که شناسنامه ندارند. این ها یا از طریق قاچاق اشیاء تاریخی از کشور خارج شده اند (چه در چوبی، چه صندوق و سنگ قبر) و به مجموعه های موزه های خصوصی رفته اند و هیچ سندی هم ندارند چون فروشندۀ آن ها هیچ سندی نداده است.

آقای پوپ می گوید که تا زمان رضاشاه من اجازه نداشتم وارد بناهای مذهبی شوم، در نتیجه دوربینم را قطعه قطعه می کردم و به متکدیان حرم می دادم این ها را لابه لای لباس هایشان به داخل می بردند و من می توانستم از اشیاء عکاسی کنم. تا اینکه رضاشاه اجازه می دهد که پوپ کار کند. خب تمام این ها باعث شد که بخشی از کتیبه های ما از بناها کنده شوند. کتیبه های زرین فام خانقاه شیخ عبدالصمد در نطنز یکی از نمونه هایش است. مدرسۀ خان شیراز دیگر نمونه است.

در هر صورت دانش آقای قوچانی در حوزۀ گچ بری و پارچه و … به شناسنامه دار کردن اشیاء کمک می کند.  جابه جایی این آثار از محل اصلی خود ما را از دست یافتن به پیشینۀ آن ها محروم کرده و راه کارهای آقای قوچانی و سنت ایشان و کوششان این راه را برای ما باز کرده است. ایشان بنیاد چنین کاری را در حوزۀ تاریخ فرهنگ ایران گذاشتند و همانگونه که چندباری خود اشاره داشته اند دکتر باقرزاده که رئیس مرکز باستان شناسی بود، استاد را به این سمت و سو هدایت کردند و ایشان هم جواب شایسته ای برای چنین خواسته ای را فراهم کردند.”

دیگر سخنران این شب، سعید خودداری نائینی به متدلوژی های استاد قوچانی در بخش مقاله نویسی و پژوهش های ایشان اشاره داشت و بیان داشت که:

“هنر اسلامی به غیر از تناقضات و مناقشاتی که بر سر نام خود هنر اسلامی دارد، دایرۀ وسیعی از اشیاء را شامل می شود که تقریبا بر بیشتر جاها با خط و نوشتار و تزئین روبرو است. حال اگر کتیبه خوانی را مقدمه ای بر کتیبه شناسی بدانیم و این تلقی را داشته باشیم که یک علم میان رشته ای است خود برخی اوقات هم پیش نیاز برای علوم دیگر و گاهی موضوع تحقیق قرار می گیرد. امروزه توجه به این موضوع به حدی است که در دانشگاه ها از دانشجوهای ارشد و دکتری موضوع رساله اشان کتیبه شناسی است. جوایزی که در حوزۀ هنر اسلامی در نظر گرفته می شود هم به کتاب هایی اهدا می شود که در مورد کتیبه ها نوشته شده است. 

موضوع کتیبه شناسی در حوزه های مختلف معماری، مهر، سکه، کتابشناسی، چوب، سنگ و مواد بسیار مختلف و با توجه به قدمتی که دارد- اگر تا دورۀ قاجار حساب بکنیم- هزار سال آثاری است که باید مورد تحقیق قرار بگیرد. پیش نیاز کتیبه شناسی این تصور است که اگر زبان عربی و فارسی بدانیم می توانیم کتیبه را بخوانیم اما این ظاهر امر است. وقتی سراغ کتیبه ای می رویم باید در مورد متن آن هم چیزهایی بدانیم؛ اینکه موضوع آن یک متن ادبی یا دیوانی است؟ چون برخی اوقات خواندن کلمه ای که مختص یک حوزه است ما را به اشتباه می اندازد.

سعید خودداری نائینی به متدلوژی های استاد قوچانی اشاره داشت
سعید خودداری نائینی به متدلوژی های استاد قوچانی اشاره داشت

در کارهای استاد قوچانی شما به کرات می بینید شما در یک اثری که نصفه است و قابل خواندن نیست یک استنباط صحیح علمی داشته اند. فکر می کنم اگر زاویۀ نگاه ما به متدلوژی متون استاد قوچانی در مقاله هایی که در این سه دهۀ اخیر نوشته اند باشد می بینیم آن چیزی که باعث شده هیچ محقق خارجی خود را بی نیاز از مراجعه به آثار دکتر قوچانی نبیند، همین روش های تحقیق است. مقاله های استاد قوچانی به زبان های مختلف ترجمه شده است از آلمانی تا انگلیسی.”

وی در ادامه افزود:

“نکتۀ اول اینکه استاد قوچانی به سراغ کارهای سخت رفته اند. چیزهایی که خیلی کم است. مثلا در مورد پایزه های که ما در ایران داشتیم و نمونۀ آن در موزۀ ملی بود و ایشان اولین کسی بودند که در مورد این موضوع مقاله نوشتند و هنوز هم اگر کسی بخواهد در زمینۀ دورۀ ایلخانی کاری انجام دهد و در مورد پایزه ها صحبت کند، چاره ای به جز ارجاع به کار آقای قوچانی ندارد.

در خود کتیبه شناسی سؤال اینجاست که پس از اینکه موفق به خواندن کتیبه ها  شدیم حال چه باید کرد؟

استاد در مورد تنگی که کتیبه اشان را خواندند،اثبات کردند که کاربری این شیء چیست. دوم فرآیند ساخت است. مثلا در خیلی از موارد فرآیند ساخت کاشی های تخت سلیمان و مقاله هایی در این مورد را بیان می کنند که فرآیند تولید کاشی بر اساس خط و دیگر شواهد روی کاشی چگونه بوده است و این پازل کمک می کند تا اطلاعات ثانوی در مورد کتیبه ها را به دست بیاوریم. نکتۀ مهم دیگر این است که بخش سخت ماجرای کتیبه خوانی کتیبه هایی است که تحریری است و دیگر اینکه متن عربی است.

 به خاطر دارم در سال ها پیش که استاد را در موزۀ ملی ملاقات کردم می گفتند برای اینکه ادامۀ برخی از این روایات را پیدا کنند باید با مصر مکاتبه کنند تا منابع عربی بهتری به دست آورند.

حُسن استاد در کارهایشان این است که اگر به قدیمی ترین مقالاتی که نوشته اند مراجعه کنید -چیزی که در مقالات علمی- پژوهشی ما غایب است- خواهید دید که به منابع هم زمان ارجاع داده شده است. مثلا از محاضرات از راغب اصفهانی و منابع عربی هم زمان استفاده می شود. در اغلب مقالاتی که امروز نوشته می شود کم تر به منابع قبل از قرن شش و هفت مراجعه شده است؛ چون منابع عربی است و استفاده از آن ها شاید سخت تر باشد. اما این را هم باید در متدولوژی آقای قوچانی اضافه کنیم اگر در همان زمان جایی فکر می کردند منبعی کمک می کند تا نکته ای روشن شود پس به مقالات لاتین و عربی ارجاع می دادند.

در مقاله ای که استاد قوچانی در مورد یکی از گنبدهای سلجوقی ارائه کردند به طراحی آن نیز پرداخته اند و   یا طراحی پیشنهادی که در سلطانیه داده اند که این کتیبه ها چگونه می توانست باشد. خب این ورای کتیبه خوانی است و در واقع کتیبه شناسی است.

نکتۀ دیگر اینکه استاد با توجه به علم اشیاء موزه حوزۀ کاری گسترده ای دارند. سکه شناسی که چندین کتاب از ایشان هم در این حوزه برگزیده شناخته شده است. مثل کتاب سکه های نیشابور و کاشی های حرم اما رضا(ع).”

سعید نائینی در پایان اظهار داشت:

“نکتۀ آخر من این است که استاد همیشه با فروتنی جوابگوی سؤالات ما بود. اولین برخوردم با ایشان در موزۀ ملی بود. آن زمان دانشجوی ترم سه بودم و وقتی که سؤالم را با خانم گرجی، ریاست بخش حفاظت موزه مطرح کردم، روزی را هماهنگ کردند و استاد تشریف آوردند و سؤال من را که در مورد کتیبۀ مسجد حیدریه قزوین داشتم را با سخاوت علمی و برخورد خوب جواب دادند. این بیست سال بعدی را هم کم و بیش از علم استاد استفاده کردم و قبل از آن هم بوسیلۀ آثار ایشان کارهایشان را دنبال می کردم.

دوراندیشی استاد در بخش دیگر این بود که بسیاری از مقالاتشان را در کتاب کتیبه های سفال نیشابور دو زبانه منتشر کردند و این بورد استفاده را برای جامعۀ تحققیانی غرب افزایش داد. بسیاری از مقالات استاد در مجلات علمی منتشر شده است و امروز موزه های بزرگ دنیابه همکاری با ایشان افتخار می کنند.”

در این بخش از جلسه بخش هایی از فیلم مستند «آن خطاط سه گونه خط نوشتی» به کارگردانی مریم اسلوبی به نمایش گذاشته شد.

سپس نادر کریمی سردشتی، از خصایل اخلاقی عبدالله قوچانی در حوزۀ همکاریشان سخن گفت و اظهار داشت:

“اهل فضل و کمال و ارباب عدل و انصاف و از دوستداران میراث فرهنگی و فرهنگ و تمدن ایران زمین همه بر این قضیه معترف هستند که فاضل پژوهشگر و محقق جناب آقای قوچانی یکی از نادر شخصیت هایی است که در حوزۀ تخصص خود مایل فخر و آبروی ایران زمین است و به قول آقای چگینی در این قول هیچ مبالغه ای نیست. ایشان علاوه بر تبحر در زبان و ادبیات عربی محققی دقیق و زبردست هستند که آثارشان همه شاهد صادقی است بر این ادعای بنده.

سال 1369 وارد میراث فرهنگی و سال های 72 با آقای قوچانی آشنا شدم. سال 74 در سفری به ایلام هم سفر بودیم و ایشان سخنرانی در حوزه های سکه های ایلام و لرستان داشتند و در سفرهای بعدی از جمله در کیش در سال 79، همایشی در مورد خلیج فارس برگزار شد و دیدارهای متعددی بین ما صورت گرفت که بعدها بعد از اینکه از موزۀ ملی به پژوهشکدۀ زبان و گویش منتقل شدند همکار و در خدمتشان بودیم. ما خدمتشان تلمذ می کردیم و از فضل و معلومات و حسن ادب ایشان برخوردار بودیم. و البته در سال 82  افتخار همکاری در زمینۀ یکی از کتاب های ارزشمندشان به نام گنجینۀ سکه های نیشابور را داشتیم.

در مورد خصال اخلاقی ایشان در چند جمله خلاصه می کنم؛ با توجه به اینکه حدود بیست و چند سالی که با استاد آشنا بودم چند خلق و خوی مستدام در ایشان مشاهده کردم که البته این ها در فعالیت ها و پژوهش های علمی و فرهنگیشان تأثیرگذار است؛ یکی نظم و انضباط کاری، وقت شناسی، متانت، ساده پوشی، عزت نفس و آزادمنشی است و روحیۀ تواضع است و  پرسش گری. آدم هر چه بیشتر بداند بیشتر هم سؤال می کند. و آخرین خصلت در مورد ایشان جدیت است. جهد و جدیت را قرین یکدیگر کرده که این همه آثار  از او باقی مانده است.”

 

نادر کریمی سردشتی، از خصایل اخلاقی عبدالله قوچانی سخن گفت
نادر کریمی سردشتی، از خصایل اخلاقی عبدالله قوچانی سخن گفت

وی در ادامه افزود:

“استاد قوچانی در سه حوزه سرآمد هستند: یکی کتیبه شناسی، دو دیگر سکه شناسی و سه دیگر نسخه شناسی.

در خصوص شخصیت علمی و فرهنگی نکتۀ اساسی این است که عشق به کار آقای قوچانی موجب شده است که همیشه ایشان سرزنده و شاداب باشند. و این در خصال و خصوصیات و زندگی ایشان جاری بوده و هست و به همین علت چون خستگی از کار، خود مشکلاتی را به بار می آورد و موانع در مسیر کار، خود آدم را خسته می کند، ایشان علی رغم اینکه آزادمنش و عزت نفس دارند با اینکه ناملایمات بسیاری در کار ایشان بوده است اما هیچگاه تأثیری بر کارشان نداشته است.

دیگر اینکه در اصل روح حاکم بر تحقیق و پژوهش استاد قوچانی، بحث نوآوری و خلاقیت در پژوهش است. به چه معنی؟ اینکه آنچه که نوشته و پژوهش کرده مسبوق به سابقه نیست؛ نه ازلحاظ موضوع بلکه از لحاظ شأن و مصداق موضوع. ولی آنچه که ایشان را از دیگران متمایز می کند آن خلاقیت هاست؛ لذا چه در کتیبه هایی که در کاشی های تخت سلیمان پژوهش کرده و سایر تألیفات، دانش علمی و تجربی را قرین هم کرده است. کار ی که آقای قوچانی انجام داده و حائز اهمیت است، این است که تجربۀ شخصی ایشان در ممارست و خلاقیت و نوآوری هاست. مثلا در آن سکه هایی که مکشوف در ری است آنجا قلمرو سیاسی آل سامان را تا آنجا می رساند. این از طریق پژوهش های ایشان ممکن بوده است.

نمونۀ دیگر نقادی ها و بررسی های مناقشه انگیز است . استاد مقاله ای در مورد قرآن های سده های اولین اسلام منسوب به ائمه است. به نظر می رسد این یک جرئت و جسارت علمی می خواهد تا کسی بیاید و بگوید این ها جعلی است و در قرون بعدی اضافه شده است. این نشان دهندۀ تعهد علمی هم هست و ابایی هم از مطرح کردن آن ندارد.

نکتۀ دیگر بحث ابتکارات ایشان در مطالعات علمی چوب نوشته هاست. ایشان در مورد کتیبه های چوبی که ارزش فراوان دارند و در معرض خطر انهدام قرار دارند اهتمام زیادی داشته اند و مطالب بسیار جدی را مطرح فرمودند.

خصیصۀ دیگر ایشان بحث روشنگری های تاریخی و علمی در تحقیقاتشان است. هم در تاریخ و متون ادبی و هم از گزارش های معقولات تاریخی که در مورد خیلی مسائل گفته شده است. و کارهایشان همه گزیده و ناب است.

البته یک نکته هم هست از نظر بنده این است که استاد قوچانی متون گراست؛ به این معنا که گرچه به کالبد و تکنیک ساخت اثر اهتمام دارند اما اساسا کارشان متون است. و تمام روشنگری هایی که ایشان انجام داده بر همین قسمت هم هست و وابسته به همین مطالعات متونی ایشان است.”

نادر کریمی سردشتی در پایان سخنانش بیان داشت که:

“خلاصه اینکه استاد قوچانی شخصی است که متأسفانه دوم و سوم و چهارم ندارد! نمی دانم نظام آموزشی ما غلط است یا رابطۀ استاد و شاگردی از بین رفته است و لذا اینکه در آینده چه اتفاقی می افتد؟ قابل پیش بینی نیست! ندانستن زبان یکی از معضلات دانشجویان است. این یک نقصان بزرگی است.

استاد قوچانی در پژوهشکدۀ ما چهار کتاب چاپ کرده اند و کتاب هایشان همه مربوط به حوزۀ کتیبه شناسی و بررسی سکه های نیشابور است، بررسی کتیبه های مسجد جامع گلپایگان و بررسی کتیبه های بناهای یزد. و امامزاده عبدالله شوشتر با همکاری همسرشان، خانم رحیمی فر از دیگر کارهایشان است. در اینجا شایسته است از خانم رحیمی فر هم قدردانی شود که همراه و پا به پای استاد قوچانی در تمام پژوهش هایشان همراه استاد بودند و امروزه ما به عنوان یک همکار در پژوهشگاه در خدمتشان هستیم.

پایان عرایضم این است که با توجه به روشی که استاد در پژوهش ها ارائه کردند امیدواریم این مجموعه مقالات چه توسط میراث فرهنگی و چه دیگر دستگاه ها منتشر شود.  این نفع گسترده ای برای همگان است.”

آخرین سخنران این شب محمد علی مخلصی از سخنان شهریار عدل و استاد شیرازی مدیر فصلنامۀ اثر در وصف عبدالله قوچانی یاد کرد و چنین سخنانش را آغاز کرد:

“آثار آقای قوچانی را می توان به سه بخش تقسیم کرد: آموزشی، پژوهشی و هنری. من می خواهم روی بخش هنری اشاره ای کوتاه داشته باشم. استاد به خطوط کوفی و نسخ و خطوط بنایی تسلط دارند و پژوهش های بسیار عالمانه ای هم در این زمینه انجام داده اند. کتیبه هایی که نایافته اند و بسیاری از مقالات ایشان دربارۀ آن ها هم هنوز چاپ نشده است.

 برخی مقالات استاد هم نوشته هایی است که دیگران قبلا کار کرده اند و ایشان پژوهشی نو بر روی این کار دارند. یکی از آن کتیبه ها کتیبۀ برج آرامگاه علاء الدین ورامین است. قبل از ایشان این کتیبه خوانده شده و در کتاب بررسی هنرهای آقای پوپ چاپ  شده بود و آقای قوچانی بازنگری دیگری داشتند. کتیبه ناقص بود و ایشان کاملش کردند و شرح عالمانه ای هم بر این کتیبه نوشتند.

کتیبۀ دوم مربوط به مجموعۀ نطنز است که اندره گدار کار کرده بود و تاریخی که برای آن در نظر گرفته بود سال 716 ه.ق بود. آقای قوچانی با تسلطی که بر زبان داشتند و با توجه به اسناد خطی به دست آمده از خود آن مجموعه تاریخ 706 هجری را برای آن بنا در نظر گرفتند و این تاریخ را به ثبت رساندند و نقدی بر کار ایشان نبود.

آقای دکتر عدل وقتی از پاریس به ایران می آمد، مستقیم سراغ دکتر شیرازی می رفت و مثل همیشه جویای مجلۀ  اثر می شد. آقای شیرازی مجلۀ 26 را که مقالۀ آقای قوچانی در آن بود به آقای عدل دادند و ایشان بعد دیدن مقاله خندیدند و گفتند که وقتی آقای قوچانی تحقیقی انجام می دهد، کاسه کوزه های تمام محققین قبلی را بهم می ریزد. البته آقای مهندس شیرازی هم به آقای قوچانی هم علاقه داشتند و برایشان احترام قائل بودند. بارها از زبان ایشان شنیدم که می گفتند مگر ما به جز آقای قوچانی هم کسی را داریم؟

محمد علی مخلصی درباره آثار استاد قوچانی سخنرانی کرد
محمد علی مخلصی درباره آثار استاد قوچانی سخنرانی کرد

 مسئلۀ اصلی مسئله ای که کم بدان توجه شده، ایشان به جز مقالات چاپ شده با نام خودشان ده ها مقاله کار کردند که نام دیگران بر روی این مقالات است و ساختمایۀ مقاله کار آقای قوچانی است اما توسط دیگران پژوهش شده است. یکی از آن ها کتیبۀ منار مسجد دامغان است. که آقای شهریار عدل با کامران عدل به سختی از آن عکاسی کردند و آقای قوچانی خواندند. اسم آقای قوچانی داخل متن هست و مقاله به نام ایشان نیست. ایشان کاری را در منار مسجد سرخ، ساوه انجام دادند. من در گزارشی با این موضوع خواندم که ارجاع شفاهی به کار ایشان داده شده بود. آقای قوچانی یک همراه و محقق مطمئنی بودند که آقای دکتر شیرازی و دکتر عدل به دانش ایشان متکی بودند.”

وی در ادامه افزود:

“بررسی کتیبۀ منار فیروزآباد را ایشان برای من خواندند و پژوهش در کتیبه های رباط شرف و ظروف فلزی این بنا را استاد انجام دادند اما اسمشان تنها در متن و تشکر آمده است. کتیبه ای چوبی در خانۀ ابراهیمی اردبیل متعلق به دورۀ قاجار را ایشان خواندند. این اثر ظریف و زیباست که در بالای در شاه نشین تالار جایگزین شده که خطوط این کتیبه با اسلیمی های آن قابل تشخیص نیست.

در مورد کتاب هایشان باید یادی بکنم از کتاب اشعار فارسی بر روی کاشی های تخت سلیمان که بعد از انتشار در همایش زبان شناسی بود که دکتر حداد عادل به عنوان سخنران آمده بودند و کتاب آقای قوچانی را باز کردند و مقداری از آن کتاب خواندند و از مؤلف و خود کتاب تجلیل کردند.

کتاب دیگر گنبد سلطانیه بود که به استناد کتیبه ها نسخه ای از آن را به آقای دکتر شیرازی هدیه دادم. ایشان خیلی خوشحال شدند و به من گفتند خیلی خوب شد چون چند وقت قبل نامه ای از شیلا بلر دریافت کردم که گفت می خواهد روی کتیبه های گنبد سلطانیه کار کند و می خواهم این کتاب را برایش بفرستم. یک ماه و نیم گذشت و آقای شیرازی خواستار نسخه ای دیگر از کتاب شد و گفت که کتاب را برای خانم بلر ارسال کردم و ایشان کتاب را خواندند و از بررسی کتیبه های سلطانیه منصرف شدند؛ چون گفتند کارهای آقای قوچانی حرف ندارد!

آقای قوچانی بر کتیبه های کوفی بنایی تسلط کامل دارند. به یاد دارم بر کتیبۀ مسجد جامع عتیق کار می کردم و آن را خواندم. بر روی کلمه ای گیر کردم و هر چقدر سعی کردم در اینترنت پاسخ را پیدا کنم، موفق نشدم. از ایشان خواستم و استاد این کلمه را پیدا کردند. بدون اینکه خواهش کنم با بزرگواری تمام حتی آن را طراحی کردند و برای من فرستادند. مسئلۀ هنری همین جاست؛ یعنی ایشان علاوه بر اینکه کتیبه ها را می خوانند و می شناسند یک انسان هنرمند به تمام معنا هستند. آن زمان که نه اینترنت بود و نه برنامه های فتوشاپ و اتوکد و طراحی های ظریف و قشنگ دستی از کتیبه ها داشتند. از دیگر آثار بازسازی کتیبه های امامزاده نور گرگان بود. یکی هم که مهم تر بود طراحی کتیبه های کوفی آرامگاه شیخ حیدر در مشکین شهر در وسعتی ده ها متر مربع اجرا شده بود.”

در واپسین لحظات این جلسه عبدالله قوچانی ضمن تشکر از حاضرین و مدیر مجلۀ بخارا برای برگزاری این شب، از آغازین روزهای فعالیت خود در حوزۀ کتیبه شناسی و کتیبه شناسی سخن گفت و از حمایت های استاد منوچهر ستوده یاد و سخنانش را اینچنین آغاز کرد:  

“البته شروع کار بنده بر روی کتیبه های اسلامی از سال 56 با استقرار در موزۀ ملی ایران شروع شد. چیزی که اتفاق افتاد این بود که پنج شش سال بعد از شروع کار به یکباره سه کتاب آماده شد که همه را متعجب کرد. در یک سال سه کتاب که کتیبه های سفال نیشابور و خط کوفی بنایی مساجد اصفهان و کتابی که با دو تن از دوستان دکتر کیانی و خانم کریمی دربارۀ هنر کاشیگری ایران نوشتیم.

وظیفه ام ایجاب می کند از اساتید یاد کنم. مرحوم دکتر بهرامی مدیر موزه بودند. ایشان شروع به خواندن اشعار فارسی روی کاشی و .. کردند و کتاب ایشان به زبان انگلیسی چاپ شد و کتاب کاشی های زرین فام به زبان فرانسه و … البته قبل از ایشان باید از محمدحسن خان صنیع الدوله یاد کنیم که ایشان هم کتیبه خوان بود و اشعار فارسی کاشی های امامزاده جعفر دامغان را خوانده است.

فراموش نمی کنیم استاد منوچهر ستوده را که تألیفات بسیاری دارد. البته مرحوم دکتر ستوده خود باعث شد که من در دانشگاه تهران تدریس کنم. بنده فقط لیسانس داشتم اما با پیشنهاد دکتر ستوده حدود ده سال تدریس کردم. دانشجویانی که فارغ التحصیل می شدند مدارکشان بالاتر از من بود!”

محمد فارسی مدان دانشجوی دوره فوق لیسانس رشته باستانشناسی دانشگاه محقق اردبیلی که نام استاد را به خط کوفی هدیه اورد.
محمد فارسی مدان دانشجوی دوره فوق لیسانس رشته باستانشناسی دانشگاه محقق اردبیلی که نام استاد را به خط کوفی هدیه اورد.

وی در ادامه اظهار داشت:

“هدفم از کارگاه هایی که برگزار می کردم این بود که حداقل شده یک نفر از این کارگاه ها موفق بیرون بیاید و این کار را ادامه دهد.  کارگاه خط کوفی بنایی که سال گذشته انجام شد. خانمی از روستایی در یزد آمده بود که اکنون خط کوفی بنایی را بر روی گلیم می بافد. یا کارگاه کاشی زرین فام که هنرجویان بسیاری داشتیم. کافی است یک تعدادی پیدا شوند و این کار را ادامه دهند.

 البته اصل کتیبه خوانی را مدیون آقای دکتر باقرزاده هستم. وقتی ایشان فهمید که من به زبان عربی تسلط دارم، در هنگام استخدامم گفتند برو و روی کتیبه ها کار کن! از همان زمان شروع کردم.

به یاد دارم در آن زمان اشیای بسیاری از دیوار قدیم موزۀ ملی جدا می کردیم تا به موزۀ هنرهای اسلامی انتقال دهیم. ایتالیایی ها این کار را انجام می دادند. رفتم دیدم که کتیبه ها آماده روی زمین است اما نامفهوم! متوجه شدم بعد از پیاده سازی از روی دیوار به اشتباه روی زمین چیده شده است. قضیه را مطرح کردم. ایتالیایی ها ناراحت شدند که این کیست که نیامده ایراد می گیرد! روز بعد به سالن رفتم و دیدم چیدمان درست شده و گویا بخاطر حرف من رفته اند و عکس های اصلی کتیبه ها را دیده اند. همان شب مانده و کار را اصلاح کرده بودند.

غرض نقشی است که از ما بازماند

که هستی را نمی بینم بقایی

 

سپس یکی از شاگردان استاد قوچانی با نام آقای فارسی مدان با تجلیل از شخصیت متواضع و حمایت های استاد از دانشجویان و نسل جوان و تشویق و هدایتشان لوح دست ساز خود در قالب کتیبۀ بنایی با نام استاد عبدالله قوچانی را تقدیم ایشان کرد.

لوح تقدیری نیز توسط سردبیر مجلۀ بخارا به نمایندگی از خانۀ اندیشمندان علوم انسانی تقدیم استاد گردید.

پایان بخش این شب مروری بر آلبوم عکس های کودکی تا به امروز عبدالله قوچانی بود.