گفتگو با توفیق سبحانی
در ادامه نشست دیدار با دکتر توفیق سبحانی، نخستین سوال از سوی سردبیر بخارا مطرح شد :” معمولا وقتی انس و الفت با غزلیات شمس و مولانا پیدا میشود همواره تصوری از شخصیت مولانا و شمس پدیدار می شود، همچنین مقداری نقاشی ناشی از تخیل نقاشان و طراحان را نیز داریم که البته منظورم این گونه تصورات نیست و بلکه قدری عمیق تر. حالا سئوال من این است که اصولا مولانا را چگونه تصور می کنید و یا اساساَ ایشان ر ا در خواب دیدهاید؟
دکتر توفیق سبحانی در پاسخ به این سئوال گفت: من هرگز مولانا را خواب ندیدم، اما شمس را آشکاره دیدهام. هنگامی که استاد محمد علی موحد را می بینم انگاری شمس را دیدهام به نظرم استاد موحد یک ارتباط معنوی با شمس دارد، وقتی ایشان تفسیر قرآن و یا دیوان کبیر را درس میدادند در اثنای درس سکوت میکردند، و به نظرم در آن لحظات با شمس ارتباط برقرار میکردند، همچنین باید بگویم اگر شمس نبود مولانا در چه جایگاهی قرار داشت.”
وی ادامه داد: “مجالس سبعه که از مولانا باقی مانده است، هفت سخنرانی مولانا است که مانند خطابه با آیهای شروع شده است، باید بگویم در سال 1354 و 55 از دکتر شفیعی کدکنی سئوال کردم شما غزلیات مولوی را چگونه تدریس میکنید؟ ایشان در پاسخ گفتند، غزلیات مولانا را باید خواننده درک کند، چرا که غزلیات معنوی قابل معنی کردن نیست.”
دکتر سبحانی درباره منزل شخصی مولانا گفت:” مولانا خانه محدودی داشته است و متأسفانه مانند تمام اقدامات شرقیان که موزهداری و حفاظت از آثار باستانی مساوی با ویرانی آثار است، خانه مولانا نیز ار بین رفته است، این خانه بسیار کوچک بوده و با فرزند خود سلطان ولد با نامه صحبت میکرده است، البته باید بگویم که سلاطین نیز با وی با احتیاط برخورد می کردند.”
دکتر سبحانی درپاسخ به سئوال دیگری درباره علاقه ایشان به آثاری که با موضوع مولوی تالیف شده است، پاسخ داد: “کتابی که فرانک لوییس درباره مولوی نگاشته و کتاب «شکوه شمس» آنماری شیمل را بیشتر می خوانم البته مرحوم عبدالباقی از جمله پژوهشگرانی بوده است که به کتابخانه شخصی و آرامگاه مولوی اشراف داشته است.”
وی در ادامه نشست، به سایتهای مختلف مولوی شناسی در کشورهایی مانند امریکا اشاره کرد و گفت: “در این گونه کشورها چاپ اثر راحتر است و انحصار طلبی در آنها دیده نمیشود.”
در شرح مولانا است وقتی از بلخ حرکت کردند در خراسان با عطار ملاقاتی داشته است. این امر تا چه حد صحت دارد؟ دکتر سبحانی پاسخ داد:” بله، این اتفاق افتاده و مولانا نیز درباره این ملاقات در شعرهای خود نوشته است.”
در ادامه این نشست سئوالی با این مضمون مطرح شد که این مسیر طی شده تا خراسان، چرا باعث نشد مولانا و خاندانش در خراسان ساکن شوند؟ و دکتر سبحانی در پاسخ گفت: “چون پدر مولوی قافله سالار بود و حدس می زده که آرامش خراسان موقتی است و آنها می خواستند به جایی آرامتر بروند.”
و دکتر سبحانی چنین ادامه داد: ” ترکیه و هندوستان جزو کشورهای مسلمان بودند پدر مولوی این مسیر را تعیین کرد تا به بلخ برسند. در بلخ افرادی شبیه مولوی خیلی زیادند، منزل بهاءلدین در آنجا (بلخ) است. در سفری که به آنجا داشتم به خانه بخشدار رفتیم اما نخواستند که خانه را به ما نشان بدهند و یا این که از محل آن اطلاع نداشتند. آن چنان که آمده است، برهان الدین پس از اطلاع از مرگ سلطان العلما از محلی به نام قیصریه رد شد تا به سلطان العلما برسد، در این مسیر بود که شیفته قیصریه شد. باید بگویم فردی مانند مرحوم زرین کوب می توانست تا از یک جمله وی استباط کرده و کتابی سترگ درباره مولوی بنویسد، در کل زرین کوب شدن سخت است، که اگر من هم توانایی ها و دانش استاد زرین کوب را داشتم شاید میتوانستم اثری چون پله پله تا ملاقات خدا را بنویسم.
یکی از حاضران در نشست از دکتر سبحانی درباره معراج در شعر مولانا سووال کرد و وی در پاسخ چنین گفت: “معراج در شعر مولانا همان نیرویی است که از شعر به خواننده می رسد. مولانا خود منبع عظیمی از نیرو است که علاوه بر خود، خوانندگان را به معراج می برد.”
وی درباره آرامگاه شمس و اختلاف آراء در محل آرامگاه وی گفت: ” خوشحالم که سرانجام پس از مباحثات بسیار در جهان و در میان مولوی پژوهان بر همه مسلم شد که آرامگاه شمس در خوی واقع شده است و امیدوارم با آنچه تا به حال برای این بنا طراحی شده بتوان آرامگاهی شایسته مقام شمس ساخت.
وی در پاسخ به سئوالی درباره نقش استاد جلالالدین همایی در شناساندن مولوی در ایران گفت : ” کتاب دو جلدی«مولوی چه میگوید» یکی از آثار برجسته استاد جلال الدین همایی است و یادداشت های وی از جمله یاد داشتهای قابل تأملی است که خواندن آن از عهده هر کسی برنمی آید.”
دکتر سبحانی به برنامه مرزهای دانش پرداخت و چنین اظهار داشت:” این برنامه در سال 1341 از رادیو پخش میشد، یک روز با دکتر انور به میدان ارک رفتم تا استاد همایی را از نزدیک ببینم مردی آنجا بود که لباس خاصی بر تن داشت و چون مانند همه نبود حدس زدم که باید استاد جلال الدین همایی باشد.”
دکتر توفیق سبحانی در بخش دیگیری از سخنان خود به یکی از سوالات حاضران درباره پژوهش های موفق مولوی شناسی در ایران چنین پاسخ گفت : ” در ایران رضا قلی خان هدایت نخستین گام را در جهت مولوی پژوهی برداشت.البته از دیگر مولوی شناسان موفق میتوان به استاد جلالالدین همایی، بدیع الزمان فروزانفر، عبدالحسین زرینکوب، دکتر شفیعی کدکنی ،منوچهر مرتضوی و استاد محمد علی موحد اشاره کرد.
دکتر سبحانی در ادامه پاسخ به این سئوال، پژوهش های سید جلال الدین آشتیانی، حسن لاهوتی ، کریم زمانی و پروفسور نیکلسن و دکتر آن ماری شیمل و فرانکلین لوئیس را از جمله پژوهشگران موفق و تاثیر گذار در شناساندن مولوی دانست.