شش شعر از یکصد و یک شعر شفیعی کدکنی
در شماره نوروزی مجله بخارا یکصد و یک شعر منتشر نشده از شفیعی کدکنی برای نخستین بار در اختیار خوانندگان قرار گرفته است. اکنون شش شعر دیگر از این مجموعه را با هم می خوانیم :
در آینه
در آینه موی خویشتن را
دیدی و شدی به بیم تسلیم
وان دل که هنوز عاشق توست
بیزار ز ساعت است و تقویم.
***
چون سایه و خورشید
دور از هم و با یادِ هم بودیم
بی فرصتی از بازدید و دید
چون سایه و خورشید
افسوس!
عمرِ قناری در قفس بگذشت
گل در سبد خشکید.
***
اشراقِ بیکران
آه
تابنده نورِ ماه
از آجُرِ مشبّکِ دیوار خانقاه،
اشراقِ بیکران،
در تنگنایِ فرصتِ کوتاهِ شامگاه.
***
طنبور خراسانی
آنچنان تا صبح میبارید
که مگر دارد جهان آهنگِ ویرانی
شب،
همه شب،
تا سحر با خویش میگفتم:
تا چه در سر دارد،
این بیخانمان،
این روحِ عصیانی
گویی از سرپنجة «بونصر»
میشنیدم اندرین آفاق
پردههای نغزِ طنبور خراسانی.
***
قناری
هزار معنیِ دیگر،
به غیر از آنچه تو دانی
درونِ عشق نهفتهست
کجاست آنکه تواند، یک از هزار شمارد؟
یکی همین نزدیک
قناریی که به آوازِ گرمِ خود کوشد
جدارِ سردِ قفس را ندیده انگارد
***
نیروی بیکرانِ زمین
همچون درختِ نیمة اسفند
افراشتن بلند و سرافراز
با دستِ خود درفشِ یقین را
در بازوانِ خویش نهفتن
همچون درخت نیمة اسفند
نیروی بیکران زمین را