چشمه‌-‌ دریای چیچَست (اورمیه)و اسطوره‌های مربوط به آن/ژاله آموزگار

 

دکتر ژاله آموزگار ـ عکس از ژاله ستار
دکتر ژاله آموزگار ـ عکس از ژاله ستار

دریاچه زیبا، باستانی، پر آب و خیال‌انگیز ما که چشم به راه بهبودیش بودیم دوباره ناتوان شده است. فرزندان ناخلفی بودیم که آن‌چنان که باید کمر به خدمتش نبستیم و سزاوارانه تیمارش نکردیم و این پهنه آبی کهنسال را که بخشی از هویت تاریخی و اساطیری ماست آزردیم.

در این روزهای بحرانی این دریاچه نیلگون، بخارا بر آن شد که این مطلب را که در آن بخشی از گذشته اساطیری این چشمه-دریا به بحث کشیده شده است باز نشر کند. باشد که دریاچه اورمیه ما هرگز زوال نپذیرد.

آب در فرهنگ ایران از اهمیت خاصی برخوردار است و دریاها و رودها و چشمه‌ها که منبع آب به‌شمار می‌آیند، محور اصلی بیشتر داستانهای اساطیری ایران هستند. از میان دریاهای بزرگ و کوچک، چشمه-دریاها (دریاچه‌ها) و چشمه‌سارها و رودها، دریاچه آرام چیچَست (اورمیه) از اهمیت ویژه‌‌ای برخوردار است (۳) و هاله‌ای از تقدس آن را فراگرفته است.

این دریاچه‌ای که آب آن شور است و بنا بر متون، جانداری را در خود نمی‌پذیرد (۴) ، این چشمه‌ـ‌دریای آرامی که بارها در کرانه‌اش ایستاده‌ایم و بدان چشم دوخته‌ایم و پرنده آرزوهایمان را در افقهای دوردست آن به پرواز درآورده‌ایم، چگونه بدین جایگاه در تاریخ اساطیری ما دست‌یافته است، تا بدین‌سان که یکی از دو دریاچه مهم به‌شمار می‌آید که شخصیتهای تأثیرگذار اساطیر ما در جوار آنها قد برافراشته‌اند: یکی از این دریاچه‌ها هامون است در سیستان و دیگری دریاچه چیچست در آذربایجان.

چهارچوب گفتارم در این نوشته شامل مباحث زیر خواهد بود:

یک از نام این دریاچه آغاز می‌کنم؛ دو پیدایش آن را در اسطوره‌ آفرینش ایران به شرح می‌کشم؛ سه به ذکر ویژگیهای این چشمه دریا در متون اوستایی و پهلوی می‌پردازم؛ چهار از آتشکده آذرگُشنَسْب که در جوار آن برپا شده‌ست سخن می‌گویم؛ پنج از کی‌خسرو بت‌شکن، فرزند دلیر سیاوش یاد می‌کنم که در کنار این دریاچه، افراسیاب دشمن سرزمین ایران را به خونخواهی پدر از پای درمی‌آورد.

یک نام این دریاچه در متون پهلوی (۵) به صورت čečast و در اوستا (۶) به صورت čaēčasta آمده است. برخی از ایران‌شناسان بخش نخست این واژه را با نام «شیز» مرتبط دانسته‌اند. (۷) شیز معرب واژه چَست čast است. ناحیه‌ای که در دوره‌ ساسانی از اهمیت خاصی برخوردار بوده است و همان تخت سلیمان امروزی است. (۸) نام این دریاچه در نُزهه‌القلوب به صورت چیچست آمده است. (۹) در چنین عبارتی که «چیچست در ولایت آذربایجان است و آن را دریای شور گویند، بلاد اورمیه و اشنویه و ده خوارقان و طروج و سلماس بر ساحل اوست…». در نسخه‌های شاهنامه این واژه‌ با تحریف به صورت خنجست آمده است که در نسخه چاپ خالقی به قیاس به چیچست تصحیح شده است. (۱۰) در ادبیات پهلوی و در منابع فارسی مشخصات این چشمه – دریا با دریاچه اورمیه یکسان می‌شود. (۱۱)

واژه اورمیه خود به معنی شهر و سرزمین آب است مرکب از واژه‌ «اور» که در عبری به معنی شهر و سرزمین است و «میه» که معنی آب دارد. وارژه «اور» را در همین مفهوم در «اورشلیم» می‌توان یافت. تعبیرات دیگری نیز برای این واژه ذکر شده است که با موازین علمی هماهنگی کمتری دارد. این دریاچه را کبودان نیز نامیده‌اند. (۱۲)

دو پیدایش این دریاچه در روایتهای اساطیری چگونه است؟

تاریخ اساطیری ایران در دوازده‌ هزار سال اساطیری می‌گذرد و به چهار دوره سه‌ هزار ساله تقسیم می‌شود. (۱۳) آفرینش آب به همراه دیگر پیش‌نمونه‌ها (۱۴) در سه‌هزاره دوم خواهد بود. آن زمان که اهوره‌مزدا اهریمن را با جادوی سخن (۱۵) خود به ناتوانی سوق می‌دهد و بر آن می‌شود که برای مقابله با شرِ حاکم بر هستی، آفرینش پدیده‌های گیتی را آغاز کند. از شش پدیده اصلی یا پیش‌نمونه‌‌ها که به ترتیب عبارت‌اند از: آسمان، آب، زمین، گیاه، جانور و انسان، آفرینش آب بلافاصله پس از آفرینش آسمان قرار دارد.

اهوره‌مزدا آسمان را چون اخگری از سر خویش می‌آفریند و سپس آب را از گوهر آسمان و به روایتی از اشک خویش، به هستی درمی‌آورد، زلال و روشن. (۱۶)

در پایان سه‌‌هزاره‌ دوم اهریمن به نخستین پدیده‌های گیتی یورش می‌برد. آسمان را با تاریکی می‌آمیزد و با تازش به آب آن را تلخ و گل‌آلود می‌کند. اما به اراده اهوره‌مزدا، تیشتَر، ایزد باران، به‌یاری می‌شتابد. سه شبانه‌روز بارانهایی درشت می‌باراند، باد آبها را به هر جانب زمین می‌کشاند و آب زلال باران، با پیش‌نمونه آب که در معرض یورش اهریمن قرار گرفته است، می‌آمیزد و در سراسر هفت کشور که پس از یورش اهریمن به زمین تشکیل شده است جاری می‌شود و دریاهای بزرگ و دریاهای کوچک شکل می‌گیرند و رود‌ها و چشمه‌ها و دو چشمه‌ـ‌دریا به‌وجود می‌آید. یکی چیچست است در آذربایجان و دیگری سووَر که به ناحیه نیشابور نسبت داده شده است. (۱۷)

سه‌ـ این چشمه‌دریای چیچست بنابر متون کهن دریاچه‌ایست «ژرف، نمکین‌آب، گرم‌آب، بی‌تازش که جانداری در آن نیست (۱۸) و بر ساحلش آذر گشنسب پیروزگر نشیند». (۱۹)

در متون اوستایی با صفات ژرف، آفریده‌مزدا، گسترده و گرم‌آب، توصیف شده است. (۲۰) در متون پهلوی (۲۱) بر این صفات، آب شور داشتن، موجود زنده را در خود نپذیرفتن و بی‌آزار بودن نیز افزوده می‌شود. (۲۲)

در برخی از این متون به مساحت آن نیز اشاره شده است: در متن پهلوی نیایش چهار فرسنگ در چهار فرسنگ ذکر شده است (۲۳) اما بنا بر نزهه‌‌القلوب محیط آن چهل وچهار فرسنگ است. (۲۴)

در متون پهلوی همیشه به اتصال آن به دریای بزرگ فراخ‌کرد (۲۵) اشاره می‌شود.

چهارـ بودن آتشکده آذرگشنسب یا آذرگُشسْب در جوار این دریاچه نیز بر اهمیت آن و بر تقدس آن افزوده است.

در بندهشن آمده است (۲۶) که اهوره‌مزدا آتشکده آذر گشنسب و دو آتشکده دیگر را برای پاسداری جهان آفرید.

در دوره ساسانی از میان آتشکده‌هایی که در آنها آتش بهرام جای داشته است، سه آتشکده از اهمیت بیشتری برخوردار بودند: آتشکده آذر فَرَنبغ در کاریان فارس که آتش مخصوص دین‌مردان بود. آتشکده آذرگشنسب در شیز آذربایجان در کرانه دریای چیچَست که به ارتشتاران اختصاص داشت. آتش بُرزین‌مهر در ریوَند نیشابور،‌ در خراسان که آتش مخصوص کشاورزان بود. (۲۷)

واژه گشنسب در آذرگشنسب از واژه ایرانی باستان: vərəšnaspa می‌آید که به معنی «دارنده اسبان نر» است (۲۸). این آتشکده معمولاً با صفت پیروز و تکاور می‌آید، چون به طبقه جنگجویان و ارتشتاران که پادشاهان نیز جزء آنها بوده‌اند، اختصاص داشته است.

در دوره‌ ساسانی این آتشکده مهم‌ترین آتشکده به شمار می‌آمده است و حتی روایت شده است که پادشاهان پس از جلوس بر تخت پای پیاده به زیارت این آتشکده می‌آمدند. (۲۹)

اما از نظر تاریخی احتمالاً این آتش، آتش قدیم مغان ماد بوده است (۳۰) و بنای تاریخی آن را به اواخر دوره‌ هخامنشی و یا اشکانی نسبت می‌دهند. (۳۱) چون در گزارشهای بطلمیوس، منجم و ریاضیدان معروف سده دوم پیش از میلاد، اشاراتی به این محل می‌بینیم. (۳۲)

پنج‌ـ نشاندن این آتشکده در کنار دریای چیچَست با روایتهای اساطیری نیز همراه است. شخصیت عمده این روایتها کی‌خسرو فرزند سیاوش و نواده کی‌کاووس است و حتی می‌توان گفت که عرصه مهم‌ترین رویدادهای زندگی کی‌‌خسرو در کرانه این دریاچه است.

در متون اوستایی و به‌خصوص در آبان یشت (۳۳) آمده است که کی‌خسرو به عنوان یَل ایران زمین، که این کشور را استوار می‌دارد، برای ایزد بانوی آبها نیایش به‌جای می‌آورد و از او می‌خواهد که به او نیروی بزرگ‌ترین شهریاران را عطا کند. این نیایش در کنار دریاچه چیچَست انجام می‌گیرد و ایزدبانو اَناهیتا درخواست او را اجابت می‌کند.

در بخش دیگری از اوستا (۳۴) روایت می‌شود که در کنار دریای ژرف و پهناور چیچَست، کی‌خسرو صد اسب، هزار گاو و ده هزار گوسفند برای ایزد موکّل بر چهارپایان پیشکش می‌کند و از او می‌خواهد که به او این توانایی را ببخشد که افراسیاب گناهکار و دشمن ایران‌زمین را در کناره این دریاچه ژرف و پهناور به بند کشد و انتقام خون پدرش سیاوش را که با سیاه‌دلی افراسیاب کشته شده است بگیرد. ایزد موکل بر چهارپایان نیز نیایش او را ارج می‌نهد و کی‌‌خسرو را بر این کار کامیاب می‌گرداند.

در متون دیگر اوستایی نیز چون «آتش بهرام نیایش» و «سی‌روزه بزرگ و کوچک» خودِ دریای چیچست آفریده اهوره‌مزدا ستایش می‌شود. (۳۵)

بنا بر متون پهلوی مینوی خرد (۳۶) کی‌خسرو بتکده کنار دریای چیچست را برمی‌کند و اگر او به چنین کاری دست نیازیده بود موعودان زردشتی را توان آمدن نبود و اهریمن چنان قوی می‌شد که امکان برپایی رستاخیز وجود نداشت.

و بنابر بندهشن (۳۷) کی‌خسرو چون بتکده‌ها را در کنار دریای چیچست برمی‌کَند، آتشکده آذر گشنسب را در کنار آن برپا می‌کند. آذرگشنسب پادشاهی کی‌خسرو و سرزمین او را پاس می‌دارد و بر یال اسب او می‌نشیند و تیرگی و تاریکی را برمی‌کند.

بنابر روایتهای اساطیری (۳۸) در پایان جهان که کی‌خسرو به پذیره سوشیانس، سومین موعود زردشت می‌آمد، پرسش و پاسخی میان آنها صورت می‌گیرد. سوشیانس از او می‌پرسد: تو همان کی‌خسرو هستی که در کنار دریاچه چیچَست بتکده‌ها را برکَند؟ همان کی‌خسرو که در کنار این دریاچه افراسیاب تبهکار را از میان برداشت؟ وچون کی‌خسرو پاسخ مثبت می‌دهد سوشیانس او را به ستایش دین فرامی‌خواند و به پادشاهی هفت کشور می‌گمارد.

 

داستان پیروزی کی‌خسرو بر افراسیاب که در متون اوستایی و پهلوی به طور مختصر بدان اشاره شده است، در شاهنامه با شرح و تفصیل کامل می‌آید (۳۹): در بخش مربوط به افراسیاب از او و دو برادرش اَغریرَث وگرسیوَز یاد می‌شود. اغریرث که در دربار افراسیاب است مهری خاص به ایرانیان دارد و موفق می‌شود گروهی از سپاه ایران را که اسیر افراسیاب شده بودند آزاد سازد و به بادَفراهِ این جانب‌داری به فرمان افراسیاب کشته می‌شود. این شخصیت در متون پهلوی مورد ستایش است، لقب «گوبَدشاه» دارد و جزء نامیرایان قرار می‌گیرد. (۴۰)

گرسیوَز برادر دیگر افراسیاب به تحریک او دست به خون سیاوش می‌آلاید و از این‌رو در سنت ایرانی هم‌پای افراسیاب گناهکار به شمار می‌آید.

کی‌خسرو فرزند سیاوش به خونخواهی پدر به سوی کَنکدز (۴۱) برای جنگ با افراسیاب یورش می‌برد، افراسیاب آگاه می‌شود و شبانه می‌گریزد و در غاری که آن را هَنگِ افراسیاب می‌نامند پنهان می‌شود و زاری سر می‌دهد. دین‌مردی به نام هوم ناله‌‌ او را در این غار می‌شنود، به درون می‌آید و بر هویت او پی می‌برد، بند بر او می‌نهد تا کی‌خسرو را خبر کند. اما افراسیاب از فرصتی استفاده می‌کند و می‌گریزد و خود را در دریای چیچست که در نسخه‌های شاهنامه به صورت خُنجَست آمده است پنهان می‌سازد.

هوم خبر را به کی‌کاووس و کی‌خسرو که در آن سوی کرانه چیچست به عبادت مشغول‌اند می‌رساند. کی‌کاووس، گرسیوز گناهکار برادر افراسیاب را که در بند اوست پالهنگ بر گردن، به سوی دریاچه چیچست می‌آورد. آه و زاری گرسیوز، افراسیاب را از دریای چیچست به بیرون می‌کشاند و کی‌خسرو به خونخواهی پدر:

به شمشیر هندی بزد گردنش

به خاک اندر افکند تاری تنش (۴۲)

و بدین‌سان دریاچه چیچست آذربایجان ما، چنین خوش، در تاریخ اساطیری ایران می‌درخشد و یَلان ایران‌زمین در کرانه آن دشمنان این سرزمین را نابود می‌کنند تا ایران و آذربایجان که سر ایران است، جاودانه بمانند.

منابع:

–  آموزگار، ژاله. «جادوی سخن در اساطیر ایران»، مندرج در زبان، فرهنگ، اسطوره (مجموعه مقالات)، تهران، معین، ۱۳۸۶.

–  ــــــــــ تاریخ اساطیری ایران، چاپ یازدهم، تهران: انتشارات سمت، ۱۳۸۸.

–  ــــــــــ «دریای پارس از دیرباز»، بخارا، شماره ۷۰، (فروردین و اردیبهشت ۱۳۸۸).

–  بندهش، گردآوری فرنبغ دادگی، گزارنده مهرداد بهار، تهران: انتشارات توس، ۱۳۶۹.

–  بهار، مهرداد. واژه‌نامه بندهش، تهران: انتشارات بنیاد فرهنگ ایران، ۱۳۴۵.

–  تفضلی، احمد، واژه‌نامه‌ مینوی خرد، تهران: انتشارات بنیاد فرهنگ ایران، ۱۳۴۸.

–  تفضلی، احمد، «آتشکده»، دائره‌المعارف بزرگ اسلامی، ج ۱، ۱۳۶۷، ص ۹۸.

–  خرده اوستا، به کوشش ابراهیم پورداوود، بمبی: انجمن زرتشتیان ایرانی، ۱۳۱۰.

–  روایت پهلوی، ترجمه مهشید میرفخرایی، تهران: انتشارات مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، ۱۳۶۷.

–  زند بهمن یسن، تصحیح و ترجمه محمدتقی راشد محصل، چاپ دوم، تهران: انتشارات پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، ۱۳۵۸.

–  فردوسی، ابوالقاسم، شاهنامه، به تصحیح جلال خالقی مطلق، تهران: مرکز دائره‌المعارف بزرگ اسلامی، ۱۳۸۸.

–  گزیده‌های زادسپرم، ترجمه محمدتقی راشد محصل، چاپ دوم، تهران: انتشارات پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، ۱۳۸۵.

–  مستوفی، حمدالله. نزهه‌‌القلوب، به اهتمام استرنج (Strange)،‌ لیدن: بریل، ۱۹۱۵.

–  معین، محمد، مزدیسنا و ادب فارسی، چاپ سوم، تهران: انتشارات دانشگاه تهران، ۱۳۵۵ (۲۵۳۵).

–  مولایی، چنگیز، «آذر گشنسب»، دانشنامه ایران، انتشارات مرکز دائره‌المعارف بزرگ اسلامی، ج ۲، ۱۳۸۶، ص۷۲.

–  مینوی خرد، ترجمه احمد تفضلی، به‌کوشش ژاله آموزگار، چاپ سوم، تهران: انتشارات توس، ۱۳۷۹.

–  یشتها، گزارش ابراهیم پورداوود، چاپ دوم، تهران: طهوری، ۱۳۴۷.