نامة عباس میرزا به ناپلئون/ امیر آروند
در میان آثار ایرانی موزه آقاخان در تورنتو کانادا، نامهای تاریخی از عباس میرزا (فرزند فتحعلیشاه قاجار) به ناپلئون بناپارت (امپراطور وقت فرانسه) دیده میشود که ابعادش120 در 58 سانتیمتر است وتقریباً یک سوم آن را سر لوحی با تذهیبی نفیس و یگانه پر کرده است. ابعاد و فاخر بودن سرلوح، اهمیت نگارنده نامه و احترام خاص او به مخاطب را به بهترین وجه القا میکند.
تاریخ نگارش نامه 1808 میلادی برابر با 1223 هجری قمری است و به خط نستعلیق در 28 خط نوشته شده است. در کنار اهمیت تذهیب سرلوح نامه و متن شیوای آن اهمیت تاریخی آن شایان توجه است.
نامه از نظر اسلوب نگارش پیرو نثر متکلف و منشیانه اوایل دوران قاجار است و با تشبیهی شاعرانه که قلم را به غزال سیاهچشم مشکینخال تشبیه کرده، در مدح و ثنای پروردگار آغاز میشود و این شاعرانگی و مسجع بودن نثر در توصیف صفات ناپلئون نیز، با ذکر صفاتی چون زیبندة اورنگ پادشاهی، سایة گرانمایه الهی، قدرافزای گوهر تاجداری، اسکندر ثانی و… ادامه مییابد.
در قسمت اصلی نامه، عباس میرزا نخست به تلاشهای دو ساله روسها و مذاکرات آنان برای صلح اشاره میکند و میگوید چون پیش از این دولت فرانسه و روسیه در جنگ بودند، ایران به پیشنهادات روسیه در باب صلح توجهی نمیکرد و هنگامی که بین روسیه و فرانسه صلح برقرار شد، ایران نیز با توجه به میانجیگری ژنرال گاردان سفیر فرانسه، آتشبس و کم کردن شعلة جنگ میان ایران و روسیه را به اطلاع ایوان گودوویچ، ژنرال روسی رسانده است و میافزاید که گودوویچ از دولت فرانسه بدگویی میکند و فرانسه را به سستپیمانی با ایران متهم میکند، اما به علت میانجیگریهای ژنرال گاردان سفیر فرانسه، دولت ایران پاسخ یاوهگوییهای گودوویچ را نمیدهد و با نظر به پیمان صلح روسیه و فرانسه، دولت ایران نیز قصد جنگ با روسیه را ندارد و در عین حال منتظر اخبار مثبت از طرف دولت فرانسه برای کمک به ایران است.

سپس شرح میدهد که گودوویج سردار روس بطور ناگهانی به شهر ایروان حمله کرده و عباس میرزا با سپاهیانش، که توصیف جالبی از آنها میکند، با کمک توپخانه حملات ایشان را دفع کرده و او را شکست دادهاند. سپس دوباره از ناپلئون میخواهد که مفاد قرارداد ایران و فرانسه را اجرا کند و تقاضا میکند از موسیو لامی به خاطر تعلیم مهندسان ایرانی و ساماندهی امور توپخانه تقدیر شود، همانگونه که قبلاً از کارهای موسیو وردیر تقدیر شده بود. در آخر نیز اشاره میکند این نامه را بوسیله مهندس ایتالیایی، بیانکی دادا، برای ناپلئون به منظور تحکیم دوستی ارسال خواهد کرد.
نگاهی خلاصه به شرایط تاریخی ایران در آن سال در فهم بهتر منظور عباس میرزا از نوشتن نامه کمک میکند:
در سال 1807 میلادی میان ایران و فرانسه قرارداد دوستی منعقد شد که به نام محل امضای آن، قصر فین کن اشتاین در پروس شرقی، معروف است. انگیزة ناپلئون از نزدیکی به ایران دستاندازی به مهمترین مستعمره انگلستان، هند، بود و ایران نیز برای یافتن متحدی در جنگ با روسیه تزاری و رهایی از دست سیاست انگلیس توجه خود را به فرانسه معطوف میداشت. طبق این قرارداد فرانسه تمامیت ارضی ایران و مالکیت ایران بر گرجستان و داغستان و سایر نواحی قفقاز را به رسمیت میشناسد و تضمین میکند و وعدة ارسال اسلحه و ادوات جنگی و فرستادن مستشاران نظامی برای آموزش قوای ایران را میدهد. در ازای آن ایران نیز تعهد میکند با انگلستان قطع رابطه و برای اشغال هند به فرانسه کمک کند. در آن هنگام فرانسه و روسیه در پروس شرقی در حال جنگ بودند و حمایت ناپلئون از ایران که در حال جنگ با قوای تزاری بود برای هر دو طرف سود بخش مینمود.

این در حالی است که ایران از سه سال قبل از عقد این قرارداد وارد دوره نخست جنگهای ایران و روس در زمان فتحعلیشاه شده بود و بدلیل اشتغال روسها به جنگ با دیگر کشورهای اروپایی، قوای نظامی روسیه از ظرفیت محدودی برخوردار و برخی از حملاتش، بخصوص حمله مستقیم از راه دریای خزر به گیلان به شکستی مفتضحانه انجامیده بود. بعد از امضای قرارداد فین کن اشتاین، ناپلئون با فرستادن ژنرال گاردان و هیئت مستشاری فرانسوی سعی در آموزش قوای ایران و کمک به ساخت توپها و ادوات جنگی میکند، اما کوتاه زمانی پس از آن، با شکست روسیه از فرانسه در پروس، پیمان صلحی در مکانی بنام تیلسیت میان دو کشور امضا میشود که عملاً باعث میشود ناپلئون به مفاد قراردادش با ایران پایبند نماند. گاردان در همان سال به ایران آمد. وزارت خارجه فرانسه به او اعلام کرده بود در برقراری صلح میان این دو کشور سعی نماید، ولی برای جلوگیری از نفوذ انگلیسیها حداقل همکاری را با طرف ایرانی انجام دهد. همچنین با توجه به اینکه تبادلنامه میان ایران و فرانسه، در حدود هفت ماه بطول میانجامید، هیئت مستشاری فرانسه نمیتوانست به سرعت از تغییرات سیاست خارجی کشورش در قبال ایران مطلع شود.
هیئت مستشاری فرانسه به جز ژنرال گاردان، شامل 15 غیر نظامی و 13 نظامی بود. نظامیان نامبرده در نامه عباس میرزا شامل بیانکی دادا، و آرماند فرانسوا لامی (افسران مهندسی) و وردیر (افسر پیاده نظام) میشوند. وردیر در تبریز به آموزش گردانهای پیاده نظام به سبک اروپایی میپردازد و لامی آموزش ساخت سربازخانه، مهمات، باروت و ساخت توپ را ساماندهی میکند.

خبر صلح میان فرانسه و روسیه و قرارداد تیلسیت را همین ژنرال گودوویچ مذکور در نامه، به اطلاع عباس میرزا رساند. مذاکرات بین گودوویچ و هیئتهای ایرانی ره بجایی نمیبرد و الکساندر تزار روس که میبیند ناپلئون در اسپانیا درگیر جنگ است به فرانسه اطلاع میدهد که مفاد قراداد ایران و فرانسه محلی از اعراب ندارد و بر حاکمیت روسیه بر گرجستان تأکید میکند. گودوویچ که تحت فشار تزار قرار داشت و اوضاع سیاسی را چنین میدید اولین حمله خود را پس از صلح با فرانسه در اکتبرسال 1808 میلادی به شهر ایروان آغاز میکند، که به شکست از سپاهیان ایران به فرماندهی عباس میرزا میانجامد. در نتیجه این شکست گودوویچ مجبور به استعفا میشود. او فرانسویان را مسبب شکست خود میدانست در صورتیکه وردیر و لامی از شرکت در هر نبردی علیه قوای روسی به دلیل مفاد قرارداد تیلسیت منع شده بودند.
عباس میرزای جوان، خبر این پیروزی را در این نامه به ناپلئون میرساند و از لحن او اینگونه به نظر میرسد که با اینکه از صلح بین روسیه و فرانسه و قرارداد تیلسیت آگاه است هنوز به وفای به عهد ناپلئون امید دارد.

دیگر نامههای عباس میرزا به ناپلئون که در آرشیو روابط خارجی فرانسه نگهداری میشوند قبلا توسط جهانگیر قائم مقامی در 1347 بچاپ رسیدهاند. امید است که نشر این نامه در بخارا کمکی باشد به محققین تاریخ ایران.
متن نامه:
غزال سیاهچشم مشکینخال خامه، نخستین جلوه ناز که در ختای بیخطای نامه آغازد، سپاس خداوند مهربان است و مهربانکننده تن و جان، سرانرا گردن در بند اوست و دلها را دوستی از پیوند او، شهریاران آگاه را بر تخت و گاه مایه آرام جهان کرده و جهانیان را شاد و آسوده روان در سایه حمایتشان پرورده. بهر فریقی طریقی داده و بهر کیشی درست اندیشی فرستاده. گاه با اختر ذات مسیح، پویندگان راه را راهنما بوده و گاه از فر وجود صاحب مقام محمود، راه رستگاری نموده. بود و نبود آنچه بلند است و پست باشد و این نیز نباشد که هست. کیست درین دیر که دیر پای،کو لمن الملک زند جز خدای.
پس با خرامی دلفریب، غارت عقل و شکیب، در صحرای دلگشای ثنای خسرو ملک فزا، خدیو مملکت پیرا، زیبنده اورنگ پادشاهی، سایه گرانمایه الهی، آفتاب جهان افروز، جهان نایبه سوز، صدرا رای انجمن شهریاری، قدر افزای گوهر تاجداری، اسکندر ثانی، بانی مبانی جهانبانی، فیلقوس باهوش و دانش، خسرو دارامنش نیکو کنش، یگانه روزگار، امپراطور نامدار، عم اکرم تاجدار، خدیو قدر قدر قضا اقتدار، دام اقباله، کامزن و مشکبیز و نفحه پاش و نافه ریز میگردد، که بنحویکه چندین بار نگاشته خامه راست نگار گردیده، حال نزدیک به دو سال است که چندانکه از طرف کارگزاران روس مبالغه در مصالحه با ایندولت ابد مانوس رفته و سفرا ایشان بدربار دولت گردون مدار آمده، در هر بار بجهتی اولیا شوکت پایدار، دست رد بر سینه مسئول ایشان گذاشتهاند. پیش از آنکه میانه عساکرفیروزی مآثر دولت علیه فرانسه و لشگر روس غبار جنگ و پیکار متصاعد بود و از جانب روسیه باب تمنائی گشود، مدعای ایشان نظر بدشمنی آندولت با کارپردازان ممالک روس مقرون بقبول نگردید. بعدها که میان آندولت و ایشان تیغها در غلاف و اختلاف مبدل بایتلاف شد و غبار برخاسته منازعت بآب مصالحت فرو نشست، نظر بشرط و عهد آن خسرو گردون مهد و تمنای عالیجاه صداقت آگاه، اختیار امرا نامدار، سفیر فرزانه هوشیار، جنرال غاردان خان و بملاحظه اینکه، دوست دوست، دوست و یکجهت خواهد شد، اولیا آنشوکت نیزترک جنگ وستیز کرده، جهات مسامحه و درنگ در مجادله و جنگ را، بعراف ایوان گودوویج، سردار عساکر روس، مرقوم داشتند و با آنکه او در جواب سخنانی دور از صواب، سرشته بملامت نوشته و از کمال نادانی، اولیا آندولت را منسوب بسست پیمانی کرده بود و بجای گفتار بیجای او، غیرت جبلی، این نیازمند را تحریص به گوشمال و بتنبیه او نموده، باز عالیجاه جنرال مشارالیه با سخنان نرم آبی بر آتش گرم ریخته بحکم ملایمت خوئی، وثیقه تحریر و باولیا دولت گردون مسیر تسلیم نمود، که نظر بمنبع و قرارداد اعلیحضرت امپراطوری، مسابقتی در محاربت از جانب روسیه نخواهد شد و همچنین حجتی از رجال دولت علیه، مبتنی بر مسابقت نکردن بکار جنگ گرفته و صورت حال را بگودوویج سردار روس و ایلچی دولت فرانسه که در بلده پطربورغ متوقف میباشد، قلمی و اعلام داشت که ایشان نیز از قرار کار استحضار یافته، خلاف قرارداد رو ندهد، و از آنروز تا کنون همواره ابواب منازعت مسدود،و دیده در راه وصول خبری از آندولت پایدار بود، ولیکن درین اوان، گودوویج، سردار روس، غافل از اینکه عقاب اگر همه در غفلت و خواب باشد، کرکس زورمندش پنجه بر رخ نتواند کشاد، و گرگ چندانکه قوی پنجه و سترگ آید، آسوده و دلیر پا در کنام شیر نتواند نهاد، بقرارداد مزبور و شروح و تحریرات عالیجاه سفیر آگاه جنرال مشارالیه، مطلقا التفات و اعتنایی نکرده، علی الغفله بجانب ایروان روان گردید. این نیازمند نیز با جنگجویان تنگخو، که هریک در هنگام ستیز هول انگیز تر از روز رستخیز، و در هر ملک و شهر بر دشمن و دوست، نمودار تریاک و زهراند، و توپهای دوزخ لهیب تندر نهیب، که چرخ کبود از آتش آن دودی، و جرم زبانا در زبانه آن وقودی است، حرکت و اطفا شراره شر و فساد ایشان را عزیمت نمود، و رجا واثق است که بیاری آفریننده ماه و هور، و بخشنده فیروزی و زور، عماقریب نیروی بازوی حق آشکار، و مقدرات غیب و مستورات حجاب لا ریب، درباره ایشان ظاهر و پدیدار گردد. و البته بمقتضای حمیت فطری، و غیرت جبلی، از طرف اشرف آن خسرو منصور، و عم اکرم پسندیده دستور آنچه شایان شان و شوکت و شهریاری، و متعارف از ملکات مملکت و تاجداری، و معهود از رسوم وفاق، و مندوب از عهد و میثاق است، جلوه بروز ظهور خواهد یافت.

و چون عالیجاه صداقت آگاه، موسی لامی، محض استرضای خاطر آن خسرو نیکو مآثر، بتعلیم مهندسان اینحدود مشغول بوده و مزید بر آن، مهمات توپخانه را نیز بقانونی که بایست منتظم و مضبوط نموده، و خدمات او الی الان مسموع اولیا دولت علیه نشده بود، که در باب او نیز بطریق و قاعده که در باب عالیجاه، موسی وردیر، اظهار شد، شرحی نگارند. لهاذا توقع و درخواست از کرایم اخلاق شاهانه آن است که او را نیز بعواطف بیشمار خسروانه مخصوص فرموده، بنهجی که رای اشرف قرار میگیرد و التفاتی کامل درباره او شامل فرمایند، که موجب استظهار و مایه افتخار او گردد، و درین اوقات مقرون بفیروزی و سعادات که عالیجاه، موسی بیانکی دادا، مهندس ایطالیا روانه آستان بلند ارکان بود، با غایت اشیاق بتحریر این مراسله الوفاق پرداخت و آثار دوستی درون را ظاهر ساخت. ترقب آنکه همواره بواسطه ترقیم مراسلات محتسب دلالات خاطر دوستانرا شکفته و شادمان دارند.
پیوسته اختر دولت تابناک باد، تا آتش است و آب و خاک و باد
منابع و مآخذ:
ـ کاتالوگ آثار موزه آقاخان، اثر به شماره AKM251
– Encyclopedia Iranica: Gardane Mission
– Iranian Russian Encounters: Empires and revolutions since 1800، Stephanie Cronin، 2013
ـ چند سند درباره روابط ایران و فرانسه در دوره قاجاریه، خانبابا بیانی، 1347