در شب زبان و ادبیات اردو ادبیات فراتر از سیاست قرار گرفت/ ترانه مسکوب
اردو زبانی است زنده و از نظر ساخت زبانی بینالمللی است. در ساخت این زبان زبانهای بسیاری شراکت دارند. در حقیقت زبان اردو انجمنی است از زبانهای بینالمللی که در آن زبانهای بسیاری به طور یکسان دخیل هستند. در اردو الفاظ و لغتهایی از زبان ترکی، عربی، فارسی، پرتغالی، ایتالیایی،چینی ، انگلیسی،یونانی، سانسکریت و زبانهای محلی شبه قاره و زبان هندی وجود دارند.»
سخنان سفیر پاکستان را دکتر کاووسی نژاد به فارسی برگرداند.
سپس دی.وی سری واستوا ، سفیر هند در ایران ، از زبان اردو سخن گفت :« من اهل شهر لکهنو هستم و زبان اردو زبان شهر من است. آقای جادمانی گفتند که زبان اردو زبان ملی پاکستان است و حرف درستی است ولی اردو زبان ما هندیان نیز هست. اردو یکی از شش زبان رسمی در هند است و از شهر من سرچشمه گرفته است. شهر لکهنو رابطهای طولانی و نزدیک با ایران دارد، اکثر مردم این شهر شیعه هستند و امیر آن اهل نیشابور، شهر عمر خیام، بوده است.
گرچه تحصیلات من به زبان اردو بود، اما من زبان اردو را در خانه یاد گرفتم. من در مدرسه زبان اردو را آموختم و پدر و مادرم نیز به این زبان مسلط بودند و من هم به این زبان تسلط کامل دارم. من به مدت 15 سال در پاکستان مأموریت داشتم و در کراچی بودم و همین باعث شد که بیشتر به زبان اردو حرف بزنم و دوستان فراوانی در کراچی دارم، به همان اندازۀ لکهنو.»
سفیر هند در ادامه افزود:« همانطور که گفتم الفبای زبان اردو شبیه به زبان فارسی است. اما به نظر من گرامر زبان اردو با زبان هندی مشترک است و خیلی از کلمات هم با زبان هندی مشترک است. دو مکتب ادبی در هند بوده، یکی مکتب دهلی و دیگری مکتب لکهنو.عاملی که باعث شهرت زبان اردو شده، اشعار آن است.
و موجب افتخار ماست که زبان اردو ، زبان مشترک هند و پاکستان است. »
دکتر فرزانه اعظم لطفی گفته های سفیر هند را به فارسی برگرداند.
پس از این دو سخنرانی نوبت به رونمایی از دو کتاب « ناموعود» کتاب شعر سروده شهرام سرمدی و « منتخب نغمه خداوندی گیتا» نوشته دکتر فرزانه اعظم لطفی رسید که یک نسخه توسط مؤلفان به سفیران هند و دیگر سخنرانان در این مراسم اهدا شد.
و سپس کمال گلستانی از سوی بازرگانی گلستانی قلم یادبود حافظ را به سفیران هند و پاکستان هدیه کرد و نیز از سوی دایره العمارف بزرگ اسلامی آخرین مجلد این دایره المعارف ( جلد بیست و یکم) به سفرای هند و پاکستان اهدا شد.
دکتر علی بیات سخنران بعدی این نشست بود که با موضوع : «زبان اردو، از کی و چگونه؟» سخن گفت.
محمد حسین آزاد، اردو را “دختر زیبای فارسی” خوانده بود. این ادعا تا چه حد درست و تا چه حد اشتباه است؟ اما در ذهن و فکر بسیاری جای گرفته است. به نظر میرسد اگر به دلیل وجود واژه های بیشمار فارسی در اردو، فارسی نقش مادر را برای زبان اردو دارد، بنابراین باید یک نتیجه ناصواب دیگر هم گرفت و گفت که فارسی هم دختر زیبای عربی است و از سویی امروزه با توجه به یورش واژه های انگلیسی به زبان اردو باید گفت که این زبان یک مادر دیگر هم برای خویش برگزیده و آن زبان انگلیسی است. از سوی دیگر عموماً حتی در برخی کتابها و محافل اردو زبان هم هر جا که بحث دربارهی زبان اردو پیش میآید، بلافاصله از مفهوم کلمهی “اردو” بحث آغاز میشود که این هم خود، باب دیگری در انحراف از اصل ماجرا یعنی چیستی این زبان میگشاید. چون زمانی که قرار است در مورد ماهیت کسی یا چیزی بحث کنیم، در اغلب موارد نام نمیتواند، گویای ماهیت و ساختار آن شخص یا شیء باشد. در برابر آن ادعا واین انحراف، به نظر میرسد بهترین راه شناخت و معرفی این زبان، در کنار بحث زبانشناختی، یک نگرش تاریخی به سیر وجودی آن است که میتواند اصل وجود زبان اردو را روشن کند. بنابراین در این مجال با توجه به منابع متقن در زبان اردو ، به تبیین چهره واقعی این زبان پرداخته خواهد شد. لازم به توضیح است که بنده در بحث زبانشناسی به دلیل عدم مهارت به هیچ وجه ورود پیدا نخواهم کرد. الّا این که در برشمردن زبانهای رایج در خطه هندوستان بزرگ در روزگاران پیشین از آن یاری بگیرم.
بحث وبررسی:
محققین و زبانشناسان در سطح بسیار وسیعی سعی در شناخت و معرفی صحیح زبان اردو کرده اند. گروهی از محققین بدون یک بررسی دقیق، شکل گیری این زبان را مستقیماً به ورود مسلمانان به این خطه مربوط میدانند. گویا پیش از آن تمام سرزمین شبه قاره به جزیره های کوچکی شبیه بود که مردم هر جزیره بدون ارتباط با یکدیگر به زبان و گویش محلی خود گفتگو میکردند. از نظر اینان این ورود مسلمانان به این سرزمین بود که با کمک زبان فارسی و عربی که خود بدان تکلم میکردند، پل ارتباطی را بین این زبانهای جزیرهگونه برپا کردند. در رد یا تأیید این نظریه باید بررسی دقیقتر علمی صورت بگیرد. حقیقت این است که از روزگاران کهن تا ورود مسلمانان به شبه قاره، تمدنهای بزرگی در این سرزمین ظهور کرده اند که بدون داشتن یک زبان رایج عام فهم، نمیتوانستند حکومتی واحد که منجر به یک تمدن ماندگار باشد، را به وجود بیاورند. محققین نسلهای مختلفی را در هند شناسایی کردهاند که از آن جمله میتوان به نگریتوهاT آستریکها،و دروارها اشاره کرد. در مورد زبان دو قوم نخست اطلاع دقیقی در دست نیست. اما دراورها از سمت دریای مدیترانه وارد هندوستان شده و پس از سکونت در سند، در دیگر قسمتها و به ویژه در قسمتهای شمالی سکنی گزیدند. چهار زبان امروزی موجود در جنوب هندوستان یعنی تامیل، تلگو، کنری و ملیالم، از خانواده زبانی هستند که این قوم بدان سخن میگفتند پس از دروارها، آریائیها در سه گروه از سیبری وارد مناطق جنوبی از جمله اروپا، ایران و هندوستان شدند. نکته قابل توجه در مهاجرت آریائیها به هندوستان این است که آنها دفعتاً و یکباره به این سرزمین وارد نشدند، بلکه قبایل مختلف این قوم، در طول سالیان متمادی بلکه گاهی با فاصله صدها ساله در گروههای مختلف به این سرزمین مهاجرت کردهاند. آریائیهای قدیمی در هند میانی در دشتهای بین دو رود گنگ و جمن و مناطق شمال و جنوب آن سکنی گزیدند. اینان غیر از خود همه را وحشی و بیفرهنگ می دانستند. برای هیمن آریائیهای جدیدالورود را “پساچی” یعنی خونخوار و وحشی نامیدند. اما آریائیهای جدید به سرعت در شمال غرب، پنجاب و کشمیر و مناطق پایین دست سند اقامت گزیدند که به مرور زبان آنها در تمام این مناطق فراگیر شد. بعدها قومی به نام “ابهیر” از افغانستان امروزی، از مناطق کابل و قندهار وارد شبه قاره شد که زبانشان را “وی باشا” یا “وی برشت” خواندهاند. در قرن ششم میلادی زبان این قوم “اَپبرنش” نام گرفت که پیشرفت زیادی نسبت به قبل کرده بود. تا آنجا که آثار منظوم و منثوری از آن زبان شناسایی شده است. گفته میشود که این زبان بین دو زبان کلاسیک “پراکرت”،”سنسکرت” و همچنین زبانهای جدید آریائی نقش پل ارتباطی را ایفا کرده است. برخلاف سنسکریت که یک زبان بسته و غیر قابل نفوذی است، اَپبرنش واژه های این زبانها و حتی زبانهای دیگر را نیز را در خود جذب کرد و به این ترتیب هر چه سنسکریت و پراکرت محدودتر شد اَپبرنش به مرور زمان در تمام شبه قاره گسترش یافت و با پراکندگی سیاسی در طول سده های متفاوت و بر سر کار آمدن راجاهای مختلف، در هر منطقه از این سرزمین، یک اَپبرنش منطقه ای که واژه های بومی و برخی خصوصیات محلی را در خود جذب کرده بود، به جود آمد و به این ترتیب با اختلاط زبانهای بومی با اَپبرنش اصلی، اپبرنش پساجی، شورسینی، ماگدی، مهاراشتری وغیره متولد شد. به نظر میرسد، اَپبرنش شورسینی نسبت به دیگر اَپبرنشها، رشد و ترقی بیشتری داشته و در بین سالهای 700 تا 1000 میلادی نقش زبان رابط بین اقوام مختلف آریائی را ایفا کرده است. پیش از ورود مسلمانها به شبه قاره، این زبان از بنگال تا پنجاب، سند، کشمیر، گجرات و راجپوتانه و از شمال هندوستان و نپال تا مهاراشتر رایج بوده است. کریبولی، بِرج باشا، اَوَدی، پنجابی، هریانی، بندیلی، قنوجی و هندی و غیره از زیر شاخههای اَپبرنش شورسینی به شمار میروند. از میان زبانهای یاد شده، کریبولی، بیشترین تأثیر را بر زبان اردو دارد. حتی برخی از محققین بر این عقیده اند که رابطه مادر دختری واقعی بین این زبان و اردو برقرار است. از ورود مسلمانها یعنی حمله محمدبن قاسم در 94هجری قمری تا حمله محمود غزنوی در 392هجری قمری و در حدود پانصد سال پس از آن یعنی فتح دهلی به دست بابر ، زبان و در کنار آن زندگی و فرهنگ مردم از سند و ملتان گرفته تا سرحدات شمالی، پنجاب و میرَت و نواحی دهلی دچار دگرگونی های زیادی شد. به طوری که تمام زبانهای منطقه ای ذکر شده، شکل جدیدی از لحاظ واژه به خود گرفتند و کم کم زبان مشترکی بین مردم بومی مناطق مختلف هندوستان و مسلمانان مهاجم در ادوار مختلف که یا سالیان درازی را در این سرزمین به سر برده بودند و یا در اینجا به دنیا آمده بودند، به وجود آمد.همانطور که پس از حملهی اعراب به ایران، با وجود اقتدار زبان عربی که زبان ملت مهاجم و حاکم وقت بود، این فارسی بود که نقش زبان رابط میان مناطق مختلف ایران را ایفا کرد، به همان ترتیب آنچه ما امروز آن را به عنوان زبان اردو میشناسیم، در شکلهای قدیمتر با جذب برخی خصایص بومی مناطق مختلف هندوستان، همان نقش را ایفا کرد. به قول پروفسور محمود شیرانی، مسلمانان در هندوستان، زبانی را برای خود برگزیدند و با تصرف مناطق مختلف، این زبان مشترک را در شمال و جنوب و غرب و شرق آن گسترش دادند.(شیرانی، جلد اول، 132) البته باید توضیح داد که مسلمانهای حاکم در هندوستان آن زمان، اگر چه در دربار و حکومت و امور دولتی از زبان فارسی استفاده میکردند، اما برای ارتباط با مردم، به ویژه مردم بومی هندوستان، با نیروی واژگانی قوی، متمدن و با فرهنگ فارسی و عربی، به اَپ برنش شورسینی که اینک در بخشهای مختلف هندوستان و البته به همراه برخی خصوصیات محلی رواج یافته بود، کمکم به پرورش گونهای از آن زبانها کمک کردند که امروزه ما آن را زبان اردو مینامیم. به طور خلاصه باید گفت که این زبان که از روزگاران قدیمتر شکل گرفته بود، از قرن یازدهم تا قرن شانزدهم میلادی، به همراه مسلمانها از دهلی به سوی اقصی نقاط هندوستان حرکت کرد و در نهایت توانست نقش زبان واسط را برای مردم نواحی مختلف ایفا کند. در این حرکت و سفر، این زبان در هرمنطقه نام یکسان با مناطق دیگر نداشت، بلکه در دورهه ای مختلف نامهای متعددی به خود گرفت.
هندی و هندوی
در میان اسامی زبان اردو از زمانهای دور تا به امروز ، نخستین اسم، “هندی” یا “هندوی” است.
با این وجود باید گفت که هندی یا هندوی نام حتمی و مورد اتفاق همه برای این زبان در آن دوره نبوده است. چه این که چنان که گفته شد، در مناطق مختلف این زبان با اسامی مختلف دیده میشود. دکتر رام آسرا راز بر این عقیده است که تا قبل از قرن نوزدهم میلادی، هندی نام هیچ زبان بخصوصی نبود. بلکه گویشها و زبانهای مورد استفاده در ایالتها، شهرها و حتی بخشهای کوچک همه و همه به نسبت هندوستانی بودن، هندی نامیده میشدند… به این ترتیب ساختار اردو هم که بر پایه زبانهای هندوستانی بود، در دورهای هندی خوانده شده است. به نظر وی هندی فقط در عرف عام بر دو زبان یا گویش اطلاق میشد، یکی بِرج باشا که در مترا و اطراف آن صحبت میشد و دیگری اَوَدی که در اَجودیا،محدوده زمامداری راجه شریرام چندرجی در اَوَد، مورد استفاده واقع میشد.
هندوستانی
از دیگر اسامی، زبان اردو در گذشته، هندوستانی بوده است.
ریخته
اسم دیگری که برای زبان اردو مورد استفاده قرار گرفته، ریخته است. البته در این مورد باید گفت این نام بیشتر و به طور ویژه به شعر اردو اطلاق شده است تا برای زبان اردو.
اردوی معلّی و اردو
تا دوره شاه جهان در اوایل قرن هفدهم میلادی، زبان اردو که پیش از این هندی، هندوی ، هندوستانی و در شعر ریخته نامیده میشد، به یک شکل منسجم و استاندارد تقریبی در سرتاسر هندوستان نزدیک شده بود و شاه جهان هم به اهمیت این زبان پی برده بود. با این وجود که زبان دربار هنوز فارسی بود، اما گفته میشود شاه و درباریان و به ویژه شاهزاده ها که گاهی اردو یا همان اسامی یاد شده، زبان مادریشان بود، به خوبی بر آن واقف بوده و گاهی بدان تکلم کرده و یا نامه نگاری میکردند.از طرفی دربار و درباریان در بسیاری امور برای مردم پایتخت و کشور الگو واقع میشدند. اینان در قلعههای مستحکم و در کاخهای مجلل زندگی میکردند. نکتهی جالب توجه این است که در آن روزگار محدوده سکونتگاه شاه و درباریان و نظامیان را قلعهی معلّی یا اردوی معلّی مینامیدند. بنابراین به گویش ولهجهی آنها هم، همین نسبت را به کار میبردند که اگر چه به طور کلی با گویش و لهجه بیرون از قلعه تفاوت دستوری نداشت، اما چون این افراد به فارسی تسلط بیشتری داشتند، از واژگان و ترکیبهای فارسی در این زبان بیشتر استفاده میکردند و همین باعث ایجاد فرق بین آنها شده بود. برای همین، آن را زبان اردوی معلی میگفتند و این همان چیزی است که پیش از این در سطور بالا، از قول میرامن دهلوی، مردم اردو، گفته شده است. دکتر سلیم اختر مینویسد: سراجالدین علیخان آرزو در نوادرالالفاظ در مورد زبانهای هندوستان به این اسامی اشاره میکند: زبان اردو یا اردوی معلّی یا زبان شاه جهان آباد یا اهل اردو یا هندی فصحا.
دنیای اردو
با توجه به اوضاع اجتماعی و سیاسی پیش آمده در اواخرقرن هیجدهم در هندوستان، گرایش مردم به زبان اردو بیشتر و به زبان فارسی کمتر شد. این وضعیت با ورود کمپانی هند شرقی به هندوستان و اتخاذ سیاست مزورانهی تسلط فکری، فرهنگی و سیاسی بر مردم این سرزمین، سرعت بیشتری به خود گرفت، تا آنجا که در سال 1801میلادی، کالج انگلیسی فورت ویلیام، مترجمینی را از سرتاسر هندوستان جمع آوری کرد و توسط آن مترجمها آثاری را از فارسی، عربی و حتی هندی به زبان اردو ترجمه کرد تا مأموران و سربازان آنها، با آموختن فقط یک زبان که در آن زمان مناسبترین آن، زبان اردو بود، در شناخت و ارتباط بیشتر با آنها موفق شوند. این عمل اگر چه در نهایت منجر به پیشرفت و خلق آثار ادبی در هردو عرصهی نظم و نثر در زبان اردو شد، اما به سرعت فارسی را که قرون متمادی زبان اداری و درباری بود و تأثیرات قابل توجهی هم به زبانهای بومی از دورهای نزدیک به 900سال گذاشته بود، کنار زد. این عمل در سال 1857 پس از انقلاب مردم در دهلی علیه اقدامات انگلیسیها و البته در نهایت با شکست انقلاب تکمیل شد. نکتهی قابل توجه در تمایل انگلیسیها به زبان اردو این بود که این زبان توانست جایگاه زبان ملی و عام فهم در سرتاسر هندوستان را به دست بیاورد. اگر چه عمر این جایگاه در کل زیاد نبود و بعدها، هندوها زبان هندی را با رسمالخط دیوناگری و البته با حذف واژههای عربی و فارسی و استفاده از واژه های سنسکرت به جای آنها، مطرح کرده و به عنوان زبان ملی در هندوستان معرفی کردند. نکتهی قابل توجه این است که در ساختار گرامی و دستوری زبان هندی امروزی با زبان اردو تفاوت چندانی ندارد و فقط در سطح واژگان با هم متفاوت هستند. چه این که اردو زبان ملی در پاکستان و در اصل زبان مسلمانان به شمار میرود و هندی، زبان ملی در جمهوری هندوستان است.
سخنران بعدی این نشست، دکتر محمد کیومرثی بود که تحت عنوان « بررسي اجمالی نهضت رئاليسم در داستانهاي كوتاه اردو» به سخنرانی پرداخت.
«توجه و علاقهمندي انسان به داستان، قصه، حكايت و افسانه و نيز حتي عشق ورزيدن به آن، بخشي از زندگي اجتماعي او به شمار ميرود.
در حقيقت اين موضوع گوشهاي از زندگي و حيات واقعي انسان است كه وي آن را با فكر و منطق به همراه اعتماد و اطمينان كامل پذيرفته است. آدمي از آفرينش داستان، مطالب بيشماري آموختهاست. در ميان اين داستان ها، جرأت، همت، شجاعت، مردانگي، مروت، محبت، سخت كوشي و اخلاق از اهميت فراواني برخوردارند. انسان براي زدودن خستگي از روان و تن خويش نياز به مشغلهاي دارد تا بتواند احساس برتر و طبيعي خود را تسكين داده و موقتاً براي وي، خود فراموشي را به ارمغان آورد و از حوادث تلخ محيط اطراف خودش، حداقل براي مدت زماني بي بهره و دور بماند.
عناصر موجود در داستان و رمان، در همه جا، داراي اشتراكات زيادي اند، پلات ساده و پيچيده، شخصيتهاي مختلف، قوي و خوب، طرز بيان توأم با هيجان، مواجه شدن شخصيت اصلي با خطرات بيشمار، ذكر حالات جغرافيايي، دچار شدن شخصيتهاي اصلي داستان در وضعيت نامناسب و به طور كلي رزم و بزم از عوامل و عناصر مهم اين داستانها در سطح بينالملل به شمار ميروند.
نكتة درخور توجه اين كه در ادبيات داستاني معاصر شبه قارة هند و پاكستان، علاوه بر همگونيهاي ياد شده، فضا و محيطي شعرگونه نيز ملاحظه ميشود كه در آن داستانهايي با موضوعات اصلي عقل و عشق و طبعهاي عاشقانه به خوبي نمايان است.
بحث و بررسي
نهضت و مكتب رئاليسم و واقعگرايي در ادبيات داستاني نوين زبان اردو از اوائل قرن بيستم ميلادي آغاز ميشود. اين نهضت مسائل زندگي اجتماعي را با نگاه دقيق و ريزتر بررسي نمود و آنها را در موضوعات داستانها جاي داد.
گرايشهاي حقيقتنگاري در داستانهاي كوتاه زبان اردو در حقيقت به منزلة واكنشي نسبت به نهضتهاي ادبي و علمي علي گرهـ و انجمن پنجاب بود و نهضت رئاليسم در داستاننويسي اردو در نتيجه تأثيرات اين دو به وجود آمد.
پريم چند كه يكي از داستاننويسان بزرگ شبه قاره هند و پاكستان به شمار ميآيد، موجد و باني مكتب واقعگرايي در ادبيات داستاني معاصر زبان اردو است.
او در صف اول و از بزرگترين نويسندگان داستان كوتاه در زبان اردو است.
اولين مجموعه داستانهاي كوتاه وي با عنوان «سوز وطن» در سال 1908 ميلادي به چاپ رسيد كه در آن عناصر و مسائل وطنپرستي كاملاً مشهود است. فقر، غربت، زندگي و مشكلات كشاورزان و عامه مردم از موضوعات اصلي داستانهاي وي در اوايل قرن بيستم در هندوستان اند.
به تعبير دكتر عبادت بريلوي، از ادبا و منتقدان ادبي زبان اردو، دربارة پريم چند و نويسندگياش مينويسد، نگارش داستان كوتاه پريم چند هم از حيث فن و هم از جهت معنا بسيار ارزشمند است. وي از نويسندگاني است كه در داستانهاي كوتاهش جنبههاي مختلف زندگي مردم را جاي داد، به ويژه، نهضت واقعگرايي را بنا نهاده و رواج داد كه مكتب كاملاً جديدي بود .
منظور كردن فزايندهي تفاسير اجتماعي در آثار اولية ادبيات داستاني كه لحن آن واقعگرايانه بود، با تحولات سياسي آن زمان شبه قاره نيز ارتباط مستقيم دارد.
عناصر اصلي رئاليسم اجتماعي در موضوعات و داستانهاي كوتاه پريم چند توأم با طنز است. «آه بي كس»، «صرف ايك آواز» و «نمك كا داروغه» چنين داستانهايي اند كه در آن حقايق جامعه و اجتماع به تصوير كشيده شدهاند. در اسلوب نگارش پريم چند نگاه اصلاحگرايانه و اخلاقي، واقعگرايي بيباك و انساندوستي ديده ميشود. وي در ادبيات داستاني زبان اردو به عنوان اولين نويسندهاي شناخته ميشود كه واقعگرايانه و بيطرفانه زندگي و مصائب آن را توصيف نموده است.
به پيروي از پريم چند در نوشتههاي نسلهاي بعدي، داستاننويساني همچون سدرشن، علي عباس حسيني، اعظم كريوي به نگارش در سبك و نهضت رئاليستي پريم چند ادامه دادند. در حقيقت دهة 1930 تا 1940 ميلادي در شبه قاره فعاليتهاي سياسي و ادبي نيز به اوج خود رسيده و رونق گرفت.
در حقيقت آثار هر نويسنده در زمينة داستان كوتاه، ميتواند بازتاب انديشهها، باورها و تجربههاي او باشد. آثار غلام عباس نيز نابسامانيهاي جامعه و اجتماع را با ريزبيني خاصي به تصوير ميكشد.
دکتر فرزانه اعظم لطفی سخنران بعدی بود که مضمون سخنرانیاش سوامی بهوپت رای بیرگی مولانای روم هندوستان نام داشت:
« مثنوی منسوب به مثنی “(دو تادوتا)در لغت به معنای دو تایی است زیرا در این گونه شعر هر بیت دو قافیه مستقل می آید یعنی هر دو مصراع ، قافیه دارد و قافیه آن با بیت دیگری فرق می کند
……………آ………..آ
………….ب………..ب
………….ج………..ج
این قالب شعر از آن جهت که تعداد ابیات نامحدود دارد و شاعر از نظر رعایت قافیه نیز در محدویت قوالب دیگر شعری نبوده و هر بیت قافیهای جداگانه دارد بهترین قالب شعری برای داستان سرایی است . از این رو مثنوی ،هم قالب حماسه و هم قالب داستانهای غنایی و همچنین قالبی مناسب برای ادبیات تعلیمی منظوم می باشد صوفیه نیز برای ارائه آموزه های عرفانی خود را از آن استفاده می کنند
مثنوی از کهن ترین قالب های شعری است که تقریبا همزمان با آغاز رواج شعر دری پدید آمده است . این قالب شعری از قالب های خاص فارسی است و در ادبیات عرب رواح چندانی ندارد بشاربن برد _(متوفی167ه-ق اولین کسی است که در عربی به این قالب شعر گفت اما امروزه از مثنوی های او چیزی باقی نمانده است . بعدها عبدالرحمان الرقاشی معروف به ابان لاحقی که کلیله و دمنه را به عربی منظوم کرد.روش او را ادامه داد ابن لاحقی در اصل ایرانی بوده و و ابن ندیم تصریح کرده است که تمایل اصلی او در شعر به قالب های مثنوی و مسمط بوده است.(همان ،ص،310)
موضوعات مثنوی بیشتر حماسه ،داستان ،تمثیل و حکایت اخلاقی و مضمون های فلسفی دینی،عرفانی و اجتماعی بوده است که در چهار دسته تقسیم می شود
1.داستانهای حماسی و تاریخی : مانند شاهنامه فردوسی و گرشاسب نامه اسدی طوسی
2- داستانهای عاشقانه مانند:لیلی ومجنون خسرو وشیرین نظامی و ویس ورامین ،فخرالدین اسعد گرگانی
3- اندیشه ها و تعلیمات عرفانی : مانند حد یقه الحقیقه سنایی ، منطق الطیر عطار و مثنوی معنوی مولوی
4- ادبیات تعلیمی و اخلاقی مانند بوستان سعدی
وزنهای مثنوی :
- فعلن فعولن فعلولن فعول (یا فعل)مثل شاهنامه فردوسی ،شرفنامه نظامی و بوستان سعدی
- 2- فاعلاتن فاعلاتن فاعلان یا فاعلن ) مانند منطق الطیر عطار و مثنوی معنوی مولوی
- 3- مفاعلین مفاعیلن مفاعیلن مفاعیل (یا فعولن ) مانند خسرو و شیرین نظامی ویس و رامین فخرو الدین اسعد گرگانی
از مثنوی سازان قدیم رودکی است که کلیله و دمنه را در حدود سال 325 هجری در بحر رمل مسدس محذف مقصور (یعنی هم وزن مثنوی مولوی به نظم در آورده است
ابو شکور بلخی هم که عصر زندگانی او مابین رودکی و فردوسی است مثنوی آفرین نامه”را خلق کرد به طور کلی باید اذعان داشت که ایرانیان شاعر برای آزادی از نفوذ دستورهای شاعری و بلاغی عرب غالب مثنوی را انتخاب نمودند
نفوذ این قالب شعری در فرهنگ ادبیات شبه قاره و زبان و ادبیات اردو چندان دور از فهم نمی باشد چرا که با گسترش و نفوذ زبان و فرهنگ ایرانی در هندوستان زبان فارسی به زبان نوشتاری ،ادبی ،رسمی ،و سیاسی در کشمیر ودکن در آمد
غیاث الدین بلبلن از جمله نحستین پادشاهان مسلمان دهلی بود که از سعدی شیرازی به هند دعوت کرد و به او وعده داده بود تا خانقاهی برایش بسازد اما سعدی دعوت وی را به علت کهولت پیری و فرسودگی نپدیرفت اسکندر لودهی در اعتلای زبان فارسی در هندوستان سعی بلیغ نمود مولف تاریخ فرشته می نویسد : وی هندوان را ناچار به آموختن و نوشتن زبان فارسی کرد
مسعود سعد سلمان به عنوان اولین شاعر مسلمان در دوره غزنوی سه دیوان به زبانهای هندی –فارسی و عربی به حای می گذارد
زمانی در دوره سکندر لودهی طبقه ای هندوان به نام کایسته گرایش خاصی به زبان فارسی یافتند در زمان سلطنت مغولان در در بار نقش بارزی داشتند
شمال هند منطقه کشمیر در دوره سلطنت پادشاهی رتنجو شاه که با تلقین بلبل شاه به اسلام گرویده بود در تاریخ سلطان زین العابدین 1427 میلادی کتب بسیاری به زبان فارسی از سانسکریت ترجمه می شود
در کتاب مجمع التواریخ نوشته پندت کاچر آمده است از طبق اعلی برهمنان هند سپرو که خاندان علامه اقبال لاهوری نیز بدان نسبت داده شده است نیز به زبان فارسی توجه خاص مبذول داشتند سب پرو یعنی آنکه سواد خواندن و نوشتن دارد و به علم زبان فازسی نیز آگاه است ازچشم آموز
اولین شاعر هندو به فارسی مرزا منوهر توسنی نام دارد در ابتدا اورا محمد توسنی می نامیدند و بعد ها به میرزا منوهر خطاب یافت
سوامی بهوپت رای بیراگی از قوم کهتری در منبع نسخه قلمی پروفسور محمود شیرانی مخزن الغرائب آمده است که بهوپت رای بیراگی در پتن سرکار جمون می زیسته است و در شعر و شاعری فارسی شاگرد افضل سرخوش بوده است از منبع مخزن الغرائب چنین بر می آید که بیراگی متخلص به بیغم در خدمت شیخ الشیوخ محمد صادق که به با یزید بسطامی دهلی معروف بود کسب فیض نمود و در مقام تصوف و عرفان کسب فیض نمود در کتاب گل رعنا آمده است بیغم از حضور استاید عارف خود ناراین چند چنان کسب فیض می کند که به ترک دنیا میر سد
بندرا بین نویسنده سفینه خوشگو شاگرد بیغم بود وی در تذکره خود می نویسد :من در سن چهار ده سالگی از بیغم کسب علوم نمودم
تصانیف :
از بیغم کتب زیادی بر جای مانده است که از میان آن پربوده چندرو ناتک و مثنوی قصص فقرای هند در هندوستان بسیار شهرت دارد .به خصوص مثنوی فقرای هند که مقبول عام افتاده است
شفیق در تدکره گل رعنا می نویسد کلیات بیغم مشتمل بر 15 هزار اشعار است و مصنف همیشه بهار بر بین باور است که بیغم علاوه بر این کتب رساله ها و مقالات دیگر نیز دارد که به نام ناراین چند معروف است این رساله به نام استاد مذهبی ناراین چند منسوب شده است که در اصل استاد بیغم بوده است
در کتاب مجمع النفائس خان آرزو و اشعار بیغم مملو از احساسات مذهبی و عرفانی است
مثنوی بیغم حاصل ترکیب فلسفه ویدانت و فلسفه اسلامی
شفیق در تذکره گل رعنا در رابطهء قصص هند می نویسد در این تذکره داستان لطیف “بام دیو ” یا “رام دیو “موجود است . با مطالعه 112) این نسخه این حقیقت آشکارترمی شود که مصنف شخصی هندوست .در این کتاب به کرامات اولیا هندو و معجزات آن اشاره شده است .همچنین این تذکره به مسائل صوفیانه هندوئیزم و نکات ویدانتی و شطحیات کبیر و نانک پرداخته است
وفات بیغم در سال 1132 ذکر شده است قرین قیاس است که بیغم در زمان ملا شاه و داراشکوه بوده است این مسئله دلالت بر این امر دارد که در نتیجه مصاحبت با داراشکوه و منشی های هندودر دربار اکبرشاه به نکات فلسفی و صوفیانه روی گردانی از مسائل دنیوی و دوری از لذات دنیوی را سر لوحه اعمال خود ساخته بوده است
چنانچه منشی چندر بهان برهمن ” پس از وفات داراشکوه عزلت نشینی اختیار می کند و منشی ولی رام ولی نیز این راه را ادامه می دهد وبه ترک آرزوها و آمال دنیوی و تفکر دلبستگی به دنیا را از خیال خود می زداید .
اگرچه منبع موثقی از وابسته بودن بیغم بیراگی به دربار شاهزاده داراشکوه وجود ندارد اما استاد روحانی وی نارا چند او را در مسائل عرفانی غرق می سازد درست همان راهی را که دارا شکوه و پیروانش ادامه داده اند گویا ناراین – بیراگی و شیخ محمد صادق مجمع البحرین دارا شکوه می شوند.
مولانای روم استاد روحانی بیغم بیراگی در تصنیف مثنوی بیغم است گویا صدای بازگشت رومی در مثنوی اوست . بیغم عاشق و شیدای مثنوی مولاناست وی در ترتیب تنظیم عرفانی مثنوی خود از استادان خود همچون:ملاشاه ،ناراین ،و شیخ صادق قدس سره نیز بهره می گیرد .اما با مطالعه مثنوی وی می توان دریافت که سرچشمه اصل و منبع عظیم عرفان مثنوی مولانا روم بوده است
زبان و ادبیات فارسی به همراه فرهنگ غنی ایرانی- اسلامی نه تنها در بین مسلمانان بلکه درمیان غیرمسلمانان نیز نفوذ یافته است.
ابوریحان بیرونی اولین هندشناس ایرانی هندوان را در کتاب “تحقیق ماللهند” خود قومی خودپسند معرفی میکند همان قوم و مذهبی که غیر ازکتاب وید مقدس و زبان پاک و مطهر سانسکریت چیز دیگری را قبول نداشتند و غیر از مردم و سرزمین هند دیگران را “ملیکھ” یا “ملیچھ” (یعنی ناشایست) همان عبارتی که اعراب ما را به عنوان “عجم” (لال) خطاب میکردند.
آنچنان مسحور زبان و ادب فارسی شدند که به جای اقوال “شنکر” و “کپیلا”، “تلسی داس” و “رامانج” تحقیقات ادبی خود را به اقوال و اشعار سعدی و حافظ و خیام و رومی زینت میدادند.
زبان فارسی نه تنها موسیقی هند را پرورش داد بلکه باعث گسترش هنر خوشنویسی در میان اهل هنود نیز گشت.
با این تفاضیل که برخی در حوصله این مقاله نمی گنجد می توان دریافت که چگونه آوازه شگرف زبان پارسی نه تنها در میان مسلمانان بلکه در میان غیر مسلمانان چسان بفوذ داشته است هندیان بر این باورند که زبان پارسی زبان روحانی هند است از این جهت هر متفکری را با هر مسلک و عقیده به طرف خو می کشاند
سوامی بهوپت رای بیغم بیراگی یکی از شیفتگان اهل هنود است که از مولانا درس می گیرد و با تلفیق فلسفه ویدانت و تصوف اسلامی نام و آوازه زبان پارسی و مثنوی معنوی مولانا را که چکیده تمامی معارف نظری و تجربه های ایمانی و عرفانی بشر است را در سرزمین کهن هندوستان زنده نگه می دارد.»
دکتر وفا یزدان منش سخنران بعدی بود که با موضوع « نهضت علیگر فقط یه نهضت سیاسی و مذهبی نبود……..» سخنرانی کرد :
” شب اردو” ست ! از هر زاویه به ” اردو” بنگریم، وسعت نامتناهی را پیش رو داریم. بنابراین انتخاب موضوع خود مستلزم اندیشه عمیق است. هرگز در یک نشست نمیتوان زبان وادبیات اردو را چه از جنبه کلاسیک و چه از جنبه نوگرایی معرفی کرد. آنچه در اینجا حائز اهمیت است تاکید بر اهمیت زبان وادبیات اردوست؛ زبان و ادبیات مسلمانان شبه قاره هند و نیز مسلمانانی که به طور پراکنده در سراسر دنیا حضور دارند. زبان به جای خود میتواند مشترکات فرهنگی دو ملت را بازنمایی کند و ادبیات! ادبیات هر زبان نیز آیینه تفکرفرهنگی، مذهبی، اجتماعی و سیاسی هر ملتی است. به توفیق الهی در جمهور اسلامی ایران تحقیق و پژوهش بر ادبیات اردو از دهه اخیر آغاز شده و در چند سال اخیر با جدیت روز افزون در حال انجام است. دلیل بارز آن هم توسعه علمی و آکادمی در گروه اردو دانشگاه تهران توسط متخصصینی است که در این رشته تحصیلات عالیه را داشته اند و خواهند داشت. حالا دیگر میتوان علم و دانشی که در راستای مطالعات شبهقاره هند درعلومی چون مذهبی، تاریخی، سیاسی و اجتماعی پیش از این وجود داشته با افزودن جنبه ادبیات آن را تکمیل کرد. رویکرد ادبیاتی سبب روشن کردن مبهمات و ارائه اطلاعاتی جدید میشود. اهل ادب در ایران غالب دهلوی را بهعنوان فارسی گویی در شبه قاره هند میدانند که سبک هندی را در آن سرزمین رواج داد اما هرگز ندانسته بودند که وی شعر اردو بهویژه غزل اردو را ارتقا داد و همین غالب بانی نامهنگاری ادبی اردوست. کلام فارسی اقبال راشناختند ولی چگونه میتوان بدون شناخت کلام اردوی اقبال، تفکر وی را بدانند! میر تقی میر، میرزا رفیع سودای دهلوی را میشناسند فقط از جهت فارسی گویی آنها ولی ندانستندکه چگونه مانند این شعرا چگونه با بهرهگیری از زبان و فرهنگ فارسی شعر اردو را متحول کردند. نام شبلی نعمانی را با اطمینان شنیدهاند ولی از وجهه ادبی وی نمیدانند! ابوالکلام آزاد رجال سیاسی است؛ آری ولی اندیشههای سیاسی خود را همین فرد چگونه در ادبیات اردو بهکار برد؛ سرسید احمد خان که شخصیت جنجال برانگیز نه تنها در شبهقاره هند بلکه در کشورهای دیگر ازجمله ایران بوده و نگرشهای متفاوت در مورد تفکر اسلامی و سیاسی وی از ابتدا تاکنون در تاریخ ثبت شده است ؛ این نگرشها زمانی نتیجه منتطقی را اتخاذ میکنند که بدانند وی ادبیات را چگونه بهعنوان ابزار تفکر خود بهکار برد. الطاف حسین حالی آیا فقط از این جهت مهم است که زندگی سعدی شیرازی را بهقلم درآورد! آیا میدانسته اند که همین فرد با نگارش حیات سعدی اولین زندگی نامه ادبی را در اردو بنیان نهاد!
لذا در اینجا معرفی نهضت علیگر تنها یک بهانه است برای ثبوت اهمیت شناخت ادبیات اردو برای ما ایرانیان در هر عرصهای. این نهضت تنها یک نمونه است مگرنه هرنهضتی در ادبیات اردو اهمیت خود را دارد و کسب اطلاعات در مورد آنها لازم است. اهمیت نهضت علیگر در این است که توسط این نهضت مبنی بر هدفی که داشت تنها درتقریبا دو دهه چندین قالب نثر ادبی اردو شکل گرفت. اکنون نگاهی بر پیشینه و گذشته زبان وادبیات اردو و بعد ازآن به معرفی رویکرد ادبی نهضت علیگر میپرازیم.
زبان اردو به عنوان زبان مسلمانهای شبه قاره هند از تقریبا قرن یازدهم میلادی با شکلگیری تدریجی به سوی تکامل پیش رفته و تا قرن هیجدهم میلادی هویت خود را مییابد. آنچه در تاریخ ادبیات اردو بهعنوان “نهضت” تا اواخر قرن هیجدهم موجودند اغلب مربوط به نهضت زبانی هستند. مانند نهضت ریخته گوئی، نهضت ایهامگویی، نهضت اصلاح زبان و غیره. با شروع قرن نوزدهم ” فورت ویلیام کالج” ترجمه متون تاریخی، ادب داستانی، مذهبی از زبانهایی چون فارسی، عربی و هندی به زبان اردو را آغاز میکند. بهاین سبب که ترجمه این متون از نوع آزاد بوده و داستان با فضای شبه قاره آمیخته میشود، بهنوعی آثار خلاقانه شناخته میشوند. فورت ویلیام کالج در ادبیات اردو نقش نهضت را ایفا کرده است که میتوان آن را نهضت ترجمه و یا نهضتی مهم برای شروع داستاننویسی اردو برشمرد. با جنگ سراسری مسلمانان شبهقارههند روشنفکران و تحصیلکردههای مسلمان شبهقاره هند برای پیشرفت فرهنگی و فکری مسلمانها شیوهای نو رقم زدند. نهضتهای سیاسی و مذهبی با تشدید در فعالیتهای خود و نیز راهاندازی جنبشهای جدید راهکارها را آزمودند. در بین این نهضتها، نهضت علیگر از اهمیت بسزایی برخودار است. اگرچه پایه این نهضت پایه مذهبی وسیاسی است و در تمدنهای دیگر این نهضت را از همین حیث بیشترمیشناسند ولی در ادبیات اردو آنچه از نهضت علیگر در ذهنها تداعی میشود، رهبری ادبیات اردو و آغاز گر نثر ادبی منسجم اردوست. سر سید احمد خان بانی این نهضت که مورد مخالفت قشرهای مختلفی نیز قرار گرفتهاست؛ برای بهقول خود وی بیداری مسلمانها بسیار نوشت. شالوده نوشتههای وی مذهب و سیاست است. اما وی در زمانی که نثر ادبی اردو محدود به داستانهای تخیلی و تذکرهها بود؛ ادبیات را بهعنوان ابزاری برای تحقق بخشیدن به هدف خود بهکار برد واز آنجا که خود شخصیت ادبی نداشت؛ افرادی را به خلق متون ادبی گماشت که با نظریات وی بهنوعی هماهنگ بودند. مولوی نذیر احمد، شبلی نعمانی، الطاف حسین حالی، عبدالحلیم شرراز آن جمله ادیبانی هستند که طی دوران وابستگی بهنهضت علیگر با هدف اصلاح مسلمانان، چندین گونه نثر ادبی اردو را خلق کردند و باعث ارتقای چشمگیر ادبیات اردو شدند. اگرچه اکثر این رجال بهعلت اختلاف نظرهایی که با سرسید احمد خان پیدا کردند در زمره مخالفین وی قرار گرفتند ولی نام آنها از این نهضت البته با رویکرد ادبی خارج نمیشود.
رمان نویسی
قدمت داستانهای تخیلی در ادبیات طولانی است. در همه ادبیاتهای جهان با اختلاف زمانی واقعگرایی جایگزین تخیل و رویا میشود. در ادبیات اردو نیمه دوم قرن نوزدهم مصادف با پایهگذاری واقعگرایی در داستان است. اگر چه فسانه آزاد نوشته رتن نات سرشار را برخی در زمره اولین رمانهای اردو قرار دادهاند؛ اما اغلب منتقدین اردو اولین رمان اردو را از مولوی نذیر احمد واولین رمان تاریخی را از عبدالحلیم شرر میدانند.
زندگی نامه
پیش از نهضت علیگر زندگی نامه ها جنبه مذهبی داشت به ویژه اغلب مربوط به زندگی پیامبر اسلام (ص) می بود. در این نهضت نیز زندگی نامه پیامبر و بزرگان دین به قلم در آمد از جمله خطبات احمدیه از سرسید احمد خان؛ سیرت النبی از شبلی نعمانی.
هدف از نگارش این زندگینامه ها برانگیختن احساس ملی در مسلمانها بودهاست. الطاف حسین حالی نخستین زندگی نامه ادبی ، حیات سعدی را نگاشت. وی سعدی را بهعنوان الگو برمیگزیند که در اوج نابسمان سرزمینش غزلت نشین نبود و با سفرهای خود تجربات جدیدی کسب کرد و به حکایات حکیمانه و سرودههایش بهاصلاح ملت پرداخت. در این تالیف وی زندگی شیخ مصلح الدین سعدی را بیان می کند و به بررسی آثار وی میپردازد. پس از آن زندگی غالب دهلوی یادگار غالب و زندگی سرسید احمد خان حیات جاوید را نگاشت.»
در بخشی دیگر از این برنامه « مزامیر گل داوودی، سروده دکتر شفیعی کدکنی با ترجمه م.ن.راشد که از شعرای بزرگ زبان اردوست توسط زینب محمودیان به اردو خوانده شد و علی دهباشی متن فارسی آن را خواند.
در پایان شب زبان و ادبیات اردو، آرش آریان نوازنده تنبور و سرپرست گروه موسیقی آوای زمین به همراه درشن سینگ، نوازنده طبلا اشعاری از غالب دهلوی و دیگر شعرای اردو را نواختند و خواندند.