بزرگداشت مصحح حافظ و مورخ تاریخ زبان فارسی، دکتر پرویز ناتل خانلری، برگزار شد.

khanlari INT

یکصد و سی و یکمین شب از شبهای مجله بخارا اختصاص داشت به دکتر پرویز ناتل خانلری که عصر شنبه 16 شهریور ماه 1392 با همکاری بنیاد فرهنگی هنری ملت، دایره‏المعارف بزرگ اسلامی، بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار و گنجینه پژوهشی ایرج افشار در کانون زبان فارسی و با حضور شفیعی کدکنی، نجف دریابندری، شهرام ناظری، حسن انوری، عبدالمجید ارفعی، عبدالرحیم جعفری، محسن باقرزاده، خجسته کیا، داریوش شایگان، پوران صلح کل، منوچهر پارسادوست و دانشجویان رشته ادبیات فارسی دانشکده ادبیات دانشگاه تهران برگزار شد.

آغاز این مراسم با علی دهباشی، مدیر مجله بخارا، بود که دربارۀ برپایی این شب چنین گفت:

«بخارا افتخار دارد که به یادگار صدمین سال تولد استاد پرویز ناتل خانلری شمارة‌ ویژه‌ای منتشر کند.

کارنامة آن استاد بزرگ در خدمت به زبان و ادبیات فارسی و آموزش و فرهنگ ایرانی چنان پر برگ و بار است که دربارة‌ هر یک از موارد آن باید کتاب‌ها نوشت، اما در این جا بی‌مناسبت نیست که به اشاره از هر یک از آن‌ها یاد شود:

نوشتن مقاله‌های بدیع و نوآیین دربارة‌ نقد شعر با مضمون‌هایی که برای نخستین بار به زبان فارسی نوشته می‌شد، از قبیل «زبان شعر»، «ساختمان شعر» و «موسیقی شعر» که به نقد شعر ایران معنا و مفهومی علمی و امروزی بخشید.

نقد نثر و نویسندگی در زبان فارسی،‌ که در گذشته تنها با معیارهای مبهم و کلی «فصاحت و بلاغت» ارزیابی می‌شد. این مقاله‌های انتقادی با پیشنهادهایی سودمند برای ساده‌نویسی و درست‌نویسی در زبان فارسی همراه بود.

حمایت از شعر و هنر نو در مقاله‌های «سخن»، مجلة‌ دانش و هنر و ادبیات امروز، روشن کردن مفهوم نواندیشی و تجددخواهی در هنر و ادبیات و برشمردن خام‌اندیشی‌ها، آسان‌گیری‌ها و بی‌مایگی‌های نورسیدگان و تعصب کهنه‌ادیبان.

طرح و تشویق انواع جدید نمایشنامه، داستان کوتاه و رمان و طنز در ادبیات و نشر و نقد آثار نویسندگان آن.

علی دهباشی ـ عکس از سمیه لطفی
علی دهباشی ـ عکس از سمیه لطفی

معرفی و ارائة آثار نویسندگان و شاعران ایرانی به فارسی‌زبانان در مجلة سخن. نویسندگانی چون صادق هدایت، ‌بزرگ علوی،‌ صادق چوبک، جلال آل‌احمد، غلامحسین ساعدی، بهرام صادقی و جمال میرصادقی و همچنین شاعرانی مانند فریدون توللی، گلچین گیلانی، نادر نادرپور، هوشنگ ابتهاج (ه‍ .ا. سایه)، فریدون مشیری و شفیعی کدکنی که مجلة سخن در شناختن و شناساندن نخستین آثار ایشان سهمی مؤثر داشت.

معرفی مؤثر نویسندگان و شاعران پیشرو جهان و مکتب‌های مدرن ادبیات و هنر جهانی و نمایندگان آن‌ها و ترجمه و تفسیر نمونه‌هایی از آثار ایشان.

طرح بحث‌هایی دربارة موسیقی کلاسیک و همچنین معرفی سبک‌های گوناگون نقاشی مدرن جهان و آشنا کردن خوانندگان «سخن» با آثار نقاشی مدرن.

تحقیق ادبی در ادبیات قدیم ایران با روش و منظر و معیار نو و پیشنهاد ضرورت‌ها و اولویت‌های پژوهشی در قلمروهای ناشناختة ادبیات قدیم فارسی با روش علمیِ تحلیلی و انتقادی.

تحقیق انتقادی در عروض فارسی و ابداع طرحِ تازه‌ای با روش علمی برای شناختن وزن‌ها و بحرهای شعر فارسی. جدا کرن قوانین عروض فارسی از عروض عربی و وضع علائم و اصطلاحات تازه برای آن در زبان فارسی.

طرح نخستین مباحث زبان‌شناسی نوین در زبان فارسی و نشر مقاله‌هایی دربارة موضوعاتی از قبیل تحول زبان، زبان و جامعه و زبان و لهجه که نخستین بار به زبان فارسی نوشته شد و مباحث مشکل علمی زبان‌شناسی را به زبانِ ساده بیان کرد.

تحقیق تاریخ زبان فارسی که به تألیف و انتشار سه جلد آن توفیق یافت. تحقیقی چنین بر پایة علم زبان‌شناسی و تبحر در زبان‌های ایرانی در زبان فارسی مسبوق به سابقه نبود.

تألیف دستور زبان فارسی که نخستین بار بر بنیاد اصول نوین زبان‌شناسی صورت گرفته است. در دستور زبان فارسی خانلری قواعد زبان فارسی بر اساس اصول منطقی و عقلی تعلیم شده است. و با طرد احکام سنت صدسالة دستور زبان فارسی و تعریف‌های کلی و مبهم و انتزاعی، روش علمی توصیفی ساده و آسانی جانشین قواعد تجویزی کهنة ‌برگرفته از صرف و نحو عربی و گرامر زبان فرانسه شده است.

تصحیح انقادی متون قدیم فارسی از قبیل رسالة مخارج‌الحروف یا اسباب الحدوث الحروف ابن سینا و ترجمة ‌آن به فارسی،‌ داستان سمک عیار و داستان‌های بیدپای و دیوان حافظ که محبوب‌ترین اثر او در کار تصحیح متن است. در تصحیح دیوان حافظ با استفاده از نسخه‌های خطی کهن، ‌که دوازده نسخة‌ آن قدیمی‌تر از نسخة اساس حافظ محمد قزوینی و قاسم غنی است،‌ ضبط‌های متفاوت از هر غزل در تمام نسخه‌های خطی به دست داده شده تا صاحبنظرانی که به نسخه‌های خطی دیوان حافظ دسترسی ندارند بتوانند دربارة‌ کیفیت تصحیح مصحح نظر دهند. به گمان حافظ‌شناسان خانلری با برخورداری از دانش زبان‌شناسی و سبک‌شناسی تاریخی و هنر شاعری در تصیح انتقادی خود اصیل‌ترین روایت از غزل‌های حافظ را به دست داده است.

دکتر داریوش شایگان، دکتر حورا یاوری، ترانه خانلری و دکتر شفیعی کدکنی ـ عکس از سمیه لطفی
دکتر داریوش شایگان، دکتر حورا یاوری، ترانه خانلری و دکتر شفیعی کدکنی ـ عکس از سمیه لطفی

ترجمة آثار معتبري مانند دختر سروان از الکساندر پوشکین و شاهکارهای هنر ایران از آرتور اپهام پوپ و تریستان و ایزوت از ژوزف بدیه و چند نامه به شاعری جوان از راینر ماریا ریلکه و برگرداندن نمونه‌هایی از شعر نو جهان و روایت برخی از آن‌ها به نظم فارسی که از نخستین نمونه‌های آشنایی ایرانیان با آثار شاعران مدرن جهان بود.

توفیق در اجرای هر یک از ابداع‌ها و ابتکارهای اصیل یادشده می‌تواند موجب اعتبار بسیار برای منتقد و مؤلف ادبی باشد، اما کارنامة پر برگ و بار استاد خانلری تنها موقوف به موارد یاد شده نیست. او با انتقاد از نثر ناتندرست فارسی معاصران و نوشتن مقاله‌ها و گفتارهای متنوع بسیار سرمشق نثر درست و زیبا شد. با نقد و بررسی آگاهانه از کتاب‌های تازه در قلمرو داستان و شعر، نویسندگان و شاعران جدید را معرفی و تشویق به ادامة کار کرد. ابتکارش در تأسیس کرسی تاریخ زبان فارسی، بنیاد فرهنگ ایران، پژوهشکدة ‌زبان و ادبیات فارسی و فرهنگستان ادب و هنر ایران و خدماتش در طرح پیکار با بیسوادی روستازادگان ایرانی و نظارت بر طبع و نشر سیصد و پنجاه کتاب از اسناد معتبر تاریخی ایرانیان از تفسیر قرآن و متون عرفانی و ادبی گرفته تا آثار مربوط به نجوم و هیئت و ریاضی و اهتمام در گسترش زبان و ادبیات فارسی در قلمروهای خارج از ایران هر یک درخور بحث و بررسی جداگانه‌ای است.

ناگفته نماند که اگر بخشی از اوقات گرانبهای خانلری در خدمت دیوان و دولت صرف نمی شد، بی‌شک کارنامة او در حوزة‌ زبان و ادبیات فارسی و فرهنگ ایرانی پربارتر می‌نمود، اما شاید در آن صورت از انجام کارهایی مؤثر در آموزش مردم ایران، که آرزوی برآورده شدنش را داشت،‌ محروم می‌ماند.

گذشته از این همه، ارشاد و تربیت شاگردان بسیار در حوزه‌های متفاوت زبان و ادبیات فارسی را باید به کارنامة درخشان استاد خانلری افزود. شاگردانی که هر یک از ایشان امروزه استادانی نام‌آور و با اعتبار و دانشمند در ایران و جهان‌اند و به شاگردی استاد خود افتخار می‌کنند.»

سپس دکتر فتح‎الله مجتبایی از شروع آشنایی و دیدار با خانلری سخن گفت:

« من در روزگار جوانی نخست با شعر « عقاب» با نام خانلری آشنا شدم و سپس در سال‎های 1329 و 1339 در کلاس درس زبان‎شناسی دانشکده ادبیات آن روزگار با خود او. این آشنایی در آغاز آشنایی استاد و شاگرد بود و به تدریج با ارتباط نزدیک‎تر و شرکت در جلساتی که در باغچۀ پرصفای او در چهار راه حسابی تجریش تشکیل می‎شد به دوستی دیرپایی انجامید که تا زمان مرگ او ادامه داشت. خانلری آن سال‎ها بیشتر خانلری شاعر بود. از دوستان و معاشران صادق هدایت، مجتبی مینوی، مسعود فرزاد، بزرگ علوی و اشعارش از سال‎های 1312 و 1313 در مجلات منتشر می‎شد. شعر « ماه در مرداب» او که در سال 1316 و در بیست و چند سالگی او سروده شده، هنوز بعد از هفتاد و چند سال تازه و بدیع است، موزون و مقفاست. اما ساختاری جدید و بی‎سابقه دارد. با توصیفات روشن و تصویرپردازی‎های زنده و دلنشین و خوش رنگ و خوش آهنگ. بسیاری از سروده‎های او ـ از منظومۀ بلند « عقاب» تا اشعار کوتاهش بی‏شک از آثار ماندنی شعر و ادب فارسی است. شعر خانلری در شعر کسانی چون توللی و نادرپور و فریدون مشیری بی‎تأثیر نبوده است.»

دکتر فتح الله مجتبایی ـ عکس از مجتبی سالک
دکتر فتح الله مجتبایی ـ عکس از مجتبی سالک

پس از آن نوبت به دکتر حورا یاوری رسید که در بخشی از سخنانش از دکتر خانلری چنین یاد کرد:

« من گمان می‎کنم که واقعاً باید سپاس گذاشت بنیاد موقوفات افشار و آقای دهباشی که موجبات برگزاری جلساتی از این قبیل را فراهم می‎کنند. من شخصاً سپاس دیگری را به آقای دهباشی مدیونم، این که به من توفیق حضور در این جلسه را فراهم کرده‎اند که در آن استادان بزرگی حضور دارند که من بسیار از آنها آموخته‎ام. توفیقی که به این آسانی برای من فراهم نمی‎شد.

دکتر حورا یاوری ـ عکس از ژاله ستار
دکتر حورا یاوری ـ عکس از ژاله ستار

در مورد دکتر پرویز خانلری شماری از محققان و استادانی که امروز در اینجا حضور دارند و شمار بیشتری از استادان و محققانی که جای آنها در جلسۀ امروز خالی است نوشته‎اند. گوشه و کنار زندگی و شعر و نثر خانلری را، طرح‎های تحقیقاتی را که آغاز کرده، مؤسساتی را که بنیان نهاده، دقت و وسواس علمی که برای همه ما آشناست و این محققان از آن برخوردارند مورد بررسی و تحقیق قرار دادند. نام‎ها فراوان است و آموخته‎های ما از دستاوردهای این محققان و پژوهندگان در مورد آثار و نوشته‎های خانلری فراوان است. اگر نمونه‎هایی را بخواهیم ذکر بکنیم، آقای محمد فرزان، آقای دکتر مجتبایی، آقای دکتر شفیعی،آقای دکتر خرمشاهی و بسیارانی دیگردرباره مقالات و نوشته‎‎هایی که مثلاً به عنوان نمونه دکتر خانلری در مورد حافظ دارد و تصحیح انتقادی او از غزل‎های حافظ نوشته‎اند ، محاسن فراوان و کاستی‎های اندک تحقیقات و ویرایش‎های خانلری را یادآور شده‎اند. آقای شفیعی در نوشته‎هایشان مفصلاً نظریات دکتر خانلری را درباره شعر و عروض فارسی و ناسازگاری‎های که به نظر دکتر خانلری بین ساختار شعر فارسی و عروض عربی وجود داشت برشمرده‎اند. آقای دکتر پارسی نژاد بیشتر به تأثیر دکتر خانلری در شکل گیری نقد و تفکر انتقادی در تاریخ ایران پرداخته‎اند. آقای دکتر رستگار فسایی شرح احوال و آثار دکتر خانلری را در سال 2000 منتشر کرده . کتاب آقای میلاد عظیمی است و بر همه این ها باید دو کتاب بسیار پر ارج « سخنواره» و « قافله‎سالار سخن » را اضافه کرد که برگزیده‎ای است از آثار دکتر خانلری و برگزیده‎ای است از آثار محققین و پژوهندگان در مورد نوشته‎ها و آثار دکتر خانلری است و بر همه این ها باید مقالات و نوشته‎های بی‎شماری را که در خارج از ایران و به زبان‎هایی غیر از زبان فارسی درباره دکتر خانلری هست، ترجمه‎های متعددی را که از آثارش، اشعارش و به خصوص شعر عقاب هست باید اضافه بکنیم.»

و سپس علی دهباشی بخشی از متن زنده یاد ایرج افشار را دربارۀ دکتر خانلری قرائت کرد:

« یاد کردن از سخنسرای «عقاب» و مدیر زبان‌شناسِ مجلة سخن برای من یادآور بسیاری از روزهای خوش زندگی شخصی و بازآورِ کارنامة کوشش‌های فرهنگی مربوط به ایران در چهل و چند سال اخیر است.

خانلری در سال‌های 1321 ـ 1323 که شاگرد رشتة ادبی دبیرستان فیروزبهرام بودم دبیر بعضی از درس‌های رسمی و در حقیقت مربی ذوقی چند تنی بود که در آن مدرسه به ادبیات علاقه‌مندی بیشتری داشتند. محمدعلی حکیم الهی، ذبیح‌الله صفا، محمدحسین مشایخ فریدنی، جواد تربتی، عبدالرحیم نبهی، ابراهیم کوکلان، عبدالله رهنما و فروغان تا آنجا که در یاد دارم معلمان درس‌های دیگر در رشتة ادبی بودند.

خانلری دبیر متن ادبی بود. نامش برای دانش‌آموزان تازگی داشت، چرا که نه معنای ناتل را می‌دانستیم و نه محملی برای خانلری بودن او می‌یافتیم. تا اینکه روزی گفت ناتل نام آبادی کهنی است که نیاکانم از آنجا بوده‌اند و خانلر نام نیایم اعتصام‌الملک بوده است که در دورة‌ ناصرالدین شاه در دیوان سمت استیفا و انشاء داشته.

برای ما، در روزگاری که ایران چهرة ‌تازه‌ای یافته بود و روزنامه‌های رنگارنگ منتشر می‌شد و گاهی بوی سیاست و قضایای اجتماعی از دامنة میدان بهارستان به فضای مدرسه می‌رسید، ساعت‌های درس مردی که گرم‌زبان و تازه‌سخن بود و لابلای شرح و تفسیر مشکلات متن‌های خشک پیشینه، گفته‌هایی از ادبیات جهانی می‌آورد و سخن گذشتگان را در ترازوی نقد و سنجش ارزش‌شناسی می‌کرد کاملاً تازگی داشت. لحن کلامش از خستگی درس می‌کاست و بر جویایی و کنجکاوی ما بسیار می‌افزود.

صحنه ای از بزرگداشت دکتر پرویز ناتل خانلری ـ عکس از سمیه لطفی
صحنه ای از بزرگداشت دکتر پرویز ناتل خانلری ـ عکس از سمیه لطفی

هرچه مرحوم محمدعلی حکیم الهی (مدرسی بود دوست‌داشتنی از طبقة دانشمندان سنتی) پیر بود و فرتوت، خانلری برای ما جوانی بود شاداب و تازه‌نفس، باریک‌اندام و ظریف. هرچه مرحوم جواد تربتی بدلباس و بی‌قید و خمیده‌قامت بود، او آراسته‌پوش و  پاکیزه و سرومانند بود. تنها معلمی بود که «پاپیون» می‌زد و آن هم هر روز به یک رنگ. اغلب روزنامه و مجلة فرنگی در جیبش دیده می‌شد و گاهی هم کتاب‌های فارسی در دستش بود. چابک و تیز راه می‌رفت . در آن روزگار فکش به هنگام صحبت کردن کمی لرزش و تیاسر داشت که پس از سفر فرنگ و گذشت زمان بهبود پیدا کرد. خانلری پیش از این که در تهران به تدریس بپردازد معلمی را در رشت آغاز و تجربه کرده بود. دوستان زیادی هم در آنجا یافته بود که هنوز هم قدمای ادبای گیلان روزهای هم‌سخنی با او را به یاد دارند. در تهران، در مدرسة ارامنه هم که نزدیک به فیروزبهرام بود درس می‌گفت.

در تدریس آسان‌گیر نبود. رفتار معلمی را نیک می‌دانست. دانش‌آموزان را به بطالت عادت نمی‌داد. تکلیف‌های درسی او گاهی برایمان شاق بود. یادم است در درس متن‌شناسی برای هر کس بخشی از کتاب را تعیین می‌کرد تا آن را بخواند و به تفسیر و تحلیل آن بپردازد. وقتی به من گفت شما داستان شیخ صنعان را در کتاب منطق‌الطیر بخوانید و تفسیری از آن بنویسید و مقصود سرایندة منظومه را بیان کنید، چون نام شیخ صنعان را نشنیده بودم سختی و دشواری تکلیف همچون کوهی بر من فرو افتاد.

خوش‌سخنی و تازه‌دلی او موجب آن بود که چون درس پایان می‌گرفت، اگر درس آخر بود،‌ دو سه نفری با او به راه می‌افتادند تا از صحبت‌های غیردرسی او لذت ببرند. معمولاً از مدرسه به سوی خیابان استانبول می‌رفت تا خود را به همنشینان کافة فردوسی برساند. اولین بار در همان راه بود که نام صادق هدایت را از زبانش شنیدم. تفصیلی دلنشین دربارة مقام ادبی او در داستان‌نویسی برگفت. آن روز دریافتم با هم دوستی استوار دارند. به او گفتم کتاب فواید گیاه‌خواری ایشان را در کتابخانة ‌پدرم دیده‌ام، اما آنکه داستان نیست و خواندنش لذت‌بخشی ندارد.

در آن روزگار دو گوهر ناب زندگی خانلری را آرایشی نو داد. یکی عقد همسری با زهرای کیا بود و دیگر همکاری با ذبیح‌الله صفا بود که سخن را به وجود آورد. چندی از آن دو واقعة خوشایند نگذشته بود که به دریافت درجة دکتری در ادبیات فارسی موفق شد.

یکی از روزها، که موقع امتحان پایان سال ما بود، خانلری با چند عدد دفترچه مانند همان که کلمة‌ سخن به رنگ آبی روی آن‌ها خوانده می‌شد به مدرسه آمد پس از اینکه جلسة امتحان پایان گرفت و دو سه تنی با او همراه شدیم پرسیدیم این کتاب‌ها چیست؟ گفت مجله‌ای است به نام سخن که با همکاری آقای ذبیح‌الله صفا ماهانه چاپ خواهیم کرد. مجله‌ای خواهد بود خاص ادبیات.

مجلة سخن در آغاز از سوی جامعة لیسانیسه‌های دانشسرای عالی منتشر شد (خرداد 1322). صفا صاحب‌امتیاز بود و خانلری سردبیر و مدیر. بهایش یکی دوازده ریال بود. از میان یاران مدرسه تورج فرازمند و سیروس ذکاء بیش از دیگران به سخن روی آوردند و مروج مجله بودند. تورج مدتی دفتر اداری سخن را راه می‌برد.

از شمارة ‌دوم نام خانلری به تنهایی بر روی مجله چاپ شد، زیرا به سن سی سالگی رسیده بود و خودش توانست امتیاز سخن را بگیرد. دکتر صفا امتیاز دیگری به نام شباهنگ درخواست کرد. شباهنگ روزنامة سیاسی و فرهنگی بود و چندی در همان اوقات منتشر می‌شد.

خانة‌ خانلری در آن اوقات در خیابان دانشگاه کوچة اتحادیه روبروی دانشکدة هنرهای زیبا بود و صادق هدایت در آن دانشکده کار می‌کرد. دفتر خانلری در سال اول مجله در همان خانة ‌کوچک بود، تا اینکه دورة‌ دوم سخن با رنگ و رویی نوتر و مضامین و مطالبی دلکش‌تر و با همکارانی هماهنگ‌تر آغاز شد و دفتر و مقری در خیابان سعدی برای آن درست شد. آنجا «پاتوق» واقعی هنروران روشنفکر چهل و پنج سال پیش شده بود.

شهرام ناظری در شب دکتر پرویز ناتل خانلری ـ عکس از سمیه لطفی
شهرام ناظری در شب دکتر پرویز ناتل خانلری ـ عکس از سمیه لطفی

طبعاً ‌انتشار مجلة سخن بر منزلت ادبی خانلری، در چشم دانش‌آموزان او افزود و او را نزد ما از آنچه بود برتر و گرامی‌تر کرد. فخر می‌کردیم از این که معلم ادبیاتمان ناشر مجله‌ای است که آوازة‌ آن در شهر پیچیده است. طبعاً کلاس درسش برایمان دلپذیرتر شده بود. به سخنانش ژرف‌تر گوش می‌نهادیم. در یکی از ساعات درس بود که نخستین بار قسمتی از منظومة‌ جاودانة «عقاب» را از زبان خودش شنیدیم. گاهی چاشنی‌وار از شعرهای خودش سر کلاس درس می‌خواند.

چندی از انتشار سخن نمی‌گذشت که پدرم به هوس تجدید انتشار آینده افتاد (دورة‌ سوم) و چون به او گفته بودم  خانلری ناشر سخن معلم ماست آگهی کوتاهی دربارة انتشار مجدد آینده نوشت و به من داد تا به خانلری بدهم. خانلری لطف کرد و آن آگهی را در شمارة ‌11 و 12 سال اول سخن، در جایی که زود دیده شود به چاپ رسانید. دورة‌ اول سخن میان خرداد 1322 تا شهریور 1323 منتشر شد و نخستین شمارة ‌دورة دوم آن در دی‌ماه 1323 به چاپ رسید.

این نوشته دیشب (پنجم اسفند) به پایان رسید. بامدادش خانم زهرا خانلری تلفنی فرموده و مرا به لطف و مهر نواخته بود. چند شماره از مجله می‌خواست که برای «ترانه» به پاریس بفرستد.

اما دریغا آنکه امروز (ششم اسفند) نزدیک ساعت 11 بامداد محسن باقرزاده به پسرم بابک تلفن کرده و گفته است زهرا خانم دیشب درگذشت. بهتم زد…

هنوز مرکب قلم در مرگ مرد درست نخشکیده بود که زن سوخته‌دل به شوی پیوست و من به سوگناکی ژرف این چند کلمه را دربارة ‌او به یادداشت خود می‌افزایم.»

سپس دکتر عبدالسمیع که با تخلص شهرام سرمدی شعر می‏گوید، شعری را که خود سروده بود به دکتر خانلری تقدیم کرد

شهرام سرمدی ـ عکس از سمیه لطفی
شهرام سرمدی ـ عکس از سمیه لطفی

و پس از آن نوبت به دکتر ایرج پارسی نژاد رسید تا از استادش سخن بگوید:

« قبل از آن که از کارهای علمی و ادبی دکتر خانلری گزارشی به عرض برسانم و میراث فرهنگی و علمی آن بزرگوار را بیان کنم لازم می‎دانم از سهم استاد دکتر شفیعی کدکنی که در واقع بانی این مجلس بوده‎اند به مناسبت یکصدمین سال تولد استاد، یاد بکنم و حق هم چنین است. بدون تردید استاد شفیعی کدکنی ممتازترین شاگرد استاد خانلری هستند. ایشان بی‎تردید میراث علمی و ادبی آن بزرگوار را به کمال رسانده‎اند و آبرو و حیثیت فرهنگ و ادبیات شعر معاصر فارسی هستند. گذشته از آن از آقای علی دهباشی و زحمت بسیار خستگی‎ناپذیر این مرد شگفت‎انگیز باید یاد کنم که واقعاً بار وظایف وزارت ارشاد و فرهنگ، مؤسسه مفاخر، مؤسسه میراث فرهنگی و مؤسسات دیگری که بسیار عنوان‎های پرطنطنه دارند با تن ضعیف خودش به دوش می‎کشد، روزی هفده ساعت کار می‎کند و واقعاً من نمی‎دانم چه باید بگویم که این همه زحمت واقعاً شگفت‎انگیز است. گذشته از بار مجله بخارا، شب‎های بسیار برای بزرگان ایران و خارج از ایران برگزار می‎کند. جز ثنا و شکر چیزی نمی‎شود گفت. بس خجالت که ازین حاصل اوقات بریم، وقتی که قیاس می‎کنیم کارنامۀ خودمان را با کارنامۀ علی دهباشی.

دکتر ایرج پارسی نژاد ـ عکس از ژاله ستار
دکتر ایرج پارسی نژاد ـ عکس از ژاله ستار

اما در مورد میراث علمی و ادبی خانلری، من می‎خواهم مهم‎ترین اصل را که تلقی علمی اوست از ادبیات و رویکرد اوست به ادبیات با نگرش علمی بر سه اثر ممتازش خلاصه کنم. یکی تحقیق انتقادی در عروض فارسی است و دیگری تاریخ زیان پارسی و سوم دستور زبان فارسی است.

در مورد تحقیق انتقادی در عروض فارسی باید گفت این رساله دکترای دکتر خانلری است در آن سال که به راهنمایی ملک‎الشعرای بهار و استاد فروزانفر صورت گرفت. ملک‎الشعرای بهار و فروزانفر استادان راهنمای خانلری بودند.

کتاب دیگری که خانلری نوشته و بخش مهمی از حیات علمی خودش را بر سر آن گذاشته کتاب تاریخ زبان فارسی است. خانلری با اشرافی که به زبان‎شناسی تاریخی داشت و تئوری‎های زبان‎شناسی امروز  آگاهی داشت، سیر تاریخی زبان فارسی را در ایران و در قلمروهای خارج از ایران در سال‎های مختلف بررسی کرد.

کتاب دیگر دکتر خانلری که به او اعتبار علمی می‎دهد دستور زبان فارسی است و دکتر خانلری برای تألیف این کتاب زبان زنده امروز را ملاک قرار داده است. برای آنکه ادبای ما متوجه تحول زبان نبودند و خانلری معتقد بود که دستور زبان باید بر اساس زبان زنده گفتار نوشته شود، واحد زبان جمله است و بر اساس آن یک روش عملی امروزی اختیار کرد و این کتاب اثری ماندگار است برای بچه‎های ایران.»

دکتر محمد سرور مولایی ـ عکس از ژاله ستار
دکتر محمد سرور مولایی ـ عکس از ژاله ستار

سپس دکتر محمد سرور مولایی از خاطرات خود با دکتر خانلری حکایت کرد و پس از آن نوبت به عبدالکریم تمنا، شاعر افغان رسید که شعری را به یاد استاد خواند:

چشم بیدارم شبی دریافت خواب

رَستم از دام نفس گیر کتاب

دیدم آن شب حافظ فرزانه را

شاد و خندان در کَفَش جام شراب

کردمش تعظیم و تکریم و سلام

داد تعظیم و سلامم را جواب

بعد ازآن گفتم ز اخلاص و ادب

کای سپهر معرفت را ، آفتاب

گشت تا کاخ حیاتت منقلب

در جهان افکند شعرت انقلاب

شعر شیوای تُرا دارند دوست

مرد و زن ، شرقی و غربی ، شیخ و شاب

بس که دیوان تو استنساخ گشت

نسخه هایش درگذشته از حساب

چون فزون است اختلاف هر غزل

هست بس دشوار حسن انتخاب

سال ها کردند تحقیقات ژرف

اوستادان بزرگ و نکته یاب

تا عیان گردد ، درست از نادرست

تا جدا گردد صواب از ناصواب

باز گو ای خسرو ملک سخن

کیست کارش دلپسند آن جناب

گفت خواجه جهدشان مشکور باد

باد هر یک شادکام و کامیاب

بود هر یک را مراد و آرزو

تا کند از نادرستی اجتناب

لیک کار در خور و نغز و بدیع

کرد بیشک شاعر شعر “عقاب”

عبدالکریم تمنا ـ عکس از ژاله ستار
عبدالکریم تمنا ـ عکس از ژاله ستار

و ترانه خانلری آخرین سخنران بود که درباره‎ی پدر خود چنین گفت،

« سپاسگزارم از حضور دوستان و استادن حاضر در این مجلس تا یادی از پدرم پرویز ناتل خانلری ، کارهایش و خدماتش کرده باشیم و به جوانترها بشناسانیم. باید از آقای دهباشی تشکر کرد که با همت فراوان این فرصت را فراهم کردند.

از من خواستند که صحبتی در این جمع بکنم و گزارش کوچکی از تألیفات و کار نشر آثار او ارائه بدهم. من اگر چه از لحاظ مکانی دور بودم ولی همیشه در جریان کارهایش قرار داشتم و اغلب از مراحل تألیف و چاپ با اطلاع بودم و صحبت آنها را چه در نامه چه حضوری با هم می‎کردیم و البته وظیفۀ من است که کار انتشار این آثار را دنبال کنم و سعی کنم که همیشه در دسترس همگی قرار بگیرد.

دربارۀ زندگی و شخصیت و کارهای خانلری در زمینه‎های مختلف سخن بسیار آمده شرح حال و بررسی‎های متعددی ارائه شده است و لازم به بازگو نیست.

در این جمع از شاگردان و همکاران دیرینه حضور دارند و از نزدیک با روحیات او آشنایی داشته‎اند. می‎شود گفت که من به اصطلاح سینماگران شاهد « پشت صحنه» کارها و چهرۀ او در محفل خانوادگی بودم.

اول از هر چیز خانلری خود را معلم می‎دانست و به این شغل افتخار می‎کرد. از دبیری حتی آموزگاری در اوایل جوانی تا استادی که شغل اصلی او بود. ولی این معلمی برای او معنی بسیار گسترده‎ای داشت. در واقع چنان پیوند عمیقی با فرهنگ و تاریخ داشت که وظیفه‎اش می‎دانست که این میراث را به هر وسیله‎ای منتقل کند.

ترانه خانلری ـ عکس از مجتبی سالک
ترانه خانلری ـ عکس از مجتبی سالک

در کمین هر فرصتی بود و فکر می‎کرد که وقت کوتاه است. باید از هر موقعیتی که پیش می‎آید استفاده کرد. تمام اشتغال ذهنی‎اش این بود و آنی خودش را فارغ از این فکر نمی‎دید.

می‎دانست که باید از ابتدا شروع کرد، از تعلیمات عمومی برای با سواد کردن توده مردم، شرط اول پیشرفت.

به یاد دارم که به مراتب از این موضوع صحبت می‏‎کرد و این دغدغه نشان عدالت‎خواهی فطری او نیز بود. در وزارت فرهنگ توانست با طرح سپاه دانش قدمی در راه به عمل رساندن این آرمان بردارد.

در تمام کارها چه در آموزش، چه در هدایت کارهای پژوهشی و فرهنگی که به عهده داشت به کار گرفتن قابلیت‎ها و پرورش استعدادها از محورهای اصلی روش او بود.

در محفل خانوادگی با محبت بسیار و ذوق خاصی از شاگردان و همکارانش صحبت می‎کرد. میل داشت وسائل پیشرفت آنها و فرصت بروز خلاقیت‎هایشان را فراهم کند.

بچه‎های سخن یا همکاران چهره‎های مأنوسی برای ما بودند. به طوری که بدون داشتن آشنائی شخصی با فرد فردشان با آنها احساس خویشاوندی داشتم . واقعاً « بچه‎هایش» بودند.

در مورد همکارانی که بعد از یکی از سفرها به استقبالش رفته بودند، برایم نوشت« بیشتر آنها آدم‎های خوبی هستند که صمیمانه کار می‎کنند. کار صمیمانه نکته اصلی است برای خود من در طی زندگی که چندان آسان و لذت‎بخش نگذشته سعی و امیدواری کار بوده است.»

دکتر شفیعی کدکنی و عبدالکریم تمنا ـ عکس از سمیه لطفی
دکتر شفیعی کدکنی و عبدالکریم تمنا ـ عکس از سمیه لطفی

کار مداوم، کار با نظم و برنامه، اگر پشت میز کارش نبود و یا به قول خودش به « کتاب‎ها ور نمی‎رفت» تمرکز داشت. دائماً فکرش به دنبال ابتکار و کشیدن نقشه‎ای برای به عمل رساندن آنها بود.

به یاد دارم که هنگام تألیف « تاریخ زبان فارسی» هر روز بعد از بعضی کارهای اداری و یا تدریس استراحت کوتاهی می‎کرد و به باغچه کوی دوست که تبدیل به دفتر کارش شده بود می‎رفت. بعد از نگاهی به فیش‎ها، یادداشت‎ها و مآخذش در باغچه قدم می‎زد بعد قلم برمی‎داشت و بدون چرکنویس و خط خوردگی ولی با نظم و برنامه‎ای که در ذهن پرورانده بود به نگارش بخشی از آن می‌‎پرداخت.

ساختار فکری و اندیشه‎اش منظم ، منطقی و علمی بود. کنجکاوی او در تمام زمینه‎ها جلب توجه می‎کرد. از جمله نشریاتی که آبونه بود مجلۀ تحقیق علمی به زبان فرانسه بود به نام « روشرش» که شامل مقالات بسیار تخصصی در زمینه‎های مختلف از نجوم تا زیست‎شناسی و غیره می‎گفت در هر شماره یک یا دو مقاله برایم قابل فهم است. ولی شاید روش تحقیق و طرز ارائه مطالب هم توجهش را جلب می‎کرد. گاهی می‎گفت تعجب می‎کنم که جوانها چندان کنجکاوی نشان نمی‎دهند از خیلی‎ها می‎خواهم الکترونیک را شرح دهند ولی هیچکدام نتوانسته‎اند برایم توضیح دهند

در مقابل مسائل عملی و تحقیقی علاقه و توجه او به هنرهای دیگر به خصوص هنرهای تجسمی وجه دیگری از خصوصیات پدرم بود.

این ذوق البته در خانواده از کوچکی پرورش یافته بود. در سن شش یا هفت سالگی معلم نقاشی داشت. بعد در اولین سفرش به پاریس همانطور که در نامه‎هایش به مادرم نمایان است با علاقه بسار به دیدن موزه‎ها و نمایشگاه‎ها می‎رفت.

با جمعی از نقاشان و مجسمه‎سازان آشنا شد دربارۀ کارهایش نظرات و انتقادات خودش را ابراز می‎کرد و همین باعث شد که به چشم هنرشناس به او نظر کنند تا جایی که با یکی از مجسمه‎سازان به اسم گی شارل روول دوستی پایداری پیدا کرد. روول چند بار به ایران آمد و چند مدال یادبود از جمله صادق هدایت و رودکی را سفارش گرفت و ساخت. بعدها وقتی خواست مجموعه طراحی‎های خود را به چاپ برساند از پدرم خواست که مقدمه‎ای بر آن بنویسد.

دکتر شفیعی کدکنی در شب پرویز ناتل خانلری ـ عکس از مجتبی سالک
دکتر شفیعی کدکنی در شب پرویز ناتل خانلری ـ عکس از مجتبی سالک

این توجه به هنرهای زیبا و آشنایی با آنها در مجلۀ سخن انعکاس محسوسی داشت. خودش سلسله مقالات « تاریخ نقاشی مغرب زمین» را تنظیم کرد که مرتب همراه با چاپ رنگی خارج از متن در مجله منتشر می‎شد.

بعد مطالب دیگر از قبیل معرفی مکتب‎های نو، شرح زندگی نقاشان و مباحث نظری نقاشی مدرن و همچنین معرفی و نقدهای کوتاه در مورد نمایشگاه‎های هنرهای تجسمی در ایران و غرب در مجله منعکس می‎گردید. در دهۀ سی سخن در این زمینه هم جزء پیشگامان و تأثیرگذاران بود.

در همان سالهای دهه سی انجمن دوستداران سخن را برگزار می‎کرد که یادم است در باشگاه دانشگاه تشکیل می‎شد. در کنار بحث‎هایی درباره شعر و موسیقی نمایش فیلم، سخنرانی‎هایی درباره معماری همراه با نمایش عکس چه درباره معماری ایتالیا و ژاپن ، چه درباره « معماری کاهگل در ایران» عرضه می‎شد. تنوع برنامه‎های این جلسات نشان توجه خانلری به جنبه‎های مختلف خلاقیت هنری و فرهنگی است.

و اما دربارۀ آثار و تألیفات و وضعیت انتشار آنها :

در یکی از آخرین مصاحبه‎هایش گفته بود،« هیچ کدام از این تألیفات مرا راضی نمی‎کنند چون در هر کدام آنها عیب‎هایی می‎بینم.

با وجود این قضاوت که نشان آگاهی او از وسعت و عمق کار در هر زمینه بود، در اغلب پژوهشها بنیان‎گذار بود.

رسالۀ دکترایش « تحقیق انتقادی در عروض» که بعد تکمیل شده است با عنوان وزن شعر فارسی منتشر شد و چاپ هفتم آن در 1386 توسط انتشارات توس.

«تاریخ زبان فارسی» که به دوره اول فارسی دری اختصاص دارد، در مقدمه ذکر کرده که امیدوارم دانشمندان و ادیبان به تکمیل این کار بپردازند و کاری که آغاز کرده‎ام را به پایان برسانند.

چاپ نهم این کتاب امسال به صورت یک جلدی به وسیلۀ نشر نو در دسترس است.

زبان‎شناسی و زبان فارسی مجموعه مقالات، مقدمه فرهنگ تاریخی زبان فارسی و تصحیح متون از دیگر کارهای پژوهشی اوست.

دیوان حافظ، از دیر باز به حافظ پرداخت. در نامه‎هایش از پاریس به مادرم صحبت از نسخه‎هایی می‎کند و در یک سخنرانی در دانشگاه پاریس ترجمه‎هایی از چند غزل را هم به فرانسه ارائه می‎ده. در 1337 از روی قدیمی‎ترین نسخه به وسیله انتشارات سخن به چاپ می‎رسد بعد از آن تصحیح از روی چهارده نسخه که در سال 1362 منتشر و خیلی زود در بازار نایاب می‎شود. به نظر اهل فن، این دیوان از نقاظ عطف تاریخ حافظ‎پژوهی است. متأسفانه به دلایلی که روشن نیست چاپ بعدی را در زمان حیاتش به عمل نرسانید و این امر باعث رنجش و اندوه بسیار پدرم بود.

داستان‎های بیدپای با محمد روشن ـ 1362 که ترجمه دیگری است از کلیله و دمنه به وسیله محمد ابن عبدالله بخاری از نیمه اول قرن ششم هجری.

سمک عیار که قدیمی‎ترین نمونه‎های داستان‎پردازی است در 1338 و پنج جلد دیگر و شهر سمک که نکاتی مربوط به تمدن و فرهنگ است جمع‎آوری شده و به صورت نمونه‎ای از امکانات تحقیق ارائه شده و به وسیلۀ نشر آگاه منتشر شده است.

حورا یاوری، داریوش شایگان و فتح الله محتبایی ـ عکس از سمیه لطفی
حورا یاوری، داریوش شایگان و فتح الله محتبایی ـ عکس از سمیه لطفی

مخارج‏ الحروف این سینا ـ با تصحیح و ترجمه متن از عربی در سال 1333 چاپ شد و چاپ بعدی در بنیاد فرهنگ به چاپ رسید.

اما شعر ماه در مرداب اولین بار در 1343 در انتشارات سخن به چاپ رسید و چاپ بعدی آن بعد از فوتش در 1370 با چند قطعه دیگر منتشر شد. با وجود حجم کم این دیوان هر کدام کم و بیش در شعر فارسی اثر گذاشته است. خودش در مقدمه نوشته،« دربارۀ شعر خود چیزی نمی‎توانم بگویم جز این که شعر و شاعری را بسیار دوست داشتم و آرزویم این بود که شعرم بهتر از این باشد.»

این مجموعه چندان در دسترس نیست ولی امیدوارم که بتوانیم چاپ بهتری با ترجمه‎های منظومی که او از شعرای جهان انجام داده عرضه کنیم.

ترجمه‎ها : از خیلی جوانی کار ترجمه را شروع کرد. از داستان‎هایی که که در مجموعه « افسانه» انتشارات کلاله خاور منتشر کرد فقط « دختر سلطان» اثر پوشکین را که در سال 1320 وقتی که شاگرد چهارم دبیرستان بوده ترجمه کرده است قابل تجدید چاپ تشخیص داد که بعد با عنوان « دختر سروان» انتشار یافت. نکته جالب در این اثر قصه‎ای است که الهام بخش قطعه عقاب شد به زبان خودش « قصه کوتاهی که در کتاب از قول یکی از اشخاص داستان نقل شده بود از همان نگاه در ذهن من جای گیر شد و چند سال بعد قطعه عقاب را بر زمینۀ همان قصه ساختم.»

چند نامه به شاعری جوان اثر ریلکه: در سال 1320 ترجمه کرد وقتی که سخت مفتون این شاعر شده بود و در دیدگاه شاعری‎اش تأثیرگذار شد. آثار بسیاری از این شاعر آلمانی در کتابخانه شخصی موجود است.

تریستان و ایزوت اثر ژوزف دیه : در 1334 ترجمه شد و به گفتۀ بسیاری نمونه زیبایی از نثر خانلری است.

شاهکارهای هنر ایران اثر پوب از انگلیسی در سال 1338: درباره این اثر می‎گوید، « این ترجمه دشوارترین کاری بود که من در عمرم کرده بودم چون برداشتی که غربی‏ها از هنر کشورهای شرقی از جمله ایران دارند با قضاوتی که خودمان داریم به کلی متفاوت است. اصطلاحاتی که به کار می‎برند معادل فارسی ندارد یعنی مفهوم این عبارات برای ما بیگانه و نامأنوس است..»

این کتاب به وسیلۀ انتشارات علمی و فرهنگی مرتب تجدید چاپ می‎گردد.

مجموعه مقالات : هفتاد سخن

در مقدمه نوشته ، این مقالات حاصل اندیشه‎هایی است که در طی چهل سال از ذهن نویسنده گذشته و منتشر شده. این مجموعه شامل مقالاتی است که بیشتر آنها در مجلۀ سخن چاپ شده به اضافۀ چند سخنرانی در کنگره‎ها و سمینارها از جمله « نثر فارسی در دوران اخیر که در کنگره نویسندگان ایران » در سال 1325 ایراد شد. این مجلدها در سالهای 70 تا 76 یعنی بعد از فوتش به وسیلۀ انتشارات توس در چهار مجلد منتشر شده است که عبارتند از :

1. شعر و هنر

2. فرهنگ و اجتماع

3. از گوشه و کنار ادبیات فارسی

4. شیوه‎های نو در ادبیات جهان

چند قطعه از خودش که به صورت داستان و نمایشنامه نوشته که در جلد سوم در بخشی نام تفنن جای گرفته است.

مقالات دیگری هم انتخاب و جمع‎آوری کره بود که شامل ترجمه‎های بلند ، مانند نامه‎های کنت دوگوبینو، اثری از ولتر به نام بابک یا وضع زمانه و نقد و معرفی کتاب و غیره که می‎توانست جلد پنجم این مجموعه را تشکیل دهد.

آثار منتشر نشده

حافظۀ قوی پدرم باعث شد که یادداشت‎هایی که به اثری منتهی نشده باشد از خود باقی نگذارد. در هنگام مطالعه در حاشیه کتاب گاهی علامت ضربدری گذاشته و یا ورقه کاغذی صفحه‎ای را مشخص کرده است. خودش می‎دانست که آنها به چه نکته‎ای مربوط است و در کدام قسمت کتابخانه جای گرفت. حاشیه‎نویسی دیگری از او در دست نیست.

بعد از کناره‎گیری از فعالیت‎هایش خاطراتی را نگاشته است که شامل خاطرات کودکی و جوانی تا گزارش‎هایی از مشاغل مختلف و همچنین از سفرهای متعددش به آمریکا و روسیه و کشورهای همسایه است. برگزیده‎ای از این خاطرات در یادواره‎ای با عنوان قافله سالار سخن چاپ شد و در این شماره بخارا نیز نقل شده است. شخصاً به طور کامل آنها را در کامپیوتر بازنویسی کرده‎ام و امیدوارم که روزی به چاپ برسد.

نامه‎ها بخشی دیگر از نوشته‎های درخور توجه است.البته پدرم خیلی اهل نامه نگاری نبود و به خصوص هیچگاه کپی از آنها برنمی‎داشت. خوشبختانه بعضی از مخاطب نامه‎هایشان را حفظ کرده‎اند و بعضی از آنها نیز به چاپ رسیده که گاهی نمونه زیبایی از نثر او و همچنین از طنز او به یادگار مانده است.

ولی مجموعه قابل توجه‎تر نامه‎هایی است که در سفر اولی که در سال 1327 پدرم به پاریس رفته بود به مادرم نوشته است. این نامه‎ها از همان تاریخ در قفسه مادرم نگه داری شده بود و شاید خودش هم از وجود آنها خبر نداشت. بعد از فوت مادر و دستیابی به این بسته، آنها را به ترتیب تاریخ تنظیم کردم و مشخص شد که تقریباً به مدت یک سال هر هفته در روز معین نوشته شده و مجموع آنها سفرنامه این دوران را تشکیل می‎دهد. نکته‎های بسیار از مشاهدات و جریان کارهایش نگاشته شده که در ضمن برای من که آن زمان دو سه ساله بودم جریان زندگی خانوادگی آن زمان ما را بازگو می‎کند. نسخه‎ای از این نامه‎ها را در اختیار آقای ایرج پارسی نژاد گذاشته بودم که گزارش زیبایی در همین شماره مجله بخارا عرضه کرده‎اند.

قبل از پایان دادن به این گفتار، باید اشاره کوچکی به وجه دیگری از چهرۀ خانلری کرد، یعنی خانلری پدر بزرگ.

از همان زمان که نوه‎اش به زبان آمد براییش شعرهای کودکانه می‎گفت که روز به روز با زبان او بزرگتر می‎شد. زمان شعرخوانی و شعر از بر کردن نگین هم شروع شد که اوایل با حوصله و گاهی هم بی‎حوصله می‎گفت، « این بچه بالاخره وزن سرش نمی‎شود.» خوشبختانه مادربزرگ به داد می‎رسید و با نمونۀ غزل فارسی که خودش تنظیم کرده بود تعلیم را به عهده می‎گرفت.»

در پایان صدیق تعریف به غزل‎خوانی از حافظ پرداخت و کتابهای شاهنامه فرودسی و خمسه نظامی از سوی دایره‎العمارف اسلامی به سخنرانان اهدا شد.

صدیق تعریف ـ عکس از ژاله ستار
صدیق تعریف ـ عکس از ژاله ستار