جعبه آینه(4) محمد افشین وفایی

محمدافشین وفایی
محمدافشین وفایی

(معرفي و نقد كتاب‌هاي تازه)

 

مجموعة اشعار گلچين گيلاني (مجدالدين ميرفخرايي)، گردآوري و تدوين كاميار عابدي، رشت، فرهنگ ايليا، 1389، 382ص، 7500 تومان.

مجدالدين ميرفخرايي (متولد رشت، 1288- متوفي لندن، 1351) كه بعدها نام گلچين گيلاني را به‌عنوان نام شعري خود برگزيد، بيشتر با شعرهاي «باران» (باز باران / با ترانه/ با گهرهاي فراوان/ مي‌خورد بر بام خانه…) و «پروانه و فريدون» (گل بود و سبزه بود و سرود پرنده بود…) در خاطر خوانندگان شعر مانده است. گلچين از پيشاهنگان نوآوري در شعر فارسي بود كه لزوم تجدد را بهنگام دريافت و توانست بر نوسرايان بعدي تأثير گذارد. در نوگرايي، البته افراط نكرد؛ اما كوشيد با اشعاري صميمي و تازه در عرصة شعر حضور داشته باشد.

كتاب مجموعة اشعار گلچين گيلاني به مناسبت صد سالگي شاعر انتشار يافته است. در يادداشت كوتاهي كه از طرف حوزة هنري گيلان در مقدمة كتاب نگاشته شده، آمده است: «بزنگاه‌هاي تاريخي، سبب خوبي‌ست براي يادآوري؛ تفالي نيك است و مجالي براي قدرشناسي. صدمين سال تولد گلچين گيلاني براي مردمان زادگاه و وطنش، گيلان و ايران، چنين بزنگاهي‌ست.»

در هنگام مطالعة كتاب، اشتباهاتي شامل كاستي‌هاي وزني، ايراد قوافي، جاافتادگي و جابجايي، بدخواني و اغلاط چاپي ديده شد. حجم اغلاط در کاری اینچنین که نقل اشعاری است که بسياري از آنها پیش از این به درستي حروفچینی و چاپ شده، شگفت است. چند مورد براي نمونه در اينجا آورده مي‌شود تا در چاپ احتمالي بعدي برطرف شود:

  • در ص 104 آمده است:

 يك روز دوباره خانه خواهم رفت

 اما… اما كجاست آن خانه؟

 نه مادر

 نه پدر

 نه در…

 *

 آيا… آيا همه چيز بود افسانه

P وزن شعر بالا به شكلي كه در كتاب چاپ شده نادرست است. «آيا» كه در آغاز سطر آخر(مصرع چهارم) آمده متعلق به آخر مصرع سوم است.

  • در ص170 دو بيت جاافتادگي در دو موضع مختلف وجود دارد و تحريف يك واژة ديگر(نسبت به مأخذ ذكر شده در پاي شعر يعني مجلة ارمغان) نيز ديده مي‌شود.

P ابيات افتاده از اين قرارند:

برو تو قدر جواني خود ز پيران پرس كه قدر صحت داند كسي كه شد بيمار
ز تنبلي و كسالت حذر نما گلچين كه مرد دارد از تنبلي و سستي عار

 

در بيت اول صفحه، «مي‌نماندش آثار» در اصل «مينماند ايچ آثار» است.

  • در ص 350 نخستين لخت بند پاياني جا افتاده است:

P چرا اندوهگين گردم…

  • ص 188 آمده است:

 پدرش رفت و مانع شد

 داد اين پند و خشم زن بگسست

P وزن مصرع نخست مخدوش است و يك كلمه جاافتادگي دارد. در مأخذ اصلي يعني مجلة ارمغان، صورت درست چنين آمده است:

پدرش پيش رفت و مانع شد…

  • ص195 آمده است:

 دانستمي كه پس از تحصيل

 همسر شود زرنگ و كمي بهتر

P وزن مصرع اول در صورت فعلي درست نيست و يك كلمه افتاده است.

  • در ص 308 دو لخت زير بعد از لخت دوم جا افتاده است:

P بالاي در پايين در

زنگ خطر، زنگ خطر

  • ص 199 در قصيدة شب مهتاب آمده است:

 باد از آن دورها، صداي كلاب

 مي‌شنيدم صداي ضربت دل

 مي‌شنيدم صداي ضربت دل

 كه همي كرد سخت دق الباب

P در اينجا يك مصرع جا افتاده و به جاي آن مصرع ديگر تكرار شده و قافيه هم نادرست شده است. صورت درست در مجلة ارمغان چنين آمده است:

همه خاموش و گاه مي‌آورد

باد از آن دورها صداي كلاب

مي‌شنيدم صداي ضربت دل

كه همي‌كرد سخت دق الباب

  • در همان صفحه اشتباه ديگري نيز رخ داده است:

تا منم با تو و تويي با من

هست آن دو همان به حد نصاب

P در مصرع دوم گردآورنده دچار بدخواني شده و «اندوهمان» را «آن دو همان» خوانده و چاپ كرده است.

  • در ص256 هم يك بدخواني ديده مي‌شود:

بيار امّيد اي آتشفشان‌ها

در اين بستر كه بي روز است و بي شام

P صورت درست چنين است:

بياراميد اي آتشفشان‌ها…

  • ص 205 آمده است:

با مردم اين زمانه بودن تا كي

 دوري ز فرشتگان زيبا تا چه چند

P در مصرع دوم «چه» اضافه است.

  • در ص228 كه آغاز يكي از زيباترين شعرهاي گلچين است دو اشتباه وزني ديده مي‌شود:

پروانه و فريدون، صد سال پيش از اين

يك روز آمدند در اين باغ دلنشين

گل بود و سبزه بود و دل تند فرَوْردين[1]

مي‌زد نسيم، نرمك، بر روي بركه چنگ

مي‌گشت قوي سيمتن برآب سيم رنگ

P كلمات سياه شده در متن بايد به صورت «فَروَدين» و «سيمين» بيايند و در صورت فعلي در كتاب، وزن شعر مخدوش است. در چنين مواردي دانستن عروض مي‌توانست گردآورنده را از لغزش بازدارد. ضمناً در همين صفحه به جاي «دلدار» در اصل [= مجلة سخن] «دلداده» آمده است.

  • در ص236 لخت سوم و چهارم در آغاز صفحه جابجا شده است. در لخت دهم همين صفحه كلمة «گِل» بعد از «گچ» جا افتاده است.
  • در صفحات 252 و 253 چند كلمه جا افتاده است:

P دور از همچشمي شيطان و يزدان

دور از آزادي [و] ديوار زندان

دور، دور از دردِ پنهان…

دور، گفتم دور؟ [گفتم] سوي خوشبختي پريدم…

در رگ من نبض حسرت تار مي‌زد، [تار ميزد]

  • ص 35 آمده است: سبك مانند باد بي‌هوا، نرم

 چو پرواز پروانه‌ها، گرم

P وزن لَخت دوم مخدوش است و صورت درست آن اينگونه است:

چو پرواز ‍[پر] پروانه‌ها، گرم

  • در ص51 آمده است:

تابش تيرگي‌ست، اينجا نيست/ جز بلندي: بلندي پستي/ جام هشياري سرمستي/ در كف مست هست و پيدا نيست// رهنماي بزرگ همراه است/ كجي راستي‌ست راه درست…

P وزن لَخت سوم نادرست است و يك كلمه كم دارد و در لخت پنجم نيز بايد به جاي «همراه»، «گمراه» بيايد.

  • در ص55 چنين آمده:

…كه مي‌خزد به تن كرم‌هاي سياه

بيا دوباره چو رنگين‌كمان به اشك روان…

P پيداست در لخت اول يك كلمه افتاده است. صورت صحيح چنين است:

كه مي‌خزد به تن [نرم] كرم‌هاي سياه

  • در ص74 آمده است:

پس ز خود خواهد پرسيد: آن چه بود؟…

P وزن اين لخت از شعر به صورت نقل‌شده مخدوش است و بايد به جاي «خواهد»، «خواهيد» باشد تا وزن و معني درست شود.

  • در ص177 بيتي آمده كه وزن مصرع دوم آن مخدوش است:
فرشته بگزين از بهر دوستي گلچين كه مردم زين ره گردد فرشته را مانند

 

P در مصرع دوم به جاي «مردم» بايد «مرد» باشد تا وزن درست شود.

  • در ص217 كلمه‌اي از يكي از لخت‌ها افتاده است:

P آن‌گاه رنگ [اختر] بيني و ماهتاب

  • در ص146 بيت زير آمده است:

هستيِ من يك- دو ماهي از تو بوَد

رفتي و رفتي… ولي آوَخ، چه زود

P چنانكه ديده مي‌شود، با گذاشتن فتحه بر واو در واژة «بود»، وزن و قافيه مخدوش شده است.

  • ص305 آمده:

آن‌گه همراه دم، دمادم

خواهد گرديد در بيابان

P در لخت اول به جاي «دم» بايد «من» باشد.

*

P كتاب، غلطهاي چاپي ديگري هم دارد؛ مثلاً ص7 يادادشت به جاي يادداشت، ص34 مي‌كشيد به جاي مي‌كشند، ص37 گمراه به جاي گمره، ص43 بخون به جاي بخوان، ص49 چشم به جاي چشمم، ص78 بابات به جاي باب‌ات(طبق رسم خط گردآورنده)، ص83 تيز به جاي تير، ص156 پَر به جاي پُر، ص165 آنِ به جاي آنْ، ص169 ازآنك به جاي درآنك، ص175 نعتمي به جاي نعمتي، ص176 شوي به جاي شود، ص179 گناه به جاي گياه، ص197 شيشة، در (ويرگول زائد است)، ص 243 آوّخ به جاي آوخ، ص262 دور به جاي دود، ص269 بادبادن‌ها به جاي بادبان‌ها، ص309 مي‌لرزد به جاي مي‌ارزد، ص326 نالة اميد به جاي نامة اميد، ص329 زندگاي به جاي زندگاني، ص332 باد به جاي ياد، ص351 آب مي‌شود به جاي آب مي‌شوند، ص352 كهشكان به جاي كهكشان، ص353 گفتم به جاي گفت، همان ص ندارد به جاي ندارم، ص 355 مَل به جاي مُل و…

P نكتة آخر اينكه، رسم خط نامناسبي دربارة كتاب اعمال شده است: مثلا «بازديدات» به جاي بازديدت (ص50)؛ «مادراش» به جاي مادرش (ص188،225)؛ «دست‌ات» به جاي دستت (ص200)؛ «شرم‌ام» به جاي شرمم (204)؛ «مهرات» به جاي مهرت (ص244) و مواردي از اين دست.

* * *

ديوان اشعار شهاب‌الدين عمعق بخارايي (همراه با تحقيق در احوال و آثار و توضيح اشعار او)، مصحح علي‌رضا شعبانلو، تهران، انتشارات آزما، 1389، 496ص، 8500 تومان

عمعق بخاري از شاعران سدة 5 و 6 فرارود است كه نسخه‌اي كامل از ديوانش باقي نمانده است. آنچه از اشعار او امروزه در اختيار ماست بيشتر از طريق سفينه‌ها و تذكره‌ها به دست آمده است. ابياتي از او نيز در فرهنگ‌هاي لغت و كتب ديگر ثبت شده است. مهمترين چاپي كه پيش از اين از اشعار عمعق در دست بود، به همت دانشمند بزرگ و پرتلاش دوران، استاد سعيد نفيسي انتشار يافته بود. اكنون پس از ساليان دراز صاحب‌همتي در راه احياي ديوان عمعق كوششي درخور كرده و چاپي تازه و نسبتاً منقح از اين ديوان در اختيار خواهندگان گذارده است.

از محاسن اين چاپ تازه مي‌توان به تعدد منابع استفاده شده در گردآوري اشعار عمعق اشاره كرد. مصحح توانسته از اين طريق مقداري شعر به گنجينة اشعار عمعق بخاري بيفزايد و گامي ديگر براي بازسازي ديوان او بردارد. با اين همه مواردي به‌نظر رسيد كه در اينجا آورده مي‌شود تا در چاپ بعدي اصلاح شود:

  • در مقدمة 222 صفحه‌اي كتاب، مطالب مفصلي آمده كه در بسياري موارد كم‌سود است و وجود آنها در مقدمة ديوان عمعق ضرورتي ندارد؛ براي نمونه فصل پنجم كه با عنوان «مديحه‌سرايي» به مواردي از اين دست پرداخته شده است: سابقة شعر مدحي، مديحه‌سرايي قبل از عمعق، علل انتساب شاعران به دربارها، زمينة اجتماعي شعر درباري. همچنين فصل ششم كه زير عنوان هجوسرايي، خاستگاه هجو در شعر فارسي و پيشينة هجوسرايي در ادب فارسي بررسي شده است.
  • ص226 آمده:
زين اشارت انگشت دلبران به هلال هوا همه قلم سيم شد، به شكل شهاب

 

P وزن مصرع اول درست نيست و كلمة آغازين بايد «ز بس» باشد، آنچنانكه در چاپ نفيسي نيز همين صورت درست ديده مي‌شود.

  • ص229 چنين آمده است:
چو گرد در گردون، چو باد در صحرا چو كوه در زمي و، چون نهنگ در گرداب

 

P مصرع اول يك هجاي بلند كم دارد وضبط برگزيدة نفيسي با اينكه با صورت بالا متفاوت است اما وزن درستي دارد. اين مصرع با ضبط فعلي به اين صورت بايد اصلاح شود:

چو گرد در گردون [و] چو باد در صحرا

  • بيتي در ص230 اينگونه آمده است:
چو رزم سازي، عالم كني پر از ذُباب چو بزم سازي، گيتي كني پر از مي ناب

 

P وزن مصرع نخست نادرست است و بايد به جاي «ذباب» واژه‌اي بر وزن «عنّاب» باشد تا وزن درست شود.

  • در ص233 بيت زير آمده است:
چون ديد ماه به عادت بگفت: آنك مه به شرم گفتمش: اي ماه‌چهره، ماه كجاست؟

 

P در مصرع آغازين بايد به جاي «چون»، «چو» بيايد تا وزن درست شود.

  • ص309 نخستين رباعي چنين است:
شكّرسخني كه نيمة بادام است بي‌پخته سخن‌هاش طرب‌ها خام است
از مشت زنان او به دل سقا، مست كاين هفت قليم بي‌دهن، بادام است

 

P در باب «قليم» در مصرع چهارم با رجوع به دستنويس عرفات العاشقين كه تنها منبع مصحح براي اين رباعي بوده است، معلوم شد كه در اصل همان «اقليم» ضبط شده و مصحح دچار بدخواني شده و در تعليقات، ص453، در توضيح «قليم» آورده: «مخفف اقليم…»! گفتنی است عمعق، هفت اقلیم را به همین شکل صحیح در ص273 بیت پنجم نیز به کار برده است. قافية مصرع چهارم نيز بايد «بادا مست» باشد.

  • در ص321 در بخش اشعار پراكنده شعري آمده كه يك بيت آن اين است:
اگر چاكر ايستاده بايد، من آنم وگر صاحب آزاده بايد، تو آني

 

P در مصرع اول «ايستاده»، بايد به «استاده» بدل شود تا وزن بيت درست باشد.

  • در ص286 نيز بيتي آمده كه وزن مصرع اول آن درست نيست:
به آفتاب ماني تو، اي سگ به دو پاي كه گه به شرق و به غرب است و گه به حوت و حمل

 

P در چاپ نفيسي صورت درست آن به اين شكل آمده است:

به آفتابي ماني تو اي سگ…

  • در ص322 بيت زير آمده است:
اگر شعر بايد به مجلس بيارم هم از گفتة خود، هم باستاني

 

P مصرع دوم يك هجا كم دارد.

  • در تعليقات هم مواردي كاملاً بديهي شرح داده شده است كه سودي جز حجيم‌كردن كتاب ندارد؛ مثلاً: رستم، سهراب، نرگس، عزرائيل، خوشا، ايزد، طوفان، چاكر، درويش، مرمر، خسرو، سپاس و… گاهي براي همين موارد بسيار ساده توضيحات مفصلي آمده است. مصحح بايد در نگارش تعليقات، مخاطب كتاب را در نظر بگيرد و بر اين اساس در پي توضيح واضحات نباشد؛ بويژه در مورد متوني همچون ديوان عمعق كه مخاطبان خاصي دارد.
  • ابيات شماره ندارند اما در تعليقات به شمارة بيتها ارجاع داده شده كه كار را براي خواننده دشوار ساخته است؛ بويژه در مواردي كه قصيده‌اي بيش از 120 بيت دارد (مانند قصيدة 7). در تعليقات گاهي شمارة بيت فراموش شده است (مانند «لنگر» در ص393 كه مربوط به بيت 51 قصيدة 7 است).
  • تعداد اندكي غلط چاپي هم به كتاب راه يافته كه نمونه را چند مورد ذكر مي‌شود:

ص225 آفتار به جای آفتاب، ص235 مجروج به جاي مجروح، ص241 خون ‌فشار به جاي خون‌فشان، ص258 تقش به جاي تفش، ص322 كفت به جاي كف

  • مواردي هم بي‌دقتي در ارائة نسخه‌بدلها ديده شد:

ص232 پانويس 1 از نسخة g ياد شده حال آنكه در ص235،اين دستنويس در ميان نسخه‌هاي مورد استفاده براي تصحيح آن شعر ديده نمي‌شود.

ص231 پانويس 2 و 3 و ص237 پانويس 3 ضبط نسخه‌بدل با صورت برگزيده در متن يكي است.

* * *

ايرانشناس مجله‌نگار (زندگي و كارنامة مطبوعاتي ايرج افشار)، سيد فريد قاسمي، تهران، نشر امرود و خانة فرهنگ و هنر گويا، 1389، 1200ص، 35000 تومان.[2]

ايرج افشار از آن نادره‌مرداني است كه شايد در هر قرن يك نفر چون او قدم بدين جهان گذارد. اين سخن را بي هيچ مبالغه‌اي نوشتم و مي‌دانم كه همداستانان با من در اين گفته بسيارند. اشرافي ازينگونه كه افشار بر تاريخ و فرهنگ ملتي دارد بي‌همانند است. در سخت‌ترين شرايط و زير بار تهمت‌ها، آرام و بي‌كينه‌اي، حتي بي‌هياهو راهش را ادامه داده است؛ از آنرو كه باور دارد بايد فرهنگ ملتي ارتقا يابد تا مشكلاتي ازين دست آرام آرام برطرف شود. پدر دانشمندش، دكتر محمود افشار، سرماية خود را وقف ميهنش كرد و ايرج افشار نقد عمر خود را. افشار را بايد در عمل، مظهر خردگرايي در روزگار ما به شمار آورد.

پژوهشگر سخت‌كوش مطبوعاتي، سيدفريد قاسمي در كتاب ايرانشناس مجله‌نگار، زندگي و كارنامة مطبوعاتي افشار را به روي كاغذ آورده است. او در اين كتاب پس از مقدمه، به مطالبي دربارة زندگي افشار پرداخته و سپس نقش مهم او در انتشار نشرياتي چون آينده، مهر، سخن، فرهنگ ايران‌زمين، كتابشناسي ايران، كتابهاي ماه، راهنماي كتاب، نشرية نسخه‌هاي خطي، كتابداري، مجلة دانشكده ادبيات، ايرانشناسي، ناموارة دكتر محمود افشار (پژوهشهاي ايرانشناسي)، دفتر تاريخ را بررسيده است و فهرست آنها را نيز به همراه عناوين آثار متعدد افشار آورده است. قاسمي سپس‌تر سالنگاري مفصل از زندگي افشار را فراهم آورده كه البته پيشتر در ارجنامة ايرج، بي نام فراهم‌آورنده به چاپ رسيده بود. بجا بود اين سالنگار كه با زحمت بسيار فراهم آمده در آغاز يا انجام كتاب چاپ مي‌شد.

صفحات بعدي كتاب به آثارشناسي افشار اختصاص دارد. البته فهرست موضوعي از چاپكرده‌ها و نوشته‌هاي ايرج افشار، چنانكه قاسمي هم اشاره كرده است، پيشتر به كوشش فرزندانش، بابك، بهرام، كوشيار و آرش در لوس‌آنجلس پنج بار نشر يافته و در اينجا با اضافاتی تجديد چاپ شده كه در آن 283 عنوان كتاب و 14 نشريه و فهرست مقالات بسيارش به صورت موضوعي و نيز فهرست آثار زير چاپش آمده است. در انجام كتاب هم عكسهاي بسيار خوبي از افشار و دوستانش انتشار يافته است. كاش ناشر متحمل هزينة بيشتري مي‌شد و اين عكسها را روي كاغذ گلاسه و با كيفيت بهتري چاپ مي‌كرد اما فعلاً به همين شكل هم مغتنم است. از سيد فريد قاسمي و از ناشر كتاب سپاسها داريم كه اين كتاب را چنين خوب و آراسته در اختيار علاقمندان گذارده‌اند.

* * *

مجموعة ابيات پراگندة فارسي در هند (تا سال دوازدهم ميلادي)، دكتر ماريه بلقيس، دهلي نو، اسلامك وندرس بيورو، 2004م، 360ص، 850 روپيه[3]

اين كتاب كه در آغاز رسالة دكتري مؤلف در دانشگاه اسلامي عليگر بوده است، بعد از حدود 33 سال در هند نشر يافته است. مؤلف در آن به گردآوري ابياتي از شاعران فارسي‌زبان در هند به همراه اطلاعاتي دربارة زندگي آنها پرداخته كه تا كنون ديوانهايشان به دست ما نرسيده است؛ تقريباً مشابه كاري كه محمود مدبري در شرح احوال و اشعار شاعران بي‌ديوان انجام داده است.

از آنجا كه زبان و ادبيات فارسي در شبه قارة هند سابقه‌اي چندصدساله دارد و شاعران بزرگي در آن ديار به زبان فارسي شعر سروده‌اند، اطلاع از وجود شاعران كم‌نام يا گم‌نام آن سامان نيز براي بررسي ژرفتر شعر فارسي در آنجا سودمند تواند بود.

چون كتاب در دسترس همگان نيست، نام شاعراني كه در آن از ايشان سخن رفته است در اينجا مي‌آيد:

ابوعبدالله روزبه بن عبدالله النكتي لاهوري، ابوالحسن علي بن عثمان جلابي هجويري، ابوالعلاء عطاء بن يعقوب الكاتب غزنوي معروف به نانوك، فريدالدين محمود بن بشار الهروي، امام خطيرالدين محمد بن عبدالملك جرجاني، امام سراج الدين بن منهاج لاهوري، جمال الدين علي لاهوري، سعدالدين مسعود نوكي، سديدالدين اعور غزنوي، ضياءالدين عبدالرافع هروي، شهاب الدين محمد بن رشيد الرئيس، جمال الدين يوسف بن نصر، جمال الفلاسفه بن يوسف محمد الدربندي، جمال الدين محمد ابن علي سراجي خراساني، علي ابن عمر معزي غزنوي، جمال الدين ابوبكر خسروي، بهاءالدين محمد اوشي، جمال الدين محمد بن نصير، حسن نظامی نيشاپوري، ظهيرالدين تاج الكتاب السرخسي، قاضي حميدالدين افتخارعلي بن عمر المحمودي، بدرالدين بن نورالدين هروي، علاءالملك ضياءالدين ابوبكر احمد الجامجي، بهاءالدين علي بن احمد جامجي، سديدالدين محمد عوفي، امير روحاني، خواجه قطب الدين بختيار كاكي، شيخ بهاءالدين زكريا ملتاني، شيخ فريدالدين مسعود گنج‌شكر، شيخ حميدالدين ناگوري، قاضي حميدالدين ناگوري،تاج الدين ريزه، محمود خطاط، تاج الدين بخاري، شهاب الدين محمره، ابوجعفر عمر بن اسحاق، اسماعيل بن ابراهيم غزنوي المعروف به زر ريز، كاوسي، ناصري، برهان الدين بزاز، شمس الدين محمد الكاتب البلخي، فضلي بخارايي، ضياءالدين سجزي، حميدالدين مسعود بن سعد شالي‌كوب، علي بن حامد كوفي، حكيم طرطري، منهاج الدين بن سراج، عميدالدين لويكي، منتجب الدين اثير، ديولي(؟)، شيخ بدرالدين غزنوي، شمس دبير، بدرالدين اسحاق دهلوي، شيخ برهان الدين محمود بن ابي‌الخير اسد بلخي، سيدعزالدين علوي، شيخ شرف الدين بوعلي قلندر پاني پتي، سالاري، لال شهباز

* * *

از اشارت‌هاي دريا (بوطيقاي روايت در مثنوي)، حميدرضا توكلي، تهران، مرواريد، 1389، 706ص، 19000 تومان

شيوه‌هاي خاص روايت يكي از كليدي‌ترين اسلوبهايي است كه مولانا در مثنوي براي بيان انديشه‌هاي خود از آن بهره برده است. درك ساختار روايي قصه‌هاي مثنوي دشوار است و برخلاف آنچه مي‌نمايد آسان‌فهم نيست. هم از اين رو توجه به گونه‌هاي روايت در مثنوي در فهم و تفسير آن از اهميت بسياري برخوردار است.

بوطيقاي روايت در مثنوي اثر دكتر حميدرضا توكلي كتابي پرمغز در اين زمينه است كه نويسنده براي نگارش آن زحمت بسياري كشيده است. طرح اصلي اين كتاب رسالة دكتري توكلي در دانشگاه تهران بوده كه طي چند سال مطالعه و تحقيق بيشتر او بر موضوع، بسط و گسترش يافته و به اين شكل چاپ‌شده درآمده است.

«در فصل نخستين گزارشي فشرده از اهميت نگاه شامل در بررسي متن و سوابق توجه به اين مساله در نقد آمده است… فصل دوم به آميختگي بخش‌هاي داستاني و غيرداستاني در كليت مثنوي مي‌پردازد… در فصل سوم به زاوية ديد و پيچيدگي‌ها و جنبه‌هاي خلاق آن در روايت مولانا مي‌رسيم… فصل چهارمين به روايت چندآوا و پديداري مستقل چشم‌اندازهاي متفاوت و حتي متعارض اختصاص دارد؛ آواهايي كه غالباً ريشه در گره‌گاه‌هاي الاهياتي دارند… در فصل پنجم به تداعي و گريز [پرداخته شده است]. ششمين فصل به رفتار ويژه و آفرينشگرايانة مولانا با زبان مي‌پردازد. فصل هفت به قصه در قصه در گسترده‌ترين مفهوم آن مي‌پردازد» (ص14). در فصل هشتم به موسيقي، زمان و بوطيقاي روايت و در فصل نهم به آغاز و انجام روايت پرداخته شده است.

از ويژگي‌هاي مثبت كتاب مي‌توان به انسجام موضوعات آن، تفكيك‌هاي بجا و فصل‌بندي‌هاي مناسب، استفادة صحيح از منابع دست اول و درجه يك و نثر روان و علمي نويسنده اشاره كرد.

* * *

طايفة سرلك شاخه‌اي كهن از ايل بختياري (بازنگاري و تحليل دويست سند نويافته از صفوي تا عصر حاضر)، تحقيق و پژوهش رضا سرلك، مقدمه: جواد صفي‌نژاد، تهران، طهوري، 1389، 536ص، 28000 تومان

چاپ اين نوع كتابها، از آن رو كه ما را با برگهايي از تاريخ ايران آشنا مي‌سازد كه پيش از اين مكتوب نشده است سودمند تواند بود. شناخت عشاير كوچندة ايران كه ايل بختياري نيز يكي از آنهاست از راه مطالعة چنين كتابهايي حاصل مي‌شود. لرها با پيشينه‌اي كهن در قلمروهاي وسيعي از اين سرزمين ‌زيسته‌اند. «وحدت جغرافيايي، تاريخ، زبان و فرهنگ مشترك، نظام ساخت دروني و رده‌بنديهاي اجتماعي، اقتصاد متكي بر دامداري سنتي و كوچ، زيربناي مشتركي براي استحكام در جامعة اين قوم بوده و بر يكپارچگي آنها قدرت بخشيده است» (ص13) در آمارهاي رسمي از ردة سرلك كه زماني شاخة بزرگي از چهارلنگها بوده‌اند نامي برده نشده است. (ص 25) سرلكها كه زودتر از رده‌هاي ديگر عشايري اسكان يافته‌اند با قدمتي چهارصدساله در تاريخ بختياريها جايگاهي خاص دارند.

در اين كتاب به موارد زير پرداخته شده است: شناخت طايفة سرلك بختياري، اشاره‌اي به تاريخ و جغرافياي ايل بختياري، زندگينامة برخي از بزرگان سرلك، اسناد به ترتيب موضوع (احكام و فرامين، عقدنامه‌ها، اجاره‌نامه‌ها، استشهاد، استفتاء و شكايت، تقسيم‌نامه، شكايت‌نامه، صلح‌نامه، وصيت‌نامه، وقف‌نامه، وكالت‌نامه، قبالة خريد و فروش ملك، طومار مالياتي، نامه‌هاي شخصي.) نقشه‌هاي مختلفي نيز از پراكندگي رده‌هاي بزرگ ايل بختياري ديده مي‌شود.

بايد از پژوهشگر ارجمند، رضا سرلك كه به تحقيق و گردآوري اين اسناد پرداخته و نيز از انتشارات طهوري كه كتاب را چنين آراسته با ضميمه‌هاي رنگي منتشر ساخته، سپاسگزار بود.

 

كتاب در پياده‌رو

(ديگر كتابهاي تازه)

تاريخ فرشته (جلد اول از آغاز تا بابر)، محمدقاسم هندوشاه استرآبادي، تصحيح و تعليق و توضيح و اضافات: دكتر محمدرضا نصيري، تهران، انجمن آثار و مفاخر فرهنگي، 1387، 810 ص، 18000 تومان؛ جلد دوم از بابر تا عادل‌شاهيان، 1388، 672ص، 17000 تومان

فهرستوارة دستنوشتهاي ايران (دنا)، به كوشش مصطفي درايتي، تهران، كتابخانه، موزه و مركز اسناد مجلس شوراي اسلامي، 1389، 12 جلد، 220000 تومان

سواد و بياض (مقالات ايرج افشار) دو جلد، تهران، اساطير، 1389، 1092ص، 34000 تومان (تجديد چاپ)

ديوان نجيب الدين جرباذقاني«گلپايگاني»، تصحيح محمود مدبري، كرمان، دانشگاه شهيد باهنر كرمان، 1389، 445ص، 5300 تومان

معيار جمالي و مفتاح ابواسحاقي(علم عروض، علم قوافي، علم بدايع الصنايع)، شمس الدين محمد بن فخرالدين سعيد فخري اصفهاني(سدة 7 – 8 ق)، تحقيق و تصحيح دكتر يحيي كاردگر، تهران، كتابخانه، موزه و مركز اسناد مجلس شوراي اسلامي، 1389، 436 ص، 7000 تومان

خانهام ابري است (شعر نيما از سنت تا تجدد)، دكتر تقي پورنامداريان، تهران، مرواريد، 1389، 470ص، 9600 تومان (با ويرايش جديد، تصحيح و افزودگيها)

ديوان حافظ، به كوشش سيدمحمد راستگو، تهران، نشر ني، 1389، 596 ص، 15000تومان

الشقايقالنعمانيه في علماءالدولهًْ العثمانيه، تأليف عصام الدين احمد طاشكُبري‌زاده (857 – 935 ق)، تصحيح و تحقيق سيدمحمد طباطبايي بهبهاني«منصور»، تهران، كتابخانه، موزه و مركز اسناد مجلس شوراي اسلامي، 1389، 580ص، 9000 تومان

ترجمة منظوم وصيت امام علي به امام حسين(ع)، (كهن‌ترين ترجمة منظوم فارسي از كلام علوي)، ترجمه و سرودة سيد حسن غزنوي ملقب به اشرف، مقدمه و تصحيح: جواد بشري، تهران، مركز پژوهشي ميراث مكتوب، 1389، 58ص+ هفتاد صفحه مقدمه.

علينامه (منظومه‌اي كهن)، سروده به سال 482 ه. از سراينده‌اي متخلص به ربيع، تصحيح رضا بيات و ابوالفضل غلامي، ميراث مكتوب، 1389، 574ص، 12500 تومان

حافظشناسي در شبه قاره (بررسي شرحهاي فارسي ديوان حافظ در شبه قاره)، دكتر سيده چاند بي‌بي، اسلام‌آباد، مركز تحقيقات فارسي ايران و پاكستان، 2007م، 376ص، 600 روپيه

سبع هشتم (قصههاي كرامت در متون عرفاني منثور تا قرن هفتم همراه با طرحي براي طبقهبندي قصههاي كرامت)، ايرج شهبازي و علي اصغر ارجي، قزوين، سايه گستر، 1387، 788 ص

محمدتقي بهار و نقد ادبي، ايرج پارسي نژاد، تهران، سخن، 1389، 288ص، 12500 تومان

زبان عرفان (ويرايش جديد)، دكتر عليرضا فولادي، تهران، سخن و فراگفت، 1389، 517ص، 13500 تومان

فال و تماشا (مجموعة مقالات ادبي سيد محمدعلي جمالزاده)، به كوشش علي دهباشي، تهران، سخن، 1389، 722ص، 16500 تومان

ساختار داستاني حكايتهاي عرفاني (كشف المحجوب، اسرارالتوحيد، تذكرهًْ الاوليا)، دكتر قدسيه رضوانيان، تهران، سخن، 1389، 600ص، 15000 تومان

در ستايش گفتگو (ديدار با ديگري در عرصة فرهنگ، ادبيات و جامعه)، خسرو ناقد، تهران، جهان كتاب، 292ص، 6000تومان

ديباي زربفت (گزيدة تاريخ بيهقي همراه با cd)، انتخاب و توضيح دكتر محمدجعفر ياحقي و مهدي سيدي، تهران، سخن، 1389، 487ص، 7500 تومان

دانشهاي تطبيقي (مجموعة مقالات فلسفه، اسطوره شناسي، هنر و ادبيات)، به كوشش دكتر بهمن نامور مطلق و منيژه كنگراني، تهران، سخن، 1389، 192ص، 3900 تومان

تا به خورشيد به پرواز برم (يادنامة دكتر حميد محامدي)، به اهتمام كتايون مزداپور و هايده معيري، تهران، كتاب روشن، 1389، 450ص، شميز: 8000 تومان؛ گالينگور: 9000 تومان

فهرست كتابهاي چاپ سنگي كتابخانة ميرجلال الدين محدث ارموي، حسين متقي و فتح‌الله ذوقي، تهران، كتابخانه، موزه و مركز اسناد مجلس شوراي اسلامي، 1389، دو مجلد، 1780ص، 40000 تومان

فهرست نسخههاي خطي كتابخانة مركزي و مركز اسناد دانشگاه تهران، مجلد 20، سيد محمدحسين حكيم، تهران، كتابخانه، موزه و مركز اسناد مجلس شوراي اسلامي؛ كتابخانة مركزي و مركز اسناد دانشگاه تهران، 1389، 810ص، 10000 تومان.

[1]) در اصل چنين مشكول شده است.

 

[2]) این مطلب در زمان حیات استاد افشار نوشته شده بود. اکنون که آن بزرگ بی‌نظیر از میان ما رفته است دلم نیامد زمانِ فعل‌ها را تغییر دهم یا مطلب را عوض کنم. خاک بر او خوش باد.

 

[3]) با اينكه چند سالي از چاپ اين كتاب در هند گذشته است اما در ايران هنوز بسياري از اهل فضل از انتشار آن بيخبرند. پس در اينجا معرفي كوتاهي مي‌شود. از بهروز ايماني و مهدي رحيم‌پور كه نسخه‌اي از آن را در اختيارم نهادند سپاسگزارم.