پروفسور فراگنر، استادی خستگی ناپذیر
(متن سخنرانی دکتر نصرتالله رستگار
در مراسم اهداء جایزه موقوفات
دکتر محمود افشار)
وین ژوئن 2009
خانمها، آقایان، اساتید و دانشمندان گرامی،
برت گئورگ فراگنر، در تاریخ 27 نوامبر 1941 برابر با 7 آذر 1320 شمسی در شهر وین پایتخت کشور اتریش بهدنیا آمد و در سال 1959 در همین شهر به اخذ دیپلم دبیرستان نائل شد.
وی تحصیلات دانشگاهی خود را از سال 1960 به بعد، ابتدا در دانشگاه وین در رشتههای اسلام شناسی Islamwissen schaft، ترکشناسی (Turkologie)، عربشناسی (Arabistik) و مردمشناسی(Ethnologie) زیر نظر اساتید مشهوری چون دودا، یانسکی، گوتشالک، مایرهوفر شروع کرد. سپس در سال 65/1964 با استفاده از یک بورس تحصیلی یکساله به تحصیل خود در دانشگاه تهران زیر نظر اساتیدی، از درگذشتگان چون سید جعفر شهیدی، ذبیحالله صفا، محمد جعفر محجوب، مجتبی مینوی و از حاضرین ایرج افشار، محمد ابراهیم باستانی پاریزی، شیرین بیانی و منوچهر ستوده ادامه داد و از سال 1965 تا چهار سال بعد هم درتهران در سمت مدیر دروس آلمانی مدرسة حرفهای تهران خدمت و درضمن روی موضوع رسالة دکترای خود نیز تحقیق میکرد. موضوع این رساله که به خواسته استاد راهنمایشان پروفسور دودا تعیین شده بود، «تاریخ شهر همدان و حومة آن در شش سدة اول هجری» بود، با آنکه علاقة شخصی خود ایشان بیشتر تحقیق در ادبیات معاصر ایران بود که مورد موافقت آقای دودا واقع نشد. در آن زمان پرداختن به موضوعاتی مربوط به دورة «صفویه» یا «قاجاریه» جزو موضوعات مدرن به شمار میرفت که با روحیة نسل دودا که به سنت فیللوژی عهد عتیق پایبند بود، سازگاری نداشت. فراگنر منابعی را که در رسالة همدان مورد پژوهش قرار داده و موجب آشنائی عمیق وی با متون و کتب تاریخی این شش سده شده بود، بعدها مکرراً در دانشگاه تدریس میکردند. همچنین دروسی که ایشان در محضر استادانی چون دودا، و بیش از همه، نزد اساتیدی مانند سید جعفر شهیدی، زرین کوب و به ویژه استاد محمدجعفر محجوب آموختند، موجب آشنائی بیشتر با ادبیات فارسی شد، که این موضوعات را نیز بعداً در دانشگاه به کرات تدریس میکردند، هر چند ایشان خود را به تبع تحقیقاتشان در درجه اول «اهل تاریخ» میدانند. در سال 1970 با ارائه رسالة همدان زیر نظر پروفسور دودا از دانشگاه وین درجه دکتری شرقشناسی را اخذ نمود.
سپس، از دسامبر 1970 تا 1976، همکاری علمی خود را با پروفسور روبرت رومِر در مؤسسة شرقشناسی دانشگاه فرای بورگ برایسگاو(Freiburg im Breisgau) آلمان شروع نمود. همکاری با پروفسور رومر سبب شد که ایشان برای همیشه به سنت تحقیقات تاریخی پروفسور رومر وفادار بماند و خود در همان سنت کار کند. از کارهای ارزندهای که دکتر فراگنر در فرایبورگ به عهده گرفت، یکی تألیف بخش تاریخی اقتصادی کتاب شش جلدی «تاریخ ایران» کامبریج از دوره تیموری تا صفوی بود که جمعاً بالغ بر 80 صفحه گردید. در این راستا سیستمهای مالیاتی و اداری ایران از دورة مغول تا قاجاریه را با دقت و پشتکار زیادی مورد پژوهش قرار دادند. موضوع دیگری که از مدتها قبل بدان علاقمند شده بودند، پژوهش در اسناد و فرامین بود که این امر وی را بهتدریج به یک متخصص اسنادشناس مبدل کرد. کوششهای خستگیناپذیرشان در این زمینه، سرانجام به تألیف کتابِ «فهرستِ اسناد و فرامین چاپ شدة فارسي» سال 1979 برای یکسال به عنوان استاد میهمان در دانشگاه وین در رشتة «فقه الغة» ایرانی (Iranische Philologie) تدریس نمود و در سال 1981 بود که در دانشگاه فرای بورگ به اخذ درجه پرفسوری نائل گردید. سپس در سال 83/1982 به عنوان میهمان در دانشگاه برن (سویس) در رشتههای «ایرانشناسی» و «اسلامشناسی» به تدریس مشغول شد. در سال 1985 کرسی ایرانشناسی دانشگاه آزاد برلین به وی واگذار گردید و تا سال 1989 در این رشته در برلین تحقق و تدریس میکرد.
سپس به دعوت دانشگاه بامبرگ به تأسیس یک انستیتوی ایرانشناسی با برنامههای درسی کاملاً جدیدی اقدام ورزید و کرسی ایرانشناسی آن را تا نوامبر سال 2003 خود رأساً برعهده داشت. خلاصه آنکه ایشان طی بیش از سیوسه سال استادیشان در دانشگاهها و شهرهای مختلف دنیا به آموزش دانشجویانی پرداختند که امروزه اغلب آنان در زمرة اساتید برجسته شرقشناسی و به ویژه ایرانشناسی در سطح بینالمللی به شمار میروند (منجمله مارکوس ریتر (Markus Ritter)، رالف کاوتس (Ralph Kauz)، کریم سلیمانی دِه کُردی (Karim Soleimany-Dehkordi)، والتر پوش (Walter Posch)، کریستال کاتانزارو (Christl Catanazaro)، کریستف وِرنِر (Cristoph Werner)، تیم اِپکِن هاوس(Tim Epkenhans)، سِتفان پوپ(Stephan Popp)، رومان زیبرتس
(Roman Zipertz)، اُلیوِر باست(Oliver Bast)، زیگفرید وِبِر(Siegfried Weber) و بسیاری دیگر.
قبلاً به مدیریت استاد فراگنر در انستیتوهای دانشگاه برلین و بامبرگ اشاره کردم، ایشان در کنار انجام این وظائف، ضمن عضویت در انجمن ایرانشناسی اروپائی که خود یکی از بانیان آن بود، مدت 2 سال در سمت دبیر کل و 4 سال نیز در مقام ریاست انجمن انجام وظیفه میکردند؛ سمینارهای سالیانه و کنگرههای چهار ساله این انجمن و مجموعه مقالات آن بیشک معرف حضور شما میباشد، از جمله نتایج این مدیریت پر بار، یکی آنکه ایشان با زمینهها و موضوعات تحقیقاتی ایرانشناختی در سطح جهان از نزدیک آشنا شد، کما اینکه از سال 1964 تا اکتبر 1998 در بسیاری از کشورهای جهان برای مدتی جهت انجام پروژههای پژوهشی خود اقامت داشتهاند (ایران، ترکیه، لبنان، سوریه، ازبکستان، تاجیکستان، ایالات متحده آمریکا و سوئد)، و با مؤسسات شرقشناسی و ایرانشناسی و نیز ایرانشناسان آن مراکز از نزدیک آشنا شده بودند. درضمن در مقام رئیس دانشکده و یا کمیسیونهای آموزشی دانشگاه ها نیز خدمت کردهاند و همکاری مستقیم ایشان با مراکز انتشاراتی بینالمللی هم قابل ذکر و تقدیر است. ایشان عضو انجمن خاورشناسان آلمانی(Deutsche Morgenlandishe Gesellschaft) هستند و 6 سال در هیأت مدیرة آن بودند که از این مدت 3 سال ریاست این انجمن را برعهده داشتند، و نیز عضویت ایشان در بسیاری دیگر از مراکز و انجمنهای مطالعاتی شرقی و آسیایی مثلاً در پاکستان، ایتالیا، آلمان، اتریش، که کثرت آنها معرف حضورتان است، همه و همه نشانی از برجستگی شخصیّت فردی، علمی و جهانی ایشان داشته و از تلاش خستگی ناپذیرشان طی مدت چهل سال در رشتههای شرقشناسی، اسلامشناسی، و ایرانشناسی در جهان حکایت دارد.
به موازات این کار، چیزی که توجه شخصی ایشان را به خود جلب کرد، موضوع «خاطره نویسی فارسی» به عنوان یک منبع برای نگارش تاریخ ایران در دورة قاجاریه (تا اوائل جریان مشروطیت) بود. به این ترتیب ایشان به اوائل عصر تجددطلبی ایران پای نهادند. در آن زمان، یعنی در سالهای 1970 تا 1980، موضوع دورة قاجار نتوانسته بود توجه پژوهشگران اروپائی زیادی را به خود جذب کند. فراگنر در سال 1977 رساله دانشیاری خود را در رشتة «اسلامشناسی» دانشگاه فرای بورگ آلمان تحت عنوان «خاطرهنویسی فارسی به عنوان منبعی برای تاریخ معاصر ایران» ارائه داد که در سال 1980 در شهر ویسبادن آلمان منتشر شد.
مطلب دیگری که ایشان در سالهای هشتاد(1980 تا 1990) مورد پژوهش خود قرار دادند، «تاریخ آسیای میانه، ازبکستان و تاجیکستان قبل از سلطة اتحاد جماهیر شوروی تا اوائل این دوران» بود. در این تحقیق سؤال اساسی ایشان این بود که چگونه ازبکها و تاجیکها توسط دولت شوروی به یک «ملت» (Nation) تبدیل گردیدند؟ و سؤال دیگرشان اینکه حکومتهای قبلی، مثلاً «امارت بخارا» از چه کیفیتی برخوردار بود. همزمان با این تحقیقات، به تفحص در فرهنگ فارسی زبان در شبه قاره نیز پرداختند و از این گذشته موضوع «تاریخ فرهنگ» که از لحاظ «مِتُدلوژی» تازگی داشت، نظرشان را جلب کرد. با ملحوظ داشتن ضوابط علمی این روش، به پژوهش در زمینة «کتب آشپزی» به عنوان منابعِ «تاریخ فرهنگ» روی آوردند، زیرا معتقد بودند که از این راه میتوان به «فرهنگ روزمره» دسترسی پیدا کرد، و همینطور سؤالات دیگری را نیز دنبال میکردند، مانند اینکه چه کسی و در چه دورهای خود را واقعاً ایرانی حس میکرد و آن هم در برابر چه کسانی؟ و یا اینکه چرا مدت مدیدی نام ایران از نقشة جغرافیائی ناپدید گردید و از کی دوباره ظاهر شد و یا اینکه وقتی ایلخانان، تیموریان، صفویان و قاجارها از ایران سخن میگفتند، منظورشان چه بوده است؟ در همین راستا، نقش زبان فارسی در تاریخ فرهنگ را هم مورد پژوهش قرار دادند و به این نتیجه رسیدند که کاربرد زبان فارسی یک طیف فرهنگی مشترکی را مشخص میکند که قاعدتاً با محدودة جهان اسلام یکسان نیست و در واقع یک نوع همبستگی فرهنگی بین چین و آناطولی و هند و قفقاز را شامل میشود، و نیز فراز بوم ایران را که در قلب آن قرار دارد. امروزه دیگر این ارتباطات نامرعی شده است، ولی به لحاظهای متعددی همچنان برقرار میباشد و بر مبانی فراوانی دلالت دارد که ما آنها را معمولاً «تیپیکال ایرانی» میخوانیم. این بود خلاصهای از زمینههای پژوهشی استاد فراگنر، که دامنة وسیع آن در فهرست انتشارات ایشان منعکس است.
امّا فراگنر به عنوان یک معلم متعهد و دلسوز، به عنوان استادی خستگیناپذیر که همة شاگردان و دوستانش وی را به عنوان «برت» میشناسند و همگی با وی رابطهای بسیار دوستانه داشته و خود را مدیون ایشان میدانند.
وی از سال 1977 تا 1985 در دانشگاه فرای بورگ به تدریس مشغول گردید، اما زادگاه خویش را فراموش نکرد: در بسیاری از اساتید دانشگاهها و فرهیختگان ایران مدتهاست از حد مراودات علمی فراتر رفته و به دوستیهای ماندگار و اغلب خانوادگی مبدل گشته است، نقش همسر گرامی ایشان و در واقع نزدیکترین همکار علمی و اداری وی، سرکار خانم کریستل فراگنر را که در تمام مدت چهل و پنج سال زندگی مشترک یار و همراه و همسفر برت بوده است را نمیتوان نادیده گرفت. تنها فرزند مشترکشان خانم شیرین فراگنر است که این نامگذاری نیز دلیل مضاعفی بر علاقة این خانواده به فرهنگ ایرانی است. از هنر آشپزی ایشان دیگر چیزی نمیگویم که پلو و چلو و خورشها و کبابهای ایشان معروف است و کمتر ایرانشناسی و فراگنرشناسی است که نَمکگیر او نشده باشد.
سرانجام اشارهای هم دارم به فعالیتهای ایشان در ششسال گذشته در آکادمی علوم اتریش که افتخار همکاری نزدیک با ایشان را داشتهام: در سال 2003 فرهنگستان علوم اتریش تصمیم گرفت کمیسیون پژوهشهای ایرانشناسی خود را که استاد فراگنر هم سالها عضو هیأت مدیره آن بود، منحل و به جای آن یک انستیتوی ایرانشناسی دائر نماید. لذا از استاد فراگنر درخواست شد که برنامة پژوهشی جدیدی تدوین و خود مدیریت این انستیتو را به عهده بگیرد. این برنامه وسیع پژوهشی بهطور مشروح در صفحة اینترنتی این انستیتو به آلمانی، انگلیسی و فارسی آمده است و من به علت ضیق وقت دیگر وارد جزئیات آن نمیشوم. در اینجا همینقدر لازم به ذکر میدانم که وی با حفظ پروژه اصلی کمیسیون که تدوین بقیة جزوات و کتب 11 جلدی نامنامة ایرانی بود، تمرکز فعالیتهای پژوهشی این مؤسسه را مؤکداً روی محدودة بزرگ فرهنگی تاریخی ایران از اواخر قرون وسطی تا عصر حاضر قرار داده است. در برنامة پژوهشی انستیتوی تحت مدیریت ایشان، در کنار رسیدگی به جوانب متعدد و گوناگون روند تاریخی این فرهنگ دیرپا طی دو سه قرن گذشته، بررسی چگونگی رابطة «سنت و مدرنیته» در این دوران و در این منطقة وسیع از الویت ویژهای برخوردار است. (شرح مفصل آن در صفحة اینترنتی آمده است). برای مدیریت و تحقق این برنامة دراز مدت، تعیین پروژهها و انتخاب پژوهشگران متخصص برای فراگنر از اهمیّت ویژهای برخوردار بود، امّا با شناخت وسیع و عمیقی که از ایرانشناسان بینالمللی داشت، دیگر کار چندانی مشکلی نبود، در حال حاضر 11 پژوهشگر در زمینههای مختلف تاریخ و فرهنگ و زبانها و ادبیات ایرانی در این انستیتو مشغول به تحقیق هستند که زندگینامه، تحصیلات و انتشارات آنان در صفحة اینترنتی انستیتو در دسترس همگان است. درخصوص خدمات فراگنر در فرهنگستان علوم اتریش که خود عضو وابستة آن میباشد، همین اشاره بس که آخرین کنگرة انجمن ایرانشناسان اروپائی با شرکت نزدیک به سیصد نفر در سال 2007 در همین انستیتو در وین برگزار گردید و نیز برپائی «سمینار تابستانی نسخهشناسی فارسی» در تابستان سال 2008 با شرکت 14 استاد ایرانی و 6 استاد اروپائی و جمعاً نزدیک 50 محقق و دانشجو بوده است. باشد که همچنان تندرست، شادکام و پرکار و برای ایران و ایراندوستان کماکان مثمر ثمرات علمی باشند.