همایون صنعتی زاده، یگانه مرد مبارز…/ منوچهر ستوده

يگانه مردِ مبارزِ ميدانِ پيرِ كشمكشِ زندگى‏

سال‏هاست كه من از دور و نزديك با اين مرد دمخورم و بارها در كوهستان لاله‏زار در دهكده سينگان بر سر سفره او شام و ناهار خورده‏ام و صفا و خلوص پذيرايى او را از نزديك مشاهده كرده‏ام. روزها در كوه‏ها و دره‏هاى رشته جبال البرز و دشت‏هاى فراخ تخت‏جمشيد جزو جمع ما بود و با تحمل و بردبارى رنج سفر را با خوشى و شادى بر خود هموار مى‏كرد. ده سال پيش از ما خواست تا با او به تخت‏جمشيد برويم و با «چشم حق‏بين و گوش راز نيوش» اين خرابه‏ها را به دقت نگاه كنيم. ميانه روز دوم ديدار ما را سرسرى انگاشت و گفت شماها آن شور و حرارت را نداريد و از ما جدا شد و به راه خود رفت و سوار ماشين شد و راه كرمان را در پيش گرفت. در همان ايامى بود كه مى‏خواست دست به ترجمه كتبى در اين زمينه بزند. فكر تجارى و انديشه اقتصادى همايون درخور ستايش است.[1] فكر وارد كردن كارخانه گلاب‏گيرى در كرمان فقط به  ذهن او خطور كرده است. اين اواخر از گلاب عطر مى‏گرفت و با قيمت‏هاى نجومى به بازار اروپا مى‏فروخت. هنگامى كه به فكر ترجمه كردن كتاب‏هاى پيش از اسلام افتاد سه ماه زمستان را به بندرعباس مى‏رفت و شب و روز مشغول ترجمه كردن بود.

دو سال پيش همسرش براى ملاقات او از كرمان به بندرعباس مى‏رفت، در ميان راه تصادف كرد و روى در نقاب خاك پوشاند.

دکتر منوچهر ستوده

اين ضربه روحى در ظاهر همايون هيچ اثرى نكرد و سنگين و رنگين آمد و رفت مى‏كرد و در وجنات و حركات او تغيير و تحولى پيدا نشد ولى از داخل به وجود حساس او لطمه‏اى شديد زد. زندگى همايون پس از مرگ شهين زندگى نبود. اين ضربه ناگهانى از داخل تأثير خود را گذاشت و مردى كه نه لبش به سيگار رسيده بود و نه طعم مشروبات الكلى را چشيده بود گرفتار تنگ نفس كرد و او را از پاى درآورد.

اين خانم نه‏تنها همسر او بود بلكه يار و ياور و همپاى او بود. همايون در دوران انقلاب سه سالى به زندان افتاد و همسرش در اين سه سال سينه شمالى كوه‏هاى لاله‏زار را گل محمدى كاشت و كمكى به شوهر خود كرد تا براى خريد گل به در و دشت و صحرا نيفتد و آواره همه جا نشود. همايون زندگى خود را مى‏چرخاند و به كارخانه گلاب‏گيرى و عرق‏كشى سركشى مى‏كرد. به گلزارهايى كه در كوهستان كرمان توليد كرده بود سر مى‏زد. يتيم‏خانه را كه بهترين يتيم‏خانه ايران است بهتر از پدرش اداره مى‏كرد. ذهنش متوجه اقسام آبيارى در ايران بزرگ بود. اين اواخر متوجه آبيارى در افنرسمنان بود كه با شاخص آفتابى كار مى‏كردند.

همايون به كتب پيش از اسلام توجه داشت و پنج شش جلد از آنها را ترجمه و چاپ كرده است.

زندگى همايون يعنى «كار كارُ كار». كار ده مدير مدبر را يك تنه انجام مى‏داد. خداش بيامرزاد و قرين رحمت خويش گرداناد.

كوشكك سيزدهم شهريورماه 1387

بخارا 73-72، مهر و دی 1388


[1] -همايون چندين سال تشكيلات عريض و طويل فرانكلين را در تهران اداره مى‏كرد تا بر اثر دشمنى و سعايت اشخاص مغرض اين دستگاه را از زير نظر او بيرون كشيدند و افراد نالايقى اداره آن را به عهده گرفتند. در اين وقت صنعتى‏زاده فكر كرد كه از كارها و مشغله‏هاى ادارى و رياست و اداره امور بركنار شده است.

در اين وقت به خليج فارس روى آورد و در اين مركز طبيعى به توليد مرواريد مصنوعى همت گماشت و از ژاپنى‏ها كه در اين كار سابقه داشتند يارى طلبيد و سوارِ كار شد و استفاده شايانى از اين راه متوجه او شد. تا اين كار را نيز با دسيسه‏هايى از او گرفتند