استعمال « که،دیگه،آخه،ها» / دکتر محمدرضا باطنی
مقدمه
در هر زبان بين گفتار و نوشتار تفاوتهايي ديده ميشود. چون و چند اين تفاوتها در زبانهاي گوناگون فرق ميكند ولي تفاوت بين گفتار و نوشتار به طور كلي در هر زباني وجود دارد و دليل آن هم اينست كه نوشتار محافظهكارتر است و پابه پاي تحولات گفتار دگرگون نميشود. اين تفاوتها ممكن است مربوط به تلفظ باشد چنانكه ما در فارسي گفتاري ميگوييم «ميره» / mire / ولي مينويسيم «ميرود» / miravad /. يا ممكن است مربوط به كاربرد واژه باشد چنانكه در فارسي گفتاري واژههايي مانند «يالقوز، خيت، چاخان، الم شنگه» را به كار ميبريم ولي آنها را نمينويسيم. نيز ممكن است اين تفاوتها از نوع دستوري باشد. مثلاً در فارسي گفتاري براي معرفه كردن اسم ميتوان واكة / e / را به دنبال اسم اضافه كرد (مانند: كتابه اينجا است) ولي در نوشتار براي معرفه كردن اسم يا آن را بدون هيچگونه علامتي به كار ميبريم (مانند: كتاب اينجا است) و يا كلمه «آن» را پيش از آن قرار ميدهيم (مانند: آن كتاب اينجا است).
همچنين ممكن است برخي از صورتهاي زبان در گفتار وظايفي متفاوت از وظايف خود در نوشتار يا وظايفي علاوه بر آنها به عهده داشته باشند. ما در اين مقاله ميكوشيم استعمال خاص «كه، ديگه (ديگر)، آخه (آخر)، ها» را در فارسي گفتاري بررسي كنيم.
استعمال «كه» در فارسي گفتاري
«كه» علاوه بر كاربردهاي عادي خود در فارسي نوشتاري و رسمي، داراي موارد استعمال ديگري است كه خاص زبان محاوره ميباشد. قبل از اينكه يكايك اين كاربردهاي گفتاري را بررسي كنيم، بايد به دو ويژگي كلي كه دربارة همه آنها صادق است اشاره كنيم.
نخست آنكه در كاربردهاي گفتاري «كه» هميشه نقش عاطفي به عهده دارد نه نقش دستوري. البته «كه» در فارسي (نوشتاري و گفتاري) نقش دستوري نيز به عهده دارد و آن در صورتي است كه اگر حذف شود، نظام جمله درهم ميريزد، مانند «كه» در اين جمله: «بچهاي كه پنجره را شكست پسر همسايه ما است.» ولي وقتي ميگوييم «كه» صرفاً نقش عاطفي به عهده دارد منظور اينست كه حذف آن نظام جمله را درهم نميريزد بلكه باعث ميشود كه رنگ عاطفي خاصي كه در جمله وجود داشت از آن گرفته شود. اين رنگ عاطفي بيانكنندة طرز فكر يا نگرش گوينده نسبت به موضوع مورد بحث يا شخص مخاطب است، مانند «كه» در جمله زير: «اين سوپ كه يخ كرده!» اگر «كه» از اين جمله حذف شود، ساختمان جمله سالم باقي ميماند ولي رنگ عاطفي جمله (كه در اين مورد نوعي اعتراض است) نيز با آن خواهد رفت.
ويژگي دوم اينست كه عنصر «كه» در كاربرد گفتاري خود هيچ وقت با آهنگ خيزان به كار نميرود: يعني آهنگ جملهاي كه در آن قرار گرفته هميشه افتان است . مقصود از آهنگ خيزان اينست كه صدا در پايان جمله زيرتر از آغاز آن باشد. آهنگ خيزان در فارسي ابزار دستوري اصلي براي ساختن جملههاي پرسشي است . برعكس، آهنگ افتان، پاياني بمتر از آغاز خود دارد. آهنگ افتان شاخص عمدة جملههاي خبري در فارسي است.
كاربرد عاطفي «كه»
گفتيم منظور از كاربرد عاطفي يك عنصر زباني اينست كه وجود آن در جمله نگرش خاص گوينده را نسبت به موضوع بحث يا نسبت به مخاطب بيان ميكند. به اين اعتبار «كه» در فارسي گفتاري سه نوع كاربرد دارد.
1. بيان نارضايي
در اين كاربرد نقش «كه» بيان نارضايي گوينده است. اين نارضايي ممكن است از نوع رنجش، اعتراض، ناشكيبايي، شگفتي و مانند آن باشد. بايد توجه داشت كه در واقع نميتوان خط قاطعي بين اين حالات عاطفي كشيد و گاهي احساسي كه در ما برانگيخته ميشود تركيبي است از همة اينها. به همين دليل ما آنها را در يك حوزة عاطفي قرار ميدهيم و بر اين حوزه نام «نارضايي» ميگذاريم. بر حسب موقعيتي كه اين ابراز نارضايي در آن صورت ميگيرد ميتوان دو نوع بافت (context) باز شناخت: ابراز نارضايي در يك بافت زباني و ابراز نارضايي در يك بافت غيرزباني.
الف: ابراز نارضايي در بافت زباني
در اين مورد بافت زباني گفتگويي است كه بين دو يا چند نفر جريان دارد و يكي از گويندگان ميخواهد به تمام يا بخشي از گفتة گوينده ديگر اعتراض كند يا نوعي نارضايي را بيان نمايد، مانند مثالهاي زير:
گوينده اول گوينده دوم تعبير نارضايي يا اعتراض
1. كسي دربارة اين جلسه ما كه از شما دعوت اين حرف درست نيست! با وجود
به من خبر نداد كرديم اينكه دعوتنامه براي شما فرستاده شده چرا ميگوييد كسي به شما خبر نداده است؟
2. شما به هيچكدام از اعضاي ما از شما كه دعوت كرديم چطور به اعضاي اصلي خبر نداديم؟
اصلي خبر نداديد لااقل شما كه عضو اصلي هستيد كه دعوت شديد.
3. از راه نرسيده بناي داد و شما كه هنوز كاري نكردهايد چگونه «قصاص قبل از جنايت»
فرياد را گذاشت ميكنيد؟
4. شما بايد هزار تومان به من شما هنوز كه كاري نكردهايد كار نكرده پول براي چه مطالبه
بدهيد ميكنيد؟
5. من احمد را هم دعوت احمد اينجا نيست كه وقتي نيست چطور او را دعوت
كردهام كردهاي؟
به طوري كه ملاحظه ميشود جاي «كه» در جمله متغير است: ميتواند پس از فاعل يا مفعول يا قيد يا در پايان جمله قرار گيرد. گاهي اين جابجايي اختلاف نسبتاً آشكاري در مفهوم به همراه دارد، مانند مثالهاي 1 و 2. گاهي هم اين جابجايي تفاوت محسوسي ايجاد نميكند، مانند مثالهاي 3 و 4 كه اگر جاي «كه» در آنها به قبل يا بعد از «هنوز» منتقل شود اختلاف مهمي در مفهوم ظاهر نميشود. در تمام كاربردهاي گفتاري، ميتوان «كه» را در آخر جمله قرار داد، مانند مثال 5؛ اين جابجايي گاهي باعث خنثي شدن تقابلي ميشود كه در غير اين صورت ميتواند آشكار شود. مثلاً اگر در مثالهاي 1 و 2 گفته ميشد «ما از شما دعوت كرديم كه» تمايزي كه فعلاً بين اين دو جمله وجود دارد (و اولي روي «ما» و دومي روي «شما» تكيه ميكند) خنثي ميشد.
ب. ابراز نارضايي در بافت غيرزباني
مقصود از بافت غيرزباني موقعيت يا مجموعه شرايط محيطي است كه زبان در هر لحظه در ارتباط با آن به كار ميرود و چگونگي آن ممكن است در زبان منعكس گردد. مفهوم نارضايي «كه» در اينجا براي اعتراض به گفتة شخص ديگري نيست بلكه براي ابراز ناخرسندي نسبت به رفتار مخاطب يا نسبت به رويداديست كه برخلاف ميل گوينده در محيط رخ داده است، مانند مثالهاي زير :
بافت غيرزباني واكنش زباني گوينده
1. خطاب به پيشخدمت رستوران آقا اين سوپ كه يخ كرده
2. خطاب به كسي كه تنه زده آقا شما كه شانة بنده را خرد كرديد
3. خطاب به همسر كه از پاي ميز تو هم كه ديگه (ديگر) شورش را درآوردي
آرايش بلند نميشود
4. خطاب به كسي كه بايد نامهاي را تو كه نامه را پست نكردهاي
پست ميكرده و نكرده
در تمام مثالهاي بالا «كه» را ميتوان به آخر جمله انتقال داد. گاهي اوقات «كه» در جاي اصلي خود ميماند ولي «كه» ديگري به آخر جمله افزوده ميشود، مثلاً مثال شماره 4 به اين صورت درميآيد «تو كه نامه را پست نكردهاي كه». ميتوان در يك جمله به چند چيز اعتراض كرد، در اين صورت تكرار «كه» ضرورت پيدا ميكند. مثلاً مثال شماره يك را ميتوان چنين بسط داد «آقا اين چه وضعي است؟ اين سوپ يخ كه كرده، بشقابش كه شكسته، مزه هم كه ندارد!».
2. پاسخ به يك سؤال ضمني
در اين كاربرد گوينده «كه» را در مقام اعتراض به گفته يا رفتار شخص ديگري به كار نميبرد. در اينجا رشته كلام در دست خود اوست و به نظر ميرسد كه به يك سؤال فرضي يا ضمني پاسخ ميگويد و از «كه» براي توجيه گفته خود استفاده ميكند، مانند مثالهاي زير (سؤالهاي فرضي يا ضمني در داخل پرانتز گذارده شده است):
1. براي گرفتن همين ورقه پنج روز دوندگي كردم، (چرا؟) آخه اين كارها كه آسان نيست.
2. ميخواهم قرض او را بدهم و ديگر رويش را نبينم، (چرا؟) تو كه او را خوب ميشناسي.
3. ماشين را از سرويس نگرفته دوباره خراب شد، (چطور؟) اين روزها كه وجدان كاري باقي نمانده.
4. اميد به بهبودي او خيلي كم است، (دكتر او خوب نيست؟) وقتي آدم خيلي پير باشد كه دكتر نميتواند معجزه كند.
3. براي گرفتن تصديق از شنونده
در اينجا گوينده اطمينان دارد كه مطلب او مورد تأييد شنونده است و در واقع ميخواهد از او لفظاً تصديق بگيرد. كاربرد «كه» در اين جملهها نشان دادن اطمينان گوينده از يك طرف و جلب تصديق شنونده از طرف ديگر است. اين جملهها پرسشي نيستند زيرا هميشه همراه با آهنگ افتان هستند و هيچ وقت نميتوانند با آهنگ خيزان كه شاخص عمده جملات پرسشي است به كار روند. با وجود اين، چون هميشه تصديقي را از شنونده انتظار دارند، پرسشي به نظر ميرسند، مانند جملههاي زير:
بافت غيرزباني اطمينان يابي گوينده پاسخي كه انتظار
ميرود
1. قرار بوده تلگرافي مخابره نشود تلگراف را مخابره نكردهاي كه (؟) نه هنوز
2. قرار بوده كسي در ساعت مقرري شما حاضريد كه (؟) بله، مدتها است
حاضر باشد
3. دو نفر قرار است به يك مهماني شما چهارشنبه خانه پرويز به احتمال قوي
بروند ميآييد كه (؟)
4. قرار بوده تا اطلاع بعدي حركت شما هنوز حركت نكردهايد كه (؟) نه، هنوز نه
نكند
البته دادن جوابهايي كه خلاف مطلب گوينده باشد غيرممكن نيست ولي رنگ عاطفي جمله از اين حكايت ميكند كه گوينده انتظار شنيدن آن را ندارد يا تظاهر ميكند كه انتظار شنيدن آن را ندارد. در اين كاربرد، قرار گرفتن «كه» در آخر جمله رايجتر است ولي تنها صورت ممكن نيست.
گذشته از داشتن آهنگ افتان، دليل ديگري كه نشان ميدهد جملات بالا پرسشي نيستند (و به همين دليل علامت سؤال آنها داخل پرانتز گذارده شده) اينست كه در بافت غيرزباني ديگري ميتوانند از نوع جملات اعتراضي باشند، چنانكه در قسمت ب از شمارة 1 ذكر شد. مثالهاي زير اين دو كارگي را روشن ميسازد:
بافت غيرزباني جمله تعبير
1. قرار بوده تلگرافي مخابره شود و تلگراف را مخابره نكردهاي كه اعتراض
نشده
قرار بوده تلگرافي مخابره نشود تلگراف را مخابره نكردهاي كه اطمينان
2. قرار بوده كسي قبل از ساعتي شما حركت كرده بوديد كه اعتراض
حركت نكرده باشد و كرده
3. قرار بوده كسي قبل از ساعتي حركت شما حركت كرده بوديد كه اطمينان
كند
بدين ترتيب مشاهده ميشود كه از نظر صوري تمايزي بين شماره 3 و قسمت ب از شماره 1 وجود ندارد و فقط شرايط يا بافت غيرزباني است كه دو وظيفه متفاوت بر «كه» در اين دو مورد حمل ميكند .
استعمال «ديگر» در فارسي گفتاري
«ديگر» از كلماتي است كه در فارسي به عنوان صفت، اسم يا ضمير، و قيد به كار ميرود. در اينجا كاربرد قيدي آن مورد نظر است. معني «ديگر» را ميتوان به طور مبهم «بيش از اين» يا «از اين پس» دانست ولي معني دقيق آن بسته به ساختمان فعلي كه با آن به كار ميرود تفاوت ميكند و گاهي اين تفاوت بسيار قابل توجه است. ما در زير به برخي از اين تمايزات اشاره ميكنيم.
1. «ديگر» همراه وجه امري
الف. وقتي «ديگر» با فعل نهي (امر منفي) به كار رود، گوينده از شنونده ميخواهد كه كاري كه تا آن زمان ادامه داشته و ادامة آن مورد تأييد گوينده نيست از اين پس دنبال نشود، مانند مثالهاي زير (مثالها در اين بخش با تلفظ گفتاري آورده شدهاند). اين كاربرد در فارسي نوشتاري نيز وجود دارد.
حرف نزد ديگه معطل نكن ديگه نياييد ديگه بچهبازي درنيار ديگه
نياد ديگه
ب. وقتي «ديگر» با فعل امر (مثبت) به كار رود، گوينده عكس حالت اول را از شنونده خواستار ميشود: كاري كه تا آن زمان صورت نگرفته و تأخير آن مورد تأييد گوينده نيست، بايد فوراً آغاز شود. مانند مثالهاي زير:
بيا ديگه ول كن ديگه حرف بزن ديگه
بگيرش ديگه بخواب ديگه
براي اينكه تضاد اين دو كاربرد روشنتر شود ميتوان به ترجمة آنها به انگليسي و فرانسه توجه كرد: در مثالهاي قسمت الف، «ديگر» را ميتوان به انگليسي any more و به فرانسه plus ترجمه كرد (مثلاً don’t speak any more يا ne parle plus حرف نزن ديگه) ولي در مثالهاي قسمت ب «ديگر» را نميتوان چنين ترجمه كرد. «ديگر» در اين كاربرد گفتاري معمولاً در پايان جمله قرار ميگيرد.
2. «ديگر» در جملههاي پرسشي
الف . وقتي «ديگر» در جملههاي پرسشي به كار ميرود معني آن برابر است با «از اين به بعد» يا «از اين بيشتر». مثالهاي زير كاربرد «ديگر» را در جملههاي پرسشي مثبت نشان ميدهد:
تو ديگه ميآيي؟ (تو از اين به بعد ميآيي؟)
تو ميخواهي ديگه ؟ (تو از اين بيشتر ميخواهي؟)
در جملههاي پرسشي مثبت ميتوان به جاي «ديگر» اصطلاح «باز هم» را به كار برد (و ميتوان آن را به فرانسه encore و به انگليسي again يا more ترجمه كرد).
ب. مثالهاي زير «ديگر» را در جملههاي پرسشي منفي نشان ميدهد:
تو ديگه نميآيي؟ (تو از اين به بعد نميآيي)
تو ديگه نميخواهي؟ (تو از اين بيشتر نميخواهي)
در اين نوع جملهها «ديگر» ميتواند در آخر يا در متن جمله قرار گيرد و معمولاً اين جابجايي اختلاف معنايي ايجاد نميكند.
3. «ديگر» در جملات خبري
الف. وقتي «ديگر» در جملههاي خبري مثبت به كار رود رنگهاي معنايي و عاطفي زيادي به خود ميگيرد كه گاهي نزديك به هم و گاهي از هم كاملاً متمايز هستند. بافتهاي مختلف زباني و غيرزباني و آهنگ صدا در ايجاد اين نوسانها نقش مهمي به عهده دارند. ما در زير به چند مورد كه بارزتر به نظر ميرسند اشاره ميكنيم:
اول ــ گاهي «ديگر» براي بيان رويدادي به كار ميرود كه گوينده فكر ميكند بايد آن را تمام شده تلقي كرد و به عنوان يك واقعيت پذيرفت. اين جملهها اغلب يك هاله «بيتفاوتي» در اطراف خود دارند، مانند جملههاي زير:
آمد ديگه شد ديگه پيش آمد ديگه رفت ديگه زندگي است ديگه
دوم ــ گاهي «ديگر» براي نشان دادن اعتقاد يا عدم ترديد گوينده به آنچه ميگويد به كار ميرود، مانند جملههاي زير:
بازي درآورده ديگه پول ما را گرو كشيده ديگه
ميآيد ديگه خوب شد ديگه
در اين كاربرد اگر «ديگر» در آغاز جمله قرار گيرد، نيروي بيشتري پيدا ميكند و اعتقاد راسختري را نشان ميدهد، مانند: « ديگه بازي در آورده»، « ديگه خوب شد»، « ديگه ميآيد» كه در مقايسه با مثالهاي قبلي تأكيد بيشتري دارند. «ديگر» در اين جايگاه اغلب فشاربَر است؛ يعني تكيه (stress) روي آن قرار ميگيرد.
سوم ــ گاهي «ديگر» براي اين به كار ميرود كه نشان دهد رويدادي كه مورد بحث است پيش از اين زمان رخ داده است. در اين كاربرد «ديگر» معادل dإjب در فرانسه و already در انگليسي است، مانند مثالهاي زير:
خيلي دير گفتي؛ نامه را فرستاد ديگه
ميروي فرودگاه چه كني؟ احمد آمد ديگه
رفتن آنجا بيفايده است؛ حالا ديره ديگه
ب. وقتي «ديگر» در جملههاي خبري منفي به كار رود مبهم خواهد بود مگر اينكه بافت زباني يا غيرزباني مفهوم دقيق آن را روشن كند. يكي از اين معاني همانست كه در قسمت ب از شماره 2 بحث كرديم (پس از اين، بيش از اين). معاني ديگر آن را در قسمت الف از شماره 3 بحث كرديم (به استثناء معني سوم). مثلاً جملة زير ميتواند لااقل سه تعبير مختلف داشته باشد:
از روزي كه به او تذكر دادم اين كار را نكرده است
اين كار را نكرده ديگه حق بود كه بلافاصله به پليس خبر ميداد،
ولي اين كار را نكرده
علت اينكه تلفن نكرده اينست كه كار را صورت نداده (به اعتقاد گوينده)
4. «ديگر» در پاسخ سؤال
«ديگر» ميتواند در پاسخ جملههايي كه چرايي موضوع را سؤال ميكنند به كار رود. در اين كاربرد معني «ديگر» را ميتوان «براي اينكه» دانست، مانند جملههاي زير:
چرا نميروي؟ كار دارم ديگه
چطور شد نيامدي؟ برادرم آمد ديگه
گاهي اوقات گوينده براي درز گرفتن سؤال و جواب يا از روي رنجش يا لجبازي با سؤالكننده، در پاسخ سؤال او فقط ميگويد «ديگه».
چرا نميروي؟ ديگه! چرا به كسي نگفتي؟ ديگه!
استعمال «آخه» در فارسي گفتاري
اگرچه «آخه» صورت كوتاه شدة «آخر» است، بايد توجه داشت كه اين دو واژه در فارسي امروز به جاي هم به كار نميروند (مگر در يك مورد كه شرح آن خواهد آمد) و از آنجايي كه دو كاربرد متفاوت دارند بايد آنها را دو واژه جداگانه شناخت. «آخر» كه در گفتار بيشتر به صورت «آخرش» به كار ميرود، در فارسي معني «در پايان، سرانجام، بالاخره» و مانند آن را دارد، مانند مثالهاي زير:
نميخواست بيايد ولي آخرش (آخر) راضيش كردم
آخرش (آخر) حرف خودش را به كرسي نشاند
نرو، آخرش (آخر) پشيمان ميشوي
در هيچيك از اين مثالها «آخه» را نميتوان به جاي «آخر» به كار برد. از طرف ديگر «آخر» هم در هيچيك از مثالهاي زير نميتواند به جاي «آخه» به كار رود:
آخه دل آدم براش ميسوزه
آخه اون خيلي طولش ميده
آخه بس كن، چقدر سماجت ميكني
كاربرد عاطفي «آخه»
«آخه» مانند «كه» كه قبلاً بحث شد در جمله كاربرد دستوري ندارد: كاربرد آن فقط عاطفي است. رنگ عاطفي كه اين كلمه به جمله ميبخشد بسته به ساختمان فعلي كه با آن به كار ميرود تفاوت ميكند.
1. «آخه» در پاسخ جملههاي پرسشي
«آخه» در پاسخ جملههاي پرسشي براي تقويت توجيه پاسخ گوينده به كار ميرود. وي فرض ميكند كه شنونده از دليل او خبر دارد يا آن را به علت آشكار بودن خواهد پذيرفت. در اين كاربرد ميشود كلمه «ميدوني» را به جاي «آخه» استعمال كرد:
چرا كارت را ول كردي؟ آخه خيلي خسته كننده بود
چطور شد كه خودت نيامدي؟ آخه ماشين نداشتم
از كي شروع به كار ميكني؟ آخه هنوز كه رسماً به من نگفتهاند
چرا نميماني؟ آخه خيلي كار دارم
2. «آخه» در جملههاي خبري
«آخه» به جملههاي خبري رنگ نارضايي يا شگفتي ميدهد، مانند جملههاي زير:
گوينده اول گوينده دوم
خوبه اين را در روزنامه آگهي كنيم آخه اين كار بوق و كرنا نميخواد
حق بود تو پيش او ميماندي آخه خودت گفتي بيا كه آمدم
زن بايد هميشه حرف شوهرش را گوش آخه من هم براي خودم آدمي هستم
كند
ميخواهم اين فرش را بدهي رفو كنند آخه اينكه ارزش رفو كردن ندارد
3. «آخه» در جملههاي امري
در اين جملهها «آخه» نشاندهنده اصرار گوينده است كه مخاطب كاري را انجام دهد يا ندهد، مانند جملههاي زير:
آخه طلب او را بده و خودت را راحت كن
آخه كاري نكن كه او به تنگ بياد
آخه هر طور شده بيا، بيتو صفايي نداره
آخه نگذار كار به جاهاي باريك بكشد.
4. «آخه» در جملههاي پرسشي
«آخه» در جملههاي پرسشي بيانكننده اعتراض يا تعجب گوينده است، مانند جملههاي زير:
آخه كوري بچه؟
آخه اين را اسمش ميگذاري چي؟
آخه تا كي ميخوابي؟
آخه اين هم شد زندگي؟
آخه اين چه حركتي است؟
فقط در جملههاي پرسشي است كه گاهي «آخه» به معني «آخر» به كار ميرود. در اين صورت اگر فحواي كلام براي توجيه معني كافي نباشد، جمله مبهم خواهد بود. مثلاً جمله زير ميتواند دو تعبير داشته باشد :
بالاخره به چه وسيلهاي ميروي؟
آخه چطور ميروي؟ (در حالي كه مادرت مريض است) چطور حاضر ميشوي بروي؟
استعمال «ها» در فارسي گفتاري
«ها» در فارسي گفتاري هميشه در آخر جمله قرار ميگيرد. وقتي تكيه داشته باشد «ها» و وقتي تكيه نداشته باشد «آ» تلفظ ميشود. اضافه كردن اين لفظ به پايان جمله علامت هشدار گوينده به شنونده است و هيچ نوع نقش دستوري به عهده ندارد:
دير ميشه ها !
بچه را ميندازي ها !
سرما ميخوري ها !
اتوبوس ميره ها !
آهنگ در اينگونه جملهها هميشه افتان است ولي اغلب روي «ها» خيز ميگيرد و سپس كمي فرو ميافتد.