شب آلبرتو موراویا
شصت و پنجمين شب از نشست هاي مجله بخارا با همكاري مركز هنر پژوهي نقش جهان و كتاب خورشيد به « آلبرتو موراويا » نويسنده برجسته ايتاليايي اختصاص داشت كه عصر روز شنبه 12 مرداد ماه 1387 در مركز هنر پژوهي نقش جهان برگزار شد.
اين نشست با سخنان علي دهباشي آغاز شد كه آلبرتو موروايا را چنين معرفي كرد :
« آلبرتو موراويا كه نام اصلي اش آلبرتو پينكرله بود در 28 نوامبر 1907 در خانواده اي ثروتمند در رم به دنيا آمد . موراويا يكي از رمان نويسان برجسته ايتاليا در قرن بيستم است كه در رمان هايش به بيگانگي اجتماعي ، آشفتگي هاي روحي و عاطفي در جهان مدرن ، فساد اخلاقي و اگزيستانسياليسم مي پردازد. موراويا با رمان ضد فاشيست خود با عنوان « دنباله رو » به شهرتي جهاني دست يافت و همين رمان برناردو برتولچي ، فيلمساز نام آور ايتاليايي را بر آن داشت تا فيلمي با همين عنوان بسازد.
آلبرتو پينكرله نام مستعار « موراويا » را براي خود برگزيد كه نام مادري پدربزرگش بود . موراويا كه در نه سالگي به سل استخوان مبتلا شد نتوانست تحصيلات مدرسه اي داشته باشد . اين بيماري كه بي شك مهم ترين واقعه زندگي اش شد او را پنج سال در رختخواب نگه داشت . سه سال را در خانه گذراند و دو سال را در آسايشگاهي در شمال شرقي ايتاليا . پدر موراويا آرشيتكت بود و كتابخانه اي غني از آثار كلاسيك داشت . موراويا از همان سال هاي نخست با آثار كلاسيك جهان آشنا شد و مي توان از داستايوسكي ، جويس ، ارسطو ، شكسپير ، مولير و مالارمه به عنوان نويسندگان مورد علاقه اش ياد كرد.
موراويا در 1925 آسايشگاه را ترك كرد و به بريكس رفت و در آنجا نخستين رمانش را نوشت : « بي تفاوت ها » كه در 1929 با سرمايه شخصي به چاپ رسيد. اين رمان روايتگر تحليلي واقعگرايانه از فساد اخلاقي مادري است از طبقه متوسط به همراه دو فرزندش .گرچه اين رمان با بي اعتنايي ناشرين روبرو شد اما براي موراويا موفقيت همراه آورد و همين موفقيت و فضاي جدلي ـ رئاليستي آن موراويا را رو در روي حكومت فاشيستي قرار داد در طي همين دوران بود كه كار روزنامه نگاري خود را با مجله 900 آغاز كرد و در همان جا نخستين داستان هاي كوتاه خود را به چاپ رساند.
در همين سال ها بود كه موراويا ترجيح داد از فضاي رعب آور رم بگريزد . در 1931 به لندن رفت و سپس رهسپار پاريس شد و بعد در 1934 به نيويورك رفت . در 1935 به ايتاليا برگشت اما بازگشت او مقارن شد با با پايان جنگ حبشه و برگشت موسوليني به ايتاليا كه رعب و وحشت را با خود آورد و موراويا در 1936 بار ديگر سفرهايش را از سرگرفت .
سال هايي كه به جنگ جهاني دوم انجاميد سال هاي دشواري بود . در 1941 حكومت فاشيستي رمان « صورتك » موراويا را توقيف كرد و طولي نكشيد كه ديگر آثار موراويا نيز ممنوع شد . موراويا طي سفرهاي خود با الزا مونته ، نويسنده مشهور ايتاليايي آشنا شد و حاصل اين آشنايي ازدواج آنها در 1941 بود، آن دو در گريز از دولت فاشيستي مجبور شدند خارج از رم و بعد دور از ايتاليا زندگي كنند و در ماه مي 1944 بود كه پس از آزاد شدن رم به ايتاليا برگشتند و موراويا به نوشتن در روزنامه ها معتبر آن زمان روي آورد .
موراويا در تمام اين سال ها مي نوشت : رمان ، فيلمنامه ، سفرنامه داستان كوتاه و نيز همكاري مداوم با روزنامه ها.
اهميت موراويا در تاريخ ادبيات قرن بيستم ايتاليا بيش از هر چيز به واسطه روايت او از مسائل اجتماعي ، تجسم فساد اخلاقي ، ناكامي هاي اجتماعي و عاطفي و پلشتي هاي دوران حكومت فاشيسم است . موراويا براي نيل به اين منظور از سبك هاي مختلف داستان نويسي سود مي جست ، از رئاليسم تا سوررئاليسم .
موراويا در 1952 جايزه استرگا را برد و آثارش تقريباٌ به همه زبان ها ترجمه شد و برخي از كتاب هايش مضمون موفق ترين فيلم هاي جنبش رئاليستي ايتاليا قرار گرفت.
منتقدين زبان ادبي موارويا را خشك ، جدي ، به دور از هر گونه آرايه ، صريح و سرگرم كننده ارزيابي كرده اند.
از آثار او مي توان به : « دنباله رو ، صورتك ، بي تفاوت ها ، زندگي زيبا ، فريب ، بازي پنهاني ، مجموعه داستان معشوق بينوا ، زني از رم ، نافرماني ، عشق زناشويي و …. اشاره كرد. موراويا در 26 سپتامبر 1990 چشم از جهان فروبست . »
پس از آن دكتر روبرتو توسكانا سفير ايتاليا در ايران كه آخرين روزهاي مأموريتش را مي گذراند در آخرين سخنراني فرهنگي خود در ايران ضمن تشكر از مركز هنر پژوهي نقش جهان و مجله بخارا در برپايي اين مراسم به توصيف شخصيت موراويا و چگونگي شكل گيري رمان هايش پرداخت. دكتر توسكانو با توصيف اولين ارمان موراويا چنين گفت :
« در 1929 بر اساس سرمايه گذاري نويسنده اولين رمان او به چاپ مي رسد و بسيار مورد توجه علاقه مندان به ادبيات قرار مي گيرد . نام اين رمان « بي تفاوت ها » است. اين رمان به زندگي يك خانواده متوسط ايتاليايي مي پردازد كه به علت فساد اخلاقي و اجتماعي سقوط مي كند. ماريا نام مادر اين خانواده است كه صرفاٌ به ظواهر و پول اهميت مي دهد و در فساد اخلاقي غوطه مي خورد . فرزند دحتر خانواده كه كلارا نام دارد از اين شرايط خسته شده و آماده است تا به سوي هر زندگي ديگري كشانده شود كه سواي اين زندگي باشد . ميكل پسر خانواده فقط به خيال پردازي مي پردازد تا با اين خيال بافي ها به چيزهايي دست يابد كه در عالم واقعيت وجود ندارد . لئو معشوق مادر اين خانواده وارد زندگي آنها مي شود. او كه فردي است سودجو در پي سوء استفاده از امكانات آنان است .» در ادامه دكتر توسكانو با خواندن بخشي از اين رمان حاضرين را با نثر و شيوه نگارش موراويا را آشنا كرد و سپس افزود « از ويژگي هاي رمان موراويا اين است كه فقط به توصيف يك خانواده نمي پردازد بلكه در پي بررسي اين شرايط در سطح جامعه برمي آيد . اين نبود ارزش هاي شخصيتي در شخصيت هاي رمان در حقيقت كاهش دهنده شخصيت هاست . سوژه هاي موراويا از ميان مضمون هاي پيراموني و زندگي جاري انتخاب مي شوند. اين بي تفاوتي ديگران ، بي تفاوتي اخلاقي كه به آنها پرداخته مي شود كه نشان دهنده فرومايگي افراد داستان است پاسخي بود در برابر شكست هاي روزمره جهان واقعي . و مي توانيم اينگونه تعبير كنيم كه فساد اخلاقي حاصل شيفتگي هاي دروني اين افراد بوده كه در زندگي به آن دست نيافته و سركوفته شده بودند . پايان بخش اين رمان باز هم تأييدي است بر اين ارزش هاي فروخورده ، از فساد رو به تزايد ، از آرزوهاي سركوب شده و ناكام مانده . به ويژه زماني كه موراويا به شخصيت كلارا مي پردازد آن را با خشونت بيشتري توصيف مي كند . كلارا دست به هر كاري مي زند ، تن به ازدواج مي دهد چون انتخاب ديگري ندارد. » دكتر توسكانو با نقل بخشي از سخنان خود موراويا به تحليل بيشتر شخصيت كلارا مي پردازد و سپس بعد سياسي آثار موراويا را مطرح مي كند. « موراويا در سن بيست سالگي هيچ بعد سياسي ندارد و بعدهاست كه نگرش سياسي به آثار او راه مي يابد و خود مي گويد « من اصلاٌ به سياست نمي پرداختم . من اصلاٌ چيزي درباره فاشيسم نمي دانستم ، من فقط در آن زمان مي خواندم و مي نوشتم .» اما رمان بي تفاوت ها از نظر منتقدين سقوط است به ورطه فساد اخلاقي و همچنين، نياز به حساسيت در برابر بي تفاوتي و در واقع اين رمان رويكرد روان شناختي ، توليد منسجم فكري را از جانب نويسنده نشان مي دهد . دوري جستن از نسل جوان ، از اخلاقيات ، نبود اميد دست يابي به خواسته هاي اجتماعي ، همه اين ها نه فقط نشان دهنده گرايش هاي فكري نويسنده است بلكه نمايانگر خاستگاه سياسي او نيز هست .» سپس دكتر توسكانو با نقل گفتاري از موراويا به سخنان خود خاتمه داد.
در ادامه اين نشست رضا قيصريه مترجم آثار موراويا به توصيف شخصيت نويسنده و ويژگي آثارش پرداخت .
آلبرتو موراويا، داستاننويس، پژوهشگر، منتقد سينمايي و مستندساز روزنامهنگار، روشنفكري فعال در زمينههاي گوناگون اجتماعي، در 1907 در رم به دنيا آمد و در خانوادهاي مرفه، پدرش آرشيتكت بود. در جواني به سل استخواني مبتلا شد كه باعث شد تحصيلات خود را رها كن و مدتها در آسايشگاه بگذراند اين سالها را او با خواندن آثار ادب جهان به خصوص نويسندگان روس و فرانسوي گذراند. نتيجه آن:ه در هفده سالگي اولين اثر ادبي خود به نام فارغان «Gli indifferenti» را نوشت كه از نظر منتقدان شاهكار او به حساب ميآيد و آن را در طي نقاهت خود پس از بيماري فرسايندهاش نوشت.
او بيش از چهل رمان و داستانهاي كوتاه و بلند نوشته است، علاوه بر آن سفرنامهها متعددي. آثار پژوهشي فراواني در زمينة زبانشناسي، ادبيات، شخصيتهاي ادبي و مسايل مختلف اجتماعي روزنامه به ويژه رويدادهاي سياسي به نگارش درآورده است. مصاحبهاي با برخي از سران كشورها از اينجملهاند. معروفترين آن مصاحبة او با دبير كل حزب كمونيست ايتاليا پالميرو تولياتي دربارة “استالينزدايي” در كنگرةبيستم حزب كمونيست شوروي است كه بنا به درخواست خود تولياتي انجام شد و امروزه سند مهم تاريخي به شمار ميآيد.
در سال 1941 با الزامورانته كه او هم نويسنده بود ازدواج كرد كه بعدها به جدايي انجاميد. او علاوه بر روزنامهنگاري در روزنامه ميلاني “كوريره دلاسرد” به عنوان منتقد سينمايي با مجلة “اسپرسو” تا اواخر عمر همكاري داشت. موراويا از همان اوان جواني به سفر علاقة زيادي داشت. پنج قاره را زير پاگذاشت. علاقة خاصي به افريقا داشت و تقريباً اغلب زمستانها را در آنجا ميگذارد چرا كه عقيده داشت افريقا تنها مكاني است كه طبيعت هنوز برتري خود را در آن حفظ كرده است.
موراويا خود ميگويد مفهوم نويسندگي را در آثار داستايوسكي جسته است و از آن الگو برداري كرده است دكادنتيسم پيراندلويي را ميپسندد و به ويژه مفهوم “مجاز” او در تقابل با “واقعيت” كه او در داستان سور و آليستي خود از آن بهره ميبرد. شخصيتهايش را با تكيه بر فرويديسم روانكاوي ميكند. بنابراين ميتوان گفت داستانهاي موراويا بيانگر نوسانات رفتاري و كرداري جامعة ايتاليا به ويژه در فاصلههاي ميان جنگ بينالملل اول و دوم و بعد از آن حتي تا دهة هشتادند. خود او در اين زمينه ميگويد:«… رمان هدفي ندارد جز توصيف جامعه و جامعه هميشه وجود داشته است چون انسان يك حيوان اجتماعي است. دوران رمان به پايان نرسيده است بلكه اين نويسندگانندكه تاخير دارند چون متوجه نيستند كه پيشطرحهاي روايتگرانة سدة نوزدهمي را نميتوان در دنياي مدرن به كار گرفت.»
ناگفته نماند كه منتقدان باموراويا سرسازگاري نداشتند تا جايي كه رمان اول او يعني “فارغان” را بهترين اثر او ميدانستند و بقيقه كارهايش را تكرار همان رمان اول كه البته نظري مبالغهآميز است و خود خواهانه. در سال 1976 و در آستانة هفتادسالگي موراويا رمان “زندگي نفساني” را به چاپ رساندكه منتقدان سخت بر او تازيدند و رسماً ازش خواستند تا نويسندگي را كنار بگذارد. البته اثر خواندني بود اما فاقد خلاقيتهاي ادبي ويژه موراويا اما او در سال 1983 بار ديگر با رمان “1941” به ميدان آمد. اگر فارغان در 1924 اولين اثر و شاهكار او در اوان جواني بود رمان “1941” در سال 1983 بيشك دومين شاهكار او در كهنسالي. »
در پابان اين نشست آنتونيا شركاء موراويا و آثار سينمايي او را چنين مورد بررسي قرار داد :
« موراويا مي گويد : « زياد به سينما مي روم ، همان طور سينما مي روم كه فكر مي كنم هر تماشاگري بايد برود ، يعني براي سرگرم شدن. در سينما ، ملال و خستگي تنها خطري است كه بايد از آن برحذر بود . اما چگونه مي توان از خستگي بر حذر بود و برخوردي اوليه با فيلم داشت ؟ هنوز آن قدر سادگي خودم را حفظ كرده ام كه اگر ماجراي فيلم احساساتم را درگير كند ، با آن همذات پنداري كنم. البته اين موضوع باعث نمي شود كه به نحوه كار كارگردان علاقمندي نشان ندهم كه آن هم براي خودش ماجرايي است … » آنچه خواندم گفته هاي آلبرتو موراويا بود در مقدمه كتاب « در سينما » .
در باره موراوياي نويسنده بسيار گفته و نوشته شده است او را هم چون هنرمندان رنسانسي ـ شخصيتي چند وجهي توصيف كرده اند كه بي شك از مهم ترين چهره هاي انديشمند قرن بيستم به شمار مي رود . روشنفكري نابغه و خستگي ناپذير كه همواره در عقايد خود بازنگري مي كرد . آن چه در اين جا مي خوانيد يك بررسي اجمالي در رابطه با وجهه سينمايي اين شخصيت بزرگ ايتاليايي و جهاني است .
رابطه موراویا، نویسندۀ چند وجهی قرن بیستم ایتالیا با سینما را می توان از سه نظر مورد بررسی قرار داد:
1.موراویا در مقام منتقد سینمایی
نگاه کاوشگر، نقاد و در عین حال نقدپذیر از او تماشاگری حرفه ای و صاحب نظر می سازد. همکاری موراویای منتقد از سال 1945 با روزنامه “لیبه ا استامیا” و مجلۀ هفتگی “لانوئووا ائوروپیا” آغاز می شود و در سه دهۀ پایان حیات وی (از 1957) ستون ثابتی در معروف ترین مجلۀ هفتگی ایتالیا “اسپرسو” به نقد و بررسی فیلم های روز ایتالیایی و خارجی به یادداشت های موراویا اختصاص می یابد.مجموعۀ 148 نقد که در کتاب “در سینما” در سال 1975 به چاپ رسید، گزیده ای از همین نقدهاست.
موراویا غیر از نقد، مقالات و تحقیقاتی نیز پیرامون هنر هفتم به رشتۀ تحریر در آورده است.
2.موراویا در مقام فیلم نامه نویس:
فعالیت فیلم نامه نویسی او از سال 1937 و با همکاری در نوشتن فیلم نامۀ اومنی بوس ساخته لئو لونگانزی شروع شد. از مهم ترین فیلم هایی که موراویا در نوشتن فیلم نامۀ آنها همکاری داشته می توان به وسوسه (لوکینو ویسکونتی-1943) اولین فیلم مکتب نئو رئالیسم ایتالیا ، جذابیت جنسی (کلمنته فراکاسی-1952)، زن شهرستانی (ماریو سولداتی-1953)، ماده گرگ (آلبرتو لاتوادا-1953)، زن رودخانه (ماریو سولداتی-1955) و داستان های تابستانی (جانی فرانچولینی-1958) اشاره کرد که در دو فیلم اخیر موراویا طراح سوژه بوده است. آشنایی و دوستی عمیق او با پیر پائولو پازولینی آغازگر یک رشته همکاری مستمر در عرصه سینما شد.
3.موراویا در مقام نویسنده ای که بیشترین اقتباس های سینما از آثار او شده است:
مضامین محوری آثار موراویا همانند از خود بیگانگی اجتماعی و اگزیستانسیالیسم ناشی از شکوفایی اقتصادی دهۀ شصت میلادی، جنسیت مدرن و رابطه اش با گشایش های سیاسی به عنوان مهم ترین پارادایم های فرهنگی قرن بیستم اروپا و داستان های کوتاه و بلندی که موراویا در نمایش ملال، بی تفاوتی ، نافرمانی ، تحقیر، دگردیسی ارزش ها، تزویر و ریا و …نوشته است، دست مایه کار بزرگترین فیلم سازان روزگار او شد و به این ترتیب شاهکارهایی سینمایی مانند دوزن (ویتوریو دسیکا-1961)، ملال(دامیانو دامیانی-1964)، تحقیر(ژان لوک گدار-1963)، دنباله رو(برناردو برتولوچی-1970) و ..بر اساس مهم ترین آثار او خلق شده است
جالب است بدانید که یکی از سه اپیزود فیلم دهه شصتی محسن مخملباف دستفروش با عنوان نوزاد نیز براساس یکی از داستان های رُمی موراویا به همین نام ترجمۀ رضا قیصریه ساخته شه است. »
اين نشست كه با حضور ناشران و دبيران سرويس هاي ادبي مطبوعات و خبرگزاري ها و نويسندگاني همچون محمد محمد علي ، ناهيد طباطبايي ، فرشته ساري ،دكتر تورج دريايي ،محمود معتقدي ، نيلوفر ذكاوت ، محمود فاضلي بيرجندي ، محمد گلبن ، نجمي مهدوي ، آرمينه آراكليان ، فرناز حائري ، مريم شرافتي ، دكتر منوچهر پارسادوست و .. برگزار شد در ساعت 7 شب خاتمه يافت .