خراسان، مهمترین روزنامۀ خراسان در انقلاب مشروطه/ محمد گلبن
تقديم به روان زنده ياد دكتر فريدون آدميت
كه از او بسيار آموختم
استان خراسان بنا به موقعيت خاصى كه داشت از ديگر شهرهاى ايران، شهرهايى چون تبريز، تهران، اصفهان، رشت ديرتر به مشروطه خواهى برخاست، علت اين بود كه هر جا مشروطه خواهان خراسان ميتينگى داشتند گروه سيه جامگان كه محل استقرار آنها در مسجد گوهرشاد بود به آنها اجازه اجتماع و سخنرانى نمىدادند. سيه جامگان همه لباس سياه يكدست مىپوشيدند و علامتى به سينه خود داشتند كه در درگيريها شناخته شوند و از دست دوستان خود كتك نخورند. اعضاء سيه جامگان بسيارى از مشروطه خواهان و مديران روزنامه ها را مورد ضرب و شتم قرار دادند. استاد بهار مثنوى زيبايى در اين باره دارد كه در ديوان او آمده است. در شهر مشهد از اوائل 1324 هجرى قمرى چند روزنامه شروع به انتشار كردند. روزنامه هايى چون خورشيد، طوس، بشارت. اما اين روزنامه ها نقش فعالى در بيدارى مردم نداشتند تنها و تنها به چاپ اخبار متداول مىپرداختند. گروه سياه جامگان موى دماغ آزادىخواهان و مشروطه طلبان بودند. در ميان آزادىخواهان سيد حسين اردبيلى و ملك الشعراء بهار بودند كه نقش تعيين كننده داشتند. حيدر عمواوغلى كه او را در آن ايام به نام حيدر برقى مىشناختند چهره سومى بود كه تقريباً به صورت پنهان با سيد حسين اردبيلى و ملك الشعراء همكارى جدى و پنهان داشت. سيد حسين اردبيلى و بهار مصمم شدند در مقابل روزنامه هايى كه بود و نبودشان چندان فرقى نمىكرد روزنامه اى منتشر كنند كه زبان گوياى آزادىخواهان باشد بنابراين نيّت در تاريخ 5 شنبه 25 صفرالمظفر 1327 ه’. ق. اولين شماره روزنامه گرانقدر خراسان را در شهر مشهد منتشر كردند كه تصوير صفحه اول آن را در اين نوشته ملاحظه مىفرمائيد. عنوان روزنامه در دايره زيبايى آمده خراسان 1327 و در چهار طرف عنوان روزنامه چهار كلمه آورده اند: برادرى، برابرى، آزادى، آبادى. سمت راست عنوان، عنوان مراسلات، مشهد مقدس، مديركل رئيس الطلاباست. ديرونگارنده (م… ى) اجرت پست همه جا به عهده اداره است. قيمت اشتراك شش ماهه از همه كس در همه جا مقدماً دريافت مىشود. سمت چپ عنوان: وجه اشتراك سالانه مشهد مقدس دو تومان. ساير بلاد ايران 25 قران. روسيه و تركستان 7 منات. ساير بلاد خارجه 71 فرانك زير عنوان آمده بتاريخ 5 شنبه 25 صفرالمظفر 1327، سمت چپ قيمت يك نمره سه شاهى است زير عنوان نام روزنامه آمده: «در سايه عنايت اعليحضرت شمس الشموس السلطان على بن موسى الرضا ارواحنا فداه، عجالتاً هفته اى دو نمره طبع و توزيع مىشود. اخبار مقالات و لوايح سياسى ادبى تاريخى پذيرفته و آزادانه اشاعت مىيابد، مقالات غير مندرجه مسترد نخواهد شد.[1]
استاد بهار درباره انتشار روزنامه خراسان نوشته است:
«پس از مرگ مظفرالدين شاه كشاكش ميان مجلسيان و محمد على شاه درگرفت و تاريخى دراز دارد. بر اثر اين كشاكش در بعضى شهرها پايداريها و ايستادگيهايى از طرف احرار و مشروطهخواهان برخلاف شاه مستبد، بروز كرد كه مركز عمده آن اسلامبول، تبريز، رشت، اصفهان، مشهد، تربت حيدريه و نيريز فارس شمرده مىشد.
در مشهد انجمنى به نام انجمن «سعادت»، به وسيله ارتباط با انجمن «سعادت اسلامبول» و احرار بادكوبه به وجود آمد و جمعى از تربيت شدگان مستخدم دولت و طلاب مدارس و تجار و كسبه در آن انباز شدند و لواى انقلاب را بلند كردند. چون والى خراسان ركنالدوله مردى معتدل و خيرخواه و قواى محلى او هم بسيار كم و خزانه ماليه هم تهى بود مقاومت دولتيان با قواى ملى انجمن ايالتى آن طور شديد نبود كه كار به خونريزى زياد منجر گردد با اين وصف كشاكش زدوخوردهايى بين مجاهدان و سربازان و ساير هواخواهان دولت درگرفت و يك مرتبه هم قواى دولت روس مداخله كرده به سوى شهر و مسجد گوهرشاد تيراندازى با توپ و مسلسل به وقوع پيوستند.
مسجد و بازارها و تلگرافخانه در دست مردم و قلعه ارك و قسمتى از محله سراب و ارك در دست دولتيان بود و همه روزه نطقهايى در مسجد و نقاط ديگر در ترويج مشروطه و تهييج مردم به حمايت از آزادى ايراد مىشد و دولتيان قدرتى ابراز نمىداشتند.
من و رفقاى ديگر در اين مدت عضو مراكز انقلابى بوديم و روزنامه خراسان را به طريق پنهانى طبع و به اسم رئيسالطلاب موهوم منتشر مىكرديم و اولين آثار ادبى من در ترويج آزادى در آن روزنامه انتشار يافت.»[2]
روزنامه خراسان كه استاد بهار به آن اشاره كرده و مشخصات اولين شماره آن در آغاز اين نوشته ياد شده مهمترين روزنامهاى است كه در پايان كار محمد على شاه در شهر مشهد منتشر شده است. اين روزنامه را سيد حسين اردبيلى به اتفاق ملكالشعراء بهار منتشر كردند. نگارنده 17 شماره اين روزنامه را ديدهام كه مشخصات اولين شمارهاش را قبلاً مطالعه فرموديد و شماره 17 آن در تاريخ 5 شنبه 5 جمادىالثانيه 1327 ه’. ق. در همان مطبعه طوس كه اولين شماره هم در همين مطبعه به چاپ رسيده، به چاپ رسيده است. مديريت آن چاپخانه را سيد مرتضى موسوى داشته است.
سرمقاله اولين شماره روزنامه خراسان زير عنوان «خراسان» آغاز شده است كه قسمتى از آن سرمقاله را در زير مطالعه مىفرمائيد:
«خراسان» اگرچه پس از وقايع غيرمنتظره 23 جمادىالاول 1326 كه از اعظم مصائب تاريخى ايران و ثانى اثنين فتنه چنگيزى بشمار مىرود آن احساسات حريت جويانه كه از تمام نقاط ايران با يك جوش و غيرت سرشار اسباب حيرت و تماشاى عالميان گرديده بود موقتاً به يك سكوت و آرامى طبيعى مبدل شد. ولى به موجب همان برهان قاطع حسى و وجدانى كه فلسفه تاريخ ملل دنيا به روشنى آفتاب واضح و آشكار نموده كه مقاومت قوه استبداد در مقابل هيجان يك ملت آزادىخواه محال عقل است. به تدريج نايره غيرت مليه كه در كانون سينهها حبس و فقط دود آن به واسطه فشار پردههاى نازك استبداد مستور بود از همه جا شعلهور شده اول «آذربايجان» آذربايجان استبداد افكنده، سپس لارستان، بعد، استرآباد قدرت مليه را آشكار ساخته پس از آن اصفهان بيرق استبداد را خوابانيده، بعد گيلان و مازندران لواى حريت را بلند كردند. بختياريها دامنه نفوذ و استيلاء خود را تا يزد و كاشان و قم وسعت داده مجاهدين رشت بيرق مشروطيت را در قزوين كوبيده حجتالاسلام حاجى سيد عبدالحسين لارى پس از اجراى قوانين مشروطيت در بنادر خليج و محلات سبعه فارس با سى هزار سوار جرار دور شيراز را محصور ساخت در اين موقع ملت خراسان نيز كه تاكنون بواسطه محذورات و موانعى چند مانند غنچه با خون دل خاموش در عين هيجان آرام و در منتهاى جوش و خروش ساكت بودند…
بالاخره مجاهدين خراسان كه بواسطه تأخير در اجراى احكام حجج اسلام از ساير برادران دينى شرمسار بودند پيمانه صبرشان از خون دل لبريز گرديده در اجراى مقاصد مليه به استعمال قواى ناريه مصمم شدند چنانكه شب يكشنبه 14 صفر مقارن وقت سحر با يك صداى بسيار مهيب كه موجى از قهر درياى ملى بود تمام سكنه اين شهر را از خواب گران بيدار ساختند. عقلا و رؤساء مملكت ديدند اگر خداى نكرده اندكى هم سكوت خود را امتداد دهند بيم آن است كه شرار هيجان ملى در خراسان آتشى برافروزد كه به يك باد خرمن امنيت و آسايش عمومى بسوزد. اين بود كه با اهتمامات حجج اسلام و علماء اعلام و رؤساء والا مقام به كورى چشم معاندين شريعت و برغم الف دشمنان دين و ملت روز يكشنبه 14 صفر «انجمن ايالتى خراسان» به عضويت همان اعضاء منتخبه سابقه رسماً مفتوح و منعقد گرديد. عصر همان روز به تصويب انجمن مقدس ايالتى بعضى ادارات دولتى از جانب مجاهدين خراسان ضبط شد اعضاء محترم انجمن بلافاصله به ترتيب و تهيه قواى مليه و تشكيل كميسيون اعانه قرار گذاشتند از روز 16 [صفر] بازارها باز و اهالى در كمال امنيت و آسايش مشغول كسب و كار شدند بالغ بر ششصد نفر از جوانان غيور خراسان همه روزه براى حفظ امنيت شهر منظماً و مسلحاً در محلات حركت مىكنند.»[3]
در كشاكش انقلاب مشروطه در مشهد دو روزنامه منتشر شده يكى همين روزنامه خراسان و يكى روزنامه تازه بهار. اين دو روزنامه دربر دارنده اطلاعات روز و سندهايى است كه در هيچ يك از روزنامههاى آن ايام نمىتوان ديد. روزنامه خراسان را سيد حسين اردبيلى و بهار داير كردند اما در حقيقت گرداننده آن بهار بود، زيرا سيد حسين مشاغل مختلفى داشت و فرصت آن كه به روزنامه برسد نداشت. تازه بهار را هم كه خود بهار صاحب امتياز و مدير و گرداننده آن بود بعد از آن كه دابيشرا نماينده دولت روسيه تزارى سال اول روزنامه نوبهار را توقيف كرد بهار بلافاصله امتياز تازه بهار را گرفت و حملات خود را به روسيه تزارى شدت بخشيد. متأسفانه روزنامه تازه بهار كه دربر دارنده اسناد مهمى از اوضاع خراسان بود بيش از 9 شماره منتشر نشد و آن هم توقيف شد. آنچه در اين نوشته مورد نظر ما است معرفى روزنامه خراسان است. اين روزنامه اسنادى را در خود دارد كه در ديگر روزنامههاى خراسان ديده نمىشود. علت پربارى اين روزنامه از اين جهت است كه سيد حسين اردبيلى و ملكالشعراء بهار هر دو از اعضاء فعال احزاب پيشرو خراسان و عضو انجمن ايالتى خراسان بودند و چون انجمن ايالتى خراسان مركز ثقل اطلاعات آن ايام بود هر تلگراف و سندى كه به انجمن ايالتى خراسان مىرسيد سيد حسين و بهار كپى آن را براى انتشار در روزنامه خراسان فراهم مىكردند. هنگام درگيريهاى مشهد در ماه صفر 1327 به بعد مشيرالسلطنه در مقام صدراعظمى بود و سخت نگران اوضاع خراسان. شاهزاده ركنالدوله كه عهدهدار حكومت خراسان بود مردى مردمدار بود و نسبت به مشروطهخواهان مدارا مىكرد. مشيرالسلطنه، ركنالدوله را از مقام خود عزل كرد و نيرالدوله را به حكومت خراسان منسوب كرد اما ركنالدوله وقعى به تلگرافهاى مشيرالسلطنه نگذاشت و به تهران حركت نكرد. مشيرالسلطنه در تاريخ 15 صفر 1327 تلگرافى به ركنالدوله كرد كه مفاد آن به قرار ذيل است:
«تلگراف مشيرالسلطنه از باغ (باغشاه تهران) به مشهد: خدمت حضرت مستطاب اشرف والا شاهزاده ركنالدوله دام اقباله آفرين بر عقل و كفايت شما همچه تصور مىنمايد كه ديگر نبايد در دنيا زندگانى نمائيد. هر چه تلگراف كردم كه شما زودتر حركت نمائيد و خودتان را ضايع نكنيد گوش نداديد به همان على بن موسىالرضا در اين فقره خيلى خبط كردهايد هر كس اين راهنمائى را به شما كرده است خيانت محض است شنيدهام دىشب به خانه عبدالله خان رئيس قزاق بمب انداختهاند خيلى محل تعجب است اگرچه باور ندارم خودتان مىدانيد عبدالله خان گذشته از اينكه سرتيپ قزاقِ همشيره حضرت اشرف والا نيرالدوله دام اقباله است اين فقره پر واضح است كه در اين فقره غرض محض است.
شب 15 صفر صدراعظم»
مشيرالسلطنه چون ديد تلگرافات و تهديدات او در ركنالدوله بى اثر است به شاهزاده منتصرالملك نايبالاياله خراسان متوسل شد و تلگرافى از او خواست كه علماء و بزرگان مشهد را دعوت كند و جلو آشوب را بگيرد تا نيرالدوله وارد مشهد بشود. از سواد تلگرافهايى كه در روزنامه خراسان مندرج است پيدا است كه منتصرالملك هم كارى از پيش نبرده است. در شب 22 صفر از تربت حيدريه تلگرافى به انجمن ايالتى خراسان كردهاند كه :
«شب 22 صفر سالارخان بلوچ و اسدالله خان و لطفعلى خان ياور با جمعيت و سوار زياد داخل شهر شدند باغ حكومت رفته توپ و قورخانه توپ را ضبط كرده توپچى را گرفته حبس كردند. الان در شهر ولوله است مردم دكاكين را بستهاند. آنها كه آمدهاند مىگويند ما مشروطه مىخواهيم به كسى كارى نداريم از قرار معلوم طرف صبح چند نفر رفته شجيعالملك را به ضرب گلوله مقتول ساخته و فعلاً هم نعش در زمين است كسى از كسانش نيست كه به كفن و دفن او اقدام نمايد.»[4]
اوضاع خراسان روز به روز آشفتهتر مىشد. نصف شهر مشهد در دست مشروطهخواهان بود و نصف آن در اختيار قواى دولتى ركنالدوله به مشروطهخواهان ميدان مىداد و دولتيان از او دل خوشى نداشتند. نيرالدوله حاكم جديد در راه بود. به سمنان كه رسيد به مشهد مقدس اطلاع داد كه خيلى زود وارد مشهد خواهد شد. اعضاء انجمن ايالتى به سمنان به او تلگراف كردند كه قسمتى از تلگراف اعضاء انجمن ايالتى مشهد را در زير مطالعه مىفرمائيد. شماره 2، روزنامه خراسان در سوم ربيعالاول 1327 ق. منتشر شد و سرمقالهاش تلگراف اعضاء انجمن ايالتى خراسان و بزرگان خراسان است كه از مشهد به سمنان مخابره كردهاند:
«تلگراف از مشهد به سمنان، خدمت حضرت مستطاب اشرف ارفع والا نيرالدوله دامت شوكته. البته به سمع عالى رسيده كه محض ترويج احكام مطاعه مبادى عاليه اهالى خراسان از كليه طبقات اتفاق نموده تشكيل انجمن و اقامه مراسم مشروطيت كرده تمامى خلق بر اين مطلب متفق الكلمهاند به توجهات حضرت سلطان اولياء ارواحنا فداه و اقدامات صحيحه اهالى اصلاً فتنه و فسادى روى نداده به اين وضع حاليه اگر گماشتگان حضرت اشرف والا موافقت به امر مراسم مشروطيت و احكام انجمن مىفرمايند و اصلاً مخالفتى به ظهور نمىرسد نعم الوفاق و حسن المطلوب. مردم خراسان هم همين طور حاكم مشروطهخواهى از خدا خواهانند و اگر خداى ناكرده اقدام به موافقت نشود به ملاحظاتى چند رجعت و انصراف حضرت اشرف والا اولى و انسب است. تشريف فرمائى حضرت والا سواى دردسر و فساد حاصلى نخواهد داشت. زياده رأى رأى حضرت والاست.»[5]
نيرالدوله تا نيشابور آمد ولى در نيشابور استعفاء داد و به تهران مراجعت كرد. اين تلگراف را تنى چند از اعضاء انجمن ايالتى خراسان مانند: اسداله الحسينى، محمد بن محمد كاظم = محمد تقى ملكالشعراء بهار، ابراهيم الرضوى، محمد على فاضل، ذبيحالله قوچانى، زينالعابدين العلوى رئيس الطلاب و چهل و سه تن از بزرگان خراسان امضاء كردهاند كه ثبت نام همه آنها موجب طولانى شدن مطلب است. در همين شماره 2 سواد تلگرافى از حجتالاسلام شيخ فضلالله نورى و على اكبر بروجردى به عنوان برخى از علماء خراسان آمده كه انجمن ايالتى خراسان و تعدادى از اعضاء انجمن مانند: اسداله بن صدرالدين الحسينى، قائم مقام التوليه، محمد باقر الرضوى، مرتضى الحسينى، محمد بن محمد كاظم (ملكالشعراء بهار) و تنى چند به او جواب دادهاند. خبر ديگرى كه در شماره دو آمده تلگرافى است كه از استرآباد درباره سختگيرى ايلخانى به مشروطهخواهان رسيده است و آخوند ملامحمد كاظم خراسانى در اين مسئله دخالت كرده و تلگرافى به ايلخانى فرستاده و او را از كردار زشت خود منع كرده است. اين شماره با تلگراف آخوند خراسانى به پايان مىرسد. نگارنده شماره 3 تا 6 را نديدهام و نمىدانم مقالات و مطالب مهم آن چيست. از سواد مطالب شماره 7 پيداست صدرالعلماء تربتى را به علت مخالفت با مشروطهطلبان و تلگراف سرسپردگى او به محمد على شاه و همكارى با شيخ فضلالله مجاهدين به تربت حمله مىكنند و اوباش را سركوب مىكنند و صدرالعلماء تربتى را در روز 17 ربيعالاول 1327 ه’. ق. دستگير مىكنند و در بازار تربت نزديك ظهر:
خدنگ ماركش با مار شد جفت
قضا هم خنده زد هم آفرين گفت
و به اين وسيله صدرالعلماء تربت با يك تير غيبى بدرود زندگانى نموده نويسنده خبر آورده است:
«در همين ساعت كه مشغول نگارش اين ورقه مىباشد سيزده قبضه تفنگ و مقدارى فشنگ كه براى برهمزدن انجمن تهيه شده بود به همت مجاهدين غيور از منزل صدر مزبور به تصرف اردوى ملى درآمد.»[6]
شماره 7 نوشتهاى دارد زير عنوان «خراسان» كه اين نوشته دو صفحه روزنامه را دربر دارد و اطلاعات مهمى درباره موافقان و مخالفان مشروطه در استان خراسان است و تلگرافى از خبرگزارى روتر راجع به تبريز و نظر ستارخان درباره آذوقه تبريز است.
روزنامه خراسان مجموعهاى از اطلاعات درباره وقايع انقلاب مشروطه است در سال 1327 ه’. ق. اين روزنامه مهمترين روزنامهاى است كه در انقلاب مشروطه زير نظر سيد حسين اردبيلى و ملكالشعراء بهار منتشر شده است. صفحات اين روزنامه آينه تمام نماى اوضاع خراسان است. درگيريهاى مجاهدين، دشمنىها، كشتارهايى كه از سران دولتى و ملتى انجام دادهاند در مشهد، در تربت حيدريه، ارتباط دامنهدارى كه انجمن ايالتى خراسان با تمام شهرهاى مهم ايران و بخصوص اسلامبول و انجمن سعادت اسلامبول دارد. تلگرافات مهمى در اين روزنامه چاپ شده كه در كتابها و اسنادى كه درباره انقلاب مشروطه انتشار يافته ديده نشده. درگيريهاى چند جانبهاى كه از طرف گروههاى مختلف در مشهد بوقوع پيوسته آثار منظوم وطنى بسيارى در اين روزنامه به چاپ رسيده كه برخى از آنها از ملكالشعراء بهار است و بسيارى هم نام گوينده ندارد كه برخى از آنها آثار خوبى است. چون روزنامه بصورت نيمه پنهان منتشر مىشده بهار هم نام خود را زير آثار خود ذكر نمىكرده است. شعر معروف بهار خطاب به محمد على شاه كه در اوائل مشروطه سروده بود و مأمورين خفيه محمد على شاه دنبال گوينده آن بودند در شماره 8 ص 3 – 4 به چاپ رسيده است.
با شه ايران ز آزادى سخن گفتن خطاست كار ايران با خداست
مذهب شاهنشه ايران ز مذهبها جداست كار ايران با خداست
شاه ايران گر عدالت را نخواهد باك نيست زانكه طينت پاك نيست
تا الى آخر كه مىفرمايد:
خاك ايران بوم و برزن از تمدن خورده آب جز خراسان خراب
هر چه هست از قامت ناساز بى اندام ماست كار ايران با خداست
نگارنده تا شماره 17 اين روزنامه را ديده است اما زندهياد محمد صدر هاشمى در تاريخ جرايد ايران آورده است:
«روزنامه خراسان در شهر مشهد به مديرى سيد حسين اردبيلى تأسيس و شماره اول آن در تاريخ 25 صفر 1327 قمرى طبع و توزيع گرديد… و بشماره 24 – آن كه آخرين شماره منتشره از اين روزنامه است در تاريخ 25 رجب 1327 قمرى انتشار يافته است.»
بررسى كاملِ مطالب اين روزنامه فرصت مناسبى مىطلبد كه اميد است اين فرصت را بدست آورم.
[1] سابقه روزنامهنگارى در مشهد مقدس به دوران سلطنت ناصرالدين شاه قاجار و اوايل سلطنت مظفرالدين شاه قاجار مىرسد. در سفر اولى كه ناصرالدين شاه به زيارت حضرت رضا و بازديد از استان خراسان رفت همراه خود چاپخانه كوچكى داشت كه در اين سفر روزنامه اردوى همايون كوچك را در شهرهاى مختلف منتشر كرد. روزنامه اردوى همايون كوچك در مجموع پنج شماره منتشر شده كه دو شمارهاش را در استان خراسان منتشر كردهاند و در سفر دوم هم كه ناصرالدين شاه به خراسان رفت همچنان چاپخانهاى همراه داشت كه اردوى همايون را به اندازه رحلى محمدرضاى كلهر مىنوشت و محمد حسن خان صنيعالدوله دستور چاپ آن را مىداد و به چاپ مىرسيد. اين دو دوره اردوى همايون هر دو تجديد چاپ شدهاند. اردوى همايون كوچك كه اولين شمارهاش در سمنان در محرمالحرام 1284 ق. انتشار يافت و شماره چهارم آن در چمن قهقهه در اطراف مشهد و اردوى همايون دوم كه در سال 1300 هجرى قمرى منتشر شد در مجموع 12 شماره انتشار يافته است. اولين شماره آن در دماوند و آخرين شماره آن هنگام بازگشت از خراسان در تهران منتشر شده است. روزنامه ادب را اديبالممالك فراهانى در اندازه رحلى در سال 1318 ه’. در شهر مشهد منتشر كرد.
[2] . ملكالشعراء بهار، تاريخ مختصر احزاب سياسى، جلد اول، 1321-2 ش، ديباچه
[3] . روزنامه خراسان، شماره 1، ص 1 – 2.
[4] . روزنامه خراسان، شماره 1 – ص 4
[5] . روزنامه خراسان، شماره 2، ص 1.
[6] . روزنامه خراسان، شماره 7