حکم و حکم تاریخ عنایت و آدمیت / محمدعلی آتش برگ
نخستين بار از طريق شادروان دكتر «حميد عنايت»[1] با آثار «آدميت» آشنا شدم كه به سالهاى دانشجويى چهار دهه پيش برمىگردد. فكر آزادى و مقدمه نهضت مشروطيت نخستين كتابى بود كه دكتر عنايت به عنوان يكى از مآخذ مهم مطالعاتى و امتحانى درس خود «انديشه هاى سياسى در ايران» قرار داد. و اين سبب شد دانشجويان بسيارى چونان من در سراسر عمر كموبيش، پىگير و جوياى نوشتارهاى آدميت باشند. هر چند كه جوينده حقيقت و واقعيت در تحليل نهايى بعضاً با عقايد ابراز شده چندان موافق نباشد اما شيوه نگرش و روش تبيين و تحقيق نو و علمى را نمىتواند منكر شود.
نخستين ويژگى كتابهاى آدميت در بادى امر، انسجام فكرى و صلابت نثر و شيوه تاريخ نگارى متفاوت آن نامبردار بود كه افقهاى نو و تازهاى در مطالعات تاريخى بر خواننده مىگشود… و دانشجوى تشنه و نوجو، به ناگهان با مورخى روبرو مىشد كه خواننده را از وادى «تاريخ نقلى» به دنياى خِرَد و «تاريخ عقلى» مىكشانيد و مىكوشيد زمينه هاى انديشه – اجتماع را روشن نمايد و تأثير آنها را در پيدايش و تكوين ايدئولوژى و چگونگى تحقق و يا انحراف ايدئولوژيها در عمل و نيز اسير در دست سياست سازى و سياستگران را با سنجه خرد و نقد علمى و تعقل به منصه داورى برنشاند و نقش و رابطه اصول و ايدئولوژى را در برخورد با اجتماع «انفعالى» و حلقه سياستمداران نااهل قدرت طلب و ماهيت شخصى مجريان سياست، مورد تأمل و ارزيابى قرار دهد.[2]
به باور آدميت تاريخنگار به مثابه معمار فكر – نه مدرس افكار – در عين تجزيه و تحليل وقايع و علت و معلول مبتنى بر ضابطه عقلى، هيچگاه نبايد روح و بستر تاريخ را فراموش كند و به هر حال روح و بستر تاريخى از دريچه ضابطه عقلى در همه جا مىبايد راهنماى تاريخنگار، باشد.
آدميت در سراسر بررسىهاى تاريخى خود هشدار داده است كه «تفكر تاريخى» عنصر اصلى تاريخنويسى جديد است. «نقل و گردآورى واقعيات از هر قبيل و تلمبار كردن آنها، به صورت خشكه استخوان در موزه آثار باستانى و گنجاندن كل ريز آن وقايع در متن»، تاريخ نيست، بل دست يازيدن به گذشته زنده و شناخت جريان تاريخ از طريق بصيرت تاريخى مورخ، تاريخ نويسى را در مسير درست قرار مىدهد. ولى بايد با وارسى و انتقاد و نقد و براساس منابع درست، مورخان خوش فهم و صاحب دانش با مهارت فنى، افسانههاى آميخته و آغشته به تاريخ را از تاريخ راستين سوا كنند.[3]
{P . همان جا. P}
اما در عين حال آدميت «حُكم تاريخ» را هم در تاريخنويسى لازم مىشمارد و معتقد{P . فريدون آدميت، انديشههاى ميرزاآقاخان كرمانى، انتشارات پيام، چاپ دوم (1357- تهران)، صفحههاى 5 تا 7. P}
است بدون حُكم ارزشها و اعتبارات زمانى و مكانى، نمىتوانيم قالبهاى پيش ساخته را بر تحقيقات خود تحميل كنيم وگرنه ما را به همان جايى مىكشاند كه آدميت آن را «نهيليسم تاريخى» مىنامد و وى سخت از آن بيزار است و باور دارد كه حاصل كار تاريخنويسى كه معيارهاى ارزشى را نفى كند «نه به درد دنيا مىخورد و نه آخرت».
كتاب اميركبير و ايران كه كتابى است بسيار ارزشمند و در نوع خود بىنظير و ديگر كتابهاى آدميت بر همين ديدگاه استوار هستند. صلابت نثر، روانى در عين تركيب واژگان برگرفته شده از متون و منشأت و مكاتبات و ادبيات قاجارى، زمزمه شيرين محبت مىشود و به مكتب تحقيق مىكشاند گريز پايان پژوهش را. و بسيار جاى تأسف دارد كه آدميت با همه بضاعت و بىطرفى علمى، بنا به شرايط زمانه و نيز خود خواسته گوشه عزلت و انزوا برگزيد و، گاهى در انزواى خويش بدخلقى، و بعضاً نسبت به برخى افكار به دور از انصاف ناداورى مىكند و خود حَكَمْ مىشود و بر اساس «يقين باورى» به درستى نظرات خود، «حُكم تاريخ» را ناديده گرفته به نفى پارهاى از ارزشهاى مبتنى بر واقعيتها، كه به زعم وى «حقيقت» نيستند، مىپردازد هر چند كه اين هم نقطه ضعف و هم نقطه قوت وى بود. حتى، در مورد ديگر انديشمندان نيز از ديدگاه خاص خود به قضاوت مىنشيند. از جمله در مورد «حميد عنايت» كملطفى مىكند. بديهى است كه آدميت با عقايد و نظريات و شيوههاى بسيارى از انديشمندان معاصر و غيرمعاصر خود موافق نباشد و آنها را نپسندد. در عوض بسيار كسان هستند كه با تمام يا قسمتى از نظريات و انديشه آدميت موافق نبوده و نيستند. و هر كدام نظر و بضاعت خويش عرضه كند اما اين به معناى آن نيست كسى نتواند ابراز نظر كند. نمىتوان عقايد را – به صرف اختلاف در برداشت يا تضاد تخطئه كرد. و مسلماً ياد كردن از عنايت «خود وى را كه مترجم شايستهاش» [4]مىدانست به عنوان معلم عقايد سياسى كه «در فهم تاريخى و دانش سياسى اندك مايه بود…»[5] از مورخ نامدارى چون آدميت بعيد بود هر چند كه مىتوان آن، را به حساب گرفتارى و تنگناهاى زمان گذاشت وگرنه تا آنجا كه اينجانب آگاهى دارد و از نزديك نيز شاهد بوده، عنايت فوقالعاده براى شيوه علمى آثار آدميت ارزش قائل بود و در چارچوب باور خود مبنى بر كسب آگاهى و آگاهسازى هرچه بيشتر و همهجانبه، خواندن آثار و كتابهاى فرزانگانى چونان آدميت را هماره به دانشجويان توصيه مىكرده است.[6]
خرده نقدها و كملطفىها از شأن و مقام واقعى كسان نمىكاهد. داور تاريخ و آيندگان، حُكم خود را بىمانع، جامع، خواهند داد.
عنايت رفته بود. عمرش به پنجاه نرسيده در دم به لحظه پرواز در ديار غربت دور از وطن، اوج گرفت و پران شد و به ابديت پيوست و به بازدم فرود در جهان خاكى نرسيد، هيچگاه.
آدميت هم در غربت خود در وطن در سنى دوبرابر عنايت، نيز در مغاك خاك آشيان گرفت و خلد مكان شد.
حالا كه اينان خاموش ابدىاند و پاسخ گفتن را نتوان، انصاف نيست كه بلبل گويا شده و يك سويه داد سخن را به مثابه استاد مسلم ملك كلام، سر دهيم. پس بهتر آنكه قضاوت را به آيندگان و تاريخ بسپاريم و تأسف رودكى را به زبان امروزيان تكرار كنيم كه هر چند از منظر شمار شمارگران تنى كم شده اما از ديد خرد هزاران بيش. روحشان شاد. و قدر مسلم تا آدميت هست «عنايت»ها و «آدميت»ها مانا خواهند ماند! و مسلماً نسل مورخان و مترجمان بعدى در پرتو رايانهها و اينترنت و ابزار و موتورهاى جديد تحقيق، چراغهاى پر فروغترى برخواهند افروخت، خورشيدهاى تابانتر خواهند شد.
[1] شادروان دكتر حميد عنايت در اواسط سالهاى 40 كه به ايران بازگشت تدريس دانشگاهى را آغاز كرد. هر چند در ابتدا، انديشههاى سياسى اسلام، بهويژه اوضاع سياسى صدر اسلام را در چارچوب و ساعات درس «تاريخ عقايد سياسى» دكتر محمد رضوى ارائه داد، اما نوآورى و شيوه تدريس جذاب، منطقى و پربار استاد فرزانه سبب شد كه يكى دو سال بعد از آن «عنايت» خود دروس مستقل ديگرى در زمينه انديشههاى سياسى اسلام، ايران و غرب در كنار پژوهشها و ترجمههاى ديگر خود بر دانشجويان مشتاق و تشنه حقيقت، ارائه و تدريس نمايد
[2] فريدون آدميت، ايدئولوژى نهضت مشروطيت ايران، جلد دوم، مجلس اول و بحران آزادى، چاپ اول، انتشارات روشنگران، تهران، [1371] صفحه 14.
[3] همان جا، ص 9
[4] . بهرغم نوآورى و تسلط عنايت در ترجمه، بهويژه برگردان كتاب فلسفه هگل نوشته و.ن. استيس، از اين نظر هم عنايت در معرض خرده نقدها قرار داشت: نگاه كنيد به پاسخ حقير به استاد منوچهر بزرگمهر در مجله سخن: محمد على آتشبرگ «نامه به سردبير» سخن، دوره نوزدهم، شماره 10، اسفند 1348، صفحات 1104 و 1105
[5] فريدون آدميت، انديشههاى طالبوف تبريزى، انتشارات دماوند، چاپ دوم، (ارديبهشت 1363 – تهران)، صفحه 52.
[6] . اظهارنظر آدميت مولود سوءتفاهم برداشت از نوشته عنايت در صفحات 283 و 284 كتاب انديشه سياسى در اسلام معاصر بود كه پس از مرگ عنايت و با ترجمه بهاءالدين خرمشاهى توسط انتشارات خوارزمى در سال 1363 منتشر شد. ناگفته نماند كه دكتر محمود عنايت به تفصيل و با احترام پاسخ آدميت را داده است. نگاه كنيد به محمود عنايت، جوابى به عتابى، كتاب بهنگار به كوشش على دهباشى، چاپ اول – 1368 انتشارات بهنگار – صفحات 277 و 265