رونمایی از کتاب « در جست‎وجوی فضاهای گمشده» برگزار شد.

Shayegan-2

« در جست‎وجوی فضاهای گمشده» تازه‎ترین اثر دکتر داریوش شایگان عنوان صد و چهل و ششمین شب از شب‎های مجله بخارا بود که با همکاری مؤسسه فرهنگی اجتماعی ملت و نشر فرزان روز عصر یکشنبه 8 دی ماه 1392 در تالار اجتماعات فرزان روز برگزار شد.
مهندس تورج اتحادیه در ابتدای این مراسم از انتشار کتاب‎های دکتر شایگان سخن گفت:
« با عرض خیرمقدم به اساتید و حضار محترمی که به جلسه ما تشریف آورده اند نشست امروز را که رونمائی کتاب جدید داریوش شایگان تحت عنوان “در جستجوی فضاهای گمشده” است شروع می کنیم.
در نشر فرزان روز بسیار مفتخر هستیم که جناب دکتر داریوش شایگان علاوه براینکه از مؤسسین و هیئت مدیره ما هستند بما افتخار مضاعف داده اند بجهت اعتماد به ما برای نشر تألیفاتشان و مقرر فرمودند کلیه این تألیفات تحت نظر خود ایشان با طراحی جدید و متحد الشکل توسط نشر فرزان منتشر شود و اخیرا” چندعنوان که توسط ناشر دیگری منتشر می شد را نیز به جهت انتشار آن به ما واگذار کرده اند.
کتاب”در جستجوی فضاهای گمشده”  پنجمین کتاب از این مجموعه متحدالشکل است که امروز رونمائی می شود. این پنج عنوان را که با طراحی جدید منتشر شده در این جلسه عرضه کرده ایم. چهار عنوان دیگر نیز در همین فورمت جدید طراحی شده اند و بزودی منتشر خواهند شد.

مهندس تورج اتحادیه ـ عکس از ژاله ستار
مهندس تورج اتحادیه ـ عکس از ژاله ستار

منجمله، کتاب بسیار مهم “ادیان و مکتبهای فلسفی هند” است که چاپ اول آن توسط دانشگاه تهران نزدیک به پنجاه سال پیش بوده و چند نوبت نیز توسط ناشر دیگری منتشر شده است. این کتاب در حال حاضر در دست اصلاح حرف نگاری است و امیدواریم بتوانیم آن را در نمایشگاه کتاب در اردیبهشت 1393 عرضه کنیم اهمیت و ارزش علمی این کتاب همین قدر بس که هنوز هم که هنوز است تنها کتاب فراگیر راجع به ادیان و مکاتب فلسفی هند بوده و در این پنجاه ساله، هندشناسی به توانائی علمی پنجاه سال پیش دکتر شایگان نداشتیم که این رشته را فراتر برده و گسترش دهد.
2 عنوان جدید چاپ نشده هم از تألیفات دکتر شایگان در مراحل آماده سازی و تشریفات اخذ پروانه چاپ هستند.
تشکر می کنم اولا” از تشریف فرمائی دکتر شایگان به این مجلس و همچنین از اعتمادشان به نشر فرزان.
تشکر میکنم از اساتید بهاء الدین خرمشاهی، کامران فانی، ایرج پارسی نژاد، منصور هاشمی، مصطفی ملکیان و ایرج کلانتری که در این نشست، حضور دارند و درمورد کتاب “در جستجوی فضاهای گمشده” صحبت خواهند کرد.
سپس دکتر شایگان خودشان صحبت می کنند و به سوالات حاضران پاسخ خواهند داد.
تشکر می کنم از استادان موسیقی سید آرش شهریاری و علی گرامی که با تشریف فرمائی خود ما را قرین امتنان کردند و قطعه موسیقی از سعدی اجرا خواهند کرد.
تشکر می کنم از بنیاد فرهنگی بانک ملت که با پذیرائی، نشست ما را رونق بخشیدند.
همانطور که گفتم در این جلسه پنج عنوان چاپ شده از مجموعه جدید را عرضه کرده ایم و از دکتر شایگان درخواست داریم در خاتمه جلسه این کتابها را برای علاقمندانشان امضاء کنند.

fainal
خلاف عرف نشر فرزان خواهد بود اگر نشستی داشته باشیم و ذکری از “مجموعه مطالعات ایران باستان” نشود از این مجموعه تا بحال 12 عنوان منتشر گردیده کتاب سیزدهم تحت عنوان “امپراتوری اشکانی و اسناد و منابع آن” نیز آماده است و در هفته آینده توزیع خواهد شد.
این کتاب در حدود 850صفحه که فراگیرترین کتاب درباره پارتیان و امپراتوری اشکانی است، دربردارنده آخرین ارزیابیهای علمی براساس نویافته های باستان شناختی بوده و کم کاری مجموعه را درمورد دوران 450ساله حکومت اشکانیان پر می کند.
در این جلسه علاوه بر مجموعه تألیفات داریوش شایگان مجموعه مطالعات ایران باستان را هم عرضه کرده ایم و از علاقمندان دعوت می کنیم که بعد از جلسه این کتابهای نفیس را بررسی فرمایند.
مجدد از حضور حضار محترم در این نشست بخارا و نشر فرزان تشکر میکنم و از آقای دهباشی دعوت میکنم جهت اداره جلسه تشریف بیاورند.
سپس علی دهباشی ضمن خیرمقدم به دکتر شایگان، سخنرانان، استادان و جمع حاضر چنین گفت:
« بیش از نیم قرن است که دکتر شایگان با نگاه تاریخی ـ فلسفی و گاه عرفانی خود واقعیت‎های پیچیده و گاه متناقض دوران ما و جامعۀ ایران را به ما ، با تجربیاتی که زیر آسمان‎های جهان آموخته نمایانده است. آثار دکتر شایگان در یک حوزۀ پژوهشی معین نبوده است ولی در هر زمینه‎ای که کار کرده، آثار درخشانی خلق کرده است. اگر به معماری پرداخته، بهترین‎ها را برای معماری ایران و فاجعه‎ای را که برایش پیش آمده نوشته است. شهرت دکتر شایگان در داخل شکل دیگری از آثار او را می‎نمایاند، ولی در خارج در درجه اول ناشی از شناختی است که ایشان بسیار موشکافانه در مفهوم‎سازهایی برای درک والاتر از وضعیت انسان در جهان کنونی به دست می‎دهد که در بسیاری جهات مسئله ایران و کشاکش سنت و مدرنیته است. چهل و پنج سال پیش « آسیا در برابر غرب» را منتشر کرد و اکنون به نگاه « شکسته» و « افسون‎زدگی» رسیده است. و سرانجام بخشی از دکترین استاد شایگان را در زمینه مسائل هنری اعم از نقاشی، عکاسی و معماری و فلسفۀ هنر در کتابی که امشب با عنوان « در جست‎وجوی فضاهای گمشده» رونمایی می‎کنیم نهفته است. در اینجا دکتر شایگان به واقع به عنوان یک فیلسوف فلسفۀ هنر ،در حد و معیار جهانی، به مسائل هنر و معماری و نقاشی و شعر سرزمین خود نگریسته است.

اما کتاب ”  در جست‎وجوی فضاهای گمشده” چگونه کتابی است. دکتر شایگان خود در پیشگفتار این کتاب به ما می‎گوید:” بیشتر مقالاتی که در این کتاب گردآدوری شده‎اند، در اصل به زبان فرانسه به نگارش درآمده و طی دهه‎های اخیر در مجلات و مجموعه‎های مختلف فرانسه زبان به چاپ رسیده‎اند؛ برخی دیگر مستقیماً به زبان فارسی به رشتۀ تحریر درآمده‎اند. از جمله مقاله ” هاله بازیافته” درباره زنده‎یاد بهمن جلالی و مقالۀ ” آیدین آغداشلو” که به دو زبان فارسی و فرانسه، توسط راقم این سطور نگاشته شده است. » و سپس در همان مقدمه می‎افزاید:” انتخاب این مقالات برای چاپ در قالب مجموعه‎ای واحد، از آن روست که همگی به گونه‎ای حول محور هنر شرق و غرب می‎گردند و علاقۀ من به این موضوع پیشینه‎ای دیرینه دارد”

این کتاب شامل دو بخش است. در بخش نخست این مقالات را می‎خوانیم:” سفر من در قرن پانزدهم میلادی”،” چگونه می‎توان در حوزۀ فرهنگ غیرغربی به هنر…”،” در جست‎وجوی فضاهای گم شده”، “پاریس، شهر جهانی”، ” آیا تهران مدینه‎ای تمثیلی است؟”،” آیینۀ روح ملت” و بخش دوم مقالاتی دارد با عنوان ” هاله بازیافته { درباره بهمن جلالی}،” درهای خانه‎های متروک ” { درباره عباس کیارستمی}،” لحظه‎ای در واحه” { درباره سهراب سپهری}، ” ابوالقاسم سعیدی”، گفتگو با ابوالقاسم سعیدی”،” آیدین آغداشلو”.

علی دهباشی ـ عکس از ژاله ستار
علی دهباشی ـ عکس از ژاله ستار

بهاءالدین خرمشاهی سخنران بعدی بود که درباره داریوش شایگان چنین گفت:
می‎دانم که تمام دوستانی که قرار است سخن بگویند، همه ذهنشان برانگیخته می‎شود که حرف‎های درجه اول برای یک انسان بزرگِ والای ایرانی هم جهان‎شناس به دو  معنا، هم ایشان جهان را می‎شناسند و هم جهان ایشان را می‎شناسد و مایۀ افتخار ایرانی هستند ، بگویند. من باید مطلبم را می‎نوشتم و نوشته‎ام منتها یادداشت گونه و در صفحات سفید اول این کتاب. و اگر هم می‎نوشتم نام آقای شایگان را گذاشته‎ام « وارثِ جام جم.» و چرا این نام را گذاشته‎ام.
مشکل خویش بر پیر مغان بردم دوش     کو به تأیید نظر حل معما می‎کرد
دیدمش خرم و خندان قدحِ باده به دست     وندران آینه صد گونه تماشا می‎کرد
تماشا که می‎دانید، شب تماشا کنیم و تماشا به معنی اندیشه ورزیدن. ژرف اندیشه کردن. و امروز معنای دیگری پیدا کرده است. در عربی‎اش هم معنای دیگری دارد.
گفتم این جام جهان بین به تو کی داد حکیم     گفت آن روز که این گبند مینا می‎کرد
ایشان وارثِ جام جم‎اند. جامی که حافظ هم وارثش بود. و از سه هزار سال اساطیر ایرانی گرفته بود و زنده کرده بود و خودش هم این جامِ جهان بین را داشت. کل دیوان حافظ یک نگرش جهان نگرانۀ اسطوره‎ای، تاریخی، فراتاریخی ، حِکمی و همه گونه است. و با آن که استاد شایگان کتابی دربارۀ حافظ ننوشته‎اند، ولی مقالات و حتی اشاراتی بسیار بسیار ارزشمند دربارۀ حافظ دارند، اگر چه شاید پنجاه کلمه باشد.
ز مُلک تا ملکوتش حجاب بردارند / هر آن که خدمت جام جهان نما بکند . جناب استاد شایگان، می‎گویند وحیدِ عصر و فریدِ دهر. اگر آنها تعارف می‎کردند، من تعارف نمی‎کنم. آن سِعۀ صدری که ایشان دارند و این وسعت نظری که ایشان دارند و این ژرف اندیشی که ایشان دارند، مایۀ افتخار روشنفکری پنجاه سال اخیر ایران‎اند. من هم سعادت داشتم که از این پنجاه سال، چهل سال است که شرفِ صحبتشان را درک کرده‎ام. و خیلی آموختم از ایشان، از آثارشان، از مصاحبتشان . صبحت‎های ایشان هم ، همیشه صحبت عادی هم که بکنند، با نگاه فراعادی هست.

بهاءالدین خرمشاهی ـ عکس از مجتبی سالک
بهاءالدین خرمشاهی ـ عکس از مجتبی سالک

آیا آقای دکتر شایگان فیلسوف هستند؟ بدون شک. اما حوزه‎شان فلسفۀ محض نیست. بیشتر فلسفه‎های مضاعف هست که حیطۀ مطالعه و اندیشه‎ورزی نگارششان هست، از جمله فلسفۀ تاریخ هست، باور کنید قصد من لفافی نیست، فلسفۀ علم است. ایشان علم می‎دانند و شبیه ایشان نیم نسل جوان‎تر آقای فانی هستند که همین فضائل را دارند. بعد فلسفۀ هنر هست که به اضافۀ فلسفۀ فرهنگ، دو رشتۀ اصلی ، با وسعت مطالعات و وسعت آثار، که شگفت‎آور است. ایشان فرهنگ‎ها را هم می‎شناسند چون فیلسوف فرهنگ هستند . فرهنگ ایران باستان را که خیلی خوب می‎شناسند و بعد هندشناس هم هستند. ما دو هند شناس برجسته بیشتر نداریم.البته هند پژوه داریم ولی هند شناس ، یکی البته ایشان هستند و یکی دیگر استاد فتح‎الله مجتبایی. یونان را هم که طبیعتاً خیلی خوب می‎شناسند و یکی از رشته‎هایی که ایشان منفرداند در آن، غرب شناسی است. طبعاً روشنفکران هم لابد غرب را می‎شناسند اما نه به این ژرفا، نه به این گسترش. حیرت آور است. چنان که مقالۀ اول این کتاب، کتابی دیده گشا و واقعاً حیرت‏آوری است، دربارۀ سفر به قرن پانزدهم است و قرار بوده که ایشان وقتی مسئولیت گفت‎وگوی تمدن‎ها را داشتند، دعوتی بکنند و به سال 57 می‎خورد و بعد به جای این که دیگران سفر بکنند به ایران، ایشان سفر می‎کنند به جهان. یادگارهای تمدن اینکا، مایا را می‎بینند و سپس کل اروپا را و به ویژه ایتالیا را و به ویژه لئوناردو داوینچی را که خودشان می‎گویند که هیچ کس را به اندازۀ او ستایش نمی‎کنند. و یک صاحب نظری دربارۀ داوینچی گفته، بسی بسیار می‎دانست و می‎کوشید تا از دانسته‎ها فراتر برود، بلکه فراموش کند ، دانسته‎های فاکت را و به اصطلاح جزئی را به دید کلی گر برساند. و ما چه کسی از ایشان غرب‎شناس‎تر داریم؟ البته شرق شناس هم هستند، آسیا در برابر غرب هم یکی از آثار ایشان هست که نمونه‏ای از نگرش ایشان هست.
باری همانطور که عرض کردم این کتاب دیده‏گشاست و خواننده را با بینش‏های حیرت‏آور ایشان درگیر می‎کند. نمی‎دانم شاید دربارۀ ایشان بگویم که اهل رازاند، راز اندیش‏اند. دربارۀ دنیای جدید اطلاعات دارند ولی اطلاعاتشان به دانش و دانششان به بینش بدل شده است. و ایشان یک بینش‏ور بزرگ هستند و به عنوان آخرین عرضم ، می‎خواهم بپرسم این جهان‏های گمشده کجا هستند؟ بیشتر جهان واقعاً گم شده. و چگونه گم شده؟ ایشان چهار شهر را بیشتر نور می‏تابانند و درباره‎شان بحث می‏کنند: وین هست، رُم هست و پاریس قرن نوزدهم هست و اصفهان. اصفهان هنوز نصف جهان هست و هنوز سرجایش هست. و فضاهایش هم اگر بیننده، بیننده باشد هنوز از دست نرفته ولی به گفتۀ خودشان گسل‏های تاریخی و جا به جایی‏های هستی شناختی رخ داده . در واقع نه تنها مکان‏ها گم شده‏اند که زمان‏ها هم گم شده‏اند. ایشان به زمانمکان اشاره دارند و امروزِ اصفهان خودش حاجبِ خودش است. خودش پرده‎پوشِ خودش است. از شدت ترافیک نمی‏شود چهارباغ را ، آثار عظیم تاریخی اصفهان را دید چون آن فضا گم شده. و ایشان خیلی سعی می‏کنند در بازسازی و بازآفرینی آن روح و جان و آن رازِ گم شده در همۀ اینها .و مقالۀ کوتاه ایشان دربارۀ درهایی که آقای کیارستمی عکاسی کردند، دربارۀ نقاشی‎های آقای آغداشلو و غالباً هم مقدمه‏ای بر آن آلبوم‏ها و مجموعه‏های هنرمندان هم نوشته‏اند، آقای سعیدی را معرفی کرده‏اند. باری یک دهان خواهم به پهنای فلک تا بگویم وصف آن دشت ملک. امید است که پرگویی نکرده باشم . ولی باور کنید هنگام خواندن این کتاب آرزو کردم که ای کاش می‏‎توانستم کتابی دربارۀ ایشان بنویسم که چگونه از دیدگاه خیامی به نگاه حافظانه می‏رسند.باری امیدواریم برای هشتاد سالگی و بعد صد سالگی ایشان باشیم و جشن سزاواری بگیریم. امروز از وجود شریف ایشان که مایۀ افتخار ایرانی و همه جهان هست بهره بگیریم.
سپس نوبت به دکتر مصطفی ملکیان رسید که دربارۀ داریوش شایگان و اندیشه‎هایش سخن بگوید:
با عرض سلام خدمت تمام خانمها و آقایان و ابراز و اظهار افتخار از این که در محضر همه اساتید و سروران ارجمند، مخصوصاً دربارۀ فیلسوف و روشنفکر بزرگ معاصر ایرانی ، جناب آقای دکتر شایگان سخنانی عرض می‎کنم.
دربارۀ دکتر شایگان در چند محور می‎شد سخن گفت. ولی هر کدام از محورها که من درباره‎اش تأمل کردم، دیدم در این فرصت کم حق مطلب درباره‎شان اداشدنی نیست. مثلاً می‎اندیشیدم که می‎شود دربارۀ دکتر شایگان بحث کرد که رفت نسبت دکتر شایگانِ آکادمیسین و فیلسوف و هند شناس با دکتر شایگانِ روشنفکر چیست و چقدر این دو دکتر شایگان در یک‎دیگر تأثیر گذاشته‏اند و از یک‏دیگر تأثیر پذیرفته‎اند. باز می‎شد بحث کرد دربارۀ این که دکتر شایگان به عنوان یک روشنفکر ایرانی چه وجوه اختصاصی دارد که او را از سایر روشنفکران ایرانی متمایز می‎کند و چه بسا در بعضی از آن وجوهِ تمایز به آنها به ایشان نسبت به اینها امتیاز هم می‎دهد. یعنی هم وجوه تمایزاندیشی ایشان و هم امتیاز ایشان نسبت به روشنفکران هم عصر خود ایشان و هم در حوزه فرهنگ ایرانی چیست، می‏شد سخن گفت. در باب سومی هم می‎شد سخن گفت و آن این که دکتر شایگان به عنوان رابطِ میان فرهنگ ایرانی ما و فرهنگ غرب چه چیزی از غرب به ما رسانده است و چه چیزی از ما به غرب رسانده است و آیا در این انتقال در کدام جهت کوشاتر و ساعی‎تر بوده است و در کدام جهت موفق‎تر. در این باب هم می‎شد سخن گفت. در ابواب دیگری هم می‏شود سخن گفت که من دربارۀ آنها تأملی نکرده بودم ولی من دربارۀ هیچ یک از این سه محور در این چند دقیقه نمی‎توانم صحبت کنم. به نظرم رسید که اشاره به یک نکته دربارۀ دکتر شایگان که نگاهی است بسیار بسیار بالا به مجموعۀ دکتر شایگان بد نباشد. و آن نگاه را من می‎خواهم امروز به اختصار هر چه تمامتر خدمت سروران گرامی عرض کنم.

دکتر مصطفی ملکیان ـ عکس از مجتبی سالک
دکتر مصطفی ملکیان ـ عکس از مجتبی سالک

در آثار دکتر شایگان تا آن جایی که من مطالعه کرده‎ام ، ما توصیف به وفور هر چه تمامتر از وجوه فرهنگی جامعۀ جهانی و جامعۀ ایرانی می‎بینیم . یعنی شما هر کدام از آثار دکتر شایگان را که بررسی می‎کنید، چه در حدِ مقاله چه در حد رساله و چه در حد کتاب، می‎بینید که توصیف‎های فراوانی از هر دو فرهنگ، چه فرهنگ ایرانی و چه فرهنگ جهانی، چه فرهنگ شرق و چه فرهنگ غرب در این آثار هست . در این توصیفات، انصافاً تا آن جا که بنده توان داوری دارم و معلومات این داوری در اختیارم هست، ما کم و کاستی نمی‎بینیم . یعنی توصیفاتمان غنی، کاملاً رنگارنگ، متنوع و کاملاً پذیرفتنی و دل‎نشین‎اند. از این لحاظ کاملاً درست است که استاد بهاءالدین خرمشاهی گفتند که می‎شود از دکتر شایگان به عنوان یک فیلسوف فرهنگ نام برد. »
دکتر ملکیان در بخشی دیگر از سخنان خود چنین ادامه داد: ببینیم که آیا بعد از توصیف ما در آثار دکتر شایگان تبیین هم می‎بینیم و یا توصیه هم می‎بینیم یا نه. تا آن جا که من می‎توانم داوری کنم و شاید هم این داوری کامل نباشد، به نظرم هر قدر که توصیف در آثار دکتر شایگان قوی و کاملاً با عطف توجه دقیق است، ولی گویی دکتر شایگان به تبیین پدیده‎های توصیف شده کمتر علاقه نشان می‎دهند، در آثار ایشان بهترین توصیف‎ها را می‎بینیم اما اگر بپرسیم چرا چنین شده است، دربارۀ این چرایی ما آن قوتی را که ایشان در قسمت توصیف نشان دادند نمی‎بینیم . به تعبیری به نظر می‎رسد نوعی بی‎رغبتی در ایشان برای تببین وجود دارد. علاوه بر این ما در برابر توصیفات ایشان توصیه تقریباً هیچ نمی‎بینیم . من در کل آثار ایشان تقریباً هیچ توصیه‎ای ندیده‎ام. چه توصیه اخلاقی باشد ، چه توصیه حقوقی باشد. چه توصیه زیبایی شناختی، چه توصیه دینی و مذهبی باشد. چه توصیه مصلحت اندیشانه، چه توصیه در تبعیت یا عدم تبعیت از آداب و رسوم و عرف و عادات. هیچ گونه توصیه‎ای من نمی‎بینیم. من همیشه در این اندیشه بوده‎ام که چرا متفکری مثل ایشان که اگر قصد این کار را داشتند مسلماً چیزی کم نداشتند به لحاظ قدرت تفکر و به لحاظ عمق درک، چرا از تبیین مضایقه می‎کنند و چرا در توصیه کاملاً خویشتن‎دارند. من این کمبود تببین و نبودن توصیه را در این می‎بینیم که دکتر شایگان در بن و بنیاد نوعی نسبی‎انگاری دارند و این نسبی‎انگاری به ایشان اجازه نمی‎دهد که به تببین دست بزنند و بر تبیین یک پدیده پای‎فشاری کنند. و به همین ترتیب و به طریق اولی دیگر نمی‎توانند توصیه‎ای هم به من و تو بکنند. »

دکتر مصطفی ملکیان ـ عکس از مجتبی سالک
مصطفی ملکیان و داریوش شایگان ـ عکس از مجتبی سالک

و سپس دکتر ملکیان می‎افزاید:« به نظر من دکتر شایگان یک نسبی‎انگار و در عین حال یک مطلق گراست. یعنی به لحاظ اندیشگی و به لحاظ معرفتی همه چیز را در یک نسبیتی غوطه‎ور می‎بیند اما به لحاظ عاطفی و حسی و هیجانی از این نسبیت خوشش نمی‎آید و دنبال نوعی مطلق است. به تعبیر دیگری در عین حال که شدیداً خواستار این است که در جایی مطلقی وجود داشته باشد که بشود دستاویز من و تو باشد اما در عین حال به لحاظ معرفتی یک چنین مطلقی نمی‎بیند و همه چیز را دستخوش نوعی تتبع ، تنوع، سیلان و دگرگونی و بی‎ثباتی و بی‎قراری می‎بیند. ولی آرزوی چنین مطلقی را در آثار ایشان می‎توانید ببینید . گاهی ایشان این مطلق را  در عرفان ، در هنر و گاهی در وجه جامع‎تری که می‎توانم آن را معنویت بنامم سراغ می‎گیرند. و به نظر من همین نکته است که از ایشان یک فیلسوف نسبی‎انگار و در عین حال یک مطلق‎گرا می‎سازد. و اگر این نکته‎ای که من می‎گویم درست باشد آن وقت باید بگویم که کسی مثل دکتر شایگان در فضایی تنفس می‎کند که بهترین نماینده چنین فضایی را می‎توان حافظ دانست. حافظی که به لحاظ معرفتی دست‎آویزی ندارد ولی به لحاظ گرایشی سخت خواستار این است که یک چیز مطلقی وجود داشته باشد. اگر این تفسیر درست باشد ما دیگر نباید سراغش را بگیریم و از ایشان بخواهیم که توصیۀ روشنفکرانه‎ای بکنند و یا تبیینی بکنند که بخواهند بر این تبیین پافشاری بکنند و آن را مبنای حل مسئله و یا مشکلی قرار بدهند و یا مبنای تصمیم‎گیری جمعی. »
سخنران بعدی این رونمایی کامران فانی بود که از تفاوت میان جستارنویس و مقاله‎نویس سخن گفت:
« کتاب در جست‎وجوی فضاهای گمشده مجموعه مقالاتی است به قلم نویسنده و متفکری که به راستی یکه و یگانه است. من فقط به یکی از جنبه‎های این یِکِگی و یگانگی ایشان می‎خواهم اشاره کنم. و به نکته‎ای هم باز گردم که شاید تا کنون مطرح نشده باشد، اگر هم شده به ندرت بوده است.
گفتم کتاب ایشان مجموعه‏ای از مقالات است . و مقاله چیست؟ تعریفی که معمولاً از مقاله می‎کنند این است که نوشته‎ای است کوتاه و غیرداستانی که معمولاً به یک موضوع و مسئله می‎پردازد. همۀ ما با مقاله آشنا هستیم، با انواع مقاله. کمتر نویسنده‎ای است که مقاله هم ننوشته باشد. ولی آیا مقاله فقط همین است . من فکر می‎کنم یک خلطی پیدا شده، به خصوص در جامعۀ ما که بین دو نوع یا دو ژانر تفاوت نمی‎گذارند، یکیش شاید Article  باشد و دیگری Essay  .هر دو را معمولاً مقاله ترجمه می‎کنند . اخیراً مد شده که برای essay که مقام دیگری نسبت به آرتیکل دارد « جستار» را گذاشته‎اند. و الان بحث زیادی هم در این باره نمی‎خواهم بکنم. ولی مسئله این است که بین دو فرم نوشتاری فرق بسیار زیادی هست . لغت ایسی ( Essay) را اولین بار میشل دومنتین در قرن شانزدهم ساخت و به کار برد. دومنتین که خیلی مورد علاقۀ دکتر شایگان هم هست در واقع بنیانگذار نوعی از نوشته بود. این فرم چنان ویژگی داشت که به نظر من در هیچ نوشتۀ دیگری خودش را جلوه‎گر نمی‎‏سازد. و در میان مقاله‎نویسان، یا اِسی نویسان یا جستارنویسان آقای شایگان به یک معنی یگانه است.

عباس کیارستمی در کنار دکتر داریوش شایگان ـ عکس از ژاله ستار
عباس کیارستمی در کنار دکتر داریوش شایگان ـ عکس از ژاله ستار

و اکنون بگوییم ایسی ( Essay)  چیست و چه فرقی با آرتیکل دارد. مقاله ممکن است خیلی مهم باشد، ممکن است که دربارۀ فیزیک مقالۀ خیلی شیرینی هم بنویسیم ، همینطور دربارۀ پیدایش زبان فارسی مقاله بنویسیم و تحقیقی بکنیم اینها اِسی نیست. در تعریف اِسی می‎توانیم بگوییم که نوشته‎ای است کوتاه، غیرداستانی، معمولاً دربارۀ یک موضوع خاص از دیدگاه شخصی و روایت فردی و تجربه زیستی. یعنی اِسی‎ایست کاری می‎کند که مقاله‎نویس این کار را نمی‎کند. یعنی در واقع نگاه خودش را در میان می‎گذارد با خواننده. این نوع نگاه به یک معنی بازتاب منش  و اندیشۀ نویسنده هم هست . شما همین کتاب « در جست‎وجوی فضاهای گمشده» را از آقای دکتر شایگان نگاه کنید، همان قدر که مطالب زیادی می‎آموزید، ولی از همه مهم‎تر این که خود نویسنده را بهتر از همه می‎شناسید. در واقع در اِسی خود نویسنده است که جلوه‎گری می‎کند و خودش را در ابعاد مختلف نشان می‎دهد . به همین دلیل است که وقتی خواننده‎ای آن را می‎خواند احساس نوعی صداقت و خلوص نیت می‎کند. مقاله‎ها به صورت اِسی که گفتم مقالات دکتر شایگان عموماً اِسی هست، دریچه‎ای است باز به روی خواننده، چنان که در اول دریچه‎ای بود به روی خود نویسنده. نویسنده در اِسی ، همانطور که دکتر ملکیان به خوبی اشاره کردند، به دنبال تحمیل عقیده نیست، به دنبال حتی نتیجه‎گیری هم نیست. یعنی در تمام اینها سعی می‎کند بیان آن چیزی که خواسته در یک فضای آزاد بگوید و به خواننده منتقل کند و در همین جاست که کار اِسی‎ایست متفاوت می‎شود. آن کیمیایی که مقاله را به جستار تبدیل می‎کند ، یا آرتیکل را به اِسی، همان اکسیر هنر است. در واقع اِسی کم کم تبدیل به یک اثر هنری می‎شود. درست مثل این که شما به یک قطعۀ موسیقی گوش می‎کنید، یا به یک نقاشی نگاه می‎کنید.

کامران فانی ـ عکس از ژاله ستار
کامران فانی ـ عکس از ژاله ستار

مقالات آقای شایگان جز اطلاعاتی که به خواننده می‎دهد، شما را در برابر یک اثر هنری قرار می‎دهد که باید شیفته‎اش بشوید. باید از زیبایی‎اش لذت ببرید. و بیش از آن که به دانشی اضافه کند، به بینشی اضافه می‎کند.
در فرانسه بنیانگذار اِسی در واقع مونتین بود و در انگلیس اولین اِسی‎ایست که با مونتین همزمان بود فرانسیس بیکن بود.
در مجموعه مقالاتی که تحت عنوان « در جست‎وجوی فضاهای گمشده» منتشر شده شما با چنین فرم‎هایی رو به رو می‎شوید. در کنار دانشی که در اختیار شما قرار می‎دهد، بینشی را هم به شما می‎دهد. اینجاست که فرم نیز اهمیت و ارزش پیدا می‎کند.»
و کامران فانی در پایان سخنان خود چنین می‎افزاید،« سفر کردن با دکتر شایگان و در معیت ایشان تجربه کردن بسیار فرح‎بخش و لذت‎بخش است.»
و سپس علی دهباشی از مهندس ایرج کلانتری به عنوان سخنران بعدی دعوت کرد و کلانتری در این باره چنین گفت:
« کتاب دیروز به دست من رسید و من در آغاز قصد داشتم نگاهی اجمالی به آن بکنم اما چنان شیفته‎اش شدم که تمام کارهایم را کنار گذاشتم و مشغول کتاب شدم. من در اینجا به شخصیت دکتر شایگان اشاره‎ای نمی‎کنم که دوستان قبل از من گفتنی‎ها را گفتند. فقط به خود کتاب می‎پردازم و من آن را دست‎آورد بسیار مهمی برای ادبیات نقد در حوزۀ هنر می‎دانم. در شرایطی که من فکر می‎کنم جامعۀ فعال هنری ما رابطۀ سیستماتیکی با آموزش عالی و آکادمیک ندارند، ادبیات نقد بسیار مثمر ثمر است. این کتاب بسیار آموزنده است اگر اعضای علمی دانشگاه‎ها، اشخاصی که علاقمند به تحقیق در رشته‎های مختلف هنری هستند ، به این کتاب با تأمل نگاه بکنند. مطلبی که من در فرمت و در ساختار کتاب به عنوان یک اشکال کوچک می‎خواهم مطرح بکنم این است که دکتر شایگان در حوزه‎هایی وارد شده است، محدود است به هنرهای تجسمی و به خصوص در حوزۀ شعر. از ابتدای کتاب که به انتهای کتاب می‎رسیم، می‎بینیم ایشان مصادیقی از هنرمندان ارائه داده‎اند که در آنجا به عکاسی پرداخته شده، به سینما کم پرداخته شده، و به شعر هم به صورتی بسیار زیبا توجه شده ولی به معماری به طور اخص ، صرف‎نظر از آنچه درباره تهران می‎گویند یا اصفهان، نپرداخته‎اند، آنطور که شاید و باید و امیدواریم در آینده به معماری نیز مفصل‎تر بپردازند.
مطلب دیگر این است که این کتاب سئوالات زیادی را مطرح می‎کند. تمام مشکلات و به هم ریختن ارزش‎های زیباشناختی در این کتاب مطرح می‎شود ، یک رابطۀ علت و معلولی دارد و آن مسائل در واقع اجتماعی است. ما اگر بیاییم تاریخ پنجاه سال معاصر را نگاه بکنیم، اتفاقات متعددی را می‎بینیم که برای مثال در حوزۀ معماری می‎افتد، مقبره حافظ، مقبره خیام، مقبره بوعلی را اگر به عنوان آثار معماری تعریف کنیم، ما می‎توانیم کهن الگوهای معماری را بشناسیم که در آن دوره این معماران، معماران مقتدری بودند که می‎توانستند و اختیار داشتند هر کار که دلشان می‎خواهد بکنند، افراد زیادی در کار اینها مداخله نمی‎کردند و یا مثلاً محدودیت‎های بودجه و اجرا نداشتند. ولی به تدریج می‎بینیم که این شخصیت والا و این اقتداری که معمار داشته زایل شده، شاید در دیگر زمینه‎های هنری هم همینطور باشد، در حدی که دیگر هرگز آن توانایی و خلاقیت را که در آن دوره می‎توانستند داشته باشند، نداشتند.

مهندس ایرج کلانتری ـ عکس از ژاله ستار
مهندس ایرج کلانتری ـ عکس از ژاله ستار

به هر جهت، این کتاب، ادبیات بسیار زیبایی دارد و می‎تواند سرمشق فوق‎العاده‎ای باشد برای افرادی که وارد موضوعات نقد می‎شوند. »
سخنران بعدی این مراسم دکتر ایرج پارسی نژاد بود که چنین گفت:
« من می‎توانم ادعا کنم که کتاب را با دقت کافی خوانده‎ام و می‎خواهم با اعتماد به نفس بیشتری راجع به مطالب کتاب، البته با توجه به وقت در کمال اختصار، حرف بزنم. اما پیش از این اجازه می‎خواهم که نخستین دیدارم را با دکتر شایگان روایت کنم.
داریوش شایگان در ایران و جهان یک نام است. این را با علم و آگاهی می‎گویم . ایشان سال 1342 آمدند به ایران . ایشان هند شناس بودند و آیین هند و عرفان اسلامی موضوع رساله دکتری ایشان بود. و وقتی من رفتم به آکسفورد در همان ورودی کالج به یک مرد انگلیسی که عضو کالج بود، برخوردم که ایشان گفت شما ایرانی هستید ، گفتم بله . گفت شما باید داریوش را بشناسید، و منظورش داریوش شایگان بود. گفت شما باید افتخار کنید به داریوش شایگان.

دکتر ایرج پارسی نژاد و علی دهباشی ـ عکس از ژاله ستار
دکتر ایرج پارسی نژاد و علی دهباشی ـ عکس از ژاله ستار

غرضم این است که هر جا که رفتم در آفاق عالم ، آدمی دیدم صاحب کمالات و علم و دانش از من سراغ داریوش شایگان را می‎گرفت و من واقعاً حس کردم چه ایرانی با افتخاری هستم.» و دکتر پارسی نژاد در ادامه سخنانش به تک تک مقالات کتاب اشاره کرد و چند جمله‎ای دربارۀ هر یک سخن گفت.
محمد منصور هاشمی سخنران بعدی این مراسم بود:
«”در جستجوی فضاهای گمشده” کتاب اخیر استاد داریوش شایگان اثری است درباره هنر یا به عبارت دقیقتر اثری است تکوین یافته در حال و هوای هنر و آثار هنری. شایگان متفکر است و نگاه متفکر با امور و اوضاع و اشیاء به گفتگو می‎نشیند و به آنها بُعد می‎دهد. در این کتاب آنچه مجال این گفتگو و ژرف نگری را فراهم آورده نه سیاست و اجتماعیات که هنر بوده است و این تناسب تام دارد با نحوه نگاه شایگان و شیوه نگارش او و بخش قابل توجهی از دغدغه های فرهنگی اش. از این جهت انتشار این مجموعه مقالات در قالب کتاب فرصت مناسبی است برای آشنایی بیشتر و بهتر با دید و نگرش شایگان.
عنوان کتاب که برگرفته از یکی از مقالات مشهور آن است در اصل تلمیحی دارد به رمان بزرگ مارسل پروست: در جستجوی زمان از دست رفته یا گمشده. کتاب شایگان در جستجوی مکانهای از دست رفته و گمشده است و البته مکانها و اشیاء ظرفی است برای رها شدن زمانهای مستتر در آنها. زمانهایی که تاریخها را می سازند و به عبارت دقیقتر همان تاریخ هایند و تاریخهایی که فرهنگها را می سازند و به عبارت بهتر همان فرهنگ¬هایند. شایگان فیلسوف فرهنگ است و در این کتاب هنر – اعم از معماری و عکاسی و نقاشی و شعر – محل تاملات او درباره فرهنگها و تفاوتهای آنها با یکدیگر بوده است.
مثلا بازدید از نمایشگاهی در واشنگتن به مناسبت پانصدمین سال کشف آمریکا توسط کریستف کلمب که در آن هنر جهان در آن دوره کنار هم قرار گرفته بوده است اولین مجال تامل متفکر ما بوده است. نگاه او همه آثار هنری سنتهای مختلف را مشابه یافته و هنر دوره رنسانس غرب را متفاوت و به این پرسش رسیده و به آن پرداخته است که چرا چنین است؟ چه شده است که در دوره¬ای و در جایی لئوناردو داوینچی پدید آمده است و در دیگر جاها چنین نشده است؟

محمد منصور هاشمی ـ عکس از ژاله ستار
محمد منصور هاشمی ـ عکس از ژاله ستار

یا مثلا این واقعیت که زیبایی¬شناسی و فلسفه هنر در غرب متجدد پدید آمده و در کشورهای دیگر و از جمله فرهنگ ما اندیشیدن به هنر عمدتا مساله متفکران نبوده و نیست، ذهن شایگان را مشغول خود کرده و مقاله دوم کتاب را پدید آورده است. او با این پرسش به دو نکته توجه یافته است. یکی این که در فرهنگهای سنتی با توجه به پیوند هنر با سنت و دین جایی برای طرح مساله هنر منفک از این امور نبوده است. دیگر این که بخشی از اهمیت هنر در غرب واکنش به خردگرایی روشنگری است (از رمانتیسم آلمان تا اندیشه هایدگر) و در فرهنگهایی که هنوز نیازمند آن خردگرایی و علم باوری اند و تجربه روشنگری را بتمامه از سر نگذرانده اند جایی برای آن گونه توجه به هنر باقی نمی ماند.
طبیعی است که این نگاه پرسشگر در برخورد با شهرهای پاریس و اصفهان و تهران با این مساله مواجه شود که اصفهان دوره صفوی و پاریس قرن نوزدهم و تهران امروز هر کدام بر اساس چه درک و دریافتی از عالم شکل گرفته اند و مقاله هایی در توصیف و تفسیر این مکانها و معماری آنها به وجود آورد. یا در رویارویی با تجربه عکاسان و نقاشان ایران به تاویل آثار آنان به بپردازد و مثلا از هاله داشتن عکسها و فوتومونتاژهای بهمن جلالی (به رغم توصیف والتر بنیامین از هنر بدون هاله عصر تکثیر فنی) سخن بگوید. یا نشانه های آب و سبز و دوست و وقت را در شعر سپهری برجسته کند. یا به گفتگو با مجموعه ای از عکسهای عباس کیارستمی بپردازد و آنها را به سخن گفتن وادارد که مثل همه کارهای استادانه او بی سخنی مهمترین سخن آنهاست و نگاه فارغ از جهت گیری هنرمند وجه غالبشان. یا عالم خیالین و لطیف ابوالقاسم سعیدی را روایت کند که گویی تمنای یک عالم است که فقط تا آستانه اش می شود رفت. یا به دنبال جای نقاشی های مستحکم و استادکارانه آیدین آغداشلو در تاریخ هنر بگردد و “خاطرات انهدام” او را دارای حال و هوایی خیامی بیابد و تجربه او را تجربه هوش در دوره آشنایی و گذار.
آثار هنری البته ساکت اند و این به گفتگو واداشتن ها تنها امکان به سخن در آوردن آنها نیست. با ریاضیات مواجه نیستیم که فقط یک جواب درست وجود داشته باشد. حتما تاویلها و تفسیرهای دیگر هم ممکن است. اما این قدر هست که تفسیرها و تاویلهای کتاب “در جستجوی فضاهای گمشده” از نگاه تیزبین ذهنی فرهیخته نشات گرفته و ژرفای اندیشیدن را با خود دارد و به جای خود لذت مواجه شدن با این آثار را مضاعف می کند و به آنها ابعاد تازه ای می بخشد.
گفتم که نگاه شایگان نگاه متفکر است. قبلا درباره این متفکرمان و مفهوم سازی های او در دو کتاب (“هویت اندیشان و میراث فکری احمد فردید” و “آمیزش افق ها”) بحث کرده ام و در اینجا آنچه را پیشتر نوشته ام تکرار نمی کنم. صرفا و به مناسبت انتشار این کتاب، در اینجا این را هم اضافه کنم که متفکران مختلف، نگاه و نحوه بیان خاص خود را دارند. به گمان من نگاه و نگرش شایگان همواره نگرشی است تاریخی و مقایسه ای و نحوه بیان او ادبی و شاعرانه. بر آثار شایگان بوطیقای شاعرانه حاکم است. در این آثار به طور معمول زبان صرفا طریقیت ندارد (به اصطلاح اصولیان)  بلکه موضوعیت دارد. استعاره و تمثیل در کنار تاریخ و تطبیق، اجزاء تاویل و تفسیرهای شایگان اند. از این جهت انتشار این کتاب فرصت مغتنم و اتفاق خجسته ای است چون موضوع آنها  ـ  یعنی هنر ـ بیشترین تناسب را با نحوه نگرش و نگارش شایگان داشته است.
به عنوان نکته آخر این را هم بگویم که انتشار هر اثری از داریوش شایگان به زبان فارسی و در ایران بازگشت آثار او است به خانه اصلی آنها. خوشحالم که این مجموعه در ایران منتشر می شود و امیدوارم رفته رفته همه آثار ایشان به فارسی در اختیار هم وطنانشان قرار بگیرد.»

صحنه ای از رونمایی کتاب در جست و جوی فضاهای گمشده
صحنه ای از رونمایی کتاب در جست و جوی فضاهای گمشده

و بعد نوبت به دکتر شایگان رسید و وی نیز درباره  نگارش این کتاب چنین گفت :

بعد از این همه تعریف واقعاً نمی‎دانم چه بگویم. در تمام مدتی که دوستان تحسین و تمجید می­کردند، راستی احساس می‎کردم همۀ صحبتها دربارۀ فرد دیگری است. آقای فانی از مونتنی نقل قولی آوردند و مرا به یاد سخن دیگری از او انداختند که می‎گوید: «من در پستوی دکانِ جهان زندگی می‎کنم»، و باید بگویم که من هم همیشه خودم را از پستوی دکان جهان دیده‎ام. این نخستین بار نیست که جایی راجع به من صحبت می‎شود و من مدام فکر می‎کنم سخن از فرد دیگری است و به من دخلی ندارد. ولی به هر حال از همگی خیلی متشکرم.

مطالبی که آقایان فرمودند واقعاً برای من آموزنده بود. وقتی آدم خود را از منشور نگاه دیگران ببیند، خودش را کشف می‎کند. آقای دکتر ملکیان حرف درستی دربارۀ من زدند که  گفتند: من از یک طرف نسبیت‎انگارم و از طرف دیگر در جست‎وجوی یک چیز ثابت. این توصیف، مرا به یاد شعری از تی.اس.الیوت انداخت که: «شاعر، در جست‎وجوی نقطۀ ثابت جهان است». از قرار معلوم، من هم به دنبال چنین نقطه‎ای می‎گشتم، و همین امر مرا  به سوی هند کشاند و به عرفان علاقه‎مندم کرد.

آقای خرمشاهی هم طبق معمول شرمنده­ام کردند و مرا دارندۀ جام جم خواندند. ای کاش به­راستی من صاحب جام جم می­بودم. کسی که شاید جام کیخسرو را داشت، دوست عزیز و از دست رفتۀ من شاهرخ مسکوب بود، که یادش همیشه برایم گرامی است.

دکتر داریوش شایگان ـ عکس از ژاله ستار
دکتر داریوش شایگان ـ عکس از ژاله ستار

و آنچه آقای فانی دربارۀ مونتنی گفتند، کاملاً درست است. من هم به مونتنی علاقه­مندم، همیشه بسیار به او علاقه­مند بوده‎ام. نکتۀ دیگری را هم که مایلم اضافه کنم این است که اندیشمند دیگری هم در نگارش مقالات این کتاب منشأ اثر بوده است، و او کسی نیست جز بودلر، که ذکرش را بارها در کتاب آورده­ام. من شعر خیلی خوانده‎‌ام و برای شاعران هم ارج بسیاری قائلم، چه شاعران ایرانی و چه شاعران دیگر کشورها. در میان شاعران ایرانی، چنانکه بر همگان معلوم است، بزرگانی چون خیام و حافظ و مولوی؛ البته اخیراً سعدی توجه مرا سخت معطوف خود کرده، و معتقدم ‎به او که بی­شک یکی از بزرگان ماست، بی‎انصافی شده و برجستگی و اهمیتش تحت الشعاع دیگر شاعران قرار گرفته است.

 در مورد شاعران غربی هم باید بگویم که از بودلر بسیار آموخته­ام، در حوزه­های متعدد که یکی از آنها ایدۀ او در ارتباط با شهر است. والتر بنیامین در یکی از کتابهایش دربارۀ بودلر می‎گوید که او «شاعر مدرنیته» است. اصلاً واضع کلمۀ «مدرنیته» بودلر است و او در قرن نوزدهم این اصطلاح را ابداع کرد. بودلر معتقد است که تکلیف هنرمند مدرن، احضار حال حاضر است یا به­عبارتی «بازنمایی زمان حال» (représenter le présent). ولی زمان حاضر یا اکنون، چیزی است فرّار و گریزان و ناپایدار، دولت مستعجل است، مانند سرابی گریزان در بیابان. بنابر نظر بودلر، هدف مدرنیته استخراج ابدیت از این زمان گذراست، یعنی همان «بازنمودن زمان حال». اگر مفهوم پست­مدرنیته که این همه در امریکا سر و صدا کرد و قیل و قال به­راه انداخت، طنین چندانی در فرانسه نداشت، از آن روست که بودلر صدوپنجاه سال پیش­تر این مفهوم را مطرح کرده بود.

به عقیدۀ من جایگاه بودلر را به بهترین نحو با رجوع به سخنی از رولان بارت می­توان تشریح کرد، که دربارۀ خودش می­گوید: «من مایلم در آریرگاردِ (arrière-garde) آوانگارد (avant-garde) قرار بگیرم». آوانگارد بودن یعنی آگاهی نسبت به این واقعیت که همه­چیز رو به زوال است، و آریرگارد بودن آن است که همچنان چیزهای در حال زوال را دوست بداری. و آریرگاردِ آوانگارد، چنانکه رولان بارت می­گوید، یعنی مادام که نگاهی معطوف به آینده داری، جذبۀ گذشته را هم از نظر دور نداری. مثالی که می­توان برای روشن شدن این موقعیت آورد، آینۀ بغل ماشینی است که به پیش می­رود در حالیکه نگاهی به عقب دارد و آن را در خود منعکس می­کند.

«شهر»، مفهوم دیگری است که بودلر به آن توجهی ویژه نشان می­دهد. شهر پاریس در بسیاری از اشعار بودلر هست. بودلر اولین شاعری است که دغدغۀ شهر بزرگ را در ذهن دارد. پیش از او هیچ شاعر دیگری به موضوع شهر نپرداخته است. البته شهر تنها مضمونی نیست که در عالم شعر نخستین بار در اشعار بودلر پدیدار می­شود، مثلاً کدام شاعر پیش از بودلر صحنه­ای چون لاشۀ در حال پوسیدن و کرمهایی که لابه­لای آن می­لولند، را به قالب شعر درآورده است‎.  به­علت همین ویژگیهای شاخص است که والتر بنیامین اعتقاد دارد شاعران را باید به دو گروه دسته­بندی کرد: شاعران پیشا-بودلری و شاعران پسا-بودلری.

کتاب در جست­وجوی فضاهای گمشده، در واقع سیری است بر فرهنگ. مقالۀ اول با نام «سفر من در قرن پانزدهم میلادی»، با الهام از نمایشگاه بزرگی نوشته شد که به مناسبت پانصدمین سالگرد کشف قارۀ آمریکا توسط کریستف کلمب، به همت گالری ملی هنر در واشنگتن برگزار شده بود. شگفت­آور اینکه در این نمایشگاه بزرگ تمام فرهنگ‎های جهان حضور داشتند، از ژاپن دوران موروماچی تا سلسله مینگ در چین و امپراتوری عثمانی، زمانی که اسپانیایی‎ها قسطنطنیه را گرفتند، ایران دوران تیموری، و قارۀ افریقا، تا می­رسیم به اروپا که ایتالیا در آن عمده است، و بعد هم امریکای لاتین و فرهنگهای بومی پیشاکلمبی، یعنی مایاها، آزتکها و اینکاها. آنچه در این سیر و سیاحت نظر مرا برانگیخت این بود که چطور می­شود که تمام این فرهنگهای بزرگی که نظاره­شان می­کردم، از ژاپن تا آمریکای لاتین، همگی علیرغم اختلافات فاحش و مشهودی که داشتند در یک فضا موسوم به فضای بینش شاعرانه-اساطیری مشترک بودند، ولی به یکباره در یک گوشۀ دنیا همه­چیز دگرگون می­شود. آن گوشۀ دنیا ایتالیا بود، ایتالیای قرن پانزدهم میلادی یعنی دوراه پرشکوه رنسانس، و مظهر این دگرگونی هم کسی نبود جز لئوناردو داوینچی. بی­شک تابلوهایی با این ویژگیهای بدیع نخستین بار در این گوشۀ دنیا پدید آمده بودند، نخستین بار بود که پرسپکتیو مطرح می­شد، بدن انسان مطرح می­شد، کالبدشکافی مطرح می­شد. خصوصیاتی که هیچ­کدامشان در هیچ جای دیگری از دنیا محلی از اعراب نداشت. این موضوع سخت مرا به فکر واداشت. کمی بعد به شرحی از بورکهارت برخوردم که در کتابش با نام فرهنگ رنسانس در ایتالیا آمده است. این کتاب را آقای لطفی با کیفیتی بسیار مطلوب به فارسی ترجمه کرده­اند. جملۀ بورکهارت این بود: قبل از رنسانس تمام جهان به­سان پردۀ زیبایی بود حاوی اساطیر، شعر، خدایان، خرافه و توهم. به­ناگاه این پرده پاره شد، در ایتالیا و در قرن پانزدهم میلادی. با کنار رفتن این پرده، از یک سو دنیای بیرون، یعنی دنیای ابژکیتو و عینی، حجاب از چهره برگرفت، و از سوی دیگر دنیای درون، یعنی سوبژکتیو، با تمام قوا سربرافراشت. این برش، این گسست، اتفاقی بود که در آن نمایشگاه بزرگ در واشنگتن با آن رودررو شدم.

 مقاله دوم کتاب، به بینش نظری هنر پرداخته است. جالب اینکه این فرضیه با روشنگری شروع می‎شود. می‎دانید که در اواخر قرن هجدهم در واقع کشور فرانسه بر کل اروپا حاکم است، چه از لحاظ قدرت اقتصادی و چه از لحاظ هنر و فرهنگ. اصحاب دایره‎العمارف متشکل از ولتر و هم‏‎فکرانش ، متعلق به همین دوره­اند. چندی بعد در آلمان علیه این تسلط فکریِ فرانسه واکنشهایی شکل می­گیرد. در این زمان آلمان کشوری تکه­تکه است و هنوز یکپارچه نشده، و بزرگ‎ترین فیلسوفی هم که در این کشور به روشنگری شکل منسجمی می­بخشد ، کانت است. ولی کانت عملاً متافیزیک را قفل می‎کند، و راه دست یافتن به آن مطلق را می­بندد. اینجاست که واکنش بزرگ رومانتیست‎های آلمانی پدیدار می‎شود که می‎گویند حال که از طریق فلسفه نمی­توان به مطلق راه یافت، پس از طریق هنر به آن میان­بر می­زنیم، در واقع هنر نزد رومانتیکها می‎شود وسیلۀ شناسایی مطلق. این تئوری که یک فرضیۀ آلمانی است، اهمیت بسیاری می­یابد و فراگیر می­شود، از طریق کالریج در انگلیس اشاعه پیدا می‎کند و به­وسیلۀ مادام دوستال و ویکتور کوزن به فرانسه راه می­یابد و با ماندزونی در ایتالیا مطرح می­شود. ولی به هر حال بینش نظری هنر، دغدغۀ فکری خاص آلمانیهاست که از شلینگ گرفته تا شوپنهاور و نیچه و هایدگر مطرح است، و البته تأثیراتش حتی هنرمندان آوانگارد آغاز قرن بیستم را هم بی­نصیب نمی­گذارد و در آثار هنرمندانی همچون کاندینسکی، مالویچ، کله، و موندریان بازتاب پیدا می­کند.

در سه مقالۀ بعدی به موضوع فضا و شهر پرداخته­ام با تأکید بر دو شهر پاریس و تهران. چون مایل بودم از بزرگان فرهنگ و هنر ایران هم یادی کنم، بخش دوم مقالات کتاب را به چند هنرمند ایرانی اختصاص دادم. سهراب سپهری از دوستان خوبم بود که مجموعه­ای از شعرهایش را به زبان فرانسه ترجمه کرده­ام. این ترجمه، کار خوبی از آب درآمد چون هنگام برگردان اشعار، خود سپهری حضور داشت، کنار دستم نشسته بود و چون زبان فرانسه می‎دانست و این اواخر به فرانسه هم شعر گفته بود، از همکاری سودمندش در کار ترجمۀ شعرها بسیار بهره بردم. سپهری در بعضی از شعرهای اخیرش آنقدر به زبان فارسی فشار می­آورد و تارهای زبان را چنان تا سرحدّ توانشان می­کشد که زبان به ناله می­افتد و گویی دیگر تاب مقاومت ندارد. ابوالقاسم سعیدی هم که مقاله و مصاحبه­ای را به او اختصاص داده­ام، یکی از نقاشان بزرگ ماست و به­قول آقای آغداشلو شاید یکی از بزرگ‎ترین نقاشان نسل خودش باشد. دربارۀ مرحوم بهمن جلالی هم چند صفحه­ای نوشته­ام. حیف که ایشان دیگر اینجا و در میان ما نیست. من هم خودش را دوست داشتم ، هم کارش را. دربارۀ مجموعۀ چشم­نوازی از عکسهای عباس کیارستمی با نام درهای متروک، هم چند خطی نوشته­ام. و مقالۀ پایانی هم دربارۀ هنرآفرینی و جهان­بینی آیدین آغداشلو در نقاشیهای اوست که در دو گروه غربی و شرقی جای گرفته­اند. یادی هم کرده­ام از اسدالله بهروزان، که راه و رسم سیاحت و ایرانگردی را به من آموخت. او در آغاز سالهای چهل، مرا به مدرسۀ هنرهای تزئینی برد که در آن زمان تمام نخبگان ایران آنجا گرد آمده بودند، از فریدون رهنما گرفته تا کریم امامی، بیژن صفاری، پرویز تناولی، سهراب سپهری، همگی آنجا درس می‎دادند و جایی استثنایی بود. اینها خاطرات آن دوران و آن روزهاست، ولی بگذارید بیش از این وقتتان را نگیرم.

در پایان این مراسم ، سید آرش شهریاری، آهنگساز و نوازنده تنبور و علی گرامی ، نوازنده سازهای کوبه‎ای به اجرای قعطاتی و غزلی از حافظ پرداختند.

سید آرش شهریاری و علی گرامی ـ عکس از ژاله ستار
سید آرش شهریاری و علی گرامی ـ عکس از ژاله ستار

دکتر سیروس پرهام،دکتر جواد محابی، عباس کیارستمی، دکتر محمد رضا باطنی، سیروس علی نژاد ـ شهرام ناظری، سیروس ابراهیم زاده، ناهید کبیری، قدرت الله مهتدی، خانم مصدق، شاهرخ تویسرکانی، فریده زندیه، ترانه و رکسانا شایگان، هما فره وشی، پری صابری، حمید دهقان، قاجار، هوشنگ اسماعیل زاده، گلبرگ برزین، الهام باقری، نیما افراسیابی، فرهاد مشار، شهین صفوی، محمد حاتمی، علی صدر، نازی قره باغی، مهرداد وحید، لاله ابراهیمی، دکتر ریچارد فولتز و مانیا سعدی نژاد از استادان بخش ایرانشناسی دانشگاه کونکوردیای کانادا، دکتر عبدالسمیع ( از سفارت هند) دکتر اسدالله امیری ( از سفارت افغانستان) ، محمود بهمن پور ( مدیر نشر نظر) داود موسایی ( مدیر فرهنگ معاصر) حسن زاده ( مدیر انتشارات مروارید) عنایت الله مجیدی ( مدیر کتابخانه دایره العمارف بزرگ اسلامی) ، آناهیتا قبائیان ( مدیر گالری راه ابریشم) از حاضران در این مراسم بودند.

دکتر جواد مجابی ـ عکس از مجتبی سالک
دکتر جواد مجابی ـ عکس از مجتبی سالک
بهاءالدین خرمشاهی در کنار دکتر عبدالسمیع ـ عکس ازژاله ستار
بهاءالدین خرمشاهی در کنار دکتر عبدالسمیع ـ عکس ازژاله ستار
سیروس علی نژاد ـ عکس از مجتبی سالک
سیروس علی نژاد ـ عکس از مجتبی سالک
پری صابری ـ عکس از مجتبی سالک
پری صابری ـ عکس از مجتبی سالک
علی دهباشی و جمشید ارجمند ـ عکس از مجتبی سالک
علی دهباشی و جمشید ارجمند ـ عکس از مجتبی سالک
دکتر داریوش شایگان در کنار مهندس ایرج کلانتری ـ عکس از مجتبی سالک
دکتر داریوش شایگان در کنار مهندس ایرج کلانتری ـ عکس از مجتبی سالک

 

شهرام ناظری در رونمایی کتاب در جست و جوی فضاهای گمشده ـ عکس از ژاله ستار
شهرام ناظری در رونمایی کتاب در جست و جوی فضاهای گمشده ـ عکس از ژاله ستار
دکتر داریوش شایگان کتاب « در جست و جوی فضاهای گمشده » را امضا می کند ـ عکس از مجتبی سالک
دکتر داریوش شایگان کتاب « در جست و جوی فضاهای گمشده » را امضا می کند ـ عکس از مجتبی سالک
بهاء الدین خرمشاهی، عباس کیارستمی و مصطفی ملکیان ـ عکس از ژاله ستار
بهاء الدین خرمشاهی، عباس کیارستمی و مصطفی ملکیان ـ عکس از ژاله ستار