دیرینه رسم قنات/ دکتر حمید رضایی

استاد ايرج‌ افشار در تازه‌ها و پاره‌هاي‌ ايرانشناسي‌ در شمارة‌ 3 ـ 72 مجلة‌  بخارا  ص‌ 138 مطلبي‌ راجع‌ به‌ يكي‌ از قنات‌هاي‌ سامان‌ چهارمحال‌ معروف‌ به‌ «لق‌ دُمبه‌» از كتاب‌  تاريخ‌ اصفهان‌  ملك‌ المورخين‌ كاشاني‌ نقل‌ كرده‌اند كه‌ دلالت‌ بر اعتقاد مردمان‌ اين‌ منطقه‌ به‌ نر بودن‌ آب‌ اين‌ قنات‌ دارد. مطابق‌ اعتقاد اهالي‌ سامان‌ براي‌ جلوگيري‌ از كم‌ شدن‌ آب‌ قنات‌ بايد زني‌ به‌ نام‌ او عقد شود و آن‌ زن‌ در زمستان‌ و تابستان‌ لااقل‌ ماهي‌ يكبار برهنه‌ در آب‌ آن‌ فرو رود تا آب‌ قنات‌ هميشه‌ جاري‌ باشد. يادداشت‌ حاضر در حقيقت‌ تكمله‌ايست‌ بر نوشتة‌ ايشان‌.

سامان‌ در شمال‌ غربي‌ منطقة‌ چهارمحال‌، در دامنة‌ كوه‌ شيراز واقع‌ شده‌ است‌. و از مناطق‌ باستاني‌ و آبادان‌ چهارمحال‌ است‌. نخستين‌ بار در منابع‌ مكتوب‌ در  معجم‌البلدان‌ ياقوت‌ از آن‌ نام‌ برده‌ شده[1]‌، پس‌ از آن‌ در منابع‌ بي‌شمار از اين‌ منطقه‌ ياد شده‌ است‌ اما بيشترين‌ اطلاعات‌ مربوط‌ به‌ عهد قاجار است‌. از اين‌ ديار شعرا و ادباي‌ بسياري‌ برخاسته‌اند. ميرزا عبدالوهاب‌ قطره‌، عمان‌ ساماني‌ و دهقان‌ ساماني‌ از آن‌ جمله‌اند. عدد اين‌ علما و ادبا آنچنان‌ است‌ كه‌ ميرزا يحيي‌ دولت‌آبادي‌ دربارة‌ موقعيت‌ ممتاز آن‌ مي‌نويسد: «خيمة‌ آبي‌ كه‌ در شيراز فرو رفته‌ از سامان‌ سر برآورده‌ است‌.»[2]

اعتقاد به‌ نر و ماده‌ بودن‌ آبها و قنات‌ها شايد يادگاري‌ باشد از اعتقادات‌ ايرانيان‌ در دوران‌ ستايش‌ آناهيتا كه‌ اكنون‌ در بسياري‌ از نقاط‌ ايران‌ از مناطق‌ چهارمحال‌ و بختياري‌ و اصفهان‌ گرفته‌ تا اراك‌ و دامغان‌ و شاهرود رواج‌ دارد. كه‌ در آن‌ اعتقاد قديم‌ به‌ زنده‌ بودن‌ و انسان‌نما بودن‌ آب‌ نهفته‌ است‌.[3] دربارة‌ قنات‌ كناره‌ بر در تفرش‌ آورده‌اند، در گذشته‌هاي‌ دور كه‌ آب‌ قنات‌ كاهش‌ يافته‌ بود بيوه‌زني‌ را براي‌ او صيغه‌ كردند تا آب‌ قنات‌ افزايش‌ يافت‌. در منطقة‌ ديگري‌ در مشرق‌ شهركرد به‌ نام‌ شهرك (شهر كيان‌) دو رودخانه‌ وجود داشته‌ موسوم‌ به‌ مادي‌ كهنه‌ و جوي‌ شهرك‌، براساس‌ اعتقاد مردمان‌ اين‌ ناحيه‌ جوي‌ شهرك‌ ماده‌ بوده‌ و مادي‌ كهنه‌ نر، اهالي‌ معتقد بودند اگر هر از گاهي‌ زني‌ در آب‌ مادي‌ كهنه‌ شنا نكند رودخانه‌ قرباني‌ مي‌گيرد و باعث‌ غرق‌ شدن‌ شخصي‌ خواهد شد. اين‌ اعتقادات‌ در گوشه‌ و كنار ديگر مناطق‌ چهارمحال‌ نيز رواج‌ دارد.[4]

قنات‌ لاق‌ دُمبه‌ يا لق‌ دمبه‌ در ساما نيز در روزگاران‌ كهن‌ دچار كم‌آبي‌ مي‌شود اهالي‌ زني‌ را به‌ نام‌ او عقد مي‌كنند و براي‌ آنها جشني‌ برپا مي‌كنند و زن‌ را با ساز و دهل‌ تا مظهر قنات‌ همراهي‌ مي‌كنند تا در آب‌ قنات‌ شنا كند و بدين‌ وسيله‌ باعث‌ افزايش‌ آب‌ آن‌ مي‌شوند. از اين‌ رسم‌ در منابع‌ محلي‌ نيز ياد شده‌ است‌.[5] اكنون‌ اين‌ رسم‌ و اعتقاد به‌ گونه‌اي‌ افسانه‌وار در اذهان‌ و افواه‌ مردمان‌ اين‌ ناحيه‌ باقي‌ مانده‌ است‌ و كهنسالان‌ در رواياتشان‌ گه‌گاه‌ از آن‌ ياد مي‌كنند.

***

افسانة‌ شنيدني‌ ديگري‌ در منطقه‌ سامان‌ رواج‌ دارد كه‌ ذكر آن‌ خالي‌ از لطف‌ نيست‌. سامان‌ چنانكه‌ آمد در دامنة‌ كوهي‌ به‌ نام‌ شيراز واقع‌ شده‌ است‌. دهقان‌ ساماني‌ در اين‌ باره‌ مي‌گويد:

سامان‌ كه‌ بود به‌ زير كوه‌ شيراز داده‌ است‌ به‌ مرغ‌ روح‌ سعدي‌ پرواز
آن‌ مرغ‌ شده‌ به‌ قالب‌ دهقان‌ باز گويد غزل‌ و همي‌ برآرد آواز

ظاهراً همين‌ افسانه‌ علت‌ اصلي‌ وجه‌ تسميه‌ اين‌ كوه‌ است‌. در گذشته‌هاي‌ دور چوپاني‌ از ايل‌ قشقايي[6]‌ مشغول‌ چراي‌ گله‌ خويش‌ در زمان‌ ييلاق‌ در اطراف‌ كوه‌ شيراز بوده‌ پس‌ از چرا گله‌ را براي‌ سيراب‌ كردن‌ به‌ سرچشمه‌ مي‌برده‌ است‌ بعد از چند روز متوجه‌ مي‌شود بُز نر پيشرو گله‌ (دُبُر) از چشمه‌ آب‌ نمي‌خورد چون‌ درصدد كشف‌ علت‌ برمي‌آيد درمي‌يابد دُبر هنگام‌ چرا از شكاف‌ سنگي‌ آب‌ مي‌خورد چوپان‌ ني‌ هفت‌بندي‌ داشته‌ است‌ براي‌ سنجيدن‌ عمق‌ آب‌ آن‌ را به‌ داخل‌ آب‌ فرو مي‌برد، ني‌ از دستش‌ رها شده‌ و ناپديد مي‌شود. در هنگام‌ قشلاق‌ چوپان‌ همان‌ ني‌ را در بازار شيراز مي‌يابد و از آن‌ پس‌ مردم‌ اين‌ ناحيه‌ معتقد مي‌شوند كه‌ آب‌ اين‌ چشمه‌ با چشمه‌هاي‌ شيراز مرتبط‌ است‌.


[1]. معجم‌البلدان‌، ياقوت‌ حموي‌، منشورات‌ المكتبة‌ الاسدي‌، تهران‌، 1965، ج‌ 3، ص‌ 13.

[2]. حيات‌ يحيي‌، يحيي‌ دولت‌آبادي‌، انتشارات‌ عطار و فردوسي‌، چاپ‌ چهارم‌، 1362، ج‌ 1، ص‌ 62.

[3]. آب‌هاي‌ مقدس‌ ايران‌؛ جمشيد صداقت‌كيش‌، شركت‌ آب‌ و فاضلاب‌ شيراز، 1379، ص‌ 43.

[4]. آب‌ و كوه‌ در اساطير هند و ايراني‌؛ امان‌الله‌ قرشي‌، مركز بين‌المللي‌ گفتگوي‌ تمدنها، 1380، ص‌ 230.

[5]. نك‌: شناخت‌ سرزمين‌ چهارمحال‌، كريم‌ نيكزاد اميرحسيني‌، چاپخانه‌ نشاط‌، ج‌ 2، ص‌ 546.

[6]. مردمان‌ سامان‌ ترك‌ زبانند و برخي‌ آنان‌ را از مهاجران‌ ايل‌ قشقايي‌ مي‌دانند.

بخارا 75، فروردین ـ تیر 1389