باریابی نزد امپراتور ژاپن پس از یک قرن / هاشم رجب زاده
روز چهارشنبه، 13 ماه مِى امسال (2009)، برابر 23 ارديبهشت ماه 1388 رفتنم به كاخ پر سكوت و صفاى امپراتور ژاپن برايم هم خاطرهساز بود و هم خاطرهانگيز. نخستين بار نبود كه از روى پل دو چشمه زيباى فراز خندق پيرامون اين قصر تاريخى و تاريخساز مىگذشتم و تن به آرامش شكوهمند اين پهنه سرسبز مىسپردم. قديمىها سى سال را يك قرن مىگفتند؛ و آخرين بار كه در مراسمى به يادماندنىتر از هميشه به اينجا آمدم سى و دو سال پيش بود، تابستان 1354 و همراه سفير تازه ايران كه استوارنامهاش را به امپراتور شووا (اعليحضرت هيروهيتو، پدر امپراتور كنونى، كه پس از درگذشتش در ژانويه 1989 م. – و به همان نام دوره 64 ساله پادشاهيش – شووا خوانده مىشود) تقديم مىكرد. پيش ازين باريابى، و در سمت ديپلمات در سفارت ايران در توكيو، چهار بار به اينجا دعوت داشتم؛ دو بار براى تبريك نوروزى در مقام كاردار موقت (به جاى سفير، كه در فرصت يك هفتهاى آغاز سال سرى به ايران يا يك گوشه ديگر دنيا مىزد)، و دو بار هم براى مراسم سلام خاص امپراتور در باغ كاخ سلطنتى (گاردن پارتى يا مهمانى و گلگشت)
تابستان سال پيش (1387) از سفارت ژاپن در تهران تماس گرفتند و گفتند كه فهرستى از كتابها و مقالههاى منتشر شدهام را مىخواهند. آماده داشتم و فرستادم، و چند تا از كتابهايم را هم كه در دسترس بود سفارش كردم و در تهران رساندند. پس از آن گفتند كه براى اعطاى نشان رسمى ژاپن بررسى مىكنند و مانند بسيارى كارهاى ادارى ديگر ژاپن تشريفات طولانى دارد. در فروردين ماه 1388 تلفن شد و جناب آقاى آكيئو شيروتا، سفير محترم ژاپن، گفتند كه خواستهاند خودشان اطلاع بدهند كه به قدردانى 27 سال تدريس در دانشگاههاى ژاپن و كارهاى تحقيق و نوشتههايم در معرفى جامعه و فرهنگ و تمدن ايران و ژاپن، قرار شده است كه از سوى اعليحضرت امپراتور ژاپن فرمان و نشان و «گنجينه مقدس با پرههاى طلايى و نقش گل سرخ» اعطا شود. اين موضوع بامداد روز چهارشنبه 29 آوريل 2009 برابر 9 ارديبهشت 1388 در ايران و ژاپن به رسانهها اعلام، و مراسم اعطاى فرمان و نشان دو هفته پس از آن برگزار شد.
اين روزها، ميان اعلام اعطاى نشان تا برگزار شدن مراسم آن، بارها به ياد مراسم سلام در كاخ امپراتور در سالهاى مأموريتم در توكيو (زمستان 1352 تا زمستان 1356) افتادم؛ امپراتور شووا كه در سلام نوروزى با قامت استوار در ميان تالار بزرگ كاخ بر سكويى كوتاه مىايستاد، و نمايندگان سياسى مقيم توكيو به ترتيب قدمت مأموريتشان يك به يك به تالار خوانده مىشدند و سرى فرود نمىآوردند و مرخص مىشدند؛ يا كه در سلام بهاره در باغ كاخ كه چند صد ميهمان از مشاهير ژاپنى و نمايندگان خارجى در دو سوى كوچه باغها صف كشيده بودند، امپراتور با شمارى از اعضاى خاندان سلطنتى از جلو آنها مىگذشت، و عكاسان هر جا كه خبرساز بود (مانند گفتوگوى امپراتور با ورزشكار يا نويسندهاى تازه برآمده يا استاد و محققى كه جايزه نوبل گرفته بود) عكس مىگرفتند. ما ديپلماتها با يكى از همگنان در فاصلهاى كنار راهى پيچيده مىايستاديم، و قرار مىگذاشتيم كه هر كدام عكس ديگرى را هنگامى كه امپراتور از جلو او مىگذرد بگيرد. يك بار اين قرار را با همكارى آشنا گذاشتم و عكسى «جانانه» برايش گرفتم، اما او نتوانسته بود «لحظه تاريخى» را برايم در جعبه جادو جاودانه كند. در باريابىهاى نوروزى پس از اداى احترام به امپراتور كه در تالار جلو خيابان كاخ جمع مىشديم تا به نوبت اتوموبيل سفارت را صدا كنند و سوار شويم، فرصتى براى سير و سلوك در جامعه جهانى بود. سفير دانشمند و سخن شناس افغان كه پيشتر وزير فرهنگ كشورش بود لحظهاى را براى خواندن غزلى دلنشين از استادان سخن پارسى از دست نمىداد. نماينده يك كشور شرق آسيا را كه مىديدم، هميشه فكر مىكردم كه چرا روى دامن محلى خودشان كت اتوزده فرنگى مىپوشند، و آيا نمىشد كه با كمى تلاش و يارى گرفتن از اهل ذوق لباس زيبايى از همان جامههاى محلىشان براى مراسم رسمى طراحى كنند؟ سفير پاكستان اگر خوش ذوق بود لباسى بسيار برازنده مىپوشيد، زيرا كه اين همسايگان شرقى ما همان سردارى قديمى ايرانى را گرفته و لباس رسمى خودشان ساختهاند.
نشانها، ارمغان تجدد در ژاپن
در نظام طبقاتى ژاپن پيش از عصر تجدد (از نيمه دوم سده نوزده ميلادى) به صاحبان مناصب و برگزيدگان و بركشيدگان امپراتور القاب و عناوين داده مىشد. اعطاى نشان پس از آن رسم شد، و از فرآوردههاى تجدّد بود. چمبرلن، محقق و ژاپنشناس بريتانيايى در اوايل سده بيستم، در اين باره نوشته است: «در ژاپن سدههاى ميانه، القاب و عناوين يا نشان و مدال نظامى يا غير آن از نشانههاى اشرافيت بود. اعطاى نشان براى كارهاى درخشان را ژاپن نوين در سال 1875 پس از نهضت ميجى (بازگشتن قدرت حكومت از شوگوُن يا سپهسالاران به امپراتور ميجى در سال 1868 م.) از اروپا گرفت. تا اواخر سده نوزده، نشانهاى گل پالونيا (paulownia)، شمس طالع، گنجينه مقدّس، تاج (براى بانوان)، و بادبادك طلايى رسم شده بود. اين نشانها هر يك به چند درجه تقسيم مىشد. نشان عالى گل داوودى (نماد امپراتورى ژاپن) بالاترين نشان امپراتورى بود كه فقط به برجستگان خاندان سلطنتى مىدادند. نشان گنجينه مقدّس نيز از همان آغاز بالاترين و رايجترين نشانى بود كه به غيرژاپنىهايى كه خدمات ديرسال و درخشان به كشور و مردم ژاپن كرده بودند، بيشتر درجههاى سوم تا ششم آن و به ندرت از درجه دوم، داده مىشد. از دارندگان اين نشانها، تا درجه سوم آن، اگر هم از افراد لشكرى نبودند، تشييع جنازه نظامى مىشد.
«گونه ديگر، مدال جنگى بود كه فقط يك درجه داشت و از برنز حاصل از اسلحه به غنيمت گرفته شده از دشمن ساخته مىشد. برابر همان رسم و رويّه كشورهاى اروپايى، اين مدال فقط براى خدمات نمايان نظامى در جنگ با دشمن بيگانه و در بيرون ژاپن داده مىشد، نه براى ابراز لياقت و شجاعت در جنگهاى داخلى؛ چنان كه به رزمندگانى داده نشد كه سهمى در فرو نشاندن تاريخساز قيام ساتسُوما (به رهبرى سايگوء تاكامورى، در نخستين سالهاى پس از بازگشتن قدرت به امپراتور و انقلاب ميجى) داشتند. مدالهاى كشورى پايينتر از مدال نظامى بود و درجات آن با روبانهاى سرخ، آبى، و سبز متمايز مىشد. در درجه پسين، مدال با روبان زرد بود كه به آنهايى كه در «دفاع ساحلى»، مرزبانى دريايى ژاپن، در سال 1887 فداكارى و ميهنپرستى نموده بودند، داده شد. اين مدال دو گونه طلا و نقره داشت. چند سالى پس از آن «مدال يادبود سال 1889» ابداع و به كسانى كه در مجلس اعلام مشروطيت ژاپن در روز 11 فوريه اين سال حضور داشتند، اعطا شد. مدال ديگرى هم در سال 1894 براى اعطا به كسانى كه در برگزار كردن جشن بيست و پنجمين سال عروسى امپراتور و ملكه ژاپن بذل مساعى نموده بودند ضرب شد. هر كدام از اين دو مدال، كه يادگار رويدادى ويژه بود، دو درجه داشت؛ طلايى براى شاهزادگان و نقرهاى براى ديگران.
«نشان بادبادك، براى تقدير فضيلتهاى سلحشورى – كه از ماه فوريه سال 1899 و به يادگار امپراتور جيمّو، پادشاه افسانهاى ژاپن كه همان حرمت و جايگاهى را نزد ژاپنىها دارد كه جمشيد شاه نزد ايرانيان – آخرين گونه نشان و مدالى بود كه در سده نوزدهم اعطا شد.»
تاريخ 120 ساله نشان و مدال در ژاپن
در نشريه دفتر نشانها و مدالهاى نخستوزيرى ژاپن مىخوانيم :
«در ماه سپتامبر سال 1871، سال 4 ميجى به تقويم ژاپن، حكومت تازه بنياد شده كه انقلاب دورانساز ميجى را به انجام رسانده بود، از مجلس دست چپ خواست تا اعطاى نشان و ترتيب آنها را بررسى كند؛ دولت ژاپن براساس پيشنهاد اين مجلس در سال 1873 هيئتى را مأمور پيگيرى اين كار كرد. اين هيئت به مطالعه وضع در كشورهاى غربى پرداخت و پيشنهادش براى ايجاد نظام مشابهى در ژاپن به صدور «فرمان برقرارى ترتيب نشانها و مدالهاى تجليل و تقدير خدمات» (فرمان حكومتى شماره 54) در ماه آوريل سال 1875 انجاميد. اين فرمان مبناى ايجاد نشان شمس طالع، نخستين نشان حكومتى عصر جديد، در ژاپن شد. پس از آن، نشان گل داوودى (نماد امپراتورى ژاپن) در سال 1876، نشانهاى گنجينه مقدس و تاج كرامند در سال 1888، و نشان فرهنگ در سال 1937 ابداع شد.
«مدالهاى تجليل نيز با صدور “فرمان اعطاى مدال” (فرمان حكومتى شماره 63) در ماه دسامبر سال 1881 به وجود آمد.
«پس از جنگ جهانى دوم (و با تحول نظام سياسى)، اعطاى نشان به افراد، در دوران حيات آنان، چند سالى متوقف ماند تا كه در سال 1964 با ترتيب دو بار در سال از سر گرفته شد. اعطاى مدالها نيز از سال 1978 ترتيب دو بار در سال پيدا كرد و گيرندگان آن همزمان با دريافتكنندگان نشانها اعلام مىشوند. اعطاى نشان و مدال ترتيب مهمى براى تقدير خدمات برجسته افراد به ملت و جامعه و دستاوردهاى برجسته آنان در عرصههاى گوناگون شده است.
«با آغاز سده بيستويكم، ماه اكتبر سال 2000، دولت ژاپن با هدف متناسب ساختن نظام تجليل از افراد با احوال تازه اجتماعى، “كميسيون اصلاح نظام نشان و مدال” را مأمور ساخت تا نظر كارشناسان را در اين باره بشنود. براساس آراء فرانهاده شده، در نظام اعطاى نشان و مدال بازنگرى شد و هيئت دولت ژاپن در جلسه 7 آوريل سال 2002 سياست تازه را تصويب كرد كه اصول آن اصلاحات زير است :
درباره نشانها:
– نشانهاى شمس طالع و گنجينه مقدس، به تناسب كيفيت كار و درجه فضيلت گيرنده آن، هر كدام داراى شش درجه است.
– هر يك از درجات اين نشانها به جاى اينكه با نشانه ترتيب (يك، دو، و…) مشخص شود، نام جداگانه خواهد داشت.
– نشان ويژهاى براى تقدير از افرادى كه در كارهاى پرمخاطره فعاليت دارند ايجاد مىشود.
درباره مدالها :
– در اعطاى مدال شرط سن لحاظ نمىشود تا جوانترها هم بتوانند بگيرند.
– مدال با روبان سبز به كسانى كه فعاليتهاى داوطلبانه شايان تقدير داشتهاند داده مىشود.
– ضوابط صلاحيت دريافت مدال با روبان سرخ آسانتر مىشود تا عده بيشترى از آنانى كه جان خود را براى نجات ديگران به خطر انداختهاند مدال بگيرند.
امروزه اعطاى نشان و مدال به زندگان دو بار در سال – نوبت بهاره در 29 آوريل، و نوبت پائيزه در 3 نوامبر – انجام مىگيرد؛ و در هر يك از اين مراسم فرامين نشانها و نيز مدالها اعطا مىشود. همزمان اسامى تجليل شوندگانى كه در حرفههاى پرمخاطره فعاليت دارند نيز اعلام مىگردد.»
طرح و نماى نشانها
نشان عالى گل داوودى به صورت گردنبندى مركب از حلقههاى فلزى ميناكارى شده با نشان گل داوودى در ميان اين حلقهها و نشان شمس طالع آويخته به آن، كه از روى يقيه انداخته مىشود، بالاترين نشان امپراتورى است كه به امپراتور ژاپن و نيز شمار اندكى از رؤساى ممالك دوست و نزديك داده مىشود. طرح اين نشان، و نيز نشان عالى گل پالونيا، از پرچم ژاپن الهام گرفته است (با نقش سرخ خورشيد، ميان بارقههاى طلايى پيرامون آن)
نشان شمس طالع نيز طرحى نزديك به نشان عالى گل داوودى دارد و زمينه آن هم خورشيد بامدادى و شعاعهاى زرين آفتاب است.
نشان گنجينه مقدس با الهام از اجزاء سهگانه گنجينه مقدس، نماد امپراتورى ژاپن كه گوهر، شمشير، و آئينه مقدس است، طراحى شده است. در افسانههاى آفرينش ژاپن و بنياد امپراتورى آن، سرشت و سرنوشت كشور با شمشير و گوهر و آيينه پيوند دارد.
نشان فرهنگ كه با طرح ستاره چهار پر و با نقش يا نماد سه گوهر مقدس محاط به دايرهاى در ميان آن است، هر سال پاييز (در روز فرهنگ، سوم ماه نوامبر) به دست امپراتور به برجستگان علم و ادب و فرهنگ ژاپن اعطا مىشود.
چهار نشانه نگارشى به خط چينى – ژاپنى كه پشت نشان گنجينه مقدس؛ نشان شمس طالع؛ و نشان فرهنگ حك شده، به معنى «به نشانه خدمات برجسته» است.
دکتر هاشم رجب زاده فرمان اعطای نشان گنجینه مقدس را از امپراتور ژاپن دریافت می کند.
نشان فرهنگ روز سوم نوامبر هر سال به دست امپراتور به برجستگان علم و ادب ژاپن اعطا می شود.
گنجينه مقدس در تاريخ افسانهاى ژاپن
روايتى از افسانه پيدايش ژاپن مىگويد كه در روزگاران دور دو تن از خدايان بر پل شناور در بهشت ايستادند و خواستند ببينند كه زير آسمان زمينى هست يا نه. آن دو زوبين جواهرنشان خود را پايين بردند، در اقيانوس زير پايشان فرو رفت و چون آن را بيرون آوردند، قطرههاى آبى كه از آن مىچكيد جزيره كوچكى ساخت. اين زوج بهشتى به اين جزيره فرود آمدند و اينجا ستونى برافراشتند، چون گرد آن به رقص درآمدند و به قاعده درست (يعنى نخست مرد سخن گفت) به گفتوگو پرداختند، اولادى از آنان پيدا آمد كه همان هشت جزيره اصلى ژاپن است.
يكى از اين افسانهها چنين دنباله پيدا مىكند كه پس از آمدن «ايزاناگى» و «ايزانامى» به زمين، روزى الهه «ايزانامى» براى آبتنى كنار چشمهاى رفت و جامه از تن بيرون آورد. آنجا از هر تكه رخت و از هر اندام تن او خدا يا الههاى زاده شد؛ از چشم چپ او الهه آفتاب، از چشم راست او خداى ماه، و پسين همه سوسانوئو؛ خداى توفان يا آتش، كه مادر به هنگام زاده شدن اين فرزند در آتش سوخت. اما اين پسر آتش نهاد و سركش در افسانهها سيمايى كارساز دارد. او هر سوى زمين را درمىنورديد و روزى به نشانه قاشقكى چوبى كه بر آب رودى روان بود سوى بالا رود رفت و به كلبهاى رسيد كه آنجا پدر و مادرى با يگانه فرزند و دخترشان نشسته بودند و مىگريستند. ايشان به ديدن سوسانوئو از سرنوشت خود ناليدند و گفتند كه هشت دختر داشتند اما هر سال اژدهاى كوهپيكرى كه هشت سر و هشت دم دارد، به خانه آنها آمده و هر بار يكى از دخترها را طعمه خود ساخته، امسال اژدها از راه مىرسد و هشتمين دختر را در كام كشد و اكنون همان روز است. سوسانوئو به آنان گفت كه در كلبهشان هشت در باز كنند و پشت هر در سبويى از شراب برنج بگذارند. ديرى نپاييد كه اژدها پيدا شد و هر سر خود را از يك در به درون آورد و از همه سبوها نوشيد و به زودى بيهوش گشت و به زمين افتاد. سوسانوئو اژدهاى خفته را با شمشير از هم دريد. هنگامى كه يكى از هشت دُم اژدها را مىبريد، شمشيرش به جسم سختى گرفت؛ اين همان شمشير بود كه اژدها در خود پنهان ساخته بود. سوسانوئو با دخترى كه از مرگ رهانيده بود، عروسى كرد و از آنان فرزندان بسيار و نسلهاى پى در پى به خوشى در «ايزومُو» زيستند.
از سوى ديگر، الهه آفتاب از نواده پسر خود، «نينيگى – نو – ميكوتو»، خواست كه از آسمان به زمين بكوچد و اينجا بماند؛ و گفت كه او بر سرزمين برنجخيز ژاپن فرمان خواهد راند و سعادت و پادشاهى هميشه در تبار او خواهد ماند.
نينيگى – نو – ميكوتو به نشانه اين رسالت آسمانى سه گنجينه با خود همراه برداشت؛ يك نگين (شايد همان سر زوبينى كه نياكانش از بهشت بر اقيانوس زير پايشان فرو كردند)، يك شمشير، و يك آيينه. شمشير او همان بود كه سوسانوئو از اژدها يافته بود. آيينه نيز با آفتاب پيوند دارد. اين نگين و شمشير و آيينه سه نماد و نشان امپراتورى ژاپن شناخته مىشود. اين سه مظهر پادشاهى كه در ژاپن جاى تاج و تخت را دارد، نگين سليمان، جام جمشيد، و نيز شمشير افتخارآفرين بسيارى از سرداران تاريخ ايران را به ياد مىآورد.
الهه آفتاب اكنون در «ايسه جينگو» (زيارتگاه شينتوئى ايسه) كه مقدسترين زيارتگاه شينتوئى ژاپن و در ايالت مىيه است، پرستش مىشود. گنجينه اين زيارتگاه را آيينه مقدسى مىدانند كه الهه آفتاب هنگامى كه نينيگى – نو – ميكوتو را از آسمان به زمين مىفرستاد به او داد. در «كوجيكى»، تاريخ افسانهاى ژاپن، نوشته شده است كه الهه آفتاب به نينيگى – نو – ميكوتو گفت كه هرگاه بخواهد كه او را ببيند مىتواند در اين آيينه نگاه كند :
جهان را سربسر آيينه مىدان
به هر يك ذرهاى، صد مهر تابان
محمود شبسترى
در سده سوم ميلادى اين سه نشانه؛ آينه و شمشير و نگين، را نماد امپراتورى ژاپن نهادند و گفتهاند كه اصل آينه در زيارتگاه ايسه، شمشير در زيارتگاه آتسُوتا در شهر ناگويا، و نگين در كاخ امپراتور جاى داده شد.
كار وزارت خارجه را كه رها كردم، تمام وقت به دانشگاه پيوستم، گمان نداشتم كه روزى دوباره «مورنينگ كت»، لباس رسمى باريابى، را در بر كنم؛ اما بارها آن را، بنا به رسم ژاپن، در جشن عروسى دانشجويان پيشينم پوشيدهام. گردش روزگار ديگر بار به كاخ تاريخى توكيو ميهمانم كرد. بار پيش، در تابستان 1356، در هيئت همراه آقاى ناصر مجد سفير تازه ايران در ژاپن كه براى تقديم استوارنامهاش مراسم پرجلوه و جلال را مىپسنديد، به كالسكه مجلل و تشريفاتى دربار نشستم و از ميان مردمى كه در دو سوى خيابان اصلى و تاريخى توكيو به نظاره ايستاده بودند، از روى پل دو چشمه زيبايى كه شهر را به كاخ امپراتور وصل مىكند به اينجا آمدم. كالسكهنشينى هيئتهاى سفارت سالها است كه موقوف شده است. گيرندگان نشان هم با اتوبوسهاى ليموزين مىروند.
فرمان اعطای نشان گنجینۀ مقدس با پره های طلایی و نقش گل سرخ از سوی امپراتور ژاپن به هاشم رجب زاده
پس از تشريفاتى چند ساعته و چند جلسه «توجيهى» در ساختمان وزارت خارجه ژاپن كه در آن بين آقاى ناكاسونه وزير خارجه از سوى دولت فرامين گيرندگان نشان را دادند، با ليموزين به كاخ سلطنتى رفتيم. هيئتهاى گيرندگان نشان منتسب به ديگر وزارتخانهها هر كدام با يك ليموزين آمدند. هيئت وزارت خارجه، مركب از 26 گيرنده نشان، همه جا مقدم بود. پس از اعطاى نشانها هم، در تالار بزرگ كاخ، گيرندگان نشان در يك سو و همسرانشان در سوى ديگر در صفهاى منظم ايستادند. يكى از مقامهاى تشريفات دربار به معرفى ويژگىهاى اين بنا و تالارى با ارتفاع بيش از شش متر كه در آن بوديم پرداخت. هر جزء از مصالح اين ساختمان چوبى و تزئينات آن اثر هنر و صنعت يا فراورده يكى از ايالات ژاپن، ساخته شده به دست استادان ژاپنى، است. ستونها از يك ايالت، تير سقفها و لاككارى آن از ايالتى ديگر، و فرش يكپارچه كف تالار از جايى ديگر.
ورود امپراتور به تالار اعلام شد. اعليحضرت امپراتور با قدم آهسته از جلوى صفها گذشتند و سپس به ميان تالار برگشتند و از روى سكوى كوتاهى در آنجا سخنانى در تقدير و تبريك به گيرندگان نشان گفتند. آنگاه ديگر بار طول تالار را از ميان صف نشانگيرندگان و همسرانشان پيمودند، و از همان درى كه وارد شده بودند بيرون رفتند.
آنگاه گروههاى منتسب به هر وزارتخانه در سرسراى كاخ كه ايوان مانندى در بالاخانه آن داشت، عكس دستهجمعى گرفتند. هنوز تشريفات ديگرى مانده بود، و از آن ميان گرفتن عكس تكى (يا با همسر) با لباس و نشان. به وزارت خارجه ژاپن برگشتيم و ساعتى ديگر مهمان بوديم.
متن فرمان اعطاى نشان، كه به شماره 11967 ثبت و صادر شده چنين است :
مُهر اعطاى نشان
اعليحضرت امپراتور ژاپن به موجب اين فرمان
هاشم رجبزاده
از ايران
را
به دريافت نشان گنجينه مقدس، پرههاى طلايى با نقش گل سرخ،
مفتخر مىدارد
به مهر دولت ژاپن در كاخ سلطنتى ممهور شد
مهر دولتى
به تاريخ روز 29 ماه 4 سال 21 هِى سِى (سال 2009 م)
مُهر رسمى: تارو آسو، نخست وزير ژاپن
مُهر رسمى: يوجى فوكُوشيما، مديركل اداره نشانهاى نخست وزيرى
امپراتور شاعر و كشاورز
ياد كردن از دو آيين كه هر ساله در كاخ سلطنتى برگزار مىشود، براى بهتر شناختن تصوير نمادين امروزى امپراتور ژاپن بىفايده نيست؛ يكى كاشتن برنج، و ديگرى مراسم شعرخوانى.
امپراتور ژاپن هر ساله در اواخر بهار در شاليزارى در محوطه كاخ سلطنتى نشاهاى برنج مىنشاند. در اواخر پاييز كه اين كشت آماده برداشت است، درو مىشود و حاصل آن به زيارتگاه بزرگ شينتوئى كه با پادشاهى ژاپن پيوند نزديك دارد نياز مىشود. برنج خوراك اصلى مردم ژاپن و نماد نعمت، رفاه، و سعادت است.
دربار ژاپن هر سال موضوعى را براى مسابقه شعرى آن سال اعلام مىكند و همه مردم مىتوانند سرودهشان را براى مجلس شعرخوانى بفرستند. نزديك به پايان سال، نام ده تن از سرايندگانى كه شعر آنها براى خوانده شدن در «روز شعر» دربار در ميانه ماه ژانويه برگزيده شده است آگهى مىشود. اين مجلس شعرخوانى با حضور امپراتور، ملكه، و ديگر اعضاى خاندان سلطنتى برگزار مىشود. امتياز خواندن شعرهاى برگزيده شده كه به شيوه خاصى است، هر سال به يكى از اديبان صاحبنام يا معارف دانشگاهى داده مىشود. در پايان اين مجلس سرودههاى امپراتور و وابستگان خاندان سلطنتى هم، درباره موضوع آن سال، خوانده مىشود.
موضوع مسابقه شعرى دربار كه مراسم ارائه قطعههاى برگزيده آن روز 12 ژانويه سال 2004 برگزار شد، «خنده» بود؛ و ملكه ژاپن به ياد دهمين سال زلزله بزرگ كوبه، در قطعهاى تانكا (شعر 31 هجايى) كه خوانده شد، چنين گفته بود:
اوّل، سلام با خنده
آنگاه، دعا با اشك
به ديدار مردم
در شهر باز ساخته شده [ارمغان آوردهام]
براى مجلس شعرخوانى آغاز سال 2002 هم امپراتور ژاپن قطعهاى سروده بود يادآور ديدارش از كوبه در بهار پيش از آن، شش سال پس از زلزله ويرانگر، و كاشتن درختى در اينجا همراه كودكان اين شهر :
درختى هميشه سبز
گل ماگنوليا، نشانديم
همراه خُردسالان
حالى كه بهار
بر جزيره زلزلهزده دامن مىگسترد
تاريخ «اوتا – كاى» يا مجلس سرودن و خواندن قطعههايى در موضوع معيّن، به سده هشتم ميلادى و دوره تاريخى نارا مىرسد. منابع نشان مىدهد كه نخستين مجلس شعرخوانى نوروزى در كاخ سلطنتى ژاپن در سال 1267 ميلادى برگزار شد.
* * *
پس از دريافت اين نشان، دوستان مهربان بزرگوارم كه همه نسبت به من سمّت استادى دارند، با نامه تبريك محبتآميز و شوقانگيز و در واقع تشويقنامه پر لطف و عنايتشان شرمندهام ساختند. يكى از دلنشينترين اين نامههاى تشويق از استاد بزرگوار ارجمند آقاى پرفسور تاكه شى گاتسوفوجى بود كه از سى و پنج سال پيش كه دست سرنوشت به ژاپن آوردم سعادت آشنايى و شاگرديشان را يافته و از هر فرصت ديدار و نيز نامههاى نغز پارسى پر محتوايشان نكتهها آموختهام. در نامه تازهشان بزرگوارانه و با وسعت نظر نوشتهاند: «از آگاهى اينكه امپراتور و دولت ژاپن نشان گنجينه مقدس را به آن استاد محترم اعطاء كردهاند، كمال خوشحالى و شادمانى را دارم و از صميم قلب به ايشان تبريك عرض مىكنم. آن پژوهنده مدّت سى سال در دانشگاههاى ژاپن عالمانه مشغول كار بودهاند. به نظرم خدمتشان به كشور آفتاب تابان به دو رشته است: يكى تدريس و تحقيق زبان و ادبيات فارسى مىباشد؛ از آن استاد نه فقط دانشجويان بلكه استادان ژاپنى هم چيزهاى زياد ياد گرفتهاند. ديگر اينكه در عرصه فرهنگ و هنر ژاپن موضوعهاى مختلف را، از قديم تا معاصر، از عادى تا عالى، مورد تحليل و توضيح قرار دادهاند. براى اينجانب مكاتبه داشتن با آن استاد فرصت خوبى براى تمرين انشاى فارسى بوده است، و هم نوشتههاى بيشمارشان كه به من مرحمت نمودهاند باعث سعادتم مىباشد. براى مثال، «جنگاوران در عرصه رزم و قلمرو احساس»، داستان دلفريب ميناموتو يوشى ايه ضدّ آبه – نو – ساداتو، را در بچگى خوانده بودم. چند تا از صحنههاى زدوخورد بين اين دو خانواده جنگجو را در ايالت ايواته به چشم خود ديدم، و (قطعه شعر) «بىپرواى باران، بى پرواى باد» هم محصول آب و هواى آنجا مىباشد.
خانم پرفسور فوجيموتو و ديگر دوستان و همكاران پيشينم در بخش ايرانشناسى دانشگاه اوساكا خواستهاند كه به مناسبت اعطا شدن اين نشان ضيافتى با شركت دوستان دانشگاهى و دانشجويان فارغالتحصيل در سالهاى تدريسم، كه شمارشان از پانصد بيش است، ترتيب دهند و قرار آن را براى روز دوشنبه 20 ژوئيه برابر 29 تيرماه كه در ژاپن «روز دريا» و تعطيل رسمى است، گذاشتهاند كه امسال هم مصادف با سالروز مبعث پيامبر اسلام و روز خجستهاى است. هر چند خواهش كردم در پى اين آداب و تشريفات كه براى دعوتشدگان احياناً تقيّد و تكلّف ايجاد مىكند نباشند، گفتند كه اين رسم ژاپن است و فرصت خوبى براى دانشآموختگان بخش ايرانشناسى كه پس از سالها گرد هم آيند. راستش خود من هم با نهايت شوق و شادى انتظار ديدار اين دوستان پر مهر و صفا را دارم؛ و روز 21 مارس دو سال پيش (1 فروردين 1386) هم كه به مناسبت بازنشستگى از تدريس تمام وقت در دانشگاه مجلس اُنسى برگزار كردند، يكى از بهترين روزهاى زندگىام بود و ياد ديدار دلنشين و سخنان پر مهر دانشجويان پيشين و دوستان كنونىام كه بسياريشان از اينسو و آنسوى ژاپن و از راههاى دور به اين مجلس آمده بودند فراموشم نخواهد شد.
باغ بهشت و سايه طوبى و قصر حور
با خاك كوى دوست برابر نمىكنم
بخارا 71، خرداد ـ شهریور 1388