از چشمه خورشید، یادداشت هایی از ژاپن / هاشم رجب زاده

 381 ـ مراسم‌ آغاز سال‌ نو به‌ تقويم‌ باستاني‌ ژاپن‌

 امسال‌ (2009) روز 9 فوريه‌ (دوشنبه‌ 29 بهمن‌) به‌ دعوت‌ يكي‌ از دوستان‌ ژاپني‌ كه‌ شيفتة‌ يادگارهاي‌ قديم‌ است‌ به‌ ديدن‌ مراسم‌ آغاز سال‌ نو در گاهشمار باستاني‌ ژاپن‌ رفتم‌. پارسال‌ هم‌ (كه‌ اين‌ جشنواره‌ روز 20 فوريه‌ برگزار شد) رفته‌ بودم‌، و مي‌خواستم‌ كه‌ اين‌ بار مراسم‌ را با دقت‌ و جزئيات‌ بيشتر ببينم‌.

 تقويم‌ قديم‌ ژاپن‌، چنانكه‌ سالشمار چيني‌، بر پاية‌ ماه‌هاي‌ قمري‌ بوده‌ است‌، و هر سه‌ سال‌ يك‌ بار يك‌ ماه‌ (ماه‌ سيزدهم‌) به‌ سال‌ مي‌افزوده‌اند تا سال‌ قمري‌ را با تقويم‌ كشاورزي‌ و گردش‌ فصل‌ها سازش‌ دهند. اين‌ مراسم‌ بازمانده‌اي‌ است‌ از آداب‌ و آيين‌ باستاني‌ ژاپن‌، شينتو، كه‌ در پاي‌ زيارتگاه‌ كوچكي‌ در بلندي‌هاي‌ كوه‌ يوشينو، كنار رودي‌ به‌ همين‌ نام‌، در ايالت‌ نارا و نزديك‌ آشوكا پايتخت‌ باستاني‌ ژاپن‌ برگزار مي‌شود.

هاشم رجب زاده ـ عکس از ستاره سلیمانی

يوشينو در تاريخ‌ و فرهنگ‌ ژاپن‌ جايگاهي‌ خاص‌ دارد و صحنة‌ رويدادهاي‌ به‌ ياد ماندني‌ بوده‌ و در مانيوءشوُ، نخستين‌ مجموعة‌ شعري‌ قديم‌ ژاپن‌، هم‌ از آن‌ نام‌ آمده‌ است‌، از آن‌ ميان‌ در قطعه‌ 375 اين‌ مجموعه‌ كه‌ مي‌گويد:

 روي‌ رودِ آرامِ «ناتسُومي‌»

 در يوشينو

 كُنج‌ مردابي‌ در ساية‌ كوه‌

 اردك‌هاي‌ وحشي‌

 همهمه‌ انداخته‌اند (سرودة‌ يوُهارا ـ نوراوء كيمي‌، سدة‌ هفتم‌ و هشتم‌ ميلادي‌)

 اينجا امروزه‌ دهكدة‌ كوچكي‌ است‌ كه‌ براي‌ رسيدن‌ به‌ آن‌ از راه‌ اصلي‌ كه‌ بيرون‌ آمديم‌ بيش‌ از يك‌ ساعت‌ در پيچ‌ و خم‌ دره‌هاي‌ سرسبز و با صفا رانديم‌، و مسافتي‌ هم‌ در كوره‌ راه‌ كوهستان‌ پياده‌ رفتيم‌. ميز پذيرشي‌ با روكش‌ سفيد و آراسته‌ كنار صخرة‌ كوه‌ و زير چادرپوش‌ سرخ‌ و سپيد (كه‌ تركيب‌ اين‌ دو رنگ‌ نشانة‌ جشن‌ و شادماني‌ است‌) گذاشته‌ بودند، و توده‌ هيزمي‌ پايين‌ ميز مي‌سوخت‌ و فضاي‌ نزديك‌ را در سرماي‌ صبحگاه‌ كوهستان‌ با گرماي‌ مطبوعي‌ دلپذير مي‌كرد. چند تن‌ از گردانندگان‌ جشنواره‌ و اعضاي‌ انجمن‌ روستا پشت‌ ميز نشسته‌ بودند پذيراي‌ از راه‌ آمدگان‌. بسته‌اي‌ كه‌ دو موچي‌ (شيريني‌ برنجي‌ ژاپني‌، كه‌ مانند سمنوي‌ خودمان‌ در نوروز مي‌خورند)، دو چوب‌ غذاخوري‌ (به‌ ژاپني‌: هاشي‌)، يك‌ دفتر راهنماي‌ مراسم‌، يك‌ نقشة‌ دقيق‌ يوشينو و يك‌ دفترچة‌ راهنماي‌ مراسم‌ با نام‌ و نشان‌ زيارتگاه‌ شينتويي‌ كيومي‌هارا جينجا در بسته‌بندي‌ زيبا به‌ هر كه‌ از راه‌ مي‌رسيد مي‌دادند و مي‌خواستند كه‌ نامش‌ را در دفتر يادگار مراسم‌ امسال‌ بنويسد. وروديه‌ 500 ين‌ ژاپن‌ بود و براي‌ آنهايي‌ كه‌ مي‌خواستند نامشان‌ در مراسم‌ دعا و نيايش‌ برده‌ شود 1000 ين‌. چون‌ محتاج‌ دعا هستم‌ هزارين‌ دادم‌ (در ميان‌ مراسم‌ هم‌ كه‌ راهب‌ شينتو نامم‌ را با زحمت‌ زياد در ميان‌ همه‌ اسم‌هاي‌ ژاپني‌ خواند، براي‌ گروه‌ زائران‌ تفريح‌ و تفنني‌ بود و آنها هم‌ دعاي‌ خير كردند.) هوا آفتابي‌ و مطبوع‌ بود، و بيشتر مهمان‌هاي‌ مراسم‌ زودتر آمده‌ بودند تا جلوتر جا بگيرند و ميدان‌ ديد بهتري‌ داشته‌ باشند. آيين‌ آغاز سال‌ نو در سكوي‌ پهن‌ سرپوشيده‌اي‌ ميان‌ كوه‌ برگزار مي‌شد. اينجا با پلكاني‌ سنگي‌ به‌ زيارتگاه‌ كوچكي‌ در بالاي‌ صخره‌ مي‌رسيد. كم‌ و بيش‌ صد نفر آمده‌ بودند، بيشترشان‌ مردم‌ سالمند تحصيلكرده‌ و اهل‌ مطالعه‌ مانند استادان‌ پيشين‌ دانشگاه‌ها و اهل‌ قلم‌ و هنر از زن‌ و مرد. از جوان‌ها دو ـ سه‌ تايي‌ بيشتر ديده‌ نمي‌شدند. نزديك‌ صحنه‌ (سكوي‌ طاقدار) جايي‌ پيدا كردم‌ كه‌ ديد خوبي‌ داشت‌. آنها كه‌ ديرتر رسيدند هر كدام‌ روي‌ صخره‌ و سنگ‌ يا كُنده‌ درختي‌ كنار كوه‌ جا پيدا كردند و بر زيراندازي‌ يا تشكچه‌اي‌ كه‌ آورده‌ بودند نشستند.

 ساعت‌ از يك‌ بعدازظهر گذشت‌ و طلاية‌ روحانيان‌ معبد پيدا شد، با كلاه‌هاي‌ بلند لاكي‌ سياه‌ رنگ‌ و قباهاي‌ گل‌بهي‌ و كفش‌هاي‌ چوبي‌ پايه‌ بلند لاك‌زده‌ (گِه‌تا). كفش‌ها را پاي‌ پلكان‌ درآوردند و دو به‌ دو روي‌ سكو آمدند و رودرروي‌ هم‌ نشستند. پيشاپيش‌ آنها سَرراهب‌ در ردايي‌ با زمينة‌ بنفش‌ آمد و جلوي‌ ميز اجراي‌ مراسم‌ نشست‌. بالاي‌ سكو، جلوي‌ پلكاني‌ كه‌ به‌ زيارتگاه‌ اصلي‌ مي‌رود، دو رديف‌ ميز بلند گذاشته‌ و روي‌ جلويي‌ هفت‌ ساز براي‌ نواختن‌ در مراسم‌ چيده‌ بودند. بر ميز پشتي‌ كه‌ پايه‌هاي‌ بلندتر داشت‌ نيازهاي‌ خوراكي‌ چيده‌ شده‌ بود: بلوط‌، ساكة‌ تازه‌ انداخته‌، اوُگوُيي‌ (گونه‌اي‌ ماهي‌)، سبزيِ تازه‌ چيده‌، و شلتوك‌ (برنج‌ پاك‌ نشده‌).

 روحانيان‌ شينتو و دستيارانشان‌ دوازده‌ نفر بودند كه‌ به‌ ترتيب‌ جلو مي‌رفتند و به‌ آداب‌ و آئين‌ مرسوم‌ اداي‌ احترام‌ مي‌كردند و سوُزوُ (زنگ‌هاي‌ كوچكِ وصل‌ شده‌ به‌ پايه‌اي‌ چوبي‌) را در دست‌ تكان‌ مي‌دادند و در هر فاصله‌ آواز يا سرود آئينيِ دستجمعي‌ مي‌خواندند كه‌ آوايي‌ گوش‌نواز و دلنشين‌ داشت‌. آنگاه‌ دو روحاني‌ با آداب‌ ويژه‌ و تكان‌ دادن‌ زنگ‌ها ماه‌هاي‌ سال‌ را يك‌ به‌ يك‌ نام‌ بردند و راهبان‌ ديگر براي‌ هر ماه‌ مباركباد مي‌گفتند. سپس‌ يكي‌شان‌ نام‌ زائران‌ را كه‌ التماس‌ دعا داشتند و ثبت‌نام‌ كرده‌ بودند، از روي‌ دفتري‌ بياض‌مانند كه‌ با خط‌ خوش‌ و روي‌ كاغذ ژاپني‌ خوشنويسي‌ كرده‌ بود خواند، و پس‌ از ذكر هر نام‌ ديگران‌ به‌ طلب‌ بركت‌ و سعادت‌ «اِيّيِه‌» مي‌گفتند. سرانجام‌ نوبت‌ به‌ مقام‌هاي‌ محلي‌ (دهدار، رئيس‌ پليس‌ ناحيه‌، مروج‌ كشاورزي‌، و ديگران‌) رسيد كه‌ نامشان‌ را يك‌يك‌ خواندند و روي‌ سكو آمدند و در برابر محراب‌ شينتويي‌ اداي‌ احترام‌ كردند.

 پس‌ از استراحتي‌ يك‌ ساعته‌، مراسم‌ پاياني‌ جشنواره‌ كه‌ پرتاب‌ «موچي‌» (موچي‌ زوُكي‌) به‌ ميان‌ جمعيت‌ بود در ميدان‌ روستا برگزار شد. رئيس‌ انجمن‌ روستا خطابه‌اي‌ خواند و چند تن‌ از معاريف‌ محل‌ بر سكوي‌ بلندي‌ ايستادند و موچي‌ (كلوچه‌ برنجي‌) از سبدي‌ چوبين‌ كه‌ در دست‌ داشتند مُشت‌ مُشت‌ ميان‌ جمعيت‌ حاضر پرتاب‌ مي‌كردند، و هر كس‌ مي‌كوشيد تا موچي‌ بيشتري‌ در هوا بگيرد، كه‌ نشانه‌ و نمودار سال‌ پر بركت‌تر و سعادتمندتر است‌.

 طرف‌هاي‌ عصر مراسم‌ پايان‌ گرفت‌، و با خاطره‌اي‌ خوش‌ از يك‌ روز در ياد ماندني‌ راه‌ پرپيچ‌ و خم‌ كوهستان‌ را به‌ سوي‌ اوساكا در پيش‌ گرفتيم‌.

 382 ـ ياسوُفوُكُوگو، گاو قهرمان‌

 ياسوُفوُكوُگو  گاو نامداري‌ بود داراي‌ بهترين‌ كيفيت‌ گوشت‌، كه‌ غذاي‌ لطيف‌ و مجللِ «اِستِيك‌» ژاپني‌ را آشپزان‌ هنرمند ژاپن‌ با اين‌ گوشت‌ درست‌ مي‌كنند. جوهر و اصالت‌ نژادي‌ بنياد كار است‌. امّا ژاپني‌ها با هزار فوت‌ و فن‌ و شگرد و شيوه‌، به‌ طعم‌ و خاصيت‌ اين‌ گوشت‌ افزوده‌اند. گاو را در سال‌هاي‌ بار آمدنش‌ همواره‌ نوشابه‌اي‌ خوشمزه‌ مي‌خورانند و چند بار در روز پوستش‌ را ماساژ مي‌دهند. سنگ‌ هم‌ كه‌ باشد لطيف‌ و نرم‌ مي‌شود. باري‌، اين‌ ياسوُفوُكُوگوِ نامدار شانزده‌ سال‌ پيش‌، و پس‌ از آنكه‌ پدر سي‌ هزار گوساله‌ شده‌ و سهم‌ مهمي‌ در توليد اين‌ گوشت‌ لطيف‌ به‌ نام‌ خود رقم‌ زده‌ بود، عمرش‌ را به‌ ديگر ابناي‌ نوع‌ خود داد. امّا مهندسان‌ بيولوژي‌ ژاپن‌ با زيركي‌ و دورانديشي‌ نطفة‌ اين‌ گاو استثنايي‌ را ذخيره‌ كرده‌ بودند و در نوروز امسال‌، 2009 ميلادي‌، توانستند پس‌ از 16 سال‌ از اسپرم‌ منجمد شدة‌ اين‌ گاو بي‌نظير و با بهره‌ بردن‌ از فن‌آوري‌ «شبيه‌سازي‌» (clown)  گوساله‌هايي‌ به‌ دنيا بياورند، و آزمايش‌ها نشان‌ داد كه‌ گوشت‌ اين‌ موجودهاي‌ تازه‌ به‌ همان‌ كيفيت‌ و لطافت‌ گوشت‌ پدر نامدارشان‌ است‌. ياسوُفوُكوُگو پوستي‌ داشت‌ به‌ سياهي‌ شبق‌ و از شبق‌ مشكي‌تر، يكدست‌ سياه‌، براق‌، با پيكري‌ نه‌ چندان‌ فربه‌. گفتند كه‌ تاكنون‌ هيچ‌ آزمايشگاه‌ تكثير جاندار نتوانسته‌ بود در شبيه‌سازي‌ و از نطفة‌ بيش‌ از ده‌ سال‌ مانده‌ حيواني‌ به‌ دنيا بياوَرَد، و اين‌ كار پيشرفت‌ علمي‌ مهمي‌ براي‌ ژاپن‌ شناخته‌ مي‌شود.

 383 ـ شكر خوردن‌ دولتمردان‌

 گه‌گاه‌ سياستگران‌ و مديران‌ اقتصاديِ اين‌ ديار حرفي‌ از دهانشان‌ درمي‌آيد كه‌ براي‌ مردم‌ يا گروه‌ خاصي‌ از آنها موهن‌ است‌؛ و اگر كار بالا بگيرد، بخصوص‌ وقتي‌ كه‌ مخالفان‌ و رقيبان‌ بخواهند آن‌ را دستاويز كنند، ناگزير حرف‌ خودشان‌ را به‌ راهي‌ پس‌ مي‌گيرند، يا كه‌ اگر در جايي‌ نوشته‌ شده‌ باشد مي‌گويند كه‌ اين‌ همان‌ نيست‌ كه‌ آنها گفته‌ بودند.

 چندي‌ پيش‌ استاندار ايالت‌ هيوگو، كه‌ شهر كوبه‌ مركز آن‌ است‌، در جلسة‌ استانداران‌ منطقة‌ كانساي‌ (ناحية‌ ميانة‌ هونشوُ، بزرگترين‌ جزيره‌ از چهار جزيرة‌ اصلي‌ ژاپن‌) گفت‌ كه‌ اگر در ناحية‌ كانتو (توكيو و پيرامون‌ آن‌) زمين‌ لرزة‌ شديد بيايد، ويرانيِ گسترده‌ بار خواهد آورد؛ امّا فرصت‌ كسب‌ و كار عالي‌ هم‌ براي‌ ناحية‌ كانساي‌ ايجاد خواهد شد. استاندار اوساكا، كه‌ وكيل‌ دعاوي‌ جوانِ سخنوري‌ است‌، و به‌ تازگي‌ هم‌ خود يكي‌ از اين‌ سخنان‌ قصار بر زبانش‌ روان‌ شده‌ بود، در اظهار نظري‌ گفت‌ كه‌ سخن‌ استاندار هيوگو بسيار نامناسب‌ و بيجا است‌. فرداي‌ آن‌ روز استاندار هيوگو به‌ عذرخواهي‌ برآمد و گفت‌ كه‌ منظورش‌ اين‌ بوده‌ كه‌ زلزلة‌ شديد در ناحية‌ كانتو تا چه‌ اندازه‌ زيانبار و ويرانگر مي‌تواند باشد؛ امّا طرز بيان‌ و انتخاب‌ واژگان‌ و عبارت‌پردازي‌هاي‌ او خوب‌ و مناسب‌ نبوده‌ است‌.

 نخست‌وزير ژاپن‌ هم‌ در اين‌ زمستان‌ در جلسه‌اي‌ رسمي‌ در اشاره‌ به‌ مسائل‌ تأمين‌ اجتماعي‌ در ژاپن‌ و دشواري‌هاي‌ چاره‌ناپذير آن‌ گفت‌ كه‌ دليلي‌ ندارد كه‌ دولت‌ خرج‌ كساني‌ را بدهد كه‌ زياد مي‌خورند و ساكه‌ مي‌نوشند و تن‌ به‌ كار نمي‌دهند. به‌ دنبال‌ اين‌ سخن‌ او، موج‌ اعتراض‌ برخاست‌، و حتي‌ صداي‌ خودي‌ها در دستگاه‌ حكومت‌ درآمد. صدراعظم‌ هم‌ آمد و به‌ روش‌ مرسوم‌ و مندرس‌ سياستگران‌ گفت‌ كه‌ حرفم‌ را بد فهميده‌اند (نه‌ اينكه‌ من‌ بد گفته‌ باشم‌)، و نظرم‌ اين‌ بوده‌ است‌ كه‌ بايد بيشتر به‌ كساني‌ كه‌ از كار افتاده‌ و بيمار و ناتوانند ياري‌ كنيم‌. جالب‌ اينجاست‌ كه‌ گويندة‌ شبكة‌ تلويزيون‌ سراسري‌ ژاپن‌ پس‌ از گفتن‌ اين‌ خبر افزود كه‌ اين‌ حرف‌ها كه‌ به‌ تازگي‌ نظيرش‌ را از رئيس‌ دولت‌ زياد مي‌شنويم‌ نشان‌ مي‌دهد كه‌ صدراعظم‌ اين‌روزها حالش‌ خوب‌ نيست‌ يا كه‌ در خواندن‌ كانجي‌ (نشانه‌هاي‌ مفهوم‌ نگار چيني‌ ـ ژاپني‌) دشواري‌ دارد. رئيس‌ دولت‌ چند روز پيش‌تر گفته‌ بود كه‌ چون‌ ورزش‌ مي‌كنم‌ و هر روز صبح‌ پياده‌روي‌، مريض‌ نمي‌شوم‌؛ و آنهايي‌ كه‌ بيمارند اگر ورزش‌ مي‌كردند و به‌ خودشان‌ مي‌رسيدند تندرست‌ بودند (و بيهوده‌ و بي‌جهت‌ از دستگاه‌هاي‌ درماني‌ و رفاهي‌ ناراضي‌ نباشند).

 384 ـ سال‌ گاو و تمبر يادگاري‌

 حدود چهل‌ روز مانده‌ به‌ آغاز سال‌ تازه‌، 2009، كه‌ برابر تقويم‌ تركي‌ ـ مغولي‌، كه‌ در ژاپن‌ به‌ نام‌ تقويم‌ چيني‌ مي‌شناسند و روي‌ دوازده‌ حيوان‌ مي‌گردد، سال‌ گاو است‌، پست‌ ژاپن‌ تمبر يادگاريِ سال‌ نو را در برگي‌ كه‌ ده‌ تمبر با ده‌ نقش‌ گوناگون‌ لفظ‌ «گاو» با نشانة‌ مفهوم‌ نگار چيني‌ بر آن‌ نوشته‌ است‌ انتشار داد. اين‌ نقش‌ها تحرير نام‌ «گاو» را با شكل‌هاي‌ متنوع‌ نگارش‌ آن‌ نشان‌ مي‌دهد.

 نشانة‌ مفهوم‌ نگار، كه‌ در خط‌ چيني‌ ـ ژاپني‌ به‌ جاي‌ كلمة‌ مركب‌ از الفبا در ديگر زبان‌ها به‌ كار مي‌رود، نشانه‌هاي‌ قراردادي‌ است‌ كه‌ براي‌ مفاهيم‌ و موضوع‌هاي‌ عيني‌ و ذهني‌ وضع‌ شده‌، و در واقع‌ صورت‌ تحول‌ يافته‌ و پيشرفتة‌ خط‌ هيروگليف‌ قديم‌، نقش‌ كردن‌ تصوير هر چيز براي‌ نوشتن‌ آن‌ است‌. اين‌ خط‌ كه‌ در ژاپني‌ «كانجي‌» خوانده‌ مي‌شود تاريخي‌ بسيار كهن‌ دارد، و در اصل‌ پنج‌ گونه‌ است‌: تِنشوء، ريشوء، كايشوء، گيوءشوء و سوءشوء. به‌ اينها، كوكوتسوُموجي‌ را مي‌توان‌ افزود، كه‌ در واقع‌ همان‌ خط‌ تصويري‌ خام‌ است‌. اين‌ «كانجي‌»ها با اين‌ طرزهاي‌ گوناگون‌ كه‌ بر ده‌ قطعه‌ تمبر سال‌ گاو نقش‌ شده‌ است‌، به‌ نما و سبكِ گوناگون‌، همه‌ گاو، يا به‌ ژاپني‌ «اوُشي‌» خوانده‌ مي‌شود.

 دربارة‌ تاريخ‌ «كانجي‌» و گونه‌هاي‌ آن‌ گفته‌اند كه‌ تِنشوء، نخستين‌ گونة‌ آن‌ را امپراتور چين‌ ابداع‌ كرد. ريشوء پيدا آمده‌ در دورة‌ هان‌ (سلسلة‌ فرمانروايان‌ چين‌ در دو سدة‌ پيش‌ از ميلاد و دو سدة‌ پس‌ از آن‌) و ساختة‌ امپراتور بوء است‌. كايشوء كه‌ رايج‌ترين‌ گونة‌ نگارش‌ كانجي‌ است‌ معمولاً در مدرسه‌ تعليم‌ داده‌ مي‌شد و براي‌ نگارش‌ هر روزه‌ به‌ كار مي‌آمد.

 385 ـ كينة‌ ديرينه‌؛ روح‌ پيچيدة‌ انسان‌

 در ميانة‌ بحران‌ پيامد گم‌ شدن‌ پنجاه‌ ميليون‌ پروندة‌ سابقة‌ بازنشستگي‌ و بيمة‌ رفاهي‌ افراد، كشته‌ شدن‌ يك‌ معاون‌ پيشين‌ وزارت‌ رفاه‌ و بازنشستگي‌ و همسرش‌ در توكيو و زخمي‌ شدن‌ همسر يك‌ همتاي‌ او در ايالت‌ سايتاما به‌ دست‌ مردي‌ كه‌ به‌ بهانة‌ رساندن‌ بسته‌اي‌ به‌ درِ خانة‌ آنها رفته‌ بود، در ميانة‌ ماه‌ نوامبر سال‌ 2008، دستگاه‌ اداري‌ و انتظامي‌ ژاپن‌ را در وحشت‌ فرو برد. فرض‌ اين‌ بود كه‌ اين‌ كاري‌ است‌ سازمان‌ يافته‌ به‌ تلافي‌ و در اعتراض‌ به‌ آشفتگي‌ در نظام‌ رفاه‌ و بازنشستگي‌. امّا روز 22 نوامبر كويزوُمي‌ 45 ساله‌ خود را به‌ مركز نيروي‌ انتظامي‌ ژاپن‌ در توكيو معرفي‌ كرد، و گفت‌ كه‌ به‌ انتقام‌ كشته‌ شدن‌ سگش‌ در سي‌ و پنج‌ سال‌ پيش‌، دست‌ به‌ اين‌ كار زده‌ است‌. او در آن‌ سال‌ها دانش‌آموز دبستان‌ بود، و پدرش‌ سگ‌ دست‌آموز خانه‌ را كه‌ سر و صدايش‌ مزاحم‌ همسايه‌ها شده‌ بود به‌ ادارة‌ رفاه‌ محل‌ برد و داد تا آن‌ را معدوم‌ كنند. با اين‌ رويداد، زندگي‌ اين‌ نوجوان‌ ده‌ ساله‌ دگرگون‌ شد؛ خنده‌ از لبانش‌ افتاد و رفتاري‌ انزواجو پيدا كرد. او در همة‌ اين‌ سال‌ها كينه‌اش‌ را نگهداشته‌ بود. در زندگي‌ هم‌ آدم‌ موفقي‌ نبود؛ هميشه‌ با مردم‌ مي‌جنگيد و مي‌خواست‌ به‌ همه‌ درس‌ رفتار و ادب‌ بدهد. روانكاوان‌ گفتند كه‌ او روحيه‌اي‌ داشت‌ كه‌ مي‌خواست‌ خود را نشان‌ بدهد؛ و چون‌ راهي‌ به‌ دِهي‌ نبُرد، سرانجام‌ دست‌ به‌ اين‌ كار زد. رفتار او هم‌ در اين‌ روزها كه‌ به‌ آدم‌كشي‌ رو آورد عجيب‌ بود. پس‌ از مدت‌ها بي‌خبر گذاشتن‌ مادرش‌ از حال‌ خود، تلفني‌ محبت‌آميز به‌ او كرد، و همان‌روز صبح‌ پيش‌ از معرفي‌ خود به‌ پليس‌ ويدئويي‌ براي‌ مرد همسايه‌ كه‌ هرگز كلمه‌اي‌ با او حرف‌ نزده‌ بود هديه‌ برد. مي‌گويند كه‌ شگفتي‌هاي‌ روح‌ آدمي‌ كمتر از اسرار عالمِ
هستي‌ نيست‌.

 386 ـ بمبارانِ روز آخرِ جنگ‌

 چندي‌ پيش‌ در شصت‌ و سومين‌ سال‌ آخرين‌ بمباران‌ هوايي‌ اوساكا، در روز 14 اوت‌ 1945، يك‌ روز پيش‌ از پايان‌ گرفتن‌ جنگ‌ جهاني‌ دوم‌ در جبهة‌ شرق‌ آسيا، مراسمي‌ برگزار شد. در اين‌ بمباران‌، كه‌ ناحية‌ كيوباشي‌ در مركز شهر را ويران‌ كرد، حدود 600 تن‌ كشته‌ شدند؛ و از سال‌ 1955 هر ساله‌ آشنايان‌ و بازماندگان‌ آنها يادشان‌ را در برابر بناي‌ يادبودي‌ كه‌ جلوي‌ ايستگاه‌ قطار شهري‌ كيوباشي‌ ساخته‌اند تازه‌ مي‌دارند. نيروي‌ هوايي‌ آمريكا براي‌ از كار انداختن‌ كارخانة‌ اسلحه‌سازي‌ نزديكِ كيوباشي‌، اين‌ ايستگاه‌ را هدف‌ گرفت‌؛ و بسياري‌ از قربانيان‌ از كاركنان‌ راه‌آهن‌ بودند. تاكاتسوُكا، فرزند يكي‌ از اين‌ جان‌باختگان‌، كه‌ اكنون‌ هفتاد سال‌ دارد و آن‌ روزها دانش‌آموز سال‌ دوم‌ ابتدايي‌ بود، در دبستاني‌ در نارا بود، و به‌ ياد مي‌آوَرَد كه‌ ديد از آسمان‌ در سوي‌ غرب‌ آتش‌ مي‌بارد، و يكي‌ ـ دو روز پس‌ از آن‌ خبر از دست‌ رفتن‌ پدرش‌ را آوردند. مادر ماند با هفت‌ فرزند كه‌ در هنگامة‌ قحطي‌ سال‌هاي‌ پس‌ از جنگ‌ در تلاشِ سير كردن‌ فرزندانِ بي‌پدر مانده‌ بود، و پسرِ جوان‌ هميشه‌ با خود مي‌گفت‌ كه‌ چه‌ مي‌شد اگر جنگ‌ يك‌ روز زودتر تمام‌ شده‌ بود؛ او چند سال‌ پيش‌ در كتابخانه‌اي‌ برگ‌ اعلاميه‌اي‌ را پيدا كرد كه‌ هواپيماهاي‌ دشمن‌ روز پيش‌ از بمباران‌ بر فراز اوساكا فرو ريخته‌ و هشدار داده‌ بودند كه‌ به‌ كيوباشي‌ حملة‌ هوايي‌ خواهد شد؛ و فكر كرد كه‌ پدرش‌ حتماً اين‌ اعلاميه‌ را ديده‌ يا شنيده‌ و باز با احساس‌ مسئوليت‌ سر كارش‌ رفته‌ بوده‌ است‌. تاكاتسوُكا هر سال‌ براي‌ اين‌ مراسم‌ يادبود اعلاميه‌ درست‌ مي‌كند، و مي‌گويد كه‌ مي‌خواهد شمار هرچه‌ بيشتري‌ از جوان‌ها بيايند و مصائب‌ جنگ‌ را بشناسند.

 387 ـ بيگانگان‌ مقيم‌ ژاپن‌

 در چند سالة‌ گذشته‌، مقيم‌ شدن‌ چينيان‌ در ژاپن‌ فزاينده‌ بوده‌، و اكنون‌ شمار آنها از ششصدهزار بيشتر شده‌ است‌ و پرجمعيت‌ترين‌ گروه‌ بيگانه‌ در ژاپن‌اند، و كره‌اي‌ها را به‌ رديف‌ دوم‌ رانده‌اند. شمار كره‌اي‌هاي‌ داراي‌ نوع‌ اقامت‌ «ويژه‌» (در دو گروه‌ منتسب‌ به‌ كرة‌ جنوبي‌ و كرة‌ شمالي‌) رو به‌ كاهش‌ است‌. دارندگان‌ اقامت‌ ويژه‌ كره‌اي‌هايي‌اند كه‌ خود يا والدين‌ آنها در سال‌هاي‌ تسلط‌ ژاپن‌ بر سرزمين‌ كره‌ كه‌ تا پايان‌ جنگ‌ (سال‌ 1945 ميلادي‌) ادامه‌ داشت‌، به‌ ژاپن‌ كوچانده‌ شدند. اينان‌ تابعيت‌ ژاپني‌ ندارند، و از نظر حقوقي‌ در وضع‌ پيچيده‌ و دشواري‌ به‌ سر مي‌برند، و ژاپن‌ آنها را «اتباع‌ كُرة‌ داراي‌ اقامت‌ ويژه‌ در ژاپن‌» مي‌شناسد؛ و شمار اينان‌ اكنون‌ اندكي‌ كمتر از ششصدهزار نفر است‌.

 برابر آمار، در پايان‌ سال‌ 2007 ميلادي‌ حدود دو ميليون‌ و يكصد و پنجاه‌ هزار خارجي‌ در ژاپن‌ اقامتِ ثبت‌ شده‌ داشته‌اند؛ نزديك‌ هفتاد هزار نفر بيش‌ از يك‌ سال‌ پيش‌تر از آن‌. اكنون‌ چيني‌ها، كره‌اي‌ها، برزيلي‌ها و فيليپيني‌ها به‌ ترتيب‌ پرشمارترين‌ مليت‌هاي‌ خارجي‌ مقيم‌ ژاپن‌ هستند. در سال‌ 1959، كه‌ نخستين‌ آمارگيري‌ سالانة‌ خارجي‌هاي‌ مقيم‌ انجام‌ شد، جمعيت‌ كره‌اي‌ها و چيني‌ها به‌ ترتيب‌ حدود 610 و 40 هزار تن‌ بود. اين‌ نسبت‌ در سال‌ 1997 به‌ 670 و 250 هزار رسيده‌ بود؛ و از آن‌ پس‌ شمار چيني‌ها تند افزايش‌ يافته‌ است‌.

 بيگانگان‌ مقيم‌ ثبت‌ شده‌ به‌ خارجي‌هايي‌ گفته‌ مي‌شود كه‌ اجازة‌ بيش‌ از سه‌ ماه‌ اقامت‌ در ژاپن‌ گرفته‌اند. جز دارندگان‌ «اقامت‌ دائم‌ ويژه‌»، از سال‌ 1991 خارجياني‌ كه‌ نياز جامعة‌ ژاپن‌ به‌ آنها شناخته‌ شود مي‌توانند اجازة‌ اقامت‌ دائم‌ بگيرند. شمار اينان‌ در سال‌ 2007 حدود 440 هزار تن‌ بود. شمار دارندگان‌ اجازة‌ اقامت‌ دائم‌ ويژه‌ كه‌ در سال‌ 1992 حدود 590 هزار بود، رفته‌ رفته‌ كاهش‌ پيدا كرده‌ است‌. امروزه‌ بيگانگان‌ مقيم‌ ژاپن‌ حدود 7/1 درصد جمعيت‌ اين‌ كشور را تشكيل‌ مي‌دهند.

 388 ـ كلاهبرداريِ فالگيران‌

 هر چه‌ مي‌گذرد، شمار بيشتري‌ از ژاپني‌هاي‌ ساده‌انديش‌ و زودباور به‌ دام‌ فالگيران‌ و طالع‌بين‌هاي‌ حيله‌گر مي‌افتند، و تا به‌ خود بيايند مبلغ‌ كلاني‌ از درآمد و اندوخته‌شان‌ را بيهوده‌ براي‌ سعادت‌ نايافته‌ و گره‌هاي‌ ناگشودة‌ زندگي‌ از دست‌ داده‌اند. تازگي‌ها اين‌ كلاهبرداران‌ ترفند تازه‌اي‌ يافته‌اند، و به‌ مشتريانِ درمانده‌ و چاره‌جوي‌ خود مي‌گويند كه‌ قدرت‌ روحي‌ آنها اُفت‌ كرده‌ است‌، و اينان‌ هم‌ به‌ اعتماد شهرت‌ و به‌ تأثير نفوذ كلامي‌ كه‌ بسياري‌ از اين‌ طالع‌بين‌ها دارند فريفتة‌ افسون‌ آنها مي‌شوند. اين‌ روزها كساني‌ هم‌ با نام‌ و عنوان‌ تازه‌ و فريبنده‌ به‌ اين‌ شيادان‌ افزوده‌ شده‌اند، كه‌ خود را «مشاور رواني‌» مي‌نامند و از شيوه‌هاي‌ روانشناسانه‌ هم‌ براي‌ خام‌ كردن‌ مشتريان‌ خود بهره‌ مي‌گيرند. در بهار گذشته‌ (سال‌ 2008) مقام‌هاي‌ وزارت‌ بازرگاني‌ و صنايع‌ ژاپن‌ كه‌ بر كار بنگاه‌هاي‌ اقتصادي‌ نظارت‌ دارد، به‌ يك‌ مؤسسة‌ به‌ ظاهر ديني‌ موسوم‌ به‌ كوئوُن‌ ـ نو ـ هيكاري‌ ابلاغ‌ كردند كه‌ كسب‌ و كار «بخت‌گرداني‌» خود را برچينند. باني‌ اين‌ مؤسسه‌ در پوشش‌ توسّل‌ به‌ ارواح‌ قدسي‌ و دعا وانمود مي‌كرد كه‌ بخت‌ و سعادت‌ را كه‌ از كسي‌ روگردان‌ شده‌ است‌ به‌ او باز مي‌گرداند به‌ اين‌ شرط‌ كه‌ مبلغي‌ هنگفت‌ در اين‌ راه‌ نياز كنند. در يك‌ مورد، چهار سال‌ پيش‌ كه‌ زني‌ بيش‌ از هفتاد ساله‌ در هتلي‌ نزديك‌ توكيو سراغ‌ زن‌ طالع‌بيني‌ رفت‌، اين‌ حرف‌ها ميانشان‌ رد و بدل‌ شد:

 طالع‌بين‌ : قدرت‌ روحي‌ پسرت‌ دارد اُفت‌ مي‌كند، و نيروي‌ حياتي‌اش‌ ضعيف‌ مي‌شود (اشاره‌ به‌ دريافت‌ خود از كتاب‌ طالع‌بيني‌ چيني‌: «آي‌ چينگ‌».)

 زن‌ : راستي‌!؟ حالا چطور مي‌شود قدرت‌ روحي‌اش‌ را برگرداند؟

 طالع‌بين‌ : شما بايد يك‌ ميليون‌ ين‌ نياز كنيد تا يك‌ سال‌ برايش‌ دعا بخوانند.

 زن‌ : من‌ كه‌ اين‌ همه‌ پول‌ ندارم‌!

 طالع‌بين‌ : خوب‌؛ حالا كه‌ وضع‌تان‌ را مي‌بينم‌، با شما راه‌ مي‌آيم‌.

 سرانجام‌، طالع‌بين‌ مبلغ‌ را 730 هزار ين‌ قرار مي‌دهد، و فرداي‌ آن‌ مادرِ پير اين‌ پول‌ را (كه‌ همة‌ پس‌انداز اوست‌) از حساب‌ بانكي‌اش‌ درمي‌آوَرَد و دو دستي‌ تقديم‌ طالع‌بين‌ مي‌كند.

 يك‌ سال‌ پس‌ از آن‌ هم‌ اين‌ پيرزن‌ به‌ جلسة‌ توجيهي‌ ديگري‌ مي‌رود، و اينجا هم‌ مرد طالع‌بين‌ با ظاهر آراسته‌ و در كيمونوي‌ مردانه‌ از سستي‌ گرفتن‌ قدرت‌ روحي‌ پسرش‌ به‌ او مي‌گويد، و همان‌ داستان‌ پارسال‌ تكرار مي‌شود، و پيرزن‌ اين‌ بار 500 هزار ين‌ به‌ او مي‌دهد. اكنون‌ كه‌ خبرنگار روزنامه‌ سراغ‌ فالگير رفته‌ و از او مي‌پرسد كه‌ پول‌ را براي‌ چه‌ گرفته‌ است‌، پاسخ‌ مي‌شنود كه‌ خوب‌! اين‌ كار خرج‌ دارد. بايد هر صبح‌ و شب‌ دعا بخوانيم‌، و ميوه‌ و ماهي‌ هم‌ نثار كنيم‌.

 يكي‌ از طالع‌بين‌هاي‌ اين‌ مؤسسة‌ بخت‌گرداني‌ مي‌گويد كه‌ حدود بيست‌ سال‌ پيش‌ داوطلب‌ اين‌ كار شد، و نخست‌ كتاب‌ قطوري‌ به‌ او دادند تا حفظ‌ كند، و با از بر كردن‌ مطالب‌ آن‌ و پس‌ از گذراندن‌ امتحان‌ اجازه‌ يافته‌ است‌ كه‌ وارد كار طالع‌بيني‌ اين‌ بنگاه‌ بشود. يكي‌ از تعاليم‌ ياد شده‌ در اين‌ كتاب‌ مي‌گويد كه‌ اگر مشتري‌ خانمي‌ باشد بايد كه‌ به‌ او گفت‌ كه‌ «رويت‌ بختك‌ افتاده‌، كه‌ روح‌ بچه‌اي‌ است‌ كه‌ انداخته‌اي‌»؛ و اگر زن‌ اصرار كند كه‌ در عمرش‌ بچه‌ نينداخته‌ است‌، بايد گفت‌ كه‌ حتماً مادرش‌ يا يكي‌ از نزديكانش‌ اين‌ كار را كرده‌ است‌.

 389 ـ باز هم‌ از خروس‌هاي‌ دُم‌ بلند

 خروس‌هايي‌ كه‌ دُم‌ رنگارنگ‌ آنها بيش‌تر از پنج‌ متر و گاه‌ تا دَه‌ متر هم‌ مي‌رسد، از جاذبه‌هاي‌ شماري‌ از باغ‌ها و خانه‌هاي‌ قديمي‌ ژاپن‌، و بخصوص‌ زيارتگاه‌هاي‌ شينتو است‌؛ و زيارتگاه‌ ايسه‌ در ايالتي‌ به‌ همين‌ نام‌، كه‌ وقف‌ خاندان‌ امپراتوري‌ است‌، خروس‌هاي‌ دم‌ بلندِ زيبا، شكوهمند، و تماشايي‌ دارد. سي‌ و چند سال‌ پيش‌ در سفري‌ به‌ اين‌ ايالت‌ كه‌ براي‌ ديدار كوتاهِ از پيش‌ ترتيب‌ داده‌ شده‌اي‌ با يكي‌ از بزرگان‌ اين‌ معبد رفتم‌، چشم‌ به‌ جمال‌ بي‌مثال‌ اين‌ خروس‌ها روشن‌ شد. شايد هم‌ به‌ افسون‌ همين‌ چشم‌انداز بود كه‌ هنوز فرصت‌ مرتب‌ كردن‌ يادداشت‌هاي‌ گفتگويم‌ با آن‌ مرد خدا را پيدا نكرده‌ام‌. چندي‌ پيش‌، ديدن‌ گزارش‌ تازه‌اي‌ كه‌ تلويزيون‌ سراسري‌ ژاپن‌ از خروس‌هاي‌ دم‌بلند در ايالت‌هاي‌ اينسو و آنسوي‌ ژاپن‌ تهيه‌ كرده‌ بود، سفر يك‌ قرن‌ پيش‌ را به‌ يادم‌ آورد (قديمي‌ها سي‌ و سه‌ سال‌ را يك‌ قرن‌ مي‌گفتند). گزارشي‌ بود جذّاب‌ و ديدني‌ با خواندن‌ و خراميدن‌ و راه‌ رفتن‌ پرطمأنينة‌ خروس‌هاي‌ دم‌ بلند با طرح‌ و رنگ‌هاي‌ گوناگون‌. شماري‌ از اين‌ خروس‌ها پاكوتاهند، و شماريشان‌ پاهايي‌ بلندتر اما خوش‌تركيب‌ و ورزيده‌ دارند. آميزة‌ رنگ‌ و طرح‌ پرها، شيوه‌ و آواي‌ خواندن‌، و حركت‌ و حالت‌ سر و بدن‌ آنها هنگام‌ آواز سر دادن‌، و زير و بم‌ و صافي‌ و گرفتگي‌ صدا بسيار متنوع‌ است‌. مسابقة‌ آوازي‌ هم‌ ميان‌ آنها گذاشته‌ بودند كه‌ يك‌يك‌ بر بالاي‌ نردة‌ جايگاهشان‌ زير آواز مي‌زدند و داورها به‌ مهارت‌ و استعدادشان‌ امتياز مي‌دادند.

 ژاپني‌ها ماكيان‌ را «نيواتوري‌» مي‌گويند، كه‌ به‌ معنيِ مرغِ باغچه‌ و حياط‌ است‌؛ امّا براي‌ پرورش‌دهندگانِ اين‌ مرغانِ پربستة‌ زيبا و دلربا كه‌ عمري‌ به‌ پاي‌ بار آوردن‌ آنها گذاشته‌اند، هر يك‌شان‌ گنجينه‌اي‌ است‌.

 390 ـ خداي‌ كُشتي‌ و خداي‌ بيسبال‌

 بارها مي‌شود كه‌ پيروزشدگان‌ در مسابقه‌اي‌ ورزشي‌ يا آنهايي‌ كه‌ به‌ دستاورد چشم‌گير ديگر رسيده‌اند، توفيق‌ خود را مديون‌ حمايت‌ خداي‌ آن‌ ورزش‌ يا حرفه‌ مي‌دانند. در فكر عامة‌ ژاپني‌ها براي‌ هر زمينه‌ و فعاليت‌ و كار و حركتي‌ خدايي‌ هست‌، و اين‌ رسم‌ و پندار از آئين‌ شينتو و خاستگاه‌ آن‌ كه‌ پرستش‌ كوه‌ و طبيعت‌ بوده‌ است‌ سرچشمه‌ دارد، هر چند كه‌ امروزه‌، برابر آمار، بيشتر مردم‌ ژاپن‌ خود را بودايي‌ قلمداد مي‌كنند، امّا سخن‌ معروفي‌ هست‌ كه‌ مي‌گويد ژاپني‌ها شينتويي‌ به‌ دنيا مي‌آيند، مسيحي‌ عروسي‌ مي‌كنند، و بودايي‌ مي‌ميرند؛ زيرا كه‌ در زمانة‌ ما بسياري‌ از نوزادان‌ را براي‌ آرزوي‌ عمر با سعادت‌ و پر بركت‌ به‌ زيارتگاه‌ شينتويي‌ مي‌برند و تعميد گونه‌اي‌ مي‌دهند. هنگام‌ همسر گرفتن‌، آئين‌ پيوند زندگي‌ تازه‌ ــ بيشتر ميان‌ جوان‌هاي‌ نوانديش‌ ــ به‌ رسم‌ و آداب‌ مسيحي‌ و در كليسا كه‌ حال‌ و هواي‌ آن‌ گيراتر و اثرگذارتر است‌ اجرا مي‌شود؛ و مراسم‌ ترحيم‌ و يادبود درگذشتگان‌ به‌ آئين‌ بودايي‌ است‌، البته‌ جز براي‌ آنهايي‌ كه‌ رسماً مسيحي‌اند يا پيرو ديني‌ ديگر.

 چندي‌ پيش‌ كه‌ خبرنگاري‌ از يكي‌ از اعضاي‌ تيم‌ بيسبال‌ دبيرستان‌ها كه‌ در مسابقه‌هاي‌ سراسري‌ ژاپن‌ به‌ مرحلة‌ نهايي‌ رسيده‌ بود پرسيد كه‌ دربارة‌ بختِ قهرمان‌ شدن‌ خود چه‌ فكر مي‌كند، او گفت‌: «اگر خداي‌ بيسبال‌ مدد كند.» قهرمان‌ كشتي‌ دختران‌ هم‌ كه‌ پس‌ از پيروزي‌ بر حريفان‌ و همراه‌ پدرش‌ در پكن‌، هنگام‌ بازي‌هاي‌ المپيك‌ 2008، مصاحبه‌ مي‌كرد و از خوشحالي‌ داشت‌ بال‌ در مي‌آورد، بُردش‌ را نتيجة‌ عنايت‌ و حمايت‌ خداي‌ كشتي‌ دانست‌.

 391 ـ فقر در ژاپن‌

 ژاپن‌ صنعتي‌ با تجربة‌ معجزة‌ اقتصادي‌ دهة‌ 1960 كه‌ در پايان‌ سدة‌ بيستم‌ كبادة‌ اقتصاد اوّل‌ دنيا را مي‌كشيد، و بسياري‌ از جهانيان‌ به‌ رفاه‌ و ثروت‌ مردم‌ آن‌ غبطه‌ مي‌بَرَند، واقعيت‌هاي‌ كم‌ و بيش‌ پنهاني‌ را در خود دارد كه‌ براي‌ ناظران‌ بيروني‌، و گاه‌ مردم‌ خود اينجا، حيرت‌آور است‌. در يكي‌ از روزهاي‌ تعطيل‌ آغاز سال‌ نو ميلادي‌ خبر از مرگ‌ زن‌ تنهاي‌ سالمندي‌ دادند كه‌ در آتش‌سوزي‌ خانه‌اش‌ جان‌ باخته‌ بود. علت‌ اين‌ آتش‌سوزي‌ افتادن‌ شمع‌ افروخته‌ روي‌ كف‌ حصيري‌ اتاق‌ و سرايت‌ تند آتش‌ به‌ رختخواب‌ و اثاث‌ خانه‌ اعلام‌ شد. گفتند كه‌ چند ماه‌ بود كه‌ اين‌ زن‌ توانِ پرداختن‌ بهاي‌ برق‌ را نداشت‌ و شب‌ها در نور شمع‌ مي‌گذراند. شهرداري‌ در برابر درخواستش‌ كه‌ استحقاق‌ دريافت‌ ماهانه‌ و مقرري‌ رفاهي‌ دارد، برابر معمول‌، كاغذهاي‌ گوناگون‌ داده‌ بود كه‌ بنويسد و «با مدارك‌ لازم‌» به‌ مقام‌هاي‌ جنّت‌ مكان‌ تسليم‌ كند تا به‌ وضعش‌ رسيدگي‌ شود. روز 15 ژانويه‌ امسال‌ (2009) هم‌ مرد چهل‌ و نُه‌ ساله‌اي‌ را در آپارتمانش‌ مرده‌ يافتند. يك‌ ماه‌ از مرگش‌ مي‌گذشت‌، و كالبد شكافي‌ پيكر نحيف‌ او نشان‌ داد كه‌ چندين‌ روز غذا نخورده‌ بود، و در يخچال‌ خانه‌اش‌ هم‌ هيچ‌ خوردني‌ يافت‌ نمي‌شد. گفتند كه‌ از يك‌ سال‌ پيش‌ كه‌ كارِ ساعتي‌اش‌ را از دست‌ داد، كار تازه‌اي‌ پيدا نكرده‌ و پرداختن‌ كراية‌ خانه‌اش‌ سه‌ ماه‌ عقب‌ افتاده‌ بود.

 در نيمة‌ ماه‌ دسامبر سال‌ 2008 كه‌ مردم‌ ژاپن‌ آمادة‌ استقبال‌ از نوروز مي‌شدند امواج‌ بيكاري‌ و نشانه‌هاي‌ كساد اقتصادي‌ مثل‌ صاعقه‌اي‌ ژاپن‌ را به‌ وحشت‌ انداخت‌. با آغاز ركود اقتصادي‌ در امريكا و اروپا و پايين‌ آمدن‌ سفارش‌ خريد كالا، بخصوص‌ اتوموبيل‌ و ماشين‌آلات‌، توفاني‌ واحدهاي‌ توليدي‌ و اقتصادي‌ ژاپن‌ را در ميان‌ گرفت‌. تويوتا كه‌ پارسال‌ در همين‌ روزها به‌ خود مي‌باليد كه‌ بالاترين‌ رقم‌ سود را در صنعت‌ اتوموبيل‌ سازي‌ دنيا داشته‌ است‌، امسال‌ از زيان‌ هنگفت‌ خود گزارش‌ داد. شمار بسياري‌ از كارگران‌، بخصوص‌ در واحدهاي‌ كوچك‌ صنعتي‌ كه‌ قطعه‌هاي‌ اتوموبيل‌ و ماشين‌آلات‌ را مي‌سازند، با توقف‌ فعاليت‌هاي‌ خود از كار بازماندند يا كه‌ توليد خود را كاهش‌ دادند، و پيش‌ و بيش‌ از همه‌ كارگران‌ موقت‌ و ساعتي‌ گروه‌ گروه‌ بيكار شدند. در تدبيري‌ بي‌سابقه‌ و اضطراري‌، گروه‌هاي‌ امداد پارك‌ هيبي‌ يا در مركز توكيو و روبروي‌ كاخ‌ امپراتوري‌ را به‌ اردوگاه‌ موقت‌ اين‌ بيكاران‌ بدل‌ كردند، زيرا كه‌ بسياري‌شان‌ براي‌ اقامت‌ يك‌ شب‌ در اقامتگاه‌هاي‌ عمومي‌ ارزان‌ قيمت‌ هم‌ اندوخته‌اي‌ نداشتند. آنها را در چادرهايي‌ كه‌ رختخواب‌ و اثاث‌ مختصري‌ داشت‌ پناه‌ دادند، و ديگ‌هايي‌ ميان‌ اين‌ پارك‌ بار گذاشته‌ شد كه‌ روزي‌ دو ـ سه‌ وعده‌ به‌ اين‌ بيكاران‌ آواره‌ شده‌ غذا مي‌داد. صحنه‌هايي‌ كه‌ از اين‌ وضع‌ در تلويزيون‌ها نشان‌ دادند، وصفي‌ را كه‌ از «سال‌هاي‌ دمپختكي‌» در كتاب‌  تهران‌ قديم‌  شادروان‌ جعفر شهري‌ خوانده‌ام‌ به‌ يادم‌ آورد. معاون‌ وزير رفاه‌ هم‌ به‌ زخم‌ اين‌ بيچارگان‌ نمك‌ پاشيد، و در مصاحبه‌اي‌ گفت‌: «هيچ‌ معلوم‌ نيست‌ كه‌ آنهايي‌ كه‌ پناه‌ داده‌ شده‌اند اصلاً بخواهند تن‌ به‌ كار بدهند.»

 392 ـ نارنگي‌ شيرين‌ و فشار روحيِ درخت‌

 گويا تازگي‌ها خريداران‌ نارنگي‌، كه‌ گونة‌ رايج‌ مركبات‌ در ژاپن‌ است‌، ناراضي‌اند و كم‌تر خريد مي‌كنند و از گراني‌ قيمت‌ آن‌ شكايت‌ دارند. در بازار عمده‌ فروشي‌ ميوه‌ و تره‌بار هم‌ امسال‌ (2009) قيمت‌ها 20 درصد گران‌تر از پارسال‌ است‌، چون‌ سالِ كم‌باري‌ است‌، و درخت‌ها كم‌ ميوه‌ دارند. گزارشگري‌ پي‌جويِ علت‌ اين‌ وضع‌ به‌ باغ‌هاي‌ نارنگي‌ واكاياما كه‌ از نواحي‌ مركبات‌خيز ژاپن‌ است‌ رفت‌ و با يكي‌ از باغدارها گفت‌وگو كرد. صاحب‌ باغ‌ نارنگي‌ مي‌گفت‌ كه‌ درخت‌ها هر دو سال‌ يك‌ بار كم‌ ميوه‌ مي‌دهند، و اين‌ وضع‌ نتيجة‌ پيكار و جدالي‌ است‌ ميان‌ انسان‌ و طبيعت‌ كه‌ از پانزده‌ سال‌ پيش‌ سر گرفته‌ است‌. در آن‌ سال‌ها مردم‌ كم‌ كم‌ خوش‌ سليقه‌تر مي‌شدند و نارنگي‌ شيرين‌ مي‌خواستند؛ و باغدارها هم‌ راهِ كار را پيدا كردند. ترفندشان‌ اين‌ است‌ كه‌ پاي‌ درخت‌هاي‌ نارنگي‌ پوشش‌ وينيل‌ مي‌گسترند تا آب‌ باران‌ به‌ زمين‌ نرسد و ريشة‌ درخت‌ نتواند از زمين‌ سيراب‌ شود. درخت‌ در عكس‌العملي‌ طبيعي‌ به‌ خودش‌ فشار مي‌آورد تا به‌ هر راه‌ به‌ ميوه‌هاي‌ رو به‌ رشد آب‌ برساند، و ناگزير با دشواري‌ آب‌ از هوا جذب‌ مي‌كند. اين‌ فعل‌ و انفعال‌ خاصيتي‌ دارد كه‌ نارنگي‌ را شيرين‌ مي‌كند؛ امّا درخت‌ از توان‌ مي‌افتد و سالِ پس‌ از آن‌ نمي‌تواند چندان‌ ميوه‌ بدهد، و چنين‌ است‌ كه‌ هر يك‌ سال‌ در ميان‌ كم‌باري‌ دارد. جدول‌ بررسي‌ها نشان‌ مي‌دهد كه‌ از حدود همان‌ بيست‌ سال‌ پيش‌ هر دو سال‌ يك‌ بار توليد و عرضة‌ نارنگي‌ كاهش‌ پيدا مي‌كند.

 393 ـ ياد من‌ ترا فراموش‌

 در ژاپن‌ دست‌كم‌ هفت‌ ميليون‌ نفر دچار بيماري‌ فراموشي‌  (demencia) اند. اين‌ عارضه‌ ابعاد گسترده‌ پيدا مي‌كند، و بخصوص‌ ميان‌ زوج‌هاي‌ سالخورده‌ كه‌ با هم‌ زندگي‌ مي‌كنند دشواري‌ پيش‌ مي‌آوَرَد. مناسبات‌ زن‌ و شوهرهاي‌ سالمند كه‌ دچار فراموشي‌ مي‌شوند گهگاه‌ وضع‌ فاجعه‌باري‌ پيدا مي‌كند؛ و بدترين‌ حال‌ وقتي‌ است‌ كه‌ اين‌ زن‌ و شوهرها نمي‌خواهند در خانة‌ پيران‌ زندگي‌ كنند و مي‌خواهند در خانة‌ خودشان‌ باشند. گزارشي‌ تصويري‌ زني‌ سالمند را نشان‌ داد كه‌ همسرش‌ از سالها پيش‌ و به‌ دنبال‌ سكتة‌ مغزي‌ دچار فراموشي‌ شد، و زن‌ ناگزير است‌ از او نگهداري‌ كند. هر روز از او مي‌پرسد كه‌ آيا مي‌داند كه‌ حالا كجاست‌ و زنش‌ را مي‌شناسد يا نه‌. زن‌ هم‌ خود رفته‌ رفته‌ به‌ عارضة‌ فراموشي‌ دچار مي‌شود، و نگهداري‌ شوهر برايش‌ دشوارتر.

 مصائب‌ زندگي‌ سالخوردگان‌، بخصوص‌ آنجا كه‌ با ناداري‌ همراه‌ است‌، هر روز حادتر مي‌شود، و در سال‌هاي‌ اخير موضوع‌ و زمينة‌ بسياري‌ داستانها و فيلم‌هاي‌ سينمايي‌ بوده‌ كه‌ شماري‌ از اينها روايت‌ سرگذشت‌هاي‌ واقعي‌ است‌. در اين‌ صحنه‌هاي‌ مناسبات‌ انساني‌، گاهي‌ وفاداري‌ و صبوري‌ و تحمل‌ شگفت‌انگيز است‌؛ از اين‌ نمونه‌ كه‌ مرد سالخوردي‌ ده‌ها سال‌ از زن‌ فلج‌ شده‌ و در بستر افتاده‌اش‌ پرستاري‌ مي‌كند. بي‌آنكه‌ لب‌ به‌ شكايت‌ بگشايد و گرفتگي‌ و دلتنگي‌ نشان‌ بدهد. رويدادهايي‌ هم‌ هست‌ كه‌ روية‌ ديگر طبيعت‌ آدمي‌ را باز مي‌نمايد.

 394 ـ مقايسة‌ درآمدها

 تناسب‌ ميان‌ درآمد صاحبان‌ شغل‌ها و حرفه‌هاي‌ گوناگون‌ در هر جامعه‌، به‌ گونه‌اي‌ نمودار احوال‌ اجتماعي‌ آن‌ و ارزش‌هاي‌ ساخته‌ شده‌ در ذهن‌ مردم‌ و نيز نيازهاي‌ بازار كار (بيشتر در مورد حرفه‌هاي‌ تخصصي‌تر) است‌. در بهار گذشته‌ گزارشي‌ در يكي‌ از شبكه‌هاي‌ تلويزيوني‌ ژاپن‌، كه‌ براساس‌ آماري‌ حاصل‌ يك‌ بررسي‌ گروهي‌ آماده‌ شده‌ بود، نگاهي‌ داشت‌ به‌ درآمد سالانة‌ شاغلان‌ مناصب‌ و پيشه‌ها و حرفه‌هاي‌ گوناگون‌. برخي‌ از يافته‌هاي‌ اين‌ گزارش‌ در زير آورده‌ مي‌شود (واحد: 000/10 ين‌، كه‌ در ژاپن‌، پس‌ از هزارگان‌، واحد معمول‌ براي‌ شمارش‌ است‌ و به‌ ژاپني‌ «مان‌» گفته‌ مي‌شود. واژة‌ «تومان‌» كه‌ مغولي‌ است‌ از همين‌ ريشه‌ است‌):

 ـ نمايندة‌ مجلس‌ ملي‌ :       500/4   ´ 000/3

 ـ وزير :  500/3

 ـ نخست‌ وزير :     200/5

 ـ وكيل‌ دعاوي‌ (35 ساله‌)  000/5

 ـ ارزشياب‌ متون‌ و آثار ادبي‌            000/2

 ـ تصويرگر كارتون‌ ژاپني‌ (مانگا)       000/5   ´ 000/2

 ـ صاحب‌ مزرعة‌ توليد با تكنولوژي‌ برتر           200/1

 ـ پزشك‌ متخصص‌            500/2

 ـ ماماي‌ صاحب‌ نام‌ و موفق‌ در كار    450

 ـ داروساز در بيمارستان‌ (25 ساله‌)   450

 ـ كارگر ماشين‌ جمع‌ آوردن‌ زباله‌      200/1

 ـ رانندة‌ تريلي‌ حمل‌ كاشينر (خانم‌)  500/4

 ـ رانندة‌ ليموزين‌ تجملي‌ (دختر 27 ساله‌)        حدود 500

 ـ غذا و لقمه‌ فروش‌ كنار خيابان‌ در ماشين‌ وَن‌ خودش‌  700   ´ 600

 ـ صاحب‌ رستوران‌ آش‌ رشته‌ ژاپني‌ (رامِن‌)     000/3

 ـ فروشندة‌ خوراك‌ اختاپوس‌ كباب‌ كرده‌ (تاكوياكي‌) كنار خيابان‌  000/1

 ـ طراح‌ و برنامه‌ريز غذايي‌ (خانم‌)     000/1

 ـ ماهيگير (با قلاب‌) با تجربة‌ 37 سال‌ صيد در دريا       700

 ـ نجار متخصص‌ ساختمان‌هاي‌ تاريخي‌ و زينت‌هاي‌ آن‌  600

 ـ بَدَل‌ هنرپيشگان‌ در صحنه‌هاي‌ خطرناك‌      200

 شما فكر مي‌كنيد چه‌ شمار از اين‌ مردم‌ شغل‌ و راه‌ گذراندن‌ معاش‌ خود را از روي‌ علاقه‌ و عزم‌ و اختيار انتخاب‌ كرده‌اند؟

 395 ـ حرف‌ و حديث‌ نوبِل‌

 باز امسال‌ (پاييز 1387) چند تا از ژاپني‌هاي‌ اهل‌ تحقيق‌ و تدريس‌ به‌ ماية‌ تلاش‌ و همت‌ خود و البته‌ بخت‌ بيدار و تأثير زمانة‌ سازگار و زمينه‌هاي‌ پيدا و پنهان‌ مقبوليت‌ فرزندان‌ سرزمين‌ ساموُرايي‌ در جهان‌، چند جايزة‌ نوبل‌ را شرافتمندانه‌ ربودند و رسانه‌هاي‌ ژاپن‌ را غرق‌ شور و سرور ساخته‌ و از زهر و تلخي‌ كساد اقتصادي‌ در دل‌ و جان‌ مردم‌ كاستند و خود نيز يك‌ چند شمع‌ مجالس‌ و محافل‌ شدند.

 چهارشنبه‌ 8 اكتبر سال‌ 2008 پرفسور كوباياشي‌ كه‌ به‌ اشتراك‌ دو هم‌وطن‌ ديگر برندة‌ جايزة‌ نوبل‌ فيزيك‌ اعلام‌ شده‌ بود با موهاي‌ هميشه‌ آشفته‌ جلوي‌ دوربين‌ها آمد و گفت‌ كه‌ ديروز اين‌ خبر به‌ او رسيد كه‌ هنوز اعلام‌ عمومي‌ نشده‌ بود؛ او به‌ همسرش‌ تلفن‌ كرد و گفت‌ كه‌ چه‌ پيش‌ آمده‌ و حالا هم‌ گرفتار كارهاي‌ گوناگون‌ شده‌ است‌ و شب‌ به‌ خانه‌ نمي‌آيد. پرسيدند كه‌ خانم‌ به‌ او تبريك‌ گفت‌ يا نه‌؟ ساده‌ و در يك‌ كلام‌ جواب‌ داد: خوب‌ نه‌! خبرنگارها رفتند و همان‌ روز صبح‌ خانم‌ را در كوچة‌ كنار خانه‌شان‌، وقتي‌ كه‌ از خريد روزانه‌ برمي‌گشت‌، يافتند و گرفتند به‌ بارانِ سؤال‌. گفت‌: شوهرم‌ آدم‌ معمولي‌ است‌؛ توي‌ خانه‌ تلويزيون‌ نگاه‌ مي‌كند و حرف‌ مي‌زند و آدم‌ خوبي‌ است‌، امّا تا حالا با هم‌ سفر خارج‌ نرفته‌ايم‌، و رفتن‌ به‌ استكهلم‌ براي‌ گرفتن‌ اين‌ جايزه‌ اولين‌ سفرمان‌ به‌ خارج‌ خواهد بود. يكي‌ ديگر از اين‌ سه‌ شريك‌ نوبل‌ آدمي‌ احساساتي‌ است‌ كه‌ در مصاحبه‌ با خبرنگارها اشكش‌ درآمد؛ و سومي‌ از سال‌ 1956 به‌ دانشگاه‌ شيكاگو رفته‌ و امريكايي‌ ـ ژاپني‌ شده‌، اما هنوز به‌ ژاپني‌ متكلم‌ است‌. استادِ احساساتي‌، پرفسور ماتسوُكاوا، كه‌ به‌ فاصلة‌ چند روز چهرة‌ محبوب‌ تلويزيوني‌ شد و بسياري‌ برنامه‌هاي‌ «شو» مردم‌پسند را با حضور خود زينت‌ بخشيد، مرد خوشرو و خوش‌ طبعي‌ است‌. فرداي‌ آن‌ روز خبرنگارها و دوربين‌هاي‌ رسانه‌ها همراه‌ او به‌ نخستين‌ كلاس‌ درسش‌ پس‌ از اعلام‌ پيروزي‌ بزرگ‌ رفتند. با شور و شوق‌ و تحرّكي‌ بيش‌ از حد انتظار سنّ خود فرمول‌هاي‌ فيزيك‌ را روي‌ تخته‌ مي‌نوشت‌ و پاك‌ مي‌كرد، و هر كدام‌ از دانشجوها كه‌ دلش‌ مي‌خواست‌ و حالش‌ را داشت‌ گوش‌ مي‌داد. پسري‌ هم‌ سرش‌ را روي‌ دو دستش‌ گذاشته‌ و خوابيده‌ بود. در همان‌ رديف‌ و نيمكت‌ دختري‌ داشت‌ با موهايش‌ بازي‌ مي‌كرد و گاهي‌ نگاهي‌ به‌ تختة‌ كلاس‌ كه‌ با گچ‌ از فرمول‌هاي‌ فيزيك‌ سفيد شده‌ بود نگاهي‌ مي‌انداخت‌.

 استاد كوباياشي‌ روزي‌ كه‌ داشت‌ جايزه‌اش‌ را از پادشاه‌ سوئد مي‌گرفت‌ موهاي‌ سرش‌ را شانه‌ كرده‌ بود.

 396 ـ طبع‌ شعر ژاپني‌ها

 چند روز پيش‌ كه‌ به‌ بريده‌هاي‌ مطبوعات‌ نيم‌ قرن‌ پيش‌ نگاهي‌ مي‌انداختم‌، شرح‌ دل‌انگيزي‌ با عنوان‌ «همه‌ به‌ شعر روي‌ آورده‌اند» در گزارشي‌ دانشگاه‌ درج‌ شده‌ در سي‌امين‌ سالنامة‌ دنيا (ص‌ 51 تا 53) از استاد فقيد ريوءايچي‌ گاموء، استاد بخش‌ زبان‌هاي‌ هندي‌ و اردو در دانشگاه‌ مطالعات‌ خارجي‌ توكيو ديدم‌. نوشته‌ است‌:

 «اگر شما در ژاپن‌ با كسي‌ روبرو بشويد كه‌ ناگهان‌ به‌ شنيدن‌ يك‌ صدا يا آه‌ يا رسيدن‌ بويي‌ به‌ مشامش‌ بي‌ مقدمه‌ قلم‌ و كاغذ بردارد و شعر بگويد نبايد تعجب‌ كنيد.

 «چنين‌ صحنه‌اي‌ را شما ممكن‌ است‌ هر روز در هر گوشه‌ كشور آفتاب‌ ببينيد. مردم‌ ژاپن‌ شاعرمسلك‌اند، و شعر در تاريخ‌، درام‌، و ادبيات‌ ژاپن‌ نقش‌ بزرگي‌ داشته‌ است‌. بسياري‌ از شخصيت‌هاي‌ تاريخي‌ ژاپن‌ كه‌ در ميدان‌هاي‌ جنگ‌ جان‌ سپرده‌اند شعري‌ نيز براي‌ اخلافشان‌ به‌ يادگار گذارده‌اند. شايد باور نكنيد كه‌ شعر حتي‌ جنايتكاري‌ را از چوبة‌ دار رهانيده‌ است‌:

 «ساداميچي‌ هيراساوا، هنرمند 82 ساله‌ كه‌ 22 سال‌ پيش‌ به‌ جرم‌ مسموم‌ كردن‌ و كشتن‌ 14 كارمند بانك‌ در توكيو در 1948 محكوم‌ شده‌ بود بايد به‌ دار آويخته‌ شود، امّا براي‌ توبه‌ از بابت‌ جناياتي‌ كه‌ مرتكب‌ گشته‌ به‌ شعر روي‌ آورده‌ است‌. او با اشعاري‌ كه‌ مي‌سرايد تسكين‌ مي‌يابد و بار گناهش‌ را كمتر احساس‌ مي‌كند، شعر گويي‌ تاكنون‌ اعدام‌ او را به‌ تأخير انداخته‌ است‌.

 «يك‌ مورد ديگر: كييوشي‌ اوكوُبو، 37 ساله‌، متهم‌ است‌ كه‌ سال‌ گذشته‌ هشت‌ دختر را پس‌ از اغوا در ترياها به‌ خانه‌ برده‌ و كشته‌ است‌. اينك‌ اين‌ قاتل‌ هم‌ در زندان‌ شاعر شده‌ است‌.

 «يك‌ منتقد شعر مي‌گويد: براي‌ ژاپني‌ها همه‌ چيز خيال‌انگيز و منبع‌ الهام‌ و شعر است‌؛ از پيروزي‌ تا مرگ‌ و شكست‌ ؛ از هواي‌ دل‌انگيز تا فصل‌هاي‌ متغيّر؛ از آب‌ زلال‌ چشمه‌سارها تا آب‌ آلودة‌ درياها؛ از شكوفايي‌ گل‌هاي‌ بهار تا برگ‌ريزان‌ خزان‌.»

 397 ـ بازيافتن‌ نقش‌ و رنگها

 در معبد توشو دايجي‌ در نارا، پايتخت‌ باستاني‌ ژاپن‌، كه‌ 1200 سال‌ قدمت‌ دارد و يگانه‌ ساختمان‌ اصلي‌ معبد مصون‌ مانده‌ از آتش‌سوزي‌ و بازمانده‌ تا امروز است‌، هنگام‌ جدا كردن‌ چوبها و ستونها از هم‌ براي‌ مرمّت‌ تالار اصلي‌، نقش‌ و نماهاي‌ تاري‌ ديده‌ شد كه‌ بيشتر رنگ‌هاي‌ آن‌، بخصوص‌ آنجا كه‌ در معرض‌ جريان‌ هوا بوده‌، كم‌ و بيش‌ محو شده‌ بود. يكي‌ از محققان‌ دانشگاه‌ نارا كوشيد تا با وسايل‌ و روش‌هاي‌ تازة‌ علمي‌ اين‌ نقش‌ و طرحها را كه‌ رنگ‌آميزي‌ آن‌ در اصل‌ بسيار شاد و زنده‌ بوده‌ است‌ بازيابد. در نتيجه‌، چند نقش‌ گل‌هاي‌ خيالي‌ با رنگ‌هاي‌ زنده‌ (بيشتر نارنجي‌، سبز، سرخ‌، و آبي‌) پيدا شد. درون‌ تالار اصلي‌ هم‌، كه‌ گنجينة‌ ملي‌ ميراث‌ فرهنگي‌ ژاپن‌ شناخته‌ شده‌ است‌، در فضاي‌ پيرامون‌ و پشت‌ سر تنديس‌ بودا نقش‌هايي‌ از گُل‌ و گياه‌ براي‌ ايجاد فضا و محيط‌ مطبوع‌ (يا، به‌ قول‌ كارشناسان‌، بهشت‌ بودا) تصوير شده‌، كه‌ اينها هم‌ باز شناخته‌ و نموداري‌ از آن‌ به‌ دست‌ داده‌ شده‌ است‌.

 398 ـ ژاپن‌ و برزيل‌

 يكصد سال‌ پيش‌، در سال‌ 1908 ميلادي‌، ژاپني‌ها گروه‌ گروه‌ و به‌ اميد رفاه‌ و سعادت‌ بيشتر و كشت‌ و آباد كردن‌ زمين‌هاي‌ حاصلخيز و پهناور، به‌ برزيل‌ مهاجرت‌ كردند؛ چنانكه‌ امروزه‌ 5/1 ميليون‌ برزيلي‌ ژاپني‌تبار در آنجا هستند. اين‌ مهاجرت‌ ژاپنيان‌ به‌ طور نمادين‌ با كشتي‌ كاساتوماروُ بود، و اين‌ مهاجران‌ بيشتر به‌ مزرعه‌داري‌ پرداختند، و از آن‌ ميان‌ به‌ كشت‌ و بار آوردن‌ دانه‌هاي‌ قهوه‌. شماري‌ از آنها در اين‌ كار ماندگار شدند، كه‌ نمونه‌شان‌ نوء اوءتا كه‌ امروزه‌ سالمندي‌ از نسل‌ دوم‌ مهاجران‌ است‌ و ژاپني‌ را با لهجة‌ اوكيناوا و تكية‌ برزيلي‌ حرف‌ مي‌زند. ژاپني‌تبارها در برزيل‌ جامعة‌ خود را دارند و مدرسه‌هاي‌ فرزندان‌شان‌ را هنوز كم‌ و بيش‌ به‌ شيوة‌ مدارس‌ ژاپن‌ مي‌گردانند. شماري‌ از آنها در كار و فعاليت‌ اقتصادي‌ موفق‌ و ممتاز شده‌اند؛ از آن‌ ميان‌ يكي‌ كه‌ در قريحة‌ مديريت‌ و صنعتگري‌ ممتاز است‌ واكنون‌ بزرگترين‌ كارخانة‌ هواپيماسازي‌ برزيل‌ را دارد.

 امّا گردش‌ احوال‌ و پست‌ و بلند روزگار، براي‌ بيشتر اين‌ مهاجران‌ تقدير را با تدبير سازگار نياورد، و جنگ‌ و آشوب‌هاي‌ نيمة‌ اوّل‌ سدة‌ بيستم‌، و پس‌ از آن‌ جهش‌ حيرت‌انگيز و معجزة‌ اقتصادي‌ ژاپن‌ در نيمة‌ دوم‌ اين‌ سده‌ فاصله‌اي‌ عظيم‌ در رفاه‌ و سطح‌ معيشت‌ ميان‌ مردم‌ ژاپن‌ و اين‌ مهاجران‌ پيدا آورد، چنانكه‌ بازماندگان‌ اينان‌ در برزيل‌ و در چند كشور ديگر امريكاي‌ لاتين‌ در حسرت‌ رفاه‌ و نظم‌ اجتماعي‌ سرزمين‌ اجدادي‌ نشسته‌اند و راهي‌ آسان‌ هم‌ براي‌ بازگشتن‌ ندارند زيرا كه‌ نسل‌ چندم‌ اين‌ مهاجران‌ كه‌ اكنون‌ به‌ عرصه‌ رسيده‌ و بار آمده‌ و آمادة‌ وارد شدن‌ به‌ صحنة‌ اجتماع‌ و اقتصادند، بسياري‌شان‌ ژاپني‌ نمي‌دانند و با راه‌ و رفتار زندگي‌ در موطن‌ نياكانشان‌ بيگانه‌اند؛ و اگر هم‌ بر اين‌ دشواريها فائق‌ آيند، ژاپني‌هاي‌ امروزين‌ آنها را از خود نمي‌دانند و اين‌ بازماندگان‌ را ژاپني‌ ـ برزيلي‌ يا نسل‌ مهاجر مي‌نامند. در گذراندن‌ مدرسه‌ و يافتن‌ كار هم‌ دشواري‌ دارند، و اگر صاحب‌ تخصصي‌ پرخواستار نباشند راهي‌ جز پرداختن‌ به‌ كارهاي‌ نيمه‌ وقت‌ و بي‌پشتوانه‌ نمي‌يابند، كارهايي‌ كه‌ تضميني‌ براي‌ ثبات‌ و دوامش‌ نيست‌ و جز زندگي‌ بخور و نمير و روز به‌ روزي‌ نصيب‌ صاحبش‌ نمي‌كند.

 خانم‌ هاساكو هاشيدا كه‌ داستان‌ دل‌انگيز اوشين‌ را ــ كه‌ فيلم‌ تلويزيوني‌ ـ سينمايي‌ ساخته‌ شده‌ از روي‌ آن‌ بسياري‌ را در سراسر دنيا مفتون‌ خود ساخت‌ ــ نوشته‌ است‌، به‌ تازگي‌ داستان‌ تازه‌اي‌ براي‌ نمايش‌ تلويزيوني‌ پيرامون‌ زندگي‌ ژاپني‌هاي‌ مهاجرت‌ كرده‌ به‌ برزيل‌ به‌ قلم‌ آورده‌، كه‌ به‌ مناسبت‌ يكصدمين‌ سال‌ اين‌ رويداد نمايش‌ داده‌ شده‌ است‌.

 يك‌ روية‌ تاريك‌ اين‌ قضيه‌ هم‌ اين‌ است‌ كه‌ اين‌ روزها با كشيده‌ شدن‌ بحران‌ اقتصاد جهاني‌ به‌ ژاپن‌، بسياري‌ كارگران‌ ژاپني‌تبار برزيلي‌ كه‌ در پي‌ زندگي‌ بهتر و براي‌ كار به‌ سرزمين‌ اجدادي‌ خود آمده‌اند بيكار مانده‌ و روزگار سختي‌ را مي‌گذرانند.

 399 ـ كارگاه‌هاي‌ پارچه‌بافي‌ كيوتو

 كيوتو پايتخت‌ قديم‌ ژاپن‌، پايتخت‌ هنري‌ اين‌ سرزمين‌ هم‌ شناخته‌ مي‌شود. از هنرهاي‌ بالنده‌ در اينجا پارچه‌بافي‌ و بخصوص‌ پارچه‌هاي‌ زيبا و هنري‌ كيمونوهاي‌ چشم‌نواز ژاپني‌ و پارچه‌هاي‌ زربفت‌ و ديگر بافته‌هاي‌ خوش‌ نقش‌ و نگار است‌ كه‌ نيشي‌جين‌ ناميده‌ مي‌شود. مركز هنر و صنعت‌ پارچه‌بافي‌ ايالت‌ و شهر كيوتو در ناحية‌ كامي‌گيوْ اين‌ شهر است‌، و نام‌ نيشي‌ جين‌ بافته‌هاي‌ زيباي‌ اينجا را تداعي‌ مي‌كند. قواره‌هاي‌ كيمونو، پارچه‌هاي‌ محكم‌ و خوش‌ نقش‌ براي‌ كمربند كيمونو (در ژاپني‌، اُبي‌)، زري‌بافي‌ و ديگر منسوج‌هاي‌ هنري‌ از بافته‌هاي‌ نيشي‌جين‌ است‌ كه‌ طرح‌ و ساخت‌ هنرمندانة‌ آن‌ از قرنها پيش‌ پيدا آمده‌ و بالنده‌ شده‌، و با آغاز عصر جديد كارگاه‌هاي‌ ماشيني‌ نيز براي‌ توليد انبوه‌ در كنار كارگاه‌هاي‌ دستي‌ پا گرفته‌ است‌. كارگاه‌هاي‌ ماشيني‌ در دورة‌ ميجي‌ (1912 ـ 1868 م‌.) نخست‌ از اروپا وارد شد، و بزودي‌ در ژاپن‌ هم‌ ساخت‌ آن‌ رواج‌ گرفت‌. امروز در ناحية‌ كامي‌گيو حدود 2500 كارگاه‌ بافت‌ نيشي‌جين‌ فعال‌ است‌، كه‌ از اين‌ شمار حدود 800/1 تاي‌ آن‌ ماشيني‌ است‌.

 به‌ تأثير عواملي‌ چند، اين‌ صنعت‌ رو به‌ افول‌ دارد. ارزش‌ عملكرد اين‌ صنعت‌ كه‌ در سال‌ 1990 به‌ 280 بيليون‌ ين‌ رسيده‌ بود، در سال‌ 2007 به‌ حدود 65 بيليون‌ ين‌ كاهش‌ يافت‌، و كارشناسان‌ نگرانند كه‌ اين‌ صنعت‌ دير يا زود از ميان‌ برود. يكي‌ از دغدغه‌هاي‌ عمدة‌ دارندگان‌ اين‌ كارگاهها كاهش‌ مستمر حمايت‌ فني‌ و مرمّتي‌ دستگاهها و چرخ‌هاي‌ پارچه‌بافي‌ است‌. ماشين‌هاي‌ بافندگي‌ طرح‌ و تركيب‌ و ساختي‌ ظريف‌ دارد، و از حدود 3000 قطعه‌ ساخته‌ شده‌ و نيازمند رسيدگي‌ مرتب‌ و مرمت‌ و تنظيم‌ و تعويض‌ گاه‌ به‌ گاه‌ و استادانة‌ قطعه‌، است‌. به‌ تازگي‌ يكي‌ از سه‌ واحدِ بازماندة‌ مرمت‌ اين‌ دستگاهها كه‌ نزديك‌ نود سال‌ در اين‌ كار تخصص‌ و تجربه‌ داشت‌ بسته‌ شد، و دو واحد باقيمانده‌ هم‌ اميد كمي‌ دارند كه‌ بتوانند بيش‌ از چهار ـ پنج‌ سال‌ ديگر دوام‌ بياورند. دست‌ اندركاران‌ اين‌ حرفه‌ مي‌گويند كه‌ امروزه‌ حفظ‌ اين‌ صنعت‌ بي‌وجود كارگاه‌هاي‌ ماشيني‌ دشوار خواهد بود، و نگرانند كه‌ يكي‌ از جلوه‌هاي‌ زيباي‌ زندگي‌ و هنر ژاپن‌، پارچه‌هاي‌ خوش‌ نقش‌ و نگار آن‌، بزودي‌ ناپديد شود.

 400 ـ پويايي‌ قطار تندرو ژاپن‌

 سِري‌ صفرِ «شين‌ كانسِن‌»، قطار تندروِ ميان‌ شهري‌ ژاپن‌، كه‌ نخستين‌ نمونه‌ اين‌ قطار پيشاهنگ‌ در فن‌آوري‌ جديد ريلي‌ جهان‌ بود كه‌ در سال‌ 1964، اندك‌ زماني‌ پيش‌ از گشايش‌ بازي‌هاي‌ المپيك‌ توكيو به‌ راه‌ افتاد، در روز 30 نوامبر سال‌ 2008 با مراسمي‌ خاطره‌انگيز از شور و شتاب‌ چهل‌ و چهار ساله‌ بر روي‌ راه‌هاي‌ آهنين‌ بازايستاد و در موزة‌ تاريخ‌ علم‌ و فن‌آوري‌ ژاپن‌ آرام‌ گرفت‌. تازگي‌ها فقط‌ چند نمونه‌ از اين‌ ترنها در شبكه‌ ريلي‌ فعال‌ مانده‌ بود، اما پيشرفت‌هاي‌ نوين‌ ايجاب‌ مي‌كرد كه‌ واگن‌هاي‌ تازه‌ و سريع‌تر جاي‌ اينها را بگيرد.

 بازي‌هاي‌ المپيك‌ سال‌ 1964 و به‌ راه‌ افتادن‌ «شين‌ كانسِن‌» دو رويدادي‌ بود كه‌ ژاپن‌ را در جاي‌ قدرت‌ اقتصادي‌ تازه‌ برآمده‌اي‌ در عرصة‌ جهاني‌ مطرح‌ ساخت‌، و برخاستن‌ مردم‌ سرزمين‌ آفتاب‌ را از خاكسترهاي‌ ويرانة‌ جنگ‌ دوم‌ در فاصلة‌ كمتر از يك‌ ربع‌ قرن‌ صلا داد. از آن‌ پس‌ و طي‌ چند دهه‌، پيشرفت‌ راه‌آهن‌ ژاپن‌ در توسعة‌ شبكه‌هاي‌ شهري‌ و ميان‌شهري‌ و نيز بالا بردن‌ سرعت‌ و كيفيت‌ و ايمني‌ آن‌ محسود بسياري‌ از جهانيان‌ بوده‌ است‌، و شماري‌ از كشورها كه‌ ديرتر جهش‌ اقتصادي‌ و صنعتي‌ خود را آغاز كردند، از فن‌آوري‌ ژاپن‌، بخصوص‌ «شين‌ كانسِن‌» كه‌ قطار تندرو ويژه‌اي‌ است‌ كه‌ زيرساخت‌، شبكه‌ ريلي‌، تأسيسات‌ هدايت‌ و برنامه‌ريزي‌، و واگن‌هاي‌ خاص‌ خود را مي‌خواهد، الگو گرفتند، يا كه‌ در واقع‌ با آماده‌ كردن‌ زمينه‌هاي‌ بايسته‌ اين‌ فن‌آوري‌ را خريدند و وارد كردند. در اواخر دهة‌ 1970 كه‌ سفر كوتاهي‌ به‌ سئول‌ پايتخت‌ كره‌ جنوبي‌ رفتم‌، كره‌اي‌ها به‌ تازگي‌ نخستين‌ خط‌ قطار شهري‌ زيرزميني‌ خود را با بهره‌گيري‌ از فن‌آوري‌ ژاپني‌ها و با ايستگاه‌هاي‌ زيبا و ترن‌هاي‌ راحت‌ افتتاح‌ كرده‌ بودند و به‌ آن‌ مي‌باليدند.

 در سي‌ و پنج‌ سال‌ گذشته‌ كه‌ چندين‌ بار در سال‌ با «شين‌ كانسِن‌» ژاپن‌، بيشتر ميان‌ توكيو و كيوتو و اوساكا، سفر كرده‌ام‌، شاهد پيشرفت‌ بي‌وقفه‌ و افزوده‌ شدن‌ سرعت‌ و شتاب‌ آن‌ بوده‌ام‌. مسير توكيو ـ اوساكا با مسافت‌ نزديك‌ 500 كيلومتر، حدود فاصلة‌ تهران‌ و اصفهان‌، كه‌ سي‌ سال‌ پيش‌تر نزديك‌ چهار ساعت‌ مي‌كشيد، امروز، در حدود دو ساعت‌ و نيم‌ طي‌ مي‌شود، و مسافر در نسل‌ تازة‌ واگن‌هاي‌ پيشرفتة‌ اين‌ خط‌ كمترين‌ تكان‌ و ناراحتي‌ احساس‌ نمي‌كند. از آنجا كه‌ اين‌ ترن‌ مراكز شهرها را به‌ هم‌ مي‌پيوندد، از نظر راحتي‌ و زودتر رسيدن‌ به‌ مقصد در مسافت‌هاي‌ نه‌ چندان‌ دور بر هواپيما هم‌ رجحان‌ دارد؛ زيرا كه‌ جدا از راه‌هاي‌ دور فرودگاه‌ها تا شهر، همان‌ گذشتن‌ از دروازه‌هاي‌ بازرسي‌ ايمني‌ سفر هوايي‌ خسته‌كننده‌ و دلازار است‌.

 به‌ تازگي‌ نسل‌ 007 شين‌ كانسِن‌ به‌ راه‌ افتاده‌، كه‌ فاصلة‌ بيشتري‌ ميان‌ صندليها، و حتي‌ كنار هر رديف‌ صندليها دوشاخه‌هاي‌ برق‌ براي‌ شارژ كردن‌ تلفن‌ دستي‌ و دوربين‌ ديجيتال‌ مسافران‌ دارد.

 شبكة‌ شين‌ كانسِن‌ ژاپن‌ چند خط‌ اصلي‌ دارد كه‌ توكيو را به‌ غرب‌ و شمال‌ و جنوب‌ ژاپن‌ مي‌پيوندد. معروف‌ترين‌ اين‌ خط‌ها «سانيو» و «توءكايدو» است‌، كه‌ از توكيو به‌ كيوتو، اوساكا، كوبه‌، هيروشيما و تا هاكاتا در شمال‌ جزيرة‌ كيوُشوُ مي‌رود. خط‌ ديگر توءهوكوُ است‌ كه‌ از توكيو به‌ شمال‌ ژاپن‌ تا آئوموري‌ و سپس‌ از مسير تونل‌ بلند زير دريا به‌ جزيرة‌ شمالي‌ هوكايدو مي‌رسد. خط‌ ديگري‌ در جنوب‌ غرب‌ ژاپن‌ در جزيرة‌ كيوُشوء امتداد پيدا مي‌كند. تازه‌ترين‌ خط‌ شين‌ كانسِن‌ در مسير توكيو به‌ ياماگاتا در شمال‌ غرب‌ ژاپن‌ است‌؛ ناحيه‌اي‌ با هواي‌ سخت‌، كه‌ زمستاني‌ بسيار سرد و تابستاني‌ به‌ نهايت‌ گرم‌ دارد.

 بهره‌گيري‌ از فن‌آوري‌ پيشرفتة‌ شين‌ كانسِن‌ هزينة‌ گزاف‌ دارد، كه‌ فقط‌ با درآمد حاصل‌ از سطح‌ بالا و انبوه‌ تقاضا و بهاي‌ مناسب‌ بليتِ سفر تأمين‌ شدني‌ است‌. بهاي‌ بليت‌ در مسيرهاي‌ متوسط‌ با قيمت‌ بليت‌ هواپيما در همان‌ مسير چندان‌ تفاوت‌ ندارد، و براي‌ مسيرهاي‌ طولاني‌، مانند سفر از شمال‌ به‌ جنوب‌ ژاپن‌، از كراية‌ هواپيما بيشتر است‌؛ امّا بسياري‌ از مسافران‌ با توجه‌ به‌ مزيت‌هاي‌ سفر ريلي‌، بخصوص‌ سفرهاي‌ كمتر از چهار ـ پنج‌ ساعته‌، شين‌ كانسِن‌ را انتخاب‌ مي‌كنند. از ايستگاه‌ مركزي‌ توكيو كه‌ نزديكِ سي‌ سكو براي‌ سوار شدن‌ دارد، كمتر دقيقه‌اي‌ است‌ كه‌ قطار شين‌ كانسِن‌ به‌ مقصدي‌ در شمال‌، جنوب‌، غرب‌، يا شمال‌ غربي‌ ژاپن‌ به‌ راه‌ نيفتد. به‌ ياد دارم‌ كه‌ در حدود سال‌ 1354 (1975 ميلادي‌) كه‌ ايران‌ سخت‌ پي‌گير وارد كردن‌ فن‌آوريِ شين‌ كانسِن‌ براي‌ احداث‌ قطار تندرويي‌ ميان‌ تهران‌ و مشهد بود (موازي‌ طرح‌ توسعة‌ گستردة‌ محوطة‌ حرم‌ قدس‌ رضوي‌، با اين‌ هدف‌ كه‌ مشهد مقدس‌ به‌ قطب‌ زيارتي‌ در منطقه‌ بدل‌ شود) ژاپني‌ها به‌ تأكيد و تكرار مي‌گفتند كه‌ اين‌ شبكة‌ قطار مسافري‌ اگر حداقل‌ هر پنج‌ دقيقه‌ يك‌ بار قطاري‌ پر از مسافر از ايستگاه‌ مبدأ راه‌ نيفتد، توجيه‌ اقتصادي‌ ندارد. امروز، فقط‌ يكي‌ از چند خط‌ شين‌ كانسن‌ كه‌ در مسير توكيو ـ اوساكا ـ هاكاتا در رفت‌ و آمد است‌ (خط‌ توءكايدو) هر روزه‌ 400 هزار مسافر جابه‌ جا مي‌كند. شين‌ كانسِن‌ ژاپن‌ از ابتدا دو گونه‌ قطار داشت‌: يكي‌ به‌ نام‌ «كوداما» (به‌ معنيِ پژواك‌)، كه‌ در همة‌ ايستگاه‌هاي‌ ميان‌ راه‌ توقف‌ مي‌كند و ديرتر به‌ مقصد مي‌رسد، و ديگري‌ «هيكاري‌» (به‌ معني‌ روشنايي‌) كه‌ فقط‌ در چند ايستگاه‌ مهم‌ نگاه‌ مي‌دارد و تندتر (تقريباً در نيم‌ مدتي‌ كه‌ كوداما در راه‌ است‌) مسافت‌ را طي‌ مي‌كند. از چند سال‌ پيش‌ قطارهاي‌ پيشرفته‌تري‌ به‌ نام‌ «نوزومي‌» (به‌ معني‌ آرزو يا اميد) در خط‌هاي‌ شين‌ كانسِن‌ به‌ راه‌ افتاده‌ كه‌ سرعت‌ آن‌ نزديك‌ است‌ كه‌ به‌ 300 كيلومتر در ساعت‌ برسد، و فاصله‌ توكيو ـ اوساكا را در مدتي‌ حدود دو ساعت‌ و نيم‌ مي‌پيمايد.

 401 ـ دريانوردي‌هاي‌ خواجه‌باشي‌ مسلمان‌ چيني‌

 دوست‌ ايران‌پژوه‌ گراميم‌ آقاي‌ يوشي‌ فوُسا سيه‌كي‌ چندي‌ پيش‌ كه‌ سفري‌ تحقيقي‌ به‌ اوساكا آمد كتابي‌ نشانم‌ داد كه‌ براي‌ خواندن‌ در ميان‌ راه‌ همراه‌ برداشته‌ بود، و شرح‌ سفرهاي‌ دور و دراز دريايي‌ يكي‌ از امرا و خواجه‌ باشي‌هاي‌ حرم‌ امپراتور چين‌ در دورة‌ مينگ‌ (سلسلة‌ امپراتوراني‌ كه‌ در سال‌هاي‌ 1368 تا 1644 حكومت‌ داشتند) است‌. اين‌ كتاب‌ با عنوانِ «تيِ وا، خواجه‌ باشي‌، دريانورد بزرگ‌ چيني‌» (به‌ ژاپني‌؛ چوُكوكوُ ـ نو ـ داي‌ كو كايشا؛ تِي‌ وا) حاصل‌ كار پژوهنده‌اي‌ ژاپني‌ به‌ نام‌ تاكانويا تِه‌ رادا (انتشارات‌ شيميزوُ شوئين‌، 1984) است‌ كه‌ به‌ شرح‌ سفر افسانه‌ مانند يكي‌ از خواجه‌ باشيان‌ مسلمان‌ امپراتورِ مينگ‌ مي‌پردازد كه‌ در دورة‌ حكومت‌ جانشينان‌ تيمور به‌ سفارت‌ و از راه‌ دريايي‌ (به‌ احتمال‌، از طريق‌ بندر زيتون‌) روانة‌ غرب‌ آسيا شد تا از مملاكي‌ كه‌ امپراتور چين‌ آنها را تابع‌ خود مي‌دانست‌ خراج‌ بگيرد. او مسلمان‌ و به‌ احتمال‌ ايراني‌ يا ايراني‌تبار بوده‌، و در اين‌ مأموريت‌ به‌ نقاطي‌ در شبه‌ قاره‌ هند و نيز هرمز و نواحي‌ عربستان‌ و تا بحر احمر رفته‌ و شايد كه‌ حج‌ نيز گزارده‌ است‌؛ اما دانسته‌ نيست‌ كه‌ در خليج‌ فارس‌ تا كجا پيش‌ رفته‌ و به‌ ايران‌ هم‌ آمده‌ بوده‌ است‌ يا نه‌. پس‌ از ديدن‌ غرب‌ آسيا سفرش‌ را در افريقا دنبال‌ كرده‌ و به‌ موگاديشو و ماليندي‌ و كنيا يا تانزانياي‌ كنوني‌ رفته‌ و آنگاه‌ به‌ چين‌ بازگشته‌ است‌. كتيبه‌اي‌ سنگي‌ با نام‌ او در سريلانكا پيدا شده‌ كه‌ به‌ سه‌ زبان‌ چيني‌ و تاميلي‌ و فارسي‌ است‌، هر كدام‌ با متني‌ متفاوت‌، كه‌ با ساييدگي‌ و فرسودگي‌ بسيار كه‌ دارد بسختي‌ خوانده‌ شده‌ است‌. كتيبة‌ سنگي‌ نگاشته‌ شده‌ به‌ فارسي‌ تحميديه‌اي‌ است‌ كه‌ شايد دنبالة‌ آن‌ مطلبي‌ داشتند كه‌ افتاده‌ يا ساييده‌ شده‌ است‌.

 تحقيق‌ها نشان‌ مي‌دهد كه‌ امپراتور چين‌ با توجه‌ به‌ مسلمان‌ بودنِ تِي‌وا خواجه‌ سراي‌ معتمد حرم‌ خود او را به‌ مأموريت‌ جمع‌ آوردن‌ خراج‌ به‌ دربارهاي‌ غرب‌ آسيا فرستاده‌ بود. چنانكه‌ برتشايدر در تحقيق‌ گستردة‌ خود شرح‌ داده‌، خراج‌ ستاندن‌ امپراتور چين‌ از ممالك‌ دوردست‌ نه‌ براي‌ درآمد مالي‌ آن‌ بلكه‌ رفتاري‌ نمادين‌ براي‌ حفظ‌ موقع‌ خود و نشان‌ دادن‌ برتري‌ و سَروَريش‌ بر ديگر فرمانروايان‌ آسيا بوده‌ است‌ (برتشنايدر، و. اِميلي‌؛ ايران‌ و ماوراءالنهر در نوشته‌هاي‌ چيني‌ و مغولي‌ سده‌هاي‌ ميانه‌ (جستارهاي‌ تاريخي‌ و جغرافيايي‌) ، ترجمة‌ هاشم‌ رجب‌زاده‌، نشر موقوفات‌ دكتر محمود افشار، 1381).

 نام‌ خانواده‌ يا لقب‌ خاندانيِ تِي‌وا «اسب‌» بوده‌ است‌ (در چيني‌: «ما)، كه‌ بسياري‌ از مسلمان‌هاي‌ چين‌ اين‌ اسم‌ را براي‌ خود اختيار مي‌كرده‌اند زيرا كه‌ تلفظ‌ آن‌ با تلفظ‌ نام‌ «محمد» در زبان‌ چيني‌ يكسان‌ است‌ و مي‌توانسته‌اند آن‌ را با همان‌ نشانة‌ نگارشي‌ بنويسند. پدربزرگ‌ تِي‌وا در حدود سال‌ 1280، در زمان‌ قوبيلاي‌ قاآن‌، به‌ دنيا آمد، و مسلمان‌ بوده‌ و «بيان‌» نام‌ داشته‌، و اسم‌ پدر او هم‌ حاج‌ ياجي‌ («ما» حاجي‌) بوده‌، و اجدادش‌ از غرب‌ آسيا به‌ چين‌ آمده‌ بودند.