شب بخارا در مونترال
سه شنبه شب نوزدهم ابان 1394(10 نوامبر2015) در محل فرهنگسرای سینا در شهر مونترال از سوی انجمن ادبی ایرانیان در یکصد و هشتاد وششمین نشست این انجمن شبی به افتخار سردبیر و مجله بخارا برگزار شد.
در این مراسم ابتدا خانم نرگس شقاقی خیر مقدم گفت . سپس دکتر محمد استعلامی که سالها در دانشگاه مگ گیل تدریس می کردند سخنرانی در اهمیت مجله بخارا ایراد کرد که می خوانید . سپس فیلم کوتاهی از روند انتشار مجله بخارا پخش شد و در پایان برنامه علی دهباشی به پرسشهای حضار درباره مجله بخارا، مطبوعات ادبی و فرهنگی؛ و وضعیت کتاب در ایران پاسخ داد.
و این هم متن سخنرانی دکتر محمد استعلامی :
و چند کلمه به نشان دوستی دیرین
بیش از یک ربع قرن من مدیون محبتی هستم که آغاز کنندۀ آن علی دهباشی بوده و با لطف پیوستۀ او دوام و ثبات یافته و یکی از دوستیهای ماندگار در زندگی فرهنگی من بوده است. از همان روزهایی که او با همۀ دشواریها و تنگناها « کِلک » را تهِ کوچۀ نوریان باغ صبا منتشر کرد تا امروز که بیش از صد شمارۀ پُرمحتوای بخارا را بیرون داده، من همیشه مورد لطف او بوده ام و اینجا هر چه بگویم سپاس از محبت او و قدرشناسی از عشق او به همۀ ارزشهای فرهنگ و ادب ایران است. در این ربع قرن، کِلک و بخارای دهباشی همیشه جلوه گاه شخصیت و خدمات فرهنگی کسانی بوده است که موج سیاستهای روز، گاه آنها را به بوتۀ نِسیان جامعه سوق می داده و نسلهای تازه را از آشنایی با آنها دور می کرده است. من تا کنون چندین بار از دهباشی شنیده ام که حقّ این کتاب یا این مؤلف ادا نشده و باید از او حرف زد. بیشتر برنامۀ شبهای بخارا که تا امروز بیش از دویست برنامه بوده، ادای حق کسانی است که عشق پاک دهباشی به ایران و فرهنگ ایرانی، او را مسئول قدردانی از آنها و برپایی شبهایی به نام آنها کرده است. این شبها کم کم از مرزهای ایران به کشورهای دیگر و به ادب و فرهنگ ملتهای دیگر هم گسترش یافته و مواردی پیش آمده که اسم یک متفکر، یک پژوهنده، یک ایران شناس و یا کسی که در تحول فکری و سیاسی جهان نقش مؤثری داشته، برای همۀ ما هم آشنا نبوده، و با خواندن شمارۀ خاصّ بخارا تازه دریافته ایم که همه دانی ما هم گاه هیچ ندانی بوده، و این ذهن کنجکاو علی دهباشی است که سر از گوشه های ناشناخته درمی آورد و سوقات سفرش را در شمارۀ خاصّی از بخارا بر سفرۀ معرفت می گذارد.
سال پیش که من در یکی از این شبهای بخارا در تالار موقوفات دکتر افشار حرف زدم، گفتم که این شبها را باید غزلهای عاشقانۀ علی دهباشی برای معشوق بزرگ او ایران بدانیم، اگر ما هم در گوشۀ این برنامه حضوری داریم، فقط برای این معشوق دهباشی هدیه یی آورده ایم. همان شب گفتم که اگر تمام این گزارشها را در کتابی کنار هم بگذاریم، عنوان کتاب باید « دیوان غزلیات علی دهباشی » باشد، و بالای صفحۀ عنوان کتاب هم باید نوشت : « به عزیزترین عزیرانم ایران! ع. د. » و امشب شما در این شهر به رسم سپاسگزاری از دویست و چند بزرگداشتی که او برای بزرگان زنده و درگذشته بر پا کرده است، چهرۀ خدمتگزار و فروتن او را در پیش روی دارید و نوبت را به خود او داده و گفته اید که دهباشی خود بیشتر از بسیاری از آن بزرگان شایستۀ قدردانی و حق شناسی است. گویا خود او هم پیش از این که به این شهر بیاید، خبر نداشته است که می خواهیم بگوییم : علی جان! امشب نوبت خودته!