دربارهی گلایههای آقای دکتر توفیق
بخارا: در شماره ۱۴۵ مجله بخارا، مطلبی از دکتر ناصرالدین پروین با عنوان «چند نکته درباره روزنامه توفیق» منتشر شد. این مطلب، پاسخ دکتر عباس توفیق را به دنبال داشت که با عنوان «دفاع از شرف توفیق» در شماره ۱۴۷ بخارا به چاپ رسید. دکتر ناصرالدین پروین نیز متقابلا به ایشان پاسخ دادند که چون انتشار آن در آخرین شماره بخارا میسر نشد، در اینجا منتشر میشود. لازم به ذکر است که این پرونده از نظر مجله بخارا تمامیافته تلقی میشود.
جناب دکتر عباس توفیق که ذوق و هنر ایشان در «فکاهه» و کاریکاتورهای گویا و دلنشین بر کسی پوشیده نیست، مقالهی مرا در بارهی روزنامهی توفیق برنتافتند و به «جّد» نسبتهایی نصیبم کردند که شایستهی ایشان نبود. نوشتار پر پیچ و خم ایشان (۱) «بار دیگر» نصیحت مرحوم دکتر باستانی پاریزی را به یاد آورد که فرمود «دربارهی تاریخ معاصر چیزی ننویس چون وارثان پوست از کلهات میکنند»! حیف که دیر شده و چندین بار پیش از اظهار مرحمت جناب دکتر هم تشرها و تهمتها نصیبم کردهاند و پس از این هم خواهند کرد، زیرا نمیتوانم و نباید بیش از چهل سال پژوهش شبانروزی را در اختیار هموطنان امروزین و آیندهام قرار ندهم. وانگهی، همچون ملکالشعرا معتقدم:
مردن اندر شجاعت ادبی بهتر از چاپلوسی و جلبی
توصیه میکنم خوانندهی این سطرها، اگر نوشتار مرا دربارهی روزنامهی توفیق نخوانده باشند، مروری در آن بفرمایند تا «تعبیر»ها و «تغییر»های متعدد جناب دکتر را دریابند. اما چند نکته در پاسخ ادعای «شرف» ایشان:
- ایشان روزنامهی توفیق را از نشرش در اردیبهشت ۱۳۰۲ تا شمارهی سیزدهبدر ۱۳۵۱ یک عنوان میدانند و من، با توجه به آموختههایم و با توجه به سالهای طولانی توقف در انتشار نشریهیی به این نام و ۳ تغییر روش و تغییر دستاندرکاران، همچنان در نظر خود که با ۳ روزنامهی توفیق سروکار داریم پابرجا هستم. روزنامههای مصادرهشدهی بعد از انقلاب را هم که به جای آنها با همان نام (همچون اطلاعات) یا با نام دیگری (همچون آفتاب شرق) درآمدهاند، روزنامههایی تازه با دستاندرکاران و مأموریتهای تازه میدانم.
- این که برادران توفیق نام خانوادگی «دوزنده» داشته آن را به توفیق برگرداندهاند، از قلم بنده جاری شد و اعتراف میکنم که خلاف بقیهی نوشتارم ارجاعی به دست ندادم. اطلاع من از اینجاست: چندین سال پیش در پاریس، روانشادان صادق بهداد (روزنامهنگار، وکیل دادگستری و فعال سیاسی) و اسماعیل پوروالی (روزنامهنگار) روایتِ شکایت قانونی مظلومانهی آقایان منوچهر محجوبی و غلامعلی لطیفی از توفیق را که هردو در آن سهمی داشتند، شنیدم و هردو اشاره به تعویض نام «دوزنده» کردند. بدین ترتیب، این نامگردانی را که عادی است و هتک «شرف» نمیکند، جزو «متواترات» انگاشتم. پس از رویت گلایههای نفسگیر جناب دکتر، به آرشیوم در بارهی توفیق مراجعه کردم و در کتاب آقای رضوی که تاریخ توفیق نام دارد، این عبارت را خواندم:
«این دورۀ توفیق از ۲۹ اسفند ۱۳۳۶ شمسی با مدیریت برادران توفیق (حسن، حسین، و عباس دوزنده که نام خانوادگی خود را به توفیقی تغییر دادند) آغاز شد.» (۲)
بنابراین، همان گونه که فکر کرده بودم، این موضوع جزو «متواترات» است و آقای دکتر ۵ سال آزگار در عدم دفاع از شرف روزگار گذراندهاند! وانگهی، بیتردید آقای رضوی نیز این نکته را از منابع قبل از خود گرفته است.
- در بارهی این که در حکومت صمدخان شجاعالدوله نوکر روسها در آذربایجان، گردانندهی روزنامهی توفیق (۱۴ دی ۱۲۹۱- نیمهی نخست بهمن ۱۲۹۲) همین حسین خان ناشر بعدی توفیق تهران است، تردیدم را عنوان کردم و «فرضیه»یی ارایه دادم و نه همچون دیگران که با قاطعیت آن دو را یکی انگاشتهاند (۳). نمیدانم چرا آقای دکتر که «میراثبر» و مدافع آن مرحوم هستند یک شرح حال کامل از محل زایش و زیست و کارهای حسین توفیق اولی به اضافهی تصویر مدارک سجلی او را به دست نمیدهند تا در تاریخ روزنامهنگاری به کار آید و تردیدها برطرف شود و بدانیم در نیم قرن پیش از آمدن نامش در گل زرد و توفیق چه میکرده است؟! نیز، درشگفتم از کجای نوشتار من دریافتند که من آن مرحوم را «جاسوس» می دانم؟
- دربارهی چاپلوسیهای اولین روزنامهی توفیق، دورهاش موجود است و من صفحهی اول اولین شماره را در بخارا آوردهام و این را که هرگز توقیف نشد، از نبود اشاره به آن در اسناد موجود و روایت دیگران. بدیهیست که هیچکس آن نوحهخوان قزاقها را مجبور به روزنامهنگاری و ناگزیر از مجیز گفتن نکرده است و قیاس دکتر مصدق پیشوای نهضت ملی با او را جزو «فکاهیات» آقای دکتر باید انگاشت. راستی، چرا توفیق یگانه روزنامهی غیرارتشیست که در چاپخانهی قشون به چاپ رسیده است؟
- من در مقاله، بخشی را به نظر مرحوم محجوبی اختصاص دادم و مسئولش هموست. البته آقای دکتر توفیق در مورد «مدال» کذایی سکوت فرمودهاند. باری، در کتاب توفیق چگونه توفیق شد ایشان هم نظر کردم، دیدم نهتنها از محجوبی و ادعای سرقت کتاب او به وسیلهی خانوادهی توفیق در دادگاه سخنی به میان نیاوردهاند، اصلا هیچ فصل و بخشی از کتاب را به همکاران باذوقشان اختصاص نداده خود و خانوادهشان را یگانه منبع ذوق و ابتکار شناساندهاند! البته کار ایشان متأسفانه عمومیت دارد، از بس که در دهههای اخیر هرچیزی را که «نقاد»ان محترم خواندند، پردهپوشی و ماستمالی کردند! باید از وجدان خود مایه گرفت و بدین رویه که آسیب فرهنگی درازمدت در پی دارد، خاتمه بخشید.
- من دو تصویر از روزنامههایی را که خانوادهی محترم توفیق از آنها «کاکا» و «ممولی» را کپیبرداری کردهاند، ضمیمه کرده بودم. هردو روزنامه در زمان حیات خودشان و برادرانشان به چاپ رسیده و با توجه به علاقهی آنها به طنز و فکاهه، بیتردید از کاربرد آن سمبلها اطلاع داشته و نخواستهاند «فضل تقدم» را رعایت بفرمایند. این کار، «توارد» یا خدا نکرده «سرقات» نیست و به گونهی روشن، «انتحال» است.
یادداشتها:
- برابر قانونهای مطبوعاتی، حق پاسخگویی محدود به اندازهی نوشتار اتهامزننده است. پیداست آقای دهباشی به آقای دکتر توفیق عنایتی دارند که این نامهی دراز و آگنده از اتهام را چاپ کردهاند.
- رضوی، سید مسعود. تاریخ توفیق؛ سرگذشت طنز در مطبوعات ایران، تهران، نشر سوفیا، ۱۳۹۵، ص ۲۷۲
- معتبرترینشان: جوادی، حسن. تاریخ طنز در ادبیات فارسی، تهران، کاروان، ۱۳۸۴، ص ۲۱۴ توضیح این که ایشان خود اهل آذربایجان هستند.