شب آندره ژید و ایران برگزار شد/ پریسا احدیان

عصر جمعه یکم اسفند ماه سال یکهزار سیصد و نود و نه (نوزدهم فوریه ۲۰۲۱) ششصد و یکمین شب از مجموعه شب‌های مجلۀ بخارا با همراهی بخش فرهنگی سفرات فرانسه به شب «آندره ژید و ایران» اختصاص یافت. در این شب که به صورت مجازی برگزار شده بود، سخنرانان: فیلیپ تیبو (سفیر فرانسه در تهران)، دکتر حامد فولادوند، دکتر محمد زیار، جواد فرید، گلنار گلناریان و علی دهباشی به سخنرانی پرداختند.

 

متن سخنرانی علی دهباشی مدیر مجلۀ بخارا در شب آندره ژید:

با سلام

ششصد و یکمین شب از سلسله شب‌های بخارا را آغاز می‌کنیم. امشب به مناسبت هفتادمین سالگرد درگذشت آندره ژید نویسندۀ نامور فرانسوی و با توجه به اینکه او متأثر از ادبیات فارسی بخصوص خیام بوده است، عنوان «آندره ژید و ایران» را انتخاب کرده‌ایم. امشب دکتر حامد فولادوند و دکتر محمد زیار این بحث را دنبال خواهند کرد، همچنین سفیر فرانسه آقای فیلیپ تیبو به گرایشات ادبی آندره ژید و رابطه‌اش با فرهنگ ایرانی اشاره خواهند داشت. سپس جواد فرید و گلنار گلناریان به چند اثر آندره ژید می‌پردازند.

در اینجا فرصت را مغتنم شمرده و از دو مترجم و دو شناسانندۀ آندره ژید به زبان فارسی یاد می‌کنیم. نخست از دکتر حسن هنرمندی که کوشش چندین سالۀ وی در ترجمۀ چند اثر مهم از آندره ژید را نمی‌توان نادیده گرفت. آثاری همچون «مائده‌های زمینی»، «سکه سازان» و چند کتاب دیگر. همچنین کتاب او که ابتدا به زبان فرانسه و توسط خود وی به فارسی منتشر شد، تحت عنوان «آندره ژید و ادبیات فارسی» هنوز از منابع مورد ارجاع هست.

حسن هنرمندی، مترجم مائده‎های زمینی، سکه‎سازان و...
حسن هنرمندی، مترجم مائده‎های زمینی، سکه‎سازان و…

 دیگر از زنده یاد علی‌اصغر سعیدی که این ایام در آستانۀ سالگرد خاموشی وی هستیم و ایشان از مترجمین درجه اول زبان فرانسه (آثار ادبی زبان فرانسه به فارسی) بودند و رمان «آهنگ عشق» آندره ژید را به زبان فارسی برگرداندند. در اینجا یادآوری این نکته ضروری است که مجله بخارا پیش از این شب‌هایی را به بزرگداشت لویی فردینان سلین، لویی ماسینیون، ژاک پره‌ور، پیر بوردیو، ژان روش، آلن‌رب‌گریه، ژان ژاک روسو، ژول مول، شارل بودلر، مارسل پروست، مارگریت دوراس، رومن رولان، رومن گاری، لویی آراگون، ژان کلود کریر، آلبر کامو و شارل دوگل اختصاص داده است و با برگزاری جلسۀ امشب ما هجدهمین شب از سلسله شب‌هایی که در معرفی نویسندگان ادبیات و هنر فرانسه برگزار کردیم، پشت سر می‌گذاریم.

علی اصغر سعیدی، مترجم رمان آهنگ عشق از آندره زید
علی اصغر سعیدی، مترجم رمان آهنگ عشق از آندره ژید

متشکرم

متن سخنرانی فیلیپ تیبو، سفیر فرانسه در تهران در شب آندره ژ

 

ید و ایران

خانم‌ها و آقایان، دوستان عزیز

خیلی خوشحالم که امشب در خدمت شما هستم. هر چند که این یک کنفرانس ویدیویی نیست همراه با متخصصان بسیار برجسته آثار نویسندۀ بزرگ «آندره ژید» برای معرفی آثار و میراث این نویسنده. می‌خواهم بار دیگر از آقای علی دهباشی و مجلۀ بخارا تشکر کنم برای اینکه بار دیگر یک برنامۀ کامل ترتیب دادند به منظور نشر فرهنگ و اندیشه در ایران.

 به مناسبت اول اسفند سالگرد درگذشت آندره ژید از فرصت استفاده می‌کنم که به استعداد او ادای احترام کنم. به تأثیری که در اندیشه همه انسان‌ها و نیز ایرانیان گذاشت. به لطف ترجمه‌های حسن هنرمندی از آثار او کسی که تحقیقاتش به شناخت تفکر و آثار آندره ژید در ایران کمک شایانی کرد.

همانطور که در اصطلاح می‌گوییم آندره ژید مسافر روح انسان بود. زندگی او مانند آثارش سرشار از انسانیت مدرنیسم و ورای همه این‌ها صداقتی بود که جریان‌های فکری نیمۀ دوم قرن بیستم را عمیقا تحت تأثیر قرار داد. به موجب این آثار او را معمولا «معاصر بزرگ» خطاب می‌کنیم. آندره مالرو تنها کسی نیست که این اصطلاح را راجع به او استفاده کرده به هر ترتیب ایدۀ پشت این اصطلاح عالی است. ساختار شکنی و کنجکاوی روشنفکرانه او موجب شدند که جایزۀ نوبل ادبیات در سال ۱۹۴۷ را به خودش اختصاص دهد. این جایزه به خاطر مواردی که عینا نقل قول می‌کنم به او اهدا شد: «اهمیت و ارزش هنری یک اثر که در آن او مشکلات زندگی انسان را با عشقی جسورانه به حقیقت و با اشراف عمیق روانشناسی به تصویر کشید.»

امشب امیدوارم بتوانم به این صداقت روشنفکرانه عمیق او ادای احترام کنم. صداقت روشنفکرانه‌ای که به او کمک کرد که بتواند در مرکز مباحث مختلف باشد. مخصوصا جریانی که بعد از بازگشتش از شوروی در سال ۱۹۳۶ ایجاد شد.

فیلیپ تیبو از تأثیر آندره ژید بر انسانها سخن گفت.
فیلیپ تیبو از تأثیر آندره ژید بر انسانها سخن گفت.

همانطور که می‌دانید زندگی و آثار آندره ژید مملؤ از تأثیرات عمیق از ایران هستند. شما خیلی بهتر از من می‌دانید که آندره ژید که چگونه مجذوب شاعران ایرانی حافظ، سعدی، خیام و مولانا بود که دکتر حسن هنرمندی توانست این تأثیر را به شایستگی تبیین کند. آندره ژید کتاب مائده‌های زمینی را با شعری از حافظ آغاز می‌کند. بخت خواب آلود ما بیدار خواهد شد مگر ….

 حسن هنرمندی به ما می‌گوید از آنجایی که آندره ژید با زبان فارسی آشنایی نداشت او تمامی ابزارهای زبان شناسی برای مطالعه ترجمه آثار شعرای فارسی زبان به زبان‌های مختلف مورد استفاده قرار می‌داد تا بتواند معناو ظرافت کامل آن‌ها را درک کند.

نمی‌توانم از ذکر یک نقل قول از میان ارجاعات بسیاری که او به شعرهای پارسی در «مائده‌های زمینی » کرده است، بگذرم. ارجاعاتی که اهمیت این آثار در روند آفرینش‌های ادبی ژید را نمایان می‌کند. در رویاهای باغ‌های موصل هستم؛ شنیده ام که پر از گل‌های سرخ هستند. باغ‌های نیشابور که خیام آن‌ها را به شعر در آورده و باغ‌های شیراز که حافظ آن‌ها را سروده است. این تأثیرات دو طرفه بوده‌اند و آندره ژید هم به نوبۀ خود روی نسل‌های بسیاری از متفکرین، نویسندگان و شاعران جوان ایرانی تأثیر گذاشته است. زندگی آثار داستانی و همچنین نمایشنامه‌های وی بسیار شناخته شده هستند. و به طور گسترده به فارسی ترجمه شدند. «مائده‌های زمینی» و «مائده‌های تازه» در سال ۱۹۵۵ م برای اولین بار به فارسی ترجمه شدند. و «پلود» (باتلاق) و «در تنگ» نیز بعدتر ترجمه شدند.

چهره‌های بزرگ ادبیات پارسی شدیدا تحت تأثیر تفکر و نوشته‌های آندره ژید قرار داشتند. بخصوص گروهی که به پیشگامان شعر فارسی معروف هستند. برای مثال شاعر معروف ایرانی احمد شاملو گفته است: «کسی که بدون خواندن آثار آندره ژید از دنیا برود مثل جهانگردی است که از اصفهان بگذرد ولی مسجد شیخ لطف‌الله را نبیند».

بسیار خوشحالم که سال ایرانی را با ادای احترام به یکی از بزرگترین چهره‌های ادبی قرن بیستم به پایان می‌بریم. کسی که به شور و خوشبختی عشق می‌ورزید که از ما دعوت می‌کنند که خود را به دست الهام، ادبیات و شعر بسپاریم. برای شما پایان سال خوبی را آرزو می‌کنم در این شرایط سخت که این بیماری همه گیر همه را تحت تأثیر قرار داده است. امیدوارم که سال آینده سالی پر از جذبه‌های ادبی و خلاقیت باشد و به امکان دهد که بار دیگر بتوانیم با مجلۀ بخارا همکاری داشته باشیم.

از توجه شما متشکرم

متن سخنرانی دکتر حامد فولادوند در شب آندره ژید و ایران

یادتان نرود که آندره ژید برندۀ جایزۀ نوبل ۱۹۴۷ میلادی، پروتستان است؛ یعنی به یک مفهومی مسیحی معترض است. تحت تأثیر فرهنگ ایران زمین قرار گرفته و در کتاب هایش در دورۀ خاصی این مشخص است. کسانی که بر آندره ژید تأثیر گذاشتند، می‌شود چند اسم را سریع گفت: گوته، نیچه، شوپنهاور و علاوه بر این نویسنده‌های فرانسوی و اروپایی هستند. در تحول فکری آندره ژید می‌شود مراحل مختلفی را تقسیم بندی و پیدا کرد. در رابطه با آشنایی اش که بیشتر از سال‌های ۱۸۹۷ و ۱۹۰۰م شروع می‌شود در کتاب‌های معروفش که یکی از آن‌ها «مائده‌های زمینی» هست که در آنجا بخصوص ردپای ایران مشخص است و بعد در کتابی به نام «رند» که آنجا هم خیلی هم خیام و هم حافظ مشاهده می‌شود. خود مائده‌های زمینی با یک سوره‌ای از قرآن، البقره و گفته‌های حافظ شروع می‌شود و باز گفته‌های خیام و خلاصه ادبیات فارسی در این آثار ژید وجود دارد. دور و بر سال‌های ۱۸۹۷ م تا ۱۹۰۲ م او با جهان ایرانی به صورت مشخص آشنا شده و علاقه مند هم می‌شود. اصولا این نویسنده‌های قرن ۱۹ و ۲۰ م برای اینکه از کشور خودشان و تحولاتی که بوده هم زده می‌شدند و هم به دلایل دیگر سراغ تمدن‌ها و فرهنگ‌های دیگر می‌رفتند و آندره ژید هم جزو آن هاست و می‌بینید این روند در خاورشناسی هم منعکس می‌شود و آندره ژید هم جزو خاورشناسان تا حدودی بود و بالاخره به دنبال ایران و دنیای مسلمان به طور کلی رفت. در ضمن زندگی این افراد آدم‌های خاص و حساسی بودند و ادیب و این حساسیت‌ها و در ضمن سرکشی و حالت اعتراضی که به جامعۀ خود داشتند، ایشان‌ها را به طرف شرق هول می‌داد.  آنجا آشنا و علاقه مند می‌شدند. البته با نوساناتی و ایشان هم یک کتاب «سفر به کنگو» می‌نویسد. در این کتاب آندره ژید با دیدن فجایع آن زمان در مستعمرۀ فرانسه و غرب ضد استعماری می‌شود و اعتراضاتش شروع می‌شود. خب این‌ها آمادگیش را هم داشته‌اند همانطور که گفتم این‌ها آدم‌های حساسی هستند و از بی عدالتی آن زمان ناراحت می‌شدند بخصوص که توسط خود فرانسوی‌های انجام می‌شده و آندره ژید هم اینطور بود. آرام آرام هم گرایش‌های سیاسی به او اضافه می‌شود که تقریبا آندره ژید دوره‌ای دارد که به طرف چپ می‌رود. حتی بعد از مسافرت کنگو، مسافرت دیگری به شوروی آن زمان می‌رود. آن زمان گرایش‌های چپی پیدا کرده است. آنجا هم زمان استالین است. به کنگرۀ نویسندگان می‌رود که برای گورکی است در حدود سال ۱۹۳۰ م. وقتی که از آن سفر بازمی گردد کتابی می‌نویسد که نقد شوروری سابق است که خیلی سر و صدا می‌کند و دوباره فاصله می‌گیرد؛ یعنی نوساناتی در برداشت‌های آندره ژید نسبت به کمونیسم آن زمان هست؛ بخصوص نقد استالین را انجام می‌دهد و خیلی سر و صدا می‌شود. اختلافاتی هم ایجاد می‌شود مثلا یک عده مخالفت می‌کنند و حتی آراگون که به ژید علاقه داشته است اینجا در اثر همین موضع گیری‌ها جدا می‌شود. این تحول مهمی هم این کتاب بازگشت از شوروی است که انتقاد از شوروی بخصوص از استالینیسم است. این‌ها کتاب‌ها و مراحلی است که وقتی بخواهیم از آندره ژید صحبت کنیم باید به آن‌ها توجه کرد.

دکتر حامد فولادوند به تحول در اندیشه‎های آندره ژید اشاره کرد.
دکتر جامد فولادوند به تحول در اندیشه‎ های آندره ژید اشاره کرد.

به هر صورت او جزو بزرگان ادب فرانسه است و شاهکارش هم «سمفونی روستایی» است که یکی از کتاب‌های مهم اوست و شاید جایزۀ نوبل را هم در رابطه با این کتاب به او داده باشند؛ ولی در هر صورت آدم متضاد ولی غنی و جذاب است و قلم بسیار زیبایی دارد و در زبان فرانسه سبک دارد و این حضور ایران و ادبای فارسی زبان قلمش را غنی کرده است. در واقع مطالعاتی که روی ایران و شرق و … با استفاده از گوته و شرق شناسان آلمانی کرده است، به او خیلی کمک کرده که توانسته احیا کند و قلمش که در جوانی داشته با این بار فرهنگ ایران زمین سبکش را غنی تر کرده و شاعر هم بوده است. او یکی از آدم‌های فرزانۀ ادب جهان است

متن سخنرانی دکتر محمد زیار در شب آندره ژید و ایران

موضوع سخن امروز «آندره ژید» از بزرگترین متفکران و اندیشمندان فرانسوی سدۀ بیستم است. نام کامل و اصلی او «پل گیوم آندره ژید» بود. در ۲۲ نوامبر ۱۸۶۹م در خانواده‌ای مرفه به دنیا آمد. پدرش حقوقدان بود و مادرش از خانوادۀ مرفه بورژوا منطقۀ نرماندی بود. اما این دورۀ رفاه و خوشی خیلی دوام نیاورد و در سن ۱۱ سالگی پدر آندره کوچک از دنیا رفت و خانواده اگرنه به لحاظ مالی و مادی ولی به لحاظ عاطفی با نقصان و کمبود مواجه شد. ژید در دوران کودکی به لحاظ تندرستی و سلامت خیلی بنیۀ قوی نداشت و مرتب گرفتار بیماری بود به همین دلیل نتوانست تحصیلات مدرسه را به شکل منظم دنبال کند و هر از گاهی مجبور می‌شد تحصیل را ترک کند و مادرش در خانه تربیت و تعلیم او را ادامه می‌داد. به سنین نوجوانی که رسید با بزرگانی همچون پل والری و مالارمه آشنا شد و تأثیر بسیار شگرفی از این هم عصران و استادان بلامنازع ادبیات آن دوران پذیرفت.

باید آندره ژید را در زمرۀ چهره‌های تابناک ادبیات و اندیشه برشمرد. در سدۀ بیستم کسانی مانند آندره ژید کم نیستند؛ به یکی دو نام اشاره شد: پل والری، پل کلودل، آناتول فرانس، گیوم آپولینر و مارسل پروست این‌ها از ادیبان بزرگی هستند که مکتب‌های ادبی و چهارچوب‌های مکتب‌های ادبی گنجایش محدود کردن نام آن‌ها را ندارند. آندره ژید در ابتدا به دلیل معاشرت و دوستی با پل والری و پل کلودل و تعدادی دیگری از ادیبان آن روزگار فرانسیس ژام و چند نفر دیگر، گرایش به سمبولیسم یا نمادگرایی پیدا کرد ولی رفته رفته از این قید و بند و شیوۀ تولید آثار ادبی دور شد و فاصله گرفت.

دکتر محمد زیار از جایگاه ژید در ادبیات جهان سخن گفت.
دکتر محمد زیار از جایگاه ژید در ادبیات جهان سخن گفت.

خیلی زود در سن ۲۲ سالگی وارد عرصۀ ادبیات به عنوان شاعر شد و دو دفتر شعر از او انتشار پیدا کرد که مورد توجه قرار گرفت و تحسین بزرگانی مثل والری و پل کلودل و دوستان دیگرش را برانگیخت. در کنار سرودن شعر با دوستانش سعی می‌کردند که در عرصۀ ادبیات فعالیت بیشتری داشته باشند به همین دلیل با تنی چند از هم فکرانش مجله‌ای با عنوان « La Nouvelle Revue Française» یا مجلۀ جدید فرانسه را بنا نهادند که خیلی زود توانست جای خود را بین بسیار معتبر باز کند و بزرگان ادب آن روزگار و پژوهشگران آن دوره آثار خودشان را در این مجله به چاپ رساندند.

 همانطور که عرض کردم ابتدا با شعر شروع کرد. دفتر اولی که منتشر کرد تحت عنوان «دفترهای آندره والتر» و دو سال بعد مجموعه‌ای تحت عنوان «شعرهای آندره والتر» را منتشر نمود که راه او را تا حدود زیادی روشن کرد یعنی گرایش او به شعر و شاعرانگی در آثار آندره ژید ماندگار بود و تا آخرین روزهای عمر این جنبۀ شعری و شاعرانگی از آثار او جدا نشد. هر چند که بعد از انتشار این دو دفتر هرگز دفتر شعری به شکل مستقل و چشم گیر از کارهای او انتشار پیدا نکرد ولی در تمام آثار حتی در آثار منثور ما می‌بینیم که شعر جایگاه بسیار رفیعی دارد. کتاب «مائده‌های زمینی» که در ایران بسیار مورد توجه قرار گرفته و چندین بار با فواصل زمانی متفاوت ترجمه شده است؛ حتی در این کتاب جدای از اینکه نثر، نثرِ شاعرانه‌ای است و قلم، قلم ِیک شاعر هست ما در لابه لای سخن آندره ژید می‌بینیم که گریز هایی می‌زند و شعرهایی را به عنوان مثال در کتاب وارد می‌کند. همۀ دوستان می‌دانند که در بخش‌هایی از این کتاب آیات قرآنی و اشعار حافظ و سعدی و بزرگان سایر ملل را آندره ژید به عنوان شاهد مثال یا در واقع آغاز حرکت در بخش‌های مختلف آورده است.

آندره ژید در ایران یک مقدار مبالغه شده است از لحاظ اینکه او را یک عارف معرفی کرده اند، یک عارف الهی؛ در حالیکه واقعیت این نیست. آندره ژید یک فیلسوف هست و یک روش عملی برای زندگی پیشنهاد می‌کند ولی یک عارف صاف مثل عرفایی که ما در ذهن داریم، نیست. او را با سعدی و مولانا مقایسه می‌کنند حتی با حافظ ولی این مقایسۀ خیلی درستی نیست. دلیلش این است که آندره ژید بخصوص بعد از سفر به تونس به دنبال بیماری که بر او عارض شده بود، خب با ادبیات مشرق آشنا شد ولی برداشتی که از ادبیات مشرق در آثار او شاهد هستیم، بیشتر از اینکه بخواهیم از او به عنوان یک عارف وارسته یاد کنیم، بیشتر به عنوان یک رند می‌توان او را تلقی کرد و آن سیرۀ عملی که در زندگیش پیاده و در آثارش تبلیغ می‌کند، شباهت بسیار زیادی به شکل عریان فلسفۀ خیام دارد و در واقع یک اپیکورین هست تا یک اشراقی یا یک عارف کامل.

من بیشتر میل دارم راجع به آندره ژید به عنوان شاعر سخن بگویم، چون به عنوان نویسنده و متفکر به اندازۀ کافی دربارۀ او صحبت شده است. جزو اولین کارهای او دو دفتر شعر هست که در این دفترهای شعر گرایش‌های کاملا محسوسی به سمت سمبولیست‌ها دارد و سمبولیسم در شعرش کاملا دیده می‌شود. من یکی دو شعر از او ترجمه کرده ام که میل دارم تقدیم دوستان کنم. اکثر این شعرها در واقع گرایش‌ها و چشم زدهایی به زندگی خود ژید دارد و تجربه‌های زیستۀ خود آندره ژید هستند.

شعر اول را تحت بوستان ترجمه کرده ام:

«بوستان»

آنگاه که دیدیم

درِ کوچک بسته است

دیر زمانی را

به گریه سر کردیم

آنگاه که دانستیم

 از گریه کاری برنمی آید

آهسته راه خویش را در پیش گرفتیم

سرتاسر روز

در پایِ دیوارِ باغی قدم زدیم

که گهگاه

هیاهو و صدای خنده از آن می‌آمد

می اندیشیدیم

 شاید بر بساط سبزه جشنی برپاست

و این اندیشه

ما را به اندوه فرو می‌برد

خورشید عصرگاهی

 دیوارهای باغ را سرخ گون کرد

نمی دانستیم آنجا چه می‌گذشت

زیرا هیچ نمی‌دیدم

جز شاخه‌های درختان

که از بالای دیوار می‌جنبیدند

و هر از گاهی

 برگ‌هایی از آن‌ها بر زمین می‌ریخت

 این تجربه‌ها را در آثارش از جمله رمان «در تنگ» رابطۀ ژروم و آلیسا تداعی می‌شود. طبیعتا این شعر مقدم بر نگارش در تنگ است ولی این حال و هوا و مضامین را در آن کتاب باز هم با حس شاعرانگی آندره ژید می‌بینیم که متبلور شده است.

 

شعر دیگری تحت عنوان «بهار چشم به راه» برای عزیزان می‌خوانم:

ای عزیز!

امسال بهاری نداشته ایم

نه از آوازها در میان گل‌ها خبری است

نه از گل‌های تازه اثری

نه اردیبهشتی، نه خنده ای، نه تغییری

ما خود ریسه‌های گل نبافته ایم

در پرتو چراغ‌ها

هنوز سر در کتاب‌های زمستانمان

 فرو برده بودیم

 که خورشید شهریوری سرخ فام و ترسان

چون یکی شقایق دریایی

 غافلگیرمان کرد

به من گفتی

 هان! پاییز آمده است

 آیا در خواب بودیم

اگر قرار باشد باز در میان این کتاب‌ها

به سر بریم

 زندگی یکنواخت می‌شود

شاید پیشتر بهاری گذشته باشد

بی آنکه آمدنش را دیده باشیم

 برای اینکه سحر بهنگام با ما سخن بگوید

 پردۀ پنجره‌ها را بگشا

باران می‌بارید

شعلۀ چراغ‌ها را که این خورشید سرخ فام

 کم فروغ ساخته بود، بالا کشیدیم

 و باز در انتظار بهار تابانی که بیاید، فرو رفتیم

 نوستالوژی که در این شعر می‌بینیم، باز آن نگاه نوستالوژیک آندره ژید در آن عیان است و در آثار منثور دیگرش را هم این را بارها و بارها دیده ایم و شاهد بودیم.

امیدوارم در این زمان کوتاه توانسته باشم اشارۀ هر چند کوتاهی به جایگاه شعر در آثار آندره ژید کرده باشم

متن سخنرانی جواد فرید در شب آندره ژید و ایران

تقریبا یکسال پیش که تصمیم به برگزاری شب آندره ژید گرفته شد، من بر آن شدم دربارۀ سه نویسندۀ نامدار فرانسه: آندره ژید، روژه مارتَن دوگار و آلبر کامو، دربارۀ نکات اشتراکشان و تضاد و افتراقشان و معنی ضوابطشان صحبت کنم. اول کار فکر می‌کردم با یک مقالۀ دوازده و پانزده صفحه ای می‌توانم موضوع را به پایان ببرم ولی عملا دامنۀ پژوهش هایم گسترده شد و نوشته هایم بیشتر سمت و سوی یک کتاب ۱۵۰ صفحه‌ای را پیدا کرد. امروز اینجا خیلی سریع در حد دوازده پانزده دقیقه‌ای که پیش بینی کرده ایم، تا حوصلۀ دوستان را نبریم به مطالب نوشته ام خیلی گذرا اشاره می‌کنم. این سه نویسنده اختلاف سنی زیادی با هم دارند. آندره ژید ۱۲ سال بزرگتر از مارتن دوگار و ۴۴ سال بزرگتر از آلبر کامو است. اختلاف سن بین مارتن دوگار و آلبر کامو هم ۳۲ است. به عبارتی کامو دو نسل اختلاف با مارتن دوگار و سه نسل اختلاف با آندره ژید دارد ولی به رغم چنین اختلاف سنی روابط بسیار دوستانه، احترام آمیز و شایسته‌ای بینشان برقرار بود که همانطور که گفتم خیلی سریع به آن‌ها اشاره می‌کنم.

دربارۀ تشابه و همسانی‌های این سه نویسنده به اختصار به چند مورد اشاره می‌کنم:

اول هر یک برندۀ جایزۀ نوبل ادبیات هستند با فاصلۀ ده سال از یکدیگر. مارتن دوگار در میانسالی در سال ۱۹۳۷ م، ژید در کهنسالی و پیری در سال ۱۹۴۷ م در ۷۸ سالگی و آلبرکامو در جوانی در ۱۹۵۷ در ۴۴ سالگی. البته باید گفت بین مارتن دوگار و آلبر کامو، فرانسوا موریاک هم هست که البته موضوع بحث ما نیست.

دوم علاقه مندی هر سه نویسنده به آثار نویسندگان بزرگ قرن نوزدهم روسیه هست. این علاقه مندی و اشتیاق تأثیرش را در آثار این سه نویسنده گذاشته است. ژید به داستایوفسکی بسیار علاقه داشت و کتابی هم به این عنوان نوشته است. مارتن دوگار بسیار علاقه مند به تولستوی بود و نوشتن رمان بلند «خانوادۀ تیبو» که ۱۸ سال طول کشید و آن فصل‌های متعدد، شخصیت‌های متنوع و اپیزودهای متکثر به نوعی یادآور جنگ و صلح است. آلبرکامو هم از علاقه مندان ادبیات و نویسندگان بزرگ روسیه هست. کامو به هر دو نویسندۀ بزرگ روس تولستوی و داستایوفسکی علاقه مند است و در یادداشت هایش از آن‌ها و از شاعران و نویسندگان دیگر روس مانند پوشکین، لرمونتوف، چخوف، بلوک، گورکی و مایاکوفسکی نام می‌برد.

جواد فرید به تشابهات و تفاوت‎های آندره ژید با دیگر نویسندگان نامدار فرانسه پرداخت.
جواد فرید به تشابهات و تفاوت‎های آندره ژید با دیگر نویسندگان نامدار پرداخت.

مورد سوم علاقه مندی این نویسندگان به اساطیر یونان و رم است. این سه نویسنده البته ژید و کامو بسیار بیشتر از مارتن دوگار به اساطیر یونان و رم علاقه مندند و از آن‌ها برای بیان تأملات گوناگون، دغدغه‌های ذهنی، اضطراب‌های روحی و سمت گیری‌های سیاسی شان استفاه می‌کنند. در آثار ژید و کامو حضور شخصیت‌های اساطیری مانند سیزیف، ادیپ، تزه، آنتیگون و مینوتور چشم گیر است. توجه کنیم به عنوان‌های برخی کتاب‌های ژید مثل پرومته در زنجیر، ادیپ و یا کامو «اسطورۀ سیزیف».

مورد چهارم سیاست ورزی و شرکت در اعتراض‌های سیاسی و اجتماعی است. آندره ژید و آلبر کامو در منازعات سیاسی و اجتماعی جبهه گیری و شرکت می‌کنند. به کتاب‌های «مسافرت به کنگو»، «بازگشت از چاد» که ادعانامه‌ای علیه استعمار فرانسه در آفریقای سیاه است، فکر کنیم. به دخمه‌های واتیکان، بازگشت از شوروی و یا بازنگری در بازگشت از شوروی که متن‌هایی هستند بنیادی که هنوز هم اعتبار دارند و نشانگر مسئولیت و تعهد ژید هستند. همینطور کامو چالش‌ها و درگیری‌های قلمی اش با ژان پل سارتر یا فرانسیس جانسون یا امانوئل داستیه دو لا ویژری و یا موضع گیری هایش در انقلاب الجزایر و یا محاکمات فرمایشی در روسیه- شوروی امروزه کاملا مشخص و شناخته شده است. مارتن دوگار کم تر از ژید و کامو اهل جدال‌ها و جدل‌های قلمی است اما عقاید و نظرات خود را به تفضیل در یادداشت‌ها و خاطرات روزانه اش می‌نویسد و منتشر می‌کند.

 پنجمین نکته و همسانی اشتیاق این سه نویسنده به تئاتر است. هر سه این نویسنده‌ها نمایش نامه‌هایی نوشته و به صحنه برده‌اند یا به عنوان کارگردان نمایشنامه‌های دیگران را اجرا کرده اند. برای ژید می‌شود از ادیپ، درخت سیزدهم، بازگشت کودک متمرد (گمشده) و محاکمه اسم برد. برای مارتن دوگار فرانسۀ کهن، وصیت نامه پدر لولو را می‌شود نام برد. کامو هم کالیگولا و نمایشنامۀ «Les JustesK » را دارد که به فارسی، راستان یا صالحان ترجمه شده است.

نکتۀ ششم یادداشت‌های روزانۀ این نویسندگان است. هر سه یادداشت‌های روزانه یا دفتر ایام دارند که آن‌ها را در زمان حیات خود منتشر کرده اند.

نکتۀ آخر مکاتبات شخصی طولانی شان با نویسندگان و دوست داران و حتی دلدادگان هست که این امر بیشتر برای کامو صادق است. مکاتبات ژید با پل کلودل، پل والری، راینر ماریا ریلکه، مارتن دوگار چاپ شده است. مکاتبات مارتن دوگار هم با اوژن دابی، آندره ژید و دیگران گردآوری و منتشر شده است. آلبر کامو هم دستی توانا در نامه نگاری داشته است. امروز که نگاه می‌کنیم این مرد با آن همه کار و گفتاری چگونه می‌توانسته نامه‌هایی به یاد ماندنی و خواندنی و خاطره انگیز به جای بگذارد. مکاتبات کامو با استادش ژان گرونیه و دوستانش پاسکال پیا و رنه شار، ژان سناک، آندره مالرو، ماریه کاسارس و بسیاری دیگر را می‌شود نام برد. حجم این نامه‌ها و اندیشه‌ها و مسائلی که در این نامه مطرح شده، بسیار جالب است. این اندکی از نقاط اشتراک و همسانی این سه نویسنده بود.

در مورد وجوه افتراق یا دگرسانی شان زیاد صحبت نمی‌کنم، همینقدر بگویم که آندره ژید و روژه مارتن دوگار از خانواده‌ای متمکن و بورژوا برخواسته بودند؛ در حالیکه آلبر کامو در خانواده‌ای فقیر در الجزیره بزرگ شده بود؛ اما توانسته بود این فقر را به فضیلتی تبدیل کند؛ جملۀ معروف کامو در مقدمه‌اش بر چاپ دوم پشت و رو (L’envers et l’endroit) را لازم نمی‌بینم زیاد تکرار کنم. «من در فاصله‌ای برابر از آفتاب و فقر قرار گرفته بودم». یا این اولین جمله از آخرین مقاله‌اش در کتاب تابستان که خاطرات سفر دریایی سه هفته‌ای کامو است نام مقاله «دریا اینچنین نزدیک است» و اولین جملۀ این مقاله چنین است: «من در دریا بزرگ شده ام و فقر برایم شکوهمند بود». زیاد دربارۀ تضادهایشان تکیه نمی‌کنم. دوست دارم از روابطشان بگویم. کامو از آغاز جوانی در الجزیره نوشته‌های ژید را خوانده بود. سال ۱۹۳۰ را می‌شود گفت سال آشنایی روشنفکرانۀ کامو با ژید و از سال ۴۵ به بعد آغاز آشنایی نزدیک و دیدارهای فیزیکی این دو نویسنده شروع می‌شود. رابطه، رابطۀ پدر فرزندی است. کامو خیلی به دیدار ژید می‌رفت. چه زمانی که ژید در الجزیره سکونت داشت یا در شهر نیس در جنوب فرانسه. یک زمانی هم کامو همسایه در واقع مستأجر ژید می‌شود در خیابان وانو پاریس. حال چگونگی استقرار کامو و زنش در این آپارتمان بماند. ژید دربارۀ این همسایگی با صمیمیتی تمام می‌نویسد: «گاه به دری که آتلیه ام را از کتابخانه‌اش جدا می‌کرد، چندین ضربه می‌زد. گاه گربه ام سارا را که از راه پشت بام به اتاقش راه یافته بود، در بغل به من برمی گرداند. گاه صدای پیانو جلبش می‌کرد. یکبار کنار هم اعلام ترک مخاصمه را از رادیو گوش دادیم و برای نخستین بار گرد آمده به دور رادیو همبستگی مان را رویاروی زمان احساس کردیم».

دربارۀ کتاب «noces» عیش‌ها یا ضیافت ها، ژید چنان اظهار نظر می‌کند: «روش نگارش این کتاب را بسیار دوست دارم. معلوم است نویسندۀ آن معنا و مفهوم زبان را خوب می‌شناسد». یا دربارۀ رمان «طاعون» در نامه‌ای به کامو می‌نویسد: «این کتاب زیبا به من فهماند که چرا شدیدا احساس می‌کنم، دوست شما هستم».

خانم ماریا ون ریسلبرگ (Maria Rysselberghe) دوست ژید در سپتامبر ۱۹۵۰ می‌نویسد، کتاب وقایع نگاری‌های روزانه کامو روزها است روی میز ژید است. کتابی که همدلی همۀ ما را برمی انگیزد». کامو در برابر در بزرگداشت‌هایی که برای ژید برگزار می‌شود چه در رادیو فرانسه یا مجلات مختلف مانند فیگاروی ادبی شرکت می‌کند. کامو دربارۀ مائدۀ زمینی نوشته بود: «من جرأت نمی‌کنم دوباره مائده‌ها را بخوانم تا خاطرۀ سرمستی و شادمانی را که در من برانگیخت دست ناخورده نگاه دارم» و در مرگ آندره ژید می‌نویسد: «ژید برای من الگویی از هنرمند بود. شازده نگهبانی که بر دروازه‌های باغی که می‌خواستم در آن زندگی کنم، نگهبانی می‌کرد. امروزکه راهش را از ما برگردانده چه کسی می‌تواند، جانشین این رفیق پیر من بر دروازه‌های این قلمرو باشد. چه کسی می‌تواند مراقب باغ باشد تا روزی دوباره به آن برگردیم».

 چند جمله هم دربارۀ رابطۀ مارتن دوگار با آلبرکامو بگویم و بحثم را تمام کنم. آشنایی فیزیکی مارتن دوگار و کامو از طریق انتشارات گالیمار از سال ۱۹۴۸ م شروع شد. نامه‌های رد و بدل شده بین این دو نویسنده بسیار است. ۲۴ نامه از سوی آلبرکامو و ۴۲ نامه از طرف مارتن دوگار. این نامه‌ها نشانۀ تفاهم عمیق و دوستی بین دو نویسنده است. کامو در سال ۱۹۵۵ مقدمه‌ای بر کلیات آثار مارتن دوگار می‌نویسد. موضوعی که شادمانی و رضایت مارتن دوگار را به دنبال دارد. از نامه‌های جالب مارتن دوگار به آلبر کامو در سال ۱۹۵۷ م که کامو برندۀ جایزۀ نوبل ادبیات می‌شود، مارتن دوگار شادمان از این واقعه در نامه‌هایی سراسر طنز اطلاعات و راهنمای‌هایی دربارۀ مراسم، ضیافت ها، سخنرانی‌ها و کت و شلوار و … به کامو می‌دهد. آلبر کامو همراه با آندره مالرو جزو چند تن دوستانی بودند که دوگار نظارت بر تجدید چاپ آثار یا انتشار آثار منتشر نشده‌اش را پس از مرگ به آنان داد.

در سال ۱۹۴۸ دوگار در نامه‌ای به ژید، دلبستگی اش به کامو را چنین بیان می‌کند: «دارای ارزش‌های انسانی، رفتاری اخلاقی تعالی و منطق اندیشه‌ای که چون درخت زیبا بالا می‌رود و شاخ و برگ می‌افشاند کسی که به نسل خود امیدواری زیادی می‌دهد. کسی که هر دو ما می‌توانیم او را تحسین کنیم و دوست بداریم و در نامه‌ای دیگر در سال ۱۹۵۱ از همدلی عمیقی که نسبت به کامو احساس می‌کند، سخن می‌گوید. در برابر کامو هم در یادداشت هایش دربارۀ مارتن دوگار می‌نویسد: «انسانی ترین انسان. در واقع سزاوارترین آدم برای محبت که تاکنون دیده ام» و در مرگ مارتن دوگار می‌نویسد: «ناگهان در خاطرم این مرد را که دوست می‌داشتم در نیست می‌بینم. در ماه مه که با مهربانی از تنهایی و از مرگ سخن می‌گفت» و در مقاله‌ای ستایش آمیز در فیگاروی ادبی اضافه می‌کند: «هستی این مرد قیاس ناپذیر یاری به زیستن بود و از روی یکشنبه جهان برای تأمل سنگین تر شده است».

متن سخنرانی گلنار گلناریان در شب آندره ژید و ایران

با سلام و آرزوی سلامتی برای همۀ عزیزان. قبل از هر چیز می‌خواهم از آقای دهباشی عزیز و مجلۀ  وزین بخارا برای تدارک این برنامه تشکر کنم و برای اینکه فرصتی در اختیار من قرار دادند تا در این شب آندره ژید چند کلمه‌ای دربارۀ این نویسندۀ بزرگ فرانسوی بگویم. دربارۀ زندگی آندره ژید و افکار و تأثیرش در ادبیات دیگر عزیزان سخنران خواهند گفت ولی من در اینجا می‌خواهم به یکی از آثار او یعنی کتاب « L’Immoraliste» بپردازم.

در واقع صحبت من دربارۀ عنوان کتاب و مفهوم و در عین حال ترجمۀ این عنوان به زبان فارسی است. کلمۀ « Moral » در فرانسه به صورت اسم و صفت استفاده می‌شود، به معنای اخلاق، امر اخلاقی یا صفت اخلاقی است. در واقع آنچه مطابق با ارزش‌های و هنجارهای جامعه است. در برابر این کلمه یا در تضاد با آن دو واژه با دو مفهوم متفاوت از هم وجود دارد. «Immoral » و «Amoral ». Amoral به معنای ضد یا غیر اخلاقی است؛ یعنی پیشوند «A» در فرانسه مفهوم نفی و انکار اخلاق را به کلمۀ Moral می‌دهد؛ یعنی کسی که اخلاق را قبول ندارد؛ اما Immoral یاImmoraliste ضد اخلاق یا ضد خرد مطلق نیست؛ بلکه مخالف با اخلاق و خرد حاکم بر جامعه یا زمان خود است. او اخلاق و ارزش‌های حاکم بر جامعه‌اش را قبول ندارد و قوانین و ارزش‌های دیگری را باور دارد و برای جاری ساختن آن ارزش‌ها تلاش می‌کند. در ادبیات فارسی این مخالفت با ارزش‌های حاکم زمان بسیار دیده می‌شود و بزرگان ادب فارسی این نقد اخلاق جاری زمان را هر یک به شیوه‌ای در آثار خودشان بیان کرده اند. همانطور که می‌دانید آندره ژید تحت تأثیر شرق هست و با آثار بزرگان شعر فارسی آشنایی دارد و به گفتۀ خود بویژه حافظ و خیام را به دیگر شعرای فارسی ترجیح می‌دهد. به گونه‌ای که می‌توان اثر شعر حافظ را در آثار آندره ژید دید. در واقع می‌توان گفت Immoraliste آندره ژید همان «رند» فارسی خودمان است که در اشعار حافظ و خیام آورده شده. البته لازم به توضیح هست که واژۀ رند در فارسی مفهومی دو گانه دارد. در زبان فارسی عامیانه این واژه به معنای زرنگ و فرصت طلب است و بار معنایی منفی دارد؛ اما در ادبیات فارسی رند کسی است که معترض و منتقد به جامعه و ارزش‌های جامعه است و رندی کردن به معنای برخورد، رفتار و فکر غیرمرسوم هست. رند کسی است که انتقاد زیرکانه‌ای به اخلاق دارد. داریوش شایگان فیلسوف و صاحب نظر ایرانی، رند حافظ را به «libertine Inspiré » ترجمه کرده است. کلمۀ libertine در زبان فرانسه به معنای آزاداندیش و گاه عیاش است که بار معنایی منفی دارد و شایگان برای گرفته شدن این بار منفی صفت Inspiré یا الهام شده را آورده است که به آن جنبۀ معنوی و الهی می‌دهد یعنی آزاداندیش کشف و شهودی. اما حامد فولادوند پژوهشگر و نیچه شناس ترجمۀ «esprit libre » را برای رند برمی گزیند که این مفهومی است که نیچه هم مطرح کرده است. البته می‌دانید که آندره ژید تحت تأثیر نیچه هم بوده است و می‌توان گفت واژۀ immoraliste آندره ژید تأثیر پذیرفته از حافظ شرقی و نیچۀ غربی است. در واقع باید گفت که حافظ شاعر ایرانی، نیچه فیلسوف آلمانی و آندره ژید نویسندۀ فرانسوی همگی یک بحث را مطرح می‌کنند و آن نپذیرفتن اخلاق و هنجارهای جامعۀ حاکم و تلاش برای اصلاح و دگرسازی آن است.

گلنار گلناریان در بخشی از سخنرانی خود به تأثیر نیچه بر ژید اشاره کرد.
گلنار گلناریان در بخشی از سخنرانی خود به تأثیر نیچه بر ژید اشاره کرد.

در اینجا من بحث را در مورد عنوان کتاب آندره ژید و تشابهات و ترجمه هایش با آنچه در ادبیات فارسی وجود دارد تمام می‌کنم اما در انتها برای نشان دادن تأثیر نیچه بر آندره ژید که در همین کتاب L’Immoraliste هم شاهد آن هستیم می‌خواهم به روایتی معروف در نیچه شناسی اشاره کنم. روایت هست که روزی نیچه در میدانی در شهر تورین ایتالیا در حال قدم زدن هست که کالسکه چی را می‌بیند که با شدت اسبش را شلاق می‌زند. نیچه با دیدن این صحنه به هم می‌ریزد و داد و هوار می‌کند و سپس اسب را در آغوش می‌گیرد و آنطور که می‌گویند شروع به گریستن می‌کند. همین امر و جریان باعث فروپاشی ذهنی نیچه و به اصطلاح جنون معنوی او می‌شود. در کتاب L’Immoraliste آندره ژید صحنه‌ای توصیف می‌شود که تداعی کنندۀ همین روایت است. این بخش از داستان ژید مثل روایت نیچه در ایتالیا اتفاق می‌افتد اما اینبار در مسیر راولو و سورنتو. به نقل راوی کتاب، صبح بسیار دل انگیزی است و منظرۀ جاده چنان زیبا و چشم نواز است که وی را سرشار از لذت زندگی کرده است. راوی صبح زود به راه می‌افتد. در جاده همه چیز خوب و آرام است اما ناگهان در مسیر راوی با همان صحنۀ نیچه مواجه می‌شود. کالسکه چی را می‌بیند که به شدت در حال داد زدن و شلاق زدن اسبش است و هنگامی که کالسکه چی به اجبار می‌ایستد راوی خشمگین از دیدن این صحنه به شدت با کالسکه چی درگیر می‌شود و تنها ترس از پلیس او را از ادامۀ این دعوا بازمی دارد.

ممنونم از همگی بابت توجهتان. امیدوارم هر چه زودتر بتوانیم با عبور از این شرایط سخت کرونایی در صحت و سلامت شب‌های بخارا را همچون گذشته در کنار و در حضور همدیگر برگزار کنیم. با آرزوی سلامتی برای همۀ عزیزان.