شب داستان های عامیانه برگزار شد/ پریسا احدیان

عصر شنبه، دوازدهم آبان ماه سال یکهزار و سیصد و نود و هفت، سیصد  نود و چهارمین شب از مجموعه شب های مجلۀ بخارا با همراهی خانۀ گفتمان شهر و نشر خاموش به شب «داستان های عامیانه» اختصاص یافت.

در این شب که به مناسبت رونمایی کتاب «ادبیات داستانی عامه» تألیف حسن ذوالفقاری برگزار شده بود، سخنرانان: محمد جعفر قنواتی، پگاه خدیش، محمد پارسانسب، مجید شمس الدین، حسن ذوالفقاری و علی دهباشی به سخنرانی پرداختند و در پایان سخنرانان به سئوالات حاضرین و دانشجویان پاسخ گفتند.

در  ادامه می توانید شرح این گزارش را مطالعه بفرمایید:

در ابتدا علی دهباشی ضمن خوشامدگویی به میهمانان حاضر در این مجلس از مجید شمس الدین دعوت کرد تا با سخنانش آغازگر این نشست باشد.

مجید شمس الدین با خوانش شعری از قیصر امین پور به میمهنان خوشامدگفت و از زحمات مدیر مجلۀ بخارا در برگزرای این مجلس تقدیر کرد.

در ادامه سردبیر مجلۀ بخارا شرحی از فعالیت های حسن ذوالفقاری قرائت کرد:

“ایشان در سال 75 دکتری خود را در رشتۀ زبان و ادبیات فارسی از دانشگاه تهران گرفتند و استاد دانشگاه تربیت مدرس و رئیس مرکز تحقیقات زبان و ادبیات فارسی آن دانشگاه هستند. جوایز بسیاری گرفتند در حوزۀ کتاب ها و عضویتشان در مراکز علمی کشور .

بیش از 40 جلد کتاب، 150 مقاله با حضور دکتر ذوالفقاری در عرصۀ کتاب های درسی انجام شد. تحولی بعد از آن دوران ایدئولوژیک اولیۀ کتاب های درسی اتفاق افتاد و این را مدیون ایشان هستیم که کتاب های درسی را نزدیک به خود ادبیات فارسی کردند. سلسله کتاب هایی را تحت عنوان «فارسی بیاموزیم» با چند تن از همکارانشان تألیف کردند.

علی دهباشی شرحی در برگزاری شب داستان های عامیانه داد
علی دهباشی شرحی از فعالیتهای جسن ذوالفقاری داد

در کارهای پژوهشی که در آن شهرت یافتند: «فرهنگ بزرگ ضرب المثل های فارسی» است در دو جلد؛ «داستان های امثال» که چاپ هفتم در سال 92 درآمد؛ «یکصد منظومۀ عاشقانۀ ادب فارسی»، «فرهنگ واژۀ نامه نگاری» که دربارۀ آیین نگارش و درست نویسی و انواع نامه هاست. «ادبیات عامیانۀ ایران» و «مجموعه مقالات دکتر محمدجعفر محجوب» که بیش از 57 مقاله را دربرمی گیرد. این مقالات در نشریات بخصوص در مجلۀ سخن منتشر شده بود و این را به صورت یک جلد مفصل، نشر چشمه منتشر کرد؛ «چاه وصال» که تصحیح یک منظومه ای از میرزا احمد سند است که دیدار لیلی و مجنون را در چاه به تصویر کشیده؛ «پیغام اهل راز» برگزیدۀ حکایات و داستان های ادبی در موضوعات عرفانی و اخلاقی است، «سریر سخن» مجموعه مقالات همایش زبان و ادبیات فارسی است؛ «باورهای عامیانۀ مردم ایران»، «جامع التمثیل» از آثار قرن 11 دربارۀ داستان های امثال و تمثیل و حکایت های ادبی است؛ «هشت بهشت» برای کانون پرورش فکری؛ «ادبیات مکتب خانه ای ایران»؛ «هفت منظر»؛ «وامق و عذار »؛ «بدیع الزمان نامه»؛ «بهرام و گل اندام» یک سلسله متون کلاسیک است که برای نشر چشمه کار کردند. «حافظ به روایت شهریار»؛ «زبان و ادبیات عامه» برای تدریس در دانشگاه ها توسط انتشارات سمت منتشر شد؛ «چهار درویش» که نقالی و قصه گویی است و …. کتابی همانند «ادبیات داستانی عامه» هم جایش میان این آثار خالی بود که هم از نظر تاریخی و هم تکنیکی داستان ها را در آن مورد بررسی قرار داده اند که امشب در موردش صحبت خواهیم کرد.”

سپس محمد جعفری قنواتی از جایگاه ادبیات داستانی عامه در ایران سخن گفت و به نقد بخش هایی از کتاب دکتر ذوالفقاری در این زمینه پرداخت:

“داستان های ادب عامه بخش مهمی از کل ادبیات فارسی را تشکیل می دهد. اگر از شاهنامۀ فردوسی و هفت پیکر و خسرو و شیرین و چند داستان منظوم دیگر در ادبیات رسمی صرف نظر کنیم؛ به اعتقاد ما داستان به مفهوم واقعی کلمه در ادبیات رسمی ما نیست و همگی عمدتا سیاست نامه هستند. کلیله و دمنه، سندبادنامه مرزبان نامه همۀ این کتاب ها قبل از اینکه داستان به مفهوم اخص کلمه بوده و هدف نویسنده داستان گویی باشد اما در آن ها نویسنده از بیان مطالب عمدتا در جهت آشنا کردن شاهزاده ای با اصول سیاست ورزی و حکومت استفاده می کند. سیساست نامۀ خواجه نظام الملک پر از شآشنا کردن شاهزاده ای

 داستان است؛ ولی تماما پند و اندرز به پادشاه است.

برخلاف ادبیات رسمی در ادبیات عامه واقعا داستان به مفهوم اخص وجود دارد. یعنی برای لذت و سرگرمی نوشته شده نه برای پند و اندرز پادشاهان. حسین کرد شبستری و داراب نامه و سایر داستان های ادب عامه قبل از هر چیز هدفشان سرگرمی بوده است. این داستان ها به رغم اهمیتشان متأسفانه مورد غفلت هم قرار گرفته اند. یکبار از دکتر اسماعیلی و دکتر امیدسالار لیستی از کل داستان های عامه در کل اروپا درخواست کردم که برای من فرستادند؛ تقریبا داستان های ما البته آن بخش کگه جمع آوری شده است حدود دو برابر داستان های عامیانۀ کل اروپا بود. خب این آمار تکان دهنده ای است برای ما که کاری در این زمینه نمی کنیم.”

وی در ادامه افزود:

“در واقع استاد دکتر محمدجعفر محجوب این داستان ها را معرفی کرد و مهم ترین نتیجۀ فعالیت چند ده سالۀ ایشان این بود که دانشگاه های ما با داستان های ادبیات عامه آشتی کردند. اینکه مرحوم دکتر معین خطاب به استاد محجوب می گوید که شما بخش گمشده ای از ادبیات زبان فارسی را پیدا کردید.

ده سال پیش دوستی رسالۀ دکتری خود را دفاع می کرده است وقتی می خواسته از ادبیات عامه صحبتی کند یکی از آقایون که فکر می کرده که شأن ادبیات عامه  آنقدر نیست که در دانشگاه مورد بررسی قرار گیرد گفته است که فلانی! شما می خواهی با خاله سوسکه دکتر ادبیات شوی؟

اگر وضعیت امروز را با وضعیت حدود 50 سال پیش استاد محجوب مقایسه کنیم، مشخص می شود که در این فاصله ادبیات عامۀ ایران و پژوهش در این زمینه بویژه داستان های ادبیات عامه رشد فراوانی کرده است. اگر 50 سال پیش دغدغۀ استاد محجوب این بود که نشان دهد این ها هم ادبیات و داستان هستند و اهمیت دارند؛ و افراد مختلف را مجاب کند که مقاله اش را در نشریات چاپ کنند؛ امروز ما در مورد مسائلی در ادبیات عامه صحبت می کنیم که شاید 50 سال پیش اصلا مطرح نبود. دربارۀ انواع داستان ادبیات عامه و اینکه طبقه بندی این داستان ها چگونه باید باشد با دیدگاه های مختلفی که از غرب به وام گرفتیم سخن می گوییم. همۀ این متن ها بعد از انتشار به صورت علمی طبیعتا مسائل و مواردی را جلوی چشم پژوهشگر قرار داده اند که گریزی از آن ها نیست.

 در کنار این ها تأسیس گرایش ادبیات عامه در دانشگاه های ایران که عمدتا به همت آقای ذوالفقاری صورت گرفت هم از موارد دیگری بود که مقوله های تازه ای از داستان های عامه را فراروی پژوهشگران قرار داد. به هر حال دانشجو باید رساله بنویسد و موضوع جدید داشته باشد؛ چه موضوعی بهتر از این. تعداد پایان نامه هایی که در این دو سه سال اخیر در مورد ادبیات عامه نوشته شده است به نظر من مطابق با کل 50 سال گذشته است. پس اهمیت این است که ما بایستی دربارۀ ویژگی ها، واینکه کدام یک از این ها را از فرهنگ های دیگر قرض گرفته ایم، پژوهش کنیم.

محمد جعفری قنواتی از جایگاه ادبیات داستانی عامه در ایران سخن گفت
محمد جعفری قنواتی از جایگاه ادبیات داستانی عامه در ایران سخن گفت

اول بار حدود سال 65  آقای دکتر امیدسالار  یک مقالۀ اساسی در نشریۀ آینده نوشت. ایشان یک طبقه بندی جامعه شناسی برای داستان های ادب عامه پیشنهاد کرد. حدودا سال 84 بود که فصلنامۀ فرهنگ مردم پیشنهاد کردند که یک ویژه نامۀ داستان و ادب عامه منتشر کنید. اول کاری که کردم از آقای امیدسالار اجازه گرفتم و این مقاله را آنجا تجدید چاپ کردند. خیلی هم بازتاب خوبی داشت. بعد از آن آقای دکتر اسماعیلی در مقدمۀ «حاتم نامه» نظرات خود را در مورد این طبقه بندی مطرح کرد. مهم تر از همه این دیدگاه ها که تا حدودی هم مغفول مانده است؛ دیدگاه منحصر به فرد سرکار خانم دکتر خدیش است در کتاب قصه های جادویی است. بی هیچ تردیدی اگر این کتاب به انگلیسی ترجمه شود به سایر زبان ها نیز ترجمه خواهد شد؛ چون دیدگاهشان دقت زیادی دارد. در خود روسیه هم بسیاری دیدگاه پراپ را دیگر آنچنان قبول ندارند. اما خب ما از دیدگاه پراپ برای تجزیه و تحلیل داستان ها و افسانه ها استفاده می کنیم. اما خانم دکتر خدیش یک تغییرات اساسی در دیدگاه پراپ داده اند که اگر می خواهیم یک دیدگاه ایرانی در زمینۀ افسانه ها مطرح کنیم که قابلیت هم ترازی با دیدگاه های افسانه شناسان جهان داشته باشد، کتاب خانم ایشان است.”

وی در ادامه در نقد کتاب حسن ذوالفقاری چنین بیان داشت:

“خب برخی جاها نیاز به بازبینی دارد. از جمله اینکه توضیحی در مورد تفاوت داستان ادبیات عامه و رسمی نداده اند. چه معیاری داریم؟ آیا مضمون عشق و مرگ و صلح و دوستی است. هر بن مایه ای هم در ادبیات رسمی می تواند باشد و هم عامه. پس این معیار ما برای تشخیص ادبیات عامه مهم است. بهتر بود مفصل در ده صفحه این ها را توضیح می دادند.

بر همین اساس برخی از اسکندرنامه ها را آورده اند که به نظرم جزو ادبیات عامه می تواند باشد. ما می دانیم در کتاب هفت پیکر تمام آن هفت افسانه ای که نقل می شود، از ادبیات عامه گرفته شده است ولی دیگر نمی توانیم آن را جزو این دسته قرار دهیم چون مخاطبش عموم مردم نیستند و مربوط به ادبیات رسمی است. البته این از اهمیت کتاب نمی کاهد.

یا در جایی که نظریه های پراپ را توضیح می دهد. به نظرم خوب بود که از کتاب خانم دکتر خدیش هم به عنوان نقد دیدگاه پراپ که امروز چندان سازگار نیست یادآوری کنند. یک سری از بُن مایه هایی هم که توضیح داده اند، بن مایه های عمومی داستان های ادب عامه نیستند: خودکشی، عشاق و طوطی …؛ گرچه در برخی داستان ها آمده اند جزو بن مایه های مهم نیستند. برخی ویژگی ها نیاز به بازبینی دارند مثل داستان در داستان بودن و مسلسل بودن قصه ها.”

سپس پگاه خدیش با اشاره به نکاتی در نقد کتاب ادبیات داستانی عامه اینچنین سخنانش را آغاز کرد:

“این کتاب دو بخش دارد: بخش اول مباحث نظری داستان های عامه است و بخش دوم خیلی مفصل تر معرفی داستان های ادبیات شفاهی از دوران سلجوقی تا معاصر را شامل شده و به صورت عمده با کتاب سمک عیار آغاز و  بررسی می شود.

در مورد بخش نظری آقای دکتر در ابتدای متن انواع قالب های رایج ادبیات داستانی را پشت سر هم معرفی می کنند؛ در آخر دو نکته هست یکی  نقل و دیگری نقل آواز. من هیچ جا در کتاب توضیحی در مورد این واژه ها ندیدم!

در جایی دیگر انواع قصه ها را از نظر قالب بررسی کرده اند. در این دسته بندی آثار داستانی ادبیات شفاهی این شامل افسانه ها با چند زیر شاخه بعد اسطوره ها و حکایت ها و لطیفه مثل و متل مطرح شده اند. حقیقتش خیلی متوجه نمی شوم چرا از نظر قالب این چیزها درآمده است! یا حداقل مطرح نکرده اند که دقیقا منظورشان چه بوده است؟  مثلا افسانۀ پریان قالبش با اسطوره چه تفاوتی دارد. یا ویژگی های متل و مثل چیست؟

یک نکتۀ دیگری که خیلی خوب بوده ولی از نظر من کمی جای اما و اگر دارد این است که آقای دکتر ذوالفقاری به شکل کاملا ریز و با جزئیات انواع داستان ها عامه را از نظر ساختار، مضمون، بن مایه و حجم و … طبقه بندی کرده اند. با خودم فکر کردم براساس تقسیم بندی های این کتاب یکی از داستان ها را بررسی کنم. مثلا داراب نامه را که  طبق گفتۀ ایشان می شود: یک افسانۀ پهلوانیِ عاشقانۀ مکتوبِ بلندِ آمیخته از نظم و نثر، نیمه ادبی، عادی، تاریخی با طرح زنجیره ای. فکر می کنید یک دانشجو بتواند همۀ این ها را ردیف کند؟ خب این تقسیمات کمی سنگین است و برای بچه ها غیر ممکن. شاید بتوان بسیاری از این بخش ها را در هم ادغام کرد.

در مورد بن مایه ها مثلا اگر در بن مایه های قصه های شفاهی می گوییم هما یا سیمرغ آیا می توان از  اسب و … بگوییم؟ آیا این لیست مختصر بعدها کامل خواهد شد خب بهتر است تصمیمی در مورد این گرفته شود.”

وی در ادامه افزود:

“بخش دوم داستان نامه ها است که بخش فوق العاده ای است؛ در مورد تمام داستان های شفاهی که چاپ شده و یا دوران قدیم و معاصر است همه را مطرح کردید و اطلاعات عالی و دقیق در جزئیات آورده اید. از این نظر بی نظیر است. اما من با این موضوع مشکل دارم که این فصل با دو عنوان نام گذاری شده است. ادبیات داستانی عامۀ مکتوب و ادبیات داستانی عامۀ شفاهی. بنیاد تمام این داستان ها، شفاهی بوده است. اگر سمک عیار را هم می گوییم این است که یکی تعریف کرده و یکی نوشته است و به هر حال مبنایش شفاهی بوده است. شاید اینگونه عناوین نام گذاری خیلی دقیق نباشند. مثلا با توجه به اینکه من متوجه شدم وقتی می گویید شفاهی به طور مشخص در مورد مجموعه هایی که جدید چاپ شده اند و قصه های کوچک را شامل می شود.”

پگاه خدیش به بررسی کتاب ادبیات داستانی عامه پرداخت
پگاه خدیش به بررسی کتاب ادبیات داستانی عامه پرداخت

 

در قسمتی دیگر محمد پارسا نسب از دلیل نقد خود بر تأسیس گرایش ادبیات عامه در دانشگاه ایران چنین سخن گفت:

“ما جزو افرادی هستیم که با حضور چنین رشته ای در بخش ادبیات عامه در دانشگاه موافق نیستم. حقیقت این است که من شخصا مخالفتی ندارم ولی به لحاظ تئوری اینگونه است. دانشگاه ها هنوز کُد خاصی برای این مباحث بازنکرده اند.

من اینجا قصد بازکردن این مسأله را ندارم ولی اشارتا می توانم بگویم آنچه مسألل مهم این است که در دانشگاه ما نیاز به مبانی نظری و متون داریم. اگر این دو مسأله حل نشود، دست استاد و دانشجو خالی خواهد بود. به حمدلله به یمن تلاش های فراوان استاد محمد جعفر محجوب و همینطور تلاش های بی وقفۀ آقای دکتر ذوالفقاری و دوستان عزیزم این زمینه ها فراهم می شود و امیدواریم این اتفاقات در دانشگاه بیفتد که به سمت نوشتن پایان نامه ها و رساله های کیفی برویم. ما از کمیت گرایی خیلی لطمه خوردیم؛ طبیعتا یکی از حوزه ها هم همین است. چون دانشجو روش تحقیق را نمی داند. و ما به اندازۀ کافی  استاد راهنما در این زمینه نداریم. عملا کارهایی که انجام می شود خیلی در خور عرضه و ارائه نیست؛ حالا استثناهایی همانند کار دکتر خدیش هستند.”

وی در ادامه از خصایل حسن ذوالفقاری و ویژگی های کارهای پژوهشی ایشان در بخش گروهی اینچنین گفت:

“ایشان دارای دو خصلت پرکاری و سخت کوشی هستند. کم دیدم کسی این همه توانایی و قدرت داشته و کار کند و واقعا از این جهت حق داریم به ایشان حسادت کنیم.

نکتۀ دوم کار جمعی است که خیلی ارزشمند است. در کارهایی که دارند حتما یک دستیار یا همکاری هست که کنارشان باشد و آن شخص در آیندهبرای خودش کسی خواهد شد. این ارزشمند است.

سوم خلاقیت ها و ایده پروری پژوهشی ایشان است. که بد نبود اشاره کنم که از سال 69 در سازمان پژوهش و تألیف کتاب های درسی با ایشان آشنا شدم. من آنجا بودم که آقای دکتر هم به ما پیوستند و ده سالی کار مشترک می کردیم. آقای دکتر از همان زمان مجلۀ رشد ادب را کار می کردند و بعد آن، اتفاق شیرین تر این بود که در سال 80 یک طرح پژوهشی مشترکی را با آقای دکتر شروع کردیم که نام دایرة المعارف داستان های فارسی را داشت. که همچنان تا به امروز هم کار می شود و آمادۀ چاپ است. این کتاب 25 هزار داستان را از کل ادبیات فارسی دری در خود دارد. کتابی است که حاصل یک کار گروهی چهل پنجاه نفره است. می خواهم بگویم گاهی فقط تنها بیماری ها نیستند که مسری اند، گرایشات علمی و فرهنگی هم سرایت می کند. ما که پیش ایشان نشستیم آلوده شدیم به این حوزه ها.”

وی در ادامه افزود:

” سال 89 بود که شورای شهر و شهرداری اشتهارد از من خواستند که فرهنگ آن دیار را بنویسم. دو سه سالی کار کردم و واژه نامۀ گویش اشتهاردی را چاپ کردیم و در فرهنگستان هم به چاپ رسید. گویش تاتی خود مبحث وسیعی دارد. تات ها همچنان در خراسان، آذربایجان و تاجیکستان و … فراوان پراکنده هستند و این گویش همچنان بر دوام است.

بخش دیگر کار، فرهنگ مردم بود. فرهنگ داستان ها که بیش از صد قصه جمع آوری و ضبط شد. کار میدانی جالبی بود. بیش از هزار ضرب المثل که اغلبشان خاص همان منطقه بود. کنایات و واژه های خاصی که در این زبان هست. در گویش تاتی یک بخش عربی و ترکی هم داریم. آمیختگی زبان و گویش تاتی اشتهاردی بیش از آنکه با عربی باشد با ترکی است.

یک بخش دیگر کار که در واقع مجموعه ای از کنایه ها، ترانه و ها و متل ها و … بود که کلی اطلاعات در این بخش جمع آوری شده است. که امیدواریم به چاپ برسد.”

در پایان این بخش دکتر ذوالفقاری ضمن تشکر از علی دهباشی و میهمانان از داستان تأسیس گرایش ادبیات عامه در دانشگاه و انتشار کتاب ادبیات داستانی عامه اینچنین بیان داشت:

“این کتاب بنابر ضرورتی نوشته شده است. این یک جزوۀ درسی بود و آن هم به واسطۀ رشته ای که در دانشگاه ایجاد شد. سال ها بود که ما آرزو می کردیم چنین گرایشی تأسیس شود. با مرارت های زیاد،  شاید حدود 15 سال در وزارت علوم تلاش کردیم. خب در وزارت علوم مراحل کارشناسی و فرآیندها کمی سخت است و زمانبر. به هر حال در 5 سال پیش گرایش ادبیات عامه تأسیس شد. و من یکی از موفقیت های خود را همین می دانم. که توانستیم این مسأله را در دانشگاه ها نهادینه کنیم. ما سه دوره دانشجو گرفتیم و نیمی از آن ها پایان نامه هایش نوشته شده است. پایان نامه های خوبی هم در مورد مسائل نظری ادبیات عامه نوشته اند؛ چون تلاش داریم در دانشگاه بیشتر به بخش مباحث نظری بپردازیم؛ چراکه در حوزۀ جمع آوری و گردآوری کار کم نشده است. اگر فهرست کتابشناسی که اتفاقا پایان نامۀ یکی از همین دانشجویان بود، نگاه کنیم، می بینیم که قصه های شهرستان های مختلف و ضرب المثل ها و فرهنگ مردم خیلی کار شده است. ولی خب نیاز داشتیم کمی کار را دانشگاهی کنیم و این اتفاق افتاد و از ضروریاتش همین کتاب درسی بود.

دو جلد از این کتاب ها را خود من تقبل کردم و انجام شد: یکی زبان و ادبیات عامه که به عنوان کلیات است و دیگری هم کتاب داستان های عامه که به شکل جزوه تدریس می شود. سعی کردیم سال اول آن را چاپ نکنیم تا از آب و گل دربیاید. ولی خب هنوز مشکلاتی هست و دوستان به حق نکته هایی را گفتند، جا دارد کار بیشتری شود و باقی صاحب نظران و عزیزان هم دست به کار شوند و مواد و منابع این رشته را فراهم کنند تا  بتوانیم آثار بهتری داشته باشیم.

خب بی شک اولین قدم ها را استاد محجوب برداشته اند اما هنر بزرگ ایشان این بود که این قصه ها را در مجلات آن دوره مثل سخن بردند. خود من هم با خواندن مجلۀ سخن و مقالات استاد به یان زمینه گرایش پیدا کردم.  کار دیگر یک مجلۀ علمی پژوهشی بود. مجلاتی در این زمینه داریم همانند کاری که استاد وکیلیان سال ها با خون دل و دست خالی این مجلۀ فرهنگ مردم را در می آورند و الان شمارۀ 51 باید باشد و این ها هست و بوده است؛ اما یک مجلۀ دانشگاهی در زمینۀ فرهنگ و ادبیات عامه نداشتیم که این را هم ما منتشر کردیم  و درجۀ علمی-پژوهشی دارد و تلاش دایم تا مباحث نظری در آن مطرح شود و سردبیر نیز خود من هستم.

کار دیگر تلاشی است که در دایرة المعارف بزرگ انجام می شود به سرپرستی دکتر قنواتی، به نام «فرهنگ مردم ایران» که 5 جلدش منتشر شده و 5 جلد دیگر در راه است. بیش از سه هزار مقالۀ بسیار مهم در آن است که هر یک از مدخل ها خود می تواند یک پایان نامه باشد. کاری هم در ده جلد که دکتر پارسا نسب فرمودند و در نشر چشمه منتشر خواهد شد.

ما امروزه نیاز داریم تا جایی که می توانیم بخش مربوط به پژوهش های این حوزه را گسترش دهیم. ما بیش از 400 جلد کتاب در زمینۀ داستان های عامه داریم که تنها بخشی از آن ها منتشر شده است و باقی به عنوان نسخه های خطی است. درست است 15 سال پیش خاله سوسکه نمی توانست پایان نامه و رساله شود ولی الان من  ی بنیم که در تمام دانشگاه ها در شهریور و مهر 15  عنوان رساله که خود در جلساتش بودم دفاع کردند و این نشان می دهد که یک رویکرد مثبتی پدید آمده است.”

دکتر حسن ذوالفقاری  از داستان تأسیس گرایش ادبیات عامه سحن گفت
دکتر حسن ذوالفقاری از داستان تأسیس گرایش ادبیات عامه سحن گفت

وی در ادامه در تحلیل و بررسی و گره گشایی مسائل اثر تازه منتشر شده اش «ادبیات داستانی عامه» اظهار داشت:

” این کتاب شامل تعداد زیادی یادداشت، در حدود 800 صفحه بود که خب نمی توانستیم آن ها را به صورت کتاب درسی بیاوریم و مجبور شدیم خلاصه کنیم. در باب مباحث نظری حرف بسیار است. ولی خب ضرورت کتاب درسی ایجاب می کند که حجیم نباشد. حتی همین هم حجیم شده است.

ما مبحث نظری را در مقدمه گونه ها، عناصر داستانی، ویژگی ها، بن مایه ها، طبقه بندی و تنظیم علمی افسانه قرار دادیم به طوری که دانشجو بتواند از عهدۀ تحلیل و بررسی داستان ها برآید. وقتی با یک قصه برخورد می کند، تنها آن را به عنوان یک مادۀ لذت بخش نبیند؛ بلکه بتواند قادر به تجزیه و تحلیل ساختار محتوایی آن ها باشد؛ منتهی به روش علمی.

روش های شناخته شدۀ علمی بسیاری وجود دارد، گرچه من معتقدم خودمان باید به آن درجه برسیم که برای طبقه بندی قصه ها روش داشته باشیم. فعلا از همان روش های جهانی استفاده می کنیم. مثلا کدگذاری هایی که برای قصه ها می شود. از نظر کد جهانی همان کد تامسون را داریم و مجبوریم بر همان اساس عمل کنیم؛ یا برای ریخت شناسی قصه ها از پراپ استفاده می کنیم و البته ریخت شناسی که خانم خدیش عرضه کرده اند. ما که 20 سال در این بخش بودیم، متوجه شدیم شاید بهترین شیوه ای که می شود قصه شناسی کرد، از طریق بن مایه های قصه های فارسی باشد که مفصل است. خیلی جاها این ها با هم اشتراک دارند و نمی توانیم قصه های کهن خود را از قصه های عامیانه جدا ببینیم. در کتاب هایی که در غرب دیدم؛ معمولا هیچوقت قصه های کلاسیک و کهن را از عامیانه جدا نمی کنند. این ها را در دو حوزه تقسیم می کنند: یکی کلاسیک یکی هم معاصر و امروز. بنابراین ما در آغاز راه هستیم و باید این کارهای زیربنایی و شناخت این قصه ها، شناسنامه دار کردن این ها تلاش کنیم. بسیاری از فهرست نویس ها نزدیک 600 قصه را تنها اسم برده اند که فرصت نشده این ها را مقایسه کنیم اما بسیاری نقاط مشترک با هم دارند و شاید خود همان قصه است اما با نامی دیگر. پس ما اول راه هستیم. تا وقتی این زیرساخت ها را فراهم نکنیم، نمی توانیم به نظریه برسیم؛ یعنی اگر غرب  به یک نظریه هایی رسیده لااقل روی قصه هایشان کار کرده است.

پس ما در مقدمه این ها را آوردیم اما آن چیزی که بیشتر مد نظرمان بود، خود متون است و اشنایی دانشجویان با آن ها. اینکه مباحث نظری را در حد فهم آن ها به کار ببریم.

در فصل دیگر به اصل قصه ها می رسیم که بخش داستان نامه ها شامل چهل اثر از قصه های مکتوب و 15 اثر از قصه های شفاهی است. دکتر خدیش فرمودند چرا این ها جدا شده است؟ خب دلیلش شاید این بوده این چهل قصه قصه هایی هستند که ما از گذشته نسخه های مکتوب این ها را داشتیم. و ضمنا از نظر نگارش و بیان نیمه ادبی و در واقع این ها بخشی از متون کهن ما هستند. مثلا در داراب نامه یک جاهایی کاملا ادبی می شود و زبان به زبان مردم و گفتارشان نزدیک می شود. ولی قصه های شفاهی کاملا مردمی هستند با روایت های خیلی زیاد. مثلا ما از قصل بزبززنگوله پا صد روایت داریم ولی از داراب نامه تنها دو سه روایت داریم. و ضمن اینکه در همان گذشته این اثر ثبت و ضبط شده است.”

شب داستان های عامیانه در خانه گفتمان وارطان
شب داستان های عامیانه در خانه گفتمان وارطان

وی در ادامه تصریح کرد:

” یکی از ویژگی های قصه های عامیانه این است که زمان دقیقی ندارد. قصه های شفاهی آن هایی است که از زبان مردم شنیده و ثبت شده است و یک روای مشخص دارد؛ ولی در بخش شفاهی راوی مردم هستند. اتفاقا از نظر داستانی قصه های شفاهی مردمی میزان داستانی و تخیلی بیشتری از قسمت اول دارند. برای قسمت دوم هم که خود یک جمع آوری است و آقای علی اکبر درویشیان این ها در 19 جلد جمع آوری کردند و البته تلخیص هم کرده اند.

قسمت دوم کتاب تنها معرفی  15 قصه از مادرقصه ها ایرانی است که ما تنها گذرا آن ها را مطرح کردیم. قصۀ نارنج و ترنج در دانشگاه تهران رساله شده است.و نشان می دهد که جا برای تحقیق از منظرهای مختلف داشته است. چیزی که در این کتاب مد نظر ما بوده ضمن معرفی هر قصه یکی از بخش های داستان ها آورده ایم.

داستان های عامیانه چند دسته هستند و استاد محجوب هم در یکی از مقالات خود انواع و اقسام قصه های عامیانه را به لحاظ مختلف بیان می کند. برخی از قصه ها نثر کاملا ادبی دارند ولی درونمایه عامیانه است. مثلا کتاب با نام کتاب بهار دانش در هندوستان منتشر شده است که از آثار مهم فارسی زبانان هند است و مثل گلستان سعدی حالت آموزشی دارد. اما درون مایۀ داستان ها صد در صد عامیانه است. بنابراین این را در بخش ادبیات عامه بررسی می کنیم. اسکندرنامه ها هم درست است از نظر زبان ادبی اند ولی همگی از نظر من قصه های عامیانه هستند. خود موضوع اسکندر مقوله ای است که در فرهنگ عامه جایگاه ویژه ای دارد؛ چون همین داستان ها را نقالی می کردند.

در مورد سئوالی که خانم دکتر در مورد بن مایه ها داشتند؛ اگر بخواهیم تنها به بن مایل حیوانات مثل خود اسب اشاره کنیم، این حیوان در قصه های عامیانه نقش حساس و مهمی دارد و ردپای اسب در این قصه ها یک پایش به ادبیات کلاسیک بازمی گردد. زیرساخت خیلی از قصه ها در شاهنامه منشعب از ادبیات عامه است. بسیاری از بن مایه ها ریشه در ادبیات عامه دارد. خب اگر بخواهیم در بیان این مطالب اینقدر ریز وارد شویم، دیگر این کتاب یک کتاب درسی نمی شود. این موضوعات  باید به طور مفصل در یک کتاب جدا مطرح شود.

پرسیدند که نقل آواز چیست؟ شاید برای اولین بار است که نقل آواز را به عنوان قصه می آوریم. نقل آواز همان قصه هایی هستند که در ادبیات مکتوب بوده است: مثلا قصۀ لیلی و مجنون، داستان های وامق و عذرا و خسرو و شیرین را برخی از خوانندگان و نوازندگان در نواحی ایران به شکل نقل آواز با دوتارشان اجرا می کنند. برخی داستان ها عاشقانه و برخی اخلاقی و دینی است مثل ضامن آهو. این هم ادبیات داستانی ماست اما شکل اجرایی متفاوتی دارد. خوب است آن ها را در یک قالب مجزایی بشناسانیم. گاهی این نقل آوزاها تفاوت های روایی هم با اصل داستان دارد.”

وی در ادامه افزود:

“حال چرا در این کتاب افسانه و متل و مثل را به عنوان قالب مطرح کردم؟ برای اینکه بتوانیم این ها را از هم تفکیک کنیم. یک مسألۀ گسترده تر از این ها نوع و گونه است. ما انواع مختلف و از منظرهای مختلف این قصه ها را دیده ایم. از منظر قالب یعنی اینکه اسطوره از نظر ساخت، شکل، مضمون و محتوا با افسانه فرق دارد. افسانه با متل و …. این ها از این بابت تفکیک شده اند که ساختار مجزایی دارند. خب حال چرا از منظرهای مختلف؟ برای اینکه یکی از اشکالاتی که در طبقه بندی های مختلف وجود دارد اغلب آمیختگی در تعاریف و این مقوله بندی ها دیده می شود. مثلا موضوع را با قالب قاطی کرده اند. امیدواریم این حوزه و زمینه هر روز پربار و پربارتر شود.”

حسن ذوالفقاری در پایان ضمن تشکر از علی دهباشی در برگزاری شب های بخارا و فعالیت های فرهنگی اش گفت:

“در آینده اگر بخواهند تاریخ ادبیات این روزها را بنویسند حتما باید فصلی به شب های بخارا و بحث های این شب ها اختصاص دهند. پیش بینی من اینگونه است.”

 

در واپسین لحظات این مجلس سخنرانان به سئوالات حاضرین و دانشجویان پاسخ گفتند:  

-چرا بین این همه نظریات خارجی، نظریات اقای پراپ مد نظر است؟ کسی که اینقدر ادبیات را در سی عنوان فرموله کرده است! ادبیات فارسی با وجود غنایی که دارد فکر نمی کنم در این چهارچوب بگنجد؟

حسن ذولفقاری: یک درسی دانشجویان ما در رشتۀ ادبیات عامه به عنوان کاربرد نظریه های نقد ادبی در ادبیات عامه دارند که فقط به همین می پردازد. و با این درس ما بتوانیم دانشجویان را در حوزه های مختلف با نظریه های مختلف آشنا کنیم. حتی در نشانه شناسی هم نقد اسطوره ای داریم. همۀ این حوزه ها کار می شود ولی کار پراپ به طور خاص روی این قصه های عامه بوده است. اگر می خواستیم تمام این نظریه ها را بیاوریم کتاب دیگری می شد. اشارۀ مختصری کردیم که می شود از زوایایی دیگر هم به قصه ها نگاه کرد. از قضا بیشتر کسانی که خواستند بر روی این حوزه های نقد ادبی کار کنند اتفاقا به همین قصه های عامیانه برای تعبیر نظریاتشان برخوردند.

-در مورد نقل آواز شما فرمودید با گاهی متن آن ها با داستان های عامه فرق دارد. اولین اثری که در تاریخ پیدا شده است مربوط به چه قرنی است؟

حسن ذوالفقاری: آنچه ضبط شده است تألیف آقای جهانگیر نصر اشرفی است.

 

-آیا در بخش ترانه ها و مثل ها و .. صنایع دستی و بافته های عشایری داستانی هست که مکتوب شده است؟

محمد جعفری قنواتی: همۀ بافندگان در زمان کار این شعرها را می خواندند. بخشی از این اشعار دقیقا مربوط به همان کار است و مشکلات کار و نحوۀ کار و حتی نقشه های را شرح می دهد.  برخی هم درست است که حالت موزون دارد ولی دقیق برنامۀ کاری اشان است. در برخی قصه ها هم داریم که به این کارها اشاره شده است و در دایرةي المعارف هم این ها را قید کردیم. در دانشنامۀ فرهنگ مردم مدخل شده و بازتاب آن ها در ادبیات عامیانه مطرح شده است.

حسن ذوالفقاری: یکی از دانشجویان ما در مورد همین موضوع کار کرده بود که در یک بخش از رسالۀ خود جنس، نوع و … بافته هایی که در رفسنجان هست از درون همین دو بیتی های رفسنجانی درآورده بود. 

پرسشهای حاضران از دکتر حسن ذوالفقاری
پرسشهای حاضران از دکتر حسن ذوالفقاری

-به عنوان قصه نویس باید بگویم مشکلی که ما در ادبیات داستانی داریم و تیراژ به 1000 تا رسیده است بخاطر این است که یک گسستی ایجاده شده است. یعنی ما توانایی قصه گویی به شیوه های قصه گویی، مثل گویی و … تبدیل داستان هایی که در ادبیات شفاهی سینه به سینه نقل می شدند را  نداریم. آوردۀ شما اساتید بزرگوار در این مورد برای کسی که می خواهد داستانی را برای امروز تولید کند و  یا فرق داستان و هیجان داستان و بن مایه های داستان ایرانی با دیگران را بفهمد، چیست؟ کتاب های کودک بسیاری منتشر می شود اما هیچ نشانۀ ایرانی ندارد. آیا ما جوجه و کلاغ ایرانی داریم؟ یعنی آن چیزی که فرهنگ عامه می سازد همان لحن حیوانات و باورها و کهن الگوها را در داستان های کودکانمان داریم؟ آورده ای برای افراد خلاق برای داستان نویسی که می خواهد سال 97 یک موجی برای قصه های ایران کودکان ایجاد کند؟

محمد پارسانسب: من به بخش فرهنگ عامۀ اشتهارد پیشنهاد کردم که شما بیایید و از پیکرۀ داستانی سی دی بسازید. ما افراد را فرستاده ایم و قصه ها را ضبط کردند. خب بیاییم این ها را با همان شیوه ها و تکه کلام ها و بحث های رنگ و شکل، شمایل و اجزا وقتی روایت می شود به شکل سی دی بسازیم و در اختیار نویسندگان و انیماتورها و سینماگران بگذاریم تا اشخاصی همانند شما بروند روی پیکره های داستانی کار کنند. متأسفانه این پیشنهاد هزینه بر بود و کسی زیربار نرفت. یکی از کارهای ارزنده ای که باید صورت بگیرد همین است که یک پیکرۀ جامعی از این ها درست شود.

علی دهباشی: اگر با داستان نویسان خیلی معاصرمان صحبت کنیم اکثریت با این متون آشنا نیستند و وقتشان را صرف این کارها نمی کنند. مدل های فرنگی معاصر داشته و دوست دارند مانند نویسنده ای که جایزهای جهانی گرفته، بنویسند. غافل هستند از گنجینه ای که داریم. هنر اصلی نویسندۀ معاصر این است که از آن ها استفاده کند.

حسن ذوالفقاری: یکی از کارهایی که ما امروز باید انجام دهیم همین است. در حوزۀ هنر، دوستان ما باید بیانند و این ها را به شکل امروزی دربیاورند. ما نمی توانیم این داستان ها را برای بچه های امروز بخوانیم و انتظار داشته باشیم لذت ببرند. باید شکل هاشان جدید شود. مثلا یکی از آن کارها، پویانمایی است که می توان این قصه ها را در این قالب ببریم.

 

علی دهباشی: آقای دکتر ذوالفقاری! شما به حق اشاره به دکتر محجوب در این زمینه داشتید اما کوشش های دیگران از صادق هدایت، دهخدا، انجوی شیرازی، امیرقلی امینی و صادق کیا را هم باید در نظر گرفت. اینگونه نیست؟

حسن ذوالفقاری: بله، خیلی از بزرگان بودند، مثل خود ذبیح الله صفا. ایشان که فقط تاریخ ادبیات ایران را ننوشت. پیش از آقای خانلری داراب نامه ها را چاپ کرد. نام استاد صفا را در حوزۀ ادبیات کلاسیک شنیدیم ولی غافل بودیم که ایشان از نخستین کسانی بود که در این زمینه گام برداشتند. پرویز ناتل خانلری که در حوزه های مختلف زبان و زبان شناسی و ادبیات فارسی، حافظ پژوهی فعالیت داشتند و اگر سمک عیار را منتشر نمی کردند معلوم نبود که تا به امروز این اثر چاپ می شد یا خیر. دکتر محجوب نمایندۀ آن گروه دانشگاهیان بود.