شب مجله صنوبر برگزار شد/ آیدین پورخامنه
سیصد و هشتاد و یکمین شب از شبهای بخارا به مجله صنوبر و بحث درباره پسماند اختصاص داشت که با همکاری مجله بخارا و همچنین خانه گفتمان شهر و موسسه فرهنگی هنری گوشه سهشنبه هفدهم مهرماه 1397 در خانه گفتمان شهر (وارطان) برگزار شد.
علی دهباشی، مدیر مجله بخارا ابتدای جلسه توضیحاتی درباره چگونگی فعالیت این روزهای مجلات و سایر رسانهها ارائه داد و گفت:
برای کار در مطبوعات که الان صنوبر به سال دوم و شماره پنجم آن رسیده میگویند یک عمر مطبوعاتی! زمانی عمرهای مطبوعات 20 سال و 30 سال بود ولی در دورهای که عمر مطبوعات به دلایل گوناگون مانند کمبود کاغذ، مسائل اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و … کوتاه است، دوام دو ساله مجله صنوبر حکایت از این دارد که این مجله میتواند نگاه به 10 سالگی خود داشته باشد پس میتوان به مانیا شفاهی تبریک گفت، که توانسته با خوشی و ناخوشی و با وجود سختیها جای خود را در میان سایر رسانهها باز کند. معمولا مجلات نمیتوانند با این سرعت مخاطب خود را پیدا کنند که این موفقیت مهمی است. درست است که از نظر مالی این مجله در وضعیت خوبی به سر نمیبرد، اما از نظر فرهنگی در نوع فعالیتی که انجام میدهد به جایگاه مشخص و به تیراژ مناسبی رسیده است.
متاسفانه ما مردمانی شفاهی هستیم درحالی که از جامعه مدنی حرف میزنیم و ممکن نیست صبح از دکه روزنامه فروشی روزنامه یا مجله مورد علاقه خود را بخریم. فضای مجازی مغزهای ما را کوچک کرده است و حوصله ما بیش از تلگرام را نمیتواند دوام بیاورد. تلگرام یک وسیله اطلاعرسانی است که درباره کانت و سایر فیلسوفان و دانشمندان مطلب دارد ولی فکر کنید که چنین مطلبی تا چه حد میتواند ابتر باشد؟
روزنامهها ماهیتا گرفتار خبر و در آستانه تعطیلی هستند، نویسندگان روزنامهها برای خود در فضای مجازی کانال درست کردند که تیراژی بالاتر از روزنامه دارد. این انتقاد به همه ما وارد است که وارد کار مدنی خرید مجله و روزنامه مورد علاقه خود نمیشویم و وقتی آن رسانه تعطیل شد، تاسف میخوریم. من به عنوان کارشناس مطبوعات بیان میکنم، بدون اینکه شفاهی دوست داشته باشد بگوید، صنوبر در شرایط خوبی به سر نمیبرد. هر دوستدار صنوبر باید بتواند حداقل 20 نسخه از صنوبر را معرفی کند تا باعث شود مجله دوام پیدا کند.
مانیا شفاهی، مدیر مجله صنوبر این شب را مانند تولد یکسالگی صنوبر اعلام کرد و گفت:
جای شکر دارد که در این شرایط شماره پنجم را منتشر کردیم فکر میکنم برای ادامه راه باید انعطافپذیری خود را بالا ببرم و سختیها را بپذیرم. مانند تمام دوستانی که با من همراهی میکنند، سختیهایی وجود دارد، که باید آنها را بپذیرم. در این یکسالی که از انتشار صنوبر میگذرد تجربههای گوناگونی کسب کردم، با انسانهایی آشنا شدم و دوستانی پیدا کردم. همانطور که آقای دهباشی هم گفتند که از ایشان ممنونم برای راهی که به من نشان دادند، از خانواده و همسرم برای حمایتشان در این راه متشکرم.
این نشست، شب صنوبر نام دارد و ما به موضوع پسماند میپردازیم که یکی از معضلاتی است که به چشم میبنیم، پا به هرجایی میگذاریم زیبایی از دست رفته آن را میبینیم. تقریبا در ایران نمیتوانیم تماشای منظره زیبایی را تجربه کنیم. هفته گذشته سفری به سواحل خزر، شهر نوشهر داشتم که از ریختن زباله در ساحل فیلمی تهیه کردم. این زبالهها فقط منظر را زشت نمیکنند و اثرات آن در زندگی ما به وفور دیده شده است. انجمنهای محیط زیستی این روزها سواحل، کوهها، جنگلها و … را پاکسازی میکنند ولی از طرفی هم مردم باز هم زباله تولید میکنند، کاش قدر سلامتی و زیبایی محیط زیست خود را بدانیم. اطرافیان را آگاه کنیم و بدانیم که در اطراف ما چه میگذرد، دوستان محیط زیستی ما منجمله محمد تاجران و محمد بختیاری در این جلسه همراهمان هستند که از شنبه پروژه گلستان را با نام پاکسازی پارک ملی گلستان شروع کردند از دوستان محیط زیست دعوت کردند که شبها در منطقه کمپ و صبحها فضا را پاکسازی کنند.
اسماعیل کهرم که به تازگی از سفر خارج از کشور برگشته بود، با اظهار تاسف از اینکه هنوز هم مردم زبالههای خود را در طبیعت رها میکنند، گفت:
از کشوری میآیم که هرچه گشتم زباله ندیدم، چطور میشود که آنها میتوانند اما ما سواحل خود را به این شکل کرده ایم. مادر بنده به مانیا شفاهی، خانم صنوبر میگوید. به سن من که میرسید مردم به شما نمیگویند که چکار میکنی یا چه کار خواهی کرد؟ از من میپرسند که چکارکردی؟
اگر اجازه دهید من آنچه در این 45 سال فعالیت برایم در زمینه زباله اتفاق افتاد را میگویم تا ببینید که رها کردن زباله به حرفه ما به عنوان نگهبان حیات وحش چطور لطمه میزند. پارکی به نام تندوره در خراسان شمالی داریم. این پارک به پلنگستان ایران معروف است، من میگویم که پلنگستان آسیا است چون ما دو قطب پلنگ در آسیا داریم یکی ایران و دیگری هندوستان است. تندوره 70 کلیومتر دره دارد، در شیبهای این دره درختان ارس وجود دارد و به خوبی حفاظت میشود. پرنده چرخریسک تورانی در این منطقه وجود دارد. چرخریسک تورانی پرندهای ناد رو خوشآواز است. چرخریسکها پرندههایی هستند که لانه خود را میبافند، دیدم که بر پشت گوسفند مینشیند، پشمش را میکشد و با آن لانه خود را میبافد. اینقدر داخل این لانه نرم است که دوست دارید در آن بخوابید. برای فیلمبرداری به منطقه رفته بودیم و یکی از لانههای چرخریسک تورانی را دیدیم که رفت و آمد نر و ماده خیلی زیاد بود و روزی 200 کرم به لانه میآوردند، نور برای فیلمبرداری مناسب نبود، رفتیم برای فیلمبرداری پلنگ و برگشتیم. منتظر بودیم تا نور مناسب شود، ولی نر وماده نمیآمدند که به بچههای خود غذا دهند، منتظر ماندیم، شک کردیم که چه اتفاقی افتاده است؟ من به لانه دست زدم و دیدم پر است بعد از مدتی لانه را سرو ته کردم پنج جوجه به دستم افتاد، پدر و مادر نخی نایلونی در لانه گذاشته بودند و آن بچهها را خفه کرده بود. ماهیگیر چون این نخ ارزان است آن را در طبیعت رها میکند.
در انگلستان وقتی یک کیلومتر از برایتون را با دانشجویان طی کردیم دنبال زائدههای پلاستیک بودیم. به اندازه همان یک کیلومتر نخ پلاستیکی دیدم. در آنجا میبینید پای کبوترها قطع شده و با درد راه میروند. چرا؟ چون این نخهای پلاستیکی دور پا میپیچد، سیاهش میکند و باعث قطع شدن آن میشود. 50 درصد کبوترهای شهری در انگلستان از این مساله رنج میبرند.
رفته بودیم دریاچه گهر، یکی از آلمانیها همراهم بود، گفت وقتی احساساتی میشود دوست دارم پکی به سیگار بزند، یک زیرسیگاری کوچک از جیبش درآورد و خاکستر و ته سیگارش را در آن انداخت و وقتی به سطل رسید آن را خالی کرد. نمیخواست زباله خود را در طبیعت رها کند. او کجا آموزش دیده بود؟
با فرانسویها به خلیج فارس رفته بودیم. آمده بودند ارزیابی کنند که تشکیلات گاز و نفت چه تاثیری در عسلویه دارد. یکی از فرانسویها به من گفت ببین چه روی آب است؟ دیدم صخره ای روی آب دیده میشود، با دوربین نگاه کردم، در خلیج فارس ما بزرگترین لاکپشت جهان به نام لاکپشت پشت چرمی داریم، این لاکپشت پشت چرمی و قطرش سه متر است و باور کنید وقتی روی آب میآید و غوطه میخورد موج زیبایی به وجود میآورد. آب لاکپشت را آورد و دیدیم که مرده است. از روی موزاییکهای لاک، ژانپیر گفت که 50 سال دارد و در جوانی است در حالی که اینها 150 سال سن میکنند و تا اواخر هم تخم میگذارند. وقتی دستش را در دهان لاکپشت کرد، کیسهای پلاستیکی در آورد. کیسههای پلاستیکی در آب به شکل عروس دریایی دیده میشود که غذای اصلی لاکپشت است. ببینید زباله چه میکند.
در حوض منزل من عیدها پر از ماهی میشود چون همه ماهیهای خود را به من میدهند. با روشهای سرشماری اینها که آموختم، فهمیدم در حوضم حدود دوهزار ماهی وجود داشت. روزی دیدم یکی از دستکشهای یکبار مصرف درون حوض افتاده است، ماهیها درون دستکش رفته اند و اکسیژن آنها تمام شده و خفه شده اند. هر جا که شما باشید زباله میتواند موجب از بین رفتن حیات وحش شود.
به دشت میریزه رفته بودیم که در پسابندر کوههایش درست مثل مریخ است. راننده ما 6 لیتر روغن سوخته را در منطقه خالی کرد و بعد روغن جدید را جایگزین کرد. من لباس جسارت را به تن کردم و گفتم که این محیط را آلوده میکند. سنجاقکی که 400 میلیون سال سابقه دارد، هزار رنگ بود آمد بالای این روغن درجا بال زد و خود را به روغن زد. بعدها فهمیدیم که این مایعات اشعه ماورا بنفش میدهند و این حیوان فکر کرده که آب است ولی بعد خود را کشید بالا ولی سیاه شده بود درست مثل اینکه به ما میگفت بی انصافها این همه راه آمدید جان مرا بگیرید؟
مهدیه پورشاد با بیان اینکه یازدهم مهر روز بینالمللی اسکان بشر است، سخنان خود را آغاز کرد و گفت:
به سفارش وزارت راه و شهرسازی- شرکت بازآفرینی شهری ایران، ارزیابی سریع درباره مدیریت پسماند در اکوسیستمهای شهر انجام دادم که این روز جهانی برای اولین بار به مدریت پسماند در جهان اختصاص داده شده بود. امروز درباره نتیجه این بررسی در منطقه شمال ایران و بیش از 20 شهر استان مازندران و گلستان انجام دادم، توضیح خواهم داد. زباله اتفاق جدیدی را برای انسان و طبیعت رقم میزند. یکی از دوستان من در خارج از کشور زندگی میکرد میگفت نمیدانم چه اتفاقی برای ایران افتاده، وقتی حال انسانها خوب نیست، حال درختان و طبیعت هم خوب نیست. میخواستم ابتدای سخنانم بگویم که تعداد مایی که به بخارا میآییم خیلی کم است و باید این تغییر را مانند ویروس نشر دهیم.
فاجعهای توسط توریست و گردشگران ایجاد میشود، توسط افرادی که از تهران بیرون میروند و عیدها برای تلطیف اعصاب به شمال میروند، با خود خیل زباله را همراه میکند. شمال ایران، مرکز گردشگری ایران است و متاسفانه توجهی به این مساله نشده است.
در تعریف جهانی، اکوسیستم به سیستم طبیعی گفته میشود که گیاهان، حیوانات و میکروارگانیزمها به صورت مجموعهای در هم تنیده با هم زندگی میکنند. برای نخستین بار در سال 1988 بحث اکوسیستمهای حساس مطرح شد. ما در بخش زیست بوم ایران و آناتولی قرار داریم. ما جز اکوسیستمهای حساس در جهان هستیم. ما در تقسیمبندی اکوسیستم در ایران اکوسیستم خشکی و دریایی داریم که شمال ایران به واسطه جنگلهای هیرکانی در بخش خشکی قرار دارد و اکوسیستم دریایی به دلیل دریای خزر در این منطقه است. در ایران بیش از 150 نقطه اکوسیستم حساس وجود دارد. وقتی این مطالعه را شروع کردم فکر نمیکردم که شهرداریها بتوانند تا این حد به من کمک کنند چون این ارزیابی را با خود کردم که اینها میخواهند تغییر ایجاد کنند، چون آنها در مدیریت پسماند انسجامی ندارند.
پورشاد در ادامه سخنانش با بیان اینکه بحران محیط زیست به روستا و طبیعت محدود نمیشود، توضیح داد:
وقتی اکوسیستمی مورد تهاجم قرار میگیرد، موضوع شهری میشود یعنی ما بدون اینکه متوجه باشیم تاثیرش را در شهر میبینیم مانند تراکم جمعیت که نیاز انسان به طبیعت را بیشتر میکند و باعث میشود بیشتر به محیط زیست فشار وارد شود. الگوی زندگی و سطح مصرف، بحران سلامت و اقتصاد شهری و بحث تعدیل کاربری زمینها و مقصد مهاجرت و کوچهای اقلیمی مطرح میشود. سیستان و بلوچستان و منطقه زابل به واسطه خشک شدن دریاچه هامون متاسفانه مهاجرتهای زیادی را به سمت استانهای شمالی داشته است که کوچ اجباری اقلیمی خوانده میشود. تغییر رفتار و الگوهای گردشگری که بیشتر توجهها به سمت شمال ایران است. میتوان گفت حجم زباله روزانه به مناطق وقتی گردشگر وارد آن میشود، تا سه برابر افزایش مییابد که نشان میدهد چه اتفاق را برای محیط زیست در پی خواهد داشت.
چندین نوع روش دپوی زباله داریم که ارزانترین و راحتترین کار رهاسازی و دفن آن در طبیعت است. میخواهم به شهر رامسر اشاره کنم که کنوانسیون جهانی رامسر در آن امضا شده است و دو هزار و 700 نقطه در جهان به نام کنوانسون رامسر ثبت شده است ولی اصلا به این شهر توجه نمیکنیم و به مرکز دپوی زباله در بالادست جنگلها تبدیل شده است. ما در مناطق شمالی برای اینکه فاصله شهر و روستا بسیار کم است، بحران شهر و روستا داریم. بنابراین زباله در جنگل یا در مراتع رها میشود. رهاسازی زباله در مراتع موجب تغییر اقلیم میشود که یکی از شاخصههای این است که کاربری مراتع تغییر پیدا میکند.
نکته قابل توجه در این ارزیابی سریع این است که بیشتر زبالهها توسط شهروندان در محیط زیست رها میشود و شهرداری دست تنها است و اعتبار و کمکی ندارد.
نازلی عطایی درادامه این شب گزارشی از فعالیتهای مدیریت پسماند کلارآباد ارائه داد:
سال 89 من و همسرم از تهران به شمال رفتیم و در آنجا شروع به زندگی کردیم از وقتی که رفتیم تنها واحد بازیافت نایلون در غرب مازندران را افتتاح کردیم. یک تن نایلون را در روز بازیافت میکنیم، البته الان مکان کارخانه به شهرک صنعتی سلمان شهر تغییر کرده است. از سال 94 در شهر کلارآباد با کمک شهرداری و شورای شهر مدیریت پسماند را شروع کردیم و از همان موقع شروع به فرهنگسازی کردم. اسم خود را یاران زمین گذاشتیم. ما الان 800 خانوار در کلارآباد هستیم که زبالههای خشک و تر خود را جدا میکنیم. تمام خانهها دورریز زباله تر ندارند. بیشتر ما چال زباله تر داریم ولی خیلیها هستند که در خانه، آپارتمان زبالههای تر خود را تبدیل به کود درجه یک میکنند و از آن برای گلدانهای خود استفاده میکنند. در حقیقت آموزشی که دادیم به زنان و مدیران خانه بود. با قوت تمام میتوانم بگویم که زنان روستایی خیلی بهتر از زنان شهری آموزش دیدند. در کلارآباد با پوسته تخم مرغ قرص ضد پوکی استخوان و کود گلدان میسازیم. ما در کلارآباد توانستیم از همین امروز از همه خواهش میکنم زباله تر و خشک خود را جدا کنید.
زمانی مد شد همه در بطری را جمع کردند و بعد همه ادامه این کار را رها کردند، ما در کلارآباد هفته به هفته پسماندهای هفت محل را جمع آوری میکنیم، در بطری این خانوارها را جمع میکنیم و برای جمعیت خیریه ام.اس در کلارآباد کمک میرسانیم و تقریبا میتوانم بگویم که به دو بیمار ام.اس در کلارآباد با درآمد این در بطریها کمک هزینه خدماتی جمعآوری میشود.
عطایی در ادامه به همکاری با 11 مدرسه در منطقه کلارآباد اشاره کرد و توضیح داد:
این مدارس زبالههای خشک و ترشان را به طور کامل تفکیک میکنند. شهریورماه هر سال به یاران زمین اعلام میکنیم که اگر 30 کیسه پسماند خشک به من بدهند، به آنها کیف مدرسه خواهم داد. هر سال تعداد دانشآموزانی که این کار را انجام میدهند زیادتر میشود. امسال بیش از 20 دانش آموز توانستند کیفهای مدرسه را خود تهیه کنند. الان طرحی داریم که اگر روزنامه و دفتر کارکرده خود را به ما بدهید به شما دفتر نو میدهیم. هفته دیگر به تمام ساکنین سررسید نو میدهیم. برای تمام همایشها از کیسه پارچهای استفاده میکنم. من نه به پلاستیک! نمیگویم ولی میتوانم کمتر زباله تولید کنم.
تولید زباله توریستها در شمال مردم بومی را اذیت میکند. من یکبار هم برای پاکسازی نرفتم، مخالف پاکسازی ولی موافق آموزش هستم. در تفکیک زباله به ریشههای فرهنگی رسیدم که شاهد فقدانش هستیم. اصل مهم جداکردن پسماند خشک و تر برای کنترل شیرابه است. ما در تهران چه کار کنیم؟ باتفکیک زباله، شیرابه کنترل میشود و کار زباله گردها کمتر میشود. در شمال به دلیل تغذیه نادرست افراد زیادی مبتلا به دیابت هستند و در زبالهها شاهد شیشههای انسولین هستیم. در این منطقه شروع به مدیریت پسماند بهداشتی کرده ایم. هفته ای یک روز به تمامی ساکنین گفته ایم که زبالههای بهداشتی شان را در ظرفی در بسته به مسئول جمعآوری زباله بدهند.
در کلارآباد شروع به طرح مکانیزه کردن شهر کلارآباد کردیم که کود کمپوست تهیه کنیم. پسماندهای خشک سرمایه ملی هستند. اروپاییان هم با مدیریت پسماند، سرمایه ملی خود را حفظ میکنند. 24 آبان در روستای یالبندان شهر کلارآباد ما جشن کودک و طبیعت داریم که همه را به آنجا دعوت میکنیم. من در این مسیر زنانی را شناختم که الان در تلاش برای تولید محصولات ارگانیک است.
در ادامه این شب، سعید هادیپور درباره مدیریت بهینه پسماند در گردشگری توضیح داد و گفت:
برای تولید مستندی در چابکسر بودیم که از سمتی دریا و از سمتی جنگل را میدیدیم. در امتداد حرکت مرغهای ماهیخوار دیدیم که آنها به کوه زباله میرسند، شروع به عکاسی کردیم و دیدیم کنار مرغ ماهیخوار گاو و دیگر جانوران هستند که زباله میخوردند و بعد به این مساله فکر کردیم که انسانها چقدر زباله میخوردند و این باعث شد که مقداری فکر کنیم.
روی کره زمین میلیونها جاندار و انسان زندگی میکند اما انقلاب کشاورزی، صنعتی و حال تکنولوژی توسط انسان رخ داد و تنها اوست که به کره زمین آسیب وارد میکند. درست است که در شهر اتفاقهای بدی را رقم میزند ولی در طبیعت اتفاق بدتری میافتد چون ریز پلاستیکها در چرخه طبیعی وارد غذای ما میشود. انسانها از دام استفاده میکنند و به طور میانگین سالانه حدود 10 هزار ریز پلاستیک وارد چرخه غذایی هر انسان میشود. اگر این آمار را کنار بگذاریم، ما زباله تولید میکنیم و دامها در کنار کوهای زبالهای که تولید میکنیم، از آن تغذیه میکنند و ما دامها را میخوریم. زمان تجریه زباله باعث میشود که افرادی با فکر به این مساله در زمان سفر چنین کاری را انجام دهند. زمان تجریه مهم نیست، در کسر ثانیه این زباله میتواند در طبیعت اتفاق بدی را رقم بزند و موجب از بین رفتن گونهها شود. افرادی که دغدغه محیط زیست دارند در طبیعت زباله جمع میکنند که اتفاق خوبی است ولی در کنار آن شهرداریها غیر مسئولانه زبالهها را رها میکنند. شاید بهتر باشد گردشگران وقتی در طبیعت زبالههای خود را جمه کردند، زبالههای خشک و تر را جدا کنند و در نزدیکترین روستا و شهرهای بزرگتر بگذارند.
ظروف یکبار مصرف، ته سیگار، کیسه پلاستیک از بیشترین زبالههایی است که در طبیعت رها میشود. متاسفانه دیده شده بیشتر زبالههایی که در طبیعت رها میشود توسط افرادی است که دوستدار طبیعت هستند. کسی که علاقهمند به طبیعت نیست، به آنجا نمیرود. گردشگری درست میتواند موجب کاهش این روند شود. خرید ظروف چندباز مصرف به جای یکبار مصرف یکی از راهها است. خرید کیسه آب برای کسانی که با کوله پشتی سفر میکنند، استفاده از گالن 20 لیتری برای کسانی که با ماشین سفر میکنند. استفاده از کیسههای پارچهای به جای پلاستیکی برای بردن وسایل از دیگر راهها است. تصور کنید اگر برای هشت ماشین که به سفر میروند، هر کدام بیست بطری یک لیتری آب با خود ببرند، چقدر تولید زباله میکند اما اگر دبه 20 لیتری تهیه کند، این گالن در تمام سفرها قابل استفاده خواهد بود.
محمدصادق میرزایی در ادامه محیط زیست را بستر توسعه اعلام کرد و گفت:
از منظر تغییر رفتار میخواهم به مساله محیط زیست نگاه کنم. چرا در حوزه محیط زیست علیرغم تمام تلاشهای مردم نهادی، درد بزرگی حل نمیشود؟ اگر قائل به این باشیم که مسائل محیط زیست مساله است و نوع برخورد با محیط زیست نوعی رفتار است، باید این را بدانیم که برای حل مساله ابتدا باید شناختی از آن داشته باشیم یعنی ابتدا تمام متغیرهای دخیل در تولید آن مساله را بدانیم و تمام جزئیات روابط را بدانیم. ما مساله شناسان قوی نداریم و نیستیم. ما از ابزار درستی برای اینکه مساله را بشناسیم استفاده نمیکنیم. ابزار شناخت هر مساله مدل فکر کردن ماست، ما متاسفانه دچار سندرومی هستیم، که از مدلهای ذهنی رسوب کرده است. این در سطح جامعه و حاکمیت صادق است.
دو مدل از مدلهای رایج تفکر را کنار هم قرار میدهم. ما از مدلهای ذهنی خطی برای تصمیمگیری و شناخت مساله استفاده میکنیم، به این صورت که معلولی وجود دارد و ما علتی پیدا و برای رفع آن تلاش میکنیم. در مقابل این نوع فکر تفکر سیستمی وجود دارد یعنی اگر مسالهای درباره زباله، آب و … وجود دارد این مساله را به صورت یک کل درنظر میگیریم. ما نمونههایی از نوع خطی فکر کردن در مقابل سیستمی فکر کردن در شهر میبینیم. یکی از ویژگیهای تفکر سیستمی این است که به مساله در طول زمان نگاه میکنیم. اگر میخواهیم مسالهای را حل کنیم، به 50 سال آینده آن نگاه کنیم. همچنین باید کل نگر باشیم. مسائل محیطزیست مسائل پیچیدهای هستند و با یک آیتم نمیتوان به آن نگاه کرد. تاثیر تمام این متغیرها را باید ببینیم و باز خورد رفتار خود را در آن ببینیم .ممکن است آثار ثانویه پدیده را تشدید کند. در مدل خطی وقتی آشوب به وجود میاید سرکوب میکنیم و افرادی که چنین فکر میکنند، میپندارند که مساله تمام شد در صورتی که در نگاه سیستمی وقتی آشوب به وجود میآید و سرکوب میشود که خود موجب شکلگیری آشوب دیگری خواهد شد. مثال ساده از تقابل تفکر سیستمی و خطی در شهر تهران فاجعه اتوبان صدر است. مساله پیچیده ترافیک با تفکر خطی این است که دربرابر مساله ترافیک معبر را افزایش دهیم و دو طبقه کنیم. اتفاقی که در شهر ما افتاد و برای چند ماه ترافیک روان شد و الان ما با مساله پیچیدهتری مواجه هستیم. تفکر سیستمی به ما میگوید اتفاقی که افتاد این است برای مدت کوتاهی ترافیک در اتوبان صدر روان شد، این باعث افزایش مطلوبیت استفاده از خودرو شخصی در منطقه شد. این باعث شد ترافیک حجم بیشتری داشته باشد.
درباره زباله هم همینطور است. ما که در عرصه محیط زیست فعال هستیم هنوز صورت مساله را نمیشناسیم و نمیدانیم که دردی که گرفتار آن هستیم، از کجاست. از نظر من ما از ابزار درستی برای شناخت مسائل استفاده نمیکنیم. ما قبل از اینکه برای حل مساله انرژی صرف کنیم باید ببینیم که مساله ما کجاست؟ کجای این دیاگرام بازی میکنیم و کدام متغیرها را باید تغییر دهیم. عدهای از فعالان باید فعالیتهای آموزشی انجام دهند، عده ای باید به حکومت فشار بیاورند، اما تنها کاری که میکنیم این است که زباله جمع میکنیم. پیشنهاد دارم که همایش تخصصی بگذاریم، مساله را واکاوی کنیم و پیدا کنیم که درمان کجاست و بعد تقسیم وظایف انجام دهیم. ته سیگاری که در شهر تهران رها میکنیم سالی 600 میلیارد تومان هزینه به شهرداری وارد میکند. آدامس کف خیابان 100 میلیارد تومان هزینه دارد. 80 هزار میلیارد تومان سالانه هزینه آلودگی هوا است. اگر رفتار خود را در سطح جامعه اصلاح کنیم میتوانیم به سرمایه ملی کمک زیادی کنیم.
دهباشی با بیان اینکه آنها که باید این صدا را بشنوند در جمع مانیستند، ابراز امیدواری کرد و گفت:
امیدوارم این صدا را افرادی بشنوند و این بحث تازه آغاز شده است. امیدوارم مجله صنوبر در شمارههای بعد به مسائل دیگری بپردازد و همچنین منجر به تشکیل چنین جلساتی شود.
شفاهی با تشکر از همکاری موسسه فرهنگی و هنری طراحان خلاق گوشه، درباره فعالیت این موسسه توضیح داد:
آنها کیفهای پارچهای میسازند. حتما پارچههای کادویی آنها را دیده اید و ساکهای پارچه ای که از آن استفاده میکنیم. از سفیران خواهش میکنیم که به پنج نفر از افرادی که اهل مطالعه هستند و از این کیفها هدیه دهند، افرادی که اینچنین هدیه میگیرند میتوانند از تخفیف 20 درصدی اشتراک مجله استفاده کنند این روند برای صنوبر نفع مالی ندارد بلکه برای این است که مجله بیشتر دیده شود و از گردشگران خواهش میکنیم به مناطقی که میروند این مجله را برسانند.
آناهیتا حقیقی، فعال محیط زیستی جوانی بود که در پایان جلسه خواست جملاتی بیان کند، گفت:
من به عنوان کوچکترین فعال محیط زیست کشور، دلگیری دارم. دلم شکست چون فرصت نکردم در طول زندگی ام با دکتر کهرم آشنا شوم هرچند از 16 سالگی فعالیت محیط زیستی انجام میدهم. احساس میکنم صحبتهای او بیش از آمار و ارقام میتواند تاثیرگذار باشد چون مردم ما فرصت نکردند ببینند که یک پرنده چقدر زیبا میتواند آواز بخواند و یک لاکپشت چقدر میتواند زیبا باشد. من در ساحل عسلویه بزرگ شدم و هر سال که به منطقه باز میگردم میبینم که چیزی از آن باقی نمانده گویی استخر شده است. ما همه اینجا جمع شده ایم و سن شما بالاست و از نظر انسانیت تکمیلتر از کودکانی هستید که در مدرسه درس میخوانند، شما متوجه هستید که چطور باید محیط زیست خود را حفظ کنید. من همیشه در مدرسه برای رویکرد محیط زیستی تمسخر میشدم و توسط معلم آزار دیدم و مدیر مرا از مدرسه اخراج کرد. وقتی معلم متوجه چرخه نمیشود و اجازه نمیدهد دانش آموز برای دیگران توضیح دهد، وقتی بچهها طبیعت را حس نمیکنند و حواس خود را با گوشی پرت میکنند، ما برای چه تلاش میکنیم؟ خواهش میکنم به تربیت نسلهای آینده بپردازیم چون آنها قرار است آینده ساز باشند. من بین همسالان خودم تنها هستم و نمیتوانم بگویم که دوستم بیا برای محیط زیست کاری کنیم. اینها همه نتیجه سیاستهای سودجویانه افرادی است که زمینی دلشکسته برای نسل آینده خواهند گذاشت. نسل آینده با کوههای زباله ما میخواهند چه کار کنند پس خواهش میکنم که به مدارس بروید به معلمان یاد دهید که باید از محیط زیست خود برای نسلهای آینده حفاظت کنند.
این فعال جوان در ادامه شب برای فعالیت در انجمنها دعوت و از او حمایت شد.