شب توچال برگزار شد/پریسا احدیان

عصر دوشنبه، دوم مهرماه سال یکهزار و سیصد و نود و هفت، سیصد و هفتادمین شب از مجموعه شب های مجلۀ بخارا با همراهی خانۀ اندیشمندان علوم انسانی و انجمن کوهنوردان ایران به شب «توچال» اختصاص یافت.

در این شب که در تالار فردوسی خانۀ اندیشمندان برگزار شد، سخنرانان: آرش حسینی میلانی، الهام فخاری، عباس محمدی، نغمه مبرقعی دینان، حسین عبیری گلپایگانی، ترانه یلدا و نفیسه صمدی به سخنرانی پرداختند. تجلیل از حمید ثابتی از پیشکسوتان کوهنوردی تهران با حضور پرویز امرائی و دکتر بهروز برومند و داوود محمدی فر از دیگر بخش های این نشست بود. در خاتمه فیلم مستند «فرحزاد درۀ گمشده» به نمایش گذاشته شد.

در ادامه شرح این گزارش را با هم مرور می کنیم:

در ابتدای این مجلس علی دهباشی ضمن خوشامدگویی به میهمانان حاضر و یادی از شهدای واقعۀ تروریستی جنوب ایران از آرش حسینی میلانی (از اعضای شورای شهر و رئیس کمیتۀ محیط زیست شورای شهر) دعوت کرد تا با سخنان خود آغازگر این شب باشد.

آرش حسینی میلانی از عدم برنامه ریزی در حفظ محیط زیست منطقۀ توچال بر اساس تفکر بخشی گرایانۀ مدیریت شهری و در بخش دوم سخنانش از حفاظت های مدنی و رسانه ای توچال چنین سخن گفت:

“مسائل محیط زیستی شهر تهران برای همۀ دوستان روشن و ابعادش مشخص است. نظر سنجی هایی که مردم در حوزۀ آلودگی هوا داشتند، تمام مسئولین شهری را وادار کرد که اقدامات مشخصی را در این زمینه انجام دهند. البته در اینکه اثربخشی به چه صورت بوده بحث است؛ اما مسأله ای که وجود دارد این است که آیا مسائل محیط زیستی تهران صرفا به محدودۀ خود شهر منحصر می شود؟ آیا ما به دلیل اینکه صرفا مسئولیتمان در حوزۀ شهری تهران است، باید فقط به مسائل تهران فکر کرده و از مسائل اطراف آن چشم پوشی کنیم؟ عملا پیوستگی که بین مسائل اکولوژیکی در سطح شهر تهران و کوهستان های اطراف و بخش دشت آن وجود دارد، به ما نشان می دهد که این نگاه بخشی گرایانه چندان مؤثر نبوده و نخواهد بود. اما خب در این امر که شما بتوانید منابعی که در شهر تهران برای کمک به محیط زیست دارید را به مسائل محیط زیستی حاشیۀ تهران اختصاص دهید، موانع بسیاری وجود دارد.

آرش حسینی میلانی
آرش حسینی میلانی ازعدم توجه به حفظ محیط زیست منطقه توچال سخن گفت

عدم دسترسی به آمار مشکلی است که ما سالیان سال در مسائل مدیریت محیط زیست کشور داریم. در توچال آمار ابتدایی و اولیه را نداریم که بدانیم خدمات اکولوژیک چیست؟ حال نمونۀ اولیه اش این است که چه میزان شهروند تهرانی از توچال برای بحث گردشگری و اوقات فراغت استفاده می کنند؟

تله کابین توچال به دلیل اینکه جزو تشکیلات اقتصادی است، عنوان می کند که سه میلیون نفر از توچال و 500 هزار نفر از تأسیسات تله کابین استفاده می کنند. اما در بخش های دیگر آن آمار دقیق نداریم. بنابراین یکی از بحث های مهم اطلاعات پایه ای است که باید در مورد استفاده از توچال داشت و سپس آن ها را مستند کرد و بعد بر اساس آن ها میزان تخریب و مشکلاتی که در سطح این کوهستان وجود دارد را مشخص کنیم.

 این یک پایۀ خیلی مهم است؛ بخصوص برای اینکه ما بتوانیم آن را با سایر مشکلات محیط زیستی در شهر تهران مقایسه کنیم. مثلا می دانیم که سرانۀ فضای سبز به ازای هر شهروند چقدر است؟ و این موضوع قابل مقایسه است که چه میزان در سال برای تأمین فضای سبز هزینه می کنیم. اما اینکه در مورد کوهستان توچال تا چه میزان باید هزینه کرد و چه شاخص ها و پارامترهایی را باید در نظر گرفت، متأسفانه هیچ چیزی روشن نیست.

علاوه بر آن، این مکان ویژگی هایی هم دارد که متأثر در تحولات شهری تهران طبیعتا جمعیت روستایی خود را از دست داده است. کاربری های سابقش را ندارد و به شدت در معرض سوداگران و زمین خواران است. پس طبیعتا نوعی حفاظت سنتی که در کوهستان ها بوده به این معنی که دامداران و کشاورزان در اراضی سکنی داشتند و به نوعی ورود و خروج را کنترل می کردند دیگر در توچال وجود ندارد و جمعیت داخل آن به شهرنشینی روی آورده اند.

از آن طرف سرمایه گذاری قابل توجهی در توچال صورت گرفته است. همین تله کابین و تأسیساتش منافع اقتصادی قابل توجهی داشته است. از نظر دسترسی جاده هم که البته یکی از عوامل نگران کنندۀ محیط زیستی است، جاده هایی ایجاده شده و می شود. اشتیاق و عطش زیادی در بخش اقتصادی جامعه وجود دارد که جاده ها را در منطقۀ کوهستانی افزایش می دهد. دسترسی به سیستم های مخابراتی تکمیل است. و حتی در آینده هم توسعه خواهد یافت.

نکتۀ دیگر اینکه برای تهران ثابت شده توچال می تواند تبدیل به یک تهدید قابل توجه شود. و طبیعتا واکنش این بوده که دره ها را تثبیت کرده اند و سرمایه گذاری بسیاری در بخش آبخیزداری انجام شده است و در خود شهر تهران در دامنه و محل اتصال تأسیسات رسوب گیر مختلفی را ایجاد کرده اند تا این تهدید را کنترل کنند.

اما طبیعی است با تغییر شرایط از جمله تغییرات اقلیمی ممکن است وضعیت سیلابی در شهرستان توچال تغییر پیدا کند. ولی آیا افزایش این بهره برداری های اقتصادی تضادی ایجاد نمی کند؟ شاید باید اینگونه بگویم با توجه به تغییرات شرایط اقلیمی ما باید حافظت بیشتری در توچال داشته باشیم. شاید باید کمتر توسعۀ اقتصادی را در این مناطق گسترش دهیم تا ریسک و خطرات را کاهش دهیم.”

شب توچال در خانه اندیشمندان علوم انسانی
شب توچال در خانه اندیشمندان علوم انسانی

وی در ادامه افزود:

“بحث دیگر در این منطقه بحث هویتی است که از مناطق کوهستانی برای شهر تهران انتظار داریم. خب این تا حدی پابرجا بوده است و شاید جلساتی اینچنین اولین گام هایی باشد که به عنوان بخشی از میراث فرهنگی شهر تهران و کوهستان های آن مطرح می شود؛ اما واقعیت این است که با تغییر شدیدی که در جوامع محلی وجود دارد، بخشی از این میراث تقریبا از دست رفته و حفاظت از آنچه که باقیمانده بسیار کلیدی است.

امروزه دیگر آن حفاظت سنتی را نداریم بلکه حفاظت سازمانی رخ داده و در حریم شهر تهران قرار گرفته است. تشکیلاتی در شهرداری تهران ساخت و سازها  را کنترل می کند و باید هم این کار را انجام دهد؛ چراکه ما در 17 سال گذشته براساس آنچه از آمارهای وزارت مسکن داریم در منطقۀ شهری تهران به اندازۀ خود شهر ، جمعیت افزایش پیدا کرده است؛ البته در کوهستان توچال این میزان کم بوده؛ ولی خب نمی توان این موضوع را رها کرد. ساخت و ساز هجوم خواهد برد و تصرف خواهد کرد و کما اینکه در آن سوی توچال میزان گسترش ساخت و سازها را ملاحظه می کنید. پس شهرداری حریمی را تا خط الرأس تعریف کرده است و آن را به شدت کنترل می کند. حتی در شرایط فعلی هم می بینیم در زمان هایی که کنترل کم می شود جوامع حاشیه ای در همان کوهستان ها شکل می گیرد. علاوه بر این وزارت نیرو هم حریم ها را در این منطقه مشخص کرده است. حتی کار به تخریب کاربری های غیر مجاز و … کشیده شده است.

اما در کنار این ها ما یک حفاظت مدنی هم داریم. حفاظت مدنی از توچال تا چه حد صورت گرفته است؟ در واقع انجمن ها و گروه های مردم نهاد تا چه حد موفق شده اند که در حفاظت از این کوهستان ها بکوشند. البته اقدامات موردی وجود داشته است؛ اما فقط در حوزۀ بخش جمع آوری زباله شما ملاحظه می فرمایید که تنها به روزهای خاص ملی مربوط به محیط زیست منتهی شده که بیایند و این ها را جمع آوری کنند. اما نکتۀ مهم این هست که در پیشگیری از ریختن زباله در کوهستان آیا انجمن های مدنی کوهنوردی توانسته اند فرهنگ کاهش زباله را در سطح کوهستان پیاده کنند؟ بلافاصله این سؤال مطرح می شود که این انجمن ها توان ندارند و از آن ها حمایت نمی شود پس چه کنیم؟ اما شما یک شهر هشت و نیم میلیون نفری در پیش رو دارید. چرا حفاظت مدنی در توچال شکل نمی گیرد؟ این قابل بحث و آسیب شناسی است.

در تمام دنیا بحث حفاظت مدنی بحث مهم در حفاظت محیط زیست بوده است و در واقع جامعۀ مدنی جلوتر از دولت در پیگیری مشکلات محیط زیستی بوده است. بدین نکته توجه داشته باشید که تا جامعه درخواست نکند دولت دلیل نمی بیند که به این راحتی در کوهستان ها هزینه کند. بنابراین به نظر من باید در بخش حفاظت مدنی تشکل ها و نهادها و شورای شهر با هم صحبت کنند و سپس ببینیم چه نوع فعالیتی گسترش پیدا خواهد کرد.”

آرش حسینی میلانی در بخشی دیگر از سخنانش به نقش رسانه ها در حفظ محیط زیست اشاره کرد و چنین بیان داشت:

“بحث بعدی حفاظت رسانه است؛ به این معنا که رسانه ها یکی از نیروهای بسیار مؤثر در شناسایی و کشف تخلفات محیط زیستی هستند. اگر توجه کنید می بنیید که رسانه های ما در سال های اخیر به شدت در این زمینه ها فعال شده اند؛ منتهی دایرۀ نفوذ آن ها عمدتا خارج تهران است. خب این هم سئوال قابل توجهی است؟ جامعۀ مطبوعاتی ما تا چه حد مسائل توچال را به صورت جزئی رصد می کند؟

البته در سالیان دور گروه های مردم نهادی داشتیم که تلاش هایی در این زمینه می کردند. اما این گروه ها به تنهایی از پس این دیده بانی برنمی آیند. پس جامعۀ رسانه ای باید به این موضوع توجه کند.

خود طبیعت هم اگر به آن اجازه داده شود از خود محافظت خواهد کرد. نمونه اش گلابدره است که یک درۀ کوچکی از مجموعۀ توچال است که به دلیل سختی مسیر و دشواری اش کم تر مورد استقبال گردشگران واقع می شود و کوه نوردان حرفه ای از این مسیر عبور می کنند. در سال های اخیر به دلیل کنترلی که بر روی چرای دام وجود داشته است پوشش گیاهی خود را تثبیت کرده است.

ما در تمام این عرصه ها باید فعالیت کنیم البته یک حفاظت جهانی هم وجود دارد که طبیعتا به کوه دماوند تعلق می گیرد چراکه واجد ارزش های بالایی است و بعید است که به این زودی  بتوانیم توچال را به سمت حفاظت جهانی ببریم. اما آنچه در سطح شورای شهر تهران در این حوزه می توان انجام داد این است که در برنامۀ سوم شهری که در واقع در حال ارائه از سمت شهرداری به شورا است باید به حفاظت این منطقه کمک کنیم و به این نکته توجه کنیم که جز بحث کنترل ساخت و ساز  در این زمینه چه کمک های دیگری را می توان انجام داد. یکی از مشکلاتی که ما در بحث کمک های شورا و شهرداری به بحث های محیط زیستی داریم این است که خارج از محدودۀ مدیریتی شهری هستند. خب در دنیا صندوق های حفاظت ایجاد شده است. این صندوق ها در ابعاد مختلف تعریف می شود. خب بهتر است ما هم سنگ بنای صندوق حفاظت از توچال را ایجاد کنیم و با کمک هایی که از طرف شورای شهر و شهرداری و سایر گروه های علاقه مند به حفاظت از محیط زیست، به این صندوق می شود از این موضوع پشتیبانی کنیم.

امیدوارم جلساتی این چنین گسترش یابد و شاهد این باشیم اطلاعاتی که در زمینۀ توچال وجود دارد همانند اطلاعات علمی، مکانی و میراثی هر چه زودتر برای آگاهی بخشی افزایش پیدا کند و به اشتراک گذاشته شود. شورای شهر هم آمادگی حمایت از این آگاهی رسانی و اطلاع دهی به اقشار مختلف را دارد.”

سپس علی دهباشی در ادامۀ سخنان مهندس میلانی اظهار داشت:

“بحث دربارۀ توچال که بخش مهمی از خاطرۀ جمعی ماست، امشب آغاز  شده است. طبیعی است آنچه امشب عرضه می شود دارای نواقصی است و این آغاز راهی است که احتمالا باید ده ها شب دیگر در زمینه های مختلف اجتماعی و فرهنگی برگزار شود که در طول دهه ها بخصوص در هفتاد سال اخیر توچال ناظر و شاهد این تاریخ بوده است که ما بخشی از زندگی امان، زندگی واقعی که همیشه با یک حرکت و جوشش و تحرک همراه بوده با نام توچال آمیخته باشد. بنابراین آنچه توسط سخنرانان ارائه می شود آغاز راه است و خوشحال می شویم دوستان دیگر آنچه به نظرشان می رسد برای شب های دیگر توچال مطرح کنند.”

در ادامۀ این شب الهام فخاری در بخش فرهنگسازی میزبان و میهمان و کنترل و بررسی ظرفیت پذیرش گردشگر در منطقۀ توچال اینچنین سخن به میان آورد:

“من از صحبت همکار و دوست خوبمان آقای مهندس میلانی استفاده می کنم و خلاف فرمایش ایشان می گویم که اتفاقا توچال به مدیریت شهری و حوزۀ انتخابی شهری تهران و ری و تجریش خیلی مربوط است. تجریش مرکز شمیرانات است. تقصیر چه کسی بوده و چه شده که اینطور شده که شمیرانات ملحق به شهرستان تهران باشد خب اتفاقی است که افتاده! ولی اینکه پیوستن این دو شهرستان به همدیگر و از میان رفتن حریم های قانونی و شهری چه ضربه و آسیب جبران ناپذیری به شهرستان شمیرانات با همۀ سرمایه ها و ظرفیت ها و فرصت هایش وارد کرده مسألۀ مهمی است که باید در موردش حساس تر باشیم.

در بحث محیط زیستی توچال با ظرفیت ها و سرمایه هایش پهنۀ طبیعی و در فضایی که فراهم کرده با دو دسته آدم ها سر و کار داریم: جامعۀ میزبان و جامعۀ میهمان یا جامعۀ میهمان-گردشگر. چقدر به این موضوع با توجه به این دسته بندی نگاه کرده ایم که فرهنگ جامعۀ میزبان چگونه بوده و امروز چگونه است و فرهنگ جامعۀ میهمان چطور؟ و یا نسبت میزبان به میهمان و برعکس در چه وضعیتی است؟

الهام فخاری از ظرفیت پذیرش گردشگر در منطقه توچال سخن گفت
الهام فخاری از ظرفیت پذیرش گردشگر در منطقه توچال سخن گفت

به نظر می رسد در مورد کل شهرستان شمیرانات این مسأله وجود دارد و البته شهرستان های شمالی تهران. کسی از جامعۀ میزبان نپرسیده است و آن را طرف گفت و گو قرار نداده که می خواهی چقدر میهمان داشته باشی؟ و توانایی پذیرایی از چه تعداد میهمان را داری؟ و چطور می توانی از آن ها پذیرایی کنی؟ و به نظر می رسد که میهمان خیلی خود را صاحبخانه دانسته است؛ البته که چون توچال جزو منابع ملی است و البته که چون سرمایه های همگانی است ولی به شیوۀ یک مهاجم غیر مسلح به آن فضا یورش برده اند و در یک ترکیب ناهمگون نامتوازن فضای شهرستان شمیرانات و دماوند و فیروزکوه تغییراتی پیدا کرده که جامعۀ میزبان را غافل گیر کرده است.

 اصولا باید میزبان از این صنعت توریستی استقبال کند چراکه آمدن گردشگر به منطقه همراه با درآمد و رونق کسب و کار  و فرصت های شغلی پایدار است ولی وقتی با جامعۀ محلی و بومی شهرستان شمیرانات و منطقۀ توچال صحبت می کنیم، خیلی از آمدن این همه میهمان خوشحال نیستند! اتفاقا بیشترین مشکلشان با میهمان های دهه های اخیر است. از آن طرف آیا جامعۀ میزبان به عنوان مدافع مدنی از نظر روش و تفکر و استقرار مسئولیت های خود را در قبال منطقه و جامعۀ بومی و میهمان یا گردشگر به انجام می رساند. فرهنگ میزبانی شهرستان های مختلف ، تغییرهای آن و برنامه ریزی برای آینده همگی در یک وضعیت بلاتکلیف به حال خود رها شده است.

 از طرف دیگر جامعۀ گردشگر و میهمان آیا می داند به کجا می رود و می داند فرق بین رفتن به توچال با فلان چایخانه در میدان انقلاب چیست؟ گردشگر باید دانش و آگاهی لازم را داشته باشد؛ اینکه کجا می رود و چه چیزهایی باید با خود ببرد و چه چیزهایی اجازه دارد ببرد و آن اجازه را خودش تعریف نمی کند بلکه زیست بوم است که آن قوانین را تعریف می کند و جامعۀ محلی هم در آن نقش دارد.

وقتی پای حرف مردم روستا می نشینید واقعا در عذاب و ناراحت هستند. باغ کوچک آلبالو در کوهستان برای آن کشاورز و زوج بومی که در آن باغچۀ بومی زندگی می کنند، مهم است. و گردشگر می آید و بدون پرسش و بی مهابا به همۀ منابع طبیعی و کاشته های دست رنج افراد بومی دست اندازی می کند و حق خود می داند که من هم در این کشور زندگی می کنم و سهم دارم.

جامعۀ میهمان و گردشگر آموزش ندیده است. من از این استفاده کرده و به یک تفاوت نسلی اشاره می کنم.  آنچه که جامعۀ بومی قبل ترها با آن رفیق بودند، آن هایی بودند که در منطقۀ دربند و تجریش و توچال با کوله پشتی مشخصی می رفتند؛ به چایخانه ها قهوه خانه های در راه سر می زدند، اما تیپ ظاهری گردشگر و منش و رفتارشان تعریف شده بود. اینکه چقدر با خودشان بار ببرند و چقدر در گردش اقتصاد سرمایۀ بومی منطقه مشارکت داشته باشند؛ چه می توانند ببرند و چه بیاورند و در چه مرزی از حریم میهمانی خود جلو بروند. در بین نسل قدیم تر این گردشگران را می بینیم.  هر چه به سمت نسل جدید می آییم ترکیب های نامتناسب نامربوط بیشتر است.

تنوع فرهنگی محترم است اما یک مثال ساده و پیش پا افتاده این است که لباس یک گردشگر باید با زیست بوم اقلیمی و شرایطی منطقه یکی باشد. چطور ممکن است ما ترکیبی از گردشگر به سمت منطقۀ توچال داشته باشیم که با کفش پاشنه بلند در محیط کوهستان حرکت کنند! نوعی عدم برخورداری از تفکر پشت این مسائل است! پختن جوجه کباب در قلۀ کوه از همین مشکلات است! به نوعی سبک زندگی منطقه و سبک کنشگری فرهنگی و اجتماعی و گردشگری مناطق مختلف با هم فرق می کند. از زاویۀ دید یک روانشناس این ها مهم است و باید به گردشگران آموزش داده شود

از آن طرف وقتی کسی نداند کجا می رود، چه می داند سرمایۀ فرهنگی و تاریخ ملموس و ناملموس و میراث فرهنگی چیست؟ چه از توچال می داند؟ خیلی ها نمی دانند که توچال به جز تله کابینش ظرفیت ها و سرمایه ها و فرصت های دیگر هم دارد.”

وی در ادامه افزود:

“از سوی دیگر قلمرو فرهنگی یک منطقه مهم است. شاید ما به توچال از نظر آسیب شناسی، بیشتر به عنوان یک قلمرو زیست محیطی و حریم شهری نگاه کنیم. توچال یک قلمرو فرهنگی داشته و دارد و قلمرو دیده نشده و تعریف نشده است. سبک زندگی کوهستانی شمیرانی ها یک سبک زندگی خاص خودشان بوده است.

مسألۀ دیگر این است که وقتی ما در شورای استان بازدید های منطقه ای نظارتی را بررسی کردیم با این موضوع مواجه شدیم که می گفتند که این مناطق خراب شده و آنچه شما از شمیرانات می شناسید دیگر وجود ندارد! پس کاری نمی توان کرد! چه کسی می گوید که چنین است؟ امامه یک پشتوانۀ فرهنگی بزرگ دارد و یک تاریخ است. در کشورهای دیگر برای تاریخ نداشته اشان و برای تاریخ همین پنجاه سال اخیرشان ارزش قائلند و گردشگر جذب کرده و هویت و تشخص تعریف می کنند! چرا برای ما چیزی نمانده است؟ تا آدم هایی هستند که به یاد دارند در این منطقه چه خبر بوده است باید کاری کرد!

توچال ترکیبی از سرمایه های کهن و نوین است. در شکل کهن سابقۀ تاریخ گذرگاه ها با شرایط خاص خود و در شکل نوین حتی تله کابین و مهمانسراها و مجموعۀ هتل توچال را داریم ولی باید بخش خدمات گردشگری را محدود کنیم و از این محدودیت به نفع جامعۀ بومی و سرمایۀ مختلف طراحی اقتصادی سود ببریم. این مشکل ماست که خطی فکر می کنیم و گمان می بریم که تنها راه پول درآوردن این است که بکوبیم و خراب کنیم. شاید دلیلش این باشد که تفکر خلاق و انتقادی اصولا در مراحل آموزشی ما وجود ندارد. ما می توانیم در این منطقه توسعۀ اقتصادی پایدار  مبتنی بر فرهنگ بومی نگهبان و مبتنی بر تقویت هویت و تشخص بومی داشته باشیم.  

من آرزو دارم که بتوانم در جلسات، شخصی با لهجۀ خو سخن بگوید و اشاره به این موضوع داشته باشد که من با لهجۀ روستایم حرف می زنم. به همین جهت لهجه بخشی از سرمایۀ فرهنگی ماست. لهجه یک نشانه است و ببینید چقدر می تواند هویت یک فرهنگ بومی برای جوان و نوجوان ما ارزشمند باشد. اتفاقا در این روزهای دشواری که جامعۀ ایران سپری می کند از این تهدید ها می توان فرصت ساخت و سخن از سرمایه های دیگری به میان آورد.”

الهام فخاری در پایان سخنانش از تعریف صحیح سبک زندگی برای انسان به عنوان عاملی جهت حفظ توچال یاد کرد و چنین گفت:

 “من فکر می کنم برای اینکه توچال، توچال بماند و بازآفرینی شود نیازمند تعریف سبک زندگی امان هستیم. چه جامعۀ بومی محلی و چه جامعۀ همسایۀ توچال. و درست است که سهم سازمان های مردم نهاد سهمی بی نظیر و نقش آن ها نقش ایثارگرایانه است؛ ولی نمی شود تنها با این سازمان ها تغییر برای توسعۀ پایدار ایجاد کرد. سازمان های مدنی همراه با مدیریت شهری هستند که خواهند توانست در این راه موفق شوند.

وقتی می بینید در تمام این دره رودها با کمال بی شرمی کاخ می سازند آن هم  متعدد و پی در پی و هر کسی گردن دیگری می اندازد. این ها همگی به اشکال در سبک زندگی، نبود هویت و آگاهی و تشخص مدنی و بومی باز می گردد؛ که یک شخص کاخی به سبک رومی در روددرۀ کوهستانی بسازد و یا صحبت از این باشد که اینجا ویلاهایی هستند که در طبقۀ دوم دلفین در استخرشان دارند! این کار خیانت بزرگی است.  این چه جنونی است که مهار نمی شود!

از آن طرف حفظ میراثی مثل توچال به همکاری حاکمیت نیاز دارد؛ چون توچال همسایۀ پایتخت و بوم و بام تهران است و موقعیت سیاسی متفاوتی دارد. ما دچار اسکیزوفرنی فرهنگی، اجتماعی و سبک زندگی در مناطقی همانند توچال و شمیرانات هستیم. این بیماری به این معنا نیست که فرد تفکر ندارد بلکه تفکرات بیمار نا منسجم و پاره پاره است. هر جا پول هست چون زیرساخت آگاهی و سبک زندگی طراحی نشده همینطور اوضاع بدتر است. و این مرتبط با بلاتکلیفی جامعۀ ایرانی با سبک زندگی،  بلاتکلیفی جامعۀ تهرانی با سبک زندگی و بلاتکلیفی امروزی ما با سبک زندگی مان است!

من فکر می کنم راه چاره در مورد توچال و تهران و ایران این است که تکلیفمان را مشخص کنیم. شاید بخشی به حاکمیت مربوط باشد اما بخش دیگر آن بلاتکلیفی مردم خودمان است. مدرک به دستانمان زیاد شده اند ولی چقدر کیفیت و عمق تحصیلات افزایش پیدا کرده است؟ چند درصد از این ها نسبت سبک و محیط زندگی و سرمایه های فرهنگی اشان حساس تر شده اند؟  

اگر آگاهی بهبود پیدا کند ارزش شناسی بهبود پیدا می کند. اگر ما نسبت به ارزش سرمایه های محیط زیست و غذاهای بومی و زیستگاه ها آگاه باشیم ارزش شناسی معنا پیدا می کند و به نشانه شناسی معنا می دهد و اگر آگاهی افزایش یابد، آسیب شناسی معنا می یابد وگرنه آن هم آسیب شناسی اسکیزوفرنی است و هر تکه را یکی می بیند و این ها به هم پیوند نمی خورد.”

دقایقی دیگر از این مجلس به مراسم تجلیل از حمید ثابتی، پیشکسوت کوهنوردی تهران با حضور داوود محمدی فرد و پرویز امرایی و دکتر بهروز برومند، اختصاص داده شد و لوح تقدیری از طرف انجمن کوهنوردان ایران و شورای شهر تهران و مجلۀ بخارا به ایشان تقدیم گردید.

تجلیل از حمید ثابتی
تجلیل از حمید ثابتی

 

دیگر سخنران عباس محمدی، از اعضای کوه نوردی ایران از چشم اندازهای طبیعی و پتانسیل های مثبت منطقۀ توچال اینچنین گفت:

“پیشنهاد ما این هست که شورای شهر تهران با همکاری نهادهای مردمی و مسئولین دیگر تعریفی که به عنوان چشم انداز حفاظت شده در دنیا داریم را برای توچال مطرح کند. کوه توچال در فصل های مختلف به شهر، رنگ متفاوتی می دهد. شما نمی توانید با بالاترین هزینه ها هم چنین چشم اندازی را برای شهر طراحی و بسازید. توچال وعده گاه حرکت های محیط زیستی و فرهنگی است. چه بسیار هنرمندان اهل موسیقی و اشخاص فرهنگی در پای آن شعر سرودند و موسیقی ساخته اند و زندگی کرده اند و بسیاری در ظهیرالدوله دفن شده اند. ارزش تفرجی توچال برای تهران ارزش بی بدیلی است.

توچال یک آموزشگاه بزرگ فرهنگی و یک ذخیره گاه ژنتیکی است. از نظر ثروت زیستی بی بدیل است. پوشش گیاهی متنوع و حیات وحش آن با همۀ آسیب ها و صدمات بسیار متنوع و با ارزش است. خوشبختانه در کنار شهر ده دوازده میلیونی اندوختگاه بزرگی از نظر ژنتیکی است. فلسفۀ شکل گیری تهران در پایین کوه همین رودخانه هاست.”

عباس محمدی به چشم اندازهای طبیعی توچال اشاره کرد
عباس محمدی به چشم اندازهای طبیعی توچال اشاره کرد

وی در پایان اظهار داشت: 

“خب مشکلاتی هم وجود دارد و طرح های ظاهرا دلسوزانه؛ ولی بزرگترینش طرح فضای سبز شمال تهران است. اگر کوهستان را به حال خود بگذارید و فشار انسانی و دامی بر روی آن کم شود ،خودش خودش را احیاء می کند و لازم نیست با درخت کاج و … زنده اش کنیم. پروژۀ بزرگ کمربند سبز شمال تهران یک کار اشتباه است چون شما پوشش گیاهی طبیعی را زیر و رو می کنید تا درخت بکارید! خب طبیعت باید درخت را بیاورد نه ما.”

سپس نغمه مبرقعی دینان، دانشیار پژوهشکدۀ علوم محیطی گروه آموزشی و استادیار پژوهشکدۀ علوم محیطی دانشگاه شهید بهشتی سخنانش را با عنوان محاسبات ارزش محیط زیستی و اقتصادی توچال اینچنین آغاز کرد:

“معمولا در اقتصاد هرچه بهره برداری از اکوسیستم بیشتر شود ارزش آن اکوسیستم  بیشتر است.  همینقدر که از این منظره و چشم نوازی توچال ده میلیون تهرانی روزانه استفاده می کنند برای اهمیت آن کافی است. اکوسیستم های کوهستانی به دلیل ارتفاع و به واسطۀ اینکه هر چند صد متری که ارتفاع پیدا می کنند آب و هوا و بارش و دمایشان هم تغییر می یابد، از نظر تنوع زیستی بسیار مستعد هستند. شیب تند آن ها خاکشان را آسیب پذیر کرده و نسبت به فرسایش به ویژه وقتی تخریب پوشش گیاهی را داشته باشیم بسیار آسیب پذیر هستند. و این موضوع توجه و حساسیت به این اکوسیستم ها را افزایش می دهد.

از نظر اقتصاد محیط زیست ارزش های زیادی داریم اما در کوهستان ها یکی از ارزش ها، ارزش های تولیدی و معمولا دارای ارزش بازاری هستند. مثلا گیاهان دارویی توچال یک ارزش تولیدی است؛ یا آب ذخیره برای تهران. اما سه دستۀ دیگر: ارزش های اطلاعاتی و تنظیمی و زیستگاهی هستند که متأسفانه هیچ ارزش بازاری ندارند.

 اگر توچال فراهم کنندۀ زیستگاهی برای گیاهان و جانوران هست و اگر اطلاعات بسیار مفیدی را در اختیار ما قرار می دهد، این ها هیچ یک ارزش بازاری ندارد و متأسفانه این باعث شده که از این ها به نوعی چشم پوشی شود.

 نغمه مبرقعی دینان
نغمه مبرقعی دینان به محاسبات ارزش محیط زیستی و اقتصادی توچال پرداخت

واقعیت این است که در علم اقتصاد محیط زیست سعی شده که ارزش ها با روش های غیربازاری برآورد شود و مثلا ما بگوییم یک هکتار از زمین توچال چقدر ارزش دارد و فایدۀ این ارزش گذاری این است که در تصمیماتی که سیاستمداران ما در عرصۀ تغییر کاربری دخیل می شوند مؤثر خواهد بود. وقتی ما در مورد مطالعات ارزشی و سود و زیان اقتصادی برای تغییر کاربری منطقه ای صحبت می کنیم، فقط نمی توانیم نسبت به ارزش های بازاری فکر کنیم و لازم است که ارزش های غیربازاری هم وارد تحلیل هایمان شود. اگر خسارتی به محیط زیست در تغییر کاربری وارد می شود آن خسارت و منفعت ها باید وارد هزینه شود. متأسفانه در کشور ما این اتفاق نمی افتد.

 کار کوچکی که با دانشجویان شهید بهشتی در برآورد ارزش توچال انجام دادیم، برآورد ارزش تفرجی توچال است نه تأسیسات. و این بود که ما 277 پرسشنامه را بین بازدیدکنندگان پخش کردیم و از آن ها پرسیدیم که تمایل به پرداخت چه مقدار پول برای ورود به این عرصه را دارند؟ جالب است با توجه به تحلیل هایی که انجام شد، در هر هکتار از توچال 14 میلیون تومان آن هم تنها در بخش ارزش تفرجی محاسبه شد. ما 15 ارزش در بخش کوهستانی داریم و تنها این مقدار هزینه در یک بخش از این 15 بخش بود! ارزش توچال همین بس که وقتی می خواهید منزلی در تهران بخرید اگر آن خانه منظر توچال را داشته باشد گرانتر خواهد بود.”

در واپسین لحظات این نشست حسین عبیری گلپایگانی از روز جهانی کوه های پاک و پاکسازی چند مسیر به سمت قلۀ توچال در این روز گفت.

سپس ترانه یلدا چند نکتۀ مدیریت شهری دربارۀ حفظ توچال را اینچنین متذکر شد:

“سبک زندگی مردم را شاید کم تر بتوانیم تغییر دهیم ولی می توانیم قانون حفاظتی بنویسیم:

-جلوگیری از دست اندازی به اراضی کوهستان ساخت و ساز و مخابرات و ….

– عدم ساخت جادۀ ماشین رو در کوه

-رسیدگی به میزبان های سودجو.

-اصلاح و حفر جوی های بزرگی که سرتاسر این رود دره ها ساخته شده که اشتباه است و باید جلوگیری شود.

-حفاظت از طریق وضع قوانین طبیعی که تمام میدان دربند به بالا با ماشین نیایند.

-حمایت از مدارس طبیعت.

-جلوگیری از پروژه های آسیب زننده و ظاهر فریب.

-بازنگه داشتن راه گذشتن هوا یعنی نسیم توچال و ممانعت از ساخت و ساز در حریم کمی و کیفی و اکولوژیک رودخانه ها.”

ترانه یلدا از مدیریت در حفظ توچال سخن گفت
ترانه یلدا از مدیریت در حفظ توچال سخن گفت

آخرین سخنران این شب نفیسه صمدی کارشناس گیاه شناسی محیط زیست از ویژگی های پوشش گیاهی توچال چنین سخن گفت:

“چرا کوهستان ارزش حفاظتی بالایی دارد؟

کوهستان ها به دلیل شرایط توپوگرافی، ادافیک، شرایط ویژۀ محیطی مانند نور شدید، بارش برف، وزش باد شدید در ارتفاعات و میکرو کلیماهای مختلف، رویشگاه های ویژه ای را ایجاد می کنند. مناطق آلپاین ایران 682 گونه گیاهی دارد. اندمیک ایران 58 درصد فلور آلپی و نیمه آلپی دارد. مدیریت حفاظت بر اساس همین گونه های اندمیک صورت می گیرد. کوه توچال در جنوب البرز مرکزی و در شهر تهران به ارتفاع 1800 تا 3966 متر است. بیش از 400 گونۀ گیاهی که 72 گونه آن در بخش آلپاین بین 10 تا 14 درصد گونه اندمیک و انحصاری ایران است.

خب با توجه به این موضوع ما در همۀ نقاط طبیعت نمی توانیم درخت بکاریم. همانطور که می بینید در ارتفاعات بالا ارتفاع گیاهان بومی کوتاه تر و برگ ها پر از کُرک می شود تا در برابر شدت نور از خودشان محافظت کنند. گیاهانی داریم که منحصرا کوسنی خاردار هستند تا در مقابل سرما از خود محافظت کنند. هر شیبی یک پوششی برای خود دارد. و این نشان می دهد که ما باید به هوش گیاهان احترام بگذاریم. طی هزاران سال زمان گذشته تا یک جامعۀ گیاهی شکل بگیرد و تخریب هایی که ما انجام دادیم این ها را از هم گسسته است. 

نفیسه صمدی  از ویژگی های پوشش گیاهی سخن گفت
نفیسه صمدی از ویژگی های پوشش گیاهی سخن گفت

گلهایی همچون آلاله، گل استکانی، آلیومی که به نام توچال نامگذاری شده و اندمیک است. زنبق خربق از ارکیده در درکه و مناظر فوق العاده ای که در کنار هم برای ما بدون دخالت انسانی ترسیم کرده اند.

با گسترش جمعیت در دنیا گیاهشناسان به دنبال گیاهانی هستند که در خشکی هم بتوانند رشد کنند؛ کسی چه می داند شاید همین گیاهی را که از بین می بریم دلیل بقای میلیون ها انسان باشد. به تنوع گونه ای باید احترام گذاشت.

گیاهی در درۀ فرحزاد گونۀ اوکال اندیک فرحزاد است با نام پیچک شکننده. در دنیا تنها همین یک گونه گیاه کافی است تا دره بخاطرش محافظت شود!

وقتی می گوییم تنوع زیستی منظور فقط گیاه و جانور نیست، زیر خاک دنیایی در جریان است که باعث تبادل تغذیه بین گیاه و خاک می شود. این ها هستند که پایداری پوشش گیاهی ما را رغم می زنند و وقتی در این ها دست می برید تمام این سیستم را از بین خواهید برد.”

علی دهباشی و حمید ثابتی
علی دهباشی و حمید ثابتی

وی در ادامه افزود:  

“زباله های درۀ فرحزاد جمع و رفع آسیب شده و گیاهان بومی در حاشیه اش کاشته شده اند. همین هیچ کاری نکردن و همین واکنش و رفع آسیب می تواند این دره را به ما بازگرداند. ما به سختی توانستیم گیاهان بومی این منطقه را پیدا کنیم و در کنار رود بکاریم و در این مدت بادام کوهی از نو جوانه زد و آلالۀ وحشی گل داد.

در نهایت به این می رسیم که این شهر و طبیعت برای کودکان و آیندگان ماست. شاید مدارس طبیعت یک حلقۀ مفقوده ای بین طبیعت و کودکانمان باشد؛ کودکی که این تشنگی را دارد تا از کوه ها بالا برود، درخت را لمس کند و گیاهان را کشف کند. کودکی که اگر پایش را در آب بگذارد عاشق این خاک و آب خواهد شد.”

 

در پایان فیلم مستند «فرحزاد درۀ گمشده» به نمایش گذاشته شد.