گزارش دیدار و گفتگو با دکتر احمد محیط/ پریسا احدیان
صبح روز پنجشنبه، شانزدهم شهریور ماه سال یکهزار و سیصد و نود و شش، صدو یکمین نشست کتابفروشی آینده با همراهی مجلۀ بخارا به دیدار و گفتگو با «دکتر احمد محیط» اختصاص یافت.
در ابتدا علی دهباشی ضمن خوشامدگویی به میهمانان حاضر در این نشست بخش هایی از زندگینامۀ دکتر محیط را قرائت کرد:
“دکتر احمد محیط در سال 1322 در کرمان متولد شدند. دورۀ ابتدایی و متوسطه را در کرمان رفسنجان و تهران گذراندند و در سال 1340 تحصیلات پزشکی را در دانشگاه تهران آغاز کردند. دهۀ چهل که دهۀ تحصیلات دانشگاهی ایشان در ایران بود همزمان شد با آغاز مبارزات دانشجویی و از این رهگذر دکتر محیط سال هایی از تحصیل را در کلاس و بیمارستان و ماه هایی را در زندان گذراندند و این امر تعداد اساتید ایشان را که از پدر و مادر فرهیخته اش و معلمینی چون بانو عزیز زاده در سال اول دبستان و دکتر محمد امین ریاحی در سال آخر دبیرستان، افزایش داد. اکنون بزرگمردانی چون مهندس مهدی بازرگان، دکتر غلامحسین صدیقی و مهندس زیرک زادۀ شریف هم به این معلمین پیوسته بودند.
دانشکدۀ پزشکی را در سال 1347 به پایان رسانیدند. در تابستان 1347 با بانو نسرین ستوده پیما، پرستار روانپزشکی ازدواج کردند و حاصل این ازدواج دو پسر به نام های بابک و بهرنگ است. در سال 1351 برای ادامۀ تحصیل به امریکا رفتند. در امریکا پس از گذراندن یک سال انترنی پزشکی عمومی برای اخذ تخصص وارد دانشگاه تمپل در فیلادلفیا شدند و سه سال دورۀ تخصصی روانپزشکی، یک سال دورۀ تخصص مغز و اعصاب و یک سال فوق تخصص رفتار درمانی را در این دانشگاه گذراندند که یک سال اخیر همراه با کار کردن، به عنوان مربی دستیاران در همان دانشگاه هم بودند دکتر محیط در سال 1357 به ایران مراجعت کردند؛ و در کنار تحصیل و کار پزشکی، سرودن و ترجمۀ شعر هم در بخش مهمی از زندگی ایشان بوده است.”
سردبیر مجلۀ بخارا در ادامه بیان داشت:
“از سال 1357 تا بهار 1358 نخستین مسئولیت ایشان پس از بازگشت به ایران، روانپزشک و مسئول آموزش تخصص روانپزشکی در مرکز روانپزشکی رازی بود. در بهار 58 به ریاست مرکز آموزش و پژوهش روانپزشکی انتخاب شدند. خیلی زود پس از انتصاب به این سمت، انجمن توانبخشی منحل شد و به پیشنهاد ایشان مرکز آموزش و پژوهش با نام «انستیتو روانپزشکی تهران» در وزارت بهداشت به کار آموزش و پرورش نیروی انسانی و پژوهش در زمینۀ بهداشت روان در کشور ادامه دادند. دکتر محیط به طور هم زمان مدیر گروه روانپزشکی دانشگاه علوم پزشکی ایران نیز بودند و در این سمت ها امر ادغام بهداشت روان در خدمات بهداشتی اولیه را در کشور سرپرستی می کردند.
مسئول سازمان جهانی بهداشت در سال 1371 از دکتر محیط دعوت کردند که به عنوان مستشار بهداشت روان و سوء مصرف مواد در منطقۀ مدیترانه شرقی که مرکز آن در شهر اسکندریه مصر بود، به این سازمان بپیوندند. با پذیرفتن این دعوت مسئولیت تمامی برنامه های این سازمان را در 22 کشور منطقه (از مراکش تا افغانستان و پاکستان) عهده دار شدند. ایشان از سال 1376 تا 1381 مسئولیت هماهنگ کنندۀ تیم سلامتی و رفتار منطقه را نیز بر عهده داشتند.
دکتر محیط در سال 1381 ارتقاء سمت یافتند و به سمت مدیر کل حفاظت و ارتقاء سلامت در منطقه منصوب گردیدند و مدیریت 12 برنامۀ مهم را بر عهده داشتند که یکی از آن ها بهداشت روان بود و تا هنگام بازنشستگی از سازمان ملل در سال 1384 عهده دار این بخش بودند.
دکتر محیط پس از بازگشت به ایران نیز تا سال 1348 در دانشکدۀ بهداشت دانشگاه علوم پزشکی تهران و هم چنین انستیتو روانپزشکی به عنوان مشاور در زمینه های گوناگون مشغول به کار بودند و در این سال بازنشسته شدند.
عضویت در سازمان علمی و مؤسس و رئیس بخش «ادبیات و روانپزشکی» انجمن جهانی روانپزشکی، عضو و رئیس سابق بورد عالی سازمان کاهش آسیب در خاورمیانه و شمال آفریقا، عضو انجمن جهانی روانپزشکی، انجمن روانپزشکی ایران و انجمن روانپزشکی امریکا، فعال در نوشتن و ترجمۀ مقالات و کتب علمی و هم چنین شعر و ترجمۀ شعر از دیگر کارهای ایشان است.
دکتر محیط عضو هیئت سردبیری دو مجلۀ انگلیسی زبان و روانپزشکی ایران هستند. ایشان نویسندۀ چند کتاب مهم به زبان انگلیسی و فارسی می باشند که نمونۀ آن ها: «بهداشت روانی مدارس»، «مذهب و روانپزشکی»، «بهداشت روان در شهرها» و … است. در کنار این امر ایشان در تنظیم سه جلد کتاب شعر «دقیقۀ اکنون» همکاری داشته، دو کتاب از اشعار خود با نام های «سمت نور کجاست» و «جهان به گشت هزاره» منتشر کرده اند. یک کتاب بزرگ به نام «دنیا خانۀ من است» را که ترجمۀ شعر معاصر فارسی به انگلیسی است، ترجمه کرده اند؛ که به صورت دو زبانه منتشر شده است. اشعاری از پابلو نرودا، اکتاویو پاز را فارسی به انگلیسی ترجمه کرده که به صورت دو زبانه منتشر شده است.”
سپس علی دهباشی با همراهی دکتر شیوا دولت آبادی به گفتگو با دکتر محیط پرداخت:
دکتر شیوا دولت آبادی: با دکتر محیط را به صورت خانوادگی در ارتباط بودیم و امروز من به جای همسرم پروفسور عشایری که به سمیناری در تبریز رفته اند، اینجا نشسته ام. افتخار آشنایی با دکتر محیط را خانوادگی داشتیم و شروع همکاری من با ایشان درست زمانی بود که جناب دکتر، مدیریت انستیتو روانپزشکی ایران را به عهده داشتند؛ و شاهد تلاش هایشان هم در راستای خدمات رسانی به جنگ بودم. خدمات روانشناختی و روانپزشکی و پژوهش هایی که در این زمان در سطح بین المللی مطرح شد. اما چیزی که من را از ابتدا شگفت زده کرده بود جز تسلط ایشان به حرفۀ خودشان، علاقه مندی اقای دکتر به ادبیات بود که برای من به شخصه خیلی جالب است. شانس این را داشتم در طول تمام این سال ها هم از حضور ایشان به عنوان یک دوست گرامی و هم به عنوان یک ادبیات شناس که کارهای بسیار ارزشمندی در شناساندن شعر فارسی به زبان انگلیسی کرده اند (با تسلط به کلام انگلیسی و شعر) در ارتباط باشم و به هر حال شانس خوبی است که من امروز اینجا هستم.
دکتر محیط: قبل از هر چیز مایلم عرض کنم که آقای دهباشی به دلیل برگزاری این جلسات و به دلیل بخارایی که حمایتش می کنند، به گردن فرهنگ ما حق دارند؛ و واقعا من می خواهم از جانب یک خوانندۀ کوچک مجلۀ ایشان و با آشنایی کم خود با علاقه ای که به این کار دارند، از این فرصت استفاده کنم و شروع بحث ما با تشکر از جناب دهباشی باشد.
سرکار خانم دکتر دولت آبادی از آغاز کار ما در انستیتو در زمانی که با تعطیلی دانشگاه ها، افراد به مکان های مختلف کار معرفی می شدند همکار ما شدند. ما در اوج جنگ بودیم و حضور ایشان سبب شد که یک طرحی برای بررسی مشکلات روانی جنگ زدگان مهاجر تهیه کنیم و با اطمینان می توانم بگویم که این نخستین پژوهشی بود که با همت ایشان در شرایطی که آسان هم نبود جمعیتی بالای هزار نفر مور پژوهش قرار گرفتند.
علی دهباشی: کلیاتی از زندگیتان را عرض کردم. حال از شما می خواهیم که خود از گذشته اتان برایمان بگویید؟
دکتر محیط: من بچۀ کرمانم. که همانند خیلی از بچه های کرمانی دیگر پرت شدم به تهران؛ و بعد از تهران هم پرت شدم به تجربیات مختلفی در جاهای مختلف. زندگی این فرصت را به من داد که بتوانم در موقعیت هایی قرار بگیرم که این موقعیت ها تجربیات بزرگی برای من فراهم کرد. بنابراین من یک تشکر سوم هم به زندگی و کسانی که از من خواستند کارهایی را انجام بدهم، بدهکارم.
پیشنهاد من برای بحثمان سه جنبه را در بردارد: یکی تجربیاتی است در کشورهای منطقه در رابطۀ با مسائل بهداشتی و بهداشت روان داشتم. مردمی که در بیست و دو کشور که غربش مراکش و شرقش پاکستان و خاورمیانه و شمال آفریقا بود؛ دیگری در رابطه با مسئلۀ بهداشت روان به طور کلی و مسائلی که خود ما در جامعه با آن مواجه هستیم و راه حل هایی که میتوانیم در نظر بگیریم؛ و سوم ادبیات و روانپزشکی است که من در جریان زندگی خود در این موقعیت هم قرار گرفتم که یک بخشی جدیدی در انجمن روانپزشکی به نام ادبیات و روانپزشکی برقرار کنم و هنوز هم مسئول این بخش هستم.
علی دهباشی: مأموریت شما در سازمان جهانی بهداشت چگونه شکل گرفت و در این پانزده سال برنامۀ اصلی کار شما چه بود؟
دکتر محیط: در ایران دهۀ شصت تحول بزرگی اتفاق افتاد که عبارت بود از عملی کردن برنامۀ خدمات اولیۀ بهداشتی. البته این برنامه به صورت یک برنامۀ نمایشی، قبل از انقلاب هم در یک یا دو نقطه از ایران شروع شده بود و بعدها به همت چند نفر به ویژه دکتر ملک افضلی در سرتاسر کشور عملی شد. عمدۀ این برنامه عبارت بود از آموزش نیروهای انسانی بنا به خدمات بهداشتی از پایین ترین سطح روستاها و پایین ترین سطح محله ها تا بالاترین بخش شهر که مرکز تخصصی پزشکی بود و ایجاد ارتباط بین این ها. یک موجود تازه ای به نام بِهوَرز در روستاها آموزش داده شد و بانوان و آقایان جوانی اهل همان روستاها بودند که در آن زمان حداقل تحصیلاتشان تا ششم ابتدایی بود.
مشخصۀ این برنامه، مسئلۀ ارجاع بود. احوالات فرد و خانواده و یا کودکی که به این مراقبت نیاز دارد توسط این اشخاص بررسی و از طریق پزشک عمومی به متخصص ارجاع داده می شد. این برنامه به صورت سطح وسیعی قابل اجرا بود.
قبل تر در هندوستان به در سطح کوچکی برنامۀ بهداشت روان را اجرا کرده بودیم. و از آن برنامه با دعوت سازمان بهداشت جهانی بازدید کردیم. من به عنوان مسئول انستیتو و یکی دو نفر هم از همکاران وزارت خانه، متوجه شدیم که ادغام بهداشت روان در خدمات بهداشتی اولیه عملی است اما باید یک برنامۀ مفصل ایجاد می کردیم. اول در یک استان نمونه، چهارمحال و بختیاری و در یک پروژۀ نمونه در اصفهان که به صورت خاص باب شده بود کار آغاز شد و بعد این برنامه گسترش پیدا کرد. در اینجا می خواهم از شادروان دکتر شاه محمدی یاد کنم که خیلی برای این کار کمک کردند و در این راه برای همین برنامه در سقوط هواپیمایی که به خرم آباد می رفت، جانشان را هم گذاشتند.
سازمان بهداشت جهانی این برنامه ها را می دید و کسی که معرف این برنامه ها بود من بودم. به یاد دارم که روزی در مطبم نشسته بودم و منشی به من گفتند که آقایی پشت خط هستند و انگلیسی صحبت می کنند و من متوجه نمی شوم! گفتم که خط را وصل کن! پشت خط، شخصی بودند که مسئولیتی که بعدها من در اسکندریه به عهده گرفتم، داشتند. ایشان گفتند که بازنشسته خواهند شد و یکی از کسانی که برای جایگزینی در نظر گرفته اند من هستم. گفتم که نیاز به زمان دارم. و بعد از مدتی در فرودگاه بودم و به سمت مصر می رفتم! هیچ اتفاق دیگری نیفتاد و واقعا من را دعوت کردند و حتی چیزی هم به عنوان تقاضای کار پر نکرده بودم. دفتر مرکزی این منطقۀ سازمان جهانی بهداشت، در کشور مصر است. در زمان شروع کار به کار کردم در شهر اسکندریه بود و بعدها هفت سال بعد به قاهره منتقل شد.
حال اینکه ما چه برنامه ای را دنبال می کردیم، به طور خیلی خلاصه همین مسئلۀ ادغام بهداشت روان در درون کل برنامه های بهداشتی کشورهای مختلف بود و باور ما این بود که بهداشت روان از جنبه های دیگر سلامتی جدا نیست؛ یعنی همانطوری که به واکسیناسیون احتیاج هست همان مقدار هم رشد کودک احتیاج به دانستنی هایی دارد. آنطور که به تشخیص بیماری ها برای پیشگیری و درمان نیاز هست، در مورد بیماری های روانی هم همینطور و از همۀ این ها مهم تر این است که بیماری های روانی هم جزو رنج هایی هستند که انسان با آن درگیر است و تفاوتی با بیماری های جسمی از نظر اهمیت ندارند. و به علت تأثیر وسیعی که در زندگی اجتماعی می گذارند از اهمیت بالاتری هم برخوردار هستند.
نکتۀ دیگر عبارت از این بود که ما در همۀ کشورهای این منطقه اضطرابات تغییر را می دیدیم. حس می کردیم که این کشورها در حال گذار هستند. و همیشه در این موقعیت اضطراباتی هم تحمیل می شود و افت های اجتماعی بسیاری هم بوجود می آورد. گذار همیشه گذار از طبقۀ پایین به طبقۀ بالا نیست و اگر هم اینطور باشد گذاشتن پا از پلۀ پایین به پلۀ بالا همیشه به اندازۀ یک پله عبور کردن زحمت ندارد. گاهی اوقات همراه با خرابی هایی است که سبب شکستگی پاها هم می شود. در همۀ این کشورها به نوعی این موضوع را حس می کردیم که نیاز هست تا به بهداشت روان توجه شود.
در کنار این ها مسئلۀ اعتیاد در حال رشد بود و این موضوع نه فقط در کشور خودمان بلکه در مجموعۀ کشورهای مختلف در حال رشد بود. در خیلی کشورها برنامه ریزی های استواری هم برای این مسئله وجود نداشت. در اکثر جاها این برنامه ها محدود به برنامه ریزی های انتظامی و امنیتی و پلیسی بود. ما در این مورد برنامۀ کاهش آسیب را به عنوان یک اصل مهم شروع به تبلیغ در این منطقه کردیم. اما یک مرتبه بیماری ایدز به علت اعتیادهای تزریقی بسیار بالا رفته بود و برنامۀ کاهش آسیب عبارت از این بود که اگر جلوی خود اعتیاد را نمی توانستیم بگیریم حداقل خطرناک ترین جنبه هایش را کنترل می کردیم. افت بسیار جدی ای بعد اجرای این برنامه مشاهده شد.
علی دهباشی: از تجربۀ برنامۀ بهداشت روان در افغانستان برایمان بگویید؟
دکتر محیط: تعداد سفرهایم به افغانستان خیلی زیاد است. برخی مناطق این کشور را هم شاید روستا به به روستا دیده باشم. افغانستان از همه جهت یک تراژدی بزرگ انسانی است. دخالت هایی که در این منطقه صورت گرفته است، هر چند که در آن زمان ممکن بود از نظر خیلی از ما مثبت تلقی می شد اما با توجه به سطح رشد کشور افغانستان و اعتقادات پایه دار مذهبی این کشور، دخالتی بود که به صورت طبیعی مردم را برانگیخت. خب مشکلات بسیاری وجود دارد. واژۀ «برق» در روستاهای افغانستان به اندازۀ دوران پنجاه سال پیش ما، نا آَشناست. وجود مدرسه در روستا یک مسئلۀ استثنایی است. در افغانستان اختلاف وسیعی میان هزاره و پشتو مشاهده می شود. این اختلاف در این کشورها بوده است. و بعدها بسیاری از خارج آمده اند و از این مسائل زیرکانه استفاده کرده اند.
مردم افغان بسیار شریف هستند. در زمانی که هنوز جنگ های جدی نبود در روستا ها مردمی پرکار و محصول خوب و خانه هایی مهمان نواز و صمیمی را می دیدیم. اما این روزها اگر بدان مناطق بروید جرئت اینکه تا دو ساعت در این مکان بمانید نخواهید داشت.
وقتی طالبان سر کارآمدند ما در آن زمان یک گروه از ایران و پاکستان به افغانستان فرستاده بودیم. بیرون آوردن و نجات آن ها از داخل افغانستان هنوز هم پر استرس ترین روز زندگی من است؛ چون در همان لحظه خبری به ما رسیده بود که تعدادی از ایرانی ها در سفارت کشته شده اند و تصورش هم سخت است که چگونه با آخرین هواپیمای کوچک و تک موتورِ توانستیم پزشکان را نجات دهیم.
علی دهباشی: در مورد بهداشت روان در افغانستان با چه مواردی روبرو شدید؟
دکتر محیط: در افغانستان امروز نود درصد موارد مربوط به بهداشت روان ناشی از آسیب های اجتماعی از جمله آسیب های ناشی از جنگ و پی. تی. اس. دی است. گرچه در بسیاری از نقاط دنیا از جمله یمن، این مشکل وجود دارد؛ اما در یمن طی سه سال ولی در افغانستان طی سی سال این مشکلات انجام شده است.
دکتر دولت آبادی: موفق ترین اقدامی که توانستید در طول کار خود در این پانزده سال انجام دهید در کدام کشور بود و چرا؟ و کدام کشور پتانسیل بیشتری برای اجرای این برنامه را داشت؟
دکتر محیط: تونس، لبنان، و یمن پیشرفت های خوبی داشتند و باعث تعجب ما بود که یمن با وجود پایه های سست در حال پیشرفت در این برنامه بود. اما امروز چیزی از آن باقی نمانده است. سوریه هم خوب پیش می رفت. این برنامه در اردن امروز هنوز هم ادامه دارد و پاکستان از نظر استفاده از مدارس برای بهداشت روان و قرار دادن پایۀ کارشان در این مقطع برنامۀ خوبی دارد. مصر در اطراف اسکندریه برنامه هایی بود که هنوز هم هست و مربوط به دورۀ خدمت در تونس و اردن بود.
دکتر دولت آبادی: باقی سیستمی که از تهران آغاز شد و کم کم به سطح منطقه رسید امروز در ایران چگونه هست؟
دکتر محیط: مسئلۀ آموزش بهورزها و پزشکان عمومی هنوز در ایران وجود دارد. اما همان زمان هم این مشکل وجود داشت که وقتی در پایین ترین سطح اجرای کار بودیم همه چیز خوب پیش می رفت اما وقتی که به سطح بالا می آمد یک مقداری کار افت می کرد. مسئلۀ دیگر اینکه امروز جمعیت شناسی ایران مقداری با آن زمان متفاوت است. از نظر جمعیت شناسی در دهۀ 60 ما یک جمعیت حداکثر روستایی داشتیم و موج مهاجرت داخلی تازه شروع شده بود. امروزه مسئلۀ اصلی کشور ما در جمعیت های حاشیه نشین است. برنامه برای این بخش باید تعیین شود. در مورد خدمات فوق در روستاها هنوز موفقیت هایی دیده می شود اما در مورد خدمات ادغام در شهرها و جمعیت های حاشیه نشین این بزرگترین چالشی است که با آن مواجه هستیم و اصلا هم چالش آسانی نیست.
مشکلات بهداشت روان اجتماعی از دو گروه می آید: یکی نو کیسه ها و یکی نوکیسه باخته ها. نوکیسه ممکن است شناخته شده تر باشد؛ اما نوکیسه باخته آدمی است که در زندگی قبل می دانسته است که در روستا چگونه با فقر مواجه شود ولی وقتی که به بخش دیگری مهاجرت می کند، تعریف فقر در این منطقه را نمی داند و آن زمان به انحرافات اجتماعی کشیده می شود. برای این موضوع نیاز به برنامه ریزی با توجه به مسائل این مهاجرت وسیع از روستا به شهر داریم.
علی دهباشی: از خاطرات خود با نجیب محفوظ در قاهره برایمان بگویید.
دکتر محیط: نجیب محفوظ برندۀ جایزۀ نوبل ادبیات و اهل مصر بود. یکی از همکاران مصری من در جلسات سه شنبه هایی که ایشان در یکی از هتل های قاهره برگزار می کرد، از من دعوت کرد. آقای محفوظ به فرهنگ ایران علاقۀ بسیاری داشت و با اینکه اشعار حافظ را به فارسی نمی دانست اما چند بیتی را حفظ کرده بود. در مورد ایران کنجکاوی و مرتب از من سؤال می کرد. به یاد دارم که با دوست عزیزم مرحوم سپانلو به جلسات سه شنبه ها می رفتیم که بحث های خوبی هم در مورد شعر معاصر ایران و مصر در گرفت.
جمله ای که از نجیب محفوظ به یاد دارم، این بود که گفت:”در خاورمیانه دو کشور وجود دار.د باقی را باید کمی با تردید نگاه کرد. یکی مصر است و دیگری ایران اما اولی مصر است!”
علی دهباشی: زمینه های ادبی در زندگی شما از چه زمانی آغاز شد؟
دکتر محیط: مادرم با حضور خود در ایجاد علاقه به مطالعه در من بسیار مؤثر بودند. پدرم مردی اهل مطالعه بود و در خانوادۀ ما شعر هم تشویق می شد. به این شکل از کودکی در داخل خانواده این علاقه ایجاد شد و بعد عوامل مختلف از دورۀ دانشکده به بعد این موضوع را رشد داد. اولین قلمی که روی کاغذ به عنوان سرودن متن شعر گذاشتم، هفده یا هجده سالگی بود. و تشویق پدر و مادر هر دو در این زمینه مؤثر واقع شد.
علی دهباشی: از کتاب «دنیا خانۀ من است» و ترجمۀ اشعار معاصر فارسی به انگلیسی در این مجموعه برایمان بگویید:
دکتر محیط: سال هایی که در امریکا بودم شروع به ترجمۀ شعر کردم. البته کار جدی من پس از بازگشت از امریکا آغاز شد؛ به نوعی هم در همکاری و هم فکری دوست پزشک از دست رفته، مرحوم فرامرز سلیمانی این مجموعه شکل گرفت. اشعار پابلو نرودا نخستین کارهای من در ترجمه بود. دو کتاب دریا و عاشقانه ها از پابلو نرودا با نام من منتشر شده است و یک کتاب از اکتاویو پاز با نام «ستایش اکنون» و یک کتاب هم از هایکوهای ریچارد رایت، نویسندۀ آمریکایی ترجمه کردم.
کار بزرگ من در ترجمۀ کتاب «دنیا خانۀ من است» که باید بگویم عنوانش را از نیما گرفتم و این ترجمۀ تعداد قابل توجهی از اشعار شاعران معاصر است و سال های 1303 تا 1383میلادی را دربرمی گیرد. زندگی در یک محیط بین المللی و کار کردن در این محیط که زبان روزانه انگلیسی است، در رشد سطح زبان من مؤثر بود و وجود همکارانی که گاهی برخی از اشعار را می خواندیم و نظراتی می دادند نتایج خوبی داشت. همت آقای حسین خانی در انتشارات «آگه» پر اهمیت است. این روزها با یک ناشر در امریکا صحبت شده است تا این کتاب منتشر شود.
علی دهباشی: جز ترجمه، شما خود شعر هم می گویید. یکی از اشعارتان را برایمان بخوانید:
دکتر محیط: زمانی به دلایلی تردیدهایی در مورد فردوسی پیش آمد و من در همان دوران، سفری به مشهد داشتم و زیارتی از آرامگاه فردوسی بزرگ. این شعر را سرودم و تقدیم به مرحوم شاملو کردم:
«ماه پولادین»
این ماه پولادین ماست
که می پاشد نور واژگان بر پهن دشت توس
تابشی در چهرۀ رنج
شدآمدی است
گسترده از هامون به جنگل
و می خوانند
ستاره ها می افتند
و سیاره هایی نو کودکان بانو را به ماه و کشتار می برند
به جشن خویش و آذرخش
ضیافت بی زمان
دهقانی همیشه بی نام
دریای دیدگان کهنسال
…
در بخشی دیگر دکتر محیط به سؤالات حاضرین پاسخ گفت:
-آیا رشد اعتیاد در یک جامعه جنبۀ سیاسی ندارد؟
دکتر محیط: هیچ چیز در دنیا نیست که جنبۀ سیاسی نداشته باشد. قسمت قابل توجهی از اعتیاد، تجارت است. در تجارت هم تولید وجود دارد و هم مصرف و قیمت گذاری. تولیدکنندگان قصد فروش دارند. برای فروش نیاز به بازار است، بازار مواد مخدر، معتادین و شرکت های دارویی هستند. اما تفکر اینکه تمامی جنبه های مسئلۀ اعتیاد سیاسی باشد هم، اشتباه است. باید زمینه های رشد اعتیاد و تغییر گروه سنی در طی سالیان متمادی و… را مورد توجه قرار داد. این ها همه یک مسائل جسمی، روانی، اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی است که اگر ما از هر گوشه ای از این مجموعه غافل شویم در شناخت مسئلۀ پیچیده ای مثل اعتیاد درمانده خواهیم شد.
-با توجه به اینکه پیشگیری مقدم بر درمان است و به نظر می آید که از راه های پیشگیری از هر معضلی فرهنگ سازی است، من فکر می کنم یکی از چیزهایی که خیلی مغفول مانده است فرهنگ سازی برای بهداشت روان جامعه است. در مورد این مسئله چه اقداماتی صورت گرفته است؟
دکتر محیط: بازدید از کشورهای مختلف و بررسی برنامۀ ادغام در این مکان ها برای من این فرصت را ایجاد کرد تا سه گروه ملاقات داشته باشم: یکی مسئولین وزارت آموزش پرورش، دوم بخش رادیو و تلویزیون و مطبوعات، سوم از یکی شخصیت های مذهبی اشان؛ و سعی کردم تا جایی که می توانستیم در این زمینه با آن ها همکاری داشته باشم. با فرمایش شما موافقم فرهنگ سازی یکی از مسائل مهم است. در مورد بیان هیچ بیماری دیگری کسی تردیدی ندارد اما اَنگ بستن در مورد مسئلۀ بیماری روانی آنقدر زیاد است که هیچکس دوست ندارد بیماری های روانی را بپذیرد. برنامۀ ملی بهداشت روان کامل نیست مگر اینکه فرهنگ سازی یکی از بخش هایش باشد.
– آقای دکتر 22 شما کشور را کم و بیش مورد بررسی قرار داده اید. در بین کشورهای این منطقه کدام یک پتانسیل بیشتری جهت گذار به دنیای مدرن را دارد؟
دکتر محیط: ایران، لبنان و بخشهایی از تونس و مراکش
-از نظر فرهنگ و ادب و بهداشت روان ایران با مصر مقایسه ای دارید و شما به نجیب محفوظ نفرمودید که آن ها فردوسی ندارند؟
دکتر محیط: به یاد ندارم که چنین جمله ای گفته باشم؛ ولی وقتی از طه حسین می پرسند که شما مصری ها تمدن قبطی اتان چه شد و زبانتان کجاست پاسخ داده بود که ما فردوسی نداشتیم.
-روانپزشکی فصل مشترک ادبیات و پزشکی است. یک سری از ترجمه های شما با دکتر فرامرز سلیمانی است. ایشان متخصص زنان بودند. برای ما خیلی جالب است که چطور ایشان در ترجمۀ اشعار همراه شما شدند؟
دکتر محیط: در دورۀ دانشکده خیلی با ایشان نبودم اما زمانی که از امریکا بازگشتیم با هم آشنا شدیم. هر دو کار ترجمه را به طور جداگانه در امریکا شروع کرده بودیم. و همکاری ما اینگونه آغاز شد. دکتر سلیمانی قبل از همراهی من با دکتر کریمی حکاک کار ترجمه انجام داده بودند.
-کتب رشتۀ روانپزشکی و روانشناسی آمیخته با آداب و رسوم و فرهنگ هر منطقه است. آیا فکر نمی کنید که زمان آن رسیده است که برای دستیاران این رشته کتابی توسط اساتید بزرگ روانپزشکی نوشته شود؟
دکتر محیط: امروزه کم کم به جایگاهی رسیده ایم که می توانیم در مورد تکست بوک صحبت کنیم. نوشتن تکست بوک نیاز به جمع آوری و نگارش مقالات کافی در زمینۀ پژوهش های محلی در زمینه های مختلف پزشکی و … دارد تا قابلیت ملی شدن داشته باشد. دوران ما زمان خوبی است قبل از این شاید کمی زودرس بود. کار آغاز شده است و مسیر خوبی را طی می کند
-ویژگی های روانشناختی جامعۀ ایران چیست؟ آیا واقعا جامعۀ ایران یک جامعۀ افسرده است؟
دکتر محیط: هیچ جامعه ای در دنیا نه منحصر به فرد است، نه شبیه به همۀ جامعه های دیگر. در هر جامعه ای مسائلی وجود دارد که مختص همان جامعه است؛ البته در این میان تشابهاتی با دیگر کشورها داریم. جامعۀ ایران تنها جامعۀ افسردۀ دنیا نیست اما افسردگی در کشور ما یک مسئلۀ جدی است؛ و باید پژوهش های جدی صورت بگیرد.
من اهل حرف بدون منطق آماری در این موارد نیستم. بر اساس آماری که اخیرا صورت گرفته است درصد افسردگی در ایران بالاست؛ ولی اینکه ما بگوییم ایران تنها جامعۀ افسرده است، چنین چیزی نیست. مگر اینکه حداقل پنج کشور از فرهنگ ها و شرایط اقتصادی متفاوت انتخاب شود و یک تحقیق آماری مشابه با استفاده از یک متدولوژی صورت بگیرد و بعد این ها را مقایسه کنیم و پاسخی برای این سؤال بیابیم.
در خاتمۀ این مجلس آخرین اثر منتشر شده از انتشارات بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار به دکتر احمد محیط اهدا شد.
.