گفتگوی علی دهباشی با هما ناطق

با خبر شدیم که دیروز ، دوازدهم دی ماه ۱۳۹۴، دکتر هما ناطق چشم از جهان فروبست. آنچه می‎خوانیم گفتگویی است که علی دهباشی چند سال پیش با او داشته است. یادش گرامی باد.

در سفری‌ که‌ در شهریورماه بـه قـصد مـشارکت و سخنرانی در چهارمین کنفرانس انجمن ایرانشناسان اروپا به پاریس رفتم، فرصتی‌ دست داد تا طی چند جلسه با خـانم دکتر هما ناطق‌ استاد دانشگاه سوربن، درباره‌ پژوهش‌های ایشان راجع به‌ تاریخ‌ ایران‌ به گفتگو بـنشینم. بخشی از گفتگو با ایشان را می‌خوانید.

 

ـ با آثـار شـما کمابیش اما نه بطور کامل و مضبوط آشنائی داریم. اما خیلی کمتر از سابقه تحصیلات شما میدانیم. در اینباره بفرمائید.

ـ من در 1313 خورشیدی‌ در ارومیه زاده شدم. دوران تحصیلات ابتدائی را در مدرسه فیروزکوهی و متوسط را در دبیرستان انوشیروان دادگر و سپس در نوربخش (تهران) گذراندم. در مهرماه 1333 با بـورسی از دولت فرانسه به پاریس آمدم. دوره‌های لیسانس‌ و فوق‌لیسانس‌ و دکترای خود را در این کشور به پایان بردم. رساله دکتری را در احوال و تفکر «سید جمال الدین اسدآبادی» نوشتم و در 1345 در دانشگاه سوربن گذراندم. این اثر با کمک‌ هزینه «مرکز ملی‌ تحقیقات‌ علمی» فرانسه (C. N. R. S.) و با مقدمه مـاکسیم رودنـسون استاد و مورخ سرشناس فرانسه، در 1346 منتشر شد. همزمان در همکاری با استاد ژیلبر لازار به ترجمه‌ اشعاری از شعرای معاصر ایران (از جمله نیما،  سپهری،  شاملو،  سایه،  فرخزاد،  نادرپور و…) و دیگران‌ برآمدم‌ که بخشی از این ترجمه‌ها هم چنانکه در فهرست آثارم به دست داده‌ام در فـرانسه‌ منتشر شده‌اند.

Nategh2

ـ ماهیت کـار علمی شما در دانشگاه تهران به چه روالی بود؟

ـ در اوایل سال‌ 1347‌ به‌ ایران بازگشتم. نخست یک سالی در‌ موسسه‌ مطالعات‌ اقتصادی‌ استخدام شدم که با رشته تحصیلی من ارتباط نداشت. کار مهمی هم از پیش نـبردم،  مگر اینکه کـتاب «چهره استعمارزده» آلبرممی استاد جامعه‌شناس فرانسوی (با مقدمه ژان‌ پل‌ سارتر) را‌ که در تحلیل روحیه استعمارگران و استعمارزدگان بی‌اهمیت‌ نیست، به‌ فارسی برگرداندم. و به‌ تفنّن مقالاتی نه‌چندان ارزشمند در نشریه «آرش» و «فردوسی» نوشتم.