مجالس صوفیانه/پریسا احدیان

arefan (1)

عصر چهارشنبه، دوم دی ماه سال یکهزار و سیصد و نود چهار، بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار میزبان «شب مجلس عارفان» بود. در ابتدای جلسه علی دهباشی ضمن خوشامدگویی از طرف کانون زبان فارسی، مرکز دایرة المعارف بزرگ اسلامی، بنیاد ملت،انتشارات فرهنگ معاصر و مجلۀ بخارا سخنان خود را چنین ادامه داد:

” امشب مجلس رونمایی کتاب «مجالس عارفان» است. کتابی که دربرگیرندۀ بیست و دو مجلس نویافته از ابوسعید ابولخیر، خواجه یوسف همدانی و عارفی ناشناخته می باشد. این کتاب چهارمین مجلد از مجموعۀ کتاب های «تاریخ اندیشه» است که زیر نظر استاد دکتر نصرالله پورجوادی در انتشارات فرهنگ معاصر به چاپ رسید.

کتاب «مجالس عارفان» با تحقیق و تصحیح پژوهنده و محقق گرامی جناب آقای اکبر راشدی نیا آمادۀ چاپ شد که در پیشگفتار کتاب و همچنین در سخنرانی امشب خود به شیوۀ کار و چگونگی تصحیح «مجالس عارفان» اشاراتی خواهند داشت.

_MG_7986
علی دهباشی ـ عکس از مریم اسلوبی

آقای داوود موسایی، مدیر انتشارات فرهنگ معاصر در یادداشتی که در ابتدای کتاب نوشته اند، نوید داده اند که این مجموعه را با جدیت تمام در کنار دیگر مجموعه های ارزشمند و گرانقدر فرهنگ معاصر ادامه خواهند داد.”

اولین سخنران جلسه دکتر نصرالله پورجوادی با بیان تعریفی از مجالس صوفیانه، سخنان خود را آغاز کرد:

مجلس گوئی در تصوف یکی از برنامه های آموزشی و تربیتی مؤثر در تمدن اسلامی بوده که در سده های نخستین از تاریخ تصوف در شهرهای مختلف اجرا می شده و هم اکنون قرنهاست که با تضعیف تصوف این برنامه های آموزشی نیز به دست فراموشی سپرده شده است. مجالسی که صوفیه برگزار می کردند با مجالس وعظ و خطابه که توسط وعّاظ و خطبا برگزار می شد فرق داشته است. با مجلس درس هم که در رشته های مختلف انجام می گرفت فرق داشته است. مجالس وعظ و خطابه و تدریس توسط صوفیه نیز برگزار می شده است ولی مجالس صوفیانه به صوفیه اختصاص داشته است. از این رو، برای این که ما با ماهیت این مجالس آشنا شویم، لازم است نگاهی به ماهیت تصوف، به عنوان پدیده ای تاریخی در فرهنگ گذشتۀ خود بیفکنیم، تا معلوم شود چه ربطی این نوع مجالس با تصوف داشته است.

تصوف پدیده ایست تاریخی که مانند هر پدیدۀ تاریخی دیگر مراحلی را طی کرده و فراز و نشیبهائی را پشت سر گذاشته است. معمولا شناخت پدیده های تاریخی دشوار است، از این جهت که وقتی ما در صدد شناخت آنها بر می آئیم، موانعی تاریخی در پیش روی ما قرار می گیرد، موانعی که در واقع حجاب می مشود و نمی گذارد که ما موضوع خود را درست و آنچنان که بوده است ببینیم. این موانع عقاید خاص و تنگ نظریها و تعصباتی بوده است که در طول تاریخ شکل گرفته است. تصوف به دلیل عمر طولانی ای که داشته است گاه مورد تحسین قرار گرفته و گاه مورد انتقاد، انتقادهائی بعضا به حق بودهو بعضا ناحق. در هر حال این انتقادها وتعصبات اجازه نمی دهد تا ما شناخت صحیح و بی غرضی نسبت به موضوع خود پیدا کنیم.

انتقادهائی که به تصوف شده است هم از جانب قشریون و مسلمانان ظاهر بین بوده است و هم از جانب نامسلمانان. هم از لحاظ اجتماعی و هم از لحاظ دینی و معنوی. متکلمان و فقها درتصوف آداب و مراسمی دیده اند که در سنت جائی نداشته و بدعت به شمار می آمده است. نامسلمانان مارکسیست وطنی هم تصوف را عامل عقب افتادگی کشور ما دانسته اند، چرا که از نظر ایشان تصوف و درویشی ملازم بیکاری و بی عاری و تنبلی بوده و اینها همه عوامل واماندگی کشورهای اسلامی تلقی شده است.

انتقاد از تصوف در گذشته هم وجود داشته است. یکی از نقطه ضعفها ، یا شاید نقاط قوت تصوف، این بوده که هیچ مذهبی این طور توسط صاحبان آن مذهب مورد انتقاد قرار نگرفته است. تصوف به محض این که جنبۀ تاریخی پیدا کرده است در معرض انتقاد برخی از مشایخ صوفیه واقع شده است. یکی از ااین مشایخ ابوالحسن پوشنگی است که یکی دو نسل پس از مشایخ بزرگی چون جنید و نوری و شبلی زندگی می کرد و در سال 348 فوت کرده است. پوشنگی می گفت: تصوف در گذشته حقیقت بود بی اسم ولی امروز اسمی شده است بی حقیقت. این انتقاد نشان می دهد که در نیمۀ اول قرن چهارم هم کسانی پیدا شده بودند که خرقۀ صوفیانه می پوشیدند و خود را صوفی معرفی می کردند ولی صداقتی که باید می داشتند نداشتند. صوفیان اولیه کسانی بودند که به دنیا و ما فیها به چشم حقارت نگاه می کردند و مظهر کامل اخلاق و جوانمردی بودند. ولی بعدا کسانی خود را صوفی خواندند که از زهد و ورع و آزادگی و جوانمردی در آنها خبری نبود، و چیزی بیشتر در آنها مشاهده می شد حرص به دنیا و شهرت و شکمبارگی بود. بی جهت نبود که شاعری همچون حافظ می گفت:

صوفی شهر بین که چون لقمۀ شبهه می خورد              پاردمش دراز باد آن حیوان خوش علف

یا می گفت:

صوفی نهاد دام و سر حقه باز کرد                       بنیاد مکر با فلک حقه باز کرد

این نوع اشعار و این نوع انتقادها مسلما در ما نظری منفی نسبت به تصوف و صوفی ایجاد می کند. باعث می شودکه ما علاقه ای نداشته باشیم که بدانیم تصوف حقیقتا چیست و چرا چنین مذهبی در عالم اسلام پدید آمد، مذهبی که نه مانند مذاهب فقهی از قبیل حنبلی و مالکی و شافعی و حنفی ، بود و نه مانند مذاهب کلامی، همچون معتزله و اشعره و ماتریدیه، و نه مانند مذاهب شیعه و سنی. در واقع گوئی تصوف طریقه ای بود که سعی می کرد حساب خود را از همۀ این فرقه ها ومذاهب جدا کند و اگر چه اکثر صوفیه در ابتدا داخل مذهب اهل سنت بودند ولی باز سعی می کردند که که نشان دهند آنها گرفتار این مذهب بازیها نیستند. ولی براستی تصوف چه بود و چرا چنین آئینی به وجود آمد و مدعای اصلی کسانی که صوفی خوانده می شدند چه بود؟ صوفیه دنبال چه چیزی بودند که آنها را از دیگران جدا می کرد؟

پاسخ همۀ این پرسشها را می توان در یک جمله خلاصه کرد. صوفیه به دنبال اسلام حقیقی بودند.

_DSC0518
دکنر نصرالله پورجوادی – عکس از متین خاکپور