خاموشی دو زن ادبیات ایران در یک ماه/ علی دهباشی

احسان نراقی، علی دهباشی و قمر آریان
احسان نراقی، علی دهباشی و قمر آریان

خاموشی دو زن ادبیات ایران در یک ماه ( به نقل از روزنامۀ شرق ـ شنبه 26 فروردین 1391)

هنوز به چهلم سیمین دانشور نرسیده‏ ایم که زنی دیگر، قمر آریان، از کاروان ادب و فرهنگ ایران درگذشت. اتفاقاً این دو دوست و هم نسل بودند. حیات ادبی این دو زن، سیمین و قمر در دو شاخه از فرهنگ ایران اهمیت پیدا می‏کند که طی چندین دهه تداوم داشته است.

از پاییز 1352 که فرم‏های حروفچینی شده کتاب « فرار از مدرسه» دکتر زرین کوب را از چاپخانه به منزل استاد می‏رساندم مورد مرحمت و لطف این زن و شوهر قرار داشتم. به ویژه قمر آریان که نهایت مهربانی و مهربانی بود.

بر این باورم و می‏ دانم بسیاری از صاحب نظران این نظر بنده را تأیید می‏ کنند که اگر قمر آریان در زندگی استاد زرین کوب بود ما هرگز آثاری در این وسعت از قلم زرین کوب در اختیارمان قرار نمی‏ گرفت. قمر آریان به معنای مطلق کلمه خود را وقف زرین کوب کرده بود. به تمام و کمال. بیش از نیم قرن با زرین کوب زندگی کرد، از همدرسی دانشکده ادبیات تا آخرین روزهای زندگی.

قمر آریان در محضر استادانی همچون بدیع‏الزمان فروزانفر، احمد بهمنیار، علی اصغر حکمت، جلال همایی ، محمد معین و ذیبح‏ الله صفا ادبیات کلاسیک ایران آموخت و رسالۀ دکتری خود را در سال 1336 با موضوع « مسیحیت و تأثیر آن در ادب فارسی» با درجه بسیار خوب گذرانید. سالها در دانشگاه ملی ( شهید بهشتی) تدریس کرد. یک دوره ریاست هنرستان هنرهای تجسمی را بر عهده داشت. شش سال هم در هنرستان عالی موسیقی تدریس داشت. یک سال در غیاب ایرج افشار سردبیر مجله راهنمای کتاب بود. و همچنین به کار تألیف و ترجمه هم می‏ پرداخت. شعر می‏ سرود و بسیار خوب و توانا. او و برادرش، دکتر علیرضا آریان در مشهد از نوجوانی به حلقۀ ادبی زنده یاد محمود فرخ رفت و آمد داشتندو کتاب مفصل و بسیار مهم استاد دانشگاه پرینستون، پروفسور فیلیپ حتّی  با عنوان « شرق نزدیک در تاریخ» را که یک سرگذشت پنج هزار ساله است ترجمه کرد . بعد به ترجمۀ کتاب مهمتری از ایران‏شناس و اسلام‏شناس برجستۀ آلمانی پروفسور برتولد اشپولر دست زد که با عنوان « جهان اسلام» منتشر شد. و در همین سالهای بعد از انقلاب رسالۀ دکتری خود را دوباره ویرایش کرد که منتشر شد و در دوران تدریس هنر ایران در دانشکده هنرهای زیبا کتاب جامعی دربارۀ « کمال الدین بهزاد» منتشر نمود که بارها تجدید چاپ شده است.

در فواصل تألیفات و ترجمه ‏ها، مقالات ارزشمندی نوشت که هنوز پس از گذشت سالها به آن مقالات ارجاع داده می‏ شود: « ملاحظاتی در باب سبک عراقی در شعر فارسی»، « در باب سبک خراسانی در شعر فارسی» و دهها ترجمه از آثار ادگار آلن پو، آرتور شنیتسلر، آرتورکریستین سن و …

امروز ( شنبه) ساعت 9 صبح او را از محل ساختمان‏های بهجت آباد بدرقه می‏ کنیم و دوشنبه ساعت 4 تا 5/5 در مسجد نور ( میدان فاطمی) مجلس یادبودش برگزار می‏ شود.

دستخطی از دکتر عبدالحسین زرین کوب و قمر آریان

 

                                                                                                                           

با دکتر عبدالحسین زرین کوب و شهاب دهباشی

 

دكتر قمر آريان :

 

 

نوشتن برايم دشوار است. مدتي است كه بيماري توانم را گرفته و كارهايي كه در دست داشتم متوقف شده، ولي خدا را شكر مي‌كنم كه از خواندن باز نماندم و همه مطالب شماره‌هاي اخير بخارا را خواندم و سردبير لايق آن را تحسين كردم.

 

من علي دهباشي را از زماني كه نوجواني بيش نبود مي‌شناسم. تصور مي‌كنم اوايل دهه 50 بود. نمونه‌هاي حروفچيني شده كتاب «از كوچه رندان» همسرم [دكتر زرين‌كوب] را براي تصحيح به منزل ما مي‌آورد و مي‌برد. ادب، تواضع، متانت و تيزهوشي دهباشي من و همسرم را تحت‌تاثير قرار داد. باز يادم است سال‌ها پيش كه من و همسرم براي يك‌سالي در لندن بوديم دكتر زرين‌كوب تمام وقت مشغول نوشتن كتاب «روزگاران» (تاريخ ايران از آغاز تا سقوط سلطنت) بود. دهباشي براي كنفرانس ايران‌شناسان به اروپا آمده بود و بعد مدتي هم در كتابخانه‌اي در لندن كار مي‌كرد.بيشتر بعدازظهرها را با هم مي‌گذرانديم. در اين ديدارهاي مشترك دكتر زرين‌كوب بخش‌هايي از كتاب را مي‌خواند. دهباشي اصرار داشت كه همسرم دوره پهلوي را هم بنويسد. كتاب تا پايان قاجاريه ختم مي‌شد. دكتر زرين‌كوب تمايل نداشت و مي‌گفت: تحمل وجود ندارد. آنچه را كه من مي‌خواهم بنويسم طرفداران و مخالفان سلطنت را راضي نخواهد كرد و حوصله جار و جنجال ندارم. سرانجام اين علي دهباشي بود كه همسرم را مجاب كرد كه اين فصل را نوشت كه حتما خوانده‌ايد. اتفاقا همان‌طور كه همسرم حدس مي‌زد شد. ولي جوانان با يك نگاه تاريخي بدون تعصب به يك دوره تاريخ ايران آشنا شدند. اگر بگويم كه مجله كلك و بخارا تنها نشريه فارسي بود كه من و زرين‌كوب مي‌خوانديم اغراق نكرده‌ام. دكتر زرين‌كوب و من به صداقت، كوشش و تلاش دهباشي در عرصه فرهنگ اعتقاد داشتيم. حوادثي در زندگي دهباشي و فرزندش پيش آمد كه فوق‌العاده نگرانش بوديم. ولي مي‌بينم كه با چه متانت و سكوتي اين موج سهمگين را پشت سر گذاشته است. دهباشي به آنچه كه از دست داد شهرت نداشت. او را به كار، اخلاق و سخت‌كوشي مي‌شناسند و سال‌ها چنين باد. ( به نقل از ویژه نامه روزنامه کارگزاران ـ دوم تیر ماه 1386)

 

عکسی دیگر از دکتر عبدالحسین زرین کوب به همراه علی دهباشی
عکسی دیگر از دکتر عبدالحسین زرین کوب به همراه علی دهباشی