سخن تازه/ سید عطاءالله مهاجرانی

 

 نگاهي‌ به‌ جشن‌نامه‌ خرمشاهي‌

   شاخه‌هاي‌ شوق‌ (2 جلد)

                 (يادگارنامة‌ بهاءالدين‌ خرمشاهي‌)

   بكوشش‌ : علي‌ دهباشي‌

   انتشارات‌ قطره‌ و شهاب‌

   چاپ‌ اول‌ ـ 1387 ـ قطع‌ وزيري‌

   جلد اول‌ 1136 صفحه‌ ـ جلد دوم‌ 1100 صفحه‌

 

 دوستاني‌ در ايستگاه‌ قطار منتظرم‌ بودند. باران‌ تند و پيوسته‌ مي‌باريد. هوا هم‌ سرد بود و مردم‌ شتاب‌ داشتند. سرما و باران‌ نگذاشت‌ چنانكه‌ بايد با دوستان‌ در همان‌ كنج‌ ايستگاه‌ صحبت‌ كنم‌. بسته‌ كتاب‌ را گرفتم‌. كتاب‌هاي‌ اهدايي‌ استاد بهاءالدين‌ خرمشاهي‌؛ به‌ تعبير سيمين‌ بهبهاني‌: «از خرمي‌ها نمودي‌، از روشني‌ها نمادي‌.» شب‌ پيروزي‌ انقلاب‌، يعني‌ شب‌ 22 بهمن‌ را با  شاخه‌هاي‌ شوق‌  گذراندم‌. كتاب‌ گرانباري‌ كه‌ به‌ بهانه‌ بزرگداشت‌ و به‌ عنوان‌ يادگارنامه‌ استاد بهاءالدين‌ خرمشاهي‌ منتشر شده‌ است‌. شاخه‌هاي‌ شوق‌  در دو مجلد و طي‌ 2239 صفحه‌ منتشر شده‌ است‌. كار بزرگي‌ كه‌ به‌ همت‌ علي‌ دهباشي‌ سامان‌ يافته‌ است‌. چنين‌ كاري‌ تنها از علي‌ دهباشي‌ برمي‌آمده‌ است‌. سختكوش‌ و پيگير و مهربان‌… مقالات‌ قرآن‌پژوهي‌ كتاب‌ را خواندم‌. مقالات‌ قرآن‌پژوهي‌ هر كدام‌ درخششي‌ داشت‌. گرچه‌ دو مقاله‌ هاشم‌ جاويد و سيد حسن‌ كمالي‌ درخشنده‌تر بود؛ هر مقاله‌ پنجره‌اي‌ بود كه‌ افق‌ تازه‌اي‌ را به‌ روي‌ ما مي‌گشود. در اين‌ نوشته‌ مي‌خواهم‌ به‌ مطلب‌ ديگري‌ اشاره‌ كنم‌. به‌ «بازنگاشت‌ مجلس‌ تفسير» آيت‌الله‌ دكتر مصطفي‌ محقق‌ داماد…؛ مقاله‌ ايشان‌ در ده‌ صفحه‌ منتشر شده‌ است‌. در يك‌ كلام‌ به‌ تعبير حافظ‌:

 مصلحت‌ ديد من‌ آن‌ است‌ كه‌ ياران‌ همه‌ كار بگذارند و سر طره‌ ياري‌ گيرند

به‌ گمانم‌ آقاي‌ محقق‌ هر كار ديگري‌ دارد بايد بگذارد و همين‌ كار تفسير قرآن‌ مجيد را سامان‌ دهد. بازنويسي‌ كند. اين‌ كار، كاري‌ در كنار كارهاي‌ ديگر نيست‌. كار عمر است‌. درس‌ تفسير ايشان‌ يك‌ گام‌ به‌ پيش‌ در تفسير قرآن‌ مجيد است‌. البته‌ آقاي‌ محقق‌ اين‌ اقبال‌ بلند را دارد كه‌ تفسير خود را پس‌ از  الميزان‌  علامه‌ طباطبايي‌ مي‌نويسد. تفسير  الميزان‌ يك‌ اتفاق‌ است‌. نه‌ پيش‌ از  الميزان‌  چنان‌ تفسيري‌ نوشته‌ شده‌ است‌ و نه‌ پس‌ از آن‌ مي‌توان‌ انتظار داشت‌ كه‌ مفسري‌ بتواند تا سال‌هاي‌ سال‌ گامي‌ از  الميزان‌  فراتر بگذارد. در همين‌ مقاله‌ ايشان‌، حضور و سيطره‌ انديشه‌ علامه‌ طباطبايي‌ پيدا است‌ اما نكته‌اي‌ كه‌ به‌ نظرم‌ بسيار شايسته‌ توجه‌ مي‌باشد، اين‌ است‌ كه‌ تفسير ايشان‌ حتي‌ اگر جامه‌اي‌ نو بر  الميزان‌ باشد، يك‌ ضرورت‌ است‌.

 علامه‌ طباطبايي‌ هنگامي‌  الميزان‌  را نوشت‌ كه‌ كلام‌ جديد و الهيات‌ جديد مثل‌ روزگار ما چندان‌ به‌ برگ‌ و بار ننشسته‌ بود. به‌ عنوان‌ مثال‌ الوين‌ پلاتينگا (متولد 1932) كه‌ امروزه‌ يكي‌ از مهم‌ترين‌ فيلسوفان‌ الهي‌ به‌ شمار مي‌آيد و آقاي‌ محقق‌ با لطافت‌ تمام‌ بين‌ انديشه‌ او و علامه‌ طباطبايي‌ پل‌ زده‌ است‌؛ كارهاي‌ تأثيرگذارش‌ مثل‌  فلسفه‌ دين‌  و  معرفت‌شناسي‌ ماوراءالطبيعه‌  پس‌ از  الميزان‌  منتشر شده‌ است‌. و نيز كار بزرگ‌  الهيات‌ سيستماتيك‌  نوشته‌ پل‌ تيليخ‌ (1965 ـ 1886) نمي‌تواند توجه‌ مفسر قرآن‌ مجيد را جلب‌ نكند. همان‌ گونه‌ كه‌ قرآن‌ مجيد با اهل‌ كتاب‌ سخن‌ مي‌گويد و نيز به‌ پرسش‌هاي‌ آنان‌ پاسخ‌ مي‌گويد، در روزگار ما هم‌ مفسر قرآن‌ مجيد نمي‌تواند به‌ قلمرو انديشه‌ در حوزه‌ ديگر اديان‌ بي‌توجه‌ باشد و يا به‌ روايت‌ كهن‌ و سنتي‌ از انديشه‌ اهل‌ كتاب‌ اكتفا كند. خوشبختانه‌ آقاي‌ محقق‌ با اين‌ حوزه‌ انديشه‌ آشنا است‌ و تفسير ايشان‌، اين‌ ظرفيت‌ را دارد تا مخاطبي‌ جهاني‌ پيدا كند. آشنايي‌ با قلمرو انديشه‌ الهي‌ در اديان‌ ديگر، باعث‌ شده‌ كه‌ همين‌ مجلس‌ منتشر شده‌ درس‌ تفسير ايشان‌، طراوت‌ و جذابيت‌ ديگري‌ داشته‌ باشد. پس‌ از سي‌ سال‌ كه‌ از انقلاب‌ گذشته‌، بسياري‌ در انتظار هستند كه‌ از كشور ما كدام‌ سخن‌ شنيده‌ مي‌شود. سخناني‌ كه‌ در حوزه‌ سياست‌ مطرح‌ مي‌شود، پايا نيست‌. مثل‌ مسائل‌ سياسي‌ مرحله‌اي‌ است‌. در تداول‌ است‌. سخني‌ كه‌ مي‌ماند و از عمق‌ انقلاب‌ و ايران‌ را معرفي‌ مي‌كند، سخني‌ است‌ كه‌ در قلمرو انديشه‌ و فرهنگ‌، به‌ويژه‌ در حوزه‌ انديشه‌ ديني‌ و قرآن‌ مجيد مطرح‌ شود. در يك‌ كلام‌، تفسير آقاي‌ محقق‌، در حد همين‌ پنجره‌اي‌ كه‌ به‌ روي‌ ما گشوده‌ است‌، سخني‌ تازه‌ است‌، تا دو جهان‌ تازه‌ شود.