گزارش مراسم بیستمین جایزه ادبی و تاریخی بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار
پروفسور آنجلو میکله پیه مونتسه
گزارش مراسم بیستمین جایزه ادبی و تاریخی
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار
اهدا شده به ایرانشناس ایتالیایی
پروفسور آنجله میکله پیه مونتسه
این مراسم در ساعت 30/2 بعد از ظهر شنبه دوازدهم آذرماه هزار و سیصد و نود ( 3 دسامبر 2011) در محل مؤسسه لغتنامه دهخدا در تالار دکتر محمود افشار با حضور گروه وسیعی از استادان، دانشجویان و نویسندگان و مترجمان که غالباً در رشتۀ ادبیات فارسی و تاریخ و فرهنگ ایران بودند آغاز شد.
مراسم با تلاوت آیاتی از قرآن کریم آغاز شد. سپس علی دهباشی گزارشی از نوزده دورۀ قبل ارائه داد که مروری بود بر جوایز گذشته :
جایزۀ اول ـ 1368 ، دکتر نذیر احمد ( دانشگاه علیگره ـ هندوستان) جایزۀ دوم ـ 1369 ، دکتر غلامحسین یوسفی ( دانشگاه فردوسی ـ مشهد) جایزۀ سوم ـ 1369 ، دکتر امین عبدالمجید بدوی ( دانشگاه عین شمس ـ مصر ) جایزۀ چهارم ـ 1370 ، دکتر سید محمد دبیر سیاقی از مؤسسه لغتنامه دهخدا جایزۀ پنجم ـ 1370 ، دکتر ظهورالدین احمد ( دانشگاه پنجاب ـ لاهور پاکستان) جایزۀ ششم ـ 1375، دکتر جان هون نین ( دانشگاه پکن ـ چین ) جایزۀ هفتم ـ 1377 ، دکتر کمال الدین عینی ( دوشنبه ـ پاکستان ) جایزۀ هشتم ـ 1379 ، دکتر منوچهر ستوده ( دانشگاه تهران ) جایزۀ نهم ـ 1380 ، دکتر کلیفورد ادموند باسورث ( عضو آکادمی بریتانیا ـ انگلستان ) جایزۀ دهم ـ 1382 ، دکتر غلامحسین زرینکوب ( دانشگاه تهران ) جایزۀ یازدهم ـ 1382 ، فریدون مشیری ( سخنسرای نامور ایرانی ) جایزۀ دوازدهم ـ 1382 ، دکتر تسوئه یو کورویانگی ( دانشگاه مطالعات خارجی توکیو ـ ژاپن) جایزۀ سیزدهم ـ 1383 دکتر ریچارد فرای ( دانشگاه هاروارد ـ آمریکا) جایزۀ چهاردهم ـ 1385، دکتر هانس دوبروین ( دانشگاه لیدن ـ هلند) جایزۀ پانزدهم ـ 1386، نجیب مایل هروی ( دانشمند افغانستانی ، ادیب و محقق ) جایزۀ شانزدهم ـ 1386 ، شارل هانری دو فوشه کور ( دانشگاه سوربون ـ فرانسه) جایزۀ هفدهم ـ 1387، دکتر بدرالزمان قریب ( دانشگاه تهران ) جایزۀ هجدهم ـ 1389، دکتر برت فراگنر ( استاد اتریشی دانشگاههای آلمان و اتریش) جایزۀ نوزدهم ـ 1390، استاد احمد منزوی ( دانشمند و کتابشناس ایرانی )
علی دهباشی ، عکس از مجتبی سالک
سپس از دکتر سید مصطفی محقق داماد، ریاست محترم شورای تولیت موقوفات دکتر افشار دعوت کرد تا در جایگاه حاضر شود و سخنرانی خود را ایراد نماید .
دکتر محقق داماد سخنان خود را چنین آغاز کرد :
جناب پروفسور پیه مونتسه
مهمان بزرگوار ، ما غیر از این روزها فرصتی نداشتیم که در زمان شادی از ایشان تجلیل کنیم.
هر چند ما امسال زمانی این مراسم را برگزار میکنیم که هنوز در داغ و سوگ عزیزمان مرحوم ایرج افشار به سوگ نشستهایم و دلهای ما غمناک است و در عزای او هستیم ولی چه کنیم، باید تسلیم رضا و قَدَر الهی بود، ایام سوگواری خامس آل عَبا سرور شهیدان است.
بیستمین جایزه از جوایز اختصاص یافته به یک شخصیت ایرانشناس و علاقمند به فرهنگ ایران را برگزار مینماییم.
سروران عزیز همه بهتر از من با این بنیاد آشنایی دارید، بنیادی که به خیر مرحوم دکتر محمود افشار و به خیر ایران و وطن دوستی و عشق به تربت ایران زمین بنیاد موقوفات را بر آن داشت که در تکریم ایران و تجلیل از شخصیتهای ایرانشناسی اهتمام نموده و حتی برای مسایل شخصی خودش را ، محل استراحت خود، حتی عزیزان و خانواده را برای این بنیاد مصروف نماید، خداوند او را در فردوس برین حق او را جای دهد.
دکتر سید مصطفی محقق داماد ـ عکس از مجتبی سالک
جناب پروفسور مونتسه خوش آمدید و دعوت ما را اجابت فرمودید و موقوفه را مزین فرموید. شخصیتی را که ما امروز در موقعیت تکریم ایشان هستیم، سرورانی که بهتر از من مجلس بزرگداشت ایشان را برگزار نمودند میشناسد ایشان را، فقط من به دو نکته اشاره میکنم و آن هم برای عرض تشکر : یکی شهید کسی است که خونش مظلومانه ریخته شده باشد و این مظلمه هیچ وقت فراموش نمیشود، داغی است خون عزیزان کربلا و ما در این ایام سوگوار این بزرگواران هستیم و احترام آنان را خواهیم داشت. و ثانیاً به دلیل اینکه در اولین سال عزای ایرج افشار هستیم برای ایشان قرائت فاتحه میکنیم. »
سخنران دوم دکتر نصرالله پورجوادی بود که ضمن بیان خاطراتی از پروفسور پیه مونتسه چنین گفت:
دكتر پورجوادي ضمن تشكر از برگزيده شدن در معرفي پروفسور پيه مونتسه متذكر شدند كه بسياري از حضارممكن اس فعاليتهاي ادبي ايشان آشنايي نداشته باشند و ادامه دادند كه :”متاسفانه دركشورهاي اروپايي و آمريكايي رشته ي ايران شناسي بخصوص زبان وادبيات فارسي نسبت به گذشته پس رفته بخصوص از لحاظ كيفيت.
چيزي كه امروزه در دانشگاهها به عنوان زبان و ادبيات فارسي ارائه مي شود عمدتا ادبيات معاصر و توجه به نويسندگان و شعراي معاصر است و مسائلي كه به آنها اهتمام مي شود عمدتا ً مسائل روز ، جامعه شناسي و… است.درحاليكه زبان فارسي قائم به هزار و اندي سال سابقه تاريخي است و ادبياتي كه در طي اين قرون خلق و ايجاد شد بسيار مهم است. جناب پيه مونتسه عمدتا ً توجهشان به اين دوران و ادبيات كلاسيك فارسي بوده البته توجه ونيز آثاري هم در باب ادبيات معاصر داشته اند (آثاري مربوط به دوره قاجاريه).”
دکتر نصرالله پورجوادی ـ عکس از مجتبی سالک
سپس به ذكر خاطراتي از ايشان به ادامه ي معرفي شخصيت فرهنگي – ادبي وي اينگونه پرداختند:
“بنده بخاطر دارم سالها پيش وقتيكه ايشون رايزن فرهنگي سفارت ايتاليا در ايران بود ، اولين باري كه بعد از اينكه به اين سمت منصوب شده بودند در دفتر كار من تشريف آورده بودند ، در خلال صحبت ما بنده عرض كردم كه در كتابخانه خودم يك كتاب ايتاليايي دارم درباره تاريخ ادبيات فارسي. ايشون يك مقدار نشاني كتاب را دادند و من گفتم كه بخاطر ندارم كه نويسنده كتاب كيست. ايشان در پاسخ كفت: اين كتاب را خود من نوشتم. رفتم در كتابخانه وديدم كه بله نويسنده خود پروفسور پيه مونتسه است.
ايشان كتاب را در سال 1969 كه بسيار هم جوان بودند نوشتنه بودند كتابي ست بسيار زيبا و مصور كه توجه من را هم تصاوير و مينياتور هاي كتاب به خود جلب كرده بود.
در سالهاي بعد هم ايشان همين فعاليتها را ادامه دادند وكار مهم ايشان در طي اين سالها شناسايي نسخه هاي خطي بوده كه در زمينه فارسي در ايتاليا موجود هست.
بيشتد كارهاي ايشان در زمينه نسخه هاي خطي فارسي بوده .در نسخه شناسي هم اگر به نسخه هاي خطي كه امروزه تعريف مي شود فهرستها توسط كساني نوشته شده كه خودشان آشنايي به نسخه ها و كتابها دقيقا ً ندارند ، درحاليكه فهرستهايي كه جناب پيه مونتسه تدوين كردند با علم واطلاع از نسخه ها بوده وكتاب را دقيقا ً مي شناختند.
يادم مي آيد كه به ايتاليا رفته بودم ودر منزل خود ايشان بودم ، در مورد بعضي از اين كتابهاو نسخه ها اطلاعات مي خواستم ، از جمله كتاب مثنوي در فهرست بود از عصار تبريزي كه از آن اطلاع خواستم.ايشان گفت كه اين كتاب در ايران چاپ شده گفتم من از ايران ميايم وخبر ندارم اما شما اينجا خبر داريد! واز هر چه مي پرسيدم ايشان با اطلاع بود كه چه كتابهايي در ايران چاپ شده با اينكه در آن سالها ايشون در ايران هم نبودند ولي تماس وارتباطشان به دليل علاقه اي كه به كارشان ونسخه هاي خطي فارسي داشتند قطع نبود و پي گير هم بودند كه چه در ايران مي گذرد و چاپ مي شود.”
دكتر پورجوادي در ادامه اشاره به كار مشتركي كه با پروفسور پيه مونتسه انجام دادند داشتند(گزارش كار مربوط را دكتر پورجوادي در كتابچه ي بيستمين جايزه ادبي وتاريخي بنياد موقوفات دكتر افشار يزدي عينا ً درج نموده اند):
“نسخه اي از منطق الطير عطار بود كه ظاهرا ً قديميترين نسخه مصور منق الطير ست كه ايشان با علاقمندي اين نسخه را عكس گرفتند و در اختيار ما گذاشتند. ما نيز در مركز نشر دانشگاهي آن را چاپ كرديم.
ضمناً ايشان كسي ست كه اولين بار نسخه شاهنامه اي كه در كتابخانه فلورانس بود را شناسايي و معرفي كردند.وقتي نسخه خطي شاهنامه را معرفي كرده بودند ، بعضي ها با شك و ترديد در مورد اين نسخه صحبت مي كردند يا مقاله مي نوشتند.در يكي از ديدارهايي كه با ايشان در ايران داشتم به بنده گله كردند و گفتند: “من نمي دانم چرا ايراني ها چنين كاري مي كنند، خوب يك چنين نسخه خوبي از شاهنامه كه همه شما به آن علاقمنديد پيدا شده و اصالتش هم ثابت شده حالا چرا شما مي خواهيد سعي كنيد نشان دهيد كه اين كتاب اصيل نيست و جعلي ست! “
در خاتمه دكتر پورجوادي به سهم خودشان از پروفسور پيه مونتسه به خاطر سالها تلاش و كوشش براي معرفي فرهنگ ايران وادبيات كلاسيك فارسي نه تنها به جهانيان بلكه به خود ما ، بخصوص معرفي نسخه هاي خطي به خود ما تشكر كردند و افزودند:
“به نظر بنده اين انتخاب فوق العاده شايسته اي بود كه در زمان مرحوم افشار صورت گرفت كه ايشان قبل از فوت جناب پيه مونتسه را برگزيدند براي تقديم بيستمين جايزه ي بنياد افشار. “
سخنران بعدی هنرمند گرامی، جناب آقای مهندس کامران صفامنش بود که درباره ارزشهای هنری پروفسور پیه مونتسه برای حاضران سخن گفت:
« درآبانماه 1367(19 تا22نوامبر1990) درمراسم كنگره ي بين المللي بزرگداشت حافظ در دانشگاه شيراز با يكي از استادان و پژوهشگران حوزه ي ايرانشناسي آشنا شدم . آن ملاقات مقدمه ي دوستي و همكاري ما گرديد ودر نهايت به پژوهش در مورد دو باغ سفارت ايتاليا در تهران و ساختمانهاي آنها منجر گرديد.خلاصه ي اين پژوهش به صورت كتابي در 25 خرداد 1369(ژوئن1990)همراه با عكسهايي از اين دو مكان چاپ شد و در اختيار ايران دوستان قرار گرفت.در واقع اين كار موجب شد كه اين آثار معماري وهنري براي اولين بار نمايان شود و در معرض ديد عموم قرار گيرد ، زيرا به دليل تعلق اين آثار به سفارتخانه ، تا آن زمان فقط عده ي قليلي و آن هم فقط قسمتهاي محدودي از آنرا ديده بودند. سهم پروفسور پيه مونتسه – كه در آنزمان وابسته فرهنگي سفارت ايتاليا در ايران بود-در اين كار فرهنگي بسيار مهم بود ، زيرا به پيشنهاد ايشان بود كه چنين كاري صورت گرفته بود.
مهندس کامران صفامنش ـ عکس از مجتبی سالک
به خاطر دارم كه آن چند روز بزرگداشت حافظ كه به همت كميسيون ملي يونسكو در ايران برگزار شد بسيار پر بار وبا ارزش بود، چه باعث گرد هم آمدن دوستداران و پژوهشگران فرهنگ ايران و حافظ شناسان گشت ، و در دوران جنگ وپس از انقلاب به عنوان يك پديده فرهنگي مهم محسوب مي شد. در خلال آشناييها آقاي پيه مونتسه از فعاليتهاي پژوهشي اين جانب مطلع گرديد و متوجه شد كه از جمله در مورد معماري و تاريخ ساختمانهاي قديمي و مكانها و باغهاي با ارزش شهر تهران كار مي كنم و مرا نسبت به سابقه تاريخي آن دو باغ سفارت ايتاليا و ساختمانهاي تاريخي آنها مطلع يافتو بنابر اين پيشنهاد كرد كه امكان ديدار از اين دو باغ وساختمانهاي آنها را برايم فراهم كند كه در آن روزها برايم فرصت و رخصت بسيار بسيار با ارزش و خوشحال كننده اي بود.
در تهران ضمن ديدار از آن دو باغ و ساختمانها و جزئيات آنها سخناني بين ما رد وبدل شد و سوالاتي تاريخي در مورد آنها مطرح گرديد كه زمينه انديشدن به ابهاماتي شد كه هنوز پاسخي نيافته بودند و به تدريج اين صحبتهاي دوستانه فكر اوليه ي پژوهشي تاريخي و هنري را در ما بوجود آورد .ايشان پيشنهاد كردند كه اين پژوهش بصورت كتابي توصيفي و خواندني و بر اساس مدارك تازيخي تهيه گردد وهمراه با عكسهاي رنگي به چاپ برسد .اين كار به مدت دو سال به طول انجاميد و همواره مورد تشويق و حمايت ايشان قرار داشت.
پروفسور پيه مونتسه نسخه اي از كتابي را در اختيار داشت كه در مورد ساختمان تاريخي سفارت ايتاليا در لندن تهيه شده بود و آنرا به عنوان الگويي از نظر قطع و اندازه و حجم مد نظر قرار داده بودند ودر فكر جذب حمايتهاي مالي براي چاپ چنان كتابي بودند .آن كتاب در آن شرايط بايد در خارج از كشور به چاپ ميرسيد تا امكانات لازم براي چاپي با كيفيت مناسب فراهم گردد.
همزمان با ايشان كار من نيز آغاز گرديد. در ابتدا با مطالعه عكسهايي كه خود تهيه كرده بودم شروع به شناسايي بيشتر بناها و تهيه ي نقشه ها و كروكيهايي از ساختمان نمودم تا بتوانم با مقايسه ي آنها و توجه به جزئيات ، بيشتر مسائل و نكات تاريخي و سبك شناسي معماري بناها را تكميل كنم و در طول بازديدها متوجه جزئيات بيشتري از نحوه ساخت و سازنده ي بناها وشرايط زمان آنها شدم و همچنين متوجه تابلوهاي نقاشي قديمي بسيار بزرگي شدم كه در ساختمان قديمي سفارتخانه در خيابان نوفل لوشاتو وجود داشت ، از جمله سه تابلوي بزرگ قديمي كه اولين آنها تصوير تمتم قد مردي از رجال عهد صفوي بود كه يك باز شكاري در دست داشت و تابلوي دوم وسوم نقاشي هاي ماهرانه وبسيار زيبايي بودند از يك بانوي ايراني با لباس درون خانه وجزئيات بسيار با ارزشي در مورد لباس ونحوه ي زندگي ايراني را در بر داشت. كاشي هاي موجود در بناي باغ فرمانيه نيز بسيار جالب بودند ، از جمله يك قطعه كاشي برجسته كه به نظر ما توصيف ساختمان بدون آنها كامل نبود.در تمام اين موارد آقاي پروفسور پيه مونتسه با علاقه در مباحث فرهنگي ايران مشاركت مي كردند وبا علاقه به داستانهاي تاريخي اي كه در پس نقاشيها و كاشيها وجود داشت وارد مي شدندو نكات جالبي ابراز مي نمودند. علاقمندي ايشان به فرهنگ ايراني و شعر و ادب فارسي براي من بسيار دلگرم كننده بود.
در رايزنيهاي في مابين پيشنهاد شد كه كاشيها و تابلوهاي نقاشي نيز در اين كتاب توصيف گردد ومرحوم استاد يحيي ذكاء به اين منظور پيشنهاد شدند.همچنين براي كامل تر شدن تحقيق پيشنهاد شد كه مطلب كوتاهي درباره ي خانواده هاي مالكين باغها تهيه شود وسركار خانم دكتر منصوره نظامي مافي(اتحاديه)-استاد پيشين دانشگاه تهران- براي انجام اين كار پيشنهاد شدند، كه آقاي پروفسور پيه مونتسه هر دو پيشنهاد را پذيرفتند وپس از آن با معرفي عكاس ، تهيه ي عكسهيي براي چاپ در كتاب آغاز گرديد.
در پانزدهم آبانماه 1368(6اكتبر1989)يعني يكسال پس از آشنايي ما در كنگره بزرگداشت حافظ در شيراز، آقاي پيه مونتسه اعلام نمودند كه شركتهاي بيشتري براي حمايت مالي از چاپ كتاب علاقمند شده اند وبايد هر چه زودترخلاصه اي از مطالب كتاب تهيه و براي آنها ارسال كنيم.با انجام اين كار به تدريج حمايت مالي از كتاب صورت گرفت و براي خريد فيلم واسلايد از خارج كه در آن زمان امكان تهيه آن در داخل كشور و با كيفيت مناسب وجود نداشت بودجه فراهم گرديد.
در اين ميان بر اساس جستجوي آقاي پيه مونتسه در رم و اينكه ايشان از مدارك موجود از زمان خريداري بنا در آرشيو وزارت خارجه ايتاليا آگاهي داشتنداسناد مربوط به خريد و فروش دو زمين را بدست آورديم و مورد استفاده قرار داديم كه البته نكات جالبي در مورد زمان انجام معامله و شرايط زمان و افراد دست اندر كار مطرح مي نمود.
در ماههاي بعد بتدريج نوشته ي مرحوم استاد يحيي ذكاء و سركار خانم دكتر اتحاديه نيز فراهم گرديد و آقاي پيه مونتسه با دقت در فراهم شددن امكانات و انجام شدن امور به من كه مسووليت هماهنگي و انجام طرح را پذيرفته بودم كممك نمودند.بي ترديد علاقه مندي آقاي پيه مونتسه و پيگيري و شخصيت ايشان در به سر انجام رسيدن اين كار بسيار مؤثر بود.
پژوهش بصورت بسيار وسيعي ابتدا به زبان فارسي فراهم شد و بعد مساله خلاصه كردن مطالب كه همواره كار دشواري بوده است پيش آمد ، چه آماده سازي كتاب والگوي انتخاب شده اين محدوديت را براي ما بوجود آورده بود.نوشته هاي مرحوم ذكاء بسيار مفصل بود و همچنين پژوهش انجام شده توسط من وهمكارانم مفصل تر و داراي مطالب بسيار درباره مكان دو باغ و حوزه ي شهري و سابقه ي تاريخي آنها و غيره بود و جزئيات بسياري راجع به ساختمانها به تفكيك مطرح شده بود كه مي بايست براي چاپ كتابي نه چندان حجيم گزيده و خلاصه مي شدند. به هر صورت ما موفق شديم گزيده مناسبي از كار انجام شده را به زبان انگليسي فراهم سازيم و پژوهش و نوشته هاي مفصل تر تهيه شده براي فرصتهاي بعد باقي ماند تاروزي چاپ شود ، گرچه اين قسمت از كار سر انجام خوبي نداشت.نوشته ها بعدها در كتاب مفصل تري در اختيار واسطه ي سفارت ايتاليا قرار گرفت كه متاسفانه با نبودن افراد علاقمند ودانشگاهي دقيق چون آقاي پيه مونتسه به نام افراد ديگري چاپ ونشر شد.
امروز ساختمان موجود در باغ مركز شهر در خيابان نوفل لوشاتو متاسفانه به صورت متروكه رها شده و دستكاريهايي كه در آن ساختمان صورت گرفته زمينه را براي سؤال در مورد چگونگي توجه به حفظ آن مطرح ساخته و همچنين تعميرات بسيار ساختمانهاي باغ فرمانيه و محوطه ي آن نيز به ترتيبي انجام شده كه انتظار بيشتري از توجه را توسط مسوولين سفارت ايتاليا طلب مي نمايد وتخريب ساختمان اصطبل در قسمت جنوبي باغ و در كنار مكاني كه امروز استخر و زمين تنيس در آن ساخته شده نيز مورد سؤال است. به همه اينها مي شد به ترتيبي توجه كرد كه از مسؤولين و از سابقه ي كشور ايتاليا در حفظ امور و ميراث فرهنگي انتظار مي رود.»
بعد دکتر کارلو چرتی، ایرانشناس و رایزن فرهنگی ایتالیا در ایران، سخنرانی خود را ارائه کرد:
«حضور در اینجا و شرکت در این مراسم برای من افتخار بزرگی است. من موقوفات افشار را همانند خانه خود می دانم، بیش از هرچیز بخاطر احترام و ارزش زیادی که برای ایرج افشار قائلم و سپس به دلیل دوستی و محبتی که مرا به سایر اعضای خاندان برجسته محمود افشار پیوند می دهد.
پروفسور آنجله میکله پیه مونتسه یکی از برجسته ترین ایران شناسان ایتالیایی است. وی آثار مهمی را به رشته تحریر درآورده است که دیگر دوستان متخصص در این باره توضیحات بیشتری خواهند داد. تنها به گفتن این مورد بسنده می کنم که پیه مونسته، هنگامی که مشغول تدوین فهرست نسخ خطی ایرانی در ایتالیا بود، قدیمی ترین نسخه شاهنامه را در کتابخانه ملی شهر فلورانس یافت. وی کارهای مهم و ارزشمندی در زمینه تاریخ مطالعات و تاریخ ایران در دوران مدرن انجام داده است.
دکتر کارلو چرتی ـ عکس از مجتبی سالک
پروفسور پیه مونتسه پس از بازگشت به ایتالیا از مامریت ده ساله اش در ایران، ابتدا به عنوان مدیر موسسه فرهنگ و سپس به عنوان مشاور فرهنگی روی کار تحقیقی پیرامون حضور ایرانیان در رم و تدریس زبان و ادبیات فارسی در دانشگاهSapienza متمرکز شد. در همین دانشگاه بود که بنده افتخار همراهی و همکاری با ایشان را داشتم.
آنجله از صمیم قلب بهت تبریک میگویم»
سخنران بعد استاد دکتر محمود امیدسالار بود که درباره یک وجه تخصصی دیگر از زندگی علمی پروفسور پیه مونتسه درباره شاهنامه سخنرانی کرد و چنین گفت:
« با عرض سلام و ادب خدمت جناب استاد پیهمونتسه و دیگر آقایان و خانمهایی که تشریف آوردند؛ راستش قرار بود که دیروز بازگردم به جایی که در آن زندگی میکنم، متاسفانه یا خوشبختانه آقای آرش افشار به بنده گفتند که جناب پیهمونتسه قرار است که در اینجا جایزهای بگیرند و بنده به احترام ایشان، سفرم را یک هفته به تأخیر انداختم.
دکتر محمود امیدسالار ـ عکس از مجتبی سالک
عرض شود که، آنچه که دربارة جناب استاد پیهمونتسه و خدماتش به زبان و فرهنگ و ادب فارسی، باید گفته شود، دوستانی که قبل از بنده صحبت کردند، گفتند. بنابراین اجازه بدهید که فقط در مورد بخش بسیار محدودی که حیطة نسبتاً تخصصی خودم هست صحبت کنم و آن کشف نخسة بسیار مهم فلورانس است که ما واقعا مدیون ایشان هستیم. تنها گلهای که بنده دارم این است که چرا بخش دوم را کشف نکردند و امیدوارم که انشاءالله آن هم به یاری خدا یک روزی پیدا شود و افتخار کشف آن نیز نسیب خود استاد پیهمونتسه شود. این نسخه متاسفانه مثل هر چیز دیگری در مملکت ما یک قدری بررسیاش حالت «حیدری و نعمتی» پیدا کرده. نسخههایی از قبیل نسخة فلورانس که با این همه وقتی کسانی که آشانایی دارند با کتابهای خطی به این نسخه نگاه میکنند ولو اینکه تاریخش اندکی دستخوردگی داشته باشد یا نداشته باشد که به نظر بعضیها دارد و به نظر بعضیها ندارد و بنده نمیخواهم وارد آن مطلب شوم، این نسخه مغتنم است؛ هم از نقطه نظر هنر کتابسازی، کتابآرایی و استنساخ و هم از نقطه نظر واژگان و مفردات و کمکی که به تصحیح متن شاهنامه میکند. البته بنده یک قدری در مورد تصحیح نظرم با خیلی از استادان دیگر تفاوت دارد. به این معنی که من فکر میکنم اهمیت دادن به نسخة اساس، هر نسخة اساسی که میخواهد باشد، مگر نسخی که به خط یا نویسنده است یا یک چنین سندیتی دارد، در دورة کامپیوتر دیگر زیاد سندیتی ندارد. یعنی، شیوة تصحیح متن تا حدودی، مثل هر چیز دیگری بر پایة امکانات تکنولوژیک عرضة متن قرار دارد. بنابراین، روزگاری که صحبت از تکیه به نسخة اصل و جنبی انگاشتن نسخههای فرعی قلمداد میشد، این روزگار به نظر من با وجود کامپیوتر و امکاناتی که کامپیوتر به ما میدهد کم و بیش ملغی است. به این خاطر که اگر مصحح کلیه نسخه بدلها را بادقت، مخصوصا نسخه بدلهایی که کم نقطه یا بینقطه هستند در پای صفحات و نه آخر کتاب – هیچ کس به آخر کتاب مراجعه نمیکند، بنابراین جوانهایی که اینجا هستید اگر میخواهید کتاب تصحیح کنید از بنده به شما نصیحت اگر میخواهید کسی نسخه بدلهای شما را بخواند، آخر کتاب نذارید چون بنده که خیلی هم به نسخه بدل علاقه و اعتقاد دارم بسیار به ندرت زحمت رفتن به آخر کتاب را به خودم هموار میکنم مخصوصا وقتی که کتاب را در چند مجلد عرضه کنید، بنابراین پای ورق که بگذارید بهتر است- به هر روی، اگر نسخههای خطی وجوه تفاوت یا ضعفهای گوناگون نسخی که مصحح استفاده کرده در پای صفحه باشد دیگر اینکه کدام نسخه اصلی و کدام یک فرعی، به نظر من کمابیش ملغی است. اما از نقطهنظر شیوة کار یا بدیهیات امر بالاخره میباید یک نسخه را نسخة اصل انگاشت و متن آن را اصل قرار داد و با نسخههای دیگر مقایسه کرد. از این موضوع راه گریزی نیست، اما اینکه پربها دهیم به نسخة لندن یا نسخة فلورانس یا نسخ دیگر به نظر من چندان فایدهای ندارد. تمام اینها را گفتم که عرض کنم که این دعواهای سر اینکه آیا نسخة فلورانس که آقای خالقی بدان خیلی تکیه کرده است در چاپ خودش، یا نسخة لندن باید بدان تکیه شود یا نسخ دیگر تا جایی که نسخه بدلها در دسترس قرار بگیرد این مطلب، مطلب مهمی نیست. اما خود این نسخه یک خصوصیت و ویژگیهای مخصوصی دارد که در قیاس با دیگر نسخ، اعتباری در ذهن عدهای از متخصصین به این نسخه میدهد. طبعا متخصصین دیگری هم هستند که این اعتبار را برای این نسخه قائل نیستند. این مسئله، مسئلهای علمی است و نه مسئلهای خصوصی و شخصی که بخواهیم در سر و مغز هم بزنیم یا خیلی انتقادات را تیز و تند بکنیم یا جنبة خصوصی بدان بدهیم. این نسخه هست، نسخ دیگر هم هستند و به صورت خیلی علمی و بدون دخالت احساسات و اینها، انسان با آن برخورد میکند. جناب پیهمونتسه که این نسخه را کشف کردند از این نقطه نظر یک حق بزرگی به گردن مصححین شاهنامه دارند؛ بخاطر اینکه یک متنی را در دسترس قرار دادند که سابق بر این اکتشاف ایشان موجود نبود و واقعا تکانی به قسمتهایی از شاهنامه شناسی دادند. به نظر بنده البته نسخهای که اخیرا آقای دکتر موسوی در بیروت کشف کردند و بنده و مرحوم افشار آن را چاپ عکسی کردیم تا در دسترس فضلا قرار بگیرد، آن نسخه هم از اهمیت شایانی برخوردار است ولی هیچ یک از این نسخهها به خودی خود، نه متن شاهنامه را میتواند به ما بدهد و نه خیلی اهمیت و ویژگیهای خاصی دارد که بخواهیم به آن اتکاء مطلق داشته باشیم. مطلب دیگری را هم دربارة تصحیح متن عرض میکنم و عرایضم را به پایان میبرم و برای آقای پیهمونتسه آرزوی سلامت و سعادت و عمر دراز و موفقیت روز افزون میکنم. آن مطلب این است که از زمان مرحوم استاد مینوی و استاد خانلری و دیگر فضلا که در اروپا معمولا تحصیل فرمودند یک نوعی شیفتگی و علاقة خاصی به روشمند بودن متدهای غربی در تصحیح وارد ایران شد. ورود این عقاید به نظر بنده کاملا بلامانع است. هرچه بتوانیم از هر فرهنگی بگیریم و بر پایة آن بومیسازی کنیم و چیزی از آن درآوریم بسیار هم خوب است. اما یک نکته را فضلایی که این مطالب را وارد، به قول امروزیها «گفتمان» علمی تصحیح متن کردند در نظر نگرفتند و آن این است که همانطور که با تاریخ تصحیح متن در اروپا آشنا هستید، میدانید که بیشتر تئوری و کارکردهای این فن از فضلا و علمایی پیدا شد که در اصل بر روی متون مذهبی کار میکردند از قبیل انجیل و غیره و یا روی متون ادبی کلاسیک اروپایی، آدمهایی مثل بنتلی، اراسموس و غیره پایهگذاران این فنی بودند که بعدها در خیلی از محققین انگلیسی و امریکایی و اروپایی به حد قابل توجهی از پیشرفت رسید، آنها با متون مذهبی خود شروع کردند. بنده فکر میکنم که اگر، محققین ما هم توجه بکنند به آنچه که محدثین در تصحیح متن، در تصحیح اسامی در تصحیح عبارات حدیث به کار بردند، بسیار بسیار ممکن است که ما بتوانیم شیوههای اجداد خود را دوباره کشف کنیم و اینها را با آنچه که از تکنیک فرنگی میدانیم تلفیق کنیم و یک تکنیک ایرانی کمابیش خالص بوجود آوریم. بخاطر اینکه تمدن ما در این مملکت همیشه پیشتاز بوده است در تمدن اسلامی. اگر شما آن هستة مرکزی اعتقادی اسلام را که در بین همه مسلمین مشترک است کنار بگذارید، پیشرفتهای علمی و ادبی تمدن اسلامی، یعنی روبنایی که بر این هسته اصلی بنا شده بیشتر مرهون کوششهای علما و فضلا و دانشمندان ایرانی بوده است. بنابراین بنده هیچ علتی و هیچ دلیلی نمیبینم که به همان شیوهای که سابق بر این کار میکردیم و همان کوششهایی را که در راه اعتلای دانش به کار میبردیم بدون توجه به این که این مطالب را از کجا اخذ میکنیم، زیرا همانطور که میدانید در تمدن ما از هند و روم و از هرجای دیگری که مقدور بود، ایرانیها مطالبی را گرفتند و بومی کردند و این جهش را در تمدن اسلام به وجود آوردند. حال یک گوشة تمدن و تحقیق و علم، همان مسئلة تصحیح متن است. تصحیح متن هم به خاطر اهمیت قرآن در تمدن اسلامی و بخاطر اهمیت حدیث، یک مرکزیت خاصی برای علمای ما داشته و دارد. بنابراین من به جوانهایی که اهل فن هستند این توصیه را میکنم که نه از نوآوریها و تکنیک غربی غافل بشید و نه از مردهریگ نیاکانتان.
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته. »
سخنران پایانی دکتر منصوره اتحادیه بود که درباره زندگی علمی و ادبی پروفسور پیه مونتسه سخن گفت:
« با درود بر زنده یاد ایرج افشار که عمری را در راه پیشرفت و توسعه تاریخ و فرهنگ ایران زمین گذاردند و با تشکر از برگزارکنندگان بزرگداشت آنجلو پیهمونتسه.
آشنایی و دوستی من با استاد آنجلو پیهمونتسه به زمانی باز میگردد که ایشان رایزن فرهنگی سفارت ایتالیا در ایران بودند. در آن هنگام علاوه بر تبادل نظر و بحثهای تاریخی و شرکت در چند همایش بینالمللی، در پاییز 1374 ایشان سخنرانی مبسوطی در نشر تاریخ درباره شناخت قرآن در ایتالیا در قرن پانزدهم میلادی ادا کردند. همچنین به پیشنهاد ایشان در تدوین کتاب سفارت ایتالیا با مهندس کامران صفامنش و مرحوم دکتر یحیی ذکاء همکاری داشتیم. مهندس صفامنش معماری بنا و باغسازی را توصیف کردند و شرح دادند و دکتر ذکاء به جنبههای هنری و کاشیکاری بنا پرداختند و من زندگانی پر ماجرای فیروز میرزا نصرت الدوله صاحب این ساختمان را توضیح دادم.
من شخصا با بعضی از نوشتههای آنجلو پیهمونتسه آشنا هستم، از جمله مقالات ایشان درباره قشون ایران در دوره ناصری تحت عنوان «افسران ایتالیایی در خدمت ایران قاجار» که در مجله تحقیقات تاریخی، علمی، پژوهشی، در 1368 منتشر شد.
و مقاله «ارتش ایران در سال های 1874و1875، ساختار و سازماندهی آن از دید ژنرال انریکوآندره» که در مجله تاریخ معاصر در سال 1370 منتشر شد.
دکتر منصوره اتحادیه ـ عکس از مجتبی سالک
همچنین با کتاب پرارزش «ایتالیا و اصفهان 1543-1989» که به مناسبت برگزاری نمایشگاه تکنولوژی ایتالیا در اصفهان و چهارصدمین سال پایتختی اصفهان و یادبود روابط دوستانه ایران و ایتالیا در 1370 تدوین کردند، آشنایی دارم. این کتاب حاوی این نکات است.
در زمان ازون حسن آق قیونلو به سال 1474/900ق.
اصفهان در زمان شاه عباس صفوی
اغذیه در اصفهان
زاینده رود
خصوصیات شهر اصفهان:
بارعام در باغ سلطنتی اصفهان در سال 1694/1105ق.
اهدای نشان پاپ به امام جمعه اصفهان 1864/1281ق، ستون های مسجد جمعه اصفهان و ساختمان عالیقاپو در اصفهان. شاید مهمتر از همه قسمتهای کتاب کتابشناسی ایتالیایی اصفهان میباشد که آنجلو پیهمونتسه تهیه کرده است.
شایان ذکر است که اثار پیهمونتسه بسیار گسترده و متنوعتر از آن است که در فرصت کوتاه بتوان به بحث درباره آنها پرداخت، زیرا ایشان از سال 1350ش تا به امروز به پژوهش درباره تاریخ و ادبیات ایران، مشاهیر ایران، روابط ایران و ایتالیا پرداخته است. رابطه دیرینه ایران و ایتالیا هیچگاه خصمانه یا استعماری نبوده است، از این جهت دیدگاه آنجلو پیهمونتسه با بسیاری از شرقشناسان تفاوت دارد. ازجنبههای جالب توجه تحقیقات ایشان معطوف به فرهنگها و تاثیرپذیری از همدیگر بوده است.
بطور کل اکثر مسائلی را که آنجلو پیهمونتسه در آن باره تحقیق و تفحص میکند، مسائلی ناب و کمتر شناخته شدهاند، به همین مناسبت در اینجا به اختصار به معرفی منبعی خواهم پرداخت که شاید برای بعضی از محقیقن کمتر شناخته شده است. این منبع «گنجینه لغت» نوشته پادری آنجلو است و توسط دکتر کریم مجتهدی در مجله آینده در سال 1364 معرفی شده است و سپس در کتاب وی «آشنایی ایرانیان با فلسفه های جدید غرب» در سال 1384چاپ شد و من با اجازه ایشان این کتاب را در اینجا معرفی میکنم.
همانطور که میدانیم رابطه ایران و غرب در تمام دوره مغول و تیموری قطع نشد و همچنان در دوره قرقویونلو، آق قویونلو نیز ادامه داشت، اما با فتح قسطنطنیه به دست ترکان عثمانی در سال 1453 م/857ق، این رابطه بخصوص در زمینه تجارت لطمه دید.
اروپائیان از آن پس در معرض خطر حملات عثمانی قرار گرفتند، و بخصوص از پیشرفت ترکان به سوی اروپا واهمه داشتند، به این دلیل توجه خود را معطوف به ایران کردند. سلسله صفویه در سال 1502 م به قدرت میرسد، و برای حفظ تمامیت ارضی، ملی و استقلال ایران در مقابل عثمانی در صدد یافتن متحدان جدیدی در مقابل دولت عثمانی بر میآید، به همین سبب به رواج مذهب تشیع نیز میپردازد و از این طریق به عنوان متحد بالقوهای برای اروپائیان در میآید. بنابراین از یک سو رفت و آمد دیپلماتها، سیاحان و تجار اروپایی با انگیزه سیاسی و تجاری گسترش و تداوم مییابد و از سوی دیگر مبلغان مذهبی وابسته به واتیکان برای تبلیغ دین عیسویت بین ارامنه و آسوریان به ایران سفر میکنند. عدهای از آنهاعلاوه بر تبلیغ مذهب، نقش سیاسی نیز به عهده داشتند و برای تضعیف دولت عثمانی ایرانیان را ترغیب به جنگ علیه ترکها میکنند و از طرف دیگر ترکان را علیه ایران تحریک میکردند. تعدد سفرنامه و کتاب از قرن 17 میلادی به زبانهای مختلف اروپایی درباره ایران، نشانه توجه اروپائیان به این کشور میباشد، تا به شناخت و نفوذ هرچه بیشتر دست یابند. گفتنی است بنا به نوشته پادری آنجلو، در این وقت زبان ایتالیایی بیش از هر زبان دیگری در ایران رواج داشته است.
از اواسط قرن 17 در لیدن و آمستردام در هلند و سپس آکسفورد و لندن چاپخانهها حروف فارسی ابتیاع کردند و به چاپ ترجمه کتابهای دینی به زبان فارسی و کتابهای فارسی مبادرت ورزیدند. چنانچه اولین چاپ گلستان سعدی با حاشیههای لاتینی در 1664م در لندن به چاپ رسید. عده ای از اشخاص که به ایران رفت و آمد داشتند، فارسی آموختند و بعضی از آنها سالها در ایران اقامت گزیدند، مانند کشیش کارلو لئونلی از فرقه کارملیت- که بیست سال از 49-1629م در ایران بود و فرهنگی به زبان لاتین و دستور زبان فارسی تدوین کرد. در نیمه اول قرن 17 پدر رافائل دومانس، حدود 20سال در صومعهای در اصفهان زندگی کرد و کتابی درباره «دولت ایران» در سال 1660 منتشر کرد. همچنین نسخه خطی یک فرهنگ ایتالیایی فارسی نیز در سال 1648 تدوین شد که در کتابخانه ملی اسپانیا نگهداری میشود. در سال 1669 نیز ادمند کاستلی فرهنگ لغتی به هفت زبان در لندن چاپ میکند. بنابراین گنجینه لغتی که در اینجا معرفی میشود، اولین فرهنگ لغت محسوب نمیشود، اما بنا به گفته دکتر مجتهدی کاملترین آن است. این اثر به 4زبان لاتین، ایتالیایی، فرانسه و فارسی در سال 1684 در آمستردام چاپ میگردد. نویسنده آن به طوری که اشاره شد پادری آنجلو کارملیت فرانسوی اهل تولوز است.
عنوان لاتین آنGazophylacium Linguae Persarum میباشد که ترجمه تحتاللفظی آن گنجینه زبان پارسیان است. بنا به نوشته مولف کتاب گازاGaza به معنی گنج است که از فارسی به زبان لاتین وارد شده است و به این دلیل عنوان«گنجینه زبان پارسیان» عنوان مناسبی است. در آغاز کتاب به فارسی نوشته شده است «لغه فرنگ و پارس تالیف بنده و قربان حضرت ایسوع پادری آنجلو کرملیط مولود شهر و دیوان عظیم ممالک فرانسه طولوزه». همچنین به زبان لاتین نوشته شده است: «اثر مفید لازم برای مبالغتی که به شرق میروند، برای استادان زبانها، برای محققان کتب مقدس، برای بازرگانان و برای جهانگردانی که به کشورهای شرقی رهسپار میشوند».
کتاب به پاپ اینوسان یازدهم اهدا و در ابتدای آن نامهای از وی منتشر شده است که سهم مهم تبلیغات و هدف سیاسی آن مشخص میگردد. چنانچه نوشته است: «اسلحههای شما عبارت از مبلغان و تبلیغات و کاربرد زبانها است». پادری آنجلو مینویسد که پاپ در طبع کتاب میکوشید و بودجهای هم اختصاص داده بود به جنگ با ترکها.
او در مقدمه کتاب جریان آشناییاش را با زبانهای شرقی و مسافرت به شرق را شرح میدهد. وی در رم زبان عربی آموخت و سپس به شرق سفر کرد و در دورة شاه سلیمان صفوی در سال 1664 وارد اصفهان شد. وی در صومعة کاتولیکها – که اکثر کشیشان آن کارملیت بودند- فارسی را آموخت و خیلی زود توانست بدون مترجم با مردم محاوره کند. وی در حدود پانزده سال در ایران زندگانی کرد و بنا به گفتة خودش به سختی توانست «این گنجینه را که از زر و سیم نیست و از درون خاک بیرون نیامده است» را تهیه کند و هدف خصمانه او نیز کاملاً واضح است چون مینویسد امید دارد که با تدبیر جنگی و سیاسی و فرهنگی پیروزی قطعی نصیب مسیحیت شود. وی در سال 1678م ایران را ترک کرد و به بصره، حلب، طرابلس و قبرس سفر کرد. سپس از راه استامبول به رم رفت. او برای چاپ کتابش به پاریس سفر کرد اما موفق به چاپ آن نمیشود. ولی پس از چندی برای انجام امور رسمی و وظایف کشیشی به آمستردام اعظام میگردد. در آمستردام حروف عربی تهیه میکند و به نوشتن مقدمه و آنچه مدت 15 سال جمعآوری کرده بود میپردازد. در نیمه کار به این نتیجه میرسد که از بعضی ضربالمثلهای فارسی نیز استفاده کند و این امر موجب دوباره کاری میشود. سرانجام موفق میشود که کتاب خود را در آن شهر چاپ کند.
کتاب شامل این قسمتهاست:
نامه مولف به پاپ اینوسان یازدهم، مقدمه مولف به زبان لاتین، تشویقنامه اشخاصی که نسخة خطی کتاب را خوانده بودند از جمله:سفیر فرانسه در استامبول، نامهای از دفتر پادشاه فرانسه لویی 14، الفبای زبان فارسی و تلفظ آنها، کلمات مشابه زبان فارسی و اروپایی، بعضی نکات دستوری، بحثی دربارة دین مسیح، دکتر مجتهدی خاطرنشان میکند که دربارة تشابه زبان فارسی و اروپایی، امروز این قسمت به لحاظ علمی چندان معتبر نیست، فقط نمونهای از زبانشناسی تطبیقی ابتدایی است به خصوص که تشابه ظاهری کلمات در نظر گرفته شده است مانند: ابرو Brow به لاتین و انگلیسی، آدم homo به لاتین، انبر anbra به لاتین، اسطرلاب astabalium به لاتین، اطلاس atlas، بالاخانه balcon به فرانسه، بستر balster بلژیکی
گفتنی است که در پایان کتاب نام چند نفر که اثر را دیده و از آن تمجید کردهاند را ذکر میکند، از جمله شاردن که این کتاب را قبل از چاپ در هلند دیده و از آن تمجید کرده است.
پاردی آنجلو علاوه بر آوردن معانی لغات، گاه به نحوة زندگی ایرانیان، به آدام و رسوم و همچنین فرهنگ و ادب ایرانیها و بعضی از ضربالمثلهای فارسی نیز اشاره دارد. او بعضی از کتابهای فارسی مانند شاهنامه و جامع عباسی را نیز نان میبرد. همچنین دربارة وضع اجتماعی و تشکیلات دورة صفوی –که مشاهده کرده بود- مطالبی نوشته است. دکتر مجتهدی به بعضی از اشتباهات املایی که در ترجمه مفاهیم وجود داشته است، اشاره میکند، اما این امر از اهمیت کتاب نمیکاهد.
البته سفرنامههای این دوره برای شناخت جامعة ایران منابع بسیار مهمتری هستند، مانند سفرنامة پیترو دلاواله یا تاورنیه و البته شاردن و بسیاری دیگر چون همیشه میتوان نکات تازهای از آنها دریافت، چنانچه در سفرنامه شاردن مسائل مربوط به خلیج فارس تاکنون چندان مورد توجه قرار نگرفته است. ولی در اینجا هدف معرفی اجمالی این کتاب ود، اگر کسی علاقهمند باشد باید به مقالة دکتر مجتهدی و البته خود کتاب رجوع کند، چون منبع بسیار ارزشمندی است که باید هم از لحاظ تاریخی و زبانشناسی و هم از نظر مسائل اجتماعی مورد بررسی دقیق قرار گیرد و تحلیل عمیق گردد.»
سپس علی دهباشی متن منشور بنیاد موقوفات دکتر افشار را خطاب به پروفسور پیه مونتسه قرائت کرد:
دانشمند ایرانشناس جناب آقای آنجلو میکله پیه مونتسه
شما دوست دیرینه ایراناید و دنیای ایرانشناسی آگاهی از سابقه ایرانشناسی در ایتالیا را مدیون شماست.
شما سالهاست که با همتی بلند و شوقی بسیار به تحقیقات ایرانشناسی پرداختهاید و ایران دوستان را از نوشتههای محققانه و مبتکرانۀ خود بهرهور ساختهاید.
شما در شناخت نسخ خطی و دستیابی به مجموعههای دورافتاده در زوایای ایتالیا همتا ندارید. سالهاست که نسخههای دیرینه را مییابید و معرفی میکنید و نمونه برجستۀ آن، فهرست نسخههای خطی در کتابخانههای ایتالیاست که در نوع خود بیمانند است.
شما اقدم نسخ شاهنامه فردوسی یعنی نسخه مورخ 614 ق را در گوشهای از فلورانس شناختید و به جهانیان شناساندید و این نسخه، ضابطۀ تصحیح شاهنامه را دگرگون ساخت.
شما یکی از قدیمترین و نفیس ترین نسخه های منطق الطیر عطار، یعنی نسخه مورخ 857 ق را درکتابخانه تورینوی ایتالیا به دست آوردید که از نسخه های مصور کم نظیر و شاید یگانه منطق الطیر مصور است.
شما، کتاب گرانقدر تاریخ ادبیات ایران به زبان ایتالیایی، و کتابشناسی ایران در زبان ایتالیایی را تألیف نمودید که کتاب اخیر قریب به هزار صفحه و دربردارندۀ نام و مشخصات 685 کتاب و مقاله است و این دو اثر بزرگ گواه کوششهای ایرانشناسی ایتالیاست و طبعاً ما هم سپاسگزار زحمات سالهای دراز شماییم.
شما در مدت نه سالی که به رایزنی فرهنگی در ایران منصوب شده بودید فعالیتهای فرهنگی گسترده ای انجام دادید که از آن جمله است انتشار کتابهای ارزشمند « ایتالیا و اصفهان»، « سفارت ایتالیا در تهران» که این نیز نتیجه دانش و ذوق و اطلاعات وسیع شماست.
شما سالها در دانشگاه استراسبورگ تدریس کرده و دانشجویان زیادی در رشته ایرانشناسی پروردهاید که اکنون جمعی از آنها در دانشگاههای جهان بر کرسی تدریس ایرانشناسی نشسته اند.
اکنون موجب سرافرازی است که بیستمین جایزه تاریخی و ادبی بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار یزدی به شما تقدیم می گردد که شامل یک قطعه پایزه از چهره واقف و یک تخته قالیچه ابریشمی نائینی است که نام شما بر آن بافته شده و نمونه ای است از هنر والای سنتی کشور ایران.
دکتر سید مصطفی محقق داماد
رئیس شورای تولیت
علی دهباشی پس از قرائت منشور ااشاره کرد که جایزه به پروفسور پیه مونتسه از سوی زنده یاد ایرج افشار به هیئت گزینش که مرکب است از : دکتر سید مصطفی محقق داماد ـ دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی ـ دکتر ژاله آموزگار ـ دکتر جلاق خالقی مطلق ـ دکتر محمود امیدسالار ـ کاوه بیات و دکتر حسن انوری پیشنهاد شد که از سوی هیئت گزینش مورد تأیید و استقبال قرار گرفت.
سپس از دکتر سید مصطفی محقق داماد و پروفسور پیه مونتسه دعوت کرد و از قالیچۀ اهدایی موقوفات رونمایی شد و پروفسور مونتسه طی سخنانی چنین گفت:
دکتر سید مصطفی محقق داماد و پروفسور آنجلو میکله پیه مونتسو ـ عکس از مجتبی سالک
« نخستین سخن ابراز تشکر و سپاسگزاری از استاد گرامی شادروان ایرج افشار. از همة سخنرانان نیز تشکر میکنم و همینطور از همة خانمها، آقایان، اساتید، محققان و دوستان که تشریف آوردند. چهل و یک سال پیش، در 1970 میلادی که جناب استاد ایرج افشار برای یک کنگرة بینالمللی در مورد ایران در قرون وسطی به روم تشریف آورده بودند و این فرصت بود که در آن زمان با ایشان آشنا شدم. البته، ایشان با ما آشنا شدند و ما را شناساندند. در آن زمان کتابی ایشان کتابی که نوشته بودند به نام «بیاض سفر» را به من تقدیم کردند. [کتاب حاوی] یادداشتهای سفرهایی که سراسر جهان میکردند از جمله سفر به روم. در این خصوص یک گزارش در این کتاب آمده دربارة ایرانشناسی و ایرانشناسان معاصر در ایتالیا و از جمله این فقیر حقیر هم معرفی شدم. حقیقت این است که بیشتر از تحقیقات من تا از تحقیقات دیگران و اساتید بزرگ و مشهور نوشت؛ تحقیقات دوران جوانیام. دومین کتابی که نسخهای از آن را به من تقدیم کردند «کتابشناسی فردوسی» بود. البته در آن زمان مکاتبه با یکدیگر را شروع کرده بودیم و دوستیای میان ما ایجاد شده بود، بنیان این دوستی، دانشدوستی بود. به ویژه میان ما، مکاتبه در خصوص نوشتههای یکدیگر انجام میشد. چند رشته تحقیقی، پژوهشهایی که عبارت است از کتابشناسی، ایرانشناسی، در آنچه که مربوط به خودم است ایرانشناسی در ایتالیا از اوایل قرن 14 میلادی، دوران ایلخانان در ایران و آنچه که مربوط به خود ایشان بود، ایرانشناسی در ایران و در جهان و رشتة سوم نسخهشناسی و سپس پژوهشی در باب اسناد تاریخی، تاریخ دوران قاجار. بنابراین، یک دوستی دائم و متداوم میان ما شکل گرفت. همة ملاقاتهایی که با ایشان داشتم به خصوص زمانی که عهدهدار خدمت دیپلماتیک در تهران بودم این فرصت را بوجود آورد که در دفعات مکرر ایشان را زیارت و با ایشان صحبت کنم. همواره صحبت اخبار در مورد یک نسخه، در مورد یک نویسنده در مورد یک تاریخ، سند و … انجام میشد. آن دوران یعنی تقریبا 20 سال پیش و سالهای بعد، به این موضوع پیبردم که زمانی که در دانشگاه تدریش میکردم نیز بر من و همکاران خارجی دیگرم که در کشورهای خودمان پژوهش میکردیم آشکار شد که سه مرجع تحقیق در زمینه ایرانشناسی وجود دارند. یکی از این ستارههای دانش – البته این نظر شخصی من است- جناب ایرج افشار بود، هنگامی که تحقیقی انجام میدادیم و به اخبار، اطلاعات و یا جزییاتی نیاز داشتیم به ایشان رجوع میکردیم. ستارة دوم در زمینة نسخهشناسی و فیولوژی متون فارسی، جناب استاد محقق دانشپژوه است و ستارة سوم جناب استاد باستانیپاریزی است. پیوندی با این سه استاد داشتم و دارم که بنیان آن همین دوستی برای دانش است. نوشتن و خواندن نام خانوادگی من در ایران و به خط فارسی مشکل ایجاد میکند. زمانی که رایزن فرهنگی سفارت ایتالیا بودم با افراد زیادی آشنا شدم و با آنها ملاقات میکردم. تلفظ نام خانوادگی من به این شکل در میآمد «پیر»، همین و بس! سبب آن این است که هیچ کلمه در زبان فارسی با هجای نام خانوادگی من شروع نمیشود. بعد از ظهری در همین حوالی، جناب ایرج افشار قرار ملاقاتی با من داشتند. بنده به منزل ایشان در کوچة سروناز رفتم. همین که رسیدم، ایشان را دیدم که لباس کوهنوردی بر تن داشتند و از یک گردش در کوهستان باز میگشتند. به ایشان عرض کردم، جناب استاد میدانید معنی اسم من به زبان فارسی چه میشود؟ ایشان گفتند: البته، «پیه مون» به زبان فرانسه میباشد و روستایی است در شمال غربی ایتالیا. عرض کردم: درست است، پیهمونتسه در اصل از همان منطقه ریشه میگیرد و به زبان فارسی میشود «کوهپایهای». و اسم من یعنی «آنجلو میکله»، واژه آنجلو که اصل آن یونانی است به معنی فرشته است و میکله، همان میکائیل است. بنابراین، اضافه کردم که «آنجلو میکله» نام من است و زیرا در شهری در بالای کوهی در منطقة «گرگانو» در جنوب شرقی ایتالیا است متولد شدم که نام آن شهر به فارسی میشود «کوی فرشته مقدس». و طبق روایت مسیحی، میکائیل سرور فرشتگان و مدافع خداوند و آدمیان در یکی از غارهای این کوه در قرن پنجم میلادی ظهور کرد.
پروفسور آنجلو میکله پیه مونتسه ـ عکس از مجتبی سالک
سال گذشته، پژوهشی نوین را شروع میکردم که نامهای از ایرج افشار توسط ایمیل به دستم رسید که این جایزه را در صورت موافت من و به شرط آنکه شرححال خودم و کتابشناسی تحقیقات خودم را برایشان ارسال کنم، به من خواهند داد. من جواب دادم اما دوباره نامهای دیگر نوشتند و این اتفاق در 12 ماه و یک روز پیش اتفاق افتاد. من که ده سال اخیر خدمت دیپلماتیک را در ایران ترک کرده بودم، پژوهشهایم را در یک مورد متمرکز کرده بودم یعنی شهرهای ایتالیا و نسخههای خطی و اسناد تاریخی و غیره. اما من استاد زبان و ادبیات فارسی در روم بودم و شهروند روم نیز شده بودم؛ بنابراین خواستم جوابی به این سوال بدهم که «روم و ایران چه وجه مشترکی با هم دارند». لذا، تحقیق کردهام آنچه را که از ایران میتوان در روم دید. این موضوع تاثیر نگارش ایران در بناهای باستان و تاریخی و هنری روم را نشان میدهد که عبارت است از 1- باستانشناسی. 2- کاخها و کلیساها. توضیح این موضوع را در کتابی آوردهاو که چاپ آن را به ناشری پیشنهاد کردهام. این موضوع به اتمام رسیده بود و پژوهشی دیگر را آغاز کرده بودم که نامة جناب افشار به بنده رسید. این پژوهش نوین فهرست همة نسخ خطی و همة اسناد تاریخی فارسی است که در واتیکان نگه داشته میشود. چون همه اینها چه نسخ و چه اسناد تاریخی هنوز کاملا مشخص نیست. جهانگردی در زمان شاهعباس به ایران آمده بوده و یک مجموعه نسخههای خطی فارسی را تهیه کرده بود و این مجموعه همچنان موجود است اما کامل نیست. من نسخههای دیگر را پیدا کردم.
آرزو داشتم در چنین جلسهای این موضوعات را خدمت ایرج افشار اعلام کنم[که فرصت آن پیش نیامد]. اما تصور میکنم که همچنان جان وی در میان ما زنده است.»
در پایان مراسم سردبیر مجله بخارا از طرف شورای تولیت و خانوادۀ ایرج افشار : خواهران و برادران و فرزندان ایشان که آرش افشار به نمایندگی از طرف بهرام و کوشیار در این مراسم حضور دارد از سخنرانان ، استادان و دانشجویان تشکر کرد و به ویژه از دکتر علی افخمی، ریاست مؤسسه لغت نامه دهخدا و مرکز بین المللی آموزش زبان فارسی ـ کتابخانه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی ـ دایره العمارف بزرگ اسلامی ـ آقای سید محمود دعایی و روزنامۀ اطلاعات ـ مدیریت انتشارات سخن ـ همکاران مطبوعاتی در روزنامه شرق و خبرگزاری های ایسنا و مهر ، دانشجویان رشتۀ ادبیات و تاریخ که از دانشگاههای تهران، کرمان، رشت ، تبریز، یزد و دیگر دانشگاهها که خود را به این مراسم رسانده اند و همچنین از آقایان نادر مطلبی کاشانی، کارگاه داود زمانی نائینی ، سعید قربانی و سید جواد میرهاشمی تشکر کرد.
از راست : آرش افشار، دکتر محمود امیدسالار، پروفسور پیه منتسه، دکتر علی افخمی،سیروس علی نژاد، دکتر کارلو چرتی، علی دهباشی ـ عکس از مجتبی سالک
از جمله شخصیت هایی که در مراسم حضور داشتند : حسن انوری ـ محمد ابراهیم باستانی پاریزی ـ هوشنگ دولت آبادی ـ محمد استعلامی ـ ژاله آموزگار ـ پیروز سیار ـ نوش آفرین انصاری ـ عبدالمحمد روح بخشان ـ ابراهیم تیموری ـ علی اصغر سعیدی ـ ایرج پارسی نژاد ـ توفیق سبحانی ـ فریبا افکاری ـ سوسن اصیلی ـ سید عبدالله انوار ـ سرمد قباد ـ کریم اصفهانیان ـ مجید تفرشی ـ علی بهرامیان ـ سید علی آل داود ـ بدرالزمان فریب ـ فریدون جهانشاهی ـ احسان نراقی ـ سیروس علی نژاد ـ محمد بفایی ـ علی رواقی ـ فرهاد طاهری ـ شهرام ناظری ـ پژمان فیروزبخش ـ اکبر ایرانی ـ محسن جعفری مذهب ـ کاوه بیات ـ فریده رازی ـ سید کاظم موسوی بجنوردی ـ محمد حسن ابریشمی ـ عبدالکریم تمنا ـ محمد حسن حامدی ـ بیوک رضایی ـ حمید جعفری ـ عنایت الله مجیدی