سید فخرالدین شادمان: نقد فرهنگ و «تسخیر تمدن فرنگی»/علی قیصری ترجمه: علی معظمی

 

فخرالدین شادمان
فخرالدین شادمان

سید فخرالدین شادمان (متولد تهران، ۱۲۸۶/۱۹۰۷؛ و. لندن، ۴ شهریور ۱۳۴۶/ ۲۶ اوت ۱۹۶۷)، منتقد فرهنگی و داستان‌نویس، استاد تاریخ، متصدی مسئولیت‌های دولتی، و وزیر کابینه بود. (۱)

شادمان در خانواده‌ای متولد شد که سنت آموزش علوم قدیمه‌ی دینی در آن سابقه داشت. پدرش حاج سید ابوتراب (و. ۱۳۲۸) واعظی مشهور بود. شادمان فرزند ارشد در میان شش خواهر و برادرش بود. او تحصیلات خود را در مدرسه‌ی علوم دینی میرزا صالح و مدرسه‌ی خان مروی در تهران آغاز کرد، که برنامه‌ی درسیشان شامل صرف و نحو و ادبیات عرب، و فقه اسلامی بود. استادانش سید محمد حیاط‌شاهی و شیخ محمدتقی مدرس نهاوندی بودند. (۲) وی سپس تحصیلات خود به سبک جدید را در تهران در این مدارس دنبال کرد: سرچشمه کمال، تدیّن، و دارالفنون. در سال ۱۳۰۴ از دارالمعلمین مرکزی، که بعداً دارالمعلمین عالی نام گرفت، فارغ‌التحصیل شد، و دو سال بعد در ۱۳۰۶ از مدرسه‌ی حقوق فارغ‌التحصیل گردید، که هر دو این مراکز در تهران بودند.

در همین دوره شادمان در شماری از مدارس متوسطه تهران شامل ثروت، علمیه، ادب، شرف مظفری، و کمالیه، فارسی و فرانسه آموخت و در دارالمعلمین نیز از سال ۱۳۰۵ تا ۱۳۰۷ به فراگیری فرانسه و انگلیسی پرداخت. شادمان در فاصله‌ی سال‌های ۱۳۰۶ و ۱۳۰۷ سردبیر هفته‌نامه‌ی ادبی و تاریخی طوفان هفتگی بود (۳) و به این ترتیب در آن نشریه با شاعر انقلابی و سوسیالیست، محمد فرخی یزدی (۱۲۶۸ – ۱۳۱۸) همکاری می‌کرد. از دیگر نویسندگان این نشریه می‌توان از محمدتقی بهار (۱۲۶۵ – ۱۳۳۰)، سید عبدالرحیم خلخالی (۱۲۵۱ – ۱۳۲۱)، و احمد کسروی (۱۲۶۹ – ۱۳۲۴) نام برد. (۴) برخی از نخستین نوشته‌های شادمان در شماره‌های مختلف طوفان هفتگی منتشر شده است. (۵)

پس از فارغ‌التحصیلی از مدرسه‌ی حقوق تهران شادمان به دادگستری پیوست و مشاغل چندی را در آن زمان که وزیر دادگستری دولتمرد اصلاح‌گر علی اکبر داور (۱۲۶۴ – ۱۳۱۵) بود، به‌عهده گرفت. مشاغل شادمان از جمله شامل ریاست محاکم بدایت (۱۳۰۶)، و نیز عضویت در محکمه تجارت (۱۳۰۷) بود. او همچنین در محکمه‌ی کورت لیندنبلات (۶) ، مشاور مالی و رئیس آلمانی پیشین بانک ملی که به اتهام اختلاس دستگیر شده بود در مقام دادستان عمومی تهران حاضر بود (در سال ۱۳۱۱). شادمان از سال ۱۳۱۱ تا ۱۳۲۵ از طرف دولت ایران در شرکت نفت انگلیس و پرشیا (۷) (که در ۱۳۱۵ به شرکت نفت انگلیس و ایران (۸) تغییر نام داد) مشغول به کار بود. وی ابتدا در مقام معاون نمایندگی دولت ایران در این شرکت کار می‌کرد، و سپس در سال ۱۳۱۸ به عنوان کفیل نمایندگی ایران در این شرکت برگزیده شد. شادمان در دوران چهارده‌ساله‌ی فعالیتش در شرکت نفت اقامت‌های طولانی‌ای در اروپا، و بیشتر در لندن، داشت. (۹) در لندن همچنین به‌عنوان دبیر سوم افتخاری هیئت نمایندگی ایران در انگلستان برگزیده شد. این سِمَت دوستی او را با حسین علا (۱۲۶۰ – ۱۳۴۳) که در سال ۱۳۱۵ در رأس این هیئت وزیر مختار ایران در انگلستان شده بود، تحکیم بخشید و سپس دوستیش را با سید حسن تقی‌زاده (۱۲۵۷ – ۱۳۴۸) که در سال ۱۳۲۰ جانشین علا شد. (در سال ۱۳۲۲ هیئت نمایندگی ایران در انگلستان به سفارت ایران تبدیل شد و وزیر مختار عنوان سفیر گرفت.)

شادمان در اروپا به تحصیلاتش ادامه داد. پس از گذراندن دو سال دوره‌ی حقوق و اقتصاد سیاسی در دانشگاه پاریس، در سال ۱۳۱۴ (۱۹۳۵ م) «فوق‌لیسانس حقوق» (۱۰) گرفت. (۱۱) در تابستان سال ۱۳۱۵ (۱۹۳۶ م) شادمان در برنامه‌ی دکترای علوم سیاسی مدرسه‌ی علوم اقتصادی لندن (۱۲) پذیرفته شد و در سال ۱۳۱۹ (۱۹۳۹ م) در رشته‌ی تاریخ دکترا گرفت. پایان‌نامه‌ی دکترای او به تحلیل روابط ایران و بریتانیا در سال‌های ۱۸۰۰ – ۱۸۱۵ اختصاص داشت. شادمان همچنین طی دو دوره به‌عنوان مدرس نیمه وقت در مدرسه‌ی مطالعات شرقی لندن به تدریس زبان فارسی پرداخت؛ نخست در سال ۱۹۳۴ و سپس در سال ۱۹۴۳ (مدرسه‌ی مطالعات شرقی در سال ۱۹۳۸ به مدرسه‌ی مطالعات آسیا و آفریقا تغیر نام داد). (۱۳) طی جنگ جهانی دوم، وقتی مدرسه‌ی علوم اقتصادی لندن و مدرسه‌ی مطالعات آسیا و افریقا موقتاً از لندن به کمبریج منتقل شدند، شادمان دو سال را در کمبریج گذراند و یکسال هم به‌عنوان محقق مهمان به دانشگاه هاروارد رفت. (۱۴)

شادمان در بریتانیا به «انجمن ایران» (۱۵) پیوست و در نخستین نشست عمومی سالانه‌ی آن انجمن که به تاریخ ۱۰ ژوئن ۱۹۳۶ در لندن برگزار شد، به‌همراه بازیل گری (۱۶) به‌عنوان دبیر افتخاری مشترک این نشست انتخاب شد. از جمله اعضای انجمن ایران می‌توان به لارنس لاکهارت، (۱۷) رینولد الن نیکلسن، (۱۸) و ای. دنیسن راس (۱۹) اشاره کرد که هر یک به وجوهی از مطالعات ایرانی پرداخته بودند. (۲۰) شادمان همچنین با آرتر جان آربری، (۲۱) والتر هنینگ، (۲۲) ولادمیر مینورسکی، (۲۳) و محمد قزوینی (۱۲۵۶ – ۱۳۲۸) دوست بود.

شادمان در سال ۱۳۲۰ در لندن با فرنگیس نمازی (۱۲۹۴ – ۱۳۶۲)، از خاندان متمکن نمازی که به نیکوکاری شهرت داشتند، ازدواج کرد. فرنگیس نمازی خود سپس به دلیل ترجمه‌هایش از شماری از آثار کلاسیک اروپایی مانند ظهور و سقوط امپراطوری روم نوشته‌ی ادوارد گیبون (تهران، ۱۳۵۴)، و تراژدى قیصر (تهران، ۱۳۳۴) و تراژدى مکبث (تهران، ۱۳۴۰) اثر ویلیام شکسپیر ، شهرت یافت.

شادمان پس از بازگشت به ایران به مشاغل و مسئولیت های رسمی متعددی منصوب گردید. او در سمت و مسئولیت دولتی اش در سال ۱۳۲۶ رئیس شرکت بیمه‌ی ایران شد؛ در سال ۱۳۲۷ سرپرست اداره‌ی کل تبلیغات و رادیو و انتشارات گردید؛ در همان سال در کابینه‌ی عبدالحسین هژیر (۱۲۸۱ – ۱۳۲۸) به وزارت اقتصاد و وزارت کشاورزی رسید؛ در سال ۱۳۲۹ بازرس ویژه‌ی دولت در بانک کشاورزی و عضو شورای عالی سازمان برنامه شد؛ و متعاقب آن در سال ۱۳۳۰ به ریاست همین شورا رسید؛ و سپس در این سمت مدیریت کمک‌های سازمان ملل به ایران را بر عهده داشت. در سال ۱۳۳۰ به گروه تاریخ دانشگاه تهران پیوست. پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ و سرنگونی دولت محمد مصدق (۱۲۵۸ – ۱۳۴۵)، شادمان مناصب مهمی را در دولت سپهبد فضل‌الله زاهدی (۱۲۷۱ – ۱۳۴۲) پذیرفت؛ در سال ۱۳۳۲ وزیر اقتصاد کابینه‌ی او شد و در سال ۱۳۳۳ وزیر دادگستری گردید. شاید او نیز مانند دیگر اصلاح‌گران محافظه‌کاری چون علی امینی (۱۲۸۴ – ۱۳۷۱) و عبدالله انتظام (۱۲۷۸ – ۱۳۶۲) که در دوره‌ی دوم دولت دکتر مصدق منتقدش شده بودند، امید داشت که با پیوستن به کابینه‌ی زاهدی بتواند در استقرار دولتی محافظه‌کار ولی اصلاح‌گر مشارکت کند. مناصب بعدی شادمان از جمله عبارت بودند از ریاست «شورای هدایت ملی» (۱۳۳۳)؛ رئیس ایرانی صندوق مشترک ایران و امریکا (۱۳۳۴)؛ و عضویت در شورای عالی بانک ملی (۱۳۳۵).او همچنین در سال ۱۳۳۳ دست‌اندرکار تأسیس دانشکده‌ی علوم نفت شد که هدفش تربیت فن‌ورزان صنعت نفت بود. (۲۴) شادمان در سال ۱۳۳۵ آخرین سِمَت رسمیش را پذیرفت و نایب التولیه آستان قدس رضوی در مشهد شد، سِمَتی که به ناگاه در سال ۱۳۳۸ از آن استعفا داد و پس از آن از پذیرش مناصب دولتی دیگر خودداری کرد. با این حال شادمان تا پایان عمر استاد دانشگاه تهران باقی ماند و به تدریس فلسفه‌ی تاریخ و تاریخ تمدن اسلامی پرداخت. وی در اواخر سال ۱۳۴۵ بیمار شد و بیماریش را ابتلا به سرطان تشخیص دادند. سپس به توصیه‌ی پزشکانش برای معالجه به لندن رفت و در همانجا به تاریخ ۴ شهریور ۱۳۴۶ درگذشت. بنا به وصیتش پیکرش را به ایران آوردند و در حرم امام رضا به خاک سپردند. (۲۵) سید فخر الدین شادمان داستان‌نویس، مترجم، و رساله‌نگار نیز بود. از جمله آثار داستانی او می‌توان از کتاب بی‌نام (۱۳۰۶) نام برد که به یاد دوست درگذشته‌اش حسن علوی نوشت، و همچنین در راه هند (۱۳۱۲)، و تاریکی و روشنایی (۱۳۲۹). او داستان فرانسوی گالاتیه از ژان‌پی‌یر کلاریس دُ فلوریان (۱۷۵۵ – ۱۷۹۴) (۲۶) را ترجمه کرد و نیز کتاب درسی تاریخ قرون جدید (۱۴۹۸ – ۱۷۱۵) نوشته‌ی آلبر ماله (۱۸۶۴ – ۱۹۱۵) (۲۷) را نیز به فارسی برگرداند. کار ترجمه‌ی اثر اخیر با حمایت کمیسیون معارف (که در ۱۳۰۲ تأسیس شده بود) انجام شد. (۲۸) مقالات و نقد و بررسی‌های شادمان در نشریه‌های تاریخی و ادبی متعددی منتشر شده است از جمله در تعلیم و تربیت، ارمغان، مهر، سخن، یغما، و راهنمای کتاب. (۲۹)

شادمان در سال ۱۳۲۶ رساله‌ی جدلی و انتقادی خود تحت عنوان تسخیر تمدن فرنگی را نوشت که در آن دیدگاه‌هایش در خصوص تجدد ادبی و اجتماعی در ایران را تبیین کرد و این که چه چشم‌اندازی برای آمیزش و ترکیب میان پیشرفت اروپایی و هویت ایرانی می‌بیند. مسئله‌ی محوری نوشته‌ی او رابطه‌ی میان زبان و اندیشه است، و اهمیتی که این مسئله در هر تلاش اصیلی برای دستیابی به تجدد دارد و نقشش در فایق آمدن بر ازخودبیگانگی فرهنگی. به نظر شادمان، برای سود بردن از تمدن غربی و جذب آن به طریقی اصیل، ایرانیان نخست باید هویت و اعتماد به‌نفس خود را بازیابند، و در این راه زبان یگانه عنصر مهم است. شادمان فکر می‌کرد که مانع عمده در این راه شبه متجددانی بودند که نه دانش درستی از غرب نوین داشتند و نه پایه و مایه ای در سنت‌های ایرانی و زبان فارسی – گونه‌ای از متجددان که در متن رساله عموماً با عنوان تحقیر‌آمیز «فکلی» از آن‌ها یاد می‌کند (یعنی کسی که فُکل زده است؛ faux col  یا همان فُکل به‌معنای یقه‌ی مجزاست، و فُکلی در کاربرد کنایه‌آمیز فارسی به کسی اطلاق می‌شود که پاپیون زده باشد). جهل، فقدان فهم انتقادی، و فرصت طلبی کوته‌نظرانه به هم آمیخته‌اند و هویت فُکلی را شکل داده‌اند – صفاتی که زیرپوشش هواداری خام از نسبی‌گرایی پنهان می‌مانند و در عمل جهانی را شکل می‌دهند که در آن به‌نام تساهل، میان‌مایگی بر صدر می‌نشیند. عنوان تحقیرآمیز فُکلی بر کسانی اطلاق شده است که خصوصاً از دوران رضاشاه (۱۳۰۴ – ۱۳۲۰) لباس اروپایی به تن کردند و عادات اروپایی گزیدند و بیشتر شیدای ظواهر بودند تا متوجه جوهر تمدن اروپایی باشند. شادمان فکلی را «دشمنی پلید» می‌خواند. (۳۰) حمله‌ی شدید شادمان به فُکلی‌ها از اینجا نشأت می‌گیرد که باور دارد ایشان با به‌عهده گرفتن نقش مفسّر و مبلّغ (خطیب) تمدن مدرن غرب به ایران آسیب زده‌اند. به‌زعم او «فکلی ایرانی بی‌شرم نیمه زبانیست که کمی فرنگی و از آن کمتر فارسی یاد گرفته و مدعیست که می‌تواند به‌زبانی که آن را نمی‌داند تمدن فرنگستانی را که نمی‌شناسد برای ما وصف کند» (۳۱) فُکلی در این توهّم است که صرف تقلید از صورت‌های اروپایی پیشرفت به‌بار خواهد آورد و در نهایت ما را به تأسیس تمدن جدید رهنمون خواهد شد.

شادمان تعریف تمدن غربی را دشوار می‌داند و می‌پذیرد که این تمدن محدود به مکان و زمان مشخصی نیست. یونان باستان، امریکای امروز، پرتغال در چهار قرن قبل، و حتی ژاپن، همگی در ذیل مفهوم تمدن غربی می‌گنجند، گرچه یونان امروز و بالکان خارج از این دایره‌اند. (۳۲) دایره‌ی شمول این تمدن وابسته به جریان داشتن علم و هنر است و می‌تواند از ملتی به ملت دیگر منتقل شود. و امروز عصر تمدن غربی («فرنگی») است. (۳۳) شادمان در ادامی می‌افزاید که «ما از ملل بزرگی هستیم که چندین شکست بزرگ یافته‌ایم و نمرده‌ایم و ایرانی هرگز نباید این نکته را از یاد ببرد چرا که هر شکست دلیل آن است که شکست پیشین نتوانسته است ما را نابود کند و ایرانی بیدی نیست که به‌هر بادی بلرزد و لیکن تمدن فرنگی دشمنی دیگرست و حربه‌ای دیگر دارد و به‌عقیده‌ی من فتح تمدن فرنگی در ایران آخرین شکست ما خواهد بود یعنی بعد از این شکست دیگر ملت قدیم ایران زنده نخواهد ماند تا از دشمنی دیگر هزیمت یابد». (۳۴) برای مللی که با تمدن فرنگی روبه‌رو می‌شوند تنها دو انتخاب می‌ماند: «یا خود به‌راهنمایی ذوق و عقل و با رعایت شرائط حزم و احتیاط تمدن فرنگی را بگیریم و یا بی‌چون و چرا تسلیمش شویم تا بیاید و سیل‌وار ما را بگیرد». (۳۵) گرچه بسیاری از وجوه زندگی جدید وابسته به تکنولوژی غربی شده است اما «هنوز شکست ما و فتح آن قطعی و مسلم نیست و به‌عقیده‌ی من روزی که تمدن فرنگی ما را بگیرد آخرین روز حیات ملت ایرانست و تنها راه گریز و یگانه چاره آن است که ما آن را بگیریم و پیش از آنکه محصور و اسیرش گردیم خود مسخرش کنیم». (۳۶) اما تا وقتی تنها نمایندگان تجدد، فُکلی‌ها باشند این تسخیر ممکن نمی‌شود چرا که رفتار گمراه ایشان بسیاری از ایرانیان را به ارزش‌های حقیقی تمدن غرب بدگمان کرده است. (۳۷)

گرچه ایرانیان همواره در برابر خشک‌مغزان و تاریک‌اندیشان محافظه‌کار (که شادمان با اسمِ نوعیِ «شیخ وهاب روفعی» از آن‌ها یاد می‌کند) مقاومت کرده‌اند، هیچ سنتی با اتّکا به این شبه‌متجددان (که شادمان نامِ «هوشنگ هناوید» را برایشان برمی‌گزیند و با فُکلی یکی‌شان می‌گیرد) بر پا نشده است. «شیخ وهاب روفعی با همه عوام فریبی و جهل و غفلتی که دارد اکنون قدرت و بالنتیجه ضررش از هوشنگ هناوید کمترست. پس امروز بزرگترین دشمن ایران که بیگانه نباشد همان فُکلی است». (۳۸) «فارسی یگانه وسیله تسخیر تمدن فرنگی و فُکلی بزرگترین دشمن فارسی یعنی مانع پیشرفت حقیقیست. وی هرگز ما را بتمدن فرنگی رهبری نخواهد کرد زیرا که بیچاره خود در وادی حیرت و ضلالت گم شده و در عالم ظواهر سرگردانست. از فرنگی نیز راهنمایی صادقانه توقع داشتن از ابلهی و خامی و دلیل فرنگی نشناختنست. پس باید خود بی‌واسطه این دو، یکی بدکاری نادان و دیگری دانایی بدخواه، به‌تسخیر تمدن فرنگی بپردازیم و از راه زبان فارسی به‌این دستگاه عظیم که خلاصه و ثمره چندین هزار سال فکر و کار بشرست بدلالت عقل پی ببریم». (۳۹)

شادمان «کتاب» را «مظهر کامل و جلوه‌گاه بزرگ جمیع علوم و افکار فرنگی» می‌داند که ایرانیان از طریق آن می‌توانند «به اصول تمدن فرنگ» آشنا شوند. شادمان پیشنهاد می‌کند که سیاستی نظام‌مند برای ترجمه‌ی آثار به فارسی اتخاذ شود و«کتاب‌های بسیار ساده‌ی جدید» و آثار کلاسیک اروپایی به‌ویژه یونانی و لاتینی ترجمه شوند. ترجمه‌ی گروه نخست زمینه‌ای می‌شود که «زبان فارسی به‌تدریج در بیان علوم و فنون گویاتر شود» و مقدمه‌ای می‌شود برای ترجمه و احتمالاً حتی تألیف آثار اساسی‌تر و پیچیده‌تر. (۴۰) شادمان حتی می‌گوید که شاید لازم باشد قانونی مُصَوّب شود که «به‌موجب آن هر ایرانی که از مدارس عالی ایران و هر جای دیگری تصدیق‌نامه‌ای در دست داشته باشد ملزم گردد که کتابی به فارسی درست بنویسد و چاپ کند». (۴۱)

تأکید شادمان بر زبان متعلق به عصری است که اندیشه‌‌های راجع به «سره‌سازی» زبان محبوب بودند، و او نیز با اینکه ملی‌گرا بود، اما عرب‌ستیز نبود، و مطمئناً اسلام‌ستیز هم نبود. شادمان، برخلاف کسانی که از دوران باستانی ایران تجلیل می‌کردند، هم برای میراث پیش از اسلام ارزش قایل بود و هم برای میراث اسلامی، چنان که از مقاله‌اش درباره اهمیت حوزه‌های علمیه پیداست. (۴۲) او زبان فارسی را قوی‌ترین ابزاری می‌دانست که در اختیار تمام ایرانیان، مستقل از قومیتشان، است تا با آن تمدن جدید را «تسخیر» کنند. شادمان اما با وجود حمله‌ی شدیدش بر کسانی که فُکلی می‌خواند هیچ بحث منسجم و نظام‌مندی که به جزئیات موضوع بپردازد ارائه نداد و به بررسی زمینه‌ی اجتماعی، فرهنگی، و تاریخی که فُکلی‌ها در آن رشد کرده بودند نپرداخت. شادمان هم منتقد متجددان دروغین بود و هم منتقد مرتجعان محافطه‌کار (به ترتیب، «هوشنگ هناوید» و «شیخ وهاب روفعی»)، اما هیچ‌گاه نقد خود بر آن‌ها را با ارجاع به اشخاص مشخص و یا مضمون‌های قابل تشخیص مستند نکرد.

فرنگیس شادمان
فرنگیس شادمان

شادمان هم هوادار تجدد بود و هم منتقد آن. در دهه‌های ۱۳۴۰ و ۱۳۵۰ بسیاری از مسائلی که او در خصوص فرهنگ مدرن و هویت ایرانی مطرح کرده بود تبدیل به مشغلۀ فکری نویسندگان و منتقدان ایرانی با گرایش‌ها و ایدئولوژی‌های مختلف شدند؛ نویسندگانی مانند جلال آل‌احمد (۱۳۰۲ – ۱۳۴۸)، احسان نراقی (۱۳۰۵ – ۱۳۹۱)، و علی شریعتی (۱۳۱۲ – ۱۳۵۶). (۴۳) با این حال اینکه شادمان استعاره‌ی «تسخیر» را در کانون بحث خود قرار داد و برای آن اعتبار تحلیلی قایل شد، نشان می‌دهد که او رویکردی خطی به تاریخ، فرهنگ، و تمدن داشت، رویکردی که ملازم با نوعی ذهنیت «اتاق انتظار» بود؛ ذهنیتی که پیشرفت و تمدن را اغلب چون هویت‌های ثابت می‌بیند که در مسیری سرراست طی طریق می‌کنند؛ و به این ترتیب جوامع سنتی یا باید منتظر رسیدنشان باشند یا باید برای رسیدن به آن‌ها خود شتاب کنند؛ نظرگاهی که محققان معاصر مدرنیته به تفصیل به بررسی انتقادیش پرداخته‌اند. (۴۴)

کابینه هژیر
کابینه هژیر

کتاب‌شناسی

شادمان زندگی‌نامه‌ی بی‌امضایی برای خود نوشته است: «دکتر سید فخرالدین شادمان»، راهنمای کتاب ۵ / ۱، ۱۳۴۱، صص ۹۶ – ۱۰۰، که در این متن به عنوان شادمان، ۱۳۴۱ مورد ارجاع بوده است.

  • این مقاله در مجله بخارا شماره ۱۴۸ (بهمن و اسفند ۱۴۰۰) منتشر شده است.

یادبود:

– افشار، ایرج. «وفات دکتر سید فخرالدین شادمان»، راهنمای کتاب ۱۰ / ۴، آبان ۱۳۴۶، صص ۴۳۵ – ۴۳۸.، نادره‌کاران: سوکنامه نام‌آوران فرهنگی و ادبی، ۱۳۰۴ – ۱۳۸۱، به قلم ایرج افشار، تهران، ۱۳۸۳، صص ۱۹۹ – ۲۰۲.

– بی.نا. «درگذشت دکتر فخرالدین شادمان»، کیهان، ۷ شهریور ۱۳۴۶.

– محبی، منوچهر خدایار. «دکتر فخرالدین شادمان: زندگی و آثار او»، وحید ۴، ۱۳۴۶، صص ۸۷۳ – ۸۷۵.

– (یغمایی)، حبیب. «دکتر سید فخرالدین شادمان»، یغما ۲۰، ۱۳۴۶، صص ۲۷۹ – ۲۸۰؛ بی‌امضا.

 

منتخب آثار شادمان:

– برای کتاب‌شناسی مفصل‌تر آثار او تا سال ۱۳۴۱ بنگرید به: شادمان، ۱۳۴۱، صص ۹۸ – ۱۰۰.

سید فخر الدین شادمان، آثار نوشته شده به فارسی

 

تک‌نگاری‌ها:

– «کتاب بی‌نام»، تهران، ۱۳۰۶.

– «در راه هند»، تهران، ۱۳۱۲.

– «تاریکی و روشنایی»، تهران، ۱۳۱۹.

– «تسخیر تمدن فرنگی»، تهران، ۱۳۲۶؛ بازنشر با مقدمه‌ی عباس میلانی، تهران، ۱۳۸۲.

– «حکایتی و اشارتی»، تهران، ۱۳۴۲.

– «تراژدی فرنگ»، تهران، ۱۳۴۶ .

 

مقالات و بررسی‌ها:

– «دانشگاه قم و دانشگاه‌های دیگر ایران»، مهر، ۱۳۳۱، ش. ۹، صص ۵۲۳ – ۵۳۲، ش. ۱۱، صص ۶۳۴ – ۶۳۸.

– «بررسی کتاب شاه عباس اول به قلم نصراله فلسفی»، سخن ۴، ۱۳۳۲، صص ۶۶۹ – ۶۷۱.

– «زبان داستان»، راهنمای کتاب ۶ / ۱۰ – ۱۱، ۱۳۴۲، صص ۷۰۳ – ۷۲۰.

– «شناخت ملل»، یغما ۲۱، ۱۳۴۷، ش. ۳، صص ۱۱۸ – ۱۲۴، ش. ۷، صص ۳۵۶ – ۳۵۸، و ش. ۸، صص ۴۲۵ – ۴۲۷.

 

ترجمه‌ها به فارسی:

– «گالاتیه: داستان عشق و محبت»، طوفان هفتگی، شماره ۵ – ۱۶، ۱۳۰۶؛ اصل:

Jean-Pierre Claris de Florian, Galatée: Roman pastoral, imité de Cervantes, Paris, 1783.

– تاریخ قرون جدید، تهران، ۱۳۱۲؛ اصل:

Albert Malet, Histoire Moderne (1498-1715), Cours complet d’histoire à l’usage de l’enseignement secondaire Paris, 1909.

مجلدات متعدد این تاریخ توسط مترجمان دیگر نیز به فارسی ترجمه شدند و این کتاب در میان خوانندگان فارسی محبوب بود.

 

آثار به زبان‌های انگلیسی و فرانسه:

شادمان آثار انگلیسی خود را با نام S. F. Shadman منتشر می‌کرد.

– “Omar Khayyam: A Persian Writer’s Opinion,” Times, 16 August 1934; letter to the editor in response to a debate between Arthur Upham Pope (1881-1969) and E. Denison Ross.

– “Citizens of the World,” Oxford Times, 16 August 1935.

– “Education in Iran,” Asiatic Review 33, 1937, pp. 165-73.

– “Muhammad and his Mission,” Islamic Review 27/2, 1939, pp. 64-73.

– “The Relations of Britain and Persia, 1800-1815,” Ph.D. diss., London School of Economics and Political Science, 1939.

– “Review of Anglo-Persian Relations, 1798-1815,” Proceedings of the Iran Society 2/6, 1943, pp. 23-39; repr. in Journal of the Royal Central Asian Society 31/1, 1944, pp. 23-39; text of a lecture delivered before the Iran Society, 23 September 1943.

– “L’Iran définit sa politique,” L’Information, no. 1055, 18 March 1954.

 

ارجاعات دیگر:

– افشار، ایرج. «کمیسیون معارف»، آینده، ۱۱۷ / ۵ – ۸، ۱۳۷۹، صص ۵۳۹ – ۵۴۳.

– بروجردی، مهرزاد. «غربزدگی وشرق‌شناسی وارونه»، ایران نامه ۸ / ۳، ۱۹۹۰، صص ۳۷۵ – ۳۹۰.

– صدر هاشمی، محمد. تاریخ جراید و مجلات ایران، ۴ جلد در ۳ مجلد، اصفهان، ۱۳۲۷ – ۱۳۳۲، بازنشر در اصفهان، ۱۳۶۳.

– علی قیصری، روشنفکران ایران در قرن بیستم: از مشروطیت تا سقوط سلطنت، ترجمه محمد دهقانی، تهران، چاپ سوم، انتشارات هرمس، ۱۳۹۳.

– میلانی، عباس. «سید فخرالدین شادمان و مسئله‌ی تجدد»، ایرانشناسی، ۷ / ۱۲، ۱۹۹۵، صص ۲۶۱ – ۲۷۹.

– Boroujerdi, Mehrzād. Iranian Intellectuals and the West: The Tormented Triumph of Nativism, Syracuse, 1996, esp. pp. 54-63; orig., Orientalism in Reverse: Iranian Intellectuals and the West, Ph.D. diss., American University, 1990.

– Chakrabarty, Dipesh. Provincializing Europe: Postcolonial Thought and Historical Difference, Princeton, 2000.

– Gheissari, Ali. Iranian Intellectuals in the Twentieth Century, Austin, Texas, 1998, esp. pp. 84-88 and pp. 175-78; orig., “The Ideological Formation of the Iranian Intelligentsia: From the Constitutional Movement to the Fall of the Monarchy,” D.Phil. diss., Oxford, 1989, esp. pp. 216-27.

– Milāni, ‘Abbās.  Lost Wisdom: Rethinking Modernity in Iran, Washington, D.C., 2004, esp. pp. 67-80 in the chapter on “Shadman’s Modernity.”

– Milāni, ‘Abbās. Eminent Persians: The Men and Women Who Made Modern Iran, 1941-1979, Syracuse, 2008, “Seyyed Fakhroddin Shadman,” vol. 1, pp. 289-304.

– Wright, Denis. “Iran Society: The First Sixty Five Years, 1935-2000,” Iran Society, available online: http://iransociety.org/sixtyfive_1.htm (accessed 15 October 2009).

 

 

 

 

 

پی‌نوشت‌ها:

۱) برای چاپ نخست این نوشتار، با تغییراتی، بنگرید به:

Ali Gheissari, “SHADMAN, Sayyed Fakhr-al-Din,” Encyclopaedia Iranica, (posted: March 15, 2010), online:

http://dx.doi.org/10.1163/2330-4804_EIRO_COM_10390

در اینجا از پژوهنده گرامی علی معظمی برای ترجمه این نوشتار و دوست گرانمایه علی دهباشی و همکاران برای درج آن در نشریه بخارا سپاسگزاری می‌گردد.

۲) شادمان، ۱۳۴۱.

۳) شادمان، ۱۳۴۱، ص ۹۷.

۴) صدرهاشمی، ج ۳، صص ۱۸۴ – ۱۸۶.

۵) شادمان، ۱۳۴۱، صص ۹۸ – ۹۹.

۶) Kurt Lindenblatt (1885-1952)

۷) Anglo-Persian Oil Company

۸) Anglo-Iranian Oil Company (AIOC)

۹) شادمان، ۱۳۴۱، ص ۹۶؛ همچنین بنگرید به:

Wright, p.4.

۱۰) Diplome d’études superieures en droit

۱۱) به نقل از مکاتبه نگارنده با دکتر جان گرنی (به تاریخ ۱۲ تیر ۱۳۸۸ / ۳ ژوئیه ۲۰۰۹).

۱۲) London School of Economics (LSE).

۱۳) School of Oriental and African Studies (SOAS), University of London.

۱۴) شادمان، ۱۳۴۱.

۱۵) Iran Society

[۱]۶) Basil Gray (1904-1945)

۱۷) Laurence Lockhart (1890-1975)

۱۸) Reynold A. Nicholson (1868-1945)

۱۹) E. Denison Ross (1871-1940)

۲۰) Wright, p. 3.

۲۱) Arthur J. Arberry (1905-1969)

۲۲) Walter B. Henning (1908-1967)

۲۳) Vladimir F. Minorsky (1877-1966)

۲۴) شادمان، ۱۳۴۱، صص. ۹۷- ۹۸.

۲۵) میلانی، ۱۳۸۲.

۲۶) Jean-Pierre Claris de Florian, Galatée.

۲۷) Albert Malet, Histoire Moderne.

۲۸) افشار، ۱۳۷۰.

۲۹) بنگرید به: بخش کتابشناسی در انتهای نوشتار حاضر.

۳۰) شادمان، تسخیر تمدن فرنگی، ص ۱۳.

۳۱) شادمان، تسخیر تمدن فرنگی، ص ۱۳.

۳۲) شادمان، تسخیر تمدن فرنگی، ص ۲۶.

۳۳) شادمان، تسخیر تمدن فرنگی، ص ۲۸.

۳۴) شادمان، تسخیر تمدن فرنگی، صص ۲۳-۲۴.

۳۵) شادمان، تسخیر تمدن فرنگی، ص ۳۰.

۳۶) شادمان، تسخیر تمدن فرنگی، ص ۳۰.

۳۷) شادمان، تسخیر تمدن فرنگی، ص ۳۵.

۳۸) شادمان، تسخیر تمدن فرنگی، ص ۵۶.

۳۹) شادمان، تسخیر تمدن فرنگی، صص ۵۶-۵۷.

۴۰) شادمان، تسخیر تمدن فرنگی، ص ۱۰۹.

۴۱) شادمان، تسخیر تمدن فرنگی، صص ۱۰۹-۱۱۰.

۴۲) شادمان، ۱۳۳۱.

۴۳) قیصری، روشنفکران ایران در قرن بیستم، ص ۱۴۶.

۴۴) Chakrabarty, Provincializing Europe: Postcolonial Thought and Historical Difference.