شعر جدولی، آسیبشناسی نسل خردگریز/ محمدرضا شفیعی کدکنی
- مقاله ای که در زیر می خوانیم اول بار در بخارای شماره یک (مرداد و شهریور ۱۳۷۷) منتشر شد و چون هنوز این مقاله تازگی خود را حفظ کرده است و مصادیق آن را همچنان می شود دید، یک بار دیگر آن را مرور می کنیم.
نمیدانم شما هیچگاه جدول کلمات متقاطع روزنامهها را حل کردهاید؟کمتر کسیست که دسـتکم یـکی دوبـار،به این کار نپرداخته باشد.در این جدولها،که انواع و اقسام دارد،شما بدون اینکه بدانید در«خط عمودی»چه کـلماتی در شرف شکلگیریست،مشغول پرکردن«خط افقی»هستید و ناگهان متوجه میشوید که سر و کلّهء کلمات یا جملاتی،روی خـط عمودی،پیدا شده است کـه شـما به هیچوجه در فکر آنها نبودهاید.
شعر جدولی نیز چنین شعریست که«نویسندهء»آن از به هم ریختن«خانوادهء» کلمات و ترکیب تصادفی آنها به مجموعهء بیشماری«استعاره»و«مجاز»و حتی«تمثیل» دست مییابد؛بی آنکه دربارهء هیچ کدام آنها،از قبل،اندیشه و حسّ و حالتی و تأملّی داشته باشد.از نوادر اتـفاقات،اینکه بخش قابلملاحظهای از این«ایماژ»های «جدولی»زیبا و شاعرانه،و گاه،حیرتآورند.عیب این نوع«ایماژ»ها در چیز دیگریست که در آسیبشناسی بیماریهای فرهنگی اقوام باید دربارهء آن سخن گفت.
قبل از هرچیز به این جدول بسیار ساده توجه کنید:
سطرهای افقی(جمعا پنج سطر)که محور Syntagmatic Axis را تشکیل میدهند هرکدام،بهطور مـستقل،قلمرو قـاموسی(-غیرهنری و غیرشعری)زبان است؛یعنی کلمات،در آنها،در همان مفهومی که اهل زبان آن را استعمال میکنند،به کار ر فته است (-قلمرو استعمال حقیقی)ولی اگر ترتیب عددی کلمات را در سطرها به هم بزنیم و کلماتی از سطر اول و دوم را جابه جا کنیم،بی آنکه انـدیشهای بـه کار برده باشیم، خودبهخود و بر اثر تصادف،مقداری«مجاز»(یا ایماژ و صور خیال)پیدا میشود که ما نسبت به آنها هیچگونه آگاهی قبلی نداشتهایم؛مثلا از درهم ریختن دو سطر افقی 1 و 2 میتوان چندین تصویر تصادفی به وجود آورد:
اگر جـای«وابستههای عـددی»،«سطر»و«رکعت»و…را عوض کنیم خواهیم داشت:
1)یک سطر اشک شادی گریستم.
2)یک سطر آیینهء شفاف آوردم.
3)دو رکعت شعر عششق سرودم.
4)دو رکعت نماز عشق سرودم.
5)سه قطره شعر ارغوانی خواندم.
6)سه قطره نماز شادی سرودم.
7)سه ساغر شعر عشق خواندم.
بقیهاش را خودتان پر کنید.غرض آوردن مثالی ساده بود.در تـمام ایـن هـفت سطر-که از پس و پیش کردن بعضی اجـزای مـحور افـقی بهطور تصادفی به وجود آمد-مقداری استعاره و تصویر دیده میشود.فعلا کاری به خوب و بد آنها نداریم.در تمام این جملهها زبان از حوزهء قاموسی خود خـارج شـده و بـه قلمرو«مجاز»و«استعاره»وارد شده است.
اگر به جدول اصلی،مراجعه کنیم میبینیم کـلمات در سـطرهای افقی در خانوادهء طبیعی خود قرار دارند.یعین هرکس بخواهد بهطور طبیعی پیام خود را برساند میگوید: «دو رکعت نماز صبح خواندم»و نمیگوید:«دو رکـعت شـعر عـشق سرودم»،چون«رکعت» اختصاص به نماز دارد و فعل آن هم«خواندن»است نه سرودن.ولی وقتی جای«رکعت»را و جـای«سرودن»را عوض کردیم وارد قلمرو استعاره و مجاز شدیم،یعنی از عرف قاموسی زبان-که مشترک بین همهء اهل زبان است-«تجاوز»کردیم.«مجاز»هم از همین «تجاوز»حاصل میشود چنانکه«متافورا»و مـتافرین( Netapherein )یـونانی هـم، همین مفهوم«تجاوز و عبور»را دارد.