بار دیگر آقای بازیگر
شب عزتالله انتظامی عصر چهارشنبه ۲۶ فروردین ماه ۱۳۹۴ با همکاری مجله بخارا ، بنیاد فرهنگی هنری ملت و انتشارات سخن برگزار شد.
در ابتدای این مراسم علی دهباشی به اطلاع حاضران رساند که متأسفانه دقایقی پیش آقای مجید انتظامی به ما خبر داد که استاد انتظامی را به دلیل مشکلاتی که از نظر تنفسی برایشان پیش آمده برای اطمینان بیشتر به بیمارستان منتقل کردهاند و اگر شرایطشان بهتر شود شاید بتوانند در این نشست با ما همراه شوند.

پس از آن دهباشی از محمود دولتآبادی دعوت کرد تا اولین سخنران این مراسم باشد و دولتآبادی نیز از عزتالله انتظامی چنین یاد کرد:
« همه کسانی که در اینجا جمع شدهاند برای ادای احترام به استاد عزتالله انتظامی آمدهاند. این مهم است که هنرمندان و جامعة فرهنگی کشور ما نسبت به هنرمندان خودش همیشه واکنش مناسب داشته . برای آقای انتظامی سخن بسیار میتوان گفت برای این که من این فرصت را داشتم که در فاصله چهل پنجاه سال ایشان ار از دور و نزدیک نگاه کنم و از او بیاموزم.
عزتالله انتظامی برای من فقط یک هنرمند صحنه و سینما نبوده، عزتالله انتظامی برای من یک هنرمند زندگی بوده، از نظر من. امروز وقتی به اینجا میآمدم، فکر میکردم اگر بخواهیم بگوییم که اخلاق ایرانی، این هجای بلند ایران بار حماسی پیدا میکند. میتوانیم بگوییم اخلاقی که من در عزتالله انتظامی دیدم اخلاق ایرانی بوده در زندگیاش. برای این که او خیلی انعطافپذیر بوده همیشه و حقوق حق خودش را همیشه ستانده ، هم از طریق این انعطافپذیری، هم به واسطة سماجتی که در روحیه و رفتار داشته . همیشه در حاشیه اجتماعیت هنز زندگی کرده و بحمدالله سلامت هم بدر آمده. همة اینها، مجموعة خصیصههای شاخص و بسیار ریزههای دیگری که میشود به موقع، اگر حوصلهاش باشد، گفت کاراکتر شخصیتی را میسازد که میشود عزتالله انتظامی .

به هر حال ما حق داوری شخصی نداریم ولی جامعة ایران یک نهادینگی دارد، وجدان پنهانی دارد که در افراد خودش نظر میکند و داوری میکند و ما را این میسپریم به همان وجدان جمعی . من میتوانم میگویم که خودم از آقای انتظامی آموختهام ، بسیاری خصیصههای پسندیده داشته که گرفتم و آن چیزهایی که من نپسندیدم به حساب این که جزو مجموعهای از کاراکتر این شخصیت است باز هم برایش احترام قایل شدم و سکوت کردم.
به هر حال من اینجا آمدم تا ادای احترامی بکنم و از خدمتشان مرخص بشوم . حیف شد که ایشان را ندیدم. امیدوارم فرصت بشود به منزل ایشان بروم و از ایشان دیدار بکنم.»