شب نلسون ماندلا برگزار شد
عصر شنبه 12 بهمن ماه 1392 شب « نلسون ماندلا» ، صد و چهل و نهمین شب از شبهای مجله بخارا بود که با همکاری سفارت آفریقای جنوبی در تهران، دایرهالمعارف بزرگ اسلامی، بنیاد فرهنگی اجتماعی ملت، انتشارات گرایش تازه و شرکت جی اس اس برگزار شد.
علی دهباشی در آغاز این مراسم از نلسون ماندلا چنین گفت :
ماندلا نخستین رئیس جمهور آفریقای جنوبی است که در انتخابات عمومی برگزیده شد. وی پیش از ریاست جمهوری از فعالان برجسته مخالف آپارتاید در آفریقای جنوبی و رهبر کنگره ملی آفریقا بود و به همین خاطر محاکمه و زندانی شد.اما او همواره پایبند به عدم توسل به خشونت بود.
ماندلا در طول ۲۷ سال زندان، که بیشتر آن را در یک سلول در جزیره روبن سپری کرد، مشهورترین چهره مبارزه علیه آپارتاید در آفریقای جنوبی شد. ماندلا پس از آزادی از زندان در سال ۱۹۹۰، سیاست صلحطلبی را در پیش گرفت، و در سال 1993 جایزه صلح نوبل به وی تعلق گرفت.
ماندلا در هفت سالگی، نخستین عضو خانواده خود بود که به مدرسه پا گذاشت، وی در مدرسه توسط یک معلم متدیست، با تبعیت از نام هوراسیو نلسون دریاسالار انگلیسی «نلسون» نام نهاده شد .ماندلا در نوزده سالگی، در سال ۱۹۳۷، به هلدتون، دانشکده وسلی در فورت بیوفورت که بیشتر خانواده سلطنتی در آن مشغول به تحصیل بودند عزیمت کرد، و به ورزشهای بوکس و دو و میدانی علاقهمند شد و سپس در دانشگاه فورت هار به تحصیل در علوم انسانی پرداخت و در همین دانشگاه بود که با با اولیور تامبو، آشنا شد و این آشنایی به دوستی پایدار انجامید.
ماندلا در پایان سال اول تحصیلات خود، در تحریم شورای نمایندگی دانشجویان که در اعتراض به سیاستهای دانشگاه انجام گرفت شرکت کرد، و پس از آن از فورت هار اخراج شد و پس از آن زندگی پر فراز و نشیبی را در پی گرفت که همگان از آن واقفیم.
به هر تقدیر زمانی فرا رسید که آفریقای جنوبی میزبانی جام جهانی راگبی ۱۹۹۵ را بر عهده داشت، نلسون ماندلا اتباع غیر سفیدپوست آفریقای جنوبی را به حمایت از تیم اتحادیه ملی راگبی آفریقای جنوبی که پیش از آن مورد نفرت همگان بود دعوت کرد. پس از آنکه تیم اسپرینگبوک با پیروزی بر نیوزیلند به قهرمانی رسید، ماندلا با پوشیدن لباس اسپرینگبوک جام قهرمانی را به کاپیتان سفید پوست این تیم، فرانکو پینار اهدا کرد. این اقدام ماندلا به روزی مهم در تقدیم بینالمللی بدل شد. روز ماندلا، آیینی است که هر ساله در ۱۸ ژوئیه به افتخار ماندلا جشن گرفته میشود. این روز در نوامبر ۲۰۰۹ رسماً توسط سازمان ملل متحد نامگذاری شد. ۱۸ ژوئیه زادروز ماندلاست. و همین روز مبنای برقراری آشتی میان سیاهان و سفیدپوستان آفریقای جنوبی محسوب شد.
سپس علی دهباشی از ا. وایت هد، سفیر افریقای جنوبی در تهران دعوت کرد تا از نلسون ماندلا سخن بگوید و وی از « نلسون ماندلا، پدر ملت» حکایت کرد و ترجمه سخنان وایت هد را شاهین مدرس به عهده گرفت:
خانمها و آقايان ، وقتي نلسون ماندلا در پنجم دسامبر سال پيش ( ميلادي 2013 ) درگذشت ، براي ما ملت آفريقاي جنوبي به اين مفهوم بود كه پدر اين ملت ديگر در كنار ما نيست و ما مي بايست شروع كنيم به زندگي كردن با دانستن اينكه اكنون او در كنار ما نخواهد بود و اداره امور را تحت ميراث او ادامه دهيم.
در جمهوري اسلامي ايران مردم عزيز ايران به سفارت آفريقاي آمدند تا دفتر يادبود نلسون ماندلا را امضا كنند ، براي غمگساري از يكي از بزرگترين شخصيتهاي جهاني.
امروز كه ما غم بزرگ از دست دادن او را تجربه كرديم ،شايد وقت آن باشد كه بازگرديم وبه تاريخ نگاه كنيم كه نسل ماندلا چه كاري براي تاريخ انجام داد و اينكه هر يك ا زما چگونه مي تواند دين خود را به اين شخصيت افسانه اي ادا كند.
نلسون ماندلا مردي كه قرار بود به عنوان چهره اي از تاريخ شناخته شود در 18 جولاي 1918 م. بدنيا آمد كسي است كه قادر نخواهيم بود به تمام ابعاد زندگي او در اين سخنراني كوتاه بپردازيم. نام اصلي ايشون و والدينشون نونگاپي نوسكني و هنري گالا ماندلا بود كه پدر ايشون مشاور يكي از بزرگترين قبايل در آفريقاي جنوبي بودند و پس از مرگ پدر 1927م. ماندلاي جوان تبديل شد به يكي از روساي قبايل به نام جونين تابا داليك ديگو كه بخش فعال جامعه تمبو در آفريقاي جنوبي بود .
در جامعه تمبو و با توجه به معنويات جامعه تمبو بود كه شخصيت نلسون ماندلا ، ارزشهايش و نظريات سياسي اش شكل گرفت. بدون شك نلسون ماندلا مردي است كه تغييرات چشمگيردر تاريخ افريقاي جنوبي و همچنين سياست آفريقاي جنوبي بوجود آورد . چشم نلسون ماندلا به استقلال آفريقاي جنوبي و فشارهاي شديدي بود بر سياهپوستان وارد ميشد به دليل مساله تبعيض نژادي در آفريقاي جنوبي اما همچنان با وجود تمام فشارها ماندلا توانست زيبايي تحمل ، استقامت و بخشش را حتي بخششي كه بعد از پيروزي نسبت به افرادي كه بر او ظلم روا داشته اند به ما نشان دهد.
در اصل داستان زندگي نلسون ماندلا، داستان آفريقاي جنوبي است واين دو از هم جدا نيستند. وقتيكه نلسون ماندلا فقط 25 سال داشت به كنگره ي آفريقاي جنوبي پيوست و رويه ي سياسي او تا دهه هاي بعد هم ادامه داشت همانطر كه مي گويد “درگيري زندگي من است.” به نظر من بسيار مهم است كه بدانيم كه ماندلا اين نكته را روشن كرد كه من خود ساخته “اي هستم (انجمن ضد آپارتايد آفريقاي جنوبي) و اين اي .ان.سي هست كه من را ساخت.ماندلا همچنان به عنوان يك وكيل در حال تحصيل و مشغول به كار بود و به همراه اوليور تامبو توانست به عنوان اولين افراد سياهپوستي كه در ژوهانسبورگ به وكالت مشغول بودند به اين كار مشغول شود. او همچنين نقش بسزايي در تشكيل كنگره ي جوانان آفريقا “اي .ان.سي. يو. آي.ال “در جهان داشت. و اين انجمن بود كه بطور كلي توانست رويه و سياستهاي كلي را درآفريقاي جنوبي تغيير دهد . در آن زمان انتقادات زيادي عليه رهبران محافظه كار اي. ان. سي وجود داشت . به همين دليل تمركز ماندلا بر روي اين قضيه بود كه بگويد ، بگذاريد فقط به عنوان وكلا به كار مشغول خود باشيم و بتوانيم با سياستهاي غلط رژيم مقابله كنيم.
اتحاد اي.ان.سي يا همان انجمن مبارزه عليه آپارتايد در آفريقاي جنوبي به دليل رهبران محافظه كار و همچنين تفاوتهاي بين نژادها ودرگيري مابين آنها وجود داشت در معرض فروپاشي بودتا قبل از اينكه نلسون ماندلا به اي.ان.سي وارد شود. درنتيجه ي همكاري و شركت نلسون ماندلا بود كه او توانست به عنوان چهره اي متمايز براي اي.ان.سي و مبارزه عليه آپارتايد شناخته شود و همچنين منجر به مبارزه با رييس جمهوري وقت در سال 1952 شد.
بسياري از سالهايي كه ماندلا در آنها درگير بود ، فعاليتهاي سياسي او عليه افزايش خشونت رژيم آپارتايد بود. او نقش بسيار مهمي در اي.ان.سي براي قانون لغو آپارتايد در1952 ايفا كرد و در اين سال بود كه ماندلا به عنوان نامزدي براي انجمن ها و قبايل معرفي شد كه در ان زمان عليه آپارتايد فعاليت مي كردند.
در نهايت اين بنياد دموكراسي در آفريقاي جنوبي عليه فاشيسم بنيان نهاده شد از تلاشهاي نلسون ماندلا بود. در اين دوران او بارها به علت مبارزه عليه رژيم آپارتايد دستگير و از هر گونه فعاليت سياسي منع شد. اين باعث شد كه او بداند اي.ان.سي نيازمند مبارزاتي قويتر و بكار گيري شيوه هاي نويني براي مبارزه با آپارتايد مي باشد. واو تبديل به نيروي جديدي به عنوان پشتيبان نيروهاي آزادي بخش در افريقاي جنوبي شد و نيز آماده شد براي مبارزه ي مسلحانه. ماندلا بعد از آن به عنوان فرمانده “ام.كي “شناخته شد ، اين مهم است كه بدانيم تصميم براي مبارزه مسلحانه در نتيجه عدم رسيدن به نتايج مورد علاقه براي مبارزه با رژيم آپارتايد بود. تا پيش از اين هيچوقت نشانه اي از علاقه ي مردم در مبارزاتشان براي مبارزه مسلحانه نبود اما پس از اتفاقاتي كه افتاد ، مبارزه ي مسلحانه به عنوان يك ضرورت شناخته شد.
وی در سال 1962 كشور را ترك كرد و به دآموزشهاي نظامي مخصوص براي مبارزه مسلحانه مشغول شد ، به همين دليل بود كه او به تانزانيا ، اتيوپي و الجزاير رفت كه تاثير زيادي بر روند مبارزه او داشت. آنچه مهم است در اين مساله است كه پس از بازگشت ماندلا بكلي عوض شده بود او ديگر ماندلاي قبلي نبود .او با ديدن كشورها ومليتهاي ديگر فهميده بود كه آفريقا چطور مورد استثمار واقع شده و ديد جديدي نسبت به ساير كشورها پيدا كرد و اين خود عاملي شد كه بتواند در آينده به عنوان نامزدي براي رياست جمهوري شركت كند.
ماندلا پس از بازگشت به آفريقا به دليل خروج غير قانوني و همچنين تعليمات براي مبارزه ي مسلحانه دستگير شد. ماندلا تصميم گرفت تا در دادگاه حاضر شود و از خود دفاع كند. در هنگام محاكمه ماندلا محكوم به قتل عام و خشونت در قبيله ريوونيا شد و در گير كاغذبازيها و ناجوانمرديهاي سيستم رژيم تبعيض نژادي كه اين سبب شد تا او سخنراني معروف خود را در سال 1964 بيان دارد. من عليه غالبيت و قدرت و تسلط سفيدها جنگيده ام و من عليه غالبيت و قدرت و تسلط سياهها هم جنگيده ام .من ارزشهاي يك جامعه آزاد را كه مردم در كنار هم زندگي مي كنند و به ارزشهاي هم احترام مي گزارند گرامي مي دارم. اين يك ايده آل است كه بدانيم براي چه آرزو مي كنيم و به چه مي خواهيم برسيم واين ايده ايست كه من بخاطر آن بميرم.
در همان سال ماندلا و چندي از ياران او محكوم به حبس ابد در قبيله ي ريوونيا شدند و به جزيره روبن فرستاده شدندكه در نزديكي كيپ تاون واقع است. تشخيص اين اعتراضات عمده عليه رژيم كه همگي هدف آزادي ماندلا را در بر داشت فشار سنگيني براي رژيم بود و شناختن آنها عاملي بود براي جلوگيري از خشونت و آزادي ماندلا كه بتواند به فعاليتهايش ادامه بدهد. ماندلا پيشنهادهايي را كه براي آزادي مشوط او از طرف رژيم شد رد كرد.او گفت زندانيان نمي توانند قرارداد ببندند تنها مردان آزادند كه مي توانند مذاكره كنند. او 27 سال را بخاطر محكوميتش براي مبارزه عليه رژيم آپارتايد در زندان گذراند. در 11فوريه 1990 ماندلا آزاد شد و توانست به ايده ها و ايده آلهايي كه او و همرزمانش دهه ها پيش داشتند بپردازد. در 1991 در اولين كنگره ملي اي.ان.سي كه در آفريقاي جنوبي بود ، نلسون ماندلا به عنوان رييس كمبته اي.ان.سي انتخاب شد و دوست و همكار قديمي او اوليور تامبو ، تبديل به نفر دوم يا همان مدير عامل اين بنياد ملي شد .
به خاطر يك عمر تلاش در راه برابري و انسانيت ، نلسون ماندلا در سال 1993 موفق شد جايزه صلح نوبل را كسب كند و او به نيابت از تمام آفريقايي هايي كه زجر كشيده و قرباني شده بودند اين جايزه را قبول كرد.عصر آپارتايد در 27 آوريل 1994 به پايان رسيد وقتيكه نلسون ماندلا دركنار مردمش و به آزادي راي داد. هر چند پيش از اينكه اين مذاكرات شروع شود ، جو جامعه و فرهنگ آفريقاي جنوبي در آنزمان راه براي رسيدن به آفريقاي جنوبي آزاد و عاري از تبعيض نژادي هموار ساخته بود.فكر مي كنم مهم است كه بدانيم به محض اينكه ماندلا زندان را ترك كرد ، رژيم مشروعيت خود را از دست داد چون آنها نمي توانستند در يك راه پيشروي كنند و اين اي.ان.سي بود كه اكنون زمام امور را در دست گرفته بود واين الهامي بود كه از طرف ماندلا به آفريقا رسيد.
نلسون ماندلا در دهم ماه مي سال1994 به عنوان رييس جمهور آفريقاي جنوبي برگزيده شد. او حتي پس از اين موفقيتها و رسيدن به يك آفريقاي جنوبي آزاذد هم دست از تلاشهايش بر نداشت تا بتواند زندگي مردم آفيقا را بهبود بخشد و حتي بعد از اينكه او از امور سياسي كناره گرفت نظرش جلب امور اجتماعي نظير بنيان مبارزه با ايدز در آفريقاي جنوبي گشت و همچنين بنياد سلامت كودكان در آفريقاي جنوبي. به عنوان گواهي براي هوش سياسي ،خردمندي و آزاديخواهي نلسون ماندلا، ماندلا گروهي را تحت عنوان “بزرگترها” ايجاد كرد. يك گروه از مردم كه از هيچ حزب و توده اي نشات و الهام نميگرفتند وتنها هدف آنها برطرف كردن مشكلات عمده مردم و آنچه باعث زجر آنها مي شد و كمك به انسانيت بود ، همچنين كه مي دانيد جيمي كارتر هم عضوي از گروه اولدر ها يا همان بزرگتر ها بود اما هيچ كاري در اين راستا انجام نداد.
نلسون ماندلا براي نمادش نماد سختكوشي ومقاومت بود. امروز كه او از بين ما رفته است ، ما به مبارزات او نگاه مي كنيم و درمي يابيم كه چگونه مبارزات آينده مان را عليه فقر ، گرسنگي و بيماريها گسترش دهيم. فكر مي كنم اين مهم است بدانيد كه امسال 20امين سالگرد گراميداشت روابط جمهوري اسلامي ايران وجمهوري آفريقا ي جنوبي هست و اين رابطه به عنوان نتيجه ي كار خارق العاده اي كه نلسون ماندلا انجام داده به عنوان رهبر معنوي انجام شد مي باشد.ما مايليم تا 20 سال آينده هم با برادران و خواهران ايرانيمان اين روابط مستحكم را دوستانه جشن بگيريم. ما بايد پيرو الگوي ماندلا باشيم.
متشكرم
سپس از کتاب « ماندلا، تصویری از یک مرد فوقالعاده» نوشته ریچارد استنگل ترجمه محمد احدی و نگار نادور توسط سفیر افریقای جنوبی رونمایی شد که انتشارات گرایش تازه آن را چاپ کرده است و امیر قاصر ، مدیر شرکت گرایش تازه طی سخنانی کوتاه چنین یادآور شد: « امروز ما اینجا گرد هم آمدهایم و از کسی سخن میگوییم که فراتر از یک انسان عادی بود. و من از گذشت این انسان بزرگ یاد میکنم که توانست بحث انتقام را به بحث بخشش بدل کند. نلسون ماندلا حتی توانست زندانبان خود را ببخشد و حتی به کسی که طی 27 سال موجب آزار وی بود ، سِمتی دولتی داد.» و آقای قاصر در ادامه از مترجمان این کتاب تشکر کرد.
بعد از آن آقای مقدم به نمایندگی از سوی گِری لویس ، نماینده سازمان ملل در تهران، متن سخنان بانکی مون ، دبیرکل سازمان ملل متحد را در روز درگذشت نلسون ماندلا برای حاضران قرائت کرد.
و پس از آن محمود دولت آبادی از « زندان، یک وَهن بشری» سخن گفت :
در دورههایی از تاریخ آدمهایی به دنیا میآیند، زندگی میکنند و زندگیشان را به انجام میرسانند تا آدمهای دیگری از نومیدی دق نکنند. ماندلا یکی از آن نمونههای درخشان دورۀ ما بود که خوشبختانه ما او را شناختیم. این خیلی مهم است که ما شانس داشتیم با اندیشیدن به او لحظاتی را بگذرانیم. وقتی از من دعوت شد که به اینجا بیایم و صحبت کنم،عبارتی که در ذهنم مانده بود برای بیان، و نشده بود. بار دیگر به یادم آمد و آن این که اشاره به زندگی ماندلا در زندان هست و این که به واقع معتقدم « زندان یک وَهن بشری »است . چنین حسی با عین این عبارت وقتی به ذهن من رسید که بیش از دو هفتهای از صبح بازداشتم نگذشته بود و چندی نگذشت که فکر کردم زندان نه فقط برای متهم بلکه برای زندانبان هم یک وَهن است. اما چون در بندهای عمومی به جوانانی برخوردم که حتی تا سی و سه ماه را در تک نمره ،یعنی انفرادی گذرانیده بودند فکر کردم تحمل و پایداری در برابر چنان وَهنی خود یک ظرفیت ناشناختۀ بشری است نیز. سپس شنیدم ( در این سوی آن سالیان) مردی واداشته شده 3 ماه بر نیمکتی نشانده بماند؛ فکر کردم چنان شکنجهای علیه یک انسان هم یک صُنع بشری است، از آن مایهای که ما احیاناً به آن میگوییم اهریمنی ؛و چون شنیدم که آن شخصِ نشانده شده در آن مسیرِ سه ماهه تاریخ فلسفه را در ذهنش بازخوانی کرده است، فکر کردم این هم توانشی است خود ویژۀ ظرفیتهای ناشناختۀ بشری. و البته حیرت نکردم، زیرا از لحظهای که به درکِ هست و نیست رسیدهام دیگر از ناممکنها حیرت نمیکنم.
آقای ماندلا ، شما هم حیرت مکنید که در نیستیتان شما را مینامند. تصویرنامه زندگی شما را که میدیدم خوشبختانه اشارهای ندیدم از رفتاری که در زبان فارسیِ ما به آن « شکنجه» میگوییم. توآمانی از برخوردِ خصمانه با تن و جان یک انسان در سه کنج آن بیپناهی عظیم که لحظه آرزوی پندارِ بازگشتِ به سلول چیزی است همسان تخیل در بهشت.
به نظر میرسد دشمنان شما اندکی از پرتو شرم ـ دست کم در قِبال شما برخوردار بودهاند . اما در کنار شما، در آنجا، در رواندا مردمان را به دراز و کوتاه طراحی و تعریف کردند. درست شبیه آنچه برتولت برشت دیده بود در کله گردها و کله تیزها. وقتی در احوال نزع بودی، باز هم کارگران معدن شما را به گلوله بستند، آقای ماندلا.
و چون پیشنهاد شد عزایم گونهای برایتان بنویسم شوخیوار با خود گفتم « نه، شاید اثر کند و مرد از پای نیفتاده سربرآورد، پلک بگشاید و در ” خانه روشنانَش “متوجه شود که در دور تازه ،چه محشری به راه انداختهاند غولهای از شیشه به در آمده. و این بار ماندلا بار دیگر دق کند! زیرا آنچه ما شاهدش هستیم تعریف متعارف ندارد، این بلوغِ جنینی بشر است. این بلوغ جنینی است و کار جنین البته خونآشامی است. باری ای مردِ عامی عارف، ای فیلسوفِ واقعیت، چه خوب دریافته بودی زمانه و موقعیت و حریفان را با وجودی کردن تجربههایی چون پاتریس لومومبا ، محمد مصدق و آن مرد عزیز ایرلندی ، بابی ساندز و مهاتما گاندی، و خوب درک کرده بودی ذات نفرتانگیز خشونت را. و این که از کینه به جز نفرت نمیزاید. پس مهارِ نفرت ، همان هنر و مهارت اندیشندۀ تو شد به سالیانِ امکانِ تمرکز و تفکر . همان چه تو نلسون ماندلا ، همان چه تو را” خود ویژه ” میسازد در عین سادگی که عین کمال است . بختِ رنج و صبوری و شکفتنِ لطف ، سهم هر کس نمیشود با چنان هستیمندی و بودنی در زمانه و نسبتی معین. شما آقای ماندلا، توانستی بشریتی را مجاب کنی که وجه غالب آن رغبتی به تولد خود ندارد؛ بشریتی که اشتیاقی به کشف ظرفیتهای انسانی خود نشان نمیدهد، یا مجال آن را پیدا نمیکند. شما آقای ماندلا، توانستید خونبارش بشری را در برشی از تاریخ و بخشی از جغرافیا مهار کنید با تحمل و تحمل و تأمل ،و صبوری و صبوری و سرانجام چیرگی بر آن وَهن بشری. آری همچنان میاندیشیم « زندان یک وَهن بشری است » و مباد. امیدوارم.
پس از دولتآبادی نوبت به دکتر صادق زیباکلام رسید و موضوع سخنرانی وی « ماندلا و » بود:
« با نام و یاد حضرت حق و با عرض سلام خدمت همه خانمها و آقایان . من فکر میکنم که بعد از صحبتهای آقای دولتآبادی حرف زیادی برای گفتن نمیماند. مثل غزل حافظ که بعد از آن آدم نمیداند اصلاً چی بگوید ، چه جور شعری را بعد از شعر حافظ میشود گفت ولی خوب این هم بد اقبالی من بوده که من درست بعد از آقای دولتآبادی باید صحبت کنم. پناه بر خدا!
نگاه من به نلسون ماندلا بیشتر یادآور دوران دکترای من میشود، در دهۀ شصت. تز من در دانشگاه برادفورد در خصوص انقلاب اسلامی ایران بود. و بالطبع در خصوص انقلاب، ماهیت انقلاب و ذات انقلاب از نظر صاحبنظران مختلف باید بررسیهایی میکردم . در آن بررسیها بود که با نویسندهای به نام اچ.جی.ولز آشنا شدم. ولز در حقیقت یک رماننویس بود. چندین رمان علمی ـ تخیلی نوشته بود و یک رسالۀ کوتاه دربارۀ انقلاب داشت و آن رساله کوتاه بود که من باید میخواندم. »
در ادامه دکتر زیبا کلام به رسالۀ اچ.جی ولز و پیآمدهای انقلاب کمونیستی در روسیه اشاره کرد:« ولز قطعاً وقتی اثرش را مینوشت ، زمانی را که خاندان رومانف توسط لنین و رهبران انقلاب اکتبر تیرباران میشدند، کاملاً در برابر دیدگانش مجسم کرده بود. تزار ایستاده، در کنارش همسرش و هفت بچه قد و نیم قد تراز و از همه جالبتر طفل شیرخواری که در بغل ملکه هست و لحظۀ بعد همه آنها به دست بلشویکها تیرباران میشوند . ولز قطعاً اعدامهای ژاکوبنها را در تاریخ دیده بود که چطور سرها به زیر گیوتین میرفت، سر بسیاری از انقلابیون و غیر انقلابیون به دست انقلابیون فرانسه. دقیق نمیدانم آیا ولز کشتار انقلابیون کمونیست را وقتی در چین به قدرت میرسند میبیند یا نه.»
و سپس دکتر زیباکلام به ماندلا و واسلاو هاول پرداخت :« و آن گاه ما به نسلی از انقلابیون رسیدیم که به نظر من تئوری ولز را ابطال کردند. زیرا این بار با انقلابیونی رو به رو شدیم که اصراری در گرفتن انتقام نداشتند . وقتی واسلاو هاول در چک به قدرت رسید قرار منع تعقیب تمام کسانی را صادر کرد که با پلیس مخفی چکسلواکی همکاری کرده بودند . دقیقاً همان عملی که ما از نلسون ماندلا میبینیم. البته حقیقتش این است که من فکر میکنم این دو وامدار مرد بزرگی هستند به نام مهاتما گاندی. شاید اگر امروز اچ.جی ولز زنده بود و این ها را به چشم خود میدید ، در نگاه خود تجدید نظر میکرد.»
و جاوید قربان اوغلی، سفیر سابق ایران در افریقای جنوبی سخنران بعدی بود از آرمانی سخن گفت که ماندلا برای آن مبارزه کرد:
قبل از هر سخن مایلم از برگزار کنندگان این برنامه برای بزرگداشت سیاستمدار و رهبری که بیشترین تاثیر را بر نیمه دوم قرن گذشته و دهه اول قرن اخیر گذاشت تشکر و قدردانی کنم. تصور می کنم ابعاد گوناگون شخصیت ماندلا را نمی توان در خلال این جلسه و یا چند مقاله و چندین کتاب به تصویر کشید. سخنرانان قبل از من به برخی ابعاد اسطوره ای بنام ماندلا اشاره کردند.من در این وقت اندک بر آنم که به زوایه دیگری ازشخصیت بی بدیل ماندلا بپردازم و در این راه از مشاهدات ، تجربیات خود به عنوان دیپلماتی که توفیق دیدار چندین باره ماندلا را داشتم بهره جویم.
بر این باورم که بخت با من یار بود که در دوران خدمتم در وزارت خارجه ، به عنوان سفیر به آفریقای جنوبی اعزام شدم هرچند این خواسته و علاقه خودم بود.در مدت چهار سال و نیمی که در این کشور بودم توفیق داشتم که چندین بار با این مرد بزرگ ملاقات نمایم.شاید یکی از فراموش نشدنی ترین دیدارها ، ملاقاتی بود که به اتفاق خانواده ام در روز 21 سپتامبر 1999 با ماندلا داشتم.عکس آن رویداد فراموش نشدنی تزیین بخش خانه ام است و همسر و دخترانم زینب و زهرا هرگز کلمات و جملات ماندلا را که خارج از قواعد تشریفاتی به آنان گفت را فراموش نمی کنند.
اما به راستی آرمانی که ماندلا برای آن مبارزه و 27 سال زندان را تحمل کرد چه بود؟.فکر می کنم ماندلا این آرمان را بطور کاملا واضح و شفاف در جریان محاکمات ریونیا بیان کرد.جملاتی که امروز از معروف ترین سخنان ماندلا در جهان است:
“من در سراسر زندگيم، خود را وقف مبارزه مردم آفريقا کردهام. من عليه حاکميت سفيد پوست جنگيدهام و بر ضد سلطه سياه پوست مبارزه کردهام. من همواره آرمان يک جامعه دموکراتيک و آزاد که در آن همه مردم در هماهنگي کامل و با امکانات برابر در کنار هم زندگي کنند را گرامي داشتهام. اين آرماني است که اميدوارم بخاطر آن زنده بمانم و به آن دست يابم. اما اين آرماني است که حاضرم در صورتيکه ضروري باشد در راه آن جان دهم.”
ماندلا این سخنان را در 20 آوریل 1964 در دفاعیاتش در دادگاه رژیم آپارتاید که او و همفکرانش را به جرم خیانت به کشور محاکمه می کرد بیان کرد.او برای تحقق این آرمان مبارزه کرد و در این مبارزه برخلاف مشی چریک ها که همواره مرگ را با خود یدک می کشند ، به تناسب شرایط روش های خود را اصلاح کرد ولی هرگز از تحقق آرمان خود ناامید نشد و پس از پیروزی نیز بدان وفادار ماند. او مشی خود را برای تحقق آرمان مبارزه مدنی قرار داده بود و تنها زمانی بطور موقت به مبارزه مسلحانه روی آورد که رژیم آپارتاید با خشن ترین شکل ممکن به مبارزه آرام مردم پاسخ گفت.ماندلا بنیانگذار و رهبر سازمان نیزه ملت ” امخونتو وی سیزه به زبان خوسا) بود. سازمانی که پس از کشتار معروف شارپ ویل که طی آن 69 نفر به خاک و خون کشیده شدند تاسیس شد.
ماندلا روح بزرگی داشت که در تعبیر عرفانی ما تن گنجایش آن روح را ندارد. ماندلا دوران کودکی خود را در جامعه ای قبیله ای گذراند.ارزش های قبیله تمبو تاثیر انکار ناپذیری بر شخصیت ماندلا گذاشت .
هر چند که مهمترین تحول روحی ماندلا مربوط به دوران زندان است. در نامه ای که او در اول فوریه 1975 از زندان روبن به همسرش وینی که او هم در زندان کرونستاد بود ، ماندلا توصیف زیبایی از تاثیر زندان بر زندانی و عوامل درونی موفقیت انسانها دارد:
“برحسب تصادف ممکن است متوجه شوی که سلول زندان چه جای مناسبی است برای اینکه زندانی خود را بشناسد و واقع بینانه و به طرز منظمی ذهن و احساسات خود را بکاود.ما برای قضاوت در مورد خودمان به عوامل خارجی مانند موقعیت اجتماعی، نفوذ و محبوبیت ، ثروت و سطح تحصیلات و مانند آن توجه می کنیم.
عوامل درونی برای اندازه گیری موفقیت یک فرد به عنوان انسان اهمیت بیشتری دارد…صداقت، صمیمیت ، سادگی ، تواضع ، سخاوت خالصانه ، نداشتن کبر و غرور و آمادگی برای خدمت به دیگران مبانی زندگی معنوی و روحانی هر انسان است.تکامل در این حوزه این معرفت ها بدون شناخت جدی احساسات و شناخت خویشتن ، درک ضعف ها و اشتباهات خود قابل تصور نیست.
سلول زندان اگر هیچ دستاوردی برای زندانی نداشته باشد، فرصتی ایجاد می کند که فرد روزانه در خود و رفتار خود مداقه و غور کند.بربدی ها و پلشتی های درونی خود غلبه نماید و ارزشهای متعالی را در خود پرورش دهد.
تفکر و اندیشه حتی اگر برای 15 دقیقه در روز باشد برای رسیدن به این مقصود بسیار مهم است.پیدا کردن بدی های درون در آغاز کار دشواری است اما اگر کسی 10 روز متوالی این تلاش را صورت دهد نتیجه آن را خواهد دید.”
کلید واژه هایی که ماندلا در این نامه بیان می کند نشات گرفته از همان ارزشهای قبیله ای و تحولی است که زندان در زندان از طریق مکاشفه بدان دست یافت و به ملکه وجودیش تبدیل شد. ارزشهایی که حتی پس از پیروزی از آن روی برنتافت.
در توصیفی که ماندلا از این ارزشها دارد می گوید:
این داستان ، داستان سادهای است.به پاکدامنی، بخشندگی ، و جوانمردی همواره به شکلی که ما هیچگاه تصور آن را نمی توانیم بکنیم ، پاداش داده خواهد شد.
اما مهمترین ویژگی ماندلا را می توان در همان عبارت معروف ” ببخش ولی فراموش نکن ” جستجو کرد.در صحبتی که با خانم امینه کاچالیا از همرزمان ماندلا که چند ماه قبل درگذشت داشتم از ویژگی ماندلا سوال کردم.خانم کاچالیا گفت مهمترین ویژگی ماندلا حفظ همان روحیه سادگی بود.مادیبا همان بود که 50 سال قبل او را می شناختیم. در مقابل اصرار من بر بیان نکته ای دیگر گفت: “ماندلا کینه هیچکس را به دل نگرفت حتی کسانی که او را 27 سال در زندان نگاه داشتند”.
ماندلا توانست با رفتار خود درسی فراموش نشدنی به جهان و جهانیان بدهد.همه می دانند که غایت هر مبارزه کسب قدرت و حکومت است.ماندلا به این دو نیز “نه “گفت. در اوج قدرت کسانی که به او و ملتش ظلم کرده بودند بخشید و پس از انتخابات 27 آوریل 1994 در مقابل اصرار رهبران کنگره ملی آفریقا که از او خواسته بودند رییس جمهور شود تنها به یک دوره آن هم با اکراه تن در داد و در سال 1999 در اوج محبوبیت داخلی و بین المللی کنار رفت.
بر خلاف تصور غلط برخی که معتقدند کهولت سن باعث کناره گیری ماندلا از قدرت شد باید بگویم که فعالیتهای او پس از ریاست جمهوری همچنان ادامه یافت و برنامه کاری ماندلا از ساعت 8 صبح که وارد دفتر کارش می شد تا 5 بعدازظهر ادامه داشت.
اجازه دهید سخن را با این نکته به پایان برم که یکی از مهمترین وجوه شخصیتی ماندلاست و آن پیوند اخلاق و سیاست است.امری که در دنیای سیاست و رهبران جهان کیمیاست.ماندلا اعتقاد داشت ” مردی که آزادی مرد دیگری را از او می گیرد خود اسیر تنفر و در پشت میله های تعصب و کوته اندیشی گرفتار است” او می گفت :” من این نکته را بهتر از هر چیزی می دانستم که درست همانگونه که ستمدیدگان باید آزاد شوند، ظالمان نیز باید آزاد گردند.” براي ماندلا ملکه اخلاق راهنماي سياست بود و او اين فضيلت را با خمير مايه وجودش عجين کرده بود. اين اکسير بود که از ماندلا يک جوانمرد در سياست ساخت تا جايي که به قول خود من حتي در زمان کودکي در شکست دادن رقباي خود طوري عمل ميکردم که غرورشان جريحه دار نشود.»
در بخشی دیگر از این مراسم دقایقی از فیلم مستندی که زندگی نلسون ماندلا را تصویر میکرد به نمایش درآمد.