هرمان هسه در قلمرو ادبیات جهانی/سعید فیروزآبادی

دکتر سعید فیروزآبادی از تاریخچه ترجم ههای هسه گفت.
دکتر سعید فیروزآبادی از تاریخچه ترجم ههای هسه گفت.

«گوته در سال 1827 برای نخستین بار در گفتگو با نویسنده‌ای جوان و منشی خود، اکرمان، سخن از ادبیات جهانی به میان آورد. شاعر بزرگ و جهانی آلمانی در واپسین سالهای زندگی خود به این باور رسیده بود که با توجه به آثار دیگر ملت‌ها و فراتر گام نهادن از مرزهای ادبیات ملی، می‌توان عرصه‌‌ای برای تبادل اندیشه و همدلی هرچه بیشتر جهانیان فراهم آورد. هرچند اصطلاح ادبیات جهانی را پیش‌تر هردر، مترجم گلستان سعدی و دوست دوران جوانی گوته، در قالب شعر جهانی و نیز ویلاند در یادداشت‌های خود مطرح کرده بودند، گوته با نگارش دیوان غربی- شرقی خود نمونه‌‌ای بارز از ادبیات جهانی را فراهم آورد و گفتگوی خواجه شمس‌ الدین حافظ شیرازی و گوته اساس نگارش این اثر بود. از این دیدگاه گوته، شاعر و نویسنده‌ ای جهانی در قرن نوزدهم بود و هنوز هم آثارش در سراسر جهان خوانندگان و علاقه‌ مندان بسیاری دارد.

ادبیات آلمانی‌ زبان در قرن بیستم نیز چندین نویسندۀ بزرگ را به ادیبات جهان معرفی کرد، ولی مشهورترین و مطرح‌ترین نویسنده در این دوره بی‌‌تردید هرمان هسه است، زیرا در بین این نویسندگان کسی نیست که همچون او آثارش به شصت زبان زندۀ دنیا ترجمه و با شمارگان بیش از یکصد و بیست میلیون نسخه منتشر شده باشد. هسه در سال 1962 چشم از جهان فرو بست. تعداد آثار او حدود سیصد اثر مستقل بود و به همین دلیل نیز گروهی در آلمان برخی از آثارش را فاقد ارزش ادبی دانستند. ولی دیری نپایید که با ظهور جنبش‌های دانشجویی و هیپی‌ ها در اواخر دهۀ شصت در امریکا، علاقه به هسه و به‌ خصوص گرگ بیابان او بیشتر شد. کمی بعد نیز موجی دیگر از علاقه‌ مندان به آثار هسه در کشورهای آسیایی همچون کره، چین و ژاپن پدید آمد و به این ترتیب اهمیت آثار هسه در خود کشورهای آلمانی‌ زبان بیشتر شد.

برای درک دلایل محبوبیت هسه می‌توانیم به چندین نکته اشاره کنیم. نخستین موضوع جذاب انتقاد هسه از نظام آموزشی و تربیتی است که نمونه‌ اش را در رمان زیرچرخ می‌بینیم. هسه به نسلی تعلق دارد که در اواخر قرن نوزدهم و آغاز قرن بیستم از نظام آموزشی آلمان انتقاد می‌کردند. همچنین ذکر این نکته ضروری است که زندگی هسه نیز با آثارش پیوندی ناگسستنی دارد. فرار از مدرسه، مشکلات روحی در دوران نوجوانی و سرکشی نیز از ویژگی‌‌های این نویسنده است. حتی می‌توانیم در این زمینه سخن از ستیز با روش سنتی آموزش نیز به میان بیاوریم.

موضوع جذاب دیگر در آثار هرمان هسه جنگ‌‌ستیزی است. هسه شاهد دو جنگ جهانی اول و دوم بوده و حتی در جنگ جهانی اول با صلیب سرخ همکاری می‌کرده است. کشمکش همیشگی خیر و شر و نیز شخصیت‌های هابیل و قابیل‌ وار داستان‌های هسه همگی نشان از بیهودگی جنگ دارند. نمونۀ بارز این امر داستان دمیان است. نباید از یاد برد که مخالفت با جنگ ویتنام از خواسته‌ های جنبش دانشجویی در امریکا و بعد هم نسل شصت و هشتی‌ها بود.

در عین حال هسه هرگز خویشتن را اسیر قلمرو سیاسی و جغرافیایی خاصی نکرد. سالها تابعیت هیچ کشوری را نداشت و از مرزها می‌گذشت و در نهایت به تابعیت سوئیس درآمد. از این رو آثارش و شخصیت خودش جنبه‌ای بین‌ المللی داشت.

گوشه‌ نشینی، انزوا و فردگرایی از دیگر موضوع‌های مطرح در آثار هسه است. این انزوا به معنی ترک کامل دنیا نیست، بلکه راهی برای تکامل شخصیت فردی است. سیذارتا نمونه‌ ای بارز از همین نگرش به جهان هستی است. جستجوی حقیقت و تجربۀ تمام جنبه‌ های هستی از پست‌ ترین تا عرفانی‌ ترین پله‌ های شناخت هنوز هم موضوعی بسیار جذاب است.

دکتر فریده رحمانی درباره هسه سخنرانی کرد.
دکتر فریده رحمانی درباره هسه سخنرانی کرد.

از دیگرجنبه‌ های دل‌ انگیز آثار هسه می‌توانیم به گرایش او به طبیعت و بدبینی به جهان صنعت‌ زده اشاره کنیم. تجلی این حس را در نگاه او به شرق می‌بینیم. شرق برای هسه همچون بسیاری از نویسندگان دورۀ رمانتیک سرزمین رویاها بود. با این حال هسه علاقه‌ ای خاص به شرق و به‌ خصوص هند داشت، زیرا مادرش در هند به دنیا آمده بود و اجدادش در همین سرزمین مبلغان مذهبی بودند. همین موضوع انگیزه‌ ای بزرگ برای سفر به هند شد. هسه در سال 1911 به هند سفر کرد. این سفر چندان طولانی نبود، ولی حاصل آن در آثار بعدی هسه بسیار اهمیت دارد. کمی بعد هسه مجموعه‌ ای از سفرهایش به شرق را در قالب کتابی منتشر کرد. سیذارتا و بازگشت زرتشت نیز از جمله آثار همین دل‌بستگی به شرق است. از دیدگاه هسه و حتی نسل هیپی‌ ها شرق سرزمینی بود که می‌شد در آنجا به دور از هیاهوی جهان صنعت‌ زدۀ اروپایی زندگی کرد و حقیقت را جست.

حال که سخن از شرق به میان آوردیم، بهتر است در انتها دوباره به ابتدای این سخن کوتاه بازگردیم و از گوته یاد کنیم. گوته پس از خواندن ترجمۀ دیوان حافظ به قلم یوزف فون هامر- پورگشتال ناگزیر قلم به دست گرفت و دیوان غربی – شرقی را نگاشت. حدود یکصد سال پس از آن علامه اقبال لاهوری، شاعر بزرگ فارسی‌سرا پاسخی از شرق به گوته نگاشت و کوشید باب گفتگوی شرق و غرب را همچنان باز گذارد. این سرودۀ اقبال را پرفسور آنه‌ ماری شیمل به آلمانی ترجمه کرد و حاصل کار خود را برای هسه به سوئیس فرستاد. هسه نیز مقدمه‌ ای بر آن نگاشت و با نقاشی آبرنگی آن را برای شیمل فرستاد. امروز آن نقاشی و مقدمه همچنان در ابتدای ترجمۀ کتاب اقبال آمده است تا نشانی از میل وافر اندیشمندان شرق و غرب و ادیبان بزرگ جهانی به این داد و ستد فرهنگی باشد»

سپس دکتر فاطمه خداکرمی، یکی دیگر از استادان زبان و ادبیات آلمانی « دمیانِ» هسه را مورد بررسی قرار داد :

«رمان دمیان، با این یادآوری که دمیان از نظر واژه شناسی ریشه گرفته از کلمه یونانی دایمون است به مفهوم ندای درون، یکی از پر آوازه ترین آثار هرمان هسه است و شهرت هرمان هسه با انتشار این رمان دو چندان شد. آثاری مانند دمیان 1919، سیذارتا 1922، گرگ بیابان 1927 سفر به شرق 1932 انتشار یافته در دوره میانسالی هرمان هسه است که نمایانگر تغییر بینش کلی هرمان هسه به زندگی و مسائل اخلاقی است. در واقع نقطه عطف این آثار، سفر روحانی به اعماق روح و کشف دنیای درون بعبارتی خویشتن نگری است، زیرا هسه به این نتیجه رسیده بود که نبایستی در محیط پیرامونش در جستجو علت مشکلات خود باشد، بعبارتی از کوزه همان برون تراود که در اوست. قلم هرمان هسه در دوره میانسانی به یک قلم تحلیل گر و درون گرا مبدل شده بود. رمان دمیان زمانی انتشار یافت (1919 )که روح نسل جوان آلمان بخاطر شکست در جنگ جهانی اول دچار سر درگمی و سرخوردگی شده بود درواقع روح کاوشگرخواننده هرمان هسه تشنه چنین قلمی بود.

رمان دمیان یک رمان تکوینی است که تاکید برخود شناسی و تکامل فکری قهرمان داستان می‌کند و موضوع اصلی آن جستجو برای کسب هویت و دستیابی به معنای یگانگی شخصی و فردیت است که مساله ای اساسی قرن بیستم است. به نظر هسه انسان ها به دو دسته تقسیم می‌شوند گروه اول کسانی هستند که موفق به کسب هویت فردی خود و ارزش های والای معنوی و انسانی می‌شوند و به آن سر منزل مقصود «انسان بودن ” نایل می‌شوند و گروه دیگر کسانی که در این راه ناکام می‌مانند.(اشاره به شعر حضرت مولانا از دیو و دد ملوللم و انسانم آرزوست)

مژگان عط االلهی نمون ههایی از آثار هسه را قرائت کرد
مژگان عط االلهی نمون ههایی از آثار هسه را قرائت کرد

هرمان هسه در این رمان ضمن به چالش کشیدن اصول اخلاقی قراردادی، تاکید می‌کند: «هریک از ما باید خودش در یابد که چه چیز مجاز و چه چیز ممنوع است- البته ممنوع برای او.» دمیان که معلم اخلاق شخصیت اصلی رمان است می‌گوید: «اطاعت کورکورانه از اصول اخلاقی قراردادی که اکثرا بدان پای بند ند نشانه‌ی تنبلی است. (اشاره ای به فلسفه کانت مبنی بر اینکه انسان قادر است به مدد عقل به استقلال فردی برسد).»

در واقع در رمان دمیان چیزی بعنوان معیارهای اخلاقی مطرح نیست. طبق گفته هسه :هرکس باید قانونگذار خود باشد. اما در نهایت امر ندای وجدان است که حکمش معتبر است. (قاعده مرسوم کانت معروف به قاعده طلایی ” ما باید آن گونه رفتار کنیم که انتظار داریم با ما رفتار شود)

نگاهی به رمان دمیان:

دمیان داستان جوانی است بنام امیل سینکلر. این فرد نه تنها شخصیت اصلی داستان بلکه نماد نسل جوان آلمان است که به گونه ای در پی هویت انسانی خود می‌باشد. تاثیر این رمان بر قشر کتابخوان آلمان آنقدر چشمگیر بود که در مدت کوتاهی هشت بار به چاپ رسید و در سال 1920 ازچاپ نهم به چاپ 26 و در سال 1930 به چاپ 85 هم رسید.

توماس مان یکی از نویسندگان برجسته آلمانی زبان در باب رمان دمیان اینگونه اظهار نظر داشته است: «تاثیر تکان دهنده ای را که دمیان همراه با نام نسبتا مرموز سینکلر بی درنگ پس از جنگ جهانی اول به جای گذاشت نمی توان فراموش کرد. این رمان بیشتر بر جراحت زمانه زد و تمامی نسل جوان را با احساسی آمیخته به امتنان و وجد اسیر خود ساخت، نسلی که می‌اندیشید پیامبری از ژرفای وجودش ظهور کرده (حال آنکه او در واقع مردی 42 ساله بود که به نیازشان پاسخ گفت)… تاثیری که دمیان د رآلمان داشته است تاحد زیادی یاد آور ورتر است.»

(در واقع سینکلر تخلص هرمان هسه بود که چندین اثر خود را با این نام منتشر کرده است بخاطر همین توماس مان از وازه مرموز استفاده کرده است)

رمان دمیان به زبان من،روای نگاشته شده است و به جهان از دریچه دید شخصیت اصلی داستان نگریسته می‌شود که در واقع این نحوه روایت حاکی از درون نگری و سوق دادن خواننده به دنیای درون سینکلر است. در این رمان از خانواده سینکلر حرف چندانی زده نمی شود. شخصیت های دیگر این رمان ماکس دمیان و مادرش حوابانو هستند که در تکامل سینکلر نقش مهمی ایفا می‌کنند و فرانز کرومر که باعث هبوط سینکلر از بهشت می‌شود. از آنجائیکه رمان دمیان یک رمان درو نگرا است و به باطن انسان توجه دارد بنابراین در رمان به هیچ عنوان صحبتی از محیط پیرامون قهرمان داستان و حتی شکل ظاهری او نمی شود، به همین خاطر خواننده احساس می‌کنند که سینکلر بخشی از وجود او را به تصویر می‌کشد. (نوعی همزاد پنداری) سینکلر از دو کلمه سین و کلرتشکیل شده است. که سین در انگلیسی به معنای «گناه» و کلر در فرانسوی به مفهوم «نور» است در واقع نام سینکلر معرف دو دنیایی است که در رمان مطرح می‌شود دنیای تاریکی و شر و دنیای روشنایی و خیر که آئین زرتشت نیز مبین این دو دنیا است.

امیل سینکلر پسری است حساس، بزرگ شده در خانواده‌ایی تقریبا مرفه که به مرور زمان به تناقضات و تفاوت‌های معنوی و اخلاقی موجود در محیط پیرامونش آگاه می‌شود. سینکلر با فردی آشنا می‌شود بنام ماکس دمیان که در این رمان بعنوان دوست و مقتدای سینکلر یا بعبارتی بعنوان معلمی مهربان و ملایم و دلسوز معرفی می‌شود که به هیچ عنوان قصد تحمیل عقایدش را بر کسی ندارد و به فردیت و شخصیت انسان‌ها احترام می‌گذارد و سعی می‌کند مرید خود را نه با جبر و فشار بلکه با دلیل و برهان به سمت خود شناسی سوق دهد. دمیان با سینکلر از باب زندگی، اخلاق و دین به گفتگو می‌پردازد و همین امر باعث می‌شود که سینکلر در برابر مسائل اخلاقی و دینی که از والدینش و معلمان فراگرفته دچار تزلزل و سستی گردد؛ بعنوان مثال دمیان در همان ابتدا آشنایی راجع به برداشتش در باره داستان هابیل و قابیل که در کتاب مقدس نیز روایت شده است، سخن می‌گوید و سینکلر ضمن مقایسه نظر دمیان با آنچه که تاکنون آموخته است به نتایج تازه‌ای می‌رسد و درمی‌یابد که همانند هابیل در ابتدا دردنیای نور و روشنایی زندگی می‌کرده و بعد به دنیای سرشار از گناه و معصیت قابیل راه یافته است. سرانجام سینکلر در پرتو تاثیر و تعالیم حوابانو و دمیان به مرحله کمال و تعالی می‌رسد و بتدریج در می‌یابد که رستگاری او در ایجاد پیوند بین این دو نیرو متضاد است.

صحن های از مراسم شب هرمان هسه در تالار دانشکده زبا نهای خارجی دانشگاه آزاد اسلامی.
صحن های از مراسم شب هرمان هسه در تالار دانشکده زبا نهای خارجی دانشگاه آزاد اسلامی.

در رمان دمیان با شخصیتی دیگر بنام فرانز کرومر آشنا می‌شویم که در واقع او نماد تاریکی و شر است و عاملی است که باعث هبوط سینکلر از بهشت می‌شود. سینکلر بطور اتقافی با کرومر آشنا می‌شود و کرومر برای او ماجراجویی‌های بی‌باکانه‌ای تعریف می‌کند و سینکلر از اینکه مبادا در برابر کرومر سرافکنده شود داستانی دروغین از خود جعل می‌کند و این عاملی می‌شود که کرومر مرتبا از او برای سکوتش اخاذی کندو سینکلر را وادار کند تا از والدینش پول دزدی کند و به او بدهد. سینکلر بخاطر گفتن دروغ، دزدیدن پول از والدینش و پنهان کردن راز خود از آنها شدیدا احساس گناه می‌کند و هر روز بیشتر در غار خود فرو می‌رود. بالاخره با مداخله دوست و مرادش ماکس دمیان سینکلر از چنگ فرانز کرومر رها یی می‌یابد و در می‌یابد که بدی و شر یک پدیده خارجی و تنها در وجود افرادی مثل کرومر نیست بلکه نیروی بدی نهفته در وجودش، او را به سمت عمل خلاف سوق داده است و خواست خود سینکلر بوده که با کرومرکه مظهر نیروهای اهریمنی است دست دوستی و رفاقت بدهد.

در خاتمه اشاره می‌کنم که در طول رمان قهرمان اصلی داستان سینکلر مرتبا از ورطه‌ای به ورطه دیگر می‌افتد و بارها احساس می‌کند که در میان دو دنیای نور و ظلمت سرگردان است و از این بابت در رنج و عذاب به سر می‌برد و هر بار تحت تاثیر انسانی نیکوکار نیروی خیر در وجودش غلیان کرده و به مدد همین نیرو، خود را از دنیای شر بیرون می‌کشد و گام در طریق صلاح می‌گذارد.

در نهایت امر رمان دمیان بیانگر این حقیقت است که عوامل خارجی زمانی می‌توانند تاثیرگذار بر سرنوشت آدمی باشند که انسان به آن مرحله‌ای از شناخت خود دست‌یافته که بتواند با خودش سازگاری کامل داشته باشد و قادر باشد نیروهای خارجی تاثیرگذار بر سرنوشت خود را جذب و آنها را بخشی از هستی خود سازد و این امر مصداق همان جمله معرف کتاب انجیل است که انسان تدبیر می‌کند و خداوند تقدیر می‌کند. به عبارتی انسان قادر است سرنوشت و تقدیر خود را آنگونه که می‌خواهد شکل دهد. هرمان هسه در این رمان به خواننده خود القا می‌کند که راه فلاح و رستگاری ایجاد هماهنگی و تعادل بین دو نیروی خیرو شر نهفته در وجود انسان است.»

و پس از آن نوبت به پریسا رضایی، یکی از مترجمان آثار آلمانی زبان، رسید تا دو نامه از چندین نامۀ هرمان هسه به توماس مان را برای حاضران بخواند.

 

رضا نجفی که به همراه همسرش، پریسا رضایی، آثاری از هرمان هسه و دیگر نویسندگان آلمانی زبان را به فارسی برگردانده «هرمان هسه و ترجمۀ آثار او به زبان فارسی» را مضمون سخنان خود قرار داد. او که مطلب خود را با شعری از هرمان هسه آغاز کرد، در بخشی از سخنان خود یادآور شد که «شاید بتوان گفت هرمان هسه بیش از هر نویسندۀ دیگری در ایران مورد توجه قرار گرفته و تاکنون بیش از 120 اثر از این نویسنده به فارسی ترجمه شده است. و با تخمینی سرانگشتی حدود 2 میلیون نفر از ایرانیان آثار هسه را به زبان فارسی خوانده‌اند. و اولین ترجمه از هسه به سال 1334 برمی‌گردد که یکی از اشعار او ترجمه و در مجلۀ سخن منتشر شد. و این در حالی است که شاید کمتر کسی در ایران باشد که هرمان هسۀ شاعر و نقاش را در کنار هسۀ نویسنده بشناسد.» در عین حال نجفی به این نکته اشاره داشت که فقط 10 درصد از آثار هسه مستقیماً از زبان آلمانی به فارسی بوده و بقیه ترجمه‌ها از زبان‌های دیگر، فرانسه و انگلیسی، صورت گرفته است که در این میان پرویز داریوش با ترجمۀ سیذارتا پیشگام ترجمه از آثار هرمان هسه شد. نجفی در بخشی دیگر از سخنان خود هرمان هسه را نویسندۀ دوران بحران خواند و با نگاه به دورانی که آثار هسه مورد اقبال خوانندگان قرار می‌گیرند این نظر بیشتر نمود می‌یابد. و پایان بخش سخنان رضا نجفی شعری دیگر بود از هسه.

سپس مژگان عطااللهی گفتارهایی کوتاه از هرمان هسه را برای حاضران قرائت کرد و در پایان دکتر الهام رحمانی نگاهی اجمالی داشت به سیذارتای هرمان هسه.

شب هرمان هسه در ساعت 5 بعد از ظهر خاتمه یافت.

این شعر درسال1941 یعنی 21 سال پیش از درگذشتِ شاعر سروده شده و هِسِه تلاش دارد، لحظه‌ی پایانیِ انسانِ زمینی را ترسیم کند.