شمیم بهارستان(2)/علی ططری

در شماره پيشين بخارا تعدادي از اسناد خصوصي آرشيو دكتر حسن رهآورد به حضور خوانندگان فرهيخته اين مجله معرفي گرديد. اكنون در بخش دوم – و در حقيقت بخش پاياني اين نامهها- چند نامه ديگر از آرشيو خصوصي ايشان – كه از اسناد نويافته مجموعه دكتر رهآورد به شمار ميآيد- انتخاب شد. اين نامهها از آن سبب اهميت ويژه دارد كه نحوه مكاتبات خصوصي مشاهير و ادباي تاريخ معاصر كشورمان را بازگو ميكند. برخي از اين افراد كه ديگر همتايي براي آنها نميتوان جست، از زبدگان و نخبگان زمانه خود بوده وهستند؛ از جمله مهندس سيد جلالالدين آشتياني، ابوالحسن شاهق، احسان يارشاطر، عبدالله انوار، محمود مهدوي دامغاني و كاظم مديرشانهچي كه نامههاي آنها را در ادامه اين نوشتار ميخوانيم.
اين نامهها خطاب به دكتر حسن رهآورد نوشته شده و به طور عمده بين سالهاي 1331 تا 1344 خورشيدي به رشته تحرير درآمده است. خط زيباي اين نويسندگان ما را بر آن داشت كه اصل نامهها را بدون استنساخ درج نماييم.
رهاوردي كه هرگز نيامد
در ميان اسناد اهدايي دكتر رهآورد، چهار سند با موضوع تقاضاي چاپ نشريهاي از سوي ايشان كه به اواخر سال 1321 مربوط ميشود، نظرم را جلب كرد. اين چهار برگ سند، در حقيقت، مجوز صدور نشريهاي است با نام رهاورد كه هرگز نسخهاي از آن منتشر نشد. در آخرين ديداري كه با دكتر رهآورد داشتم، ايشان اطلاعات فراواني از انگيزه، هدف و يا احياناً وقايعي كه منجر به درخواست چاپ چنين نشريهاي ميشد، در خاطر نداشت و تنها بر اين نكته تأكيد داشت كه هيچگاه رهاورد منتشر نشد. طبق اسنادي كه در ادامه ارائه ميشود، مقرر گرديد كه اين نشريه در 1000 نسخه، به زبانهاي انگليسي، فرانسه و فارسي با موضوع سياسي، ادبي، اجتماعي منتشر شود. در يكي از اسناد (به تاريخ 22/1/1330) نحوه انتشار آن روزنامه نوشته شده و در مجوز ديگري به امضاي وزير كشور وقت (در تاريخ 26/11/31) ترتيب چاپ رهاورد به صورت ماهيانه مشخص گرديده است. اما دليل عدم انتشار نشريه رهاورد چه بود؟ طبق اسناد پيوست، حسبالامر نخستوزير (به تاريخ 20/7/1332) كسي كه شغل روزنامهنگاري اختيار مينمود، ميبايست از خدمت در دستگاههاي دولتي انصراف دهد. بنابراين، دكتر رهآورد هيچگاه تدريس در مدرسه و دانشگاه را مذبوح تمايلات ديگر نكرد. وي در هامش نامه رضا جعفري، جانشين وزير فرهنگ وقت، مبني بر اينكه وضعيت شغلي خود را براي اخذ مجوز نهايي نشريه رهاورد ابراز دارد، نوشت:

وزارت فرهنگ
پاسخنامه- موضوع امريه مقام نخستوزيري، به اطلاع آن مقام عالی ميرساند؛ فعلاً به شغل شريف دبيري ادامه خواهم داد.
با تقديم احترامات
25/7/1332



سندی منتشر نشده از سیدحسن تقیزاده
در لابهلاي اسنادي كه در بهار 1390 شايد با زحمت فراوان و پيگيريهاي مكرر به آرشيو مركز اسناد كتابخانه مجلس اضافه شد، مجموعه منحصر به فردي از اسناد احمد قوام (قوامالسلطنه)، نخستوزير ايران در سالهاي نخستين حكومت پهلوي دوم به چشم ميخورد. اين مجموعه – كه در يك پوشه قرار گرفته است- نامههاي خصوصي خطاب به قوامالسلطنه بين سالهاي 1325 تا 1331 را دربر ميگيرد.
اين نامهها هيچگاه منتشر نشده و يا در دسترس نبوده است؛ به طوري كه تا زمان خريد آنها از مجموعهداري كه خود از شاهزادگان خاندان قاجار است، اين اسناد سربهمهر مانده بود. اين نامهها در زماني نگارش يافته است كه قوامالسلطنه به طور متناوب بر كرسي نخستوزيري تكيه زد و چهره خبرساز آن سالها بود.
در سالهايي كه بحران آذربايجان رخ داد، تقيزاده سفير ايران در انگلستان بود. وي در مكاتبات خود، گزارش وقايع اتفاقيه اروپا، به ويژ آن بخشهايي كه به ايران ارتباط داشت را با قوام در ميان ميگذاشت. در يكي از اين مكاتبات، تقيزاده به نكته جالبي اشاره ميكند و آن، جريان امتياز استخراج نفت ايران توسط انگليسيها است. تقيزاده در اين نامه كه در سال 1325 نگاشته شده، با ارائه آماري، قصد آن داشته است كه توجه فرد نخست دولت ايران را به ميزان غارت منابع طبيعی ايران جلب نمايد. بدينترتيب و بنا به ارزش و اهميت اين سند، تصوير آن در پي ميآيد.
شكوائيه اديبالسلطنه به قوامالسلطنه
حسين سميعي متخلص به اديبالسلطنه از مردان كار آزموده سياسي دوره پهلوي است. او در چند دوره تصدي وزارتخانههاي گوناگوني را در دولتهاي رضا قلي نظام مافي، حسن پيرنيا(مشيرالدوله)، رضا سردارسپه، مخبرالسلطنه و احمد قوام (قوامالسلطنه) بر عهده داشت.
در سالهاي پاياني عمرش كه مصادف با نخست وزيري قوام نيز بود، مورد بيمهري برخي جريانات و نشريات آن روز تهران قرار گرفته از جمله آنكه طي حكمي از وزير فرهنگ وقت، دكتر فريدون كشاورز منتظر به خدمت گرديد؛ لذا شكوائيهاي به قوام نوشت و در آن مدعي شد كه هيچ گاه كارمند وزارت فرهنگ نبوده كه منتظر به خدمت شود و از اين ابلاغيه شگفت شده بود. اين نامه در ظاهر، عريضهاي گلايه آميز است كه حقيقتي گويا از سرنوشت رجل سياسي ايران معاصر را بازگو ميكند.
اين سند از مجموعه نامههاي خصوصي احمد قوام است كه اخيراً به آرشيو اسناد مجلس كتابخانه مجلس افزوده شده و براي نخستين باري است كه منتشر ميشود. براي آگاهي بيشتر از اين سند ارزشمند، متن استنساخ شده آن را ميخوانيم.
17 مرداد 1325
قربانت شوم حضرت اشرف عالي بخوبي ميداند كه بنده روزگاري دراز به حضرت اشرف و خاندان بزرگوارتان سر ارادت سپردهام و خوشبختانه حوادث روزگار و انقلابات گوناگون هيچ نتوانسته است در اركان ارادتم رخنه و خللي وارد كند. در آن روزها هم كه زمامداي كشور ميخواست بدست تواناي آنحضرت بيفتد بنده با يك خوشبيني، اين پيش آمد را بفال نيك گرفتم و خيلي اميدوار شدم.
اين خوشبيني و اميدواري بنده براي اين نبود كه در دوره زمامداري حضرت اشرف به بنده خوش خواهد گذشت و در اوضاع و احوال بنده بهبود و رنگ و رونقي پيدا خواهد شد،زيرا بنده مراحل عمر خود را طي كرده و معارج خدمات دولتي و مملكتي را هم پلهپله پيموده و ديگر بجايي رسيدهام كه هيچ هوا و هوس و طمع و آرزويي برايم باقي نمانده است نه عشق وزارت دردل دارم و نه سوداي رياست در سر ميپزم. شايد هم در خاطر مبارك باشد كه در همان روزهاي اول زمامداري حضرت اشرف يك روز بواسطه خستگيهاي روحي و علل مزاجي از حضورتان استدعا كردم بنده را از خدمات دولتي به كلي معاف و بازنشستگيم را تصويب فرمائيد و حضرت اشرف عاليصلاح ندانستند و اجازه نفرموديد.
بنده هم با حوادثي كه از يكسال پيش بر پيكرم وارد شده و توانايي حركت را از بنده سلب كرده است در گوشه عزلت و انزوا افتاده و فقط از دور به احوال و اوضاع كشور ميگريم و چشم اميد و انتظار بدان دوخته كه مگر روزنه سعادتي باز شود و ميهن بدبخت ما از اين فلاكت و فضاحت و بدبختي بيرون آيد.
پس اگر زمامداري حضرت اشرف عالي خوش بين بودم حفظ باعتماد و اميدواري اين بود كه انشاءالله تعالي بدور هرج و مرج و [ناخوانا] هوچيگري و ماجراجوئي و آشوب طلبي خاتمه خواهيد داد و آسايش و آرامشي در مملكت برقرار خواهد شد و جان و مال و ناموس بندگان خدا از حملات مشتي سفله و فرومايه نجات خواهد يافت در اينمدت هم بيانيهها و اعلاميههائي كه از ناحيه آنحضرت بوسيله راديو يا در جرايد مركزي منتشر ميگرديد حس خوش بيني بنده را با اصلاحات آينده تقويت ميكرد و دل بنده بههمين خوش بود كه موفقيتهاي بزرگ حضرت اشرف را در مهمات مملكتي از دور مشاهده ميكنيم. غافل از اينكه روزگار غدار به اينقدر دلخوشي دورادور بنده هم رضا نميدهد و نميگذارد كه با يك آسايش خاطر در گوشه انزوا و ناتواني بسر ببرم.
پس از آنكه حضرت اشرف كابينه خود را ترميم و وزراي تازهاي را در كارها داخل فرموده و اميد داريم افزود كه اين وزراء جوان و فعال رفقاي و آزاديخواه. البته منشأ اثرهاي خوب و مصدر كارهاي برجسته خواهد شد كه من خود هميشه طرفدار و مروج طبقة جوان بودم.
دو روز قبل بناگاه در جرايد مركزي چشمم به اصلاحاتي افتاد كه جناب آقاي دكتر كشاورز وزير فرهنگ در وزارتخانه خود شروع كردهاند و اول نامي كه در صدر اصلاحات قرار گرفته بود نام بنده بود كه اولاً بنده را بازرس عالي وزارت فرهنگ بشمار آورده و ثانياً از بازرسي منفصل و منتظر خدمتم كردهاند.
ملاحظه اين خبر ناگهاني هوش از سرم در ربود و مات و متحير شدم كه يعني چه بنده كي و بموجب كدام حكم و ابلاغ بازرس وزارت فرهنگ شدهام و چنين سمت و مأموريتي با مشاغلي كه داشتهام خدمت سخت داشته است كه حالا آقاي وزير فرهنگ خواستهاند اصلاحات را از بنده شروع نمايند. عجبتر اينكه در ارسال خبر روزنامه يك حكم حكومتي[1] هم از وزارت فرهنگ بهامضاي حضرت وزارت شاهي به بنده رسيد كه در آنجا بنده را جزو منتظرين خدمت اعلام و بالاخص در حكم تصريح كردهاند كه اين انتظار خدمت بنده بدون استفاده از حقوق خواهد بود براي مزيد استحضار خاطر مبارك رونوشت اين حكم را به پيوست تقديم ميكنم كه ملاحظه فرمائيد پس از پنجاه و دو سال خدمت معرض چه توهيناتي واقع شدهام.
هر چه فكر ميكنم براي اين عمل آقاي دكتر كشاورز هيچ محملي نميتوانم پيدا كنم زيرا در تمام مدت خدمتگزاري خود هيچوقت يك شغل رسمي در وزارت فرهنگ نداشتهام و هيچ تماس مستقيمي با كارهاي جاري اين وزارتخانه پيدا نكردهام و نميدانم آقاي دكتر كشاورز به چه مناسبت بنده را در شمار مأمورين رسمي وزارت فرهنگ قرار داده و چنين حكمي در مدت پنجاه سال نوكري از هيچ پادشاه و از هيچ صدراعظم يا نخست وزيري زيارت نكرده ام به بنده صادر ميفرمايند!!!
پيشينه خدمات بنده در پروندههاي خدمتم هم محفوظ و موجود است: پانزده سال اول در وزارت امور خارجه بعد چندين سال متناوب در وزارت كشور و وزارتخانههاي ديگر از قبيل فوايد عامه و دادگستري در ايالت آذربايجان و يكدفعه در سفارت كبراي شاهنشاهي در افغانستان و چند سال هم به تناوب در وزارت دربار شاهنشاهي مشغول خدمت بودهام و هيچوقت در وزارت فرهنگ شغل و تصدي رسمي نداشتهام شايد تصدّي چند سال اخيرم در فرهنگستان ايران يا رياستي كه از پارسال در انجمن ملي تربيت بدني و پيش آهنگي ايران پيدا كردهام مُوهم و موجه اين فكر شده باشد در صورتيكه فرهنگستان خود يك بنگاه مستقل علمي جداگانه ايست كه نميتوان آنرا در عداد ادارات تابعه وزارت فرهنگ قرار داد انجمن تربيت بدني يك هيئت ملي است كه مستقلاً وظايف خود را انجام ميدهد و رئيس و اعضاء اين دو بنگاه هيچوقت از وزارت فرهنگ بنام فرهنگستان يا تربيت بدني حقوقي نگرفته و نميگيرد. اين دو بنگاه فقط بعضي مخارج و احتياجات دارند كه بمناسبات فرهنگي و ورزشي اعتباراتي در بودجه وزارت فرهنگ براي آن منظور است.
بلي در اين مسئله يك چيز واقع شده است كه بايد بعرض برسانم و آن اين است كه در اوايل سال گذشته وزارت فرهنگ به بنده اصرار كرد كه چون شما غالباً با امور فرهنگي تماس داشته و مخصوصاً رياست فرهنگستان را هم برعهده داريد مناسب تر اين است كه پرونده خدمت شما در وزارت فرهنگ مركزيت پيدا كند و حقوق شما خدمت خود را هم از اين وزارتخانه بگيريد گفتم براي من چه فرق ميكند وزارتخانهها و هم مال دولت است من كه نوكر دولتم و حقوق انتظار خدمتم از هر وزارتخانه برسد تفاوتي نخواهد داشت اين بود كه خودشان پرونده خدمت بنده را از وزارت كشور خواستند و گرفتند. در اين اثنا وزير فرهنگ وقت گفت چون شما زحماتي را در فرهنگستان و ساير قسمتها متحمل هستيد و حقوقي هم از جاي ديگر نميگيريد ما در بودجه وزارت فرهنگ ترتيب حقوق انتظار خدمت شما را طوري قرار داديم كه تفاوتي با ساير منتظرين خدمت كه كاري نميكنند داشته باشد بنده هم چون علاقه زيادي به اين چيزها نداشتم چيزي نگفتم.
حالا آقاي وزير فرهنگ جوان و دانشمند و آزاديخواه اينطور تشخيص داده و صلاح دانستهاند البته وزيرند و مبسوط اليه و مطلق العنان بنده هم در اين ميان ناقه و جمع ندارم كه از اين رفتار و بي نزاكتي بر آشوبم و جارو جنجالي راه بيندازيم اما فقط يك سوال از ايشان دارم كه اگر بنده را استخدام رسمي وزارت فرهنگ تلقي نموده و نظر بمقتضيات اداري و مصالح عمومي خدمتم كرده اند ديگر چرا حق قانوني استخدامي را از بنده سلب كرده و در حكم خود صريحاً مينويسد (بدون استفاده از حقوق انتظار خدمت در رديف منتظرين خدمت در وزارت فرهنگ قرار ميگيريد)!!!
شايد آقاي وزير فرهنگ تصوّر كردهاند كه بنده از مشاغل مهم و طولاني خود در وزارت فرهنگ بهرههاي كافي برده و طَرفهاي طُرفه بر بسته و حالا از اين استفادههاي جزئي مستغني و بينياز هستم آنجا البته قضيه مصداق پيدا خواهد كرد.
يا شايد خيال كرده باشد كه بنده در دربار شاهنشاهي سمت رسمي دارم و مشغول خدمتم و مرتباً از آنجا حقوق ميگيرم و در اينصورت دريافت حقوق انتظار خدمت از وزارت فرهنگ موردي نخواهد داشت البته اگر اينطور ميبود كاملاً حق به جانب ايشان بود امّا متاسفانه اينطور نيست در بودجه دربار يك دينار بنام بنده يا رياست كل تشريفات منظور نبوده و من در ازاء خدمتي كه ميكردهام از بودجه وزارت دربار چيزي دريافت نميداشتهام قريب يك سال هم هست كه بواسطه حوادث پي در پي از كار افتاده و بدربار شاهنشاهي آمد و رفت ندارم.
شايد هم آقاي دكتر چون شنيدهاند پارسال دست و پاي بنده در موقع انجام وظيفه شكسته و در نتيجه اينطور گوشهگير و خانه نشين شدهام به حكم نوعپرستي و قانون پروري خواستهاند مرهمي بر جراحاتم بگذارند پاس حقوق قانوني يكنفر خدمتگزار كه در سر خدمت و هنگام اجراي وظيفه به سوانحي گرفتار شده است در نظر گرفته و حق قانوني او را ادا نمايند.
در هر حال بنده عرضي ندارم و از اين توهين و بي نزاكتي كه ديدهام شكايتي به جايي نميكنم فقط خواستم خاطر مبارك را از اين جريان مستحضر كنم و قضاوت را بشخص شخيص رئيس معظم دولت وا گذارم.
راي آنچه تواند حكم آنچه تو فرمائي | روزگار شوكت و عظمت پايدارتر |
[در حاشيه سند]
سواد ابلاغ وزارت فرهنگ
شماره 33749/17605
تاريخ 15/5/1325
جناب آقاي حسين سميعي
نظر بمقتضيات اداري از تاريخ صدور اين حكم بدون استفاده از حقوق انتظار خدمت در رديف منتظرين خدمت وزارت فرهنگ قرار ميگيريد.
وزير فرهنگ دكتر كشاورز
نامه نويافته از دكتر مصدق
به نظر ميرسد اسناد و نامههاي فراواني از دكتر مصدق در آرشيوهاي خصوصي و دولتي موجود است كه هنوز منتشر نشدهاند؛ اسنادي كه هر يك در بردارند. ابعاد جديدي از شخصيت، افكار و ديدگاه اين دولتمرد تاريخ معاصر كشورمان ميباشد. با اين حال، اظهار نظرهاي گوناگوني پيرامون شخصيت و كاركرد دكتر مصدق وجود دارد اما به نظر ميرسد رجوع به مكاتبات و اسناد به جاي مانده از وي تا حد فراواني جهتي صحيح بيابد. به هر روي، در اين نوشتار معرف سندي به خط دكتر مصدق هستيم كه در ميان اسناد خصوصي احمد قوام، نخست وزير بازيابي شده است. اين سند، در واقع، نامهاي است پنج صفحهاي خطاب به قوام كه در سال 1325 توسط دكتر مصدق نوشته شده و گوياي دغدغههاي سياستمرداي كهنهكار از كاركرد و واكنش دولتمردان در برگزاري انتخابات مجلس شوار است. مصدق راهكارهايي به قوام پيشنهاد كرده كه حاصل تجارب سياسي و دريافت مسائل اجتماعي و درك خواستههاي مردمي توسط او طي سالها سياست پيشگي بوده است.
نكته مهم و قابل توجه نوشته مصدق، همانا تأكيد او بر مردم سالاري و رعايت حقوق ملت در كشوري مشروطه است تا ملت با اعتماد به دولت، آن را در راستاي ايجاد امنيت داخلي حمايت كند و نيز وجهه و مرتبه والاي ايران در عرصه سياسيت خارجي تأمين گردد.
اكنون رونوشت اين سند ارزشمند را ميخوانيم تا به درك بهتري از انديشه و ديدگاه سياسي او دست يابيم.
خصوصي است
26 آبان 1325 مستقيم
شماره 2/9864 [مهر] ورود دفتر نخست وزير
تاريخ: 26/8/1325
جناب اشرف آقاي قوام نخست وزير
پس از مراجعت از نيمه راه مسافرت اروپا در اوايل ارديبهشت اينجانب در احمدآباد ساوجبلاغ سكونت اختيار كرده و در حال انزوا گرفتار مريض داري بودم و بالاخره خود نيز دچار كسالت شده و ناچاراً به طهران آمده و مدتي است تحت معالجه ميباشم و اگر با چنين حالي در مقام تصديع برآمدهام هيچ محرّكي كه غير از اداي وظيفه اجتماعي ندارم و انتظار دارم كه عرايض اين جانب را خيرخواهانه تلقي فرموده و در آن امعان نظر مخصوص بفرمائيد.

متعاقب صدور فرمان انتخابات غليان فوقالعاده در افكار عمومي پديدار گرديد و مراجعاتي از طبقات مختلفه به اين جانب شده و اظهار نگراني كردهاند. مردم ميگويند هنگامي كه دولت در بعضي حوزهها عملاً بازرسي ندارد و در ساير حوزهها هم خود دولت بعنوان حزب دخالت كند انتخابات آزاد نخواهد بود و چنين انتخاباتي با وضعيت كنوني ايران بسيار خطرناك است و مجلسي كه با اين طرز تشكيل شود و مظهر افكار عمومي ايران نيست و در مقابل بيگانگان براي دولت تكيه گاه نخواهد بود زيرا مامورين بيگانه بهتر از هر كس ناظر به اوضاع و از منشاء انتخاب نمايندگان آگاهند و چنين مجلسي را از قوه مجريه جدا نميكنند و توقع دارند كه دولت مجلس را براي پيشرفت مقاصد سياسي آنها مطيع و منقاد كند و چنانچه مجلس نسبت به توقعات يكطرف مقاومتي نشان داد و يا برويه او اعتراض نمود آن را اثر تحريك طرف مقابل بدانند و عصباني شوند و جلسه تعرض آميز اتخاذ كنند كه زندگي را بر هر ايراني حرام كند در صورتيكه ملت ايران خواهان دوستي با همسايگان است و اگر بگذارند نمايندگان حقيقي خود را انتخاب كند از راه صفا و شرافت ميتواند رضايت همسايگان را فراهم نمايد و انتظار ما از اولياي امور آن است كه مرتكب سهو و خطا نشوند و ما را دچار سرنوشت شوم و فاجعه جبران ناپذير نكنند هيچكس منكر مضار ادامه فترت و مخالف لزوم تشكيل مجلس نيست بشرط اينكه مجلس محصول اراء طبيعي مردم و مبين تمايلات ملت ايران باشد و چون با اوضاع و احوال كنوني چنين مجلسي بوجود نخواهد آمد بايد در اجراي قانون انتخابات تأخير شود تا مقتضيات انتخابات آزاد فراهم گردد اين است نظريات مردمي كه با اينجانب داخل مذاكره شدهاند.


امّا بعقيده خود اينجانب آنچه تاكنون بسر ما آمده از نبودن مجلس است چنانچه در تأخير انتخابات نتوانم با مردم هم عقيده شوم از اظهار عقيده و عرض اين نكته ناگزيرم كه دولت اعم از اينكه مانند دوره ديكتاتوري اسامي داوطلبان وكالت را بفرمانداران تلگراف كند و يا اينكه مانند دوره 14 تقنينيه عدهاي را با تزوير و حيله در حوزههاي انتخابيه تحميل و يا نامزدهاي خود را تحت عنوان تشكيل حزب تقويت كنند نتيجه يكي است و آن اين است تا قاطبه مردم از حق انتخاب كردن حقي كه قانون اساسي براي تعيين مقدراتشان به آنها داده است محروم ميشوند.
خدا را گواه ميگيرم از اين مذاكرات نظر و غرضي نسبت به هيچ دسته و حزب معيني ندارم البته در مملكت مشروطه بايد احزاب عرض اندام كنند و انتخابات را بدست گيرند بشرط اينكه مُتكي به نيروي ملي و معنوي باشند و پيشرفت خود را منحصراً بوسيله تبليغات معمول در كشورهاي مترقي جايز دانسته و آزادي را در حدود مقررات قوانين براي تمام افراد و احزاب بشناسند نه اينكه به بعضي وسايل مردم را مرعوب و ميدان عمل را انحصار بخود نمايند.
وقتي كه در موقع انتخابات دولت اقدام به تشكيل حزبي كند مردم چنين تصور ميكنند كه ممكن است دولت به نفع طرفداران خود از قدرت دولتي استفاده كند و اگر اين تصور صورت عملي پيدا كند بدعتي براي آينده خواهد شد كه ديگران هم مبادرت به تشكيل حزب كنند و ملت ايران در ادوار آينده از حق آزادي انتخابات محروم شود بنابراين راجع به تشكيل حزب دموكرات جنابعالي بايد سعي بفرمائيد كه كسي نتواند چنين تصوري را بكند و هرگاه در عمل ديده شود جنابعالي به منظور مصالح كشور اقدام به تشكيل حزب فرمودهايد و قصد آن نيست كه برخلاف افكار عمومي بنفع اعضاء حزب دموكرات حق آزاد بودن مردم در انتخاب نماينده سلب گردد مسلماً نتايج نيكوئي نصيب جنابعالي خواهد شد كه در تقويت حزب دموكرات در آينده تاثير خوب خواهد داشت


ممكن است گفته شودكه در ممالك راقيه نيز دولتها متكي به اجزايند مثل اينكه در انگلستان دولت از حزب معيّني تشكيل ميشود و انتخابات را هم همان دولت اداره ميكند بعقيده اين جانب مقايسه كشور ايران با ممالك آنگلوساكسون قياس معالفارق است زيرا در آن ممالك بر اثر دوام مشروطيت قوانين جزء عادات جاريه شده و درباره همه يكسان اجرا ميشود و چنانكه اغلب پيش آمده كه در زمان حكومت يك حزب انتخابات بنفع حزب مخالف آن تمام شده ولي در اين كشور سالها وقت لازم است تا قوانين مانند ديگر كشورها مورد احترام واقع شده و آمد به مامور بتوانند سمت رهبري حزب و رياست دولت را كه در شخص واحد جمع شود از هم تفكيك نمايند.
در انگلستان هر حزبي در انتخابات فاتح شد خالق دولت است و در آنجا سابقه ندارد كه حزب مخلوق دولت باشد.
البته تصديق ميفرمايند كه اين دفعه اوضاع قابل مقايسه با زمان سابق نيست و كشور ما هيچگاه چنين خطري كه استقلال و تماميت ما را تهديد ميكند مواجه نشده است و كوچكترين بياحتياطي ممكن است ما را از اين پرتگاه براي هميشه ساقط و نابود كند
آقاي نخست وزير! نظير بحراني كه امروز گريبان گير ما شده براي ساير ملل هم پيش آمده و ميآيد و براي نجات ملل كوچك از چنين بدبختي هيچ نيروئي مؤثرتر از نيروي معنوي نيست ملل كوچك در اين موارد هيچ نيروئي بالاتر از اتفاق و اتحاد مخصوصاً اتفاق بين ملّت و دولت و اهتمام اولياي دولت باحتراز از هر عملي كه ممكن است در ملت ايجاد نفاق و دوئيت بكنند ندارند بزرگترين حربهاي كه امروز ما را در مقابل تجاوزات و مداخلات ميتواند حفظ كند تكيه به قانون اساسي كشور و افكار عمومي است اين انتخابات به ترتيبي كه در نظر گرفته شده اين حربه را سُست ميكند و آن را بر عليه مصالح كشور بكار خواهد بست و افكار عمومي را دچار تشتت و تفرقه ميكند و منجر به كشمكشهاي خونين و اختلال امنيت و حتي خداي نخواسته به تجزيه كشور خواهد شد.
بعقيده اين جانب صلاح مملكت در اين است كه نمايندگان مجلس با خود مردم سركار پيدا كنند و فرمان وكالت را از دست مردم بگيرند و بالنتيجه در مجلس شوراي ملي مامور مردم باشند و در صلاح و صرفه جامعه ايرانيت عمل كنند و صلاح شخص جناب آقاي اشرف هم دراين است

بنابراين اگر 120 نفر از طبقات ششگانه و مورد اعتماد جامعه بطوريه در ماده 14 قانون انتخابات مصرّح است يعني از علماء اعيان، ملاكين، تجار، اصناف و زارعين دعوت شوند و آنها هيئتي كه كمتر از 6 و بيشتر از 12 نفر نباشند از بين خود انتخاب كنند و انتخابات در تمام مملكت تحت نظر هيئت مزبور عملي شود آن جانب با نهايت بيطرفي از عهده انجام وظايف نخست وزيري و رهبري حزب، هر دو برميآيند و نتيجه انتخابات مهم هرچه بشود مورد اعتراض نخواهد بود زيرا ملت مقدرات خود را هر طور كه بخواهد تعيين ميكند و منظور از اصرار اينجانب در آزادي انتخاب براي تمام افراد و احزاب و دستهجات نه اين است كه حبّ يا بغضي نسبت به حزب معيني در ميان باشد بلكه از اين جهت است كه مردُم آزادانه بتوانند هر كه را كه مورد اعتماد آنهاست انتخاب نمايند بديهي است آن عده از نامزدهاي حزب دموكرات كه مورد اعتماد و علاقه اين مردم باشند با رويه صحيح و غير اعتراض به مجلس خواهند رفت و فقط نماينده حزب دموكرات شناخته نخواهد شد بلكه نماينده عموم مردم بشمار خواهند آمد و مسلماً حزب دموكرات به اتكاء چنان وكلائي به نوبه خود از اتكاء افكار عمومي برخوردارند بهتر ميتواند براي حفظ مصالح كشور در مجلس مبارزه كند و اگر غير از اين باشد ممكن است بين مردم و حزب دموكرات جدائي پيدا شود كه از لحاظ مصالح كشور آن را نيز بايد مورد توجه قرار داد
در خاتمه عرض ميكنم كه اين نامه را مدتي است تهيه نموده ولي در ارسال آن تامل داشتم تا اينكه وجدان اجازه نداد پيش از اين سكوت بگذارم و اكنون آن را تقديم مينمايم.
[امضاء] دكتر محمد مصدق
اسناد تحولات غرب آذربايجان بين سالهاي 1287 تا 1304 خورشيدي
در اواخر دوره قاجار تا اوايل دوره پهلوي يعني دقيقاً در يك دوره پنجاهساله، منطقهاي كه امروز آن را با عنوان استان آذربايجان غربي ميشناسيم، شاهد منازعات و كشمكشهايي بود كه در منابع و اسناد، اطلاعات اندكي از آنها ارائه شده و به بيان ديگر، اسناد اين وقايع تا حد زيادي مستور و مهجور مانده است.
گرچه سراسر ايران در اين دوره دچار ناامني، آشوب، قطحي و گرسنگي بود، اما مصائب مردم غرب آذربايجان با وجود پراكندگي قومي آن چشمگير به نظر ميرسد. مردم آذربايجان در چند جبهه با قتل و غارت و بيعدالتي درگير بودند و در كنار بيماري و قطحي، ميبايست ناامنيها و تاراج و قتلعام ناشي از تهاجم عثمانيها، جلوها، روسهاي تزاري و… را به جان تحمل كنند. در رابطه با اين موضوع، مجموعه اسناد كمنظيري در آرشيو مركز اسناد كتابخانه مجلس شوراي اسلامي وجود دارد كه به سبب اهميت موضوع، نگارنده همراه با يكي از پژوهشگران حوزه آذربايجان، آقاي رحيم نيكبخت، اسناد اجتماعي سياسي اين مجموعه را بررسي و آماده ارائه نموديم. حاصل كار دوساله ما، بازيابي نزديك به 1000 سند بود كه عمدتاً مسائلي را روايت ميكنند كه در منابع و مآخذ كمتر ذكري از آنها به ميان آمده است. اسناد تحولات غرب آذربايجان در مجموعهاي نزديك به هزار صفحه در مرحله چاپ قرار دارد و به زودي توسط انتشارات كتابخانه مجلس به بازار نشر ارائه ميگردد. اين كتاب ميتواند براي تحقيقات و پژوهشهاي جديدي كه درباره اين منطقه از كشورمان انجام ميگيرد، مفيد باشد.
فهرستنويسي اسناد مجلس
روز چهارشنبه هشتم تيرماه مراسمي در كتابخانه شماره 2 (ايرانشناسي) مجلس برگزار گرديد كه به مناسبت فهرستنويسي اسناد عرايض مجلسين شوراي ملي و سنا، اسناد انتخابات مجلس شوراي ملي، اسناد قوانين مجلس شوراي ملي و اسناد كميسيون هاي تخصصي مجلس انجام پذيرفت. اين مراسم از آن روي اهميت داشت كه به همت دكتر جعفريان، رياست كتابخانه، مجموعهاي از اسناد پارلماني كشورمان فهرست شد كه شايد در خوشبينانهترين حالت آن طبق روالي كه در كتابخانه مجلس وجود داشت، ممكن بود بيش از پنجاه سال به طول انجامد؛ بدين معني، تأخير در شناسايي و فهرستنويسي اسناد پارلماني ميتواند در انجام پژوهشهاي حوزه قانونگذاري، تاريخ مشروطيت در ايران و در مجموع تاريخنگاري پارلماني اشكالاتي به وجود ميآورد. از اين رو، شناسايي و فهرست شدن نزديك به 5 ميليون برگ از اسناد پارلماني بيگمان همت والايي طلب مينمود كه در طي 32 ماه و با پشتكار يك گروه 80 نفري محقق گرديد. هم اكنون اطلاعات بيش از 5ميليون سند پارلماني ايران به سبب اين همت بيهمتا در پايگاه اطلاعات كتابخانه قرار گرفته است و روگرفت اين اسناد بدون هيچ محدوديتي در دسترس متقاضيان ميباشد.
برگزاري دومين نشست تخصصي مجلس
در روز 4 خرداد سال 1390، بهارستان ميزبان جمع فراواني از علاقمندان و محققان تاريخ مجلس بود. طبق فراخواني كه از ماههاي پاياني سال 1389 انتشار يافت، دومين نشست تخصصي تاريخ مجلس با موضوع بررسي مجالس دوره پهلوي اول، بين سالهاي 1304 تا 1320 در زمان موعود كار خود را آغاز كرد. دبيرخانه نشست دوم، بيش از يكصد و شصت چكيده مقاله را دريافت كرد و از اين تعداد، نزديك به يكصد مقاله تا روز نشست وصول گرديد. اما با اين وجود و اقبال چشمگير نويسندگان شهرستاني به ويژه استادان دانشگاه، محدوديتهاي موجود باعث شد كه اين نشست تنها در يك نيمروز برگزار شود.
در اين همايش، علاوه بر ارائه ده مقاله برتر از مجموعه صد مقاله ارسال شده به دبيرخانه، در مراسمي با حضور رياست مجلس، جناب آقاي دكتر لاريجاني و همچنين رياست كتابخانه، جناب آقاي دكتر جعفريان از سه مجموعه اسنادي كتابخانه رونمايي شد. اين مجموعهها عبارتاند از: اسناد بانوان در دوره مشروطيت، فصلنامه اسناد بهارستان و كتاب مجلس ديروز، امروز كه مجموعه عكسهاي مجلس را در خود جاي داده است.
تقدير از دكتر حسن رهآورد نقطه عطف برنامههاي حاشيهاي اين همايش بود و در پي آن، براي نخستين بار از يك اهداگر سند به كتابخانه مجلس، به صورت رسمي تقدير به عمل ميآمد.
[1]) اصل حکمتی.