ایران شناسی در کشورهای آلمانی زبان(2) سعید فیروزآبادی
– کتابی در معرفی شعر نو فارسی به زبان آلمانی
توجه به شعر و ادبیات فارسی در کشورهای آلمانیزبان قدمتی چند صد ساله دارد و سرآغازش ترجمۀ آدام اولئاریوس از گلستان سعدی در آغاز سدۀ هفدهم است. بعدها در نخستین سالهای سدۀ نوزدهم با ترجمههای یوزف فون هامر- پورگشتال اتریشی از آثار شاعران فارسیزبان و بهویژه ترجمۀ دیوان حافظ، زمینههای آشنایی هر چه بیشتر آلمانیزبانان با ادبیات فارسی فراهم شد، ولی همین مترجم و ایرانشناس بزرگ بعدها با انتشار کتاب ارزشمند خود، تاریخ سخنوری ایران، در سال 1818 و با بهرهگیری از کتابهای مهم و تقریباً معاصر بهزبان فارسی این آشنایی را دوچندان کرد. به نظر میرسد توجه به زندگی این ایرانشناس بزرگ اتریشی، نیازمند به مجالی بیشتر و فرصتی فراتر از این یادداشتها دارد. هدف از این مقدمه اشاره به این نکته است که ابتدا شعرهایی از ادبیات فارسی به آلمانی ترجمه شد و بعدها تاریخ ادبیات ایران به زبان آلمانی انتشار پیدا کرد.
شعر نو و معاصر ایران را نیز چندی است که مترجمانی به زبان آلمانی ترجمه کردهاند. از این مترجمان میتوانیم به سیروس آتابای، تورج رهنما و کورت شاف اشاره کنیم. به همین دلیل است که اکنون پس از ترجمههای بیشتر جسته و گریختۀ شعر معاصر ایران ضروری بود که اثری نیز با موضوع زندگی و نقد شعرهای شاعران معاصر منتشر شود، هرچند پیشتر نیز بزرگ علوی در کتاب تاریخ ادبیات معاصر ایران خود بهاختصار سخن از شعر نو نیز به میان آورده است. در این زمینه در سال 2007 کتابی با عنوان «شعر مدرن ایران به زبان آلمانی» در انتشارات مشهور در قلمرو شرقشناسی، هاراسوویتس، به چاپ رسیده است. این اثر رسالۀ دکتری سعید رضوانی است و در آن نویسنده پس از مقدمهای کوتاه دربارۀ ادبیات معاصر ایران و نوگرایی در شعر فارسی، زندگی و آثار چهار شاعر بنیانگذار شعر نو فارسی را بررسی میکند. تردیدی نیست که نخستین فرد در بین این شاعران نیما یوشیج است. شرح زندگی و سرگردانیهای نیما، تأثیر نظاموفا بر او، همکاری با مجلۀ موسیقی و سرآخر مبانی نظری نیما در شعر نو از موضوعهایی است که دکتر رضوانی بررسی میکند.
فصل بعدی به مهدی اخوان ثالث اختصاص دارد. از دیدگاه نویسنده، اخوان به دلیل رعایت وزن و قافیه بر اساس اندیشههای نیما و زدودن این فکر نادرست که میتوان بهآسانی شعر نو را سرود، نزدیکترین شاعر به نیما است. شرح زندگی اخوان و شرایط اجتماعی و فعالیتهای سیاسی او، در این فصل بسیار مفصل آمده است.
سومین شاعر فروغ فرخزاد است. رضوانی عقیده دارد که میتوان فروغ را از بنیانگذاران شعر معاصر فارسی دانست، زیرا او پیوندی ناگسستنی با زندگی روزمرۀ مردم دارد و نگاه خاص زنانهاش زبان و قالبی را فراهم میآورد که برای جوانان بسیار دلکش است.
آخرین شاعر در قلمرو شعر نو فارسی که در فصلی جداگانه زندگی و آثارش بررسی میشود، احمد شاملو است. شاملو شعر نیمایی را متحول کرد و این کار را در زمان مناسبی انجام داد و به این ترتیب مخاطبان بسیاری برای شعر خود یافت. شرح زندگی پرفراز و نشیب احمد شاملو نیز در این بخش از کتاب بسیار جذاب است.
نویسنده در گفتار پایانی خود بر این نکته تأکید میکند که شعر نو فارسی، شعری از سر آگاهی و شعور سیاسی و اجتماعی است و به همین دلیل نیز چهار شاعر موضوع این اثر، شاعرانی متعهد بودهاند. این موضوع را در آثار آنان هم بهروشنی میبینیم. توجه به اهمیت زبان در شعر نو و طرح مقولههای جدید در آن از دلایل اهمیت این شعر است. آخرین نتیجه نیز آن است که شعر نو با هنر مدرن سازگاری دارد و ضرورتهای آن را نیز برمیآورد.
از دلایل ارزشمندی این پژوهش نظاممند آن است که نویسنده مخاطبان آلمانیزبان را برای این اثر در نظر داشته و به همین منظور شعرها را آوانویسی و در بیشتر موارد به آلمانی ترجمه کرده است. آوانویسی شعرها سبب میشود که مخاطبان این اثر در صورتی که در خواندن خط فارسی و درک ظرایف وزن و قافیۀ شعرها با مشکل مواجه شوند، بتوانند با بهرهگیری از این متن، شعرها را بهتر درک کنند. همچنین نویسنده در نگارش اثر خود از بسیاری آثار پژوهشی مطرح فارسی در قلمرو شعر نو فارسی استفاده کرده است و با این کار نظر دانشجویان را به منابع فراوان این قلمرو در زبان فارسی جلب میکند.
عنوان این اثر به شرح زیر است:
Rezvani, Saeid: Moderne persische Lyrik; Eine analytische Untersuchung, Wiesbaden: Harrassowitz, 2007.
6- بررسی گویشهای ایرانی در عصر قاجار
در دورۀ قاجار و بهویژه همزمان با آغاز سلطنت ناصرالدینشاه، اروپاییان توجه زیادی به فرهنگ، ادبیات و حتی زبان و گویشهای ایرانی نشان میدهند. دلیل این موضوع سفرنامههای پیشین اروپاییان، ایجاد مؤسسات تمدنی جدید در ایران و نیاز به گسترش مرزهای نفوذ سیاسی و اقتصادی کشورهای اروپایی است. در همین دوره هیئتهای مختلف سیاسی، اقتصادی و علمی بسیاری به ایران آمدند. از این میان میتوان به هیئتی از پروس اشاره کرد که در سال 1875 و تقریباً مصادف با تشکیل کشور آلمان به ایران سفر کرد. این گروه قرار بود ستارۀ زهره را در ایران رصد کند. ولی به دلایلی این مأموریت لغو شد و جوانترین عضو این گروه فریدریش کارل آندرهاس در ایران ماند. آندرهاس در اصل اهل ژنو سوئیس بود و پس از پایان تحصیلات دبیرستانی در دانشگاههای هاله، لایپزیگ و گوتینگن درس خواند و در سال 1868 با نگارش رسالهای به نام «مقالههایی دربارۀ شناخت دقیق نظام نگارشی و آوایی زبان فارسی میانه» دکتری گرفت. آشنایی با تئودور نولدکه، شرقشناس بزرگ آلمانی، که تا هنگام مرگ نیز ادامه یافت، بر زندگی آندرهاس تأثیر بسیاری بر جا گذاشت.
آندرهاس پس از آنکه هیئت پروسی به آلمان فرا خوانده شد، مجبور بود کارهای زیادی انجام دهد و از آن جمله مدتی معاون پست ایران در زمان ریاست الکساندر اشتال بود. مدتی هم مفتش پست بود. همین شغل این فرصت را برایش فراهم آورد که به گوشه و کنار ایران سفر کند و یادداشتهایی بنویسد. بعدها یادداشتهایش را گردآوری و در آلمان منتشر کردند. از جملۀ این کتابها مجموعه یادداشتهای آندرهاس در قلمرو گویشهای ایرانی است که در آن گویشهای سیوندی (سیوند در هفتاد و پنج کیلومتری شمال شیراز)، یزدی، گویش سویی (مربوط به روستای سو در کنار جادۀ کاشان – اصفهان و بین قهرود و مورچهخورت)، گویش-های کردی همچون گروسی بیجار، سنهای سنندج، کرمانشاهی و کرونی و در نهایت گویش کلون عبدو که مربوط به طوایف کرد شیراز است، آمده است. این بررسیها کاملاً دقیق و علمی است و نویسنده در هر بخش مشخصات جغرافیایی، دستور زبان و حتی جدول تطبیقی گویشها را آورده است. یادداشتهایی نیز از کلمن هوار به بخشهایی از این اثر افزوده شده است.
آندرهاس چندین پژوهش دیگر در قلمرو ایرانشناسی انجام داده است که از آن میان میتوان به بررسی متون اوستا، مانوی و سغدی اشاره کرد. او از سال 1903 استاد شرقشناسی و زبانشناسی دانشگاه گوتینگن شد. همسر آندرهاس، لو آندرهاس سالومه، هم از نویسندگان و پژوهشگران بزرگ آغاز سدۀ بیستم اروپا در حوزههای ادبیات، روانشناسی، ادیان و فلسفه بود.
عنوان اثر آندرهاس به شرح زیر است:
Andreas, Friedrich Carl: Iranische Dialektaufzeichnungen. Zusammenarbeit mit Kaj Barr und W. Henning, herausgegeben von Arthur Christensen, Belin: Weidmannsche Verlagsbuchhandlung, 1939.
7- تاریخ شرقشناسی در اروپا و کشورهای آلمانی زبان
در بین آثار بسیار ارزشمندی که دربارۀ تاریخ شرقشناسی در اروپا منتشر شده، بیتردید از کتاب پرفسور یوهان فوک آلمانی با عنوان «تاریخ پژوهشهای عربی تا اوایل سدۀ بیستم» باید یاد کرد. فوک خودش از استادان اسلامشناسی بود و رسالۀ دکتری خود را دربارۀ محمد بن اسحق نوشت. اهمیت کتاب فوک در این نکته است که با دیدگاهی تقریباً بینظر و سالها پیش از انتشار کتاب شرقشناسی ادوارد سعید، ریشههای اسلامشناسی و غربشناسی در اروپا را بررسی میکند. این اثر همچنین تصویری دقیق از سیر تکامل شرقشناسی در کشورهای مختلف را در اختیار خوانندگان قرار میدهد. نمونهاش شرح حال کاملی است که از شرقشناسان بزرگ همچون سیلوستر دو ساسی و یا یوزف فون هامر- پورگشتال ارائه میدهد. در این شرح حالها به سیر تحول آثار و نیز وضعیت شرقشناسی در هر کشور اروپایی توجهی خاص شده است.
فوک سرچشمۀ شرقشناسی در اروپا را جنگهای صلیبی میداند و به همین دلیل نیز به نخستین ترجمۀ قرآن به زبان لاتینی اشاره و دلایل آن را بازگو میکند. بر همین اساس نگرشهای گوناگون به شرق و کشورهای مسلمان را در هر سده شرح میدهد. گفتنی است که این اثر تا کنون دو بار به زبان عربی ترجمه شده و متأسفانه به زبان فارسی ترجمه نشده است. مشخصات کتاب هم به شرح زیر است:
Fück, Johann: Die arabischen Studien in Europa bis in den Anfang des 20. Jahrhunderts. Leipzig: Otto Harrassowitz, 1955.
8- شرقشناسی، دانشی جهانی
کتاب یوهان فوک که در یادداشت قبلی از آن یاد شد، بیشتر نگرشی مبتنی بر کل اروپا و پژوهشهای انجام شده در آنجا دارد. در همین زمینه کتابی نیز در سال 2004 منتشر شد که عنوان دقیق آن «شرقشناسی، علمی جهانی؛ شرقشناسی در سدۀ نوزدهم» است. این اثر از دیدگاهی باز هم بخشی از همان دورهای را دربرمیگیرد که در کتاب فوک هم پیشتر از آن یاد شده بود، ولی این بار تفاوت در آن است که پژوهش به کشور آلمان و یا بهتعبیری به کشورهای آلمانیزبان محدود میشود. بدیهی است که سدۀ نوزدهم در واقع سرآغاز اصلی و علمی شرقشناسی است و بسیار اهمیت دارد، زیرا از همان آغاز این سده، شرقشناسی دستخوش تحول اساسی شد. این تحول بهنوعی جایگزینی سه زبان فارسی، ترکی و عربی به جای زبانهای مطرح پیش از آن در قلمرو دانشگاهی آلمانی بود. پیشتر پژوهشهای مربوط به مشرقزمین اغلب به قلمرو سه زبان عبری، کلدانی و آشوری محدود میشد و هدف از آن تفسیر کتاب عهدین بود.
این تحول در آغاز سدۀ نوزدهم که با ترجمۀ بسیاری از آثار ادبی و توجه فراوان به تاریخ، فرهنگ و تمدن شرق همراه بود، در خارج از دانشگاههای آلمان آغاز شد و بعدها زمینههای تحول را فراهم آورد. کتاب «شرقشناسی» مانگلد رسالۀ دکتری ایشان است که در سال 2003 در دانشگاه زارلند از آن دفاع کردهاند. نویسنده که در حال حاضر استاد تاریخ دانشگاه وپرتال است، این اثر را با هدف معرفی و سیر شرقشناسی در آلمان نگاشته است. کتاب هشت فصل دارد. پس از نخستین فصل که به مقدمه و ارائه تعریفی دقیق از شرقشناسی اختصاص دارد، نویسنده در فصل دوم، از تبدیل شرقشناسی از دانشی فرعی به دانشی اصلی سخن میگوید. این رخداد در اصل با کشف ادبیات و تاریخ شرق رخ میدهد و در ایجاد آن افزون بر تحولات اجتماعی، اقتصادی و سیاسی، پیدایش دورۀ رمانتیک نیز بسیار مهم است. در همین فصل همچنین از شرایط حاکم بر این دوره در دانشگاههای آلمان سخن به میان میآید.
موضوع فصل سوم تثبیت شرقشناسی و دشواریهای آن است. در این فصل سخن از شرقشناسان بزرگ غیردانشگاهی و خارج از محیط دانشگاه و درگیری آنها با استادان دانشگاهها به میان میآید. بعد تقسیمبندی دقیقتر شرقشناسی به قلمروهایی نظیر پژوهشهای زبانی و یا تاریخی است. نهادینه شدن شرقشناسی در دانشگاههای آلمان و تشکیل مؤسسههای شرقشناسی موضوع فصل چهارم این اثر است. برای نمونه میتوانیم به تأسیس بخشهای شرق-شناسی در دانشگاههای ینا و بن در سالهای 1817 و 1818 اشاره کنیم. بعدها نیز شرقشناسی با استقبال فراوان مواجه میشود و بهاقتضای شرایط در زمینههای مختلف گسترش پیدا میکند.
انجمن شرقشناسی آلمان از مهمترین نهادهای شرقشناسی در جهان است و از بدو پیدایش دفترهای متعددی در کشورهای مختلف داشته و از بسیاری پژوهشهای میدانی و کاوشهای باستانشناسی حمایت کرده است. تاریخ، سیر تحول و هدفهای این انجمن در فصل چهارم مطرح شده است. پنجمین فصل به سمینار یا مؤسسههای زبانهای شرقی در آلمان اختصاص دارد. در فصل هفتم نیز چگونگی پیدایش اسلامشناسی و توجه به آن از دیدگاه فرهنگی، شرق-شناسی و قدرتطلبی غرب و در نهایت پیدایش دایرةالمعارف بزرگ اسلام به زبان آلمانی نکاتی مطرح میشود. آخرین فصل خلاصه و نتیجهگیری نویسنده از این رساله است و در آن دلایل بیشمار تأثیرگذار بر سیر شرقشناسی در کشورهای آلمانیزبان را با دقت مطرح میکند و تشکیل حکومت مرکزی آلمان در نیمۀ دوم سدۀ نوزدهم، وقوع دو جنگ جهانی با محوریت آلمان، ناتوانی این کشور در رقابت با دیگر کشورهای اروپایی برای استعمار و شکست آلمان در این زمینه را شرح میدهد، هرچند هرگز نباید از یاد برد که شناخت شرقشناسان آلمانی پیوسته بر مبنای نگرش فرهنگی خاص آنان بوده است. عنوان و مشخصات این کتاب به شرح زیر است:
Mangold, Sabine: Eine „weltbürgerliche Wissenschaft“- Die deutsche Orientalistik im I9. Jahrhundert. Stuttgart: Franz Steiner Verlag, 2004.
9- هشتمین سالگرد درگذشت آنهماری شیمل
بیست و ششم ژانویه مصادف بود با هشتمین سالگرد درگذشت آنهماری شیمل، ایرانشناس بزرگ معاصر آلمان. در ایران بسیاری از آثار این ایرانشناس بزرگ آلمانی به فارسی ترجمه شده است و همچنان آثارش نیز برای خوانندگان فارسیزبان جذابیت دارد. ویژگی اصلی و اساسی آثار آنهماری شیمل آن است که بسیاری از مسایل فرهنگی شرق را در قالبی تطبیقی و تصویرشناسانه میبیند. منظور از نگرش تصویرشناسانه آن است که صاحب آن سعی میکند تصویر ذهنی دیگران از امری بیگانه را با ارائه واقعیتها تغییر دهد. این موضوع را تقریباً در بیشتر آثار او میبینیم. حتی شکوه شمس (که استاد حسن لاهوتی بهزیبایی آن را به فارسی برگرداندهاند) نیز در اصل نگرشی مبتنی بر همین نظر به سرودههای مولانا جلالالدین است. بررسی تصویرها در شعر فارسی در کتاب گل و ستاره و شرح هر یک از تصویرهای برگرفته از موضوعهای مختلف تاریخی و اجتماعی نیز تلاشی برای دستیابی به همین هدف بوده است.
آنهماری شیمل در آخرین سالهای زندگی چند اثر مختصر و بسیار پرارزش را نوشت و در انتشارات بک آلمان به چاپ رساند. از این کتابها میتوانیم به کتاب مختصر و بسیار دقیق «تصوف، آشنایی با عرفان اسلامی» و «باغها، بهشتهای کوچک» اشاره کنیم. دلیل نگارش کتاب نخست، آن است که نویسنده در دانشگاه هاروارد و هنگام تدریس در دانشگاه به دانشجویان پرسشنامهای میداده و از آنها میخواسته است که مذهب خود را بنویسند. در کمال تعجب خانم شیمل میبیند که دانشجویی در ستون مذهب «صوفی» نوشته است. از دانشجو میپرسد که منظور از این مذهب چیست و دانشجو پاسخ میدهد که ما سرودههای جلالالدین را میخوانیم و سماع میکنیم. در جواب به این سوال که «پس شما فارسی بلد هستید؟» هم دانشجو عنوان میکند که نیازی به فراگیری زبان فارسی ندارد، زیرا سرودههای مولانا را نیکلسون به انگلیسی ترجمه کرده است. همین گفتگوی بهظاهر ساده سبب میشود که شیمل کتابی در باب تصوف بنویسد و در آن سرچشمههای عرفان اسلامی را شرح دهد. کتاب دیگر این ایرانشناس نیز دربارۀ مفهوم باغ در فرهنگ شرقی و ایرانی است و با مفهوم پردیس و بهشت آغاز میشود.
در پایان باید به آخرین کتاب آنهماری شیمل با عنوان «کتاب شادمانهها، شعر زنان سرزمینهای مسلمان» نیز اشاره کنیم که مجموعهای بسیار زیبا از سرودههای شاعران زن است و همچون بیشتر آثار این نویسنده، هدفی جز درک هر چه بهتر شرق و غرب ندارد.