دیدار و گفتگو با دکتر ژاله آموزگار/ ساناز چیت ساز
(عصرپنجشنبه 1387/12/15 – دفتر مجله بخارا)
ديدار با استاد يگانه گروه فرهنگ و زبانهاى باستانى براى ما دوستداران ايشان و زبان و فرهنگ ايرانى مغتنم بود. بهخصوص آنكه در دفتر بخارا اين ديدار صورت گرفت. در عصر پنجشنبه پانزدهم اسفندماه 1387.
دكتر آموزگار كارنامهاى درخشان دارند. از دانشگاه سوربن (1968) فارغالتحصيل شدند. از سال 1349 تا 1362 در سمت استاديار دانشكده ادبيات تدريس كردند و از سال 1373 تا 1385 در سمت استادى دانشكده ادبيات ادامه تدريس دادند.
دکتر ژاله آموزگار در نشست عصر پنجشنبه در بخارا ـ عکس از ستاره سلیمانی
دكتر ژاله آموزگار علاوه بر تدريس عضويت در مجامع علمى داخلى و خارجى دارند كه از آن جمله:
1. عضويت شوراى عالى علمى مركز دائرةالمعارف بزرگ اسلامى.
2. عضويت در هيئت مشورتى انجمن ايرانشناسى فرانسه در ايران.
3. عضويت در كميته مديريت نشريه Abtarta Iranica نشريه فرانسوى زبان (IFRI).
4. عضويت هيئت آئين كتاب و جوايز بنياد موقوفات دكتر محمود افشار.
5. عضو گروه داورى پژوهشهاى ادبى.
6. عضو گروه داورى پژوهشهاى زبانشناسى.
7. عضو پيوسته گروه انسانشناسى دانشگاه تهران.
8. عضو وابسته هيأت علمى گروه آموزشى مطالعات عالى پرديس هنرهاى زيبا دانشگاه تهران.
9. عضو وابسته فرهنگستان زبان ايران.
10. عضو گروه واژهگزينى فرهنگستان زبان ايران.
از دكتر ژاله آموزگار مقالات و كتابهاى بسيارى به زبان فارسى و فرانسه منتشر شده است كه به برخى از آنها اشاره مىكنيم:
1. ايران باستان، ماريان موله، ترجمه ژاله آموزگار، چاپ اول، انتشارات دانشگاه تهران، 1363؛ چاپ پنجم 1377، انتشارات توس.
2 و 3. نمونههاى نخستين انسان و نخستين شهريار در تاريخ افسانهاى ايرانيان، نوشته آرتور كريستنسن، ترجمه و تحقيق ژاله آموزگار، احمد تفضلى، جلد اول، چاپ اول، 1364، جلد دوم، چاپ اول، 1367، نشر نو، برنده لوح تقدير و جايزه «كتاب سال» جمهورى اسلامى، سال 1369 و همچنين برنده لوح تقدير و جايزه «كتاب سال» برگزيده دانشگاههاى كشور (1370). (چاپ دوم دو جلد با هم)، چاپ سوم، نشر چشمه، 1383، چاپ چهارم 1386.
4. شناخت اساطير ايران، نوشته جان هينلز، ترجمه ژاله آموزگار، احمد تفضلى، چاپ اول (221 ص)، 1368، نشر چشمه، نشر آويشن. چاپ دهم، نشر چشمه، 1385.
5. اسطوره زندگى زرتشت، تأليف، با همكارى احمد تفضلى، چاپ اول (هفت + 154 ص)، 1370، نشر چشمه، نشر آويشن. چاپ پنجم 1382، ششم 1384/ هفتم 85.
6. ارداويراف نامه (ارداويرازنامه): حرفنويسى، آوانويسى، ترجمه متن پهلوى، واژهنامه، فيليپ ژينيو، ترجمه و تحقيق ژاله آموزگار، چاپ اول (95 + 173 ص) 1372، نشر معين، انجمن ايرانشناسى فرانسه، چاپ دوم با افزودهها، 1382، چاپ سوم 1386
7. زبان پهلوى، ادبيات و دستور آن، تأليف ژاله آموزگار، احمد تفضلى، چاپ اول (نه + 154 ص)، 1372، نشر معين. چاپ چهارم 1382.
8. تاريخ اساطيرى ايران، تأليف ژاله آموزگار، چاپ اول (شش + 97 ص) 1374، انتشارات سمت؛ چاپ ششم 1383، چاپ نهم 1386.
9. نظارت و كوشش در چاپ كتاب تاريخ ادبيات پيش از اسلام، احمد تفضلى، نشر سخن، 1376.
10. تجديد نظر و تجديد چاپ كتاب مينوى خرد، احمد تفضلى، 1379.
11.كتاب پنجم دينكرد، انتشارات معين، 1386.
12. زبان، فرهنگ و اسطوره، مجموعه مقالات، انتشارات معين، 1386.
13. نظارت در ترجمه كتاب كتيبههاى هخامنشى، نوشته پير لوكوك، 1382. تجديدنظر مجدد 1386.
علاوه بر كتابهاى فوق از دكتر ژاله آموزگار هشتاد و شش مقاله در نشريات معتبر علمى منتشر شده است. آنچه مىخوانيد بخشى از گفتوگوى چند ساعته با دكتر ژاله آموزگار در دفتر مجله بخارا است.
على دهباشى : خانم آموزگار آثارى از شما به زبان فرانسه منتشر شده است آيا قصد داريد آنها را به فارسى نيز منتشر كنيد؟
دكتر ژاله آموزگار : من سعى كردهام هر آنچه را كه مىدانم به زبان فارسى نيز بنويسم. اما در بين آثارى كه به زبان فرانسه نوشتهام و آنها را به فارسى نيز ترجمه كردهام، مىتوانم به كتاب دين كرت پنجم اشاره كنم. كتاب دين كرت پنجم در سال 2001 در انتشارات Studia Iranica منتشر شد و من بعداً آن را به فارسى برگرداندم؛ و براى تكميل آن متن پهلوى را هم در چاپ فارسى بدان افزودم كه در سال 1387 جزء انتشارات معين منتشر شد و از آنجا كه زيربناى اين اثر با زندهياد دكتر احمد تفضلى گذاشته شده بود، براى من افتخار دوبارهاى بود كه نام ايشان را در كنار نام خود بگذارم.
«جادوسخن در اساطير ايران» نام مقاله ديگرى است كه نخست به زبان فرانسه بود و بعد به فارسى ترجمه و منتشر شد. همچنين مقاله ديگرى درباره تاريخ ايران براى مجموعه گاليمار آماده كردهام و به آنها سپردهام و به انتظار آن هستم تا پس از انتشار اين مجموعه، اين مقاله را نيز به فارسى منتشر كنم.
على دهباشى : در اين مقاله به چه دورهاى از تاريخ ايران پرداختهايد؟
دكتر ژاله آموزگار : اين مجموعه كتاب راهنمايى است از تاريخ ايران و هر يك از استادان به نسبت تخصص، نوشتن بخشى از آن را بر عهده گرفتند. من در مقاله خود تاريخ و فرهنگ ايران پيش از اسلام را به طور مختصر بررسى كردهام.
على دهباشى : قصد داريد در مقالهاى اختصاصاً به شفاهى بودن تاريخ ايران بپردازيد؟
دكتر ژاله آموزگار : در تمام مقالههايم به شكلى به اين موضوع اشاره كردهام. موضوع تاريخ ايران و زبان فارسى اخيراً مورد حملات گوناگون قرار گرفته است. نداشتن تاريخ منسجم يا زبانى كامل براى بيان مسائل جدى و فلسفى از اتهاماتى است كه به ما وارد مىكنند من در يك سرى از مقالاتم سعى كردهام به رد اين اتهامات بپردازم. ما هم تاريخ منسجم داشتهايم هم آن را در مواقع لازم ثبت كردهايم و هم زبان ما زبان گويا و توانايى است. هرودوت زمانى كه به نگارش تاريخ پرداخت ما كتيبه بيستون را كه نماد تاريخنگارى همزمان است داشتهايم. هر زمان كه در ايران نياز به گفتن احساس شده، مطالب نوشته شده است. داريوش براى اثبات مشروعيت حكومت خود كتيبه بيستون را كه يك شاهكار تاريخى است خلق كرد. داريوش در اين اثر تاريخى، جغرافياى زمان خود را شرح داده است؛ «تاريخ» جز اين چه مفهومى مىتواند داشته باشد؟! اما اين درست است كه پايه ادبيات كهن و نگارشهاى تاريخى ما بر سنت شفاهى استوار است. و يكى از دلايل آن اعتقاد به قداست كلام بوده است؛ كلام را امرى خدايى مىدانستند و نگارش را امرى مردمى. در هند و يونان نيز اين تفكر ديده مىشود. در هند، در يك متن ودايى اين مضمون كه نبايد واژگان را در نگارش زندانى كرد، به چشم مىخورد. در يونان نيز ايلياد هومر اثرى شفاهى بوده و بعدها مكتوب شده است. من اين مطالب را با جزئيات در مقاله «خط در اسطورهها» بررسى كردهام.
از سوى ديگر آثار مكتوب هم با تغيير حكومتها دستخوش آسيب مىشود. ضبط آثار مكتوب و حتى سنت شفاهى پشتوانه حكومتى يا دينى هم مىخواهد، از اين روست كه كتيبههاى حكومتى و آثار دينى بهتر دوام آوردهاند و به دوره بعد انتقال يافتهاند.
اما براى اثبات قدرت زبان ما در بيان مفاهيم مشكل و فلسفى، من به ترجمه متونى از كتاب دينكرد سوم و كتاب شكندگمانيك و زار (= گزارش كمان شكن) پرداختهام و تكه تكه منتشر كردهام. در اين ترجمهها از زبانى استفاده مىكنم كه بتوانم با خواننده ارتباط برقرار كنم. يعنى اعتقادى به نوشتن فارسى سره ندارم اگر در ترجمههايم در بخشهايى از واژههاى عربى رايج و جاافتاده در زبان فارسى استفاده كردم صورت پهلوى آن را حتماً در پانويس مطلب آوردهام. به عنوان مثال در برابر واژگان «كون» و «تكوين»، صورت پهلوى آنها را كه «بَوِش» و «بَوِشْن رَوِشنيگ» از فعل بودن هستند دادهام.
و به دنبال همين تلاش به ترجمه فصل به فصل كتاب گزارش گُمانشكن پرداختهام و هر كدام را به صورت مقاله منتشر مىكنم تا ثابت كنم زبان ما توانايى بيان هر گونه موضوع پيچيده و فلسفى را داشته است.
سيما سلطانى : اخيراً مقالهاى با نام «از شاهنامه تا خداىنامه» از دكتر خالقى مطلق خواندم. ايشان در انتهاى مقاله در پيوستى، فهرستى از عناوين كتابهاى پهلوى ارائه كردهاند كه اكنون در دست ما نيستند اين آثار به نوعى در هجومهاى پىدرپى تاريخى ما از بين رفتهاند. آيا اين آثار همان ادبيات مكتوب و يا بخشى از آن نبودهاند؟ آيا نمىتوان بر اين عقيده بود كه آثار بسيارى چون خداىنامه پيش از ساسانيان نيز داشتهايم؟
دكتر ژاله آموزگار : جاى هيچ شك و ترديدى در اين موضوع وجود ندارد. براى تأييد گفته شما بايد بگويم اوستايى كه امروز در دست ماست، در دوره ساسانى مكتوب شده است. و تنها يكچهارم از آن فعلاً در دست ماست. در كتاب هشتم دين كرت نام همه بخشهاى اوستا آن روز ذكر شده كه بسيارى از آنها اكنون در دست نيست و گواه آن است كه بخشهايى از آن از بين رفته است. از طرف ديگر ما كتابهايى به نام «اِوِن نامك» به معناى «آييننامه» داشتهايم كه امروز تنها يك نمونه از آن را در دست داريم. و اين كتابها نشانهاى از اين بودهاند كه براى هر موضوعى در ايران آداب و رسومى وجود داشته است كه مكتوبش مىكردند.
مطالب مجموعه كتابهاى دين كرت نيز مربوط به دوره ساسانيان است كه به صورت فعلى پس از اسلام تدوين شده است. با شما موافقم اين آثار وجود داشتهاند اما از بين رفتهاند.
شيوا مقانلو : اسطوره گيل گمش همواره جذابيت خاصى براى من داشته است. گيل گمش از اولين داستانهاى اسطورهاى است كه مطرح مىشود، اين اسطوره به پرسشهايى چون نفس حيات، آفرينش، مرگ و سفرهاى آخرت اشاره دارد كه امروز نيز براى بشر مطرح است.
دكتر ژاله آموزگار : من نيز از اين اثر لذت مىبرم. اخيراً نيز تفسيرهاى جديدترى از اين اثر ارائه مىدادند كه اطلاعات جديدترى را در دسترس ما مىگذارد.
اساطير ما نيز ويژگىهايى خود را دارند. انسان در اساطير ايرانى با اين هدف آفريده شد تا همكار و همپيمان اهورامزدا باشد و با اهريمن مبارزه كند. اما در اسطوره گيل گمش ديد ديگرى وجود دارد؛ در آنجا جاودانگى از آن خدايان است و انسان تشويق به لذت بردن از زندگى مىشود. البته تفكر هر قومى با اقليم جغرافيايى آن قوم در ارتباط است. بينالنهرين منطقه خوش آب و هوايى است و وضع جغرافيايى اين اقليم در وضع اجتماعى و باورهاى آن تأثيرگذار بوده است.
نكته ديگر وجوه متفاوت خدايان فرهنگها با يكديگر است. هر فرهنگ خداى خود را آنگونه تصوير مىكند كه مشخصه محيط خود او بوده است. در بينالنهرين خدا خشمگين و رعبآور است چون خود حكام نيز براى مردم خود رعبآور بودهاند. اما اهورهمزدا هرگز ترسناك نيست و برعكس بسيار دوست داشتنى است.
از سوى ديگر بايد اضافه كنم ما هرگز به خدايان خود تجسم نبخشيديم و اين موضوع هم به نفع ما بوده است و هم به ضرر ما، جاى سربلندى است كه هرگز انديشههاى مقدس خود را با خاك و سنگ مجسم نكردهايم اما از طرف ديگر جاى افسوس است، چرا كه اگر مجسم مىكرديم مىتوانستيم چه شاهكارهايى خلق كنيم.
سيما سلطانى : با توجه به گرايش مانى به گنوسيسم و تفاوت آيين او با ديگر آيينهاى ايرانى، به ويژه آنكه آيينهاى ايرانى پيش از او شادخوارانه بودهاند، شما تا چه حد آيين او را ايرانى يا تأثير گرفته از ايران مىدانيد؟
دكتر ژاله آموزگار : آيين مانى بسيار عميق و گسترده است. اما جاى تأسف است كه او با آنكه هنرمند بود بيانش شعرگونه بوده و افكارش را با نقاشى مجسم مىكرد و به موسيقى علاقهمند بود، اما نگاه تلخى به زندگى داشت. احتمالاً در نگرش تلخ او به زندگى از گنوسيسم تأثير پذيرفته است.
به جز اعتقاد به ثنويت (نور و ظلمت) باقى افكار او كمتر ايرانى هستند. و البته ثنويت نيز در آيين او برعكس ايران كه آگاهانه و به خواست اهورهمزدا رخ مىدهد، تصادفى و غيرعمدى اتفاق مىافتد. بد نيست اين مطلب را اضافه كنم كه ما بايد ممنون زردشت باشيم كه از ميان همه خدايانى كه در آن زمان نامشان در رأس قدرت بود، او خداى خِرد را اهميت بيشترى بخشيد و در رأس قرار داد.
من براى مانى احترام بسيار قائلم، او شخصيت فوقالعادهاى بود و نبوغ ويژهاى داشت اما مانويت گاهى مرا آزار مىدهد و من اساطير مانوى را در مقايسه با اساطير ايرانى كمتر مىپسندم.
دكتر قطبالدين صادقى : مانويت بيشترين تأثير را از چه فرهنگهايى گرفته است؟
دكتر ژاله آموزگار : بيشترين تأثير را از آيين گنوسيسم گرفته است و پس از آن هم از ايران، از تمدن كهن بابلى و اندك تأثيرى از آيين بودا.
فرزانه قوجلو : آيا مىتوان تقدسگرايى و تجسم نبخشيدن به مقدسات در اسلام را تأثير گرفته از فرهنگ كهن ايران دانست؟
دكتر ژاله آموزگار : بله، شايد اينگونه باشد، چون اسلام هم تجسم بخشيدن به مقدسات را حرام مىداند.
در دوره ساسانى بر مبناى نوشتهها، وقتى قرار شد معابد و آتشكدهها با مجسمههاى بيشترى تزيين شوند موبدان به دو گروه مخالف و موافق تقسيم شدند و ظاهراً گروه مخالف موفق شدند.
هاشم بناءپور: به نظر شما زبان فارسى امروز تا چه حد مىتواند از زبان پهلوى براى معادل سازى بهره بگيرد و تا چه حد توانايى زايش دوباره را دارد؟
دكتر ژاله آموزگار : در فرهنگستان زبان و ادب فارسى گروههاى مختلفى در تلاشند تا با يارى گرفتن از ريشههاى زنده زبان واژهسازى و معادلسازى كنند و زبانهاى كهن ايرانى را نيز در نظر دارند، ولى مثل هر موضوع ديگرى در واژهگزينى نيز بايد اعتدال را در نظر گرفت، چرا كه «اعتدال» با نام «پيمان» اساس فرهنگ ايرانى است؛ در ادبيات پهلوى دين مزديسنايى را درختى مىدانند كه ستون آن «پيمان» (اعتدال) است.
هاشم بناءپور: چرا واژههايى كه از سوى فرهنگستان جايگزين واژگانى بيگانه مىشود براى مردم جا نمىافتد و اما به طور مثال واژهاى مثل «فرصتسوزى» از سوى آقاى حجاريان مطرح مىشود و خيلى سريع در بين مردم رايج مىشود و از آن استفاده مىكنند؟!
دكتر ژاله آموزگار : واژگانى كه هر يك از گروههاى واژهگزينى فرهنگستان مىسازند در مجمعى مطرح مىشود و آنان نيز تلاش مىكنند تا بهترين و مناسبترين واژه را تصويب كنند. بايد به زبان فرصت داد. امروز بسيارى از واژههايى كه به كار مىبريم محصول دوره اول فرهنگستان است؛ درخشانترين دوره كارهاى فرهنگستان. يا مثلاً در دوره دوم فرهنگستان واژه «ترابرى» مطرح كه در ابتدا با موجى از مخالفت مواجه شد اما كم كم براى مردم جا افتاد.
فرزانه قوجلو: به نظر من تا زمانى كه واژه مصوب وارد دايره واژگان مردم نشود آن واژه جا نيفتاده است. اين مسئله خصوصاً در مورد وسائلى كه مردم روزانه از آنها استفاده مىكنند نمود دارد. ما نام لاتين اين وسائل را استفاده مىكنيم به عنوان مثال نمىگوييم؛ «رايانه» مىگوييم؛ «كامپيوتر.»
ژاله آموزگار؛ قطب الدین صادقی، هاشم رجب زاده، سیما سلطانی، هاشم بناپور، فرزانه قوجلو، شیوا مقانلو و …ـ عکس از ستاره سلیمانی
دكتر ژاله آموزگار : همانطور كه گفتم سيل واژهها خانمانبرانداز است، اما باز هم درونى شدن يك واژه زمان مىبرد. 3 يا 4 سال براى واژهاى چون «رايانه» كم است. بايد فرصت بيشترى به زبان داد. از طرف ديگر بعضى از مردم دوست دارند صورت لاتين واژه را استفاده كنند. و اين را يك نوع تشخص مىدانند.
فرزانه قوجلو : كوتاهى و سادگى واژه لاتين نيز بىتأثير نيست.
دكتر ژاله آموزگار : بله؛ خوشنوازى و كمسيلابى واژه تأثيرگذار است.
هاشم بناپور: چرا گاه فرهنگستان در معادلسازى خود از تركيباتى استفاده مىكند كه تمام واژگان آن لاتين هستند به عنوان مثال به جاى «ايميل»، «پست الكترونيك» را قرار مىدهد.
دكتر ژاله آموزگار : مىدانيد كه هر زبانى دستور زبان خاص خود را دارد. هر چند اين واژه از دو واژه لاتين ساخته شده است اما ساختار آن فارسى است اما ساختار «ايميل» فارسى نيست.
دكتر قطبالدين صادقى : فراموش نبايد كرد كه ما مقلد و مصرفكننده هستيم و نقشى در توليد تكنولوژى نداريم. اگر امروز هجوم واژگان را متوقف كنيم و بخواهيم براى معادلسازى واژگانى كه تا به حال وارد زبان ما شدهاند معادلسازى كنيم، چهل سال زمان نياز داريم. هجوم واژگان به تدريج تفكر و هويت ما را عوض مىكنند. پيشتر نيز با فرهنگ عربى اين اتفاق افتاد. متأسفانه امروز تنها 100 فعل براى زبان ما باقى مانده است. ما تمام افعال خود را به فعل مركب تبديل كردهايم و افعالْ زايايى خود را از دست دادهاند.
دكتر ژاله آموزگار : درست است، به عنوان مثال فعل «كوشيدن» را كنار گذاشتهايم و «سعى كردن» را جايگزين كردهايم. ما از «كوشيدن»، «كوشا»، «كوشنده» و «كوشش» مىسازيم اما از «سعى كردن» چه چيزى را مىتوان ساخت؟ اينگونه است كه زبان زايايى خود را از دست مىدهد و سترون مىشود.
دكتر قطبالدين صادقى : همت فرهنگستان در حفظ اين افعال است.
سيما سلطانى : شما همواره ايران را كشورى آيينى مىخوانيد، آيا مىتوان آيينهاى ايرانى را جايگزين آيينهاى وارداتى كرد؟ به عنوان مثال مىتوان «اسفندگان» را جايگزين «والنتاين» كرد؟
دكتر ژاله آموزگار : بله به اعتقاد من ايرانى بيش از آنكه متدين باشد پايبند آيين است. اما من شخصاً با دستكارى ساختگى و مدرن بر روى اين آئين زياد موافق نيستم. من آيينها را به همان شكل ساده و قديمىشان دوست دارم.
شيوا مقانلو : درباره جايگاه زن در ايران باستان نظريات افراط گونهاى مطرح مىشود ممكن است ديدگاه خود را در اين باره بفرماييد؟
دكتر ژاله آموزگار : هر چيزى روند اجتماعى و تاريخى خود را مىگذراند اما با اعتقاد مىتوانم بگويم؛ در دورهاى كه زن اصلاً به حساب نمىآمده است زرتشت به زن نگاه كرد. او در قديمىترين بخش اوستا مىگويد؛ «من روان زنان پارسا و مردان پارسا را مىستايم» پس هم براى زن روان قائل مىشود هم او را در زمره پارسايان قرار مىدهد و هم او را مىستايد و اين موضوع جايگاه زن را بيان مىكند. البته زن در فرهنگ بومى ايران و به طور كلى در فرهنگهاى ايستا موقعيت محكمى داشته است اما وقتى جامعه و قومى مهاجرت مىكنند بدون شك زن عقب مىنشيند چرا كه در اينجا نيروى جسمانى مطرح است. از طرف ديگر وقتى جنگ اتفاق مىافتد، زن تبديل به شىء مىشود و جزو غنائم جنگ به شمار مىآيد و بار ديگر به عقب رانده مىشود و به سراپرده مىرود. از اين زمان به بعد هبوط زن آغاز مىشود و ما به آيين «زروانى» مىرسيم. زروانيت به قدرى ضد زن مىشود كه حتى زايايى را نيز از زن مىگيرد. كم كم گرايشهاى زاهدانه مردان و ضعف آنان در پايبندى به زهد و متهم كردن زنان به اغواگرى، زنان را بيشتر به عقب مىراند.
على دهباشى : لطفاً درباره آخرين اثرى كه در دست داريد بفرماييد؟
دكتر ژاله آموزگار : باورهاى ايران باستان آخرين اثرى است كه در دست انتشار دارم. اساطير و آيينهاى «زردشتى»، «مانويت»، «مزدك»، «زروانيت»، «گنوسيسم» و سرانجام «ميترائيسم» هر كدام به شكل مجزا فصلهاى اين كتاب را تشكيل مىدهند. البته من «ميترائيسم» و «گنوسيسم» را ايرانى نمىدانم. نظم و طبقهبندى كه در ميترائيسم مطرح مىشود زياد با روحيه ايرانى سازگار نيست، ولى بنياد انديشهاى آن به ايران برمىگردد و درباره آوردن «گنوسيسم» در اين كتاب بايد بگويم به دليل فلسفه عميق و پيچيده آن درباره ثنويت و تأثير آن در آئين مانويت آن را به نوعى به ايران وابسته كردهام و به آن پرداختهام.
نگاهى كلى به اساطير منطقه؛ (ايران، هند، مصر، بينالنهرين و يونان) موضوع ديگرى است كه يادداشتهايش آماده است و بعد از اين اثر بدان خواهم پرداخت. چون به عقيده من اسطورهها را بايد در كنار يكديگر بررسى كرد و آنها را با هم مورد مقايسه قرار داد.
بخارا 73-72 ، مهر و دی 1388