دوبیتی ها/ حسین اکبری
از خواب بلند ساليانت پاشو
گم گشتهى باغ حسرتى، پيدا شو
گل كُن چو شكوفه در بهاران، سرخوش
دركش قدح اميد را… شيدا شو
شبى كه منتظرت تا سپيدهدم ماندم
هجوم دلهره تا مرز نيستى راندم
سكوت پنجره از قطره و صدا آشفت
به هق هقى كه جفاى تو را غزل خواندم
دلت به مزرعهى عشق دانه مىپاشيد
هزرا رنگ گل آرزو نشاء مىكرد
ولى عجب كه صدايت به لحظههاى دعا
هميشه چيدن گل را خدا خدا مىكرد
بخارا 73-72، مهر ـ دی 1388