از اینجا و آنجا / علی دهباشی

درباره : درگذشت دکتر محمد امین ریاحى – یادى از اسماعیل فصیح – تجدید چاپ دوره کامل نشریه راهنماى کتاب و مقدمه استاد ایرج افشار به همین مناسبت – درگذشت جلال کسروى در گفتگو با بزرگ حیدرى نورى – گزارش مراسم رونمایى کتاب «بر بال بحران» – گزارش مراسم انتخاب روزنامه‏نگاران برتر سال ۱۳۸۷ و گزارش دیدار از کتابخانه مجلس شوراى اسلامى‏

درگذشت دکتر محمد امین ریاحى‏

استاد دکتر محمد امین ریاحى از اوایل اردیبهشت ماه دچار نوعى تب شدید شد که بلافاصله در بیمارستان بسترى و زیر نظر پزشکان معالج خود قرار گرفت. اما مداوا نتیجه‏بخش نبود. على‏رغم آنکه در بعضى ساعات روزهایى که در بیمارستان بسترى بود علائم بهبودى مشاهده مى‏شد، اما سرانجام در ساعت ۱۰ صبح جمعه ۲۵ اردیبهشت‏ماه در بخش ICU بیمارستان ایرانمهر دیده برهم نهاد و خاموش گشت.

با درگذشت دکتر محمد امین ریاحى یکى دیگر از شخصیت‏هاى مهم و مؤثر فرهنگ و ادبیات فارسى را از دست دادیم. دکتر ریاحى در چندین زمینه دست به هر کارى که زد درجه اول بود. علاوه بر کتاب‏ها، تحقیقات و مقالات بیشمار که خود کارنامه زرینى از دکتر ریاحى به دست مى‏دهد، سلوک و منش و رفتار او در طى چندین دهه زندگى پُربارش زبانزد خاص و عام بود. دکتر ریاحى از زمره خوبانى بود که دیگر به تعداد انگشتان یکدست از آنان باقى نمانده است.

دکتر شفیعی کدکنی و ایرج افشار در مراسم تدفین دکتر ریاحی ـ عکس از حسین زریاب

پیکر دکتر ریاحى صبح روز یکشنبه ۲۷ اردیبهشت ماه از مقابل بیمارستان ایرانمهر توسط همکاران دانشگاهى‏اش، دوستان و دانشجویان و علاقمندان ادبیات و فرهنگ ایرانى بدرقه شد و در قطعه «نام‏آوران» بهشت زهرا به خاک سپرده شد. در مراسم ترحیم ایشان که غروب سه‏شنبه ۲۹ اردیبهشت در مسجدالرضا (ع) و سپس در منزل ایشان و در روزهاى بعد در خوى و تبریز برگزار گردید گروه کثیرى از دانشجویان ادبیات فارسى و همکاران دانشگاهى و استادان دانشکده‏هاى ادبیات دانشگاه تهران و تبریز شرکت کردند. از جمله شخصیت‏هایى که در مراسم تدفین و ترحیم شرکت کردند: هوشنگ ابتهاج، محمدرضا شفیعى کدکنى، محمد ابراهیم باستانى پاریزى، حسن انورى، محمد على موحد، ایرج افشار، هوشنگ دولت‏آبادى، توفیق سبحانى، منوچهر پارسادوست، کاظم موسوى بجنوردى، سید محمود دعایى، على اشرف صادقى، ژاله آموزگار، عبدالرحیم جعفرى، اصغر علمى، محمود امید سالار، میلاد عظیمى، على اصغر سعیدى و خانواده فریدون مشیرى بودند.

در «تازه‏ها و پاره‏هاى ایرانشناسى» همین شماره استاد ایرج افشار حق مطلب را درباره دکتر ریاحى ادا کردند. ما در این بخش اشاراتى به سنوات زندگى ایشان و مرورى بر عناوین آثارشان خواهیم داشت.

دکتر محمدعلی موحد و دکتر باستانی پاریزی در مراسم بدرقه دکتر ریاحی ـ عکس از حسین زریاب

دکتر ریاحى در یازدهم خرداد ماه ۱۳۰۲ در خوى متولد شد. از ۱۳۰۹ تا ۱۳۲۰ تحصیلات ابتدایى را در دبستان خسروى و دوره اول دبیرستان را در دبیرستان خسروى خوى گذراند. نخستین مقالات تحقیقى او در مجله ارمغان (سال بیست و یکم ۱۳۱۹ و سال بیست و دوم) انتشار یافت. ایشان از مهر ۱۳۲۱ تا خرداد ۱۳۲۳ در دانشسراى تهران  تحصیل کرد. و از مهر ۱۳۲۳ تا خرداد ۱۳۳۴ دبیرى دبیرستان حکیم نظامى قم، دبیرى و مدیریت دانشسراى گرگان و دبیرستان ایرانشهر گرگان، دبیرى دبیرستان‏هاى قزوین و تهران، و مدیریت دبیرستان محمد قزوینى تهران را داشت و از مهرماه ۱۳۳۴ به عضویت کمیسیون قوانین در وزارت فرهنگ انتخاب شد. همچنین از مهر ۱۳۳۴ تا خرداد ۱۳۳۵ سردبیرى مجله کیهان فرهنگى را به عهده داشت. و در شهریور ۱۳۳۷ از پایان‏نامه دوره دکترى خود (تصحیح متن مرصادالعباد نجم‏الدین رازى به راهنمایى استاد بدیع‏الزمان فروزانفر) دفاع کرد. همچنین از خرداد ۱۳۳۵ تا ۱۳۴۰ در سازمان لغت‏نامه دهخدا به تألیف و تدوین حرف سین اشتغال داشت، و در دبیرستان هدف تدریس مى‏کرد. دکتر ریاحى در خرداد ۱۳۴۰ به سمت مدیرکل نگارش و مشاور وزیر و قائم‏مقام وزیر فرهنگ در شوراها منصوب گردید. و از بهمن ۱۳۴۲ تا بهمن ۱۳۴۷ با درجه وزیر مختارى رایزن فرهنگى ایران در ترکیه بود، و ضمناً به دعوت دانشگاه آنکارا به تدریس ادبیات فارسى و تاریخ و فرهنگ ایران اشتغال داشت. و از مهرماه ۱۳۴۸ تا ۱۳۵۰ در دانشکده ادبیات دانشگاه تهران در گروه‏هاى ادبیات فارسى و تاریخ تدریس مى‏کرد. دکتر ریاحى از اسفند ۱۳۵۰ تا ۱۳۵۴ دبیرکل هیأت امناى کتابخانه‏هاى عمومى کشور بود و از مهر ۱۳۵۴ تا بهمن ۱۳۵۵ مشاور وزیر و معاون فرهنگستان ادب و هنر ایران بود. همچنین از بهمن   1355 تا ۱۳۵۷ ریاست بنیاد شاهنامه فردوسى و سرپرستى دانشکده هنرهاى دراماتیک را بر عهده داشت و در ضمن در دوره دکترى زبان و ادبیات فارسى در دانشکده ادبیات دانشگاه تهران تدریس مى‏کرد. دکتر ریاحى از دى ۱۳۵۷ تا ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ وزیر آموزش و پرورش بود. و در سه دهه اخیر به تحقیق و تألیف و انتشار کتاب‏ها و مقالات خود در زمینه ادب و تاریخ و فرهنگ ایران پرداخت.

آبان ماه ۱۳۸۵ رفته بودیم تا از پیام ایشان برای « شب ملک الشعرای بهار» فیلمی تهیه کنیم، چون به علت بیماری نمی توانستند در آن مجلس حضور داشته باشند. متنی را که ایشان خواندند در آن شب نمایش دادیم ـ عکس از علی دهباشی

ه.ا.سایه و علی اصغر سیدی در مراسم دکتر ریاحی ـ عکس از حسین زریاب

دکتر ریاحى کتاب‏ها و مقالات ارزشمندى براى ما باقى گذاشت که هر کدام برگ زرینى در کتابخانه فرهنگ و ادبیات ایران محسوب مى‏شود. از آثار دکتر محمد امین ریاحى:

تألیف :

۱. داستانى به نام کتاب درسى، تاریخچه کتاب‏هاى درسى در ایران و گزارش اصلاح آن، از انتشارات وزارت فرهنگ (سابق) اردیبهشت ۱۳۴۲.

۲. نفوذ زبان و ادبیات فارسى در قلمرو عثمانى، امیرکبیر ۱۳۵۰.

۳. کسایى مروزى، زندگى، اندیشه و شعر او، چاپ اول ۱۳۶۷، چاپ دوازدهم علمى ۱۳۸۶.

۴. گلگشت در شعر و اندیشه حافظ، علمى ۱۳۶۷، چاپ دوم ۱۳۷۳.

۵. سفارتنامه‏هاى ایران، تاریخ روابط پانصد ساله ایران و عثمانى، توس ۱۳۶۸.

۶. زبان و ادب فارسى در قلمرو عثمانى، پاژنگ ۱۳۶۹.

احمد اقتداری و دکتر ژاله آموزگار در مراسم تدفین دکتر ریاحی

۷. تاریخ خوى، سرگذشت سه‏هزار ساله منطقه شمال غرب ایران، توس ۱۳۷۲، چاپ دوم طرح نو ۱۳۷۹ (برگزیده شده به عنوان کتاب سال ۱۳۷۲).

۸. سرچشمه‏هاى فردوسى‏شناسى، مجموعه نوشته‏هاى کهن درباره فردوسى و شاهنامه و نقد آنها، پژوهشگاه علوم انسانى و مطالعات فرهنگى ۱۳۷۲، چاپ دوم ۱۳۸۲.

۹. فردوسى، زندگى، اندیشه و شعر او، طرح نو ۱۳۷۵، چاپ چهارم ۱۳۸۷.

۱۰. چهل گفتار در ادب و تاریخ و فرهنگ ایران (مجموعه مقالات)، سخن ۱۳۷۹.

۱۱. پایدارى حماسى (گزیده مقالات)، مروارید ۱۳۷۹.

۱۲. بیست گفتار در ادب و تاریخ و فرهنگ ایران (مجموعه مقالات)، سخن (زیر چاپ)

همسر و فرزندان دکتر ریاحی در مراسم تدفین

حجت الاسلام دعایی در مراسم تدفین دکتر ریاحی نماز خواندند

تصحیح و تحقیق :

۱۳. دیوان رشید یاسمى، ابن سینا ۱۳۲۶.

۱۴. جهان نامه، متن کهن جغرافیایى، تألیف محمد بن نجیب بکران طوسى، ابن سینا ۱۳۴۲.

۱۵. مفتاح المعاملات، متن ریاضى از قرن پنجم، تألیف محمد بن ایوب طبرى، بنیاد فرهنگ ایران ۱۳۴۹.

۱۶. مرصاد العباد، تألیف نجم‏الدین رازى، بنگاه ترجمه و نشر کتاب ۱۳۵۲، چاپ سیزدهم انتشارات علمى و فرهنگى ۱۳۸۷ (برگزیده شده به عنوان کتاب سال ۱۳۵۲).

۱۷. گزیده مرصادالعباد نجم‏الدین رازى، چاپ اول ۱۳۶۲، چاپ نوزدهم علمى ۱۳۸۸.

۱۸. رتبهالحیات، تألیف خواجه یوسف همدانى، توس ۱۳۶۲.

۱۹. رسالهالطیور، تألیف نجم‏الدین رازى، توس ۱۳۶۲.

۲۰. عالم‏آراى نادرى، تألیف محمد کاظم مروى، چاپ اول ۱۳۶۲، چاپ سوم علمى ۱۳۷۷.

۲۱. نزههالمجالس، مجموعه چهارهزار رباعى از سیصد شاعر مغول، تألیف جمال خلیل شروانى، زوار ۱۳۶۶، چاپ دوم علمى ۱۳۷۵.

۲۲. معرفهالاسطرلاب معروف به شش فصل، به ضمیمه عمل والالقاب، کهن‏ترین متن فارسى در فن نجوم، تألیف محمد بن ایوب طبرى انتشارات علمى و فرهنگى ۱۳۷۱.

۲۳. بگشاى راز عشق، گزیده کشف‏الاسرار میبدى، سخن ۱۳۷۳، چاپ دوم ۱۳۷۵.

از میان یادگارهایى که از دکتر ریاحى دارم دو نامه در دسترس بود که با هم مى‏خوانیم:

۸۳/۵/۲۵

دوست بسیار عزیزم انشاءالله حالت خوب خوب است. اشتیاقم به دیدارت حد و اندازه ندارد. یادم نمى‏کنى و ز یادم نمى‏روى. چه روزگار بدى است. چطور از هم دور افتاده‏ایم. من در چنگال پیرى و انواع عوارض آن از بیمارى‏هاى جسمى و روحى در بستر افتاده‏ام. از آن میان گوشم به کلى از کار افتاده است. تلفن‏ها را اصلاً نمى‏شنوم به همین دلیل هیچ وقت نتوانسته‏ام تلفنى احوال شما را بپرسم. شما سلامت باشید. من در سن بالاى هشتاد همین طورها باید باشم. طبیعى است شکر هم مى‏کنم. اما همیشه نگران حال شما هستم. چند روز پیش در اینجا دوستى گفت که کسالت داشته‏اید و به بیمارستان رفته بوده‏اید. نگرانى مرا که دید گفت خدا را شکر خوب شده‏اند و به منزل برگشته‏اند. امیدوارم به کلى رفع نقاهت شده باشد.

بخارا را با لذت مى‏خوانم. مخصوصاً مقالات افشار و موحد و شفیعى و دولت‏آبادى را که همیشه عالى است. در شماره اخیر یاد اتابکى شاعر غزلسراى از یاد رفته خیلى بجا بود. اما قصیده‏اى که به نام او نقل شده «غرض ز انجمن و اجتماع جمع تراست…» ظاهراً از ادیب‏الممالک فراهانى است و در دیوان ادیب‏الممالک که وحید دستگردى از دفاتر خط او جمع‏آورى و چاپ کرده ضبط شده است. طبعاً آنچه به استناد این قصیده از روحیه و افکار و فعالیت‏هاى سیاسى شاعر ذکر شده به ادیب‏الممالک مناسب‏تر است. تصور مى‏کنم این اشتباه از شباهت تخلص آن دو شاعر ناشى شده باشد. ادیب‏الممالک «امیرى» تخلص مى‏کرد و اتابکى «امیر».

از اخبار انتشار کتاب‏هاى‏تان هم خوشحال مى‏شوم. نمى‏دانم چاپ نامه‏هاى مینوى را کجا رسانده‏اید. خانمم به آمریکا رفته بود. خانم مینوى را دیده بود که خبرنامه‏ها را پرسیده بود. معرفى کتاب‏هاى جدید را به قلم شهاب عزیز در بخارا مى‏خوانم. هزار آفرین. شیر را بچه همى ماند بدو. خداوند حفظش کند. آینده درخشان‏ترى خواهد داشت. در این حال بیمارى چقدر پرحرفى کردم.

حرام دارم با دیگران سخن گفتن‏

و چون حدیث تو گویم سخن دراز کنم‏

قطعاً در خواندن خط این پیر بیمار دچار زحمت خواهید بود. تندرستى و مزید توفیقات همه‏تان را از درگاه خداوندى مسئلت دارم.

به امید دیدار – محمد امین ریاحى‏

احمد اقتداری، دکتر محمد امین ریاحی و دکتر زریاب خویی در کوشکک لورا ( ییلاق خانواده افشار)

از راست محمدامین ریاحی، ژاله آموزگار، محمدرضا شفیعی کدکنی ، اصغر علمی و حسن انوری

آقاى دهباشى عزیز

فرارسیدن هفتمین سال انتشار مجله بخارا را تبریک مى‏گویم. در این لحظه به یاد پانزده سال پیش مى‏افتم که به من مژده دادید که درصدد نشر مجله‏اى هستید. من که در طول خدمت ادارى سه بار تجربه آغاز انتشار مجلاتى را داشتم (دو بار از اعتبار دولتى و یک بار با سرمایه بخش خصوصى). دشوارى‏هاى کار را پیش چشم داشتم و نگران نیت شما بودم. امروز توفیقات باور نکردنى شما را در نشر کِلک و بخارا با حیرت و تحسین مى‏نگرم و هزار آفرین مى‏گویم.

شما با دست خالى و دلى لبریز از عشق و شور و همت و اراده و فراز و نشیب این راه دور و دراز را پیموده‏اید و بخاراى شما از نظر طول مدت انتشار در میان انتشارات غیردولتى جزو چهار مجله معروف در فرهنگ ما نظیر ندارد.

تنوع مطالب بخارا که اکثر آنها ستودنى است در عین حفظ هدف کلى از موجبات رضایت علاقمندان بخاراست. آثار ارجمند استادان بزرگ امروز، و در کنار آنها سروده‏ها و نوشته‏هاى نورسیدگان با استعداد شعر و قلم که امیدهاى فرداى ایران هستند حُسن تشخیص شما را نشان مى‏دهد.

توجه بخارا به زبان و فرهنگ ایرانى و جذب وارثان و عاشقان این فرهنگ در خارج از مرزهاى کشور، در این روزگار خدمتى بزرگ و فراموش نشدنى است. این وظیفه‏ایست که دستگاه‏هاى دولتى با امکانات وسیع خود باید انجام دهند و نمى‏دهند و چه‏بسا عکس عمل مى‏کنند.

خدا را شکر که «هنوزت آب در جوى جوانى است» و با اندوخته‏هاى پانزده سال تجربه، سالیان دراز بخاراى عزیز را هر روز پربارتر و هر روز خواندنى‏تر و ماندنى‏تر به بازار خواهید آورد.

هزار نقد به بازار کاینات آرند

یکى به سکه صاحب عیار ما نرسد

محمد امین ریاحى – ۲۰ شهریور ۱۳۸۳

یادى از اسماعیل فصیح‏

خاموشى نابهنگام اسماعیل فصیح براى ادبیات داستانى ایران ضایعه‏اى است جبران ناشدنى.

اسماعیل فصیح از نویسندگانى بود که ویژگى‏هاى خاص خودش را داشت. از هر جهت متفاوت با همه اقران خود بود. اصولاً اهل رسانه و روزنامه و مجله نبود. سال‏هاى سال خوانندگان آثارش حتى عکسى از او ندیده بودند. تقریباً در هیچ مکانى که محل رفت و آمد روشنفکران باشد حضور نمى‏یافت. در دورانى که مجله کلک را منتشر مى‏کردم از روى علاقه شخصى که سالیان سال به او و آثارش داشتم تلاش کردم که همکارى‏اش را با مجله کِلک جلب کنم. مجله ما را متفاوت مى‏دانست و به مقالاتش علاقمند بود. سرانجام پس از دو سال راضى شد که گفتگویى با ایشان راه بیندازیم که اولین و آخرین گفتگوى مفصل او در زندگیش بود. در همین اواخر در بیمارستان گفتگویى با او انجام شد که به تفصیل و گستردگى گفتگوى ما در مجله کِلک نبود.

یادگاری از گفتگو با اسماعیل فصیح در مرداد ۱۳۷۳، از راست: فرهنگ رجایی، کریم امامی، محمدرضا قانون پرور، اسماعیل فصیح، بهمن فرمان آرا و علی دهباشی

در آن بعدازظهر تابستان سال ۱۳۷۳ بهمن فرمان‏آرا، کریم امامى، محمدرضا قانون‏پرور، گلى امامى، فرهنگ رجایى و راقم این سطور به گفتگو با اسماعیل فصیح نشستیم که حاصلش ویژه‏نامه‏اى شد که در مجله کلک به افتخارش منتشر کردیم. ارتباط با اسماعیل فصیح بیشتر تلفنى حفظ شد. پس از دریافت هر شماره بخارا تلفنى مى‏کرد و از مقالاتى که برایش جالب آمده بود سخن مى‏گفت. قبل از آنکه دفتر بخارا از هم بپاشد دعوتش کردیم که یک عصر پنجشنبه به بخارا بیاید. قبول کرد ولى منوط به بهبودى بیشتر کرد که سرانجام ما بخت آن دیدار مجدد را نیافتیم.

اسماعیل فصیح نویسنده پرکارى بود. و مورد اقبال خوانندگان رمان فارسى. بدون هیچ‏یک از دسته‏بندى‏هاى رایج توانسته بود گروه مخاطبینى براى خود دست و پا کند که آثارش را به چاپ‏هاى مکرر مى‏رساند و این مایه حسادت و تنگ‏نظرى‏هاى همکاران و همقطاران او شده بود. به هر صورت و وسیله‏اى او را تخطئه مى‏کردند و حتى غلطهاى چاپى کتاب‏هایش را به صورت مقاله درمى‏آوردند و در ذم او چاپ مى‏کردند. گوش فصیح به این حرف‏ها بى‏اعتنا بود و واقعاً این گونه نوشته‏ها را نمى‏خواند.

جلسۀ گفتگو با اسماعیل فصیح، از راست: محمدرضا قانون پرور، اسماعیل فصیح، بهمن فرمان آرا، فرهنگ رجایی و کریم امامی، گلی امامی پشت به دوربین نشسته است.

فصیح از اولین نویسندگانى بود که طبقه متوسط شهرى را وارد رمان فارسى کرد و از این جهت یک نوآورى در کار رمان فارسى بود. در ثریا در اغما، زمستان ۶۲ و دیگر کتاب‏هایش همین طبقه را که در رمان و داستان فارسى غائب بود به تفصیل مى‏پرداخت.

ویژگى دیگرش نیز فارسى او بود. بسیار راحت مى‏نوشت و بدون تکلف و بسیار خوشخوان؛ اوج این نثر را در داستان‏هاى کوتاه و بعد در رمان ثریا در اغما مى‏شود دید.

تسلط به زبان انگلیسى به او امکان غور و تفحص در ادبیات جهان را داده بود. مدت‏ها در آمریکا و انگلستان زندگى کرده بود. این همه از او نویسنده‏اى با فرهنگ را ساخته بود که دستش پُر بود و کمبودى حس نمى‏کرد. و به جایگاه خودش واقف بود. آثار فصیح خواهد ماند. حداقل چند رمان از او فراموش نخواهد شد و در تاریخ داستان‏نویسى و رمان‏نویسى جایگاهى ماندگار خواهد داشت.

روی جلد چاپ اول رمان شراب خام در انتشارات کتاب های جیبی در قطع رقعی با جلد سخت

اسماعیل فصیح عصر روز پنج‏شنبه ۲۵ تیرماه ۱۳۸۸ در بیمارستان شرکت نفت تهران درگذشت. او در دوم اسفند ۱۳۱۳ در محله درخونگاه تهران متولد شده بود و فرزند چهاردهم کاسبى در چهارراه گلوبندک بود. تحصیلات ابتدایى را در دبستان عنصرى و   دوره بعد را در دبیرستان رهنما به اتمام رساند. و پس از این دوره براى ادامه تحصیلات به آمریکا رفت. و در دانشگاه مانتانا ادبیات انگلیسى خواند. و بعد به میشیگان رفت و در همین دوران ملاقاتى با ارنست همینگوى برایش پیش مى‏آید. و دوره نهایى تحصیلات در آمریکا رها مى‏کند و به ایران برمى‏گردد و در شرکت نفت به کار مى‏پردازد. اولین رمان خود را شراب خام در سال ۱۳۴۶ مى‏نویسد و سال بعد توسط انتشارات فرانکلین منتشر شد. از دیگر آثار اسماعیل فصیح :

ا

اسماعیل فصیح و محمدرضا قانون پرور در جلسه گفتگو در دوران مجله کلک ( مرداد ۱۳۷۳)

دل کور (۱۳۵۱) – داستان جاوید (۱۳۵۹) – ثریا در اغما (۱۳۶۳) – درد سیاوش (۱۳۶۴) – زمستان ۶۲ (۱۳۶۶) – شهباز و جغدان (۱۳۶۹) – فرار فروهر (۱۳۷۲) – باده کهن (۱۳۷۳) – اسیر زمان (۱۳۷۳) – پناه بر حافظ (۱۳۷۵) – کشته عشق (۱۳۷۶) – طشت خون (۱۳۷۶) – بازگشت به درخونگاه (۱۳۷۷) – کمدى تراژدى پاریس (۱۳۷۷) – لاله برافروخت (۱۳۷۷) – نامه‏اى به دنیا (۱۳۷۹) – در انتظار (۱۳۷۹) – گردابى چنین حایل (۱۳۸۱) و مجموعه داستان‏هاى کوتاه فصیح: خاک آشنا (۱۳۴۹) – دیدار در هند (۱۳۵۳) – عقد و داستان‏هاى دیگر (۱۳۵۷) – برگزیده داستان‏ها (۱۳۶۶) – نمادهاى دشت مشوش (۱۳۶۹)

از فصیح چندین ترجمه هم منتشر شده است که غالباً در حوزه روانشناسى است. همچنین رمان ثریا در اغما به زبان انگلیسى در ۱۹۸۵ و به زبان عربى در قاهره ۱۹۷۷ منتشر شده است.

رمان‏هایى که در سال‏هاى پایانى عمر از فصیح منتشر شد دیگر آن قدرت و اهمیت کارهاى اولیه او را نداشت اما همواره خوانندگان پیگیر خود را داشت.

تجدید چاپ دوره کامل راهنماى کتاب‏

سرانجام پس از سال‏ها که دوره مجله راهنماى کتاب دور از دسترس و نایاب شده بود به همت على اصغر علمى مدیر تواناى انتشارات سخن تجدید چاپ شد. راهنماى کتاب از نشریات وزینى بود که مدت بیست سال به همت دکتر احسان یارشاطر و ایرج افشار منتشر مى‏شد. بدون شک دوره بیست ساله راهنماى کتاب (۱۳۵۶ – ۱۳۳۷) یک مرجع مهم و معتبر در حوزه نقد کتاب است. ویژگى‏هاى دیگر این نشریه در جاى خود از اهمیت خاصى برخوردار است. مهمترین نویسندگان زمان انتشار مجله با این نشریه همکارى مى‏کردند. نام‏هایى که دیگر اکنون در میان ما نیستند اما آثارشان در گنجینه بیست ساله راهنماى کتاب در دسترس ماست. مقدمه ایرج افشار را بر این دوره تجدید چاپ راهنماى کتاب با هم مى‏خوانیم:

یادداشت کوتاه براى تاریخچه (به قلم ایرج افشار)

کلوب کتاب در سال ۱۳۳۶ براى تشویق کتاب‏خوانى و معرفى کتاب‏هاى تازه و خوب به پیشنهاد دکتر احسان یارشاطر و همکارى دکتر محسن صبا، دکتر مهرى آهى، دکتر حافظ فرمانفرمائیان (استادان دانشگاه) و خدمتگزارى من تشکیل شد.

مقصود ما آن بود که از این راه کتاب‏هاى برگزیده به خواستاران معرفى شود و فعالیت ناشران به گونه‏اى که دور از تبلیغ و هیاهو باشد به آگاهى دوستداران برسد و نقد و بررسى منصفانه کتاب رواج یابد و از راه ایجاد نمایشگاه‏هاى گاه به گاهى بر جنبه دیدارى کتاب افزوده شود. و مهمتر از همه آنکه خبر انتشار کتاب‏هاى تازه در دسترس دانش‏پژوهان قرار گیرد.

کلوب کتاب از آن سال کار خود را با تشکیل نمایشگاه‏هاى کتاب داخلى و خارجى و مشترک ساختن افراد علاقه‏مند به داشتن کتاب‏هاى سودمند به طریق دریافت دستى یا پُستى آنها آغاز کرد و چندى نگذشت که نام کلوب به «انجمن کتاب» تغییر یافت براى آنکه بتواند گام‏هاى بلندتر بردارد و قلمرو وسیع‏ترى را داشته باشد.

انجمن کتاب چند سال نمایشگاه‏هاى فصلى و سالانه در تهران برگزار کرد که معمولاً به لطف رؤساى وقت دانشگاه در سالن باشگاه آنجا ترتیب داده مى‏شد و در ایجاد آنها از همکارى انجمن گیتى (برادران محسن و ناصر مفخم) برخوردار بودیم.

همه نمایشگاه‏هایى که در خارج از ایران برگزار مى‏شد به کتاب‏هاى برجسته و برگزیده مخصوصاً متون و تحقیقات اختصاص داشت: کابل به مناسبت چهلمین سال استقلال افغانستان (۱۳۳۷)، توکیو نمایشگاه جهانى کتاب (۱۳۳۸)، فرانکفورت نمایشگاه مشهور تابستانى (۱۳۴۰)، مسکو به مناسبت بیست و پنجمین کنگره بین‏المللى شرق‏شناسان (۱۹۶۰)، قاهره به مناسبت آنکه براى تجدید روابط رسمى میان دو کشور – که مقطوع شده بود – دولت توسط وزارت فرهنگ و هنر برگزارى نمایشگاهى از کتاب‏هاى ادبى و تاریخى را مناسب دید. غرفه ایران در این نمایشگاه‏ها منحصراً به کتاب‏هایى اختصاص داشت که در قلمرو ایرانشناسى بود.

نخستین اقدام چاپى انجمن که دوام زیادى نکرد چاپ کردن برگه‏هاى کتاب‏شناسى به شکل کارت پستال بود که هر یک از آنها به معرفى یک کتاب اختصاص داشت و با پست براى مشترکان انجمن ارسال مى‏شد. دوستان این پیشنهاد را پذیرفتند و سه نمونه آماده شد.

اما در یکى از جلسه‏ها دکتر محسن صبا فرمود با این همه رنجى که براى تهیه این برگه‏ها خواهید کشید نتیجه مثمرى شاید به دست نیاید. برگه‏ها متفرّق مى‏شود و کمتر اتفاق خواهد افتاد که کسى آنها را نگاه دارد. پس سزاوار است نیرویى که در این کار مصروف خواهد شد ماندگار باشد، پس بهتر است این گونه اطلاعات را در جزوه‏اى ماندگار انتشار بدهید. این پیشنهاد طبعاً پذیرش عمومى داشت و چون یارشاطر امتیاز مجله‏اى به نام «راهنما» گرفته بود مجله راهنماى کتاب به عنوان نشریه انجمن کتاب در صحنه ادبى کشور آغاز به انتشار کرد و بنیادش بر آن گذاشته شد که به طور فصلى باشد و منحصراً به مباحث مربوط به کتاب و آنچه به نسخه‏ها و اسناد مخطوط مربوط است بپردازد و به منظور آنکه هر بخش مجله از زیر نظر و مسؤولیت صاحب تخصصى بگذرد در سال‏هاى نخستین این دوستان همکارى دلسوزانه داشتند تا حدّ و مرز و روش کار براى آینده مشخص باشد:

آرام، احمد: کتاب‏هاى علمى‏

بهنام، جمشید : کتاب‏هاى علوم اجتماعى‏

پرهام، سیروس : کتاب‏هاى ادبیات معاصر ایران‏

زرین‏کوب، عبدالحسین : بخش ادبى (سال ششم)

سیّار، غلامعلى : ادبیات اروپایى‏

فرمانفرمائیان، حافظ : کتاب‏هاى خارجى‏

مینوى، مجتبى : املاء و انشاء

نصر، حسین  : کتاب‏هاى خارجى‏

نفیسى، سعید : نسخه‏هاى خطى‏

جزین از گروهى دانشمندان شاخص خواهش شده بود اجازه بدهند نامشان به عنوان «راهنما» در مجله آورده شود. منظور آن بود که مرتب مجله را بخوانند و اگر نادرستى و نابابى در آن مى‏بینند با یادآورى دلسوزانه ما را راهنمایى کنند.

احمد آرام – دکتر مهدى بیانى – احمد بیرشک – ابراهیم پورداود – سید حسن تقى‏زاده – سید محمد على جمالزاده – دکتر کمال جناب – ابراهیم خواجه نورى – دکتر غلامعلى رعدى آذرخشى – فؤاد روحانى – ادوارد ژوزف – محمد سعیدى – دکتر محسن صبا – دکتر ذبیح‏الله صفا – دکتر محمود صناعى – نصرالله فلسفى – دکتر عباس قریب – مسعود کیهان – دکتر حسین گل‏گلاب – دکتر غلامحسین مصاحب – دکتر یحیى مهدوى – دکتر حسن مینوچهر – دکتر محمود نجم‏آبادى – سعید نفیسى – دکتر محسن هشترودى و این نام‏ها روى جلد راهنماى کتاب نوشته مى‏شد.

مجله در سال‏هایى چند از انتشار از همکارى دوستانى به عنوان «سردبیر» برخوردار شد و فرض است نامشان براى سپاسگزارى آورده شود:

مصطفى مقرّبى (سال‏هاى اول و دوم)

قمر آریان (سال ششم)

جعفر شعار (سال‏هاى نهم تا دوازدهم)

محمد روشن (نیمه سال چهاردهم)

در دوران نشر مجله بسیارى از دوستان به لطف نظر و دلبستگى همکارى فرهنگى داشتند که باز مى‏باید نام شریفشان آورده شود.

کریم اصفهانیان، نوشین انصارى، حسین بنى‏آدم، ابراهیم زندى، عبدالله سیّار (از مدیران بنگاه ترجمه و نشر کتاب، متصدى رسیدگى امور مالى)، غلامرضا فرزانه‏پور، رضا مستوفى (باستانشناس) و بالاخره یوسف موسى‏زاده فصیح که فهرست ده ساله مجله را گردآورى کرد و به چاپ رسید (۱۳۴۹)

براى آنکه خوانندگان این یادداشت به یک نگاه آگاهى اجمالى از نوع مندرجات مجله به دست آورند عنوان فصول مجله با تغییراتى که به تناسب در نام آنها داده مى‏شد در این جا آورده مى‏شود:

آثار ادبى معاصر

آثار باستانى ایران‏

آثار برجسته زبان فارسى‏

آمار و اطلاعات‏

اخبار

ادب و شعر در افغانستان‏

ادبیات اروپایى‏

ادبیات معاصر ایران‏

اسناد و مدارک  تاریخى‏

املاء و انشاء

انتخاب شعر معاصر (گاه به گاه)

انتقاد کتاب‏

ایران‏شناسى (مقالات)

باستانشناسى ایران‏

بحث و تحقیق‏

بخش مخصوص ادبى‏

پاسخنامه‏ها

پرسش و پاسخ‏

تاریخ ادبى معاصر

تحقیقات اجتماعى‏

تحقیقات ادبى‏

تحقیقات تاریخى‏

تحقیقات فلسفى‏

تحقیقات معنوى‏

حاشیه‏نویسى و نکته‏یابى‏

حواشى تاریخ‏

خاورشناسى‏

خطوط معاریف‏

خواندنى‏

دنیاى دانش و کتاب‏

دیدارها و ره‏آوردها

زبان فارسى در اقالیم عالم‏

زبان و زبان‏شناسى‏

سرگذشت دانشمندان معاصر

عقاید و آراء

عکس‏هاى دیدنى‏

علوم اجتماعى (کتاب‏ها)

علوم و فنون (کتاب‏ها)

فهرست کتاب‏هاى چاپ ایران‏

کتاب در جراید

کتاب‏شناسى انتشارات ایران‏

کتاب‏شناسى کتاب‏هاى خارجى درباره ایران‏

کتاب‏هاى تازه ایران‏

کتاب‏هاى چاپ قدیم‏

کتاب‏هاى خارجى‏

کتاب‏هاى درسى‏

کتاب‏هاى علمى‏

کتاب‏هاى علوم اجتماعى‏

کتاب‏هاى فارسى چاپ خارج‏

گفتگو

مراکز فرهنگى‏

معرفى کتاب‏هاى تازه‏

منتخبات‏

نامه‏هاى رسیده‏

نسخه‏هاى خطى‏

نظرآزمایى (پانزده موضوع مختلف)

نقد ادبى‏

نقطه‏گذارى در خط فارسى‏

هنر و باستان‏شناسى‏

هنر و فرهنگ معاصر ایران‏

یادبودها

یادداشت‏ها

یادگارهاى قدیم‏

نکته دیگرى که امکان دارد مورد نظر دارندگان این مجموعه باشد طرز انتشار هر سال و مقدار صفحات بیست و یک مجلّد آن است.

سال‏تعدادشماره‏هاتعداد صفحات‏تعدادمعرفى‏کتاب‏هاى تازه‏

سال اول (۴(۱۳۳۷ شماره‏۴۱۴۵۴۰

سال دوم (۵(۱۳۳۸ شماره‏۵۸۰۸۱۶

سال سوم (۶(۱۳۳۹ شماره‏۶۱۷۸۲۴

سال چهارم (۱۲(۱۳۴۰ شماره‏۶۳۸۱۱۶۶

سال پنجم (۱۲(۱۳۴۱ شماره‏۶۹۳۱۱۳۱

سال ششم (۱۲(۱۳۴۲ شماره‏۷۲۱۹۸۰

سال هفتم (۲(۱۳۴۳ شماره‏۸۲۶۴۷۰

سال هشتم (۱(۱۳۴۴ شماره‏۱۵۴۱۰۸

سال نهم (۶(۱۳۴۵ شماره‏۳۳۶۶۷۷

سال دهم (۶(۱۳۴۶ شماره‏۳۳۱۶۹۸

سال یازدهم(۱۲(۱۳۴۷ شماره (شش دفتر)۲۴۶۶۹۴

سال دوازدهم(۱۲(۱۳۴۸ شماره (شش دفتر)۴۱۱۷۷۳

سال سیزدهم (۱۲(۱۳۴۹ شماره (پنج دفتر)۴۰۲۸۵۵

سال چهاردهم (۱۲(۱۳۵۰ شماره (چهار دفتر)۲۲۳۹۲۲

سال پانزدهم (۱۲(۱۳۵۱ شماره (پنج دفتر)۵۸۰۸۹۷

سال شانزدهم (۱۲(۱۳۵۲ شماره (چهار دفتر)۳۸۳۸۱۱

سال هفدهم (۱۲(۱۳۵۳ شماره (چهار دفتر)۳۶۰۸۶۹

سال هجدهم (۱۲(۱۳۵۴ شماره (چهار دفتر)۵۵۱۹۹۳

سال نوزدهم (۱۲(۱۳۵۵ شماره (چهار دفتر)۲۶۰۹۴۱

سال بیستم (۱۲(۱۳۵۶ شماره (پنج دفتر)۳۸۸۹۸۰

سال‏بیست‏ویکم(۱۲(۱۳۵۷شماره (چهاردفتر)۴۱۱۸۵۵

شماره صفحات ذکر شده گویاى تعداد صفحات مقاله‏ها و نوشته‏ها است ورنه همیشه در هر شماره حدود بیست صفحه اعلان کتاب به چاپ مى‏رسید که از آوردن تعداد آنها در این جا خوددارى شد. جز آن مجله در سال‏هاى اخیرش حاوى بعضى ضمائم بود که هر یک صفحه‏شمارى جداگانه براى خود داشت.

به خاطر مى‏آورم سال ۱۳۴۱ را که به مناسبت درج ترجمه نامه مهدى نمازى به کلمنت آتلى نخست‏وزیر انگلیس که مرحوم على محمد عامرى ترجمه کرده بود، به ساواک براى «سین جیم» شدن خواسته شدم. مرحوم عبدالله سیار پس از سفرى که بازگشته بودم (پس از نشر شماره ۵ و ۶ سال چهارم، ۱۳۴۰) به من تلفن زد و گفت چندى است شما را از ساواک خواسته‏اند و این شماره تلفن را داده‏اند که صحبت کنید. چون تلفن کردم معلوم شد پرسش‏هایى دارند که باید در دفتر آن دستگاه پاسخ بگویم. روز معینى که گفتند رفتم. کسى که خود را سرهنگ معرفى کرد شاید شاهین، گفت شما در شماره آخرى مجله عکس دکتر مصدق را چاپ کرده‏اید، چرا یا به چه منظور؟ گفتم به ملاحظه آنکه مجله عکس در مقالات خود چاپ مى‏کند و درین ایام در مجله‏ها و روزنامه‏هاى دیگر هم دیده شده است و ما هم چون عکس اتلى درین مقاله چاپ مى‏شد عکس مصدق را هم چاپ کردیم. گفت عکس را از کجا آوردید؟ (زیرا مصدق زیر آن عکس نوشته بود مرداد ۱۳۴۰). گفتم از فرزندش که دوستم است و ماماى بچه‏هایم – دکتر غلامحسین مصدق – خواستم و ایشان این عکس امضاء شده را برایم آورد. دیگر صحبتى نشد و ماجرا به خیر گذشت. معلوم شد قصدشان این بود تا بدانند عکس را مصدق توسط چه کسى به دست من رسانده بوده است. (آن اوقات در حکومت دکتر على امینى عنوان آزادى مطرح شده بود.)

در اسفند ۱۳۵۷ که روزگار دگرگون گشته بود به مناسبت سال‏روز درگذشت مصدق و رهنمایى به هواداران او که مى‏باید اسناد زندگى مصدق گردآورى شود مقاله‏اى نوشتم به عنوان «مصدق در تاریخ» و طرحى از عکس او را بر روى جلد آوردم و دوره مجله راهنماى کتاب پایان گرفت.

راهنماى کتاب بیست و یک سال انتشار یافت ولى چاپ کنونى در بیست مجلّد منتشر مى‏شود زیرا صفحات دوره‏هاى هفتم و هشتم آن کمتر از دوره‏هاى دیگر بود و مشغله اینجانب موجب آن قصور بود.

اینک پس از سى سال جاى خوشوقتى بسیار است که «سخن»، ناشر قدرشناس کارهاى پیشینیان با همّت بلند به بازچاپ دوره راهنماى کتاب پرداخت و این مجموعه بار دیگر به دسترس دوستداران مى‏رسد و طبقه جوان با خواندن نوشته‏هاى جمعى از برجستگان ادبى کشور مى‏توانند یادى از آنها بنمایند.

اول مرداد ۸۷ – ایرج افشار

درگذشت فرزند کسروى و با یادى از احمد کسروى‏

جلال کسروى فرزند سوم احمد کسروى مورخ مشروطیت ایران دوشنبه ۱۲ مردادماه ۱۳۸۸ درگذشت. به یاد و خاطره ایشان گفتگویى داشتیم با آقاى بزرگ حیدرى نورى یکى از یاران دیرین احمد کسروى که از جوانى در مکتب او بالیده و وفادار کسروى باقى مانده است.

من یکم آذرماه هزار و سیصد و بیست و دو خورشیدى براى اولین بار به دیدار شادروان احمد کسروى رفتم. در آن هنگام خودم جوانى بیست و پنج شش ساله بودم. کتاب‏هاى ایشان را خوانده بودم و علاقمند شده بودم که ایشان را از نزدیک ببینم. نشانى منزلشان را گرفتم. ولى بار اول نتوانستم نشانى ایشان را پیدا کنم و با توجه به شرایطى که در آن روزگار حاکم بود ترجیح دادم از کسى نپرسم. به هر تقدیر، یک ماه بعد در اول دى ماه برگشتم و این بار نشانى را یافتم. از دالانى گذشتم و به طبقه بالا رفتم. عده‏اى در آنجا بودند و آقاى نادرى نامى درباره ادبیات سخنرانى مى‏کرد. پس از آن هم شادروان درباره ادبیات سخنانى گفتند. پس از آن روز من همواره در جلسات روزهاى پنجشنبه که در منزل ایشان برگزار مى‏شد شرکت مى‏کردم. پس از مدتى ایشان به خانه‏اى دوطبقه در میدان پاستور نقل مکان کردند. طبقه اول محل سکونت ایشان شد و طبقه بالا دفتر کار و محل برگزارى نشست‏ها و دیدارها. رفته رفته دلبستگى من بیشتر شد و نزدیکتر شدم. بارها در منزلشان پاسدارى دادم. در دفترشان در خیابان دیلم، پاساژ بختیارى. و این رفت و آمدها ادامه داشت تا آن که شادروان کسروى در هشتم اردیبهشت ۱۳۲۴ ترور شد. پیش از آن دوستان اصرار داشتند که از ایران خارج شود. مى‏گفتند که شما را مى‏کشند. او مى‏گفت من به کسانى که در انقلاب مشروطه، به آزادیخواهانى که از ایران رفتند ایراد گرفتم حالا خودم بروم و نرفت و چنان شد که دانید.

شادروان کسروى با بدى، با ناپاکى هیچ مماشات نمى‏کرد. بسیار دشمن داشت چرا که این خصلت او را کسانى برنمى‏تافتند. ایشان همیشه آنقدر دلمشغول کتاب‏ها و فعالیت‏هاى اجتماعى‏اش بود که چندان وقتى براى خانواده نداشت. چهار همسر اختیار کرد. دو همسر اول او به سبب بیمارى درگذشتند. همسر سوم که تاب مشکلات و سختى‏هاى زندگى با ایشان را نیاورد جدا شد و همسر چهارم تا زمان مرگ کسروى با او زندگى کرد. از همسر اول که دخترعمه‏اش نیز بود خاطرات فراوان دارد و در زندگى‏نامه من از او یاد کرده است. از او دو دختر داشت به نام‏هاى حمیده و نفیسه.

اما آقا جلال فرزند سوم کسروى بود که از همسر دوم است، یعنى جلال و فرخزاد حاصل ازدواج کسروى با همسر دوم بود و سه فرزند حاصل سومین وصلت: بهزاد و مهین و خجسته. و از چهارمى نیز فرزندى نداشت.

شادروان جلال کسروی فرزند احمد کسروی

تجربه نشان داده کسانى که چند همسر اختیار مى‏کنند، حالا بگذریم که به ناگزیر بوده باشد، بین فرزندان اختلاف ایجاد مى‏شود و به این ترتیب بین خانواده شادروان کسروى نیز جدایى پیش آمد. بچه‏ها به خارج از ایران رفتند و پیوندها به نوعى از هم گسست. اکنون با درگذشت جلال کسروى دو تن از فرزندان شادروان احمد کسروى باقى مانده‏اند: مهین و خجسته.

شادروان جلال کسروى نیز تا آنجا که من مى‏دانم پانزدهم مهرماه ۱۳۰۰ به دنیا آمد که دو پسر از او به جاى مانده است: انوشیروان و بزرگمهر که هر دو براى پدربزرگ خود بسیار احترام قائلند و بزرگمهر نیز کوشید تا آنچه را از پدربزرگ مانده بازیابد و هم او بود که توانست دست‏نوشته‏اى منتشر نشده از شادروان احمد کسروى را پیدا کند که درباره شیخ محمد خیابانى بود و بسیار ارزشمند و به دست چاپ بسپارد.

آنچه که فرزندان شادروان احمد کسروى از او به یاد دارند مطالعه فراوان، فعالیت‏هاى اجتماعى و سیاسى و نوشتن کتاب‏هایى است که بسیار از او وقت مى‏گرفت. دخترش مهین نقل مى‏کند که وقتى پدرمان مى‏خواست چیزى بنویسد بلند مى‏خواند و مى‏نوشت که عادت همیشگى‏اش بود. او که وکالت مى‏کرد و ده‏ها کتاب نوشت و کتاب‏هایش به خوبى فروش مى‏رفت از آنجا که سودى از محل فروش کتاب‏ها نمى‏خواست و پروانه وکالتش نیز قطع شده بود براى زندگى روزانه‏اش بسیار مشکل داشت. در یکى از همین جلسات پنجشنبه از زندگى خود و دشوارى‏هایش سخن گفت. انسانى که چنین نیک زندگى کرده بود براى گذران زندگى با مشکلات بى‏شمار دست به گریبان بود. در هنگام مرگ وقتى پیراهن او دریده شد و ما به منزل ایشان رفتیم تا پیراهن دیگرى بیاوریم و بر پیکر ایشان بپوشانیم پیراهنى پیدا نکردیم. و ما که پس از او ماندیم بارها به خود مى‏گفتیم اى کاش اندرز دوستان را گوش کرده و از ایران رفته بود اما او این خاک را بسیار دوست داشت و جدایى از آن را بر خود نمى‏پسندید.

رونمایى از کتاب «بر بال بحران»

سه‏شنبه هشتم اردیبهشت ماه ۸۸ مراسمى به همت نشر ماهى در تالار شیخ انصارى دانشکده حقوق دانشگاه تهران به مناسبت انتشار کتاب بر بال بحران، زندگى سیاسى على امینى برگزار شد. رونمایى این کتاب چند روز پس از انتشار برگزار شد و مورد بحث قرار گرفت. ابتدا سردبیر مجله بخارا  که ریاست جلسه را به عهده داشت نویسنده کتاب ایرج امینى را معرفى کرد و گفت تنها فرزند دکتر على امینى هستند و در حوزه کارهاى تاریخى در مورد ایران بیش از چهل سال است که به پژوهش و تألیف مشغول هستند. از جمله آثار ایرج امینى: کتاب جمهورى اول ترکیه نوشته ریچارد رابینسون که در سال ۱۳۴۲ منتشر شد. کتاب ناپلئون در ایران که به زبان فرانسه در پاریس منتشر شده و به زبان فارسى هم درآمده است. کتاب دیگر ایرج امینى الماس کوه نور است که این کتاب هم توسط عبدالرضا هوشنگ مهدوى به فارسى برگردانده شده است. سردبیر بخارا سپس به مسئله «ادبیات سیاسى» و «تاریخنگارى معاصر» پرداخت و گفت على‏رغم آنکه ما در زمینه‏هاى دیگر از جهت تألیف رشد قابل توجهى نداشته‏ایم، اما وضعیت در حوزه ادبیات سیاسى و تاریخ معاصر به گونه امیدوارکننده‏اى پیش مى‏رود. حضور نویسندگان  و پژوهشگران از نسل جدید که کارهایى درخور توجه ارائه کردند نمونه‏هایى است که مى‏شود بدان استناد کرد. با این همه باز باید اذعان کنیم که در حوزه ادبیات سیاسى و پژوهش‏هاى تاریخى فقیر و در آغاز راه هستیم.

نمونه یکى از کارهاى جدید که بسیار دقیق و با متد علمى تاریخنگارى نوشته شده کتاب ایرج امینى است. نویسنده در پژوهش و تحقیق مشکلى نداشته، مشکل نوشتن فرزند درباره پدر بوده که واقعاً ایرج امینى کمال انصاف و بیطرفى را حفظ کرده و به‏هیچ‏وجه روابط عاطفى فرزند نسبت به پدر را در کارش دخالت نداده است.

بعد ایرج امینى به صحبت پرداخت و درباره چگونگى و شیوه کارش چنین توضیح داد: سال‏ها بود که همه دوستان به من مى‏گفتند کتابى درباره زندگى سیاسى پدرم بنویسم. اما همیشه نسبت به نوشتن چنین کتابى تردید داشتم. معتقد بودم که براى یک پسر اگر نوشتن درباره پدر مشکل نباشد در گمان مردم اما این انگاره نقش بسته که پسر نمى‏تواند بى‏طرفى کامل را در مواجهه با پدر رعایت کند. همین باعث شد که نگارش این کتاب به تأخیر بیفتد. کتاب‏هایى که درباره دکتر على امینى نوشه شده بود خوانده بودم. از گفتگوى چند جلسه‏اى دکتر حبیب لاجوردى در چارچوب طرح تاریخ شفاهى ایران دانشگاه هاروارد تا دیگرانى که حتماً خوانده‏اید. سرانجام کار را آغاز کردم. اسناد آرشیوهاى موزه جان اف کندى در بوستون آمریکا، آرشیو ملى آمریکا و نیز اسناد وزارت خارجه انگلستان را بررسى کردم. از ابتدا احساس مى‏کردم بدون بررسى اسناد آرشیوهاى ایران کار ناقص خواهد بود. پس از ۲۸ سال به ایران برگشتم و در آرشیو روزنامه اطلاعات، کتابخانه ملى و مرکز اسناد انقلاب اسلامى شروع به مطالعه کردم. و بعد گفتگوهایى را با کسانى که در قید حیات هستند انجام دادم از آن جمله: مهندس مینا از رؤساى شرکت نفت، ابوالحسن بنى‏صدر، ذوالفقارى و نیز سفراى سابق انگلستان و آمریکا در ایران. مجموعه این مطالعات و تحقیقات چندین ساله حاصلش اینست که مى‏بینید. سعى کردم از زبان مخالف و موافق زندگى سیاسى پدرم را بیان کنم.

سخنران بعدى دکتر حمید احمدى استاد دانشکده حقوق و علوم سیاسى دانشگاه تهران بود که چنین گفت:

«متأسفانه ایرانیان به لحاظ نگاه تاریخى به رویدادها و شخصیت‏ها منصفانه عمل نمى‏کنند. اگرچه در سال‏هاى اخیر تحولاتى در تاریخ‏نگارى ما رخ داده اما هنوز هم عوام‏نگرى همچنان بر نگاه تاریخى ما حاکم است. در این نگاه شخصیت‏ها یا خوب هستند و یا باد. یا مثل امیرکبیر و مصدق و مدرس و شیخ فضل‏الله خوب هستند و یا مثل تقى‏زاده و سید ضیاء طباطبایى بد هستند.»

حمید احمدى اما اینها را گفت تا تأکید کرده باشد که «در مورد شخصیت‏هایى همچون تقى‏زاده و سید ضیا بى‏عدالتى شده است. یکى از شخصیت‏هایى که در تاریخ معاصر ما خیلى به او ظلم شده، سید ضیاء طباطبایى است که قوام‏السلطنه زمینه ظلم به او را فراهم کرد. وثوق‏الدوله هم به صورت ناجوانمردانه بسیار بدنام شده است که باید کارها و اقداماتش دوباره بازخوانى شود اما هیچکس سعى نمى‏کند شالوده‏شکنى کند و شخصیت‏هاى تاریخى را دوباره بشناسد. هیچکس تلاش نکرده که نگاه موجود را اصلاح کند. فقط بخش خصوصى تنها تلاش مى‏کند اما وقتى رسانه‏هاى ملى به مرزبندى سیاه و سفید دامن مى‏زنند فعالیت بخش خصوصى دیده نمى‏شود.»

احمدى درباره علت حاکم شدن چنین نگاهى بر تحلیل تاریخى ایرانیان را چنین گفت: «شاید ذهنیت چپ سیاسى که در تمام جریان‏هاى سیاسى حتى مذهبى و ملى ما هم رخنه کرده باعث شده که نگاه بدوخوب و سفیدوسیاه بینى بر ما حاکم شده باشد و عوام‏نگرى تاریخى در تاریخ معاصر ما ریشه کند. با این همه در سال‏هاى اخیر امیدوارى‏هایى ایجاد شده و خوشبختانه از زمان آقاى هاشمى، آرشیو اسناد به روى محققان باز شده و کتاب‏هاى تاریخ که با نگاه رسمى نمى‏خواند هم منتشر شده که خود تحول عظیمى است، اما با این همه هنوز همت خواندن این کتاب‏ها ایجاد نشده است»

حمید احمدى اما بعد از انتقادى که به سیاه و سفید بینى‏هاى تاریخى ایرانیان وارد کرد، اشاره‏اى هم به کتاب بر بال بحران کرد و کتاب را قابل تقدیر دانست و درباره على امینى گفت: «در کتاب بر بال بحران نقاط حساسى زیادى آورده شده است. عمده‏ترین دوران خدمت امینى دوره ۱۳۳۹ تا ۱۳۴۱ بود و این کتاب تحلیل خوبى از دوران صدارت ایشان به دست مى‏دهد. از نکات مثبت این کتاب اشاره خوب و دقیق به کودتاى قرنى است.» آنگونه که حمید احمدى در ادامه سخن خود گفت، نگاشته ایرج امینى درباره دوستى کندى و على امینى خوب و دقیق است: «نویسنده این تحلیل را که على امینى گزینه دولت آمریکا و کندى را براى انجام اصلاحات در ایران است را رد مى‏کند و دوستى امینى و کندى را افسانه مى‏داند. این مسئله درست است و ظاهراً اندیشه اصلاحات ارضى و اصلاحات در ایران قبل از کندى و در دوره آیزنهاور مطرح شده بود.»

احمدى اما سخن خود را با یک انتقاد از کتاب به پایان برد: «جاى آن بود که به مسئله کنسرسیوم نفت که در ایران تبدیل به یک تابو شده بیشتر پرداخته شود. به علاوه نمى‏دانم که چرا در این کتاب به ارتباط دکتر امینى با روحانیون بسیار خوب پرداخته شده و جا داشت که به ارتباط با جبهه ملى هم بهتر پرداخته مى‏شد.»

بعد از سخنرانى دکتر حمید احمدى نوبت به مهندس بهرام بیانى رسید که ایشان قرار  شد متن ویراسته صحبت‏هایشان را به بخارا بدهند که تا زمان چاپ مجله به دستمان نرسید.

مجید تفرشى آخرین سخنران نشست بود که چنین گفت:

«رابطه من با کتاب بر بال بحران یک رابطه متناقض است. این کتاب تازه ۴ – ۳ روز پیش به دست من رسید. اگرچه بیش از ۲ سال است که در هر دیدار با آقاى ایرج امینى درباره این کتاب با یکدیگر بحث و گفتگو کردیم.» تفرشى همچون دکتر احمدى سیاه و سفید دیدن شخصیت‏ها و رویدادهاى تاریخى را معضل مهم تاریخ‏نگارى ایرانى دانست و این سیاه و سفیدبینى را نامى دیگر بخشید: «معضل بزرگ تاریخ‏نویسى ما چیزى است که من از آن به عنوان تاریخ‏نویسى با هدف آبروبرى و آبروخرى یاد مى‏کنم.»

مزیت‏هاى کتاب بر بال بحران اما نکته‏اى بود که تفرشى در ادامه به آن پرداخت: «مزیت کتاب ایرج امینى توانایى ایشان در سیاه و سفید ندیدن شخصیت‏ها و شرایط است. فرزند دکتر على امینى بودن و بى‏طرف و بى‏غرض نوشتن تقریباً یک مأموریت ناممکن است. اما اعتراف مى‏کنم که ایشان در حد اعلاى توان در این راه کوشیده‏اند. به علت سیاه و سفید دیدن شرایط تاریخى، هم‏نسلان من وقتى با نام دکتر امینى مواجه مى‏شوند یک نگاه از پیش شکل یافته دارند و بسیار مشکل مى‏توانند از این چنبره و نگاه خارج شوند و بدون پیش‏داورى به قضاوت عملکرد على امینى بنشینند.» تفرشى در ادامه با بیان اینکه در تاریخ‏نگارى رسمى ایران نام على امینى با کنسرسیوم نفت پیوند خورده است، بحث درباره زمانه و کارنامه على امینى را آغاز کرد: «دکتر امینى فراز و فرودهاى ظاهراً متناقضى دارد که تاریخ‏نویسان و خوانندگان تاریخ را با مشکل مواجه مى‏کند. ایشان یک دوره با دکتر مصدق همکارى دارد. با بسیارى از رجال بزرگ ایران رابطه نزدیک داشته، در دهه ۶۰ میلادى مورد توجه دستگاه سیاست خارجى آمریکا بوده و… و نتیجه این مى‏شود که ما ذهنیت خود على امینى را با یکى از این دوره‏ها شکل مى‏دهیم و آن ذهنیت را به تمام روابط و فعالیت‏هاى او تعمیم مى‏دهیم.»

تفرشى در ادامه نکته‏هایى را هم به عنوان مسائلى که نویسنده کتاب مى‏توانست بهتر و بیشتر به آن بپردازد، مطرح کرد و از جمله اینکه: «یکى از جنبه‏هاى مهم کتاب بر بال بحران اشاره به پیشینه و تبار دکتر على امینى است که به نظر من در تاریخ ایران کمتر به آن توجه شده است. البته من ترجیح مى‏دادم که نویسنده شجره‏نامه‏اى مصور تهیه مى‏کردند تا شناخت تبار دکتر امینى راحت‏تر باشد. نکته دیگرى که به نظر من بهتر بود بیشتر راجع به آن صحبت مى‏شد، دوستى هیأت حاکمه آمریکا با دکتر امینى و تأکید آنها براى روى کار آمدن ایشان بود. در گفت‏وگویى که با خداداد فرمانفرمائیان داشتم ایشان به دوستى کندى‏ها با دکتر امینى اشاره مى‏کند.» با این همه تفرشى لازم دید که خود تبصره‏اى بر این دوستى بزند: «یک جنبه در مسئله دوستى دکتر امینى با کندى‏ها به زمان سفارت دکتر امینى در آمریکا برمى‏گردد اما جنبه دیگر این واقعیت آن بود که آنها تصور مى‏کردند اصلاحات مورد نظر خود در ایران را نه شخص شاه که دکتر على امینى مى‏تواند پیش ببرد و او را شخص توانایى براى این منظور مى‏دانستند. اما این هم به این معنا نیست که دکتر امینى نوکر و یا دوست آمریکا بود.»

علی دهباشی، حمید احمدی و ایرج امینی در مراسم رونمایی کتاب « بر بال بحران»

مجید تفرشى سخنان خود را با یادآورى یک نکته که به اعتقاد او جاى آن در کتاب بر بال بحران خالى است، پایان بخشید: «نکته دیگرى که بهتر بود در کتاب بر بال بحران راجع به آن صحبت مى‏شد، دوران فعالیت سیاسى و اجتماعى دکتر امینى بعد از انقلاب ایران است. کتاب یکباره به پایان مى‏رسد در حالى که اطلاعات زیادى راجع به فعالیت‏هاى بعد از سال ۵۷ تا فوت دکتر امینى وجود دارد.»

در پایان این نشست ایرج امینى به نکات مطرح شده پاسخ گفت.

تجلیل از پنج روزنامه‏نگار برتر سال ۱۳۸۷

به مناسبت ۱۳ اردیبهشت ماه (سوم ماه مى ۲۰۰۹) که روز جهانى آزادى مطبوعات نامگذارى شده است هر ساله مراسمى در محل انجمن صنفى روزنامه‏نگاران ایران برگزار مى‏شود. در این مراسم روزنامه‏نگاران برتر سال نیز معرفى مى‏شوند.

مراسم امسال در عصر روز یکشنبه روز سیزدهم اردیبهشت ماه با حضور گروهى از روزنامه‏نگاران قدیمى و مطبوعاتى‏هایى که در حال حاضر به کار روزنامه‏نگارى مى‏پردازند تشکیل شد. اعضاء هیأت رئیسه انجمن و دیگر روزنامه‏نگاران برتر سال‏هاى گذشته نیز حضور داشتند.

ابتدا رئیس انجمن رجبعلى مزروعى گزارشى مفصل از وضعیت مطبوعات در سال گذشته ارائه کرد که شامل مسایل و مشکلاتى بود که روزنامه‏نگاران با آنها درگیر هستند. (متن کامل سخنرانى و گزارش رئیس انجمن صنفى روزنامه‏نگاران در شماره آینده به چاپ خواهد رسید)

سپس پیام بان‏کى‏مون دبیرکل سازمان ملل متحد به مناسبت روز جهانى آزادى مطبوعات توسط نمایندگى سازمان ملل در تهران قرائت شد. دبیرکل سازمان ملل در پیام خود ضمن اظهار نگرانى از وضعیت روزنامه‏نگاران در کشورهاى جهان گفته است:

علی دهباشی و جلال رفیع از روزنامه نگاران برتر سال ۸۷

ماده ۱۹ اعلامیه جهانى حقوق بشر حق هر فرد در کسب اطلاعات، اندیشه و اخذ و انتشار آن را به تمام وسایل ممکن و بدون ملاحظات مرزى تضمین مى‏نماید. در این روز جهانى آزادى مطبوعات ما اهمیت اصلى این حق و نیاز به حمایت از روزنامه‏نگاران و رسانه‏ها که در خط مقدم این نهضت قرار دارند را بازگو مى‏نماییم.

حملات علیه روزنامه‏نگاران به گونه‏اى زشت و به دفعات زیاد به قوت خود باقى مانده است. براساس کمیته حمایت از روزنامه‏نگاران، امسال ۱۱ روزنامه‏نگار در حین انجام وظیفه کشته شده‏اند. در میان آنان لاسانتا ویکرماتونگه که روزنامه‏نگارى برجسته اهل سریلانکا بود در ماه ژانویه در راه رفتن بر سر کار به قتل رسید. من از دولت سریلانکا درخواست مى‏نمایم تا آنانى که مسئول قتل ایشان بودند را دستگیر و محاکمه نماید. یونسکو جایزه جهانى آزادى مطبوعات ۲۰۰۹ خود را طى مراسمى در دوحه در روز جهانى آزادى مطبوعات به بازماندگان آقاى ویکرماتونگه اهدا خواهد کرد.

کمیته حمایت از روزنامه‏نگاران همچنین گزارش کرده است که از اول دسامبر ۲۰۰۸ تعداد ۱۲۵ روزنامه‏نگار در زندان به سر برده‏اند. برخى از آنان براى سال‏ها و بعضى دیگر نیز بیشتر از یک‏دهه در بند بوده‏اند. سه کشور چین، کوبا و اریتره نیمى از این موارد را به خود اختصاص داده‏اند. من تمامى دولت‏هایى که روزنامه‏نگاران را بازداشت کرده‏اند ترغیب مى‏نمایم تا حقوق ایشان را به گونه‏اى کامل شامل حق دفاع از خود و درخواست استیناف، تضمین نمایند.

مراسم انتخاب روزنامه نگار برتر از سوی انجمن صنفی روزنامه نگاران

قتل و بازداشت، وقیحانه‏ترین راه‏هایى هستند که به وسیله آنها روزنامه‏نگاران سرکوب مى‏شوند. غالباً وحشت موجب مى‏گردد روزنامه‏نگاران خودسانسورى کنند. این نیز غیرقابل قبول است. روزنامه‏نگاران باید بدون تهدید و اذیت و آزار به کار خود بپردازند.

اینجانب نگران این امر هستم که پاره‏اى از دولت‏ها دسترسى به اینترنت، کار روزنامه‏نگارانى که اساس فعالیت آنان از راه اینترنت است و سایرین که از «رسانه‏هاى نوین» بهره مى‏برند را سرکوب مى‏کنند. بى هیچ تعجبى وبلاگ‏نویسى در کشورهایى ظهور کرده که محدودیت‏هاى رسانه‏اى شدیدتر است. در حال حاضر براساس آمار کمیته حمایت از روزنامه‏نگاران ۴۵ درصد کارکنان رسانه‏اى که در سراسر جهان زندانى شده‏اند، وبلاگ‏نویس هستند. اینجانب تمامى دولت‏ها را ترغیب مى‏نمایم به حقوق این شهروندان روزنامه‏نگار احترام بگذارند زیرا ممکن است آنان منابع قانونى یا روابط سیاسى که امکان دارد به ایشان براى آزادى کمک کند، در اختیار نداشته باشند.

بهروز بهزادی و فریدون صدیقی از روزنامه نگاران برتر سال ۱۳۸۷

هر ساله گرامیداشت روز جهانى آزادى مطبوعات فرصتى براى انعکاس نقش مهم رسانه‏ها در حل مشکلات جهانى است. امسال تمرکز بر توان بالقوه رسانه‏ها در ارتقاى گفتگو، آشتى و درک متقابل است. در واقع مطبوعات نقش حیاتى در به چالش کشیدن نگرش‏هاى ثابت درباره تفاوت‏هاى مذهبى، سیاسى و سایر تفاوت‏ها در میان مردم دارند. همچنین رسانه‏ها مى‏توانند صداى اقلیت‏ها و گروه‏هاى به حاشیه رانده شده باشند و موجب بزرگ‏نمایى و حتى از نو بنا نهادن گفتگو در جامعه یا در سراسر جوامع شوند. رسانه‏هاى خبرى آزاد و مسئول براى دولت مطلوب و ارتقاى اعتماد و دلگرمى بین رهبران و مردم ضرورى هستند. دولت‏هایى که این کار را سرکوب مى‏کنند یا مانع آن مى‏شوند بر علیه بهترین منافع و جوامع خود عمل مى‏کنند.

در این روز جهانى آزادى مطبوعات اینجانب به تمامى افرادى احترام مى‏گذارم که در وضعیت‏هاى دشوار تلاش مى‏کنند تا بقیه جهان به اطلاعات آزاد و بى‏طرفانه دسترسى داشته باشند. اجازه دهید عزم خود را براى حمایت از آزادى و امنیت آنان جزم نماییم و اجازه دهید بار دیگر تعهد خود را براى رسانه‏هاى آزاد و مستقل به عنوان عامل ضرورى حقوق بشر، توسعه و صلح اعلام نماییم.

در بخش پایانى این مراسم پنج روزنامه‏نگار برتر سال ۱۳۸۷ با دلایل انتخاب معرفى شدند. انجمن صنفى روزنامه‏نگاران ایران، داشتن فعالیت مستمر روزنامه‏نگارى، برخوردارى از شخصیت مستقل حرفه‏اى، نوآورى در عرصه روزنامه‏نگارى، تلاش در جهت دفاع از حقوق روزنامه‏نگاران، برخوردارى از سبک نگارش ویژه و… را معیارهاى انتخاب روزنامه‏نگاران برتر اعلام کرد.

روزنامه‏نگاران برتر سال ۱۳۸۷ به این ترتیب معرفى شدند: بهروز بهزادى – جلال رفیع – فریدون صدیقى – على دهباشى و فرزانه روستایى. روزنامه‏نگاران انتخاب شده در جایگاه قرار گرفتند و هر کدام طى سخنرانى‏هاى کوتاهى از سابقه فعالیت و تجربیات و کمبودهاى محیط مطبوعاتى و مشکلات عدیده آن سخن گفتند و لوح تقدیر خود را از هیأت رئیسه انجمن صنفى روزنامه‏نگاران ایران دریافت کردند. قبل از دریافت لوح تقدیر ابوالحسن مختاباد روزنامه‏نگار و عضو هیأت رئیسه انجمن صنفى متن بیانیه انتخاب پنج روزنامه‏نگار برتر سال ۱۳۸۷ را قرائت کرد که با هم مى‏خوانیم:

بیانیه انتخاب پنج روزنامه‏نگار برتر سال ۱۳۸۷

گذر زمان هم ضرورت و هم ارزش اقدام «انجمن صنفى روزنامه‏نگاران ایران» را در معرفى و تجلیل از روزنامه‏نگاران نخبه و برجسته کشور بیش از پیش نشان مى‏دهد. چهار سال پیش که انجمن تقدیر از روزنامه‏نگاران برتر را در برنامه سالانه خود قرار داد، این اقدام با استقبال شدید جامعه روزنامه‏نگارى کشور روبرو شد. اهمیت کار انجمن بدین خاطر بود که این اقدام از سوى نهادى صنفى، مستقل از دولت و منتخب اکثریت روزنامه‏نگاران فعال کشور انجام مى‏شد.

روزنامه‏نگارى که در مفهوم اعم آن از مدیریت و سردبیرى تا خبرنگارى و گزارشگرى و عکاسى و ویراستارى را پوشش مى‏دهد، همیشه و به‏ویژه امروز در زمره مشاغل سخت، دشوار، پرخطر و پرمسئولیت بوده است و از آنجا که روزنامه‏نگارى حرفه‏اى است که باید نقش ناظران مستقل از قدرت را ایفا کند و به نمایندگى از مردم به نقد رفتار حکومت و دولتمردان بپردازد و با اطلاع رسانى شجاعانه و صادقانه، تصویرى شفاف از زوایاى پیدا و پنهان عملکرد نهادها و اشخاص حقیقى و حقوقى در معرض افکار عمومى قرار دهد، با این حال، این حرفه کمتر در ایران مجال و فرصت ابراز هویت مستقل حرفه‏اى و صنفى پیدا کرده است. روزنامه‏نگارى در ایران نه‏تنها تولدى دولتى داشته است، و هنوز نیز سایه دولت را بر همه ابعاد فعالیت خود احساس مى‏کند، بلکه تقدیر و تشکرهاى موردى نیز عموماً از جانب نهادهاى دولتى انجام مى‏شده است. اقدامى که همیشه با ملاحظات حکومتى و مصلحت‏سنجى‏هاى بسیار نیز همراه بوده   است. بنابراین هرگونه تلاش براى تثبیت هویت و شأن و موقعیت اجتماعى روزنامه‏نگاران در ایران بر عهده خود اعضاى صنف و تشکل‏هاى صنفى و حرفه‏اى است. و به همین دلیل بوده است که اقدام مستقل انجمن، چه در شروع و چه در ادامه، براى معرفى روزنامه‏نگاران برترى که در دوران فعالیت کوتاه یا طولانى مدت خود نقشى مؤثر و مثبت، سازنده و تعالى‏بخش در این حرفه داشته‏اند، ضرورى، مهم و با ارزش قلمداد شد.

فرزانه روستایی از روزنامه نگاران برتر سال ۱۳۸۷

ملاک و میزان انجمن براى انتخاب روزنامه‏نگاران برجسته، همچنان همان معیارهاى هشت‏گانه‏اى است که در همان سال اول اعلام شد. این معیارها عبارتند از:

۱. داشتن فعالیت مستمر روزنامه‏نگارى‏

۲. برخوردارى از شخصیت مستقل حرفه‏اى و هویت روزنامه‏نگارى‏

۳. نوآورى در عرصه روزنامه‏نگارى ایران‏

۴. تلاش در جهت دفاع از حقوق روزنامه‏نگاران‏

۵. مشارکت و فعالیت در نهادهاى صنفى‏

۶. رفتار تعالى‏بخش در حرفه و تربیت نسل جدید روزنامه‏نگار

۷. برخوردارى از سبک نگارش ویژه‏

۸. داشتن تألیف، ترجمه یا پژوهش در زمینه روزنامه‏نگارى‏

بدیهى است که نه این معیارها مطلق‏اند و نه منتخبین از لحاظ همه معیارها، نمونه‏اى تام و تمام محسوب مى‏شوند. واقعیت این است که مسئله نسبى است و افراد از نگاه داوران با توجه به مجموع فعالیت‏هایى که در دوران حرفه روزنامه‏نگارى خود داشته‏اند، برگزیده شده‏اند.

اما از نظر روال و شیوه انتخاب نیز باید گفت که با توجه به روش‏هاى مختلفى که بدین منظور مطرح، بررسى و سنجیده شده است، هیأت مدیره انجمن، گروه داورى نهایى و مسئول این انتخاب است. بدین منظور از بین فهرست اولیه‏اى که از روزنامه‏نگاران واجد حداقل‏هاى شرایط و معیارها توسط کمیته اجرایى تهیه شده و شامل شرح مفصلى از سوابق و پیشینه و فعالیت آنها بوده است، پس از بحث و بررسى و با تکیه بر نوعى رتبه‏بندى پنج روزنامه‏نگار برتر سال، از جانب اعضاء هیأت مدیره انجمن صنفى روزنامه‏نگاران ایران انتخاب و شایسته معرفى و قدردانى دانسته شدند. در عین حال بر این نکته معترفیم که به دلیل محدودیت در تعداد افراد برگزیده، شایستگان دیگرى از قلم افتاده‏اند که امیدواریم در سال‏هاى پیش رو حق آنان را اداء نماییم.

بر پایه این مقدمه، پنج روزنامه‏نگار برتر سال ۱۳۸۷ عبارتند از:

۱. جلال رفیع‏

۲. بهروز بهزادى‏

۳. على دهباشى‏

۴. فریدون صدیقى‏

۵. فرزانه روستایى‏

روزنامه نگاران برتر سال ۱۳۸۷ با رجبعلی مزروعی و ابوالحسن مختاباد

تحول در ساختار کتابخانه مجلس شوراى اسلامى‏

فرصتى دست داد تا در اوائل تیرماه دیدارى از مجموعه کتابخانه مجلس و گفتگو با مدیر توانا و اهل قلم آن دکتر رسول جعفریان داشته باشم.

در این یکسالى که دکتر جعفریان ریاست کتابخانه و مرکز اسناد مجلس شوراى اسلامى را بر عهده گرفته تحولى نویدبخش در ارکان این کتابخانه صورت گرفته است. همراه با دکتر جعفریان از مجموعه بخش‏هاى کتابخانه مجلس دیدار کردم. آنچه که در این یک سال انجام گرفته برمى‏گردد به تجربه و علاقه شخصى دکتر جعفریان که پیشتر مؤسس کتابخانه تخصصى تاریخ اسلام و ایران بوده است. ایشان رسالت اصلى کتابخانه را تهیه و ارایه کتاب‏ها و منابع گوناگون، تسریع در ثبت اطلاعات و ارایه آثار به مخاطبان مى‏داند. او معتقد است که کتابخانه‏اى با عمر یکصدساله حداقل باید یک تا دو میلیون کتاب داشته باشد در حالى که کتابخانه زمان تحویل ۲۴۰ هزار کتاب داشت و در این مدت کوتاه به ۳۲۰ هزار عنوان افزایش یافته است. دکتر جعفریان موفق شده است یک کار عظیم دیگر را به سرانجام برساند و آن مدیریت یک تیم کارشناسى است که طى نه ماه گذشته موفق شده‏اند هفتصدهزار سند را فهرست کنند. اسنادى که سال‏ها به علت آنکه شناسنامه نداشت قابل استفاده نبود. در حوزه نسخه‏هاى خطى کتابخانه مجلس شوراى اسلامى کارهاى واقعاً درخور اعجاب انجام شده است، در این زمینه مى‏گوید: تمام کسانى که با فهارس مخطوطات آشنایى دارند، مى‏دانند با ارزش‏ترین نسخه‏هاى خطى این کشور در دو یا سه کتابخانه قرار دارد، که یکى از این مراکز کتابخانه مجلس است. از مجموعه آثار کتابخانه شخصى سید جمال‏الدین اسدآبادى تا آثار ارزشمند دیگر.

مجموعه نسخ خطى کتابخانه مجلس در نوع خود یکى از غنى‏ترین مجموعه‏هاى موجود در ایران و حتى جهان اسلام به شمار رفته و از معروفیت بین‏المللى برخوردار است. پژوهشگران داخلى و خارجى زیادى از این مجموعه استفاده مستمر مى‏نمایند.منحصر به فرد بودن برخى از این نسخه‏ها و گستردگى و تنوع موضوعاتى که از این نسخ در بر دارند، این مجموعه را به یکى از مهم‏ترین گنجینه‏هاى میراث مکتوب اسلامى، عربى و ایرانى در سراسر جهان تبدیل کرده است. اهمیت نسخ خطى کتابخانه مجلس به علت جنبه‏هاى هنرى و کمیابى نسخه‏ها و همچنین تنوع، وسعت موضوعى و اهمیت محتوایى کتب خطى از جهت تاریخ علم و هم از نظر کاربردى بودن آن است که تقریباً در همه رشته‏هاى دانش الهى و بشرى نسخ خطى در این گنجینه گرانسنگ وجود دارد.

با محمد علی مهدوی راد، سردبیر مجلۀ آینه پژوهش و دکتر رسول جعفریان در کتابخانه مجلس

کتابخانه مجلس گنجینه‏اى شامل حدود هشتاد هزار عنوان در قالب ۲۴ هزار جلد نسخه خطى متعلق به قرون سوم تا چهاردهم هجرى قمرى مى‏باشند که تاکنون فهرست تخصصى بخش عمده‏اى از این مجموعه توسط نسخه‏شناسان و فهرست‏نویسان نامدار کشور در چندین جلد منتشر شده است. تاکنون ۱۵۰۰۰ نسخه از نسخ خطى به صورت میکروفیلم درآمده و تمامى نسخ خطى در چهارمیلیون فریم تصویربردارى شده و آماده بهره‏بردارى مى‏باشد.

در کتابخانه مجلس شوراى اسلامى، بیش از ۲۷۵ هزار جلد کتاب چاپى به زبان فارسى، عربى، انگلیسى، آلمانى و روسى و ترکى عمدتاً در زمینه‏هاى حقوق، علوم سیاسى، علوم دینى، ادبیات، تاریخ، شرق‏شناسى و اسلام‏شناسى و ایران‏شناسى وجود دارد. کتابخانه شماره ۲ شامل (۲۴۴۶۰) عنوان کتاب شامل متون ایرانى و اسلامى از جمله دین و فلسفه اسلامى، ادیان ایرانى سفرهاى ایرانیان و… مى‏باشد.

از این منابع، تاکنون حدود ۲۸۲۸۹ فریم اسکن شده که این فرایند در حال تکمیل است. کتب چاپى خارجى موجود در این مجموعه نیز (۱۲۹۳۰) عنوان است که تاکنون در قالب (۱۲۶۴۰۰) فریم اسکن شده و به زودى به شکل Full Text در اختیار علاقه‏مندان قرار مى‏گیرد.

روزنامه‏ها و نشریات این بخش داراى پنج هزار عنوان نشریه ادوارى فارسى و غیرفارسى در قالب ۲۸ هزار مجلد است. بخش مذکور قدیمى‏ترین نشریات ادوارى و همچنین خارجى در زمینه‏هاى تخصصى را دارا مى‏باشد. براى نمونه مى‏توان از ZDMG چاپ آلمان با سابقه ۱۵۹ سال نام برد. تلاش‏هاى زیادى در جهت دیجیتال کردن نشریات خصوصاً نشریات قدیمى و ارزشمند شده است که در قالب ۱۰۴۳۸۷ فریم اسکن شده است. تاکنون ۴۰۲۳ قطعه عکس از آلبوم‏هاى عکس‏هاى تاریخى، خصوصاً مربوط به قاجاریه و پهلوى اسکن شده و آماده ارائه به شکل دیجیتالى مى‏باشد.

همچنین پایگاه مشروح مذاکرات مجلس، شامل متن کلیه مذاکرات نمایندگان مجلس شوراى ملى، مجلس سنا و مجلس شوراى اسلامى مى‏شود. این مشروح به صورت متنى درآمده و موتورهاى جستجوى کلید واژه‏اى جهت جستجو براى آن فراهم شده است. این پایگاه به صورت آنلاین و از طریق وب‏سایت کتابخانه به صورت رایگان در اختیار عموم قرار گرفته است. تاکنون در حدود سیصدهزار فریم از مشروح مذاکرات ملى، با رعایت اصول استاندارد اسکن شده و به صورت دیجیتال درآمده است.

در واحد اسناد غیرمکتوب (دیدارى و شنیدارى) کتابخانه مجلس شوراى اسلامى فعالیت خود را با هدف گردآورى، حفظ و نگهدارى منابع آغاز نمود، ومنابع این بخش شامل عکس تاریخى، نوارهاى ریلى و مشروح مذاکرات مجلس شوراى اسلامى، نقشه‏ها، لوح‏هاى فشرده و… مى‏باشد. همچنین از آثار تحسین‏برانگیز هنرمندان، استادان و نقاشان ایرانى نیز حدود ۷۸۰ تابلو و اشیاء موزه‏اى اسکن شده و به شکل دیجیتال و آنلاین جهت استفاده قرار گرفته است.

جهت تهیه تصویر دیجیتالى از نسخ خطى، نسخ چاپى قدیمى، مشروح مذاکرات مجلس، کتب چاپ سنگى و سربى و نشریات، خصوصاً سخت‏افزارى شامل دستگاه Book Scanner SMA 21 ,Book Scanner SMA 32 مى‏باشد که در حد کیفتى مطلوب و مطابق با استانداردهاى جهانى به اسکن و تهیه نسخه دیجیتال از منابع مى‏پردازد. جهت اسکن حرفه‏اى نسخ خطى، دستگاه (Book Scanner OS 12000) و Scanner   (OS(Book 5000 جهت اسکن نشریات قدیمى و دستگاه BED SMA2 Flat جهت اسکن اسناد ملى و تاریخى و آلبوم‏هاى عکس موجود مى‏باشد. جهت تهیه میکروفیلم‏ها از دستگاه OK200 و جهت تبدیل میکروفیلم به فایل دیجیتالى از (Roll Scan Film) استفاده مى‏شود. و همچنین جهت تهیه Back up از میکروفیلم‏ها و نسخ نفیس و شکننده از دستگاه‏هاى Dublicator و SMA22 و جهت ذخیره‏سازى از RAID با ظرفیت ۱۲ ترابایت استفاده مى‏شود.

و در نهایت یک دستگاه Conretor جهت تهیه همزمان میکروفیلم و نسخه دیجیتال و تهیه همزمان Back up دیجیتالى و میکروفیلم ۱۶ و ۳۵ میلى‏مترى تهیه شده و مورد بهره‏بردارى قرار گرفته است.

متخصصان و دیجیتال‏سازى منابع، قبل از انجام فرآیند کار، خصوصیات منبع از قبیل شیوه نگهدارى، اسکن، کیفیت تصویر، رنگ و فرمت خروجى و… را مورد بررسى قرار مى‏دهند. آنها همچنین به نحوه فایل‏گذارى فایل‏ها و شماى ابرداده‏ها، طبق اصول خارجى مى‏پردازند. جهت ارائه بهینه به کاربران آنلاین، کیفیت منابع دیجیتالى را بسیار مورد توجه قرار مى‏گیرد.

در حوزه خرید نسخه‏هاى خطى شورایى ایجاد شده است که وظیفه آن خرید و تهیه اسناد است. طبق آخرین آمار سال گذشته حدود ۴۵۰ نسخه خطى از سوى کتابخانه مجلس خریدارى شده است.

در زمینه انتشارات علاوه بر انتشار کتاب‏هاى متعدد انتشار نشریات پیام بهارستان و نامه بهارستان نیز از اقدامات حوزه نشر کتابخانه مجلس است. و سرانجام اینکه در زمینه اطلاع‏رسانى این بخش با همکارى شوراى ساماندهى مطبوعات فارسى «لوح مطبوعات فارسى» را در DVD14 منتشر کردند.

بخارا ۷۱، خرداد ـ شهریور ۱۳۸۸