با قلم زندگی کردن / کامبیز درم بخش

کامبیز درم بخش در شب کامبیز درم بخش ـ پنجشنبه 19 مرداد 1385

تقديم به دهباشى عزيز

قلم‏باز معروف‏

بيش از هر كس ديگرى با او زندگى كردم با قلم خودنويس‏ام او ديگر جزئى از اركان وجود من است شايد باور نكنيد وقتى جوهر خودنويس‏ام تمام مى‏شود احساس مى‏كنم كه سبك‏تر شده و فشنگ جوهرش را كه خالى شده فورى عوض مى‏كنم.

هر چند روز يك بار او را با آب گرم حمام مى‏كنم و سياهى‏ها را با دستمال سفيدى از بدنش پاك مى‏كنم وقتى برق مى‏زند و روان مى‏نويسد خوشحال مى‏شوم.

وقتى به زمين مى‏افتد قلبم فرو مى‏ريزد و با ترس و لرز اول همه نوكش را معاينه مى‏كنم آن وقت كه مى‏بينم صدمه‏اى نديده مانند كسى بچه‏اش از پشت‏بام سقوط كرده و زنده مانده است خوشحال مى‏شوم قلم خودنويس من همكار خوب و ديرينه‏ام با اينكه سال‏هاست براى من كار مى‏كند از من حقوقى دريافت نمى‏كند. در عوض من هر روز و هر شب با دست‏هاى گرم‏ام او را در آغوش مى‏گيرم و نوازش‏اش مى‏كنم بله من دوستش دارم عاشق‏اش هستم وقتى كه بيمار مى‏شود و جوهر پس مى‏دهد يا نوكش آن طور كه مى‏خواهم خط نمى‏كشد بلافاصله او را به اورژانس مى‏رسانم تعميركار خودنويس سر چهارراه…

وقتى كه گم مى‏شود ديوانه مى‏شوم تمام خانه را زير و رو مى‏كنم از هر كسى سراغ او را مى‏گيرم… و وقتى پيدايش مى‏كنم جان دوباره مى‏گيرم…   1387