سفر در آیینه/ م.ع.آتش برگ
براي پروين كه خود عكس نقش ماندگار است در قاب دل و ذهن!
ز سفر چه ميماند
جز عكسي بر كاغذ، حسرتي بر دل
يا كه نقشي ماندگار بر ذهن.
هر از گاهي عكسها را نگه بايد كرد
با عكسها، دوباره، سفر بايد كرد
ديد بايد نقش روزگار را بر صورتكها
يكي قد ميكشد
يكي خميده ميشود
يكي ميرود و
يكي ميآيد
نفس ما، آه ميشود در حسرت رفتن وان رفته
لبخند ميشود، شكوفا وز شوق آمدن وين آمده
در سفر يا حضر عكسها را بايد ديد
آئينهها است
تا خود را بينيم
در هزار رنگ آبگينهها
تا بدانيم در كدامين جاي استادهايم
مر عمر و زندگي را
و اميد را بارور داريم
دلخوش بمانيم، همچنان
نفسي كه فرو ميرود ممد حياتس
وانگه كه برآيد مفرح ذات!
دهم مهرماه 1387 ـ تهران
بيچاره «ستاره پروين» كه در چنين قابي كوچك جاي گرفته است!!