روشنفکر پوزیتیویست ( آدمیت روشنفکر در گفت و گو با فرزین وحدت) / فرشاد قربانپور
در رابطه با آثار و افكار دكتر فريدون آدميت با دكتر فرزين وحدت استاد جامعهشناسى دانشگاه هاروارد گفت وگو كرديم. از نظر وحدت آدميت روشنفكرى بىبديل است و آثار و نوشته هاى او بر نسل وسيعى از روشنفكران و محققين تأثير گذاشته است. فرزين وحدت آدميت را روشنفكر و تاريخ نويسى پوزيتيويست مىداند اما با اين تفاوت كه به برخى از مفاهيم مدرنيته بى توجه بود. متن گفتوگو با وحدت را در ادامه مىخوانيم.
فرشاد قربانپور
در بررسى كارها و آثارى كه فريدون آدميت انجام داده است شما نكته برجسته آن را در چه مىدانيد؟
فريدون آدميت كارها و آثارى دارد كه همه آنها بسيار قابل توجه هستند و از اين نظر مىتوان نكات برجسته كارهاى آدميت را بسيار زياد دانست. همانطور كه مىدانيد فريدون آدميت را به عنوان يكى از بنيانگذاران تاريخنگارى مدرن در ايران مىشناسند. او به تاريخ به صورت بسيار سيستماتيك و خردمندانه مىنگرد و البته نه در همه موارد اما در بسيارى از موارد و مسايلى كه مورد تحليل و بررسى قرار مىدهد مسائل را با دليل، برهان و مدرك مورد نقد و بررسى قرار مىدهد. اين مسأله تا زمانى كه فريدون آدميت اقدام به اين كار كند در ايران جانيفتاده بود و كسى بر اين روش كار و تحقيق نمىكرد. از نظر من فريدون آدميت اين مسأله را در تاريخنگارى و روش تحقيق با آثارى كه از خود بر جاى گذاشت به حد اعلاى خود رسانيد. از اين نظر كار او را مىتوان بسيار مهم و بىبديل ارزيابى كرد. شيوه اى كه او به كار گرفت، تاريخنگارى استدلالى و پژوهشى بود كه پس از او مورد استفاده بسيارى از محققان قرار گرفته است. از اين رو محققان و تاريخ پژوهان بعد عمدتاً مديون فريدون آدميت و روشى كه او در ايران پايه گذاشت هستند. من به عنوان يك جامعه شناس از كتابها و آثار آدميت بسيار استفاده كرده و سود بردم.
شما به تأثير آدميت بر محققين و پژوهشگران ايران اشاره كرديد و سؤال بعدى من هم اين بود كه تأثير آدميت بر روشنفكرى ايران چه بود. نظر شما در اين زمينه چيست؟
به نظر من كار مهم آدميت به جز پايهگذارى شيوه جديد تحقيق و تاريخنگارى در ايران اين بود كه افكار مهم و متفكران تأثيرگذار ايران پس از دوره بيدارى و دوره مشروطه در قرن نوزدهم و حتى قرن بيستم را براى ايرانيان امروز تبيين كرده است و نسل امروز ما به راحتى مىتواند از اين انديشهها باخبر شود. عدم دسترسى به منابع و مدارك لازم براى انديشه انديشمندان ايرانى قرن نوزدهم و عوامل ديگر از جمله مسايلى بود كه مىتوانست دليلى براى فقدان و فراموشى اين انديشهها شود اما آدميت با كار خود بر ماندگارى اين انديشهها همت كرد. او افكار پيچيده افرادى را بازتاب داده است كه در حال فراموشى بود. از اين نظر روشنفكران و متفكران امروز ايران مديون كوششها و آثار دكتر آدميت هستند. من به عنوان يك جامعهشناس از تمام كتابهاى آدميت سود بردهام. روشنفكرى امروز ايران هم تنها با كتابها و آثار آدميت است كه مىتواند متوجه شود تصور روشنفكران دوران قاجار و مشروطه فىالمثل در مورد دنياى مدرن و مدرنيسم و… چگونه بوده است. او بود كه براى اولين بار تفكر روشنفكران عصر مشروطه را نشان داد.
در اين رابطه بسيارى معتقدند كه كار آدميت در نوشتن انديشههاى سياسى افرادى همچون طالبوف، ميرزا آقاخان كرمانى، ملكم خان و… خالى از نقص نبوده است و او به نوشتن تاريخ انديشهاى پرداخته است كه در اصل هم چندان چيز دندانگيرى نبود. شما در اين رابطه چه تصورى داريد؟
به هيچ وجه نمىتوان اهميت كارها و آثار فريدون آدميت را انكار كرد. اما به هر حال كارهاى فريدون آدميت مانند آثار و كارهاى هر محقق و نويسنده ديگرى حائز نقصهايى است. البته در اين آثار گاهى با نقصهاى فاحشى هم روبرو مىشويم. وى در موارد بسيارى با مسائل تاريخى با تعصب شديدى برخورد كرده است. اين مسأله در كارها و آراى آدميت نيز منعكس شده است. او در اين رابطه گاهى از روش تحليلى و شيوهمند خود عدول كرده است. البته حجم اين كارها زياد نيست و اغلب كارهاى او مستند و بىنظير است اما گاهى نيز در اين آثار به نقطههاى كور عجيبى برمىخوريم كه اكنون نمىدانيم كه آيا او متوجه بود يا خير.
برخى معتقدند تصويرى كه آدميت از ملكم خان و آقاخان كرمانى ارائه مىدهد تصوير واقعى خود آن افراد نيست، بلكه اين تصورى است كه خود آدميت تمايل داشت چنين باشد.
به نظر من تا حد زيادى اين حرف درست است. البته نه به اين معنى كه به طور كامل آثار او در مورد انديشمندان دوران قاجار همواره اغراقآميز و غيرواقعى باشد. اما آدميت به عنوان يك متفكر و تاريخنويس گاهى و در مواردى پنهانكاريهايى را انجام داده است. او در آثارش به برخى از مسايلى كه لازم بود نپرداخته است و از اين زاويه نقدهايى بر او وارد است. اين در كار يك تاريخنگار مدرن به عنوان يك نقص تلقى مىشود اما در مجموع، همين كارهايى هم كه انجام داده است بسيار بىنظير و بىبديل است.
آيا شما تحليلى از اينكه چرا آدميت پارهاى از مسايل را ناديده گرفته است داريد؟
به نظر من مهمترين مسأله براى آقاى آدميت مسأله مدرنيته بود. اما آدميت به مدرنيته با ديدى پوزيتيويستى نگاه كرده است. اول اينكه به عنوان يك تاريخنگار هرگز وارد مسائل تئورى و فلسفى مدرنيته نشد. اين مسألهاى است كه بسيارى از تاريخنگاران با آن مواجه هستند. هر چه كه برخورد و روش كار تاريخنگاران اسلوبمند باشد اما محدوديتهايى دارند كه نمىتوانند بر آن فايق شوند و آن يك نوع نگاه از زاويه پوزيتيويستى است كه در كارهاى آدميت بسيار به چشم مىخورد بدون اينكه از وهله اول قابل رؤيت باشد. يعنى آدميت از نقطه نظر پوزيتيويستى به مدرنيته و مسائل آن نگاه مىكند. به نظر من اين اشكال اصلى كارهاى اوست كه فرد را به سمت ايدئولوژيك شدن مىبرد. مسأله اصلى آدميت هم مدرنيته و دموكراسى است اما به دموكراسى بايد در بستر بزرگتر مدرنيته نگاه كرد تا به تئوريزه كردن مدرنيته پرداخت و آدميت در نگاهى كه به دموكراسى و مدرنيته دارد چنين كارى نكرده است. او از نقطهنظر اثباتگرايى به اين مسأله نگاه كرده است و از اين جهت به گمان من مسأله اصلى فريدون آدميت و نقد به او از همينجا ناشى مىشود.
آدميت در قالب مدرنيته به انديشه ترقى اعتقاد دارد و در آثارش هم به دنبال اثبات همين مسأله است و مىخواهد اثبات كند كه مسير تاريخ از همين روند عقلانى عبور مىكند و لاجرم همه كشورها به دموكراسى دست مىيابند. از اين رو بسيارى آدميت را به داشتن نگاه هگلى به تاريخ متهم مىكنند.
به نظر نسبت به هگل بدفهمى وجود دارد. اما به نظر من نگاه فريدون آدميت به تاريخ هگلى نيست. او درست برعكس نگاه غيرهگلى دارد. چرا كه هگل پوزيتيويست نبود. البته مىتوان استنتاج كرد كه هگل به نوعى فرجامگرايى در اين زمينه اعتقاد دارد و فكر مىكند كه تاريخ در مسير از قبل تعيين شده حركت خواهد كرد. اين در آثار آدميت به صورت ضمنى قابل رؤيت است و آدميت نيز به اين مسأله به عنوان پديدهاى محتوم مىنگرد. مهمتر از آن مسألهاى كه در اين شيوه رخ مىنمايد اين است كه ديگر نمىتوان در قالب اين تفكر از مدرنيته انتقاد كرد. اگر به آثار آدميت نگاه كنيم مىبينيم كه به پديده مدرنيته به عنوان پديدهاى كاملاً مثبت نگاه كرده است. البته به نظر من هم مدرنيته پديدهاى مثبت است و جنبههاى برجسته آن بسيار متعدد هستند و براى امروز ايران پديدهاى آرمانى است اما در واقع نگاه به مدرنيته بايد با ديد انتقادى صورت گيرد تا جنبههاى منفى آن هم مشاهده شود. ناديده گرفتن اين جنبهها از مدرنيته در آثار آدميت ديده مىشود.
پارهاى از منتقدين آدميت جزوه «آشفتگى در فكر تاريخى» را نيز در همين راستا ارزيابى مىكنند. از نظر آنها آدميت در اين جزوه قصد دارد با انتقاد از آلاحمد و شريعتى و بازرگان يادآورى كند كه روشنفكرى ايران بايد عقلانيت تاريخى را در نظر داشته باشد و نسبت به آن بىتوجه نباشد؟
بله همين طور است. برداشت من هم از آن جزوه اين است كه آدميت فكر مىكرد تنها از راه سكولاريسم محض مىتوان به مدرنيته دست يافت. اين همان تفكر پوزيتيويستى است و بر همين اساس است كه آدميت گمان مىكند جريانى كه در «آشفتگى فكر تاريخى» بر آن انتقاد وارد مىكند بطور كلى مخالف جريان مدرنيته است. در حالى كه اين طور نيست. او گمان مىكند كه شريعتى و آلاحمد مخالف مدرنيته هستند. در حالى كه اين طور نيست. هر دوى آنها در عين اينكه تا اندازهاى تمايلات غربستيزانه داشتند اما اين غربستيزى به مفهوم مدرنيتهستيزى هم نبايد تلقى شود. به نظر من اينكه بخواهيم از راه دين به مدرنيته برسيم چيزى غيرعملى نيست. اساساً مدرنيته انگليسى و آمريكايى از همين راهِ پروتستانتيسم دينى عملى شده است و در عوض پوزيتيويسم فرانسوى است كه اين مسأله را نفى مىكند. افرادى همچون آدميت اين مسأله را در نظر نمىگرفتند كه مدرنيته در دنيا در مرحله اول از راه پروتستانتيسم به ثمر رسيده است.
به نظر شما آدميت به چه نحلهاى از روشنفكران ايران تعلق داشت؟
او روشنفكر مدرن پوزيتيويست بود. او با اينكه افكارى تك بعدى نسبت به مدرنيته دارد اما از بعدها و زمينههاى مختلفى برخوردار است و از آنها الگو گرفته است. آدميت هم از جنبههاى ناسيوناليستى و نه به صورت افراطى برخوردار است كه بسيار ملايم است و از سوى ديگر از تمايلات سوسيال دموكراتيك هم برخوردار است. او بود كه براى اولين بار تاريخ سوسيال دموكراسى و فكر اجتماعى را در ايران مطرح كرد. از نظر من اين مسايل با يكديگر متضاد نيستند. به نظر من مىتوان گفت او از يك نظر يك روشنفكر جامع الاطراف است. او ساحتهاى مختلفى را از لحاظ فكرى دربر مىگيرد.
به نظر شما آدميت از چه نحله فكرى و سياسى تأثير پذيرفته است. البته او يك استثنا هم هست. استثنا از اين نظر كه او از اولين روشنفكران ايران بود و از اين رو شايد به راحتى نتوان مبناى تأثيرپذيرى او را تشخيص داد.
به هر حال او به جامع آدميت نزديك بود.