آدمیت مورخ بیداری/ سیروس علی نژاد

     نوشتن درباره بعضى‏ ها دشوار است. سال‏هاى خود را تباه نكرده‏ اند و چنان پربار زيسته‏ اند كه عمر درازشان كوتاه به نظر مى‏آيد. به جز جد و جهد و دود چراغ خوردن مدام، سبك زندگى خاص و اسلوبى متمايز داشته‏ اند. آنها ضمن گوشه‏ گيرى و زيستن در انزوا از مناعتى برخوردارند كه نمى‏گذارد سرشان به آسمان فرو بيايد.

     فريدون آدميت كه روز شنبه دهم فروردين در هشتاد و هفت سالگى درگذشت يكى از آنها بود. در عرصه تاريخ‏ نويسى معاصر هيچ نامى به اندازه نام او معتبر نيست. به جاى تلنبار كردن سلسله حوادث و رويدادها به شناخت و كشف علل آنها همت مى‏گماشت، به تبيين و تحليل آنها مى‏پرداخت و تاريخ ‏نويسى را از شكل مرسوم تا سطح نوشتن درباره انديشه و فكر ارتقا مى‏داد. ايده‏ هاى تجدد را از ميان انبوه واقعيات و از لابه‏ لاى اسناد و مدارك مدفون در بايگانى‏ها بيرون مى‏كشيد و تحويل آيندگان مى‏داد.

     سروكارش با دنياى مدرن بود؛ از وقتى كه كاروان معرفت به اروپا رفت. بيدارى افكار ايرانيان را ثمره آشنايى با تمدن غربى و از نتايج تماس ايران و اروپا مى‏دانست. به ثبت و ضبط افكار نو و ايده‏ هاى مترقى و سرگذشت انديشه‏ ورانى مى‏پرداخت كه آبشخور فكرى و يا مرام سياسى‏شان اروپايى شدن بود.

     از روشنفكرانى بود كه جايگزينى طبقه متوسط با اشرافيت قديم را اساس پيدايى دمكراسى تلقى مى‏كرد و تفكيك دين از سياست را شرط اساسى ورود به جهان دمكراسى مى‏دانست.

     هر چند خود جز چندى در دنياى سياست گام نزد اما تاريخ‏نگارى او از نوع تاريخ‏نگارى سياسى و از جنس علمى آن بود. به نوشتن درباره مباحثى همت مى‏گماشت كه مى‏توانست سياست را به راهى دراندازد كه راه پيشرفت و ترقى از آن مى‏گذشت.

     چنين طرز فكرى با سياست‏هاى جارى سى سال آخر عمرش سازگار نبود و به ناچار او را كه هيچگاه اهل خودنمايى و معلومات فروشى نبود منزوى‏تر مى‏كرد.

     موضوع نوشته‏هاى او دوره دگرگونى‏هاى بزرگ تاريخ ايران، انديشه ترقى، و انديشه‏ورزانى بود كه نوگرايى ايران وامدار كوشش آنهاست. از اين رو تاريخ فكر را در خلال تك‏نگارى‏هايى درباره روشنگران و سياستگرانى دنبال مى‏كرد كه به سياست ملى توجه داشتند.

    از ميان روشنگران به ميرزا فتحعلى آخوندزاده، ميرزا ملكم‏خان، ميرزا آقاخان كرمانى و طالبوف تبريزى پرداخت و از بين سياست‏مردان به قائم مقام و ميرزا تقى‏خان اميركبير و ميرزا حسين خان سپهسالار و ميرزا يوسف خان مستشارالدوله كه هر دو گروه تمام تلاش خود را در تجدد و نوگرايى ايران به كار گرفتند.

     به ميرزا فتحعلى آخوندزاده مى‏پرداخت چون «انديشه ساز فلسفه ناسيوناليسم» بود و ناسيوناليسم هسته اصلى تجددى قرار گرفت كه ايران را به لونى ديگر مى‏خواست.

     به ميرزا آقاخان كرمانى چون «بزرگترين انديشه‏گر ناسيوناليسم» بود، و «منادى اخذ دانش و بنيادهاى مدنى اروپايى، نقاد استعمارگرى، هاتف مذهب انسان دوستى، نماينده نحله اجتماعى و متفكر انقلابى پيش از مشروطى.»

     به ميرزا تقى‏خان اميركبير و ميرزا حسين‏خان سپهسالار و ديگر سياست‏گران مى‏پرداخت چون معتقد بود كار مورخ به نگارش وقايع پايان نمى‏گيرد، «ايدئولوژى‏ها چون به مرحله عمل برسند معمولاً بلكه هميشه از اصول اوليه خود انحراف مى‏پذيرند و تغيير بستر مى‏دهند. در اين امر دو عامل اصلى مؤثرند: يكى انفعال اجتماع در برخورد با آنها و ديگر هوس‏هاى آدمى.» و در شخصيت‏هايى كه او بدانها مى‏پرداخت هوس‏هاى آدمى جاى چندانى نداشت.

     ترديدى نيست كه در تاريخ‏نگارى مشروطه نام فريدون آدميت مانند نام احمد كسروى خواهد درخشيد چون هرچه كسروى در شناخت سلسله رويدادهاى مشروطه جد و جهد كرد و مدرك و سند به دست داد، فريدون آدميت به بررسى سير انديشه پرداخت. از همين رو، تمام تجدد ايرانى با همه ابعادش در آثار او انعكاس يافته است.

     امروز كه به آدميت فكر مى‏كنيم مى‏بينيم بدون نوشته ‏هاى او از نوانديشى و نوانديشان پيش از مشروطه اين همه شناخت به دست نمى‏آورديم، به اهميت آنان در ورود به دنياى معاصر پى نمى‏برديم، و بين آنان و ديگرانى كه گاهى به اين سو و گاهى به آن سو مى‏غلتيدند تفاوت نمى‏گذاشتيم.

     آدميت به تاريخ‏نويسى ايران شكل علمى داد، به آن آبرو بخشيد، آن را از انحطاطى كه دچارش بود بيرون آورد، و به نسل‏هاى بعد از خود آموخت كه چگونه به تاريخ بنگرند و رگه‏ها و جريان‏هاى فكرى دوران‏ساز را دنبال كنند.