کبوتر و کبوتربازی /دوستعلیخان معیرالممالک
آقای یغمائی مدیر صاحبدل مجلۀ گرانمایۀ یغما از من خواستند تا شرحی دربارۀ کبوتر و کبوتربازی بنگارم. از آنجا که دوستی است شریف و سراپا لطف و ذوق و مرا با او همه مهر و صفا، این خواهشش را نیز برنیاوردن نتوانستم و دست قبول بر دیده نهادم.
گه به مسجد گه بدیرم میکشد
میبرد هر جا که خاطرخواه اوست
پدرم دوستمحمدخان از کودکی به کبوتر عشق فراوان داشت و در زمان حیات پدرش دوستعلیخان معیرالممالک (به سال ۱۲۹۰ هجری درگذشت) بیش از هزار کبوتر گرد آورده بود. بعد از پدر نیز پیوسته دارای کبوتر بسیار و لانه و کبوتران متعدد بود. چند تن از کبوتربازان معروف آن زمان از قبیل شاهزادۀ حاج نصرالله میرزا، میرزا آقا سلطان و حاج قربان اغلب نزد پدرم میآمدند و هر بار برایش تحفههای تازه میآوردند. حاج قربان از «نقشبازان» بنام بود و «زردهای خالسیاه» او را کس نداشت. وی پیری لاغر و بلندبالا بود، ریش سپید و درازش را حنا میبست و کلاهی پوستی درازتر از ریشش بر سر مینهاد. اغلب اوقات که پدرم سرگرم رسیدگی به کبوترهایش بود او سرمیرسید و دست در جیبهای فراخ جامۀ بلندش برده از هر یک چند کبوتر ممتاز بیرون میآورد و پس از بیان خصوصیاتی میان کبوترها رهایشان میساخت. در سال ۱۳۰۶ قمری که پدرم به اروپا رفت در بازگشت ششصد کبوتر از شصت نوع از جمله «نامهبر» با خود به ایران آورد که هنوز نیز چند نوع آن از قبیل فری (کاپوسین) – کراواته و چتری نزد بعضی کبوتربازان دیده میشود.
جلوداری داشتیم به نام «علیسیاه» که در کبوترشناسی خبره بود. او برای به دست آوردن کبوترهای زیبا مدام به قزوین – همدان – کرمانشاه – خراسان – کاشان و بروجرد میرفت و هر بار با چند قفس کبوتر نخبه بازمیگشت.
پدرم در سالهای ۱۳۰۷ – 1323 قمری در لانههای واقع در خانۀ شهری، باغ فردوس تجریش و مهرآباد بر روی هم پنج هزار کبوتر داشت. شجاعالسلطنه پسر محمدباقرخان امیرنظام و داماد اتابک نیز از نخستین کبوتربازان نامی بود و بیش از دو هزار کبوتر داشت.
من از ده سالگی به کبوتر رغبت بهم رساندم و اولینبار به دستور دائیم شاهزاده جهانگیر میرزا در باغ فردوس برایم لانۀ کوچکی ساختند و ده کبوتر از پدرم گرفته در آن انداختم. از آن پس در حلقۀ «عشقبازان» درآمدم و پیوسته بیشوکم کبوترانی داشتم ولی بحبوحۀ آن بین سالهای ۱۳۰۳ الی ۱۳۱۵ شمسی بود که متجاوز از دو هزار کبوتر داشتم. در این سالها از کبوتربازان معروف طراز اول شاهزاده مرآتالسلطان، ملکالشعرا بهار، نظامالدوله خواجهنوری، شاهزاده عبدالصمدمیرزا جهانبانی، شاهزادگان مقبلالدوله و مفاخرالسلطنه نوههای شاهزاده تیمور میرزا سردار معتضد و نصیر همایون پسر میرزا زینل را میتوان نام برد.
هر جمعه در منزل یکی از کبوتربازان فوقالذکر از ناهار گرد میآمدیم و به تماشای کبوتران و هنرنمائی آنها و سخنان مناسب روز را به خوشی میگذراندیم یکی از روزها که منزل استاد بهار بودیم او چکامۀ آبداری را که دربارۀ کبوتر سروده بود در مقابل لانههایش با سبک مخصوص به خود و اشارههائی به کبوترها و لانۀ آنها و هوا برای حضار خواند و بر لطف محفل و حال «عشقبازان» دوچندان افزود. (۱) کبوتربازان معروف از طبقات دیگر نیز در این روزها حضور داشتند که مرشد آنان مردی بود بنام علی حاج حسن آقا. در عمرم کسی را به واردی و تمامعیاری او در فن کبوتربازی ندیدم. او به تمام معنی دلدادۀ دیوانه و در عین حال خبره بود. چند خانه و دکان را که از پدرش به ارث برده بود بر سر کبوتربازی گذاشت. وی تمام وقت خود را به معاشقۀ با کبوترانش میگذرانید و میگفت «جان خود را در تن کبوترهایم مییابم، شب به فکر آنها چشم برهم میگذارم و روز به امید آنها دیده میگشایم.» در سال ۱۳۱۹ به بیماری استسقا گرفتار شد و چون دیگر نمیتوانست چند بار از پلهها به روی بام نزد کبوترهایش رود یکی از لانهها را برای استراحت خود آماده ساخت و بستر خویش را بدانجا کشید تا از کبوتران دلبندش دمی دور نماند و سرانجام در تابستان سال ۱۳۲۰ شمسی روی بام خانه در کنار کبوترانش جان سپرد…
اکنون با آنکه مرا هشتاد و دو سال از عمر میگذرد هنوز همان میل روزهای نخست در دل باقی است و نزدیک به دویست کبوتر دارم. هرروز ساعتی چند بدانها میپردازم و سیگارکشان زمانی در آنها خیره مینگرم، نقشهای محوشدۀ گذشته را در نقش و نگار دلانگیز پرهایشان تماشا میکنم و روزگاران بیخبری را در عالم خیال بازمییابم. از نالۀ عاشقانۀ کبوتران نغمههای دلنواز بهشت جوانی را در دوزخ پیری و ناتوانی به گوش جان میشنوم و بر گذشته و گذشتگان درود میفرستم.
***
کبوتر از لحاظ تنوع رنگ پرها به اصطلاح کبوتربازان «رنگرز» است و از این نظر نزد اهل فن به دو دسته تقسیم میشود: «نقش» و «سفید و خالدار».
الف. «نقش» کبوترانی را گویند که از لحاظ رنگ دارای خصائصی باشند بدین قرار:
- «یکرنگی» یا «تختهای» و آن کبوترانی را نامند که از سر تا به دُم پرهای یکرنگ یا رنگی مخلوط داشته باشند و انواع مختلف آن را اصطلاحاً : زاغ، سبز، گلی، زرد، قهوهای، کاغذی، آینه، سُرو، سُرو چخماقی، کوهی، سبز کوهی، فولادی، نقرهای، گلافشان، هفترنگ و غیره خوانند.
- «دُم سفید» کبوترهایی را گویند که دارای رنگهای فوقالذکر باشند با این تفاوت که تنها دمشان سفید باشد. برای نامیدن آنها در آخر اسامی بالا لفظ «دم سفید» را میافزایند و میگویند: زاغ دُمسفید، آینه دُمسفید و…
- سینه سیاه دم سیاه، سینه قرمز دم قرمز، سینه زرد دم زرد، سینه سبز دم سبز و سینه قهوهای دم قهوهای. این دسته سر و گردن و سینه و دمشان به رنگهای مذکور و دو بالشان از کت تا نوک تیزه (شاهپر) سفید است. نوع دیگر این دسته را سر و دم رنگین و یا فقط دم رنگین باشد. در صورت اول آنها را کله سیاه دم سیاه، کله زرد و دُمزرد و غیره و در صورت دوم دم سیاه، دم زرد و غیره خوانند.
- طوقی. کبوترانی را چنین نامند که تمام پر بدنشان سفید باشد و تنها دور گردن طوقی رنگین داشته باشد و انواع آن را طوقی سیاه، طوقی قرمز، طوقی زرد، طوقی سبز، طوقی قهوهای، طوقی آینه، طوقی سرو، طوقی نقرهای و طوقی شاهزاده گویند.
- پشتدار. اینان فقط روی کتشان به رنگهائی است که در طوقی ذکر شد و بقیۀ پرهایشان سفید است و آنها را چنین خوانند: پشت سیاه، پشت قرمز و غیره. در صورتیکه یک کت آنها رنگین باشد اصطلاحاً «یککتی» نامیده میشوند.
- شاهزاده. و آن کبوترانی هستند که سر و گردن، دم و از پر هفتم بال به بعد (از جانب بدن) سفید و بقیه پرهایشان به رنگهای مذکور دربارۀ طوقی باشد. برای نامیدنشان به جای کلمۀ طوقی کلمه شاهزاده را به کار میبرند. (شاهزاده زرد را «کشگرک» اصطلاح میکنند).
- کلهدار. این قسم تمام پرهای بدنشان سفید است مگر سرشان که تا قسمتی از سینه رنگین است و آنها را به نسبت رنگ سر کله سیاه، کله قرمز، کله زرد، کله سبز و کله برنجی گویند. رنگ زرد و گلی در هریک از انواع مشروحه ممکن است دارای خالهای سیاه باشد و در اینصورت در آخر نام کبوتر عبارت «خال سیاه» را میافزایند. این نوع بسیار مرغوب است.
هریک از اقسام فوقالذکر را در صورتیکه رنگآمیزی پرهایشان با آنچه بیان شد کاملاً تطبیق کند «پاک» و در غیر اینصورت «غلط» میخوانند و کبوترهای غلط دارای ارزش نیستند.
ب. سفید و خالدار. دربارۀ کبوتر سفید لازم به توضیح نیست ولی «خالدار» آنها را گویند که در بدن به طور غیرمنظم کم و بیش پرهای رنگین داشته باشند و هریک را به نسبت رنگ خالها نامی است به شرح زیر:
- «پلنگ». اگر خالهای سیاه در بدن داشته باشد و هرگاه تعداد پرهای سیاه بیش از سفید بود آن را «سیاه پلنگ» نامند.
- خال قرمز. در صورتیکه تعداد پرهای قرمز بیش از سفید باشد آن را «قلمکار» خوانند. خال زرد و خال پیس نیز از انواع آنست.
- گردن برنجی. در صورتیکه خالهای ریز تنها در قسمت گردن داشته باشد.
- لکدوش. هرگاه چند خال رنگین روی کت داشته باشد.
- هما. کبوتری که دارای چند لکۀ زرد و سیاه مخلوط و نامرتب باشد. (استادان فن این نام را از آن کبوتری دانند که سر تا دمش سفید، چشمش سفید، نوکش کوتاه و سفید و دارای یک پر کاکل باشد).
- تودُمدار. در صورتیکه کبوتر میان پرهای دم یک یا چند پر رنگین داشته باشد.
کبوتر کاکلی و بیکاکل
– کیفیت کاکل کبوتر غیر از کاکل مرغ است و آن عبارت از چند پر کوچک زائد است که در قسمت عقب سر حیوان میروید. اگر این پرها فشرده و تابیده و خدنگ باشد آن را کاکل میخچهای مرغوب و شانهای مردود است. در بعضی رنگها کاکلی و در برخی دیگر بیکاکل پسندیده است.
کبوتر ممکن است در ساق پا پرهای ریز داشته باشد، در اینصورت آن را «موش پا» و در صورتیکه پرهای پا بلند باشد آن را «پرپا» خوانند.
معمولاً کبوترهای نقش را برای زیبائی آنها نگاه میدارند و سفید و خالدار را برای پراندن اختصاص میدهند. کبوتربازان واقعی و باحرارت را «عشقباز» نامند.
***
جوجهکشی (طریقۀ ازدیاد کبوتر)
– برای این کار کبوترباز به نسبت شناسائی و سوابقی که از کبوترهای خود از لحاظ خوبی جنس، طاقت پرواز و وفاداری به لانه دارد (وفاداری به لانه را «سو» و لانه را «گنجه» اصطلاح میکنند) آنها را جفت میکنند و در گنجۀ مخصوص جوجهکشی میاندازد. این عمل را «تن هم زدن» گویند. جوجهکبوترها پس از به عرصه رسیدن به دو دسته تقسیم میشوند: نقشها در گنجهای جداگانه حفظ و پراندنیها به گنجههای دیگر که معمولاً روی بام ساخته میشود و برای نشیمن کبوتر آن را نیبندی میکنند منتقل میگردند.
یک جفت کبوتر در سال چهار تا پنج جفت جوجه میدهد و هر زوج جوجه شش ماه پس از تاریخ به عرصه رسیدن برای جفتگیری آماده میشود. کبوتر در هر بار یک زوج تخم میگذارد و دو جوجۀ حاصله معمولاً یکی نر و دیگری ماده میشود. جوجۀ درشت و شاداب را «چاقدان» و جوجۀ ریز و ضعیف را «دانسوز» خوانند.
طریقه جلد کردن کبوتر (یعنی شناساندن بام و محل و آماده کردن برای پرواز) چنین است:
بالهای کبوتران را با نخ به طریقی خاص میبندند یا چند پر از هر بال میکنند و دستکم مدت دو هفته آنها را روزی چند ساعت خارج از لانه به اصطلاح آفتاب و آبتنی میدهند. این کار حیوان را به مکان خود آشنا و علاقهمند میسازد. در ضمن رفته رفته از مقدار خوراکشان میکاهند تا به هوای دانه بیشتر به فرمان باشند. آنگاه بال آنها را گشوده با ریختن مشتی دانه به پریدن روی بام گنجه عادتشان میدهند و میگذارند مدتی نیز آنجا خود را آفتاب دهند و به محل و منظره اطراف کاملاً خو گیرند. سپس به تکان دادن کبوترها (ترغیب به پرواز) میپردازند و با حرکت دست یا به وسیلۀ قطعه پارچۀ سیاهی که بر سر چوبی بسته شده و آن را «سیاهی» مینامند آنها را به پرواز درمیآورند ولی نمیگذارند این عمل بیش از دو سه دقیقه بطول انجامد. روز اول این کار را یکی دوبار تکرار میکنند و روزهای بعد رفته رفته به مدت آن میافزایند تا تمام کبوتران که به «گل» اصطلاح میشود جلد و آمادۀ پروازهای طولانی شوند. مخلوطشدن دو گل مختلف را در آسمان «بهمخوردن» و جدا شدن آن را «بُرخوردن» گویند. هرگاه کبوترهائی به علت کمی طاقت پرواز یا ورزیده نبودن از گل جدا شده و به پائین میل کنند گویند که «واریز» کردند. در روزهای اول پرواز گل برای جلوگیری از پرواز طولانی که اغلب منجر به گم شدن یک یا چند کبوتر میشود پس از چند دقیقه یکی دو کبوتر بالبسته زیر آنها روی بام گنجه رها میکنند. این عمل را «راهدادن» خوانند.
اگر کبوتری از دسته خود به دستۀ دیگر پیوندد و در نتیجه گرفتار کبوترباز دیگر شود میگویند «باخت» کرد. اتفاق میافتد که همان کبوتر پس از چندی به لانۀ اولیۀ خود بازمیگردد. در این حال گویند که «پس آمد».
بین کبوتربازان بر سر گرفتن کبوتر یکدیگر رقابتهای شدید وجود دارد و در اینصورت میگویند که آنان با هم «حریف» هستند. این کار را میتوان یک نوع نبرد کبوتری دانست و هریک از حرفا که موفق به گرفتن کبوتر دیگری شود برای آزرده ساختن رقیب سر آن را از بدن جدا میسازد یا پرهای آن را قیچی میکند (میبرد) و با نهایت دقت نزد خود نگاهش میدارد و یا بالاخره آن را به قیمتی گزاف به صاحبش میفروشد.
بعضی دیگر بین خود قراری میگذارند بدین معنی که هریک کبوتر دیگری را بگیرد بدون توجه به ارزش واقعی حیوان از خوب و بد آن را به قیمت معینی به صاحبش واگذار کند. در اینصورت گویند که آنان «مَیلی» هستند.
برخی دیگر که روابط دوستانه دارند و کبوتر یکدیگر را بلاعوض مسترد میدارند «ناحریف» خوانده میشوند.
هر کبوتری که بیشتر دارای کیفیت پرش (معلق زدن و بالا رفتن) و کمیت پرش (توانائی و طاقت پرواز) باشد مرغوبتر و گرانبهاتر است. کبوتری که دارای این هردو صفت باشد اصطلاحاً آن را «دررو» و «تنگ بامدار» میخوانند. هرقدر بازی کبوتر محکمتر و باصداتر باشد پسندیدهتر است و گاه شدت آن در بعضی کبوترها به جائی میرسد که حیوان را از پریدن بازمیدارد زیرا به محض آنکه از بام بلند میشود آنقدر پیاپی و بدون اختیار معلق میزند که به روی زمین میافتد. در این حال گویند که کبوتر «توی بند» افتاده.
کبوتربازان اغلب بر سر پریدن کبوترهای هنری خویش «گروبندی» میکنند (شرطبندی) و جوایز گزاف نقدی یا جنسی تعیین میکنند. کبوترهای هنری که نسبتاً کمیاب هستند تا ده ساعت متوالی میپرند و کبوتر خوب آنست که به تنهائی کمتر از چهار ساعت نپرد. گل که منتها تا دو ساعت میتواند دوام بیاورد یا با دورهای مرتب رو به بالا صعود میکند و یا با نیمدورهای تند به خط مستقیم مسافتی را میپیماید و بازمیگردد و بعد در امتداد دیگر این کار را تکرار میکند. عمل اخیر را «دو» گویند.
برای کبوتران بالارو چهار مرحله تعیین شده از این قرار:
- تنگبام (نزدیک به بام) ۲. میان تو سبک (ارتفاع متوسط) ۳. میان تو سنگین (ارتفاع زیاد) ۴. خانۀ کار (ارتفاعی که کبوتر به زحمت دیده میشود و گاه از نظر ناپدید میشود).
اغلب کبوترهای «دررو» تا هوا تاریک شود به پریدن ادامه میدهند و بهاصطلاح شب بالا میمانند. اینان همینکه شب فرا رسید رو به افق میروند و سرانجام در جائی دوردست به زیر میآیند. اگر بدست کسی گرفتار نشوند و یا طعمۀ حیوانات نگردند صبح روز بعد باز به پرواز میآیند و بیشتر اوقات به گنجۀ خود بازمیگردند.
گاه نیز کبوترباز تعداد کبوترانی را که برای «سردادن» یا «پاکردن» (پرواز) آماده کرده است دسته به دسته از پی هم سر میدهد و چون دستۀ اول که معمولاً از پنج الی ده رأس انتخاب میشود به «میانتو» رسید متعاقب آن دستۀ دوم را پا میکند و همینکه این دسته به آن دسته دیگر پیوست دستههای سوم و چهارم و… را از پی آنها به هوا میفرستد و بدین طریق کبوترها در ارتفاع نسبتاً قابلملاحظه به تدریج تشکیل گل میدهند. هر دسته را «جوخه» و این عمل را «جوخهبازی» خوانند.
مناسبترین فصل برای پراندن کبوتر بهار و پائیز است و بهترین وقت روز اول صبح و بعد از ظهر. در زمستان از لحاظ نامساعد بودن هوا و کوتاهی روز کبوتر اغلب بالا میماند و یا برفی میشود (تار میشود). تابستان از نظر گرمی هوا و مخصوصاً «تولک» (پرریزان) برای سردادن کبوتر نامناسبترین فصلهاست. برای تسریع در انجام عمل تولک «عشقبازان» در تیرماه پر بالها و دم کبوتر را میکشند (میکنند) و آنها را در محل خنکی نگاهداری میکنند تا برای شهریور یکدست با پرهای تازه و سالم آمادۀ پرواز باشند. این عمل «کبک کردن» اصطلاح میشود. کبوتربان را «بامدار» گویند.
دانۀ کبوتر پراندنی فقط ارزن است که باید عصرها داده شود. گاه قبل از پرواز مشتی ارزن و گندم به کبوتر داده میشود که آن را «چاشنی» میگویند و باید بطور متوسط به هر کبوتر بیش از ده دانه نرسد.
کبوتران جوجهکشی را باید روزی دوبار دانۀ کامل داد. در پائیز و زمستان ارزن و گندم مخلوط با دانههای چربیدار از قبیل سنگینک و قرهماش و غیره مناسب است. در بهار و تابستان باید از دادن دانههای چربیدار خودداری کرد زیرا سبب پیدایش طعمه (غدد چربی) در بدن حیوان میشود. هر عضو کبوتر که به طعمه گرفتار آید از کار بازمیماند و سرانجام خود حیوان از پا درمیآید.
کبوتر را بیماریهای بسیار است از قبیل سفیدک (خناق)، اسهال، آبله، سل، طاعون، صرع، فلج، و طعمه. طریقۀ درمان امراض مزبور را خود فصلی جداگانه باید و از حوصلۀ این مختصر بیرون است.
پینوشت:
۱) بند اول اشعار بهار این است:
بیایید ای کبوترهای دلخواه
بدن سیمابگون پاها چو شنگرف
بپرّید از فراز بام و ناگاه
به گرد من فرود آیید چون برف
ـ نقل از فصلنامه «سمرقند»، شماره اول، زمستان ۱۴۰۰