شب شعر آلمانی برگزار شد
شب شعر آلمانی و رونمایی از کتاب دکتر علی غضنفری با عنوان « شعر آلمانی از آغاز تا امروز»، عنوان صد و پنجاه و پنجمین شب از شبهای مجله بخارا بود که عصر چهارشنبه 27 فروردین ماه 1393 با همکاری بنیاد فرهنگی هنری ملت و مرکز دایرهالعمارف بزرگ اسلامی برگزار شد.
علی دهباشی این مراسم را با خیرمقدم به حاضران از سوی بنیاد فرهنگی ملت، دایرهالعمارف بزرگ اسلامی، نشر پارسه و مجله بخارا آغاز کرد و سپس از اوتو گراف، وابسته فرهنگی سفارت آلمان دعوت کرد تا نخستین سخنران این جلسه باشد و سخنان اوتوگراف را دکتر سعید فیروزآبادی به فارسی برگرداند.
« امروز برای من جای بسی خوشوفتی است که میتوانم درباره کتاب شعر آلمانی از آغاز تا دوران معاصر صحبت کنم.
نخستین موضوعی که به ذهن من میرسد آن است که شعر در فرهنگ و زبان ایرانی جایگاه خاصی دارد که بسیار اهمیت والایی دارد و بسیار والاتر از چیزی است که در زبان آلمانی است. پس جای تعجب نیست که این کتاب با این حجم بسیار زیاد به زبان فارسی منتشر شده است .اما آنچه که برای من که به زبان فارسی مسلط نیستم مایه خوشحالی بود این بود که من میتوانستم در این کتاب متن آلمانی را هم در اختیار داشته باشم و شعرها را بخوانم.
نکته بعدی که اهمیت دارد این است که ترجمه شعر اصولاً کاری دشوار است و به هیچ وجه نمیتوانم تمام شعر را ترجمه کرد. گفتۀ یک بزرگی است که ترجمه شعر مثل بوسیدن عروس از پسِ حجاب است. نکتهای که وجود دارد این است که در این کتاب هفتصد صفحهای خیلیها میتوانند بگویند که چرا این شعر هست و چرا شعر دیگری نیست و من به دنبال شعر خاصی در این مجموعه میگشتم . اما نکتهی اساسی این است که گزینشی از شعر آلمان است و به نظر من فتح بابی است برای آشنایی با فرهنگ و ادبیات آلمانی.
میتوانم برخی از نامهایی که در تمام عمر همراه من بودند در این کتاب نام ببرم. نخستین کسی که هست والتر فُن دِر فُگِلواید است، شاعر دوران میانی آلمان که امروز وقتی شعرهایش را میخوانیم همان احساسی در ما ایجاد میشود که با خواندن شاهنامه در میان شما فارسی زبانان ایجاد میشود. ما نیز چون شما این اشعار را با صدای بلند میخوانیم و از خواندنش لذت میبریم.
نفر بعدی آنت فُن درسُته است که در کتابهای درسی مطرح میشود، هر کس که در آلمان درس خوانده باشد مسلماً با این شاعر آشناست، هر چند از جنبۀ بینالمللی شهرت ندارد اما خاطرههای فراوانی را برای آلمانیها به همراه دارد.
نفر بعدی که نباید نامش فراموش بشود، ویلهلم بوش است، نه به خاطر شعرهایش بلکه به خصوص به خاطر رمانی که به نام ماکس و موریس نوشته و خود من در دوران کودکیام بارها آن را خواندم، چندین بار مطالعهاش کردم و در واقع دربرگیرندۀ مسائلی است که در خانوادههای آلمانی وجود دارد.
نفر بعدی که برای من بسیار جذاب بود، هانس کارل آرتمن بود که برای من بسیار جذاب بود و شاعری اتریشی است و چون من از جنوب آلمان میآیم که نزدیکی فرهنگی با اتریش دارد.آرتمن به خاطر مجموعه کتابی که به نام جوهر سیاه پس از جنگ جهانی دوم منتشر کرد شهرت یافت و بخشی از فرهنگ اتریشیها را در این کتاب منعکس میکند.
نفر بعدی ارنست یاندل است. ارنست یاندل پیشگام سبک ملموس در شعر آلمانی است و در این سبک شعری سعی میکنند که با خود کلمات و شیوۀ نگارش آنها و بعد با خوشنویسی کاری انجام بدهند و نمونۀ بارز آن شعری است با عنوان سیب که در این شعر واژه سیب به آلمانی ( اَپفل) را مینویسند و در درونش کرمی را میکشند که تصویرش تداعیگر خود سیب است. شاید این توجه به خط بتواند با خوشنویسی ایرانی که برای ایرانیها نیز در شعر جذاب است ارتباط برقرار کند.
شخصیت دیگری که برای من بسیار جذاب فرانتس کُروتس است که زمانی جزو حزب کمونیست آلمان بوده و آثارش خیلی منتشر نمیشده است اما وجودش در اینجا برای من خیلی جذابیت داشت. این نویسنده در حقیقت کسی است که جهت زندگیاش را 180 درجه تغییر میدهد و بعدها به جمع بازیگران یک سریال میپیوندد که نقش یک خبرنگار روزنامۀ بیلد را در آنجا بازی میکند و همین باعث محبوبیتش میشود و یک شبه راهی را طی میکند که به نویسندۀ محبوبی بدل میشود. این هم یکی از امکانات موجود در آلمان است.
این مجموعه اسامی که گفته شد نشان میدهد که زمینۀ کار چقدر متنوع بوده و کتابی که آقای غضنفری کار کردهاند میتواند درهایی را برای درک متقابل بگشاید. من از ایشان بابت سالها زحمتی که کشیدند سپاسگزارم.»
در بخش بعدی ندا علیدوستی که فارغالتحصیل مطالعات کشورهای آلمانی زبان است دو شعر از این مجموعه را به زبان فارسی و آلمانی برای حاضران خواند :
دوستت دارم، چون باید دوستت داشته باشم/ فریدریش روکرت
دوستت دارم، چون باید دوستت داشته باشم.
دوستت دارم، چون جز این نتوانم.
ترا از پس گرفتگیِ آسمان دوست دارم.
ترا در نیروی شگفتِ اعجاز دوست دارم.
ترا دوست دارم، چون گل سرخ، خارش را.
ترا دوست دارم، چون خورشید، نورش را.
ترا دوست دارم، چون تو نَفَس زندگی من هستی،
ترا دوست دارم، چون دوست داشتنت بودِ من است.
بادهای بهاری/ لودویگ اولند
بادهای ملایم بیدار شدهاند.
در هر گوشه و کناری مشغول،
شب و روز این سو و آن سو خِش و خِش میکنند.
آه، عطرِ خُنَک، نوای تازه!
دیگر ای دل بیچاره، مترس!
حال باید همه چیزها، همه چیزها دگرگون شوند.
جهان هر روز زیباتر میشود.
معلوم نیست دیگر چهها خواهد شد،
شکوفایی، پایان ندارد،
دورترین و ژرفترین دره شکوفا میشود!
دیگر ای دلِ بیچاره، رنج را فراموش کن!
حال باید همۀ چیزها، همۀ چیزها دگرگون شوند.
سپس نوبت به دکتر یونس نوربخش رسید تا از « نقش شعر و ادبیات در ارتباطهای میان فرهنگی» سخن بگوید.
« چون تخصص من بیشتر جامعهشناسی است و مطالعات آلمان، از این زاویه به شعر نگاه میکنم که شعر و ادبیات چه نقشی میتوانند در دنیای امروز در ارتباطات میان فرهنگی داشته باشند. امروز با توسعه و بحث جهانی شدن و توسعۀ ارتباط بین جوامع، این بحث خیلی مهم هست که چگونه فرهنگها میتوانند به هم نزدیک بشوند و البته این مسئله، مسئلۀ جدیدی نیست و از دیرباز انسانها سعی میکردند نگاهی به فرهنگها و جوامع دیگر داشته باشند. جملۀ معروفی است که گوته میگوید: من در نوشتنم به فرهنگهای دیگر و جهان دیگران توجه میکنم و دوست دارم آنها نیز به جهان من توجه بکنند. »
دکتر نوربخش در بخش دیگری از سخنان خود چنین ادامه داد:« در این میان ادبیات نقش بسیار مهمی بر عهده دارد. نقشی که زبان فارسی در چین داشت، در هند داشت. نقشی که زبان فارسی حتی در یوگسلاوی داشت، در ترکیه داشت و در زبان عربی. و تأثیری که زبانهای مختلف بر هم میگذارند.» و سپس میافزاید « چنین است که ما تئوری داریم دربارۀ جامعۀ زبانی . جامعۀ زبانی به ما میگوید که نه تفاوت زبانی، بلکه مفاهمه زبانی است که میتواند یک جامعۀ زبانی را به وجود بیاورد که بحث بسیار گستردهای است و در هر صورت شعر و زبان تنها بیان تفکر نیست بلکه تولید تفکر است. »
و سپس بار دیگر ندا علیدوستی چند شعر دیگر از کتاب شعر آلمانی از آغاز تا امروز را خواند :
شباهتهای عشق/ یوهاس الیاس اشلگل
عشقِ من، پرستو را مانَد،
گر چه از خانه پَر میکِشد،
لیک همواره بازمیگردد
و دوباره به راحتی
در آشیانۀ قدیمی جامیگیرد.
عشقِ من، گُل را مانَد
با سرسبزی ناپایدار
گرچه یخبندان زود برهنهاش میسازد
لیک وقتی بهار یخ را آب میکند،
دوباره سرشار از برگ سَر میزند.
عشقِ من، سایه را مانَد،
که بر زمین نقش میبندد،
با تابش نور، میگریزد،
لیک شتابان خود را مینمایانَد،
وقتی نور دوباره میتابد.
جهان همه وقت زیباست/ بارتولد هاینریش بروکس
جهانِ زیبا در بهار میدرخشد
در تابشی زمردگونه.
در تابستان کشتزار آماده شده برق میزند
و گویی با طلا برابری میکند.
در پاییز برگهای رنگین درختان را
میبینی که چون اُپال تابناکاند.
در زمستان، درخششی الماسگون،
چون نقرۀ ناب، آبهای شناور و سرزمینت را زینت میبخشد.
خلاصه آن که، اگر به جهان با دقت بنگریم،
همۀ اوقات زیباست.
سخنران بعدی دکتر سعید فیروزآبادی بود که از معنای دوگانه ترجمه کردن در زبان آلمانی برای حاضران سخن گفت:
« واژۀ ترجمه کردن در زبان آلمانی دو معنا دارد، با ترکیب کلمات که اتفاق میافتد. یک معنایش برگردان متن است و معنای دومش رساندن چیزی از ساحلی به ساحلی دیگر است. یاکوب از برادران گریم که معروفتر است نظر زیبایی دارد که میگوید ترجمه کردن همانطور که از واژهاش برمیآید مثل رساندن چیزی از ساحلی به ساحل دیگر است. و در ساحل دیگر، هوای دیگر است و بادی دیگر میوزد و شرایط دیگری حاکم است. اگر کسی بتواند این را منتقل کند بزرگترین کار را کرده است.
بسیاری از افراد دربارۀ عدم امکان ترجمۀ شعر در دوران رمانتیک صبحت کردهاند و جالب اینجاست که این عدم امکان کمتر در حوزۀ دانشگاهی است، بلکه در خارج از دانشگاه مطرح بوده است و در واقع زیرپا گذاشته شده است.نمونۀ بارزش یوزف فون هامر پورگشتال است که دیوان حافظ را به آلمانی ترجمه کرده ، در 1812، و باعث شده گوته تحت تأثیر او در 1818 دیوان غربی ـ شرقی خود را منتشر کند.از آثار بسیار با ارزشی که او ، یعنی پورگشتال، در آن زمان نوشته تاریخ ادبیات فارسی است که در 1818 منتشر شده. چون صحبت از گوته شد بد نیست بگوییم که او هم سیاستمدار بود، در دربار وایمر و نقش بسیار زیادی داشت. یک جملۀ زیبایی از گوته بگویم که جملهای بسیار مشهور. او میگوید زبان آلمانی همچون بازاری است که هر کس میتواند متاع خود را از سراسر دنیا در آنجا ارائه دهد . از این رو ترجمههایی که در دورۀ گوته، بخصوص در دوران رومانتیک اتفاق افتاد، ترجمههایی بود که برای غنیتر شدن زبان و فرهنگ آلمانی بود.
و من امیدوارم کتابی که حجمی بالای هفتصد صفحه دارد و آقای غضنفری سالها برایش زحمت کشیده است، تا گردآوری و سپس ترجمه بکنند، بتواند به غنای بیشتر و آشنایی بیشتر و درک بهتر فرهنگها از یکدیگر کمک بکند.»
و پس از آن علی دهباشی از محمود دولتآبادی خواست تا چند کلمهای از این کتاب بگوید:
« من این کتاب را خواندهام و کتاب مهمی است. چون به ما میگوید که زبان آلمانی از چه وقت پدید آمد و چه کوششهایی انجام گرفت برای این که زبان آلمانی پدید بیاید و رشد بکند و چه شخصیتها، شعرا، نویسندگان و کشیشانی کوشش کردند تا این زبان را تقویت بکنند که امروز یکی از زبانهای مهم دنیا شناخته شود که البته قدرت سیاسی هم در این مهم بودن بیتأثیر نیست.
کتاب را که میخواندم، به این نتیجه رسیدم که کتابی آموزشی است و هر کس که میخواهد با فرهنگ و ادبیات آلمان آشنا شود و بفهمد چگونه این ملت، ملت شد، این کتاب برایش سودمند است. و نشان میدهد که این ملتها از برکت زبان خودشان ملت شدند. و من به آقای دکتر غضنفری خسته نباشید میگویم که در واقع این کتاب دایرهالعمارفی است.
و آنچه درباره ترجمه این شعرها باید گفت این است که در آنها صراحتی است که با اشعار کلاسیک ما خوانایی ندارد. درکی که ما از شعر داریم با آنچه که از ترجمه به ما میرسد فرق میکند، صراحتی که ما در شعرهایی این کتاب با آن رو به رو میشویم و متعلق به ذهن آلمانی است. یک جور صراحتی که به دور ماندن از پیچیدگی و پوشیدگی و استعاره است. این خاصیت فقط به ترجمه شعر مربوط نمیشود، مربوط به شاعر هم هست، مربوط به نگاه فکری یک قوم و یک ملت هم هست .»
محمود دولتآبادی در ادامه شعری از این مجموعه را برای حاضران خواند.
پس از آن نوبت به سعید افشار رسید که از وجه دیگر دکتر غضنفری، یعنی وجه مدیریتی ایشان حکایت کند:
سلام و عرض ادب و احترام دارم خدمت حضار محترم
سپاس ویژهای دارم از علی دهباشی عزیز که مانند دیگر ایراندوستان، هنوز با وجود همه کاستی ها، دل در گرو اعتلاء فرهنگ و اخلاق این ملت دارد.
مراسم امشب رونمایی از کتاب دکتر علی غضنفری با عنوان شعر آلمانی از آغاز تا امروز در حقیقت ارج نهادن به تلاش های استاد گرانقدری است که از سالهای دور تا کنون دل در گرو پیشرفت هنر و ادبیات و صنعت این کشور داشته است. من امشب از چهره صنعتی و مدیریتی ایشان می خواهم خلاصه ای بعرض برسانم و بر این باورم که ایشان بدلیل تسلط ویژه شان به امور مدیریت علمی و صنعتی مدرن پلی هم زده اند میان صنعت آلمان و ایران
شاید دوستان حاضر اطلاع نداشته باشند که آقای علی غضنفری به مدت 15 سال مدیریت شرکت کروپ آلمان در ایران را داشتند و همچنین عضویت در هیئت نظارت یکی از زیرمجموعه های کروپ در آلمان، از سوی دیگر تاسیس و راه اندازی دوره های MBA دانشگاه وورسبورگ و بویژه تدریس مدیریت هوشمند از دیگر فعالیت های مفید ایشان به حساب می آید. نکته جالب این است که ایشان ارتباط مدیریت هوشمند را با ویژگیهای کوروش بزرگ بررسی کرده و طی نمودارهایی آن را مکتوب نمودهاند.
در هر حال میتوانم به جرات اعلام کنم که بخشی از تاریخ آینده کشور ما به نوعی دیگر وامدار استاد علی غضنفری خواهد بود، چراکه به صنعت و مدیریت علمی در کنار شعر و هنر و ادبیات از یک دریچه نگریستهاند و شاید بتوانیم با راحتی خیال مطمئن شویم که در 120 سال بعد در مورد نسل کنونی ایران ننویسند آن گونهای که حاجی زین العابدین مراغهای در سفرنامه میرزا ابراهیم بیگاش حدود 120سال پیش، چگونگی مشغولیت ایرانیان به شعرسرایی و مداحی و غفلت از توسعه صنعتی و بازرگانی اروپا و دنیا را نوشت.
و کلام آخر که استاد علی غضنفری فقط در فکر ایجاد کارخانه رؤیاسازی برایمان نبوده که بخواهد یک جامعه را بزک کند، ایشان با ایجاد کرسی تدریس مدیریت هوشمند و صنعتی مدرن، تلاش کرده که به همراه دیگر سوختگان، خستگان وعاشقان ایران زمین راه توسعه را هموار کند.
با آرزوی سلامتی و توفیق روزافزون برای ایشان در همه امورات زندگی»
آخرین سخنران این مراسم بود دکتر علی غضنفری بود تا از چگونگی انتخاب اشعار این کتاب و ترجمه و انتشار آنها توسط نشر پارسه سخن بگوید و پیش از سخنانش علی دهباشی شرحی کوتاه از فعالیتهای ادبی و هنری ایشان به حاضران ارائه داد:
تا کنون 9 اثر ایشان در آلمان به چاپ رسیده،
که 6 اثر اشعاری هستند که به زبان آلمانی سروده شده اند.
در کنار اینها:
1- ساقی نامه حافظ و رباعیات حافظ موزون و مقفا به زبان آلمانی: چاپ دوم
2- رباعیات سعدی، موزون و مقفا به زبان آلمانی
3- برگزیده رباعیات مولوی
4- رمان کارتن خوابهای ایشان، به زبان المانی برگردان شده
آثار فارسی ایشان هم عبارتند از:
1- کاروان عشق اشعار سنتی
2- فصل پنجم اشعار آزاد
3- ترجمه نمایش نامه توراندخت
4- ترجمه جنگ سرد نوین
5- کارتن خوابها
موسیقی: همکاری با همایون شجریان، علیرضا قربانی و به ویژه با سالار عقیلی:
1- سرود سمفونی خلیج فارس که استاد فرهاد فخرالدینی آن را تنظیم کرده اند.
2- CD ترانه های یه یاد من باش که آقای پیمان خازنی تنظم کننده آن بوده اند و هم زمان با کتاب شعر آلمانی از آغاز تا امروز به بازار آمد.
دکتر غضنفری ضمن تشکر از حاضرانی که به رغم ترافیک سنگین برای این شب بخارا و رونمایی کتاب شعر آلمانی از آغاز تا امروز آمده بودند، چنین گفت:
« نکتهای که برایم من بسیار مهم بود ترجمه اشعار نبود، بلکه انتخاب این اشعار بود. اشعاری را انتخاب بکنم که حال و روزی را بیان بکند، خوانندۀ فارسی به واسطۀ آنها به راحتی اوضاع و احوال را پیدا کند. 103 شاعر را از میان بالای 170 شاعر انتخاب کردم که کار آسانی نبود . سی و سه نفر از آنها در قید حیات هستند. از تمام آنها اجازه گرفتم و آنهایی را که نیز کمتر از 70 سال از مرگشان میگذرد با ناشرانشان تماس گرفتم و اجازه خواستم.
با آقای گراف که صحبت میکردم، به این نتیجه رسیدیم که شبهای بیشتری را به آلمانیزبانها اختصاص بدهند. مثل شب گوته، شب شیللر، شب گوته و حافظ تا بتوانیم شخصیت گوته را بشناسیم و بفهمیم چرا گوته این جور شیفتۀ حافظ شد. »
دکتر غضنفری در بخشی دیگر از سخنانش گفت،« تأثیر ادب در سیاست و اقتصاد انکارناپذیر است. اولین آلمانیهایی که در 1600 وارد ایران شدند، ادبا بودند . در اصفهان هم اقامت کردند و همه نیز شاعرانی نامدار بودند » و سپس با این جمله سخنانش را پایان داد که در فیلم مرز پرگهر هومن ظریف هم گفته شد در جهان هنرمندان میزبانان تاریخاند و سیاستمداران مهمانان تاریخ.
پایان بخش شب شعر آلمانی اجرای موسیقی کلاسیک توسط گروه کوارتت زهی کریستین داوید با نوازندگی فرمهر بگلو، رایین نورانی ، کوشا صرافی و نامدار مجیدی بود که قطعاتی از موتسارت، کومیتاس ( آهنگساز ارمنی)، اشتراوس، آتوسو پیرزولا( آهنگساز آرژانتینی) اجرا کردند.