شب خاندان مولانا با حضور کیارستمی، دولت آبادی، موحد، پری صابری و اسین چلبی (نواده مولانا)/ ترانه مسکوب
«شب خاندان مولانا» صد و چهل و دومین شب از شبهای مجله بخارا بود که با همکاری مؤسسه فرهنگی هنری ملت، دایرهالعمارف بزرگ اسلامی، بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار، گنجینه پژوهشی ایرج افشار و بنیاد مولانا در عصر چهارشنبه 13 آذر ماه برگزار شد.
علی دهباشی در آغاز این مراسم چنین عنوان کرد:
« خیرمقدم عرض میکنم از طرف بنیاد موقوفات افشار، بنیاد ملت، دایرهالعمارف بزرگ اسلامی، گنجینه پژوهشی ایرج افشار و بنیاد بینالمللی مولانا و مجله بخارا خدمت استادان محترم و حضار گرامی. به خصوص سرکار خانم اسین چلبی که امشب مفتخریم به حضور ایشان . خانم چلبی بیست و دومین نوه از سلطان ولد، پسر بزرگ مولاناست و مسئولیت اداره بنیاد بینالمللی مولانا را نیز بر عهده دارند.
بد نیست یادآوری کنم که همزمان در تهران و قونیه و در آغاز هفتصد و چهلمین سال خاموشی مولانا جلالالدین بلخی مراسمی برگزار میشود. چند روز دیگر شکلهای دیگری از این بزرگداشت را شاهد خواهید بود. »
دهباشی همچنین یادی کرد از مولوی پژوهان بزرگ درگذشته ایرانی: بدیع الزمان فروزانفر ، جلال همایی ، محمد تقی جعفری، علی دشتی، رضا قلی خان هدایت ، عبدالحسین زرین کوب، سید جعفر شهیدی و محمد امین ریاحی . سپس از محمود دولت آبادی دعوت کرد تا با خواندن غزلی از مولانا « شب خاندان مولانا» را آغاز نماید و دولتآبادی چنین شروع کرد:« دهباشی عزیز همیشه مرا غافلگیر میکند. وگرنه قرار نبود من امشب اینجا حرف بزنم. و قبل از آن که غزل مولانا را بخوانم باید بگویم که کسانی هستند که اگر نبودند دنیا چیزی کم داشت و بی شک مولانا و شمس اگر نبودند دنیا چیزی کم داشت» و این غزل مولانا را برای حاضران خواند:
آه چه بیرنگ و بینشان که منم کی ببینم مرا چنان که منم
گفتی اسرار در میان آور کو میان اندرین میان که منم
کی شود این روان من ساکن اینچنین ساکن روان که منم
بحر چو من غرقه گشت هم در خویش بوالعجب بحر بیکران که منم
این جهان وان جهان مرا مطلب کین دو گم شد در آن جهان که منم
فارغ از سودم و زیان چو عدم طرفه بیسود و بیزیان که منم
گفتم ای جان تو عین مایی گفت عین چه بود درین عیان که منم
گفتم آنی بگفت های خموش در زبان نامدست آن که منم
گفتم اندر زبان چو در نامد اینت گویای بیزبان که منم
میشدم در فنا چو مه بیپا اینت بیپای پادوان که منم
بانگ آمد چه میدوی بنگر در چنین ظاهر نهان که منم
شمس تبریز را چو دیدم من نادره بحر و گنج و کان که منم
و پس از این غزل دولتآبادی قطعهای از مقالات شمس به تصحیح دکتر محمد علی موحد را نیز برای حاضران قرآئت کرد:
هر که ترا از یارِ تو بدی گوید ـ خواه گوینده درونی و خواه گوینده بیرونی ـ که یارِ تو بر تو حسودست، بدان که حسود اوست، از حسد میجوشد
آن سُوماری گفت که ابلیس کیست؟ گفتم: تو، که ما این ساعت غرق ادریسیم. اگر ابلیس نیستی تو هم چرا غرق ادریس نیستی؟ و اگر از ادریس اثری داری، ترا چه پروای ابلیس است؟ اگر گفتیی : جبرئیل کیست؟ گفتمی : تو.
هر که گوید که ترا فلان ثنا گفت، بگو: مرا تو ثنا میگویی، او را بهانه میسازی. هر که گوید که ترا فلان دشنام داد، بگو: مرا تو دشنام میدهی، او را بهانه میکنی، این او نگفته باشد، یا به معنی دیگر گفته باشد. و اگر گوید: او ترا حسود گفت: بگو، این حسد را دو معنی است، یکی حسدی است که به بهشت برد ـ حسدی که در راه خیر گرم کند، که من چرا کم از او باشم در فضیلت . کراخاتون نیز حسود است، مولانا نیز حسود است. آن حسد است که به بهشت برد ـ همه روز سخن من جهت این حسد است. اما حسد آن کس به دوزخ برد که خدمتی میکردم و مرا از آن چیز حسد کردی تا از آن منع شودم و بازمانم.» و سخنش را با این عبارت از شمس به پایان رساند:
ای خواجه خانه از آن شماست.
و در ادامه برخی از تصینفهایی که تا کنون بر اساس غزلیات مولانا ساخته شده با صدای شهرام ناظری، محمدرضا شجریان، محمدرضا لطفی، سالار عقیلی،علیرضا قربانی و همایون شجریان برای حاضران پخش شد.
سپس نوبت به سخنرانی دکتر محمد علی موحد رسید و علی دهباشی در توصیف دکتر موحد گفت، « هر چند از آنچه میگویم دکتر موحد خرسند نخواهد شد اما شاید بهترین فرصت باشد که علیرغم ناخرسندی ایشان بگویم باید قرنی بگذرد تا فرهنگ ایران یکی دو موحد بسازد. دکتر موحد متعلق به نسلی است که ادامهدهندۀ راه پژوهشهای ادبی بزرگانی همچون بدیعالزمان فروزانفر، ملکالشعرای بهار، سید حسن تقیزاده و مجتبی مینوی است. او از نوادر شخصیتهایی است که چند وجهی است و در هر زمینه که کار کردهاند کار درجه اول و بینظیر بوده است. اشاره کوتاه میکنم و درمیگذرم. بیگمان موحد در حقوق بینالملل یگانه است. در تاریخنگاری ملی شدن صنعت نفت که به نوعی تاریخ پنجاه سالۀ معاصر ایران است، با انتشار سه جلد کتاب بسیار مهم « خواب آشفتۀ نفت» فصل دیگری از پژوهشهای ملی شدن صنعت نفت را به وجود آورد. در حوزۀ تصحیح متون با تصحیح « مقالات شمس تبریزی» و « ابتدا نامه» کاری سترگ را به انجام رسایند که با بسیاری از نکات تاریک و ناروشن شمس و مولانا برای اولین بار آشنا شدیم. در ترجمه فقط به دو کار ایشان اشاره میکنم: « سفرنامه ابن بطوطه» و « چهار گفتار دربارۀ آزادی» از آیزیا برلین و بسیار گفتنیها که فرصت و مجال دیگری میخواهد و بدون تردید ایشان یکی از مولویپژوهان مهم محسوب میشود».
و محمد علی موحد گفتار خود را چنین آغاز کرد:
« سلام میکنم به حضار و خیرمقدم عرض میکنم خدمت خانم چلبی که یادآور خاندان مولاناست. اما تمام جوانانی که اینجا نشستهاند، به دلیل شور و علاقهای که دارند همگی فرزندان مولانا هستند. شمس سخنی دارد، میگوید : فرزندان جان و دلمان، نه فرزاندان آب و گِل ما. اینها اگر فرزندان آب و گِل مولانا نیستند ، فرزندان دل و جان مولوی هستند. آقای دهباشی که این مجلس را آراستند و همت میکنند به برپایی چنین مجالسی که بسیار مهماند در پیشرفت فرهنگی یک جامعه . وجود چنین محافلی و چنین شبهایی بهانه است برای آن که شما کنار هم جمع بشوید. این جمع شدن یک جاست که حرکت فکری ایجاد میکند ، همدلی ایجاد میکند و درباره آقای دهباشی من گفتهام که ایشان به اندازه یک وزارتخانه کار میکنند و من این حرفها را بابت ایشان نمیزنم چون ایشان از من چنین گفتند. نه من از این قسم آدمها نیستم. ببینید همین مجلهای که ایشان درمیآورد، به پاکستان، هندوستان، تاجیکستان راه پیدا میکند و به هر جای دیگری در دنیا که درباره زبان فارسی حرف زده میشود .
آقای دولت آبادی در اینجا شعر خواندند ، من هم میخواهم اینجا شعر بخوانم . آقای دولت آبادی اشاره کردند به شمس تبریزی. به دل من برات شد که این غزل را برای شما بخوانم. این غزل به ما میگوید که چطور مولانا شکار شمس شد. از داستان ملاقات شمس با هدهد میگوید و من حیفم آمد که آن را نخوانم :
بر چرخ سحرگاه یکی ماه عیان شد از چرخ فرود آمد و در ما نگران شد
چون باز که برباید مرغی بگه صید بربود مرا آن مه و بر چرخ دوان شد
در خود چو نظر کردم خود را بنَدیدم زیرا که در آن مه تنم از لطف چو جان شد
در جان چو سفر کردم جز ماه ندیدم تا سِرّ تجلی ازل جمله بیان شد
نه چرخ فلک جمله در آن ماه فرو شد کشتی وجودم همه در بحر نهان شد
آن بحر بزد موج و خرد باز برآمد و آوازه درفکند چنین گشت و چنان شد
آن بحر کفی کرد و بهر پاره از آن کف نقشی ز فلان آمد و جسمی ز فلان شد
هر پاره کف جسم کزان بحر و نشان یافت در حال گذارید و در آن بحر روان شد
بیدولت مخدومی شمسالحق تبریز نی ماه توان دیدن و نی بحر توان شد
و دکتر موحد در بخش دیگری از گفتار خود گزارشی کوتاه از مولاناپژوهیها در عصر حاضر ارائه داد ، با عنوان : موج مولاناپژوهی در ایران معاصر. و دکتر موحد مبدأ شرح دکتر بدیعالزمان فروزانفر را بر مثنوی معنوی سرآغاز کارهای علمی و انتقادی در این زمینه دانست و چنین ادامه داد:
« با این نظر اگر نگاه بکنیم مولاناپژوهی در ایران معاصر ما یک سابقۀ هشتاد ساله دارد.کتاب مرحوم فروزانفر در 1315 چاپ شده ولی در همان جا ، در مقدمهاش ذکر کردهاند که علی اصغر حکمت، وزیر فرهنگ وقت، سفارش این کتاب را در 1312 به ایشان داده بود.. پس از 1312 این پژوهشهایی که جنبه علمی دارد با این کتاب فروزانفر آغاز شد. و درست در همان سال 1315 ما مرحوم جلال همایی را داریم که ولدنامه را ، ابتدانامه سلطان ولد را که اولین مثلث مثنویات سلطان ولد است به چاپ رسید. »
دکتر موحد در بخشی دیگر از سخنان خود افزود که « ما در سالهای اخیر سه گروه مولوناپژوه داریم. یکی کسانیاند که شرح مثنوی مینویسند، گروه دیگر کسانی هستند که از نظرگاه معیارهای جدید انتقاد ادبی در مولانا مینگرند، مخصوصاً مولانای قصهپرداز.و رشته دیگر که مورد نظر من است چاپ و انتشار مقالات شمس بود که نقطه عطفی است در مولاناپژوهی. » وی در بخشی دیگر اشاره کرد که« سنگینی سایه نظریات طرفداران ابن عربی در تدوین شرحهای مختلف بر مثنوی بوده و شرحهایی که تاکنون در ایران بر مثنوی نوشته شده، مسخ مثنوی بوده است.»
به دنبال سخنان دکتر موحد فیلمی پخش شد از مراسمی که بر سر مزار شمس در خوی برگزار شده بود و خانم چلبی نیز در آن حضور داشت.
و سپس نوبت به اسین چلبی رسید، بیست و دومین نوه از سلطان ولد و رئیس بنیاد بینالمللی مولانا که به همراهی فروزنده اربابی، تنها عضو ایرانی عضو این بنیاد، تا درباره خاندان مولانا و کار این بنیاد سخن بگوید و فروزنده اربابی نیز سخنان ایشان را که به زبان ترکی ادا میشد به فارسی برگرداند:
« شنیدهام که میگویند وقتی در جایی صحبت از اولیاء است، و به ویژه وقتی از ولی بزرگی صحبت میشود مسلماً آن ولی و آن اولیاء در جمع حضور دارند، هر چه فکر کردم که امشب شب من است، دیدم نه امشب شب جناب مولاناست و در جایی که اسم اولیاء برده میشود همه اشخاصی که هستند میهمانان او به شمار میآیند ، بنابراین همه به مهمانی مولانا خوش آمدیم.
و همه به خوبی میدانند آنچه امروز ما هستیم و زندگی میکنیم میراثی است که از حضرت مولانا به ما رسیده. روزی حضرت مولانا با سلطان ولد راه میرفتند در قونیه. خیلی از مریدها جلو میآمدند و ادای احترام میکردند و ارادتشان را به نحوی به او نشان میدادند و مولانا متوجه میشود که سلطان ولد از این همه احترام و ستایش بسیار خوشحال شده ، از او میپرسد که آیا از این همه احترام خوشش آمده است؟ و سلطان ولد به این پرسش پاسخ مثبت میدهد و مولانا در حق سلطان ولد دعا میکند که در آینده سلطان ولد و فرزندانش نیز از این احترام و ستایش برخوردار شوند. و خدا را شکر که این میراث پس از هفتصد و چهل سال حفظ شده است و نسلهای مولانا از این احترام و تقدیر نصیب بردهاند. »
خانم چلبی در بخشی دیگر از سخنانش به ذکر تاریخچهای مختصر از خاندان مولانا پرداخت:« همانطور که میدانید پس از مولانا پسرش سلطان ولد برای حفظ آثار و اندیشههای مولانا” طریقت مولویه” را تأسیس میکنند و اولین مولوی خانه در داخل تربت حضرت مولانا بوده و علاوه بر کشور ترکیه ، هر کشوری که سلاجقه به آن راه یافتند، مولوی خانهها در آنجا نیز تأسیس شد و بعد هم این کار در دوران عثمانی نیز ادامه پیدا میکند. دانشگاه مانندی که علاقمندان باید مراحلی را میگذراندند تا بتوانند به داخل این مدرسه راه یابند، در حقیقت نوعی امتحان ورودی وجود داشته. باید زبان فارسی یاد میگرفتند، عربی میآموختند تا بتوانند قرآن بخوانند و درست همانند دانشکده هنرهای زیبا تدریس خط، تذهیب و مینیاتور داشتند. و در رأس این مدارس شیخی وجود داشته است. و تمام این مولویخانه زیر نظر یک مولوی خانه اصلی، یعنی مولوی خانه قونیه قرار داشتند. »
اسین چلبی در ادامه سخنانش خاطر نشان ساخت که همیشه دولتمردان در ترکیه نسبت به مولانا ارادت داشته اند و در خلوت به زیارت تربتش می آمدند، از جمله کمال آتاترک . و سپس در بخشی دیگر از سخنانش به این نکته اشاره کرد که« شیخ و رئیس مولوی خانه قونیه حتماً باید از پسران و فرزندان حضرت مولانا باشند و البته طی مراسمی حتماً به صورت انتخابی، البته از نسل پسری، برگزیده میشده. و این رویه تا 1925 ادامه پیدا میکند. و در 1925 پدربزرگ من ، عبدالحلیم چلبی ، این مقام را بر عهده داشت. بعد قانون منع بسته شدن خانقاهها و زاویهها و مولویهها به اجرا درآمد و خاندان ما مجبور به ترک ترکیه شد و به حلب رفت و من نیز در حلب به دنیا آمدم. و پدر من ، جلال الدین چلبی در شانزده سالگی به مقام شیخ اعظم میرسد و مشایخ آنجا با پدرم بیعت میکند و عموی پدرم نیابت ایشان را به عهده داشتند. و زمانی که سوریه شروع کرد به بدرفتاری با مولوی خانهها و ما مجبور شدیم که شبانه خاک سوریه را ترک کنیم و به ترکیه برگشتیم و پدر من همیشه به قانون احترام میگذاشت و آن را رعایت میکرد. تا آنکه در 1974 دولت وقت ترکیه مجدداً اجازه داد تا مولوی خانهها و خانقاهها دایر شود. پدرم در 1996 به جانب حق شتافت. ولی پیش از مرگ ، بنیاد بینالمللی مولانا را به ثبت رساندند. »
و سپس فیلمی از آرامگاه مولانا در قونیه و از مراسم و مناسکی که به مناسبت تولد موللانا برگزار می شد به نمایش درآمد.
امسال از میان مولوی پژوهان و کسانی که به نوعی در عرصههای گوناگون بر مجموعه آثار مولانا کار کردهاند، چند شخصیت ایرانی از سوی شورای عالی بنیاد بینالمللی مولانا شایسته تقدیر شناخته شدند که در این مراسم لوح ویژهای توسط خانم چلبی ریاست بنیاد بینالمللی مولانا به آنان اهدا شد: دکتر محمد علی موحد ( به خاطر تصحیح مقالات شمس) ، پری صابری ( برای اجرای نمایشنامه شمس پرنده) ، دکتر توفیق سبحانی ( برای ترجمه آثار گلپینارلی )، عباس کیارستمی ( برای کتاب « آتش» ـ گزیده ای از شمس تبریزی) , سالار عقیلی ( برای اجرای غزلیات شمس همراه با موسیقی ) ، محمد بردبار ( که از مشایخ مولویه نیز هست به خاطر سالها تدریس مثنوی)، بهاء الدین خرمشاهی ( به خاطر مقالات و گزیده غزلیات شمس).
اهدای جام نقره کار هنرمندان تبریز از سوی بنیاد فرهنگی ملت ، توسط دکتر مسعود غلامپور به برگزیدگان و نیز به خانم اسین چلبی و فروزنده اربابی یکی دیگر از بخشهای پایانی این مراسم بود
و در پایان نیز علی دهباشی ضمن تجلیل و یادکرد از مقالات و پژوهشها و کتابهای استاد محمد رضا شفیعی کدکنی، یک جلد از غزلیات شمس تبریزی با مقدمه، تصحیح و تفسیر دکتر کدکنی را که از سوی انتشارات سخن منتشر شده است به خانم چلبی اهدا کرد و گفت« دکتر شفیعی کدکنی از نخستین شخصیتهایی بود که منتخب بنیاد بینالمللی مولانا شناخته شده بود»
و در خاتمه مجله بخارا از زنده یاد ایرج افشار تجلیل کرد و گفت: برگزاری مراسم امشب نیز یکی از آرزوهای ایرج افشار بود که تحقق یافت.
چند جلد از آخرین انتشارات دایره العمارف بزرگ اسلامی ، موقوفات افشار توسط آقای افسری، مدیر کانون زبان فارسی ، به خانم چلبی اهدا شد.
همچنین پرتره عکاسی شده استاد فخرالدین فخرالدینی از صورت خانم چلبی از سوی بنیاد ملت و مجله بخارا به ایشان اهدا شد.
یکی دیگر از هدایای این مراسم به خانم چلبی نقاشی استاد حسین بهزاد از چهره مولانا بود که توسط خانواده ایشان به خانم چلبی اهدا شد
پایان بخش این مراسم سالار عقیلی بود که غزلیاتی از مولانا را برای حاضران اجرا کرد.
از جمله شخصیتهای شرکت کننده در این مراسم ماندانا صدیق بهزادی، محقق و پژوهشگر که« کتابشناسی مولوی» را در هشتصد صفحه منتشر کرده حضور داشت و نویسندگان و پژوهشگرانی از کشورهای افغانستان و تاجیکستان، سوئیس و فرانسه، دکتر محمد اسلامی، سیروس علی نژاد، سیامک عاقلی، پروفسور کارلو چرتی ، سیما سلطانی، فرزانه قوجلو، پیروز سیار، آناهیتا قبائیان، علی غضنفری، از دیگر حاضران در این مراسم بودند. و نمایشگاهی از کتابهایی که چاپ نظر منتشر کرده بود در سالن مجاور بر پا بود.